سینما: نگاهی به فیلم “طلسم”; ترسناک‌ترین فیلم من

در ۱۳۹۲/۰۸/۲۷ , 14:55:19

چند وقتی می‌شود که بازار فیلم‌های ژانر ترس و دلهره کساد است. همه‌ی فیلم‌های این دسته برای وحشت‌آفرینی دست به دامن عناصر چندش‌آور و خشونت‌های بی سر و ته شده‌اند. موضوع این است که این عناصر و کلیشه‌ها ترسناک نیستند و شاید در بهترین حالت برای افراد محدودی فقط چندش‌آور باشند. و در پله‌های بعد تنها نام عناوین ترسناک را خراب کنند. البته کمبود فیلم‌های ژانر ترس به این چند سال اخیر مربوط نمی‌شود و در حقیقت خیلی وقت است که فیلم‌های این ژانر به معنای واقعی نمی‌ترسانند. و کاری نمی‌کنند تا پشت‌مان یخ کند, دستانمان عرق کند و فرصت پلک زدن نداشته باشیم. اصلا بهتر است بگویم خود من یادم نمی‌آید آخرین فیلم واقعا ترسناکی که دیدم, چه بود! اما به تارگی با تماشای “طلسم” (The Conjuring) می‌توانم از این به بعد با اعتماد به نفس کامل سرم را بالا بگیرم و آن را به هر کسی که عاشق چنین فیلم‌هایست معرفی کنم.

با دیدن جدیدترین فیلم “جیمز ون” که ساخت فیلم‌هایی همچون مجموعه‌ی “اره” را در کارنامه دارد, از خود خواهید پرسید که یک فیلم چقدر می‌تواند ترسناک باشد؟ بعد از تماشای طلسم پاسخ به این سوال آنقدرها مشکل نیست. زیرا طلسم آنقدر زیبا و فوق‌العاده تمامی کاراکترهایش را شخصیت‌پردازی می‌کند و آنقدر بی‌نقص از کلیشه‌های ژانر ترس به عنوان پلی برای تبدیل تعلیق به تنش. تنش به شوک. شوک به وحشت و وحشت به ترسیدن واقعی استفاده می‌کند که با خود می‌گویید “ترسیدن انتها ندارد”. به جنبش افتادن این حس در انسان فقط یک داستان و اجرای عالی می‌خواهد که طلسم آنها را دارد.

راست‌اش را بخواهید, تا وقتی که شروع به دیدن فیلم کردم, چیزی از آن نمی‌دانستم. فقط تعریف‌های دوستان و نمره‌های خیلی خوب فیلم دلیلی بود بر فشردن کلید play.  اصلا انتظار چیزی که قرار بود تجربه کنم را نداشتم. زیرا یک جورایی مطمئن بودم که این فیلم هم قرار است برود سراغ همان ترس‌های آب دوغ خیاری!

اما کاملا اشتباه می‌کردم. از همان ابتدا, فیلم با لحظات افتتاحیه‌ی خود از ریتم درست و رو به اوج خود سخن می‌گفت. افتتاحیه‌ای که ما را با قهرمانان‌مان آشنا می‌کند; شیطان‌شناسان (مثل روانشناسان!) ما “اِد” و “لورین وارن” نام دارند که در حال کار بر روی پرونده‌ای هستند که در آن شیطانی خبیس وارد جلد عروسکی عجیب شده و ماجراهای ترسناکی را برای عده‌ای به وجود آورده است. تکه‌ داستانی که ربطی به خط اصلی قصه فیلم ندارد, اما به سرعت ما را با کاراکترها آشنا می‌کند. ناگهان موضوع جالب‌تر می‌شود و طی یک متن متوجه می‌شویم که داستان بر اساس رویدادها و افرادی واقعیست! نمی‌دانم داستان اصلی تا چه اندازه توسط سازندگان دچار تغییر و تحریف شده اما همین متن به تجربه‌ای که در پیش رو دارید اولین هویت و سندیتی که جهت باورپذیری آن لازم دارد را می‌دهد.

و خیلی زود با خانواده‌ی “پرون” آشنا می‌شویم. “راجر” و “کارولین” پدر و مادر پنج تا دختر ریز و درشت هستند. در حالی که آنها وارد خانه‌ی قدیمی جدیدشان می‌شوند, ما هم کم‌کم با خانواده‌شان آشنا می‌شویم. زمانی که سگ خانواده از ورود به خانه امتناع می‌کند! (آخه سگ‌ها باهوش‌تر از انسان‌ها هستند!)

صحنه‌های آشنایی با کاراکترها به همان اندازه که طبیعی و ساده هستند به همان اندازه در نزدیک کردن ما به آنها و خلق حس همذات‌پنداری با خانواده‌ی “پرون” خیلی خوب عمل می‌کنند و این مهم‌ترین عنصری است که سبب می‌شود حملات شیطانی ادامه‌ی داستان آنقدر تاثیرگذار شوند. اتفاقات عجیب و غریب خانه‌ی جدید قهرمانان ما, آرام آرام شروع می‌شود; تمام ساعت‌ها سر ساعت ۳:۰۷ صبح می‌ایستند, کبودی‌های غیرمعمولی روی تن یکی از شخصیت‌ها نمایان می‌شود,‌ بوی گوشت گندیده‌ای در فضا پخش می‌شود و … . این اتفاقات آنقدر بالا می‌گیرد که خانواده‌ی پرون نمی‌تواند دیگر برای آنها دلایلی منطقی بتراشد و در نهایت سراغ کمک می‌رود.

هنرنمایی تمامی بازیگران, از شخصیت‌های اصلی گرفته تا شخصیت‌های فرعی و مخصوصا آن پنج دختر از نقاط قوت و قابل اشاره‌ی طلسم است. به طوری که خیلی زود احساس کاراکترها را درک می‌کنید. برای مثال می‌توانم به سکانسی اشاره کنم که خانواده‌ی پرون برای کمک دست به دامن شیطان‌شناسان می‌شوند. در این سکانس من واقعا خود را نزدیک به آن‌ها حس می‌کردم. و اصلا دوست نداشتم که آسیبی به این خانواده‌ی پر جمعیت با حال و دوست‌داشتنی برسد. در این بین برای زوج “وارن” هم نگران بودم.

زیرا جدا از اینکه اِد و لورین به دنبال ارواح و شیاطین پلید هستند, آنها به عنوان زوجی عاشق که دختر کوچولویی هم دارند نیز معرفی می‌شوند. آنها از آن آدم‌های ماجراجو و کله‌شق نیستند, بلکه کسانی هستند که دوست دارند از توانایی‌هایشان برای کمک به مردم استفاده کنند. و مهم‌تر از تمام این‌ها, کارشان همچون تماشای یک فیلم ترسناک و خوردن ذرت بو داده نیست. بلکه رو در رو شدن‌شان با هر شیطان روح و روان آنها را تضعیف می‌کند. برای مثال در جایی اِد به راجر می‌گوید:” هر پرونده بخش کوچکی از وجود او (لورین) را با خود می‌برد.” او خیلی دوست دارد که به این خانواده کمک کند, اما می‌ترسد که همسرش را در این بین از دست دهد.

خوشبختانه خبری از هیچ آدم بد انسانی‌ای در فیلم نیست. نه نیروی مخالفی و نه آدم شکاک یا خشکه‌مذهبی‌ای که قصد جلوگیری از عملیات مبارزه با شیاطین را داشته باشد. همه‌ی کاراکترهای فیلم مثبت هستند. شاید کسی به نیروهای ماوراطبیعه اعتقاد نداشته باشد, اما هیچکس برای رد کردن چیزهایی که دیده‌ است داستان‌های چپندرقیچی نمی‌بافد. همه‌ سعی می‌کنند که بهترین کار را برای اتمام این سختی و ترس انجام دهند.

بله, اینگونه است که طلسم بدون هیچ صحنه‌ی خونریزی و دیگر چیزها (!) درجه‌ی سنی R را دریافت کرده و در همین حین یک فیلم ترسناک واقعی هم به شما ارائه می‌کند. راز طلسم چیست؟! در یک جمله باید اعتراف کنم که در تمام طول فیلم یک جور حس “بی‌قراری” و “دلهره” داشتم. این دلهره در جاهایی تبدیل به ترسی شدید می‌شد و در نقطه‌ی اوج پایان فیلم به حدی بالا رفت که قادر به تنفس نبودم و آرزو می‌کردم که هرچه زودتر فیلم به پایان برسد. نه به خاطر کسالت‌باری و بی‌حوصلگی… بلکه کاملا برعکس.

طلسم از آن دسته فیلم‌هایی نیست که بخواهد با چهره‌پردازی‌های عجیب و غریب و نمایش پی‌درپی آنها و پرش‌های ناگهانی نیروی ترس سعی در به وحشت انداختن مخاطب داشته باشد. راز ترس ناب طلسم به درام قوی فیلم برمی‌گردد. کاراکترهای خوبی که از صمیم قلب دوست‌ داشتم تا هرچه زودتر این سختی‌ها را پشت سر بگذارند. و بعد استفاده‌ی درست و کافی از کلیشه‌ها در طراحی صحنه‌های نفسگیر فیلم است که چنان موقعیت‌های منحصر‌به‌فردی را برای قهرمانان ما درست می‌کنند; چقدر موضوع قایم‌باشک بازی خوب کلید می‌خورد و به اوج می‌رسد. چقدر عالی دنیای ماورایی فیلم معرفی می‌شود و به انتها می‌رسد.

در فیلمنامه‌ای که “چاد هیز” و “کری هیز” با ساختاری کلاسیک نوشته‌اند, ریتم پیشرفت داستان به گونه‌ای است که حس ترس از شروع ماجرا در خانه‌ی پِرون تا پایان افت نمی‌کند و فقط اوج می‌گیرد. این قصه با کارگردانی عالی جیمز ون تبدیل به یکی از فراموش‌ناشدنی‌ترین تجربه‌های ترسناک عمرتان می‌شود. این را می‌توانید در نماها و قاب‌بندی‌های هوشمندانه‌ای شاهد باشید که هیچگاه زمان فیلم را هدر نمی‌دهند. شما تنوع حرکات دوربین را در طول فیلم متوجه می‌شوید. قاب‌هایی که حس تگنا و ضعف را با نمایش راهروهای تنگ خانه منتقل می‌کنند. یا دوربینی که در تمام طول فیلم کاری می‌کند تا مخاطب همواره به دنبال یافتن نشانه‌ای از چیزی غیرمعمول حواس‌اش به همه‌جا باشد.

بعد از پایان طلسم با خود کلنجار می‌رفتم که آیا فیلمی ترسناک‌تر از این دیده‌ام یا نه. هنوز دارم به این سوال فکر می‌کنم و باید اعتراف کنم, نه. شاید فیلمی از زیر دستم در رفته باشد. نمی‌دانم. اصلا مهم نیست. از الان به بعد طلسم ترسناک‌ترین فیلمی خواهد بود که در حین تماشای آن موهای تنم سیخ شد و بر بدنم عرق سردی نشست. بخاری را روشن کردم. اما بازهم تا پایان فیلم فقط لرزیدم و کارگردانی عالی جیمز ون را تحسین کردم.

راستی, ترسناک‌ترین فیلم شما چیست؟!

/////////////////////

نویسنده: رضا حاج‌محمدی


56 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

    1. باور کن منم وقتی فیلم “نوع چهارم” رو دیدم، تا یه هفته میترسیدم شبا برق هارو خاموش کنم و درو ببندم! :sad:

      ۱۰
  1. من کلا با فیلم های ترسناک جور نیستم و به سر بیشتر صحنه ها هم میخندم تا بخام بترسم کثیف کاری هم کلا روم تاثیری نداره البته از این ها به کنار داستاناش همه کلیشه ای هستند چند نفر جوان که با یک اتفاق ماورایی درگیر میشن و اخر سر هم یک نفر زنده میمونه البته من هنوز این فیلم رو ندیدم امیدوارم واقعا ترسناک باشه من حتی با بازی سلندر من که خیلی ها ترسیدند نترسیدم و تازه خسته شدم اخر نیمه کاره رها کردم مثل این که فیلم وبازی باید خیلی ترسناک باشه تا من بترسم

    ۰۰
    1. شاید دلیل اینکه شما نمی ترسید ، اینه که خودتون نمی خواهید بترسید!
      برای اینکه با جو یک فیلم یا بازی ( مخصوصا از نوع ترسناکش) همراه بشید ، باید خودتون هم دلتون بخواد ، اگر تو تمام لحظه ها به خودتون تلقین کنین که ” این فقط یه فیلمه و چیز ترسناکی نداره” دقیقا همینطور میشه چون شما با جو فیلم همراه نشدید و هر لحظه فکر میکنین :”این فیلمه و فیلم، دروغی بیش نیست”

      ۰۰
    2. بهترین موقع برای دیدن فیلم ترسناک شب هست.بعدش لامپارو خاموش کن”سپس هدفون رو بزار روی گوشهات و حتما فیلم ترسناک رو از روی تلویزیون تماشا کن”اون موقع میبینی که قلبت می افته توی جیب ساعتیت ;)

      ۰۰
    1. منم همینطور من دراکولای کبیر و سری زامبی رو هم دوران طفولیت دیدم
      کلا تو دوران طفولیت به جای بازی فیلم ترسناک میدیدم :D

      ۰۰
    1. اینقدر فیلمای مزخرف توی این ژانر دیدم که هر کاری کردم دست و دلم به این یکیم نمیرفت.. ولی امشب میبینمش :D

      ۰۰
    2. این پیام در ساعت ۳ بامداد در حال مخابره شدنه.لامپا رو خاموش کردم هدفونو گذاشتم روی گوشم صدای تلویزیونو بردم تا آخر.پیش خودم گفتم ببینم بالاخره فیلمی هست که بتونه یه مقدار ضربان نرمال قلب مارو یه چندتایی افزایش بده.اولین سکانس وحشتناکشو که دیدم قلبم افتاد تو جیب ساعتیم ۸-O :D

      ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر