خیلی دور خیلی نزدیک؛ نقد و بررسی TESV: Skyrim

در ۱۳۹۰/۱۰/۱۲ , 19:33:16
The Elder Scrolls V: Skyrim, شرکت بتسدا (Bethesda Softworks)

خیلی دور خیلی نزدیک

در دو سه سال اخیر بازی های اندکی بوده اند که حین بازی کردنشان، متوجه گذر زمان نمی شدم. بازی هایی که یک دنیای قوی، از همه ی جهات، داشته اند و وقتی با کارکتر بازی در آن دنیا قدم میزنید، آنچنان در آن غرق شده اید که هیچ چیز خارج از آن معنایی ندارد. دنیایی که اینقدر کامل است که به معنای واقعی کلمه در آن زندگی می کنید و هیچ چیز نمی تواند مانع لذت بردنتان از آن باشد. اسکایریم، دنیایی است که هر کس به راحتی می تواند در آن زندگی کند و از گوشه گوشه ی آن لذت ببرد. از رودهای پر آب و کوه های بلندش گرفته تا مردم دهکده های دور و نزدیک، تا اژدهایان بزرگ و در عین حال کوچک، تا غارها، معبد ها، دژها و … و … اش. به هر نحوی می شود با اسکایریم ارتباط برقرار کرد. با هر سبک و نژاد و level . می توان ساعت ها در جنگلی وسیع گشت زد و با دشمنان اتفاقی روبرو شد، حیوانی شکار کرد و یا مکانی دور از دسترس را کشف نمود. می توان عزم صعود به قله ای بلند کرده و در راه یک اژدها را سلاخی نمود. می توان به غاری رفت و به ماجراجویی پرداخت تا در نهایت، یک گونه ی جدید از دشمنان بازی را کشف کرده و پس از تار و مار کردن آن، یک شمشیر قدرتمند، یک تیر و کمان قوی جایزه گرفت. می توان دقایقی را کنار آبشار کوتاهی ایستاد و فقط آن را تماشا کرد، شاید هم نه فقط آن را، بلکه خرسی را که سعی دارد ماهی ها را به چنگال بگیرد هم. و بسیار می توان های دیگر، می توان در اسکایریم سراغ هیچ ماموریت اصلی نرفت ولی بیشترین لذت را از بازی برد. همین که در دنیایش غرق شوید بس است. در دنیایی که می شود همه کار کرد، می شود همه چیز داشت، به همه ی بازی های دیگر لعنت فرستاد و با نیشخندی مرحله ی فرعی بازی را به کل آن بازی دیگر تشبیه کرد. وقتی تاد هاوارد خلق این دنیای عظیم را در سر داشت، فکر نمی کرد این قدر خوب باشد، اینقدر خوب بشود با آن ارتباط برقرار کرد، اینقدر خوب بشود در آن گم شد، در حالی که از همیشه پیدا تر بود. در اسکایریم، چیز های زیادی برای یادگیری هست، مکان های زیادی برای کشف هست و تنوع محیطی و گونه ای آن قدر بالا است که هیچ وقت از آن خسته نمی شوید. خسته نمی شوید نه به این سادگی ها … اسکایریم یک رازی دارد، شاید یک فوت کوزه گری، یک جادو یا هر چه که اسمش را بگذارید که باعث می شود هر چه بیشتر بازی می کنید، هر چه بیشتر کشفش می کنید و زمان بیشتری می گذرد، بیشتر لذت ببرید. شاید اعصابتان از خیلی چیز ها (در ادامه خواهم گفت چه چیزهایی) خرد شود، ولی می دانید که زندگی در اسکایریم در جریان است. پس ادامه می دهید. ادامه می دهید تا از پس مشکل بر آیید، مهم نیست مشکل کوچک است یا بزرگ، قوی است یا ضعیف، مهم این است که هر چه باشد، احساس رضایت می کنید، از پیروزی، از پیروزی که خودتان به دست آورده اید، نه قهرمانی ساختگی شبیه بازی های اول شخص خط خطی. و بعد از آن پاداش می گیرید، پاداشی که بازی می دهد در برابر جشنی که خودتان تنهایی برپا کرده اید اهمیت ندارد. این گونه اسکایریم با احساسات بازی می کند. با احساسات بازی می کند که همه ی منتقد ها در جو بازی از آن تعریف کنند و اشکالاتش را ندید بگیرند، به آن نمره ی کامل و نزدیک به آن بدهند و بعدش دوباره سراغ بازی رفته و زندگی را ادامه دهند. اما این جا از این خبر ها نیست، اسکایریم با این که دنیای بزرگ و جذابی است، با این که می شود در آن همه جوره سر کرد، ولی عیب هایی دارد، عیب هایی که جو زده ها فکر می کنند باید نادیده گرفته شوند، ولی من فکر می کنم باید دیده شوند، نسبت به آن ها انتقاد صورت گیرد و بازی برای یک بار هم که شده نقد شود.

پس از اینکه خوب با دنیای بازی حال کردید (!) اولین چیزی که به چشم می آید، باگ است. مشکلات گرافیکی عدیده ای که لذت بازی را تا حد قابل توجهی پایین می آورند. با توجه به محیط بزرگ بازی و تعدد و تکثر آبجکت های موجود، وجود باگ اجتناب ناپذیر است. ولی مساله وجود آن ها نیست، بازی های دیگری مثل فال آوت بتسدا هم باگ داشتند و احتمالا خواهند داشت، ولی در اسکایریم، به دلایلی نا معلوم، باگ های فراوان، متفاوت و به ظاهر حل نشدنی مشاهده می شود. باگ هایی که ممکن است در موارد نادر، در حساس ترین لحظات بازی اتفاق بیفتند و همه ی معادلات شما را بر هم زنند، از آن جایی که بازی کلا خطی است، باگ ها هم خطی اتفاق می افتند، یعنی اگر هم مرحله را از نو آغاز کردید احتمال تکرار شدن باگ بسیار بالاست. ظاهرا مرتفع شدن باگ ها یک طرف قضیه است. در کل Performance بازی مشکل دارد و بر روی پلتفرم های مختلف شاهد مشکلات متفاوتی هستیم. افت فریم برای PC بازان و مشکل ذخیره کردن برای PS3 و یا مشکل بافت ها در Xbox 360 نشان از آن دارند که بازی پولیش خوبی نشده، سعی در برطرف شدن مشکلات این دست نشده و نتیجه یک گرافیک خام و اعصاب خرد کن است که می شود بلای جان گیمرهای بد شانس. بماند که Glitch های ساده و پیش پا افتاده و چاله های گرافیکی زمان IGI در این بازی تکرار می شوند! در هم روی اشیا هم به درستی کار نشده و همه چیز در همه جا فرو می روند! به امید خدا این ها قرار است نوستالژی باشند و ما را یاد بازی های خاطره انگیز قدیمی بیاندازند.

به طور کلی، گرافیک بازی قابل قبول است، به جز مسائل فنی و باگ ها که واقعا روی اعصاب اند، کیفیت بافت ها قابل قبول اند. افکت ها به درستی اجرا می شوند و محیط وسیع خیلی خوب بارگذاری می شود. طراحی هنری بازی از همه لحاظ بی عیب و نقص است. مدل سازی در بازی حرف ندارد. بی شک یکی از بهترین های نسل را در این بازی شاهدیم. دقیق، تراشیده و زنده. از حشرات کوچک گرفته تا اژدهایان بزرگ و ساختمان های بزرگ تر. محیط های داخلی معماری بسیار خوبی دارند و آن قدر بزرگ هستند که به راحتی بشود چند ساعتی در آن جا بازی کرد. به طور کلی، از این حیث بازی کم و کسری ندارد. موتور پایه ی بهینه شده ی بازی این امکان را فراهم آورده تا در حالی که کیفیت بافت ها قابل قبول است، حجم کمی توسط آن ها اشغال شود. همچنین نورپردازی و جلوه های آتش و آب و … هم در بازی چشم نواز هستند.
بعد از باگ، گیم پلی پر فراز و نشیب بازی به میان می آید. گیم پلی که شباهت های کمتری به پیشینیان خود دارد و اثری از آن روند نقش آفرینی Elder Scrolls نیست. گیم پلی بازی دچار تغییرات احمقانه ای شده است که وجود هر یک از آن ها در یک بازی نقش آفرینی می تواند دوستداران این سبک را کلافه کند. حال در اسکایریم، چند تا از آن خوشگل هایش را میبینیم. هیچ دلیلی به جز عامه پسند کردن برای چنین تغییراتی وجود ندارد. اسکایریم با این تغییرات توانسته گستره ی عظیم تری از گیمرها را به خود جذب کند و در نتیجه فروش بهتری داشته باشد. از تغییرات اساسی سیستم Leveling که بی سابقه بوده و از نظر من بسیار مضحک است گرفته تا عدم Damage برای سلاح ها و …
در بازی به طور کلی عمل Level Up معنایی ندارد. یعنی دلیلی ندارد که شما خود را به زحمت بندازید و لول آپ کنید وقتی دشمن در رویارویی با شما به اندازه تان ضعیف می شود. البته این امر بستگی به دشمن دارد. ولی وقتی اتفاق مشابه برای غول آخر بازی هم می افتد، دیگر اعصابی برایتان باقی نمی ماند. از طرف دیگر، شما با سیستم Level Up در هر چیزی که بیشتر استفاده کنید، پیشرفت می کنید. حالا اگر بخواهید با Skill Point هایی که دارید، قابلیت های جیب زنی خود را ارتقا بدهید، چه باید بکنید؟ لول آپ جدید کاری می کند که تا اواسط بازی شما نیازی به مراجعه به منوی Leveling بازی نداشته باشید. البته اگر از قبل بدانید و بکنید بهتر است، ولی در حقیقت، چالش خاصی روبرویتان نیست، از طرف دیگر، وقتی از سلاح مانند تیر و کمان استفاده می کنید، خود به خود به درجه ای بالاتر میرسید و Archery تان لول آپ می شود. حالا به فرض که من نمیخواهم امتیازی که از طریق کشتن دشمنان توسط تیراندازی به دست می آورم صرف ارتقای همین قابلیتم شود! باید بخواهی … زور است! مشکل بعدی که Level Lock باعث آن می شود، این است که شما در بازی پیشروی می کنید، ولی با چالشی روبرو نمی شوید که بخواهید پیشرفت کنید و از پیشرفتتان استفاده کنید. یعنی در درجه ی اول شما لازم نیست لول آپ کنید چون برعکسش اتفاق می افتد، در درجه ی دوم، شما وقتی لول آپ می کنید، باید بتوانید از قابلیت های جدیدتان استفاده کنید، وقتی یاد نگیرید و به همان چند ضربه ی ابتدایی بسنده کنید، چون دشمنتان متناسب با Level شما قوی تر شده، زودتر می میرید و بازی سخت تر می شود! یعنی به طور کلی بالانس کشک!

باز هم هست! مشکل بعدی که این سیستم به وجود می آورد، یک وجهی شدن بازی است. در یک بازی مثل Dark Souls شما ممکن است در مسیری بیفتید که در اواسط بازی به غول آخر برسید. غول آخر هم در این گونه بازی ها یعنی نور علی نور. همین احتمال باعث می شود شما در هر مسیری، دقت کنید که هیچ آیتمی از قلم نیفتد و همواره سعی در ارتقای قابلیت های خود دارید حال به هر نحو ممکن. و این یعنی لذت مضاعف برای انجام ماموریت های فرعی. در اسکایریم، انگیزه ی انجام ماموریت های فرعی به کلی فرق می کند. ولی از این نظر، به یک بازی نقش آفرینی شباهت ندارد. بلکه یک اکشن خالص است که در نتیجه ی یک ماموریت فرعی یک سلاح جدید و خفن هدیه می گیرید. بنابراین در اسکایریم هرگز خود را به خاطر سختی های احتمالی ماموریت های فرعی به زحمت نیاندازید، چون قرار نیست با غول آخر قدری دست و پنجه نرم کنید و بازی جور کم کاری شما را می کشد. به همین سادگی! عدم رابطه ی قوی با یاران احتمالی و دیگر شخصیت های مرتبط و نبود درجه ی شخصیت در بازی هم از دیگر نکات منفی گیم پلی اکشن شده ی آن هستند. مثلا در بازی هیچ Feed Backـی برای کارهای شما وجود ندارد. شما همان اول بازی توسط Jarl قهرمان شناخته می شوید و تا آخر هم همان هستید. فقط سربازان در برابر کارهای خلاف شما واکنش نشان می دهند که حتی در حد Notoriety بازی فرقه ی اساسین هم نیست. میزان وفاداری پیرو شما هم به هیچ چیز بستگی ندارد. واقعا چرا این بازی اینقدر از یک نقش آفرینی اصیل دور شده؟

در نهایت، آخرین چیز آزار دهنده ی بازی، داستان خطی آن است. البته داستان پیچیدگی های لازم را دارد و به علاوه میخکوب کننده هم هست. از همان لحظه ی شروع شما را در حالتی قرار می دهد که احساس کنید همه چیز به شما بستگی دارد. شخصیت های بازی به خوبی پرداخته می شوند و در راس آن ها خود شما قرار دارید. شکل گیری شخصیتتان هم به خودتان بستگی دارد ولی برخی چیزها کاملا اجتناب ناپذیر اند. در طول بازی هیچ تصمیم سرنوشت ساز و اثر گذار واقعی وجود ندارد. داستان که از نیمه رد شد، خود به خود متوجه پایان آن می شوید. به هر حال هدف از ابتدا مشخص بوده است و دلیل اتخاذ این هدف هم خیلی زودتر از آن چه که لازم است به شما گفته می شود. می ماند تک پایان بودن بازی که با توجه به خطی بودن مراحل و عدم وجود تصمیمات مهم در بازی و تاثیر گذاری اندک روابط و چگونگی انجام ماموریت ها در روند داستان قابل توجیه است. ولی بدون شک برای این بازی قابل قبول نیست. از طرفی روایت داستان هم مناسب این بازی نیست. به نوعی که وقتی شما یک ماموریت را از خط اصلی داستان به پایان میرسانید، شرایط اقتضا می کند که بدون معطلی به سراغ Quest بعدی بروید و از ماموریت های جانبی چشم پوشی کنید. در واقع وقتی برای آن ها قائل نشوید مگر در مواقع حساس! حد اقل چیزی که باید در روایت داستان جذاب بازی رعایت می شد، فاصله ی زمانی اندک بین یک ماموریت و ماموریت بعدی بود، به طوری که با یک فلسفه ی اسکایریمی (برای مثال) رسیدن به Paarthurnax فقط در یک ساعت خاص از روزهای زوج ممکن باشد، و شما مجبور باشید این فاصله ی زمانی را یک جور بگذرانید. به هر دلیلی، چنین چیزی را در بازی شاهد نیستیم. در این صورت، مجبورید ماموریت های اصلی را بروید، در جایی توقف کنید و به ماموریت های فرعی بپردازید، سپس به ادامه ی داستان اصلی بازی گوش دهید. مشکلی که اینجاست دور شدن از اتفاقات خط اصلی داستان و کم شدن جذابیت آن است. با این حال، اگر میخواهید از ماموریت های فرعی بازی هم لذت ببرید، باید یکی را انتخاب کنید، یعنی اول هر چه ماموریت جانبی هست بازی کنید، بعد به سراغ داستان اصلی بازی بروید، که البته یکی از خوبی های بازی هم همین است. ولی با توجه به این که Side Quest ها هم می توانند برای ادامه ی بازی تاثیر گذار باشند، نمی شود آن ها را با Quest های اصلی مخلوط نکرد. هر چند لذت بخش نباشد.
The Elder Scrolls V: Skyrim بازی خوبی است. بی نهایت خوب. می شود بی نهایت از آن لذت برد. با گشتن در دنیایش. با پاس کردن تست های سخت و آسانش. با تمام کردن مراحل اصلی و جانبی که وقت زیادی میگیرند. ولی فقط بازی زیبایی است. بی نهایت زیبا. یک نقش آفرینی حرفه ای نیست. یک بازی اکشن اژدها کشی Open World است که همه می توانند از آن لذت ببرند. از موسیقی خارق العاده اش که هیچ چیز از آن نگفتم، چون نقصی ندارد. بسیار زیبا و شنیدنی است و به هیجان بازی کمک می کند. به همه چیز بازی کمک می کند و به نوعی می توان گفت قدرتمند ترین ابزار دست سازندگان برای خلق اتمسفر قابل باور در کنار صداگذاری و صداپیشگی خوب است. اگر میخواهید اسکایریم را بازی کنید، مجذوب دیدنی هایش شوید، به گیرهایی که من دادم کاری نداشته باشید، حیف است که نهایت لذت را از این بازی نبرد. از طرف دیگر، حیف بود که مشکلات بازی عیان نمیشدند.
اسکایریم، شاید بهترین بازی سال باشد، ولی بهترین نقش آفرینی سال، هرگز … کافی است آن را با عنوانی مثل Witcher 2 مقایسه کنید.

Gameland Magazine 13 Direct Link

نمرات:
گرافیک: ۷.۵
گیم پلی: ۷.۵
صداگذاری و موسیقی: ۱۰
داستان: ۸
نمره کلی: ۸
نکات مثبت: بی نهایت اسکایریم، مبارزات خوب و سرگرم کننده
نکات منفی: + آن هایی که در متن بود، هوش مصنوعی ضعیف و کنترل بد بر روی PC

نویسنده: سعید زعفرانی


194 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. “در اسکایریم، انگیزه ی انجام ماموریت های فرعی به کلی فرق می کند. ولی از این نظر، به یک بازی نقش آفرینی شباهت ندارد. بلکه یک اکشن خالص است که در نتیجه ی یک ماموریت فرعی یک سلاح جدید و خفن هدیه می گیرید. بنابراین در اسکایریم هرگز خود را به خاطر سختی های احتمالی ماموریت های فرعی به زحمت نیاندازید، چون قرار نیست با غول آخر قدری دست و پنجه نرم کنید و بازی جور کم کاری شما را می کشد.”
    یک جایی هم خواندم که گفته بود بازی سیاه چال های تکراری دارد! تنها دلیل چنین اظهار نظری این بود که نویسنده اصلا بازی را بازی نکرده بود چون این قضیه اصلا صحت ندارد. سیاه چال های بازی هیچکدام شبیه به هم نیستند. پاراگراف بالا هم یک همچین حسی در آدم ایجاد می کند. وارد هر ماموریت جانبی یا سیاه چال که بشوید در آخر همیشه یک رئیس یا غول آخر وجود دارد که به شکل اتفاقی یا لولش از شما بیشتر است یا کمتر! این به دلیل باز بودن و خطی نبودن فضای بازی است. شما به نظر می رسد با اژدهایی رودرو نشده اید و نام ان موجود غول پیکر را غول آخر نمیگذارید.برخی از اژدها ها ضعیف هستند و بعضی چنان قوی که حکمشان از غول آخر هم فراتر می رود. احتمالا در گشت چند ساعته تان در بازی بنا بر خطی نبودن گیم پلی با یکی از آن ضعیف هایش روبرو شده اید و این را به کل گیم پلی نسبت داده اید.

    ۰۰
  2. “عیب هایی که جو زده ها فکر می کنند باید نادیده گرفته شوند”
    هر کس دلایلی برای دوست داشتن یک بازی دارد. شما هم دلایل خودتان را دارید ولی دوست عزیز شما حق ندارید به علایق و سلایق! دیگرانی که مثل شما فکر نمی کنند توهین کنید.جو زده کلمه مناسبی برای کاربرد در یک نقد برای علاقمندان بازی که در حال نقدش هستید نیست.همانطور که من حق ندارم طرفداران بازی دراگون ایج یا ویچر را که از بازی کردنش (هیجان زده) شده اند و حق هم دارند بشوند جو زده خطاب کنم.

    ۰۰
    1. نمی دونم شما چرا هر وقت کم میارید زود دست به دامن سلیقه و نظر شخصی و این حرفا می شین؟ ایراداتی که سعید به بازی گرفت کاملاً به جاست. حرف های شما در محدوده های سلایق شخصی جایی نداره. واقعیات رو باید گفت شما هم می تونی سر تو بکنی زیر برف و الکی بازی رو برای خودت بزرگ کنی. کسی باید بیاد درباره ی اسکایریم نظر بده که لااقل دو تا بازی نقش آفرینی درست و حسابی رو واسه ۵ دیقه هم که شده از نزدیک دیده باشه. کسایی که از بازی های اکشن و H&S اونم از نوع اول شخص خوششون میاد مسلماً با اسکایریم خیلی حال می کنن و فکر می کنن خیلی بازی بزرگیه و فکر می کنن که اسکایریم یعنی نهایت یه بازی! در حالی که اسکایریم به قول متین ایزدی یه بازی الکی بزرگه که در باطنش چیزی به جز پوچ نیست و از نظر من بازیی هست که چیز های فرعی و یا بهتر بگم کمیت رو فدای کیفیت بخش های اصلی بازی کرده و سعی کرده این قدر بازی رو آسون بکنه و اینقدر رابط کاربری بازی رو ساده بکنه و این قدر همه چیز رو خطی و اتوماتیک بکنه که عملاً نقش آفرینی رو زیر سوال ببره.

      ۰۰
    2. عزیزم نوشته من در بالا کجاش به دلیل کم آوردن هست؟من دارم می گم من حق ندارم به شمایی که عاشق دارگون ایج هستی بگم جوگیر! در حدش نیستم و اگر این کار رو بکنم یه جای فرهنگم ایراد داره.اونوقت شما عصبانی شدید و کله یز برف و چیزهایی رو مطرح کردید که اگر می دونستید نمی کرید! من دارم برای یک نقد تا جایی که می تونم نقد می نویسم!اگر تحمل نقد شدن ندارید نخونید.من نمی دونم شما چند سالته ولی می دونم خودم ماه دیگه میرم تو ۳۰ سال.توی این ۳۰ سال هم به اندازه ای بازی کردم که بتونم نقش آفرینی رو از غیر نقش آفرینی تشخیص بدم. ضمنا چیزی که شما می گید مثل این میمونه که فیلم شاهکاری دیدید و به جای اینکه به خوبی هاش بپردازید گیر دادید به این موضوع که اینکه ژانرش فلان نیست پس بده!نقد جناب ایزدی هم به جای خودش محترمه ولی کلا باید بگم مخاطب رو نباید از بالا نگاه کرد.شما که اینهمه ناراحت هستید که باید برید نویسنده هایی رو که توی اون شماره مجله نقد مثبت نوشتن مورد عنایت قرار بدید که!

      ۰۰
    3. سایت یه مشکلی پیدا کرده هر چی کامنت می دم هی غیب می شه! …. فراموشش کنید اصلاًً ………… من سنم ازشما خیلی کمتره شما به بزرگی خودتون ببخشید.

      ۰۰
  3. “در بازی به طور کلی عمل Level Up معنایی ندارد. یعنی دلیلی ندارد که شما خود را به زحمت بندازید و لول آپ کنید وقتی دشمن در رویارویی با شما به اندازه تان ضعیف می شود”
    من برای کشتن یک درروگر نگهبان یک شات که لولی بسیار بالاتر از من داشت ۴۵ دقیقه وقت صرف کردم! در اوائل بازی اگر با لول پائین با یک فراست ترول دست و پنجه نرم کنید به چنان غلط کردمی می افتید که خنده تان خواهد گرفت!جوری که من هم افتادم و از دستش فرار کردم. ولی همین ترول را وقتی لول آپ کرده اید ممکن است حتی با دو ضربه هم بکشید. این قاعده را در تمام بازی خواهید دید. مشکل اینجاست که به قول آن رفیق منتقد سینمایی احتمالا رفته بودید که از فیلم(بازی) بدتان بیاید! و هدفی جز این نداشته اید.متاسفانه!

    ۰۰
    1. عزیز من این رو قبلاً هم گفته بودم Lock شدن تراز ها مربوط به همه ی دشمن ها نیست. ضمن این که Lock شدن تراز دشمنا باعث نمی شه اونا دقیقاً هم تراز شما بشن بلکه ترازشون رو تا حد زیادی نزدیک به تراز شما می کنه یعنی باعث سادگی بیش از حد بازی می شه.

      ۰۰
    2. سیبر کت.فراست کت.فراست ولف.انواع میج ها.انواع دروگرها.انواع دشمنان بازی.انواع نژادها.فکر می کنین من دیوانه ام یا خل شدم که بازی رو بازی کنم که یه همچین مکانیک مسخره ای داره؟۱۰۰ ساعت بازی کردم پس واقعا باید خل باشم!!

      ۰۰
    3. بحث رو از حالت منطقیش داری خارج می کنی می بری طرف کل کل!بله وقتی لول آپ می کنی بعضی دشمن ها رو که یه زمانی از دستشون فرار می کردی راحت تر می کشی.راستی شما تا به حال با یه تیر فالمرهای نابینا کشته شدی با لول ۴۰؟و بعضی هاشونو با همین لول با یک ضربه کشتی؟بازی از بالانس هم بالانس تره اگه از روی لج نخوای بازی رو بکوبی

      ۰۰
    4. داداش تو اصلاً نمی خوای متوجه بشی من چی می گم! خیلی خودت می زنی به کوچه علی چپ قشنگم می زنی! منو باش می خوام واسه کی توضیح بدم شما همتون بهتره توی جاهلیت خودتون بمونید.

      ۰۰
  4. سلام به دوستان خوبم
    اسکایرم به عنوان یک بازی که منحصرا یک بازی در قدم اول سعی در جهت سرگرم کردن مخاطب دارد بسیار فراتراز توقعات مخاطبین خود عمل کرد و نشان داد میشود آنقدر در دنیای مجازی غرق شد که گویی در دنیای دیگری هستی وآن دنیا به وجود تو وابسته هست و تو به وجود او!
    این حسی است که نمیتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد یک گیمر عاشق بازی کردن هست واز معشوق خود توقع پاسخ ! اسکایرم در جای جای دنیایش به تو پاسخ این عشق را میدهد! اما اگر عاشق باشی این عشق رو میبینی.
    با تشکر

    ۰۰
    1. حالا به ضعیف بودن یا نبودنش کاری ندارم…ولی یهو بیا توی سبک ریسینگ بذارش دیگه…
      اون ایراداتی هم که شما میگید “بزرگ” اونقدرها هم بزرگ نیستناااا :roll:

      ۰۰
  5. مشکل اینجاست که خیلی ها مغرضانه با این بازی برخورد می کنن!اسکایریم بازی نیست که به خاطر چندتا باگ و انیمیشن های بد و بی خودی بزرگ بودن بخوای ازش نمره کم کنی! اسکایریم بازی هست که چون بعضی ها بلد نیستن باهاش ارتباط برقرار کنن ازش نمره کم می کنن! مشکل اینجاست که من نوعی وقتی نتونستم با دراگون ایج ارتباط برقرار کنم و با گیم پلیش کنار بیام حق ندارم بیام از بازی بد بگم.من تا الان ۱۰۰ ساعت توی بازی بودم.داستان بازی رو هم روی ساعت ۵۰ تموم کردم ولی چیزی که دیدم این بوده که باگ یا انیمیشن ضعیف یا هر ایراد کوفتی که به نظر خیلی ها غیر قابل بخشش هست رو می شه خیلی راحت از کنارش گذشت چون بازی یه خصوصیت خیلی بزرگتری داره که فقط اونایی می تونن ببینینش که مغرضانه و فراستی وار! نرن سراغ بازی! :wink:

    ۰۰
  6. اقا بااین نقدی که خوندم یعنی این بازی به درد نخوره؟من خواستم برای پی سی بگیرمش اخه از بی بازیی دارم شاهکار یوبی سافت ریمن میزنم حالا یکی بگه این بازی اول شخصه یا سوم شخص؟گرافیکش مصل ویچر که تو قدرتمند ترین سیستم مشکل داره یانه؟سیستم موردنیازش چیه؟ممنون میشم یکی به سوالاتم جواب بده

    ۰۰
    1. مجید یعنی واقعا تا حالا این شاهکار رو بازی نکردی؟!حتما بگیرش.بازی کردن این بازی از نون شب هم واجب تره.وقتی این بازی رو بگیری تا دو سه ماه نیاز به بازیه دیگه ای نداری.معتادش میشی باور کن.موسیقیش دیوونت میکنه.گیم پلیش به گفته سازندگان ۳۰۰ ساعته.محیط بازی به شدت زنده هست.بازی رو میتونی هم از دید اول شخص و هم از دید سوم شخص دنبال کنی. بستگی به خودت داره با کدوم راحت تر باشی.توی بازی هر کاری میتونی بکنی .باور کن هر کاری که درواقعیت میشه انجام داد.حتی میتونی ازدواج کنی!در کل فقط یه جمله میتونم بگم و اون اینه که یکی از شاهکار های این نسله.در مورد سیستم هم اطلاعی ندارم چون خودم روی کنسول بازیش کردم.

      ۰۰
    2. ممنون ناتان جان :wink: پس حتما میگیرم البته این چند وقت اینقدر بازی اومد نمیدونستم کدوم رو بازی کنم تنها بازی های رو که بازی نکردم اسکایرم و ساینت راو۳ هستند

      ۰۰
    3. “اقا بااین نقدی که خوندم یعنی این بازی به درد نخوره؟”
      lol
      کجای نقد نوشته بازی به درد نخوره؟ کجاش گفته شده که این بازی خوب نیست؟ از کجاش برداشت کردی که اسکایریم بازی بدیه؟ نباید بگیریش؟ lol واقعا!
      همون درک نکردن مقیاس امتیاز هااست. بازی که نمره اش از نظر من منتقد ۸ باشه یعنی خیلی خیلی خوب …
      به درد نخور؟ اینو از همون نمره ی ۸ استنباط کردی؟؟ نه … مثلا اگه یه بازی بگیره ۷.۵ دیگه یعنی آشغال، افتضاح به تمام معنا و …؟

      ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر