صندلی داغ شماره ۲ | آرش حکیمی
خدای بزرگ فرصتی دیگر به ما داد تا دوباره و با دومین صندلی داغ سایت دنیای بازی در خدمت شما باشیم؛ همانطور که میدانید در این بخش با افراد موفق، تأثیرگذار و نامآشنا در رابطه بازیهای رایانهای و مسائل مرتبط به گفتگویی دوستانه خواهیم نشست. این شما و این صندلی داغ دنیای بازی!
سعید زعفرانی از او با عنوان «مَرد» یاد میکند و خودش، خودش را خودش معرفی میکند! جملهای مشهور از ایشان در بالای تخت بسیاری از اعضای تحریریه نصبشده و حتی در برنامه داریم تا این عمل (زدن جمله مشهور ایشان بالای تخت) را به یکی از شرایط ورود به سایت تبدیل کنیم! در ادامه خودشان بیشتر در مورد زندگی، گذشته و آیندهشان صحبت میکنند؛ در ادامه با دنیای بازی و آرش حکیمی همراه باشید!
[دوستان و سروران گرامی تمامی جوابهایی که به سؤالات داده شده صرفاً دیدگاه شخصی است و ربطی به سیاستها و نظرات سایت در مورد اسامی گفته شده ندارد، پس لطفاً نسبت به جوابهایی در ادامه خواهید خواند موضع منفی نگیرید و فقط و فقط آنها را به عنوان نظرات شخصی بخوانید.]
•معرفی اجمالی از خودتون داشته باشید؛ لطفاً!
-آرش حکیمی هستم متولد خرداد ۱۳۶۱ در تهران، سال ۱۳۸۰ به دانشگاه تهران رفتم و در رشتهی آمار تحصیل کردم اما سال ۱۳۸۵ آمار را نیمهکاره رها کردم و رفتم سراغ معماری. اتفاقاً از همین سال بود که به شرکت آبیکامپیوتر پیوستم و به تبع آن به دنیایبازی. بعد از اتمام خدمت مقدس از سال ۱۳۸۹ کار طراحی معماری و ساختمانسازی کردم و از ویدئوگیم جدا شدم اما از خرداد ۱۳۹۴ تصمیم گرفتم ساختمان را رها کنم و دوباره به ویدئوگیم برگردم. بهعنوان مطالعات جانبی مقدار معتنابهای فلسفه محض و اندکی روانشناسی هم خواندهام. بیش از بیست سال است ساز میزنم و مقادیری کلاسهای فرم و آنالیز و کنترپوان در موسیقی نزد آقای کیوان میرهادی و یک کلاس زیباییشناسی فیلم نزد آقای دکتر الستی گذراندهام. اتفاقاً این روزها هم در حال گذراندن چند دورهی آنلاین در طراحی و ساخت ویدئوگیم هستم. (البته قطعاً دورههای آنلاین انستیتوی ملی بازیسازی نیست)
[بهبه چقدر کامل!]
•بازیهای رایانهای رو کجا زندگی تون میبینید؟ منظورم جایگاهش توی زندگی تون هست.
-ویدئوگیم بر فرق سر ما جای دارد، اما اتفاقاً من سرم چند تا فرق دارد.
[از ویژگیهای بارز آقای حکیمی سر چند فرقی است]
•برتری رو توی چی میبینید؟
-اگر منظور برتری انسانی است، من در سواد، عقل، مطالعه و پرکاری میبینم و به نظرم همهی انسانها خوب هستند به غیر از تنبلها.
•میگن که قراره عکس تون با سبیل رو بذارن در قندون بچه دست نزنه، آیا این کار میتونه کارساز باشه؟
-نه نمیتونه. چون احتمالاً بچهها بهجای ترس میخندند. شما همین الان عکسهای سالوادور دالی را نگاه کنید، ببینید بیشتر خندهدار هستند یا ترسناک.
[بچههای فامیل خودشون رو مثال زد! که البته باید بگیم خیلی شجاعاند!]
•جدی هستید همیشه یا شوخ؟ به درصد بیان کنید.
-من جداً شوخ هستم. فکر میکنم آن مواقعی که روحیهی طنزم را از دست میدهم قطعاً افسردگی گرفتهام و باید بروم دکتر. فکر میکنم به قول آلبرکامو یا باید همیشه شوخی کرد یا دیوانه شد.
•یک سری پستها هستن بین سایتهای دیگه مرتبط و سایت دنیای بازی که مثل یه جور رجز خونی هستن یا بهتر به گم مثل دیس و دیس بک توی موزیک رپ هستن، اینا به نظر تون نفعی برای سایتها دارن؟ بهجز جنجالها و برانگیختن ذهن مخاطب چه فایدهای دیگه میتونن داشته باشن؟ و بهطور بهتر نیست رودررو بیان به شن؟
-اساساً نمیدانم از چی حرف میزنید. اما اگر منظورتان از رودر رو بهطور خصوصیه، من به شما میگویم که روی رسانه همان روی جلدش است و اگر میخواهید رودررو مطرح کنید حتماً باید روی جلد رسانهتان منتشر کنید و نه خصوصی. کلکل رپ شرق و غرب آمریکا صرفاً یک کلکل فنبوی گونه است و محتوای خاصی ندارد. اگر در رسانهتان از این کارها میکنید حتماً باید منتظر این باشید که آن رسانه در آیندهی نزدیک تبدیل به پستترین چیز ممکن شود. اما اگر با رویکرد یا هدف یا فلسفهی خاصی در حال جروبحث هستید حتماً چیز خوبی است، حتی اگر جواب ندهد. کلاً جروبحث خیلی خوب است و همیشه باید جروبحث کرد و از همه مهمتر جروبحث درونسازمانی است. داخل یک سازمان همیشه باید جروبحث وجود داشته باشد تا نظریاتی که در داخل سازمان بروز میکند نقد شوند. یعنی اصلاً له شوند، یعنی هر کسی که شب خوابید و صبح بلند شد نتواند کاری که خودش دوست دارد و صحیح میداند را انجام دهد. حتماً باید چندین نفر انسان سرسخت و نفوذناپذیر را متقاعد کند و از سد آنها بگذرد تا بتواند نظرش را در سازمان اعمال کند. اینطور میشود که یک سازمان مثلاً اروپایی طی سالیان دراز و طولانیای میتواند به عملکردش ادامه دهد اما ما در ایران بیشتر از ده دوازده سال دوام نمیآوریم. دقیقاً اینطور میشود که با تغییر مدیریت یک سازمان همهی مناسباتش عوض میشود و همهی افرادش بنهکن تغییر میکنند. دقیقاً همینطور میشود که مثلاً انستیتوی ملی بازیسازی تا این اندازه به خواست یکی دو نفر اداره میشود. چون راه جروبحث بسته است، چون کسی جلوی نظریات جدید نمیایستد، چون همیشه کسانی که نظریات کشکی دارند از جروبحث گریزان هستند و فرار میکنند. چون آنهایی که سواد و مطالعهشان کم است دوست ندارند کسی مزاحم خرابکاریشان بشود. بگذریم از کسانی که تعمداً دارند خرابکاری میکنند.
[از دیگر صفات بارز ایشان جوابهای کامل هست]
•سینما رو چطور دنبال میکنید؟ تلویزیون رو چی؟
-تلویزیون نگاه نمیکنم و سینما هم خیلی کم میروم. البته ازبسکه محتویات مبسوطی دارند ماشاالله. اگر فیلمی ببینم ترجیحم سینمای اروپای شرقی و آسیای شرقی است. اساساً هیچوقت هیچ علاقهی به فیلم جدید دیدن نداشتهام و اتفاقاً هیچ علاقهای هم به فیلمهای آمریکایی اکشن ندارم.
•تأثیرگذارترین فرد توی زندگی تون چه کسی بوده؟
-یک نفر نبوده، چندین نفر بودهاند. ازجمله کسانی که من را خیلی به فکر فرو برد افلاطون بود و بعدش ارسطو و بعد از آن دکارت و درنهایت برتراند راسل. این یکی آخری را اتفاقاً هنوز هم خیلی دوست دارم. اما اگر منظورتان افراد دم دست خودمان است به شما میگویم که من چند معلم داشتم که تأثیرات زیادی روی من گذاشتند، از آن جملهاند آقایان کیوان میرهادی (موزیسین)، سعید و صادق زیباکلام، یکی از دوستانم یکی دو تا از فامیلهایمان.
[ماشالا ماشالا! آرش حکیمی ملقب به آل استار الگوها!]
•بعد از چه اتفاقی زندگی تون به دو قسمت تقسیم شد؟
-دقیقاً وقتی در دانشگاه تهران بهصورت اختیاری ۲ واحد «فلسفهی علوم» با سعید زیباکلام گذراندم. از آن موقع بود که فکر کردم چقدر چیزهای اساسیای بوده که من نمیدانستم و چقدر چیزهای بیاساس زیادی بوده که من فکر میکردم اساسی هستند. درعینحال فهمیدم چقدر چیزهای مهمی که در ذهن خودم کشف کرده بودم کشکی بودند و اتفاقاً هزار بار قبل از من کشفشده بودند و دههزار بار هم رد شده بودند. در ادامهی همین کلاس بود که با همان دوستم که در بالا گفتم تاریخ فلسفه خواندم. بعد از چند وقت فهمیدم اساساً من هیچوقت هیچ پ…ی نبودهام و احتمالاً هم نخواهم شد. فهمیدم هیچچیز جدیدی به ذهن من که نرسیده هیچ، به ذهن بقیه هم به این راحتیها نمیرسد. و بعد از مدتی فکر کردم قبل از اینکه فلسفه بخوانم اصلاً چه طور زنده بودم؟! و اتفاقاً بقیهی مردم که نخواندهاند چه طور فکر میکنند؟! یا اصلاً فکر هم میکنند؟!
•نظرتون در مورد بازیهای ایران مخصوصاً موبایل چیه؟
-به نظرم خیلی سرسری ساخته میشوند. البته نباید یادتان برود که در ایران اصولاً دو مدل محصول داریم، یکی محصولاتی که شما فکر میکنید محصول هستند ولی در اصل یک پوشش برای جابجا کردن پول بین نهادهای خاصی هستند و دوم محصولات واقعی. نوع اول که تکلیفش معلوم است، کیفیت و غیره و ذلکش اصلاً مهم نیست. فقط باید بتواند یکی دو نفر را مجاب کند که فلان قدر خرج داشته و کسی هم نتواند ته و توی کار را دربیاورد. البته درصد بسیار بالایی از ویدئوگیمهای ایران از همان نوع اول هستند. اما ما با آنها کاری نداریم، محصولات واقعی ایران در حوزهی موبایل چند ایراد پایهای دارند. بگذارید اول یک دستهبندی بکنم که کار راحتتر شود:
شبه گیمها: یعنی محصولاتی که فقط خودشان ادعا میکنند ویدئوگیم هستند. اما بر اساس هیچ تعریفی و عقل سالمی غیر از مقداری تصاویر متحرک روی یک صفحهی نمایش چیز دیگری نیستند. هر وقت چیزی بهعنوان ویدئوگیم به شما معرفی شد سریعاً با خودتان فکر کنید که آیا در این بازی میتوان برد یا باخت؟ میتوان شکست خورد یا پیروز شد؟ شرط پیروزی یا شرط شکست دارد؟ آیا یک هدفی برای رسیدن به آن دارد؟ اگر جواب سؤالات منفی بود آن چیز قطعاً یک بازی از نوع گیم نیست. حتماً چیز دیگری است. از آن جملهاند شبه بازیهایی مثل «پلیس ابلیس». درعینحال برخی شبهبازیها اینقدر هم تابلو نیستند و ممکن است از این آزمون سربلند بیرون بیایند. اما آنوقت فکر کنید آیا قابلیتی (Skill) از کاربر را به چالش میکشند؟ یا آنقدر راحت هستند که باید بهزور در آن ببازی و بهزور نبَری؟ ازایندست شبه بازیها در مارکتهای ایران خیلی زیاد است. اینجور شبه بازیها قابلیت تبدیلشدن به گیم را دارند و اما چون سازندگانشان اصول اولیه بازیسازی را بلد نیستند و اتفاقاً نمیخواهند هم یاد بگیرند هیچوقت درست نمیشوند. ما با اینها هم کاری نداریم.
بازیهای بد: بازیهای بد در اصل ویدئوگیمهایی هستند که در قسمتهای کیفی خیلی مشکلدارند. یعنی مثلاً برای آنها آرت تهیهشده ولی یک آرت خیلی بد. گیمپلی دارند اما اصلاً بالانس نیست. گیمیفای شدهاند اما بسیار نادانسته و ضعیف. داستان دارند اما اصول داستانگویی اصلاً در آنها رعایت نشده. بازی کار میکند اما ایراد فنی بهوفور دارد. این رده از بازیها درصد عمدهی محصولات تولیدشده در ایران را تشکیل میدهند. مشکلات اصلی اینگونه بازیها عمدتاً در حوزهی «بالانس» و «گیمیفیکیشن» و «اصول طراحی F2P» است. سرمنشأ این مشکلات چیست؟ یقیناً بیسوادی است. اما چارهی آنها چیست؟ چارهاش این است که سازندگان از همان ابتدای پروژه یا مشورت کنند یا سوادشان را زیاد کنند. سواد یک بازیساز اصولاً با دو چیز زیاد میشود، اول بازی کردن و آنهم بازی کردن همهچیز و نهفقط یکی دو سبک محدود و فقط بازیهای خیلی خوب. دقیقاً بازی کردن همهچیز و دوم مطالعه. اما اگر راه در مشاوره باشد میتوانم بگویم خوشبختانه هماکنون مثلاً آقایانی که در «فنافزار» هستند مشاورههای خیلی خوبی میدهند و راهنماییهای بسیار مفیدی میکنند. چند جای دیگر هم اگر راه بیافتد وضع خیلی بهتر میشود.
بازیهای متوسط: در این بازیها اصول اولیهی بازیسازی رعایت شده و اگر حال و هوای آنها بین مردم مقبول بیافتد موفق میشوند. مثل بازی «موتوری» که هرچند بازی خیلی درست و درمانی نبود اما اسکلتش درست و بهجا بود و مردم هم حال و هوایش را دوست داشتند.
بازیهای خوب: میتوانم به شما بگویم بازی خوب احتمالاً در ایران توفیقی پیدا نمیکند مگر اینکه ایران را قسمتی از جهان بدانیم و بازارش را جدا نکنیم. فکر نکنید چون «کلشآفکلنز» در ایران زیاد بازی میشود و اتفاقاً «کلشآفکلنز» بازی خوبی است پس بازی خوب در ایران موفق میشود. به این فکر کنید که اگر «کلشآفکلنز» با آن عظمتش در ایران ساخته میشد و فقط در کافه بازار منتشر میشد چه بلایی به سرش میآمد. قطعاً هزینهی ساختش را هم درنمیآورد. آن بازی برای جامعهی جهانی ساختهشده و برای همین هم درامدش خوب است. اگر درامد جهانش را قطع کنیم و فقط محدودش کنیم به درامد ایران آخر همین هفته ورشکست میشود. از آن جمله هستند «شمشیر تاریکی» که هیچ توفیق خاصی در ایران بهدست نیاورد، از آن جمله است «مموراندا» که اگر قرار باشد فقط در ایران بفروشد فکر نمیکنم ۲۰ میلیون تومان هم برگرداند. و به شما میگویم که بازیهای موبایلی ایرانیای که در ایران خیلی موفق شدهاند هم اگر عرضهی جهانی بشوند احتمالاً به هیچ توفیقی نخواهند رسید. در نظر بگیرید چه کسی دوست دارد در خارج از ایران «موتوری» یا «خروسجنگی» یا مثلاً «دنده ۲» بازی کند؟!
دو توصیه: به بازیسازان موبایل ایران ۲ توصیه میکنم؛ اول اینکه حتماً حتماً اپلیکیشن های تولیدی خودشان را قبل از انتشار تست «سازگاری» کنند و فقط به گوشیهای داخل دفتر خودشان اتکا نکنند. دوم حتماً بازی را قبل از انتشار به تسترهایی خارج از شرکت خودشان برای تست بدهند و یادشان هم نرود که مردم عادی تستر نیستند.
•یه بزرگی یه بار گفت رسانه باخبر زنده میشود و باخبر میمیرد. آیا شما موافقید؟ چرا؟ رسانه بهجز خبر با چیز دیگه ای زنده نمیشه؟
-البته آن بزرگوار گفت «رسانه با خبر زنده میشود و با مرگ خبر میمیرد». منظور از خبر هم همان مطلب است، یعنی هرگونه مطلبی. یعنی اگر شما یک مطلب در رسانه منتشر میکنید که ۵ دقیقه زمان برای خواندن لازم دارد رسانهی شما ۵ دقیقه زنده است. یعنی اگر دنیای بازی الآن روزی ۱۰ مطلب منتشر میکند کمتر از یک ساعت در روز زنده است. قطعاً یک رسانه با مخاطبانش زنده است، اما آن مخاطبان برای تماشا کردن دیوار به سراغ رسانه نمیآیند. اگر رسانه کارش را درست انجام دهد مخاطبان هم کارشان را درست انجام میدهند. یک وبسایت خبری باید طوری باشد که مخاطب آن حوزه وقتی به وبسایت میآید همهی چیزهایی که لازم دارد بداند را از همان وبسایت تهیه کند. نه اینکه اگر اخبار بازی ایرانی خواست برود جای دیگر، اگر نقد خواست برود جای دیگر، اگر اخبار داخلی صنعت خواست آواره شود، اگر بهترینهای موبایل خواست به صفحهی اول فروشگاه سربزند، اگر چیزی به نظرش رسید برود به سایت دیگری بگوید و اگر دهبرتر خواست بیاید سراغ دنیایبازی.
[سخن بزرگان!]
•بخش ده برتر رو میشه گفت یکی از پرطرفدارترین بخشهای سایت هستش، نظرتون راجبش چیه؟ دنبالش میکنید؟
-تمام نویسندههای آماتور چیزی را که خودشان از همه بیشتر دوست دارند فکر میکنند پرطرفدارترین هم هست. مثلاً آقای نمازیان چون خودش ماشینسواری دوست داشت فکر میکرد اگر عکس ماشین روی جلد مجله بیاندازد فروشش بیشتر میشود، مثلاً آقای رسولی چون داستاننویسی دوست داشت یک بخش داستانی در مجله اضافه کرد و اصرار هم داشت که همه آن را میخوانند، مثلاً من چون بازی قدیمی دوست داشتم فکر میکردم در مجله حتماً باید یک بخش بازیهای قدیمی وجود داشته باشد، مثلاً آقای فرشید چون رول پلینگباز بود فکر میکرد مجلهای که ستون D&D نداشته باشد مفت نمیارزد. مطالب «دهبرتری» ازجمله بیمحتواترین و سلیقهایترین مطالب ممکن هستند. نه معرفتی به ما اضافه میکنند، نه خبری را به ما میرسانند، نه تحلیل درستی از چیزی به ما ارائه میدهند، نه اساس خیلی مستحکمی برای آن طبقهبندی دارند و درنهایت نه اسیری را آزاد میکند نه گرسنهای را سیر. شما فکر میکنید چون تعداد کامنتهای مطلب بیشتر است پس حتماً اهمیتش هم بیشتر است، چرا همچون فکری کردید؟! در یک وبسایت ویدئوگیمی بهراحتی با تحریک فنبویهای سایت میشود جروبحثی راه انداخت که صدها کامنت داشته باشد، اما چه کسی گفته آن جروبحث فنبوی گونه اهمیت زیادی هم دارد؟! افسار یک رسانه نباید در دست بخشی از مخاطبانش باشد وگرنه آن رسانه بهسرعت به سمت زرد شدن میرود و هرچه که مخاطبان کامنتگذارش بخواهند فراهم میکند. فکر میکنید از ۳۰ هزار کاربر دنیای بازی چندتایشان بهطور مستمر کامنت ثبت میکنند؟ یعنی آنهایی که به دلیل اخلاق فردیشان هیچوقت کامنت نمیگذارند آدم نیستند؟! مخاطب نیستند؟! طرفدار نیستند؟! رسانه رسالت مشخصی دارد، وظایف مشخصی دارد، فلسفهی معلومی هم دارد. شما نمیتوانید کیلومترها از رسالت و فلسفه و وظیفه دور شوید، بعد بگویید فلان نوع مطلب طرفدار زیاد دارد. شما کار اصلی را رها کردهاید و به سراغ مطالب با کامنت بالا رفتهاید که اتفاقاً در این راه هم موفق نیستید. یک لحظه از کنترلپنلی که در دسترس دارید کل مطالب سایت را بر اساس کامنتها مرتب کنید و ببینید مطالبی که بیشترین کامنت را دارند کدامها هستند و مربوط به چه سالهایی.
[بعضی وقتها آدم رو مجبور میکنن از سوالی که پرسیده ابراز غلط کردم به کنه!]
•به نظرتون توی ده برتر زندگی خودتون، مورد اول چیه؟
-من که ده برتر ندارم. اما هر وقت تهیه کردم میدهم در سایت دنیایبازی منتشر کنید.
[خودتون رو آماده کنید برای ده برتی با تیتر: «ده برتر: آرش حکیمی و ده برتر» و قطعاً اون روز بدونید که نویسنده ده برتر به دست ایشون کشته شده!]
•پستی در سایت دیبازی توسط شما گذاشتهشده بود مبنی بر فروش یک دستگاه اکس باکس ۳۶۰، دقیقاً میخوایم بدونیم هدف شما چی بود؟
[این سؤال توسط امدادهای غیبی به دست ما رسیده و از همینجا از آقای امداد غیبی تشکر میکنم]
-دقیقاً هدف این بود که آن دستگاه را بفروشم. اتفاقاً خودم بعداً همان را خریدم و همین الآن هم کنارم روی زمین است. در آن زمان قصد داشتم بخش تبادل بازیهای اصلی و خریدوفروش جزئی کنسول کارکرده و غیره بین کاربران ایجاد کنم تا مخاطبان ما آوارهی میدان توپخانه و پایتخت و بازار رضا نشوند. که دیگر رفتیم و نشد.
[ما فکر کردیم پست فروش اکس باکس رو برای پول شویی گذاشته بودن!]
•بخواید خودتون رو توی یک کلمه توصیف کنید چه کلمهای مد نظرتونِ؟
-بداخلاق.
•آدمی هستید که اعصاب نداره یا همش میخنده یا خنثی؟
-آدمهای عصبی معمولاً در مواردی که عصبانی نیستند خندهرو هستند و شوخی میکنند. یعنی یا از این طرف پشتبام میافتند یا از آن طرف. من هم همینطورم.
[بقیه مردم مگه وقتی عصبانی نیستن چی کار میکنن؟]
•زیاد فحش میدید؟
-فراوان. اما در کل فحاشی تأثیر کلام را کم میکند. ولی مزایای خودش را هم دارد.
•صندلی داغِ؟
-نه سرده. اصولاً اینگونه بحثها باید رودررو باشد که مصاحبهشونده گیر بیافتد و نتواند فرار کند. اگر نوشتاری باشد خیلی دستش برای گریز باز میشود.
[وجدان که باشد راههای گریز بسته میشود]
•مهمترین فاکتوری که توی نقد هاتون در نظر میگیرید و امتیاز ویژهای بهش میدید چیه؟
-من سالهای زیادیه که نقد ویدئوگیم خارجی ننوشتم. علاقهای هم ندارم. چون فکر میکنم تأثیری ندارد. یک بار هم که شده فکر کنید نقد فیفا یا مکسپین نوشتن در ایران و در محیطی که صدای ما به سازندگان و فروشندگان و توزیعکنندگان و حتی خریداران واقعی آنها نمیرسد چیست. اما نقد چیزهای دیگر نوشتهام، مثل نقد فلان کس و فلان سازمان و فلان فروشگاه. معمولاً آن چیزی که شما از نقد من در سایت دیدهاید فقط سر کوه یخ است که از آب بیرون زده. هزار اتفاق میافتد که نتیجهاش آن میشود. آن حرفها در اصل حرف من بهتنهایی نیست و حرف عدهی زیادی است که البته خودشان جرئت ندارند بیان کنند، اما بعد از انتشار از من خصوصی تشکر میکنند.
•اگر یکی از «ایکاش…» های زندگی تون رو میتونستید به واقعیت بدل کنید، اون چی بود؟
-ایکاش شروین زنده بود.
[روح ایشون هم شاد و یادشون گرامی]
•ازتون تا حالا توی خیابون امضا گرفتن؟ فیلم یا مصاحبه چطور؟
-امضا برای چیبگیرن؟! مگه من علی داییام؟! فیلم و مصاحبه و غیره و ذلک هم بهعنوان نویسندهی ویدئوگیم نداشتم. حالا شاید بهزودی داشته باشم البته.
•روانشناسی رو دوست دارید؟
-روانشناسی اصولاً چیز خیلی دوستداشتنیای نیست، اما ضروریه.
•اگر یکی از کاربرا یا اعضای تحریریه سبیل بخواد براش گرو میذارید؟
-ممکنه. البته باید توجیه خوبی داشته باشه.
[خسیس نباش دیگه اون همه سبیل داری!]
•دنیای بازی رو چطور میبینید؟
دنیایبازی مُرده. منم الآن دارم با جنازهاش مصاحبه میکنم.
[مرسی :|]
•اولین کلمهای که در مورد واژههای زیر به ذهن تون میاد رو بگید:
آرش حکیمی: خودمم
[بهتر بود میگفتن غیب گو!]
آشپزی: استیک
دنیای بازی: خدابیامرز
صندلی داغ: داریوش کاردان
دزد بیمزد: جعفر
بازیسازی: جوان
موبایل: PC
نقد: اسپم
[ده برتر که اسپم حساب میشه، نقد هم که اسپم حساب میشه؛ فک کنم فقط آگهی فروش اکس باکس باید توی سایت بذاریم!]
ازدواج: قصدی ندارم
[حیف شد که!]
مدیر سایت: سابقاً خودم بودم
خبر: لازم است
نویسنده ده برتر: خوشحال
انسان کامل: نداریم
تاریخ: ساختنی است
بنیاد ملی بازیهای رایانهای: خیابان زیرک زاده
وظیفه: امانوئل کانت
•کنسول بهتره یا پی سی؟
-کدوم پیسی؟! یه موقعی این سؤال معنی داشت، الآن دیگه وضع روشنه.
•بهترین بازیای که انجام دادید؟
-در سالهای اخیر This War of Mine
در سالهای دور Metal Slug
در سالهای خیلی دور Another World
در دوران پیشازتاریخ River Raid
در دوران پارینهسنگی: کبریت بازی
[حیف دست من بسته است!]
•چرا وقتی ازتون خواستیم روی صندلی بشنید ما رو تهدید به فحش کردید؟ به نظرتون با بیدی بودیم که با اون بادها بلرزیم؟
-منظور این بود پیه همهچیز رو به تن تون بمالید و با من شرط و پی نکنید.
[دقیقاً گفتن فحش میدم مام گفتیم جاش **** میزاریم!]
•چطوری وارد دنیای بازی شدید؟
-از در. دنیایبازی توسط چند تا از آشنایان تأسیس شد. من هم برای کار در دفتر «آبیکامپیوتر» که آنهم توسط همان آقایان اداره میشد به جمع دوستان پیوستم. در آن زمان دفتر دنیایبازی و آبیکامپیوتر یکی بود. ما رفتیم در آبیکامپیوتر کار کنیم سر از مجله درآوردیم.
•بهعنوان حرف آخر، هر چه دلتنگ تون میخواهد میتونید بگید.
-من در خرداد سال ۱۳۹۴ دست از ساختمان ساختن کشیدم و دوباره به ویدئوگیم برگشتم و اتفاقاً این بار خیلی هم جدیتر برگشتم و به حول و قوهی الهی تا زنده هستم پوست تکتکتان را خواهم کند. حالا چه نویسندهی دنیایبازی باشید، چه بازیساز، چه دزد بیمزد، چه آقای دوربینی، چه یک دوست قدیمی در رأس یک سازمان، چه گیمر دست هشتم، چه جان کارمک و چه رئیسجمهور بولیوی.
[معماری رو ول کردن اومدن توی کارهای مرتبط به ویدیوگیم دقیقاً فروختن ۲۰۶ و خریدن نیسانِ!]
من الله توفیق فروردین ۱۳۹۵
[تاریخ جواب به سؤالها بودهها توی کامنت ها گیر ندید بهش!]
در آخر هم از اعضای تحریریه دنیای بازی و آقای حکیمی به خاطر وقتی که به ما دادن تشکر میکنم. دوستان عزیز و مخاطبان گرامی دنیای بازی هم میتوانند سؤالات خود را در قسمت نظرات با ما در میان بگذارند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
ده برتر رو خیلی خوب گفت :))
دنیای بازیم مرده ..قشنگ بود ،دلمون واسش تنگ شده
مصاحبه خوبی هست و مخصوصا تیکه های پرسشگر!
متاسفانه دیبازی در رکود هست در حالی که راههایی هست که دوباره به اوج برگرده.دیبازی با کاربر هاش زنده بود که اقداماتی که شد کاربر ها رو مایوس کرد.تعویض قالب رویایی سایت.حذف انجمن ها.حتی تعویض شکلک ها
life is not a game but my life is game
اگه نیسان داشتم اینو پشتش می نوشتم :۲۵:
((دنیایبازی مُرده. منم الآن دارم با جنازهاش مصاحبه میکنم.))
حرف دل ما رو زد
به خدا راست میگه
ماتحت آقای حکیمی یخ کرد با این صندلی داغتون :۲۳:
دنیای بازی نمرده بلکه زنده است و نزد پروردگارش روزی میخورد…هه هه
ده برتر که اسپم حساب میشه ، نقد هم که اسپم حساب میشه؛ فک کنم فقط آگهی فروش اکس باکس باید توی سایت بذاریم! :lol: :lol:
من عاشق ادم های رک و صادق هستم
فهمیدم ک اقای حکیمی هم از این دسته هستند
مصاحبه جالبی بود
فقط ی چیز
دنیای بازی واقعا مرده
یه فکری بحالش کنیم بد نیست….
امداد غیبی :lol: همینجاست :lol:
خوب بود منتظر بعدی هستیم
عین خودم منطقی هستن!!
دنیای بازی هم ک درست گفتن خیلی وقته فاتحه ش خونده شده