خیلی دور خیلی نزدیک؛ نقد و بررسی TESV: Skyrim

در ۱۳۹۰/۱۰/۱۲ , 19:33:16
The Elder Scrolls V: Skyrim, شرکت بتسدا (Bethesda Softworks)

خیلی دور خیلی نزدیک

در دو سه سال اخیر بازی های اندکی بوده اند که حین بازی کردنشان، متوجه گذر زمان نمی شدم. بازی هایی که یک دنیای قوی، از همه ی جهات، داشته اند و وقتی با کارکتر بازی در آن دنیا قدم میزنید، آنچنان در آن غرق شده اید که هیچ چیز خارج از آن معنایی ندارد. دنیایی که اینقدر کامل است که به معنای واقعی کلمه در آن زندگی می کنید و هیچ چیز نمی تواند مانع لذت بردنتان از آن باشد. اسکایریم، دنیایی است که هر کس به راحتی می تواند در آن زندگی کند و از گوشه گوشه ی آن لذت ببرد. از رودهای پر آب و کوه های بلندش گرفته تا مردم دهکده های دور و نزدیک، تا اژدهایان بزرگ و در عین حال کوچک، تا غارها، معبد ها، دژها و … و … اش. به هر نحوی می شود با اسکایریم ارتباط برقرار کرد. با هر سبک و نژاد و level . می توان ساعت ها در جنگلی وسیع گشت زد و با دشمنان اتفاقی روبرو شد، حیوانی شکار کرد و یا مکانی دور از دسترس را کشف نمود. می توان عزم صعود به قله ای بلند کرده و در راه یک اژدها را سلاخی نمود. می توان به غاری رفت و به ماجراجویی پرداخت تا در نهایت، یک گونه ی جدید از دشمنان بازی را کشف کرده و پس از تار و مار کردن آن، یک شمشیر قدرتمند، یک تیر و کمان قوی جایزه گرفت. می توان دقایقی را کنار آبشار کوتاهی ایستاد و فقط آن را تماشا کرد، شاید هم نه فقط آن را، بلکه خرسی را که سعی دارد ماهی ها را به چنگال بگیرد هم. و بسیار می توان های دیگر، می توان در اسکایریم سراغ هیچ ماموریت اصلی نرفت ولی بیشترین لذت را از بازی برد. همین که در دنیایش غرق شوید بس است. در دنیایی که می شود همه کار کرد، می شود همه چیز داشت، به همه ی بازی های دیگر لعنت فرستاد و با نیشخندی مرحله ی فرعی بازی را به کل آن بازی دیگر تشبیه کرد. وقتی تاد هاوارد خلق این دنیای عظیم را در سر داشت، فکر نمی کرد این قدر خوب باشد، اینقدر خوب بشود با آن ارتباط برقرار کرد، اینقدر خوب بشود در آن گم شد، در حالی که از همیشه پیدا تر بود. در اسکایریم، چیز های زیادی برای یادگیری هست، مکان های زیادی برای کشف هست و تنوع محیطی و گونه ای آن قدر بالا است که هیچ وقت از آن خسته نمی شوید. خسته نمی شوید نه به این سادگی ها … اسکایریم یک رازی دارد، شاید یک فوت کوزه گری، یک جادو یا هر چه که اسمش را بگذارید که باعث می شود هر چه بیشتر بازی می کنید، هر چه بیشتر کشفش می کنید و زمان بیشتری می گذرد، بیشتر لذت ببرید. شاید اعصابتان از خیلی چیز ها (در ادامه خواهم گفت چه چیزهایی) خرد شود، ولی می دانید که زندگی در اسکایریم در جریان است. پس ادامه می دهید. ادامه می دهید تا از پس مشکل بر آیید، مهم نیست مشکل کوچک است یا بزرگ، قوی است یا ضعیف، مهم این است که هر چه باشد، احساس رضایت می کنید، از پیروزی، از پیروزی که خودتان به دست آورده اید، نه قهرمانی ساختگی شبیه بازی های اول شخص خط خطی. و بعد از آن پاداش می گیرید، پاداشی که بازی می دهد در برابر جشنی که خودتان تنهایی برپا کرده اید اهمیت ندارد. این گونه اسکایریم با احساسات بازی می کند. با احساسات بازی می کند که همه ی منتقد ها در جو بازی از آن تعریف کنند و اشکالاتش را ندید بگیرند، به آن نمره ی کامل و نزدیک به آن بدهند و بعدش دوباره سراغ بازی رفته و زندگی را ادامه دهند. اما این جا از این خبر ها نیست، اسکایریم با این که دنیای بزرگ و جذابی است، با این که می شود در آن همه جوره سر کرد، ولی عیب هایی دارد، عیب هایی که جو زده ها فکر می کنند باید نادیده گرفته شوند، ولی من فکر می کنم باید دیده شوند، نسبت به آن ها انتقاد صورت گیرد و بازی برای یک بار هم که شده نقد شود.

پس از اینکه خوب با دنیای بازی حال کردید (!) اولین چیزی که به چشم می آید، باگ است. مشکلات گرافیکی عدیده ای که لذت بازی را تا حد قابل توجهی پایین می آورند. با توجه به محیط بزرگ بازی و تعدد و تکثر آبجکت های موجود، وجود باگ اجتناب ناپذیر است. ولی مساله وجود آن ها نیست، بازی های دیگری مثل فال آوت بتسدا هم باگ داشتند و احتمالا خواهند داشت، ولی در اسکایریم، به دلایلی نا معلوم، باگ های فراوان، متفاوت و به ظاهر حل نشدنی مشاهده می شود. باگ هایی که ممکن است در موارد نادر، در حساس ترین لحظات بازی اتفاق بیفتند و همه ی معادلات شما را بر هم زنند، از آن جایی که بازی کلا خطی است، باگ ها هم خطی اتفاق می افتند، یعنی اگر هم مرحله را از نو آغاز کردید احتمال تکرار شدن باگ بسیار بالاست. ظاهرا مرتفع شدن باگ ها یک طرف قضیه است. در کل Performance بازی مشکل دارد و بر روی پلتفرم های مختلف شاهد مشکلات متفاوتی هستیم. افت فریم برای PC بازان و مشکل ذخیره کردن برای PS3 و یا مشکل بافت ها در Xbox 360 نشان از آن دارند که بازی پولیش خوبی نشده، سعی در برطرف شدن مشکلات این دست نشده و نتیجه یک گرافیک خام و اعصاب خرد کن است که می شود بلای جان گیمرهای بد شانس. بماند که Glitch های ساده و پیش پا افتاده و چاله های گرافیکی زمان IGI در این بازی تکرار می شوند! در هم روی اشیا هم به درستی کار نشده و همه چیز در همه جا فرو می روند! به امید خدا این ها قرار است نوستالژی باشند و ما را یاد بازی های خاطره انگیز قدیمی بیاندازند.

به طور کلی، گرافیک بازی قابل قبول است، به جز مسائل فنی و باگ ها که واقعا روی اعصاب اند، کیفیت بافت ها قابل قبول اند. افکت ها به درستی اجرا می شوند و محیط وسیع خیلی خوب بارگذاری می شود. طراحی هنری بازی از همه لحاظ بی عیب و نقص است. مدل سازی در بازی حرف ندارد. بی شک یکی از بهترین های نسل را در این بازی شاهدیم. دقیق، تراشیده و زنده. از حشرات کوچک گرفته تا اژدهایان بزرگ و ساختمان های بزرگ تر. محیط های داخلی معماری بسیار خوبی دارند و آن قدر بزرگ هستند که به راحتی بشود چند ساعتی در آن جا بازی کرد. به طور کلی، از این حیث بازی کم و کسری ندارد. موتور پایه ی بهینه شده ی بازی این امکان را فراهم آورده تا در حالی که کیفیت بافت ها قابل قبول است، حجم کمی توسط آن ها اشغال شود. همچنین نورپردازی و جلوه های آتش و آب و … هم در بازی چشم نواز هستند.
بعد از باگ، گیم پلی پر فراز و نشیب بازی به میان می آید. گیم پلی که شباهت های کمتری به پیشینیان خود دارد و اثری از آن روند نقش آفرینی Elder Scrolls نیست. گیم پلی بازی دچار تغییرات احمقانه ای شده است که وجود هر یک از آن ها در یک بازی نقش آفرینی می تواند دوستداران این سبک را کلافه کند. حال در اسکایریم، چند تا از آن خوشگل هایش را میبینیم. هیچ دلیلی به جز عامه پسند کردن برای چنین تغییراتی وجود ندارد. اسکایریم با این تغییرات توانسته گستره ی عظیم تری از گیمرها را به خود جذب کند و در نتیجه فروش بهتری داشته باشد. از تغییرات اساسی سیستم Leveling که بی سابقه بوده و از نظر من بسیار مضحک است گرفته تا عدم Damage برای سلاح ها و …
در بازی به طور کلی عمل Level Up معنایی ندارد. یعنی دلیلی ندارد که شما خود را به زحمت بندازید و لول آپ کنید وقتی دشمن در رویارویی با شما به اندازه تان ضعیف می شود. البته این امر بستگی به دشمن دارد. ولی وقتی اتفاق مشابه برای غول آخر بازی هم می افتد، دیگر اعصابی برایتان باقی نمی ماند. از طرف دیگر، شما با سیستم Level Up در هر چیزی که بیشتر استفاده کنید، پیشرفت می کنید. حالا اگر بخواهید با Skill Point هایی که دارید، قابلیت های جیب زنی خود را ارتقا بدهید، چه باید بکنید؟ لول آپ جدید کاری می کند که تا اواسط بازی شما نیازی به مراجعه به منوی Leveling بازی نداشته باشید. البته اگر از قبل بدانید و بکنید بهتر است، ولی در حقیقت، چالش خاصی روبرویتان نیست، از طرف دیگر، وقتی از سلاح مانند تیر و کمان استفاده می کنید، خود به خود به درجه ای بالاتر میرسید و Archery تان لول آپ می شود. حالا به فرض که من نمیخواهم امتیازی که از طریق کشتن دشمنان توسط تیراندازی به دست می آورم صرف ارتقای همین قابلیتم شود! باید بخواهی … زور است! مشکل بعدی که Level Lock باعث آن می شود، این است که شما در بازی پیشروی می کنید، ولی با چالشی روبرو نمی شوید که بخواهید پیشرفت کنید و از پیشرفتتان استفاده کنید. یعنی در درجه ی اول شما لازم نیست لول آپ کنید چون برعکسش اتفاق می افتد، در درجه ی دوم، شما وقتی لول آپ می کنید، باید بتوانید از قابلیت های جدیدتان استفاده کنید، وقتی یاد نگیرید و به همان چند ضربه ی ابتدایی بسنده کنید، چون دشمنتان متناسب با Level شما قوی تر شده، زودتر می میرید و بازی سخت تر می شود! یعنی به طور کلی بالانس کشک!

باز هم هست! مشکل بعدی که این سیستم به وجود می آورد، یک وجهی شدن بازی است. در یک بازی مثل Dark Souls شما ممکن است در مسیری بیفتید که در اواسط بازی به غول آخر برسید. غول آخر هم در این گونه بازی ها یعنی نور علی نور. همین احتمال باعث می شود شما در هر مسیری، دقت کنید که هیچ آیتمی از قلم نیفتد و همواره سعی در ارتقای قابلیت های خود دارید حال به هر نحو ممکن. و این یعنی لذت مضاعف برای انجام ماموریت های فرعی. در اسکایریم، انگیزه ی انجام ماموریت های فرعی به کلی فرق می کند. ولی از این نظر، به یک بازی نقش آفرینی شباهت ندارد. بلکه یک اکشن خالص است که در نتیجه ی یک ماموریت فرعی یک سلاح جدید و خفن هدیه می گیرید. بنابراین در اسکایریم هرگز خود را به خاطر سختی های احتمالی ماموریت های فرعی به زحمت نیاندازید، چون قرار نیست با غول آخر قدری دست و پنجه نرم کنید و بازی جور کم کاری شما را می کشد. به همین سادگی! عدم رابطه ی قوی با یاران احتمالی و دیگر شخصیت های مرتبط و نبود درجه ی شخصیت در بازی هم از دیگر نکات منفی گیم پلی اکشن شده ی آن هستند. مثلا در بازی هیچ Feed Backـی برای کارهای شما وجود ندارد. شما همان اول بازی توسط Jarl قهرمان شناخته می شوید و تا آخر هم همان هستید. فقط سربازان در برابر کارهای خلاف شما واکنش نشان می دهند که حتی در حد Notoriety بازی فرقه ی اساسین هم نیست. میزان وفاداری پیرو شما هم به هیچ چیز بستگی ندارد. واقعا چرا این بازی اینقدر از یک نقش آفرینی اصیل دور شده؟

در نهایت، آخرین چیز آزار دهنده ی بازی، داستان خطی آن است. البته داستان پیچیدگی های لازم را دارد و به علاوه میخکوب کننده هم هست. از همان لحظه ی شروع شما را در حالتی قرار می دهد که احساس کنید همه چیز به شما بستگی دارد. شخصیت های بازی به خوبی پرداخته می شوند و در راس آن ها خود شما قرار دارید. شکل گیری شخصیتتان هم به خودتان بستگی دارد ولی برخی چیزها کاملا اجتناب ناپذیر اند. در طول بازی هیچ تصمیم سرنوشت ساز و اثر گذار واقعی وجود ندارد. داستان که از نیمه رد شد، خود به خود متوجه پایان آن می شوید. به هر حال هدف از ابتدا مشخص بوده است و دلیل اتخاذ این هدف هم خیلی زودتر از آن چه که لازم است به شما گفته می شود. می ماند تک پایان بودن بازی که با توجه به خطی بودن مراحل و عدم وجود تصمیمات مهم در بازی و تاثیر گذاری اندک روابط و چگونگی انجام ماموریت ها در روند داستان قابل توجیه است. ولی بدون شک برای این بازی قابل قبول نیست. از طرفی روایت داستان هم مناسب این بازی نیست. به نوعی که وقتی شما یک ماموریت را از خط اصلی داستان به پایان میرسانید، شرایط اقتضا می کند که بدون معطلی به سراغ Quest بعدی بروید و از ماموریت های جانبی چشم پوشی کنید. در واقع وقتی برای آن ها قائل نشوید مگر در مواقع حساس! حد اقل چیزی که باید در روایت داستان جذاب بازی رعایت می شد، فاصله ی زمانی اندک بین یک ماموریت و ماموریت بعدی بود، به طوری که با یک فلسفه ی اسکایریمی (برای مثال) رسیدن به Paarthurnax فقط در یک ساعت خاص از روزهای زوج ممکن باشد، و شما مجبور باشید این فاصله ی زمانی را یک جور بگذرانید. به هر دلیلی، چنین چیزی را در بازی شاهد نیستیم. در این صورت، مجبورید ماموریت های اصلی را بروید، در جایی توقف کنید و به ماموریت های فرعی بپردازید، سپس به ادامه ی داستان اصلی بازی گوش دهید. مشکلی که اینجاست دور شدن از اتفاقات خط اصلی داستان و کم شدن جذابیت آن است. با این حال، اگر میخواهید از ماموریت های فرعی بازی هم لذت ببرید، باید یکی را انتخاب کنید، یعنی اول هر چه ماموریت جانبی هست بازی کنید، بعد به سراغ داستان اصلی بازی بروید، که البته یکی از خوبی های بازی هم همین است. ولی با توجه به این که Side Quest ها هم می توانند برای ادامه ی بازی تاثیر گذار باشند، نمی شود آن ها را با Quest های اصلی مخلوط نکرد. هر چند لذت بخش نباشد.
The Elder Scrolls V: Skyrim بازی خوبی است. بی نهایت خوب. می شود بی نهایت از آن لذت برد. با گشتن در دنیایش. با پاس کردن تست های سخت و آسانش. با تمام کردن مراحل اصلی و جانبی که وقت زیادی میگیرند. ولی فقط بازی زیبایی است. بی نهایت زیبا. یک نقش آفرینی حرفه ای نیست. یک بازی اکشن اژدها کشی Open World است که همه می توانند از آن لذت ببرند. از موسیقی خارق العاده اش که هیچ چیز از آن نگفتم، چون نقصی ندارد. بسیار زیبا و شنیدنی است و به هیجان بازی کمک می کند. به همه چیز بازی کمک می کند و به نوعی می توان گفت قدرتمند ترین ابزار دست سازندگان برای خلق اتمسفر قابل باور در کنار صداگذاری و صداپیشگی خوب است. اگر میخواهید اسکایریم را بازی کنید، مجذوب دیدنی هایش شوید، به گیرهایی که من دادم کاری نداشته باشید، حیف است که نهایت لذت را از این بازی نبرد. از طرف دیگر، حیف بود که مشکلات بازی عیان نمیشدند.
اسکایریم، شاید بهترین بازی سال باشد، ولی بهترین نقش آفرینی سال، هرگز … کافی است آن را با عنوانی مثل Witcher 2 مقایسه کنید.

Gameland Magazine 13 Direct Link

نمرات:
گرافیک: ۷.۵
گیم پلی: ۷.۵
صداگذاری و موسیقی: ۱۰
داستان: ۸
نمره کلی: ۸
نکات مثبت: بی نهایت اسکایریم، مبارزات خوب و سرگرم کننده
نکات منفی: + آن هایی که در متن بود، هوش مصنوعی ضعیف و کنترل بد بر روی PC

نویسنده: سعید زعفرانی


194 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. ببخشید من هنوز نقد رو نخوندم ومطلب بیربط میدم ولی :
    الان تازه mw3 شروع کردم اولش که امدم تو بازی گیم پلی و موسیقی و اسمانخراشهای نیویورک میخکوبم کرد واقعا موهام سیخ شد به حدی که برای بار دوم که مردم کلا از بازی امدم بیرون محشره.
    من اول بازی بتل۳ رو هم که شروع کردم اینقدر دیوانه نشدم واقعا mw3 یه چیز دیگست
    نقد رو هم الان نظر میدم

    ۰۰
  2. وسکر جان من حاضرم هر جا باشی نسخه اسکایریم بیارم برات نصب کنی بگردی دنبال همین باگهای که گفتی من الان نزدیک ۵۰ روزه تو اسکایریم هر روز دارم بازیش میکنم ولی همچین باگ های تا حالا ندیدم مثلا چاله داشته باشه تو بازی توی گیم لند هم گفتم عامه پسنده با بقیه گفته هات هم موافقم ولی بخش باگ هرگز قبول نمی کنم . فضای نبرد الدوین زیباترین جای بازی هستش که هیچ اشاره ای نکردی چگونه موسیقی بازی شما رو اماده برای نبرد بزرگ میکنه اسمان و مه .منتظر نقد ویچر هستم امیدوارم در مورد ویچر همینطور نقد کرده باشی چون از الان میگم گیم پلی ویچر خیلی خیلی بد بود .

    ۰۰
    1. یه جوری میگی انگار من بازی نکردم! خب عزیزم من این باگ ها رو دیدم … شما ندیدی! شانسیه! شاید هم این اسکایریمی که من بیش از ۳۰ ساعت توش زندگی کردم اون اسکایریمی که شما ۵۰ روزه بازی کردی نبوده … نمیدونم …

      ۰۰
    2. وسکر جان چرا بازی کردی من نمیگم بازی نکردی اگر اسکایریم ۳۰ ساعت بازی کردی که خیلی کمه و فکر کنم ویچر ۵۰ روزه داری توش زندگی می کنی :mrgreen:

      ۰۰
    3. وسکر جان توی یوتیوب خیلی از باگهای کوچک مثلا تیر تو دهن کاراکتر گیر کرده یا دو تا اسپایک یخی تو تن کاراکتر مونده و خیلی از باگهای دیگه فیلمش موجوده ولی اینکه چاله داشته باشه یا روی سیو کردن باگی ایجاد بشه من از این مشکلها برام پیش نیومده پس طبعا تا پیش نیاد برام وتجربه نکنم نمی تونم از بازی ایراد بگیرم .

      ۰۰
    4. سعید جان من به شخصه بیش از ۱۰۰ ساعت اسکایرم زدم.ولی این باگا رو ندیدم ( به جان عزیز ترین کَس ام ) ولی یه چند تا باگ هم دیدم که شما لیست نکردین. ۸-O

      ۰۰
  3. خسته نباشی سعید جان…اما اصلا جالب نبود!!!(البته این نظر منه و امیدوارم ناراحت نشی)
    فکر کنم اینو یه بار دیگه هم گفتم اما بزرگ ترین اشکال اینه که اومدی همه چیزو ۱۰ گرفتی بعد به اندازه هر عیب ازش کم کردی!نمیدونم منظورمو میفهمی یا نه.ولی اینجوری نباید باشه.اینقدر تو گیم پلی اسکایریم ظرافت هست که اون عیبا در برابرش به حساب نمیان.به نظر باید خوبی ها و بدی های عنوان رر میذاشتی رو ترازو(!!!!) و یه نمره بهش میدادی.و بخاطر نکات مثبت بی شمار گیم پلی بازی اندک عیباش رو تو نمره دادن به حساب نمیاوردی.خود نقد هم خوب بود هر چند اکثرا به عیبای بازی پرداخته بودی(اخر کار هم با یک جمله فاتحه بازی رو خوندی!) و از نکات مثبت اونجور که باید خبری نبود.اما در کل خوب بود و نمیشه ازش گلایه کرد.با تشکر

    ۲۰
    1. ممنون … نه ناراحت چرا؟!
      در کل این رو اینجا گذاشتم که بازخورد بیشتر بگیرم برای نقد های بعدی …
      افتتاحیه ی نقد به نکات مثبت بازی میپردازه، البته با اندکی کم کاری که قبول دارم، یعنی تقریبا ۵۰ درصد نکات مثبت بازی رو نشون میده …
      در مورد اون قضیه که باید نکات مثبت و منفی رو بذاری توی ترازو تقریبا موافق نیستم. به نظر من یه بازی رو باید کامل کامل در نظر رفت، وقتی نقصی دید از کامل بودن اون صرف نظر کرد و به خاطر مشکلاتش از نمره اش کم کرد. البته با همون معیار شما هم میشه این نمرات رو قبول کرد. منتها با این تفاوت که باید خوبی ها و بدی ها رو ۵۰-۵۰ در نظر گرفت … هر کدوم که سنگینی کرد، از دیگری کم میشه و به اون یکی اضافه میشه (ساز و کار ترازو دقیقا همینه دیگه) مثلا برای داستان بازی، کفه ی ترازو به نفع بخش های مثبت پایینه … وقتی نمره ی ۸ رو میبینیم، یعنی ۸۰ درصد داستان نکته مثبت بوده، ۲۰ درصدش منفی … پس قابل قبوله

      ۱۰
    2. ۵۰ درصد موافقم!( جا برا بحث بسیار هست و یه روز میام ثابتش میکنم! ولی_فردا=فیزیک_ :cry: :cry: :cry: )
      _______________________________________________

      ۰۰
  4. ایول سعید…دستت درد نکنه…
    تو پستی که مربوط به شماره جدید گیم لند بود نظرم رو گفتم…کلی نشستم تایپ کردم ولی جواب ندادی…. :(

    بی خیال…

    ولی این جمله رو خوب اومدی:”اسکایریم، شاید بهترین بازی سال باشد، ولی بهترین نقش آفرینی سال، هرگز … کافی است آن را با عنوانی مثل Witcher 2 مقایسه کنید.”

    شاید یکی از منطقی ترین جملاتی بود که تو این چندوقته شنیده بودم….
    اسکایریم عالی بود….در این قضیه جای هیچ شکی نیست…ولی Witcher2 یه چیزه دیگه بود….
    اصلا دلم نمیومد تا ویچر رو بازی کنم چون میترسیدم زود تموم بشه…
    وقتی بازی رو اجرا می کردم ۵ دقیقه مات و مبهوت نظاره گر مناظر زیبای بازی بودم….
    واقعا هنوز مزش زیر زبونمه….یک بازی نقش افرینی ناب بود…

    ۰۰
    1. سعید توی اون پست گیم لند هم ازت سوال کردم ولی جواب ندادی.منظورت از مشکل ذخیره سازی در نسخه ps3چیه؟میشه بیشتر توضیح بدی؟

      ۰۰
    2. شرمنده، الان میخوام برم اون پست رو بخونم و جواب بدم ولی اینجا هم میگم … بازی توی save کردن مشکل داره
      برای اطلاعات بیشتر به فروم بتزدا برین
      :wink:

      ۰۰
  5. نقد خوبی بود
    اما نمی دونم چرا من از بازی خوشم
    نمی دونم چرا یه خورده گرافیکش بازی با صحنه های بازی زیاد به دل نمی شست
    مثلا همون اول بازی زیاد روی فیزیک صورت بازیکن ها کار نشده بود صحنه های تیز صورت های افراد ازار دهنده بودن
    مثلا همون اول بازی که اژدها وارد می شه و یکی از افراد روی ساختمون رو می بره
    فکر کنید با یه حالت مستقیم میاد به سمت سرباز یه هو زاویه رو ۴۵ درجه می کنه و سرباز رو از ور می داره و می ره یک هو توی اسمامون غیب می شه
    کلا می شد باگ های زیادی رو از این بازی گرفت اما من به شخصه از این بازی حوصلم سر رفت و بازی رو سر ۲ ساعت بازی کردن از پی سی پاکش کردم
    قسمت بعدی صدای بازی هست که واقعا با صدای های بازی بزرگ مقایسه می کنی(با وجود اینکه این بازی رو جزو بازی های بزرگ به حساب بیاریم)واقعا افتضاح هستش
    صدای بازیکن ها خشک و بی حالت.
    طراحی بصری بازی و محیط واقعا بیروح من رو بیاد بازی
    gun
    وقتی که اول شخص بازی می کردیم می نداخت چمن ها روی زمین و ابر ها توی اسمون و درختان همه و همه واقعا بد ساخته شده بودن

    تا این جا برای این بازی دیگه بسه.

    ۲۳
    1. این اقا که این نقدو نوشته نمیدونم پیش خودش چه فکری کرده ؟ نمیدونم چند سالشه که خودشو منتقد میدونه. بازی سال ۲۰۱۱ رو با بازی ۱۰ سال پیش مقایسه می کنه. با سه تا نقدش ارزش این شماره گیم لندو خیلی پایین اورد.

      ۰۰
    2. نترسیدن از نگاه مخاطب، اولین چیزی هست که یک منتقد باید رعایت کنه … شهامت نقد نویسی، تاثیر نپذیرفتن از نقد دیگران و قبول بازخوردهای مثبت و منفی در کنار هم، از اصولی هستند که منتقد باید به اونها پایبند باشه … ممنون

      ۱۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر