خیلی دور خیلی نزدیک؛ نقد و بررسی TESV: Skyrim
خیلی دور خیلی نزدیک
در دو سه سال اخیر بازی های اندکی بوده اند که حین بازی کردنشان، متوجه گذر زمان نمی شدم. بازی هایی که یک دنیای قوی، از همه ی جهات، داشته اند و وقتی با کارکتر بازی در آن دنیا قدم میزنید، آنچنان در آن غرق شده اید که هیچ چیز خارج از آن معنایی ندارد. دنیایی که اینقدر کامل است که به معنای واقعی کلمه در آن زندگی می کنید و هیچ چیز نمی تواند مانع لذت بردنتان از آن باشد. اسکایریم، دنیایی است که هر کس به راحتی می تواند در آن زندگی کند و از گوشه گوشه ی آن لذت ببرد. از رودهای پر آب و کوه های بلندش گرفته تا مردم دهکده های دور و نزدیک، تا اژدهایان بزرگ و در عین حال کوچک، تا غارها، معبد ها، دژها و … و … اش. به هر نحوی می شود با اسکایریم ارتباط برقرار کرد. با هر سبک و نژاد و level . می توان ساعت ها در جنگلی وسیع گشت زد و با دشمنان اتفاقی روبرو شد، حیوانی شکار کرد و یا مکانی دور از دسترس را کشف نمود. می توان عزم صعود به قله ای بلند کرده و در راه یک اژدها را سلاخی نمود. می توان به غاری رفت و به ماجراجویی پرداخت تا در نهایت، یک گونه ی جدید از دشمنان بازی را کشف کرده و پس از تار و مار کردن آن، یک شمشیر قدرتمند، یک تیر و کمان قوی جایزه گرفت. می توان دقایقی را کنار آبشار کوتاهی ایستاد و فقط آن را تماشا کرد، شاید هم نه فقط آن را، بلکه خرسی را که سعی دارد ماهی ها را به چنگال بگیرد هم. و بسیار می توان های دیگر، می توان در اسکایریم سراغ هیچ ماموریت اصلی نرفت ولی بیشترین لذت را از بازی برد. همین که در دنیایش غرق شوید بس است. در دنیایی که می شود همه کار کرد، می شود همه چیز داشت، به همه ی بازی های دیگر لعنت فرستاد و با نیشخندی مرحله ی فرعی بازی را به کل آن بازی دیگر تشبیه کرد. وقتی تاد هاوارد خلق این دنیای عظیم را در سر داشت، فکر نمی کرد این قدر خوب باشد، اینقدر خوب بشود با آن ارتباط برقرار کرد، اینقدر خوب بشود در آن گم شد، در حالی که از همیشه پیدا تر بود. در اسکایریم، چیز های زیادی برای یادگیری هست، مکان های زیادی برای کشف هست و تنوع محیطی و گونه ای آن قدر بالا است که هیچ وقت از آن خسته نمی شوید. خسته نمی شوید نه به این سادگی ها … اسکایریم یک رازی دارد، شاید یک فوت کوزه گری، یک جادو یا هر چه که اسمش را بگذارید که باعث می شود هر چه بیشتر بازی می کنید، هر چه بیشتر کشفش می کنید و زمان بیشتری می گذرد، بیشتر لذت ببرید. شاید اعصابتان از خیلی چیز ها (در ادامه خواهم گفت چه چیزهایی) خرد شود، ولی می دانید که زندگی در اسکایریم در جریان است. پس ادامه می دهید. ادامه می دهید تا از پس مشکل بر آیید، مهم نیست مشکل کوچک است یا بزرگ، قوی است یا ضعیف، مهم این است که هر چه باشد، احساس رضایت می کنید، از پیروزی، از پیروزی که خودتان به دست آورده اید، نه قهرمانی ساختگی شبیه بازی های اول شخص خط خطی. و بعد از آن پاداش می گیرید، پاداشی که بازی می دهد در برابر جشنی که خودتان تنهایی برپا کرده اید اهمیت ندارد. این گونه اسکایریم با احساسات بازی می کند. با احساسات بازی می کند که همه ی منتقد ها در جو بازی از آن تعریف کنند و اشکالاتش را ندید بگیرند، به آن نمره ی کامل و نزدیک به آن بدهند و بعدش دوباره سراغ بازی رفته و زندگی را ادامه دهند. اما این جا از این خبر ها نیست، اسکایریم با این که دنیای بزرگ و جذابی است، با این که می شود در آن همه جوره سر کرد، ولی عیب هایی دارد، عیب هایی که جو زده ها فکر می کنند باید نادیده گرفته شوند، ولی من فکر می کنم باید دیده شوند، نسبت به آن ها انتقاد صورت گیرد و بازی برای یک بار هم که شده نقد شود.
پس از اینکه خوب با دنیای بازی حال کردید (!) اولین چیزی که به چشم می آید، باگ است. مشکلات گرافیکی عدیده ای که لذت بازی را تا حد قابل توجهی پایین می آورند. با توجه به محیط بزرگ بازی و تعدد و تکثر آبجکت های موجود، وجود باگ اجتناب ناپذیر است. ولی مساله وجود آن ها نیست، بازی های دیگری مثل فال آوت بتسدا هم باگ داشتند و احتمالا خواهند داشت، ولی در اسکایریم، به دلایلی نا معلوم، باگ های فراوان، متفاوت و به ظاهر حل نشدنی مشاهده می شود. باگ هایی که ممکن است در موارد نادر، در حساس ترین لحظات بازی اتفاق بیفتند و همه ی معادلات شما را بر هم زنند، از آن جایی که بازی کلا خطی است، باگ ها هم خطی اتفاق می افتند، یعنی اگر هم مرحله را از نو آغاز کردید احتمال تکرار شدن باگ بسیار بالاست. ظاهرا مرتفع شدن باگ ها یک طرف قضیه است. در کل Performance بازی مشکل دارد و بر روی پلتفرم های مختلف شاهد مشکلات متفاوتی هستیم. افت فریم برای PC بازان و مشکل ذخیره کردن برای PS3 و یا مشکل بافت ها در Xbox 360 نشان از آن دارند که بازی پولیش خوبی نشده، سعی در برطرف شدن مشکلات این دست نشده و نتیجه یک گرافیک خام و اعصاب خرد کن است که می شود بلای جان گیمرهای بد شانس. بماند که Glitch های ساده و پیش پا افتاده و چاله های گرافیکی زمان IGI در این بازی تکرار می شوند! در هم روی اشیا هم به درستی کار نشده و همه چیز در همه جا فرو می روند! به امید خدا این ها قرار است نوستالژی باشند و ما را یاد بازی های خاطره انگیز قدیمی بیاندازند.
به طور کلی، گرافیک بازی قابل قبول است، به جز مسائل فنی و باگ ها که واقعا روی اعصاب اند، کیفیت بافت ها قابل قبول اند. افکت ها به درستی اجرا می شوند و محیط وسیع خیلی خوب بارگذاری می شود. طراحی هنری بازی از همه لحاظ بی عیب و نقص است. مدل سازی در بازی حرف ندارد. بی شک یکی از بهترین های نسل را در این بازی شاهدیم. دقیق، تراشیده و زنده. از حشرات کوچک گرفته تا اژدهایان بزرگ و ساختمان های بزرگ تر. محیط های داخلی معماری بسیار خوبی دارند و آن قدر بزرگ هستند که به راحتی بشود چند ساعتی در آن جا بازی کرد. به طور کلی، از این حیث بازی کم و کسری ندارد. موتور پایه ی بهینه شده ی بازی این امکان را فراهم آورده تا در حالی که کیفیت بافت ها قابل قبول است، حجم کمی توسط آن ها اشغال شود. همچنین نورپردازی و جلوه های آتش و آب و … هم در بازی چشم نواز هستند.
بعد از باگ، گیم پلی پر فراز و نشیب بازی به میان می آید. گیم پلی که شباهت های کمتری به پیشینیان خود دارد و اثری از آن روند نقش آفرینی Elder Scrolls نیست. گیم پلی بازی دچار تغییرات احمقانه ای شده است که وجود هر یک از آن ها در یک بازی نقش آفرینی می تواند دوستداران این سبک را کلافه کند. حال در اسکایریم، چند تا از آن خوشگل هایش را میبینیم. هیچ دلیلی به جز عامه پسند کردن برای چنین تغییراتی وجود ندارد. اسکایریم با این تغییرات توانسته گستره ی عظیم تری از گیمرها را به خود جذب کند و در نتیجه فروش بهتری داشته باشد. از تغییرات اساسی سیستم Leveling که بی سابقه بوده و از نظر من بسیار مضحک است گرفته تا عدم Damage برای سلاح ها و …
در بازی به طور کلی عمل Level Up معنایی ندارد. یعنی دلیلی ندارد که شما خود را به زحمت بندازید و لول آپ کنید وقتی دشمن در رویارویی با شما به اندازه تان ضعیف می شود. البته این امر بستگی به دشمن دارد. ولی وقتی اتفاق مشابه برای غول آخر بازی هم می افتد، دیگر اعصابی برایتان باقی نمی ماند. از طرف دیگر، شما با سیستم Level Up در هر چیزی که بیشتر استفاده کنید، پیشرفت می کنید. حالا اگر بخواهید با Skill Point هایی که دارید، قابلیت های جیب زنی خود را ارتقا بدهید، چه باید بکنید؟ لول آپ جدید کاری می کند که تا اواسط بازی شما نیازی به مراجعه به منوی Leveling بازی نداشته باشید. البته اگر از قبل بدانید و بکنید بهتر است، ولی در حقیقت، چالش خاصی روبرویتان نیست، از طرف دیگر، وقتی از سلاح مانند تیر و کمان استفاده می کنید، خود به خود به درجه ای بالاتر میرسید و Archery تان لول آپ می شود. حالا به فرض که من نمیخواهم امتیازی که از طریق کشتن دشمنان توسط تیراندازی به دست می آورم صرف ارتقای همین قابلیتم شود! باید بخواهی … زور است! مشکل بعدی که Level Lock باعث آن می شود، این است که شما در بازی پیشروی می کنید، ولی با چالشی روبرو نمی شوید که بخواهید پیشرفت کنید و از پیشرفتتان استفاده کنید. یعنی در درجه ی اول شما لازم نیست لول آپ کنید چون برعکسش اتفاق می افتد، در درجه ی دوم، شما وقتی لول آپ می کنید، باید بتوانید از قابلیت های جدیدتان استفاده کنید، وقتی یاد نگیرید و به همان چند ضربه ی ابتدایی بسنده کنید، چون دشمنتان متناسب با Level شما قوی تر شده، زودتر می میرید و بازی سخت تر می شود! یعنی به طور کلی بالانس کشک!
باز هم هست! مشکل بعدی که این سیستم به وجود می آورد، یک وجهی شدن بازی است. در یک بازی مثل Dark Souls شما ممکن است در مسیری بیفتید که در اواسط بازی به غول آخر برسید. غول آخر هم در این گونه بازی ها یعنی نور علی نور. همین احتمال باعث می شود شما در هر مسیری، دقت کنید که هیچ آیتمی از قلم نیفتد و همواره سعی در ارتقای قابلیت های خود دارید حال به هر نحو ممکن. و این یعنی لذت مضاعف برای انجام ماموریت های فرعی. در اسکایریم، انگیزه ی انجام ماموریت های فرعی به کلی فرق می کند. ولی از این نظر، به یک بازی نقش آفرینی شباهت ندارد. بلکه یک اکشن خالص است که در نتیجه ی یک ماموریت فرعی یک سلاح جدید و خفن هدیه می گیرید. بنابراین در اسکایریم هرگز خود را به خاطر سختی های احتمالی ماموریت های فرعی به زحمت نیاندازید، چون قرار نیست با غول آخر قدری دست و پنجه نرم کنید و بازی جور کم کاری شما را می کشد. به همین سادگی! عدم رابطه ی قوی با یاران احتمالی و دیگر شخصیت های مرتبط و نبود درجه ی شخصیت در بازی هم از دیگر نکات منفی گیم پلی اکشن شده ی آن هستند. مثلا در بازی هیچ Feed Backـی برای کارهای شما وجود ندارد. شما همان اول بازی توسط Jarl قهرمان شناخته می شوید و تا آخر هم همان هستید. فقط سربازان در برابر کارهای خلاف شما واکنش نشان می دهند که حتی در حد Notoriety بازی فرقه ی اساسین هم نیست. میزان وفاداری پیرو شما هم به هیچ چیز بستگی ندارد. واقعا چرا این بازی اینقدر از یک نقش آفرینی اصیل دور شده؟
در نهایت، آخرین چیز آزار دهنده ی بازی، داستان خطی آن است. البته داستان پیچیدگی های لازم را دارد و به علاوه میخکوب کننده هم هست. از همان لحظه ی شروع شما را در حالتی قرار می دهد که احساس کنید همه چیز به شما بستگی دارد. شخصیت های بازی به خوبی پرداخته می شوند و در راس آن ها خود شما قرار دارید. شکل گیری شخصیتتان هم به خودتان بستگی دارد ولی برخی چیزها کاملا اجتناب ناپذیر اند. در طول بازی هیچ تصمیم سرنوشت ساز و اثر گذار واقعی وجود ندارد. داستان که از نیمه رد شد، خود به خود متوجه پایان آن می شوید. به هر حال هدف از ابتدا مشخص بوده است و دلیل اتخاذ این هدف هم خیلی زودتر از آن چه که لازم است به شما گفته می شود. می ماند تک پایان بودن بازی که با توجه به خطی بودن مراحل و عدم وجود تصمیمات مهم در بازی و تاثیر گذاری اندک روابط و چگونگی انجام ماموریت ها در روند داستان قابل توجیه است. ولی بدون شک برای این بازی قابل قبول نیست. از طرفی روایت داستان هم مناسب این بازی نیست. به نوعی که وقتی شما یک ماموریت را از خط اصلی داستان به پایان میرسانید، شرایط اقتضا می کند که بدون معطلی به سراغ Quest بعدی بروید و از ماموریت های جانبی چشم پوشی کنید. در واقع وقتی برای آن ها قائل نشوید مگر در مواقع حساس! حد اقل چیزی که باید در روایت داستان جذاب بازی رعایت می شد، فاصله ی زمانی اندک بین یک ماموریت و ماموریت بعدی بود، به طوری که با یک فلسفه ی اسکایریمی (برای مثال) رسیدن به Paarthurnax فقط در یک ساعت خاص از روزهای زوج ممکن باشد، و شما مجبور باشید این فاصله ی زمانی را یک جور بگذرانید. به هر دلیلی، چنین چیزی را در بازی شاهد نیستیم. در این صورت، مجبورید ماموریت های اصلی را بروید، در جایی توقف کنید و به ماموریت های فرعی بپردازید، سپس به ادامه ی داستان اصلی بازی گوش دهید. مشکلی که اینجاست دور شدن از اتفاقات خط اصلی داستان و کم شدن جذابیت آن است. با این حال، اگر میخواهید از ماموریت های فرعی بازی هم لذت ببرید، باید یکی را انتخاب کنید، یعنی اول هر چه ماموریت جانبی هست بازی کنید، بعد به سراغ داستان اصلی بازی بروید، که البته یکی از خوبی های بازی هم همین است. ولی با توجه به این که Side Quest ها هم می توانند برای ادامه ی بازی تاثیر گذار باشند، نمی شود آن ها را با Quest های اصلی مخلوط نکرد. هر چند لذت بخش نباشد.
The Elder Scrolls V: Skyrim بازی خوبی است. بی نهایت خوب. می شود بی نهایت از آن لذت برد. با گشتن در دنیایش. با پاس کردن تست های سخت و آسانش. با تمام کردن مراحل اصلی و جانبی که وقت زیادی میگیرند. ولی فقط بازی زیبایی است. بی نهایت زیبا. یک نقش آفرینی حرفه ای نیست. یک بازی اکشن اژدها کشی Open World است که همه می توانند از آن لذت ببرند. از موسیقی خارق العاده اش که هیچ چیز از آن نگفتم، چون نقصی ندارد. بسیار زیبا و شنیدنی است و به هیجان بازی کمک می کند. به همه چیز بازی کمک می کند و به نوعی می توان گفت قدرتمند ترین ابزار دست سازندگان برای خلق اتمسفر قابل باور در کنار صداگذاری و صداپیشگی خوب است. اگر میخواهید اسکایریم را بازی کنید، مجذوب دیدنی هایش شوید، به گیرهایی که من دادم کاری نداشته باشید، حیف است که نهایت لذت را از این بازی نبرد. از طرف دیگر، حیف بود که مشکلات بازی عیان نمیشدند.
اسکایریم، شاید بهترین بازی سال باشد، ولی بهترین نقش آفرینی سال، هرگز … کافی است آن را با عنوانی مثل Witcher 2 مقایسه کنید.
Gameland Magazine 13 Direct Link
نمرات:
گرافیک: ۷.۵
گیم پلی: ۷.۵
صداگذاری و موسیقی: ۱۰
داستان: ۸
نمره کلی: ۸
نکات مثبت: بی نهایت اسکایریم، مبارزات خوب و سرگرم کننده
نکات منفی: + آن هایی که در متن بود، هوش مصنوعی ضعیف و کنترل بد بر روی PC
نویسنده: سعید زعفرانی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
واقعا این نقد بهترین بازی سال (از نظر VGA ) بود؟
بهترین نقش آفرینی Dark Souls هست !!!!!!!!!
از طرف دیگر، حیف بود که مشکلات بازی عیان نمیشدند. :!:
از طرف دیگر، بهتر بود که مشکلات بازی عیان نمیشدند. :wink:
نقد بدی نبود ولی ویچر هم کم مشکل نداشت .
مثل ویچر ۱ بازی باگ و مشکلات گرافیکی داشت فریم ریت بازی که واقعا پایین بود .
داستان اصلی خوب بود و انتخاب های زیادی برای تایین روند داستان گذاشته بود ولی این انتخاب ها بعد یک مدت حصاصیت خودش رو از دست میداد و سرنوشت ساز نبود میشه گفت انتخاب ها روی خط اصلی داستان تاثیر نمی گذاشت بلکه خط اصلی رو بطور کامل تغییر میداد دیگه اطلاعاتی راجب اتفاقهایی که همون موقع در جاهای دیگه رخ میداد بهت نمیداد البته بازی پیشرفتهای زیادی داشت و جزو بازیهای خوب امسال بود.
در مورد اسکایریم باید بگم که داستان واقعا خوبی داشت با اینکه اول شخص بود ولی شخصیت پردازی خوبی صورت گرفته بود.
مهمترین نکته دنیای واقعا بزرگ بازی بود که ویچر به گردش نمی رسه گیم پلی هم خوب بود.
گرافیک بازی با توجه به دنیای بزرگ بازی خوب بود ولی خب باگ داشت درسته .
جمله آخر شما هم پارادوکس داره اونطوری که شما میگین اگر بازی توی RPG شانسی نداره
خب توی اکشن ماجرایی هم که به بتمن و آنچارتد نمی رسه شوتر هم که نیست شما هم که Overall خوبی بهش ندادی پس بهترین شدنش هم غیر ممکنه .
به نظر من لایق بهترین سال بود توی RPG اگر بخواهیم از بازی ویچر قدردانی بکنیم میشه
( مثل دیپلم افتخار جشنواره فجر ) اول بشه.
متاسفانه هنوز فرصت پیدا نکردم این شاهکار رو شروع کنم چون میدونم اگه شروع کنم درس و زندگی رو باید کنار بذارم . اما وقتی توی نقد نوشته بود گذر زمان رو متوجه نشی و محو بازی بشی یاد Dragon Origins افتادم هیچ وقت از یادم نمیره .
اون خط اخر تمام gamespot , ign ومیارزید که فقط جو گیر میشن به بازی ها الکی نمره میدن
با این مشکلاتی که این بازی داره اون امتیاز ۸ برای این بازی زیاده:-D
SKYRIM متعلق به همه نسل ها و جوامع بشری :) اوه اوه خودمم نفهمیدم چی گفتم :!:
انقدر از این تعریف کردن ها بدم میاد که نگو!!! اصلا ویرم میگیره!!!! یک وقت جسارت نشه آقا سعید ها شما لطف میکنی وقت میذاری نقد مینویسی و اون چیزی که مهمه همین وقت گذاریست پس بینهایت دستت درد نکنه ولی بعضی از این تعریفا اعصاب آدم رو خورد میکنه!!! جدای از اینکه قلم شما تعریفی هست یا نیست… عین اسپم میمونه…
من دلم میخواد بعد از نقد همه بیان نظراشون رو شیر کنن بگن با کجا ها موافقن با کجا مخالفن بعد یهو آدم میبینه همین جوری دستت درد نکنه نوشتن!!!!!! بابا تو گیم اسپاتشم وقتی کوین ون اورد یا تام مک شین یک چیزی رو نقد میکنه اینقدر دستت درد نکنه نمینویسن مردم!!!!!!
اما نظر من… فکر کنم قسمت باگ ها رو توش یک ذره اغراغ کردین من الان بیش از ۵۰ روزه دارم یک بند این بازی رو بازی میکنم بعضی وقتا فقط توی جنگلاش برای خودم پرسه می زنم باگ هست اما به این شدت؟؟ نمیدونم شاید من خوش شانسم…
اما در قسمت rpg بودن بازی با روند خطی بودن داستان موافقم ولی با نبود تصمیمات مخالفم شاید تو داستان اصلی نباشه ولی تو کل بازی زیاد هست… به این دسته ملحق شم یا اون دسته؟ گرگ نما بشم یا نشم؟ و ….
اما سیستم گیم پلی و لولینگ بازی که به نظر من عالین!!!! یعنی همون چیزی که خود آقای هاوارد توی مصاحبه ی ای ۳ میگن تو توی بازی کاملا آزادی! حالا یک وقت دلت میخواد با شمشیر بری؟ میتونی و قوی هم هستی… یا جادو همینطور… با تیرکمان همینطور بازی تو رو محدود نمیکنه… تو میتونی تو همه چی پیشرفت کنی نه این که حالا چون من توی اول بازی گفتم سرباز پس دیگه دست به جادو نباید زد مثل خیلی بازیه دیگه…
اما با یک چیزی که گفتین کاملا موافقم و اون هم مسئله هم سطح شدن دشمنا با لول شماست که یعنی تو در هر لحظه بتونی هر جایی بری… مثل یکی از دوستای من که تو همون ۴۰ ساعت اول رفته بود آلدویین رو کشته بود با یک شمشیر زپرتی بدون هیچ مشکلی با لول تقریبا ۱۶ یا ۱۷ !!!!
اما در کل اسکایریم هم یکی از بهترین بازی های دنیا و هم از بهترین نقش آفرینی هاست(شخصا زیاد با ویچر حال نکردم مخصوصا گیم پلیش… )
ببخشید به خاطر طولانی شدن. ممنون از صبرتون
اسکایریم فکر کنم هنوز ۵۰ روز نیست اومده بعد شما ۵۰ روز بازی کردین؟! داستان بازی خطیه چون به شما آزادی انتخاب توی مسیر اصلی رو نمی ده و فقط یه پایان داره. اون چیزی که شما می گی مربوط به خط اصلی داستان نیست و یه بخش فرعیه. داستان بازی اصلاً درونمایه ی مناسبی نداره و به طبع نویسنده ها هم نمی تونستن براش چند تا پایان بنویسن که این مشکلات رو ما در قالب سیستم دیالوگ های ضعیف و عدم وجود آزادی عمل و اختیار و نبود تصمیمات سرنوشت ساز می بینیم. در مورد سیستم Level-Lock باید بگم این بخش تا حدودی مفهوم نقش آفرینی رو زیر سوال می بره چون عملاً باعث می شه نیازی به Level Up و ارتقای مناسب نباشه.
راستی ممنون می شم به گیم پلی ویچر ۲ ایراد بگیرید. گیم پلی ویچر ۲ از نظر من ایرادی نداره.
چرانداره من که با شمشیر زدن هاش اصلا حال نکردم خیلی مصنوعی هست وبه عنوانی مثل اساسین کرید نمیرسه حتی به گردش اصلا لذت بخش نیست کشتن تواین بازی کشتن تو اساسین واقعا لذت زیادی داره تا چایی که وقتی سربازها دنبال من میفتادند تک تک شون رو میکشتم
اقا شما داری اساسینز رو با با ویچر ۲ مقایسه میکنی که یک نقش افرینیه؟!؟!
مصنوعیه؟! عجب حرفی بودا چرا آخه ایراد مسخره می گیری. عزیزم بگو بلد نبودم بازی کنم. سیستم مبارزات اون رو همه ی منتقد های خارجی تحسین کردن بعد تو میای اونو با یه بازی ضعیف مثل فرقه ی اساسین مقایسه می کنی؟! می دونم هیچکس عظمت ویچر ۲ رو درک نمی کنه.
برادر من میدونم نقش افرینیه من طرز شمشیر زدن ویچر رو گفتم که مثل اساسین لذت بخش نیست واگرنه من ویچر ۲رو بازی کردم واقعا بازی عالی هست اما میتونستند رو مبارزاتش بیشتر مانور بدند وازاین حالت درش بیارند
بله مصنوعیه بعدشم من فکر نمیکنم ویچر ۲ بلد بودن بخواد دیگه این بازی به سختی دار سول که نمیرسه میرسه؟ واقعا به شخصه چیزی که منو از این بازی نا امید میکرد مردن دشمن ها وکلا شخصیت های بازی بود یعنی شما میخوای از این انیمیشن های مسخره که تو بازی بوده دفاع کنی؟من خودم طرفدار پی سی هستم وتا ابد خواهم ماند واین بازی هم انحصاری پی سی هست فعلا اما من فن بازی درنمارم بگم اره فلان بود بهمان بود نه من فقط نظر خودم رو راجب بازی گفتم بعدشم واقعا برات متاسفم که به شاهکاری مثل اساسین میگی ضعیف اساسین از شماره یکش تا الان واقعا شاهکار بوده
من از گیم پلی منظورم سیستم جنگیدن و مبارزات هست که بی تعارف خیلی بد بود!!!!
اون از سیستم لاک کردن روی حریف ها که اعصاب خورد کن بود… و یک مشکل اساسی دیگه که وجود داشت(من ویچر ۲ رو روی سه تا کامپیوتر بازی کردم و هر سه این مشکل رو داشت البته من بازی رو روی درجه ی سختی یکی مونده یه آخر بازی کردم) اصلا دستوراتی رو که میدادی اجرانمیشد یعنی وسط کمبو زدن نمیشد گارد گرفت یا جادو زد یا من هر چی میزدم کار نمیکرد البته گفتم من روی سه تا کامپیوتر بازی کردم برای همین فکر کنم مشکل از بازی بود و این اعصاب من رو خورد میکرد!!!!
کلا ویچر ایراد زیاد داره چه از گیم پلی چه از داستان چه از سیستم اینونتوری مسخرش و…
ولی من الان حال ندارم بنویسم پیشنها میکنم چند تا نقد به زبان اصلی از گیم اسپات یا آی جی ان بخونید (البته جسارت نشه حتما خوندید) فکد کنم مشکل رفع بشه
ممنونم :-D
سلام آقا وحید شرمنده دیر شد…
اسکایریم الان دقیقا نزدیک به ۵۳ روزه که اومده و البته شما باید من رو ببخشی چون من قطعا تعداد روزهایی که بازی کردم رو نمیشمرم؟ شما میشمری؟ ۵۰ روز رو برای این گفتم که یک ماه و نیمه که یک بند دارم بازیش میکنم و توی دانشکده هم دیگه همه منو به اسکایریم میشناسن!!!!!
من که خودم گفتم داستان خطیه!!!! اما گفتم در کل بازی یک عالم انتخاب مهم هست… شاید در مین کوئست ها نباشه ولی تو کل بازی هست… (اینم قبلا گقته بودم)
فکر میکنم دادن جواب به سیستم لولینگ بیهوده باشه چون یکی از دوستان با اون مثالی که زدند (آقای وینچستر در باره ی واقع گرایی) و همچنین توضیحات بنده (بهتره بگم آقای هاوارد) همه چیز رو معلوم کرده در نهایت میشه بهش گفت اختلاف سلیقه که کاملا طبیعی است!
نوار نارنجی رنگ یا همون Vigor (توان) یکی از ویژگی هاش دفع حملات دشمن هست و وقتی خالی باشه گرالت دقاع نمی کنه هر چی اون بیشتر باشه گرالت بیشتر می تونه دفاع بکنه در واقع این هنر بازی ساز ها هست که باعث شما هر دم به ثانیه دست تون روی دکمه ی دفاع کردن نباشه!
بعضی انتظاراتی که از سیستم مبارزات بازی دارید واقعاً مسخره و بیهوده است. اون چیزی که شما می گید مربوط به بازی های اکشنه. اگه قرار باشه اون طور که شما می گی باشه که می شه اسکایریم، می شه یه بازی اکشن! هم زمان که نمی شه از جادو و سلاح استفاده کرد. شما می دونی Action Point توی بازی نقش آفرینی یعنی چی؟ اگه می دونی که امیدوارم به اشتباهت پی برده باشی اگه هم نمی دونی بگو تا توضیح بدم برات. البته جسارت نشه. :wink:
سلام آقا وحید. چطوری؟
بابا دمت گرم دیگه منظورت این بود که من به اون قضیه ی vigor دقت نکردم؟؟!!! :evil:
مرد مومن من تو تمام زندگیم بازیباز بودم قبل از این که بگم بابا مامان گفتم” بازی کامپوتری” بعد از این سوتی ها بدم!!!! البت ممنون از پاسخت و همچنین تذکرت راجع به این ویگر ولی نه من کاملا حواسم به این ویگر جمع بود…
اگرم یادت باشه هر وقت میخواستی دفاع کنی یا جادو بزنی اگر ویگرت تموم شده بود یک صدایی میومد و بار ویگر شروع میکرد به فلش زدن!!
راجع به اون مثالی هم که خواستی بزنم:” برای من چندین بار اتفاق میفتاد که دارم با یکی از اون آدم گنده های بازی مبارزه میکردم و اگر یادت باشه هر کسی که گرالت میخواست بهش ضربه بزنه اول باید توسط خود بازی لاک موقت میشد که یک دایره ی نارنجی میومد دور شکم یارو بعد اگر آلت رو میزدی دایره پر رنگ تر میشد و توشم یک شکلی میومد. البته قضیه ی لاک کردن خیلی مهم بود چون فایتینگ بازی نه مسه اسسین بود که بازی بره توی یک دوربین مخصوص فایت(که معمولا فیت بازی هایی هست که به لاک نیاز دارن) نو مثه یک بازی اکشن بود که مثل آدم بتونی مبارزه کنی!!! مثلا وسط جنگیدن با یکی یهو یکی دیگه میومد و کامپیوتر لاک رو میپروند روی اون و تو عوض این که همونیکه نصف جونش رو بردی بکشی مجبور میشدی با یکی جدید بجنگی and so on and so forth!!!!!
و البت نه اکشن پوینت رو نمدونم چیه اگه لطف کنی بگی فکر کنم جسارت نشه! :wink: :wink:
کسی این بازیرو تموم کرده؟!!!!!! :-|
اگه منظورت خط داستانیه بله خیلیا از جمله خودم تموم کردم .
داداش این اواتارتو خیلی باهاش حال کردم واقعا چه شاهکاری بود مافیا۱