مهمانی خانواده بیکر | پیشنمایش بازی Resident Evil 7
در صنعت بازیهای ویدیویی ژاپن که نیمی از پیکره این هنر جوان را شکل میدهد، همیشه چند مجموعه بازی سردمدار و مسئول حمل این هویت و هنر زیبای مشرق زمین بودهاند. آثاری که هر چند با تغییر سازندهها، خالقان و دستخوش تغییر شدن هویتشان، همچنان به ادامه انجام وظیفه خطیر خود بهعنوان حاملان هویت و هنر خاص سرزمینی که از آن میآیند، به جایگاهی رفیع در صنعت بازیهای ویدیویی دست یافتهاند و به راه خود ادامه میدهند. یکی از این آثار، مجموعه بازی Resident Evil یا به نام ژاپنیاش Biohazard است. مجموعه بازی که در طول عمر خود انواع و اقسام اتفاقات را شاهد بوده و سازندگانی با فلسفهها و تمایلات مختلف را بهعنوان گرداننده خود دیده است. این مجموعه در دیگر رسانهها اعم از بازی، فیلم و انیمیشن سینمایی هستی یافته و هماکنون پس از چند سال غیبت، با هیبت و هویتی نونوار قصد بازگشت به خانه حقیقی خود را دارد و برای باز پسگیری جایگاه رفیعی که خود بهدست آورد، و خود اجازه لغزش و از دست رفتنش را داد دندان تیز کرده است. با پیشنمایش هفتمین نسخه اصلی مجموعه بازی «رزیدنت اویل/بایوهزارد» (Resident Evil 7 Biohazard) همراه با دنیای بازی باشید.
مجموعه بازیهای رزیدنت اویل را در قالبهای متفاوتی دیدهایم؛ دوربین ثابت، دید سومشخص، دوربین روی شانه و اکشنریلی. حالات مختلف همراه با هدفهای متفاوت بر پیکرهی این مجموعه جاخوش کرده و از این حیث میتوان مجموعهای را در نظر گرفت که در عین برخورداری از یک هویت یکسان، از شکلها و ماسکهای بسیاری برخوردار است و بر اثر اقتضای زمان و سوارکارانش، یکی را برمیگزیند و با آن بهپیش میرود. ماسکهای گوناگونی که همگی روی یک هویت مستقل میآیند و بُعدی جدید از مجموعه را به نمایش میگذارند. بُعدهایی که شاید همیشه هم کاملا عالی کار نشده باشند و ممکن است به مثابه بُعد شخصیتی زشت در Umbrella Corps و یا با مقداری سختگیری نسخه ششم تلقی شوند. جدیدترین نسخه، برخلاف مسیر چند نسخهی اخیر، در راستای اثبات هویت خود، از دری متفاوت وارد شده است. تفاوتی که از همان اولین ثانیه برخورد با اثر خودش را به مخاطب میشناساند؛ با استفاده از تغییر دید دوربین بازی از سومشخص به اول شخص. رزیدنت اویل با این زاویه دوربین غریبه نیست. نسخههای اکشنریلی از این زاویه دید بهره میبردند، ولی پیادهسازی آن آثار و کلیتشان تماما با محصول کنونی متفاوت است. این تغییر دوربین صرفا به مثابه تغییر لباس و رنگبندی عمل نکرده و تمام بازی را همراه با خود دستخوش تغییر ساخته و با مواد اولیه همیشگی بازی، پیکرهای تازه تشکیل داده است. بیایید نگاهی داشته باشیم به وضعیت کنونی رزیدنت اویل و مقایسهی جایگاهش با گذشته.
از سال ۱۳۹۱ به بعد، نسخههای ششم، ریمستر «مکاشفات»، «عملیات راکونسیتی»، «مکاشفات دوم» و «نیروهای آمبرلا» در این مجموعه عرضه شدند. نسخه ششم بهعنوان یکی از پرخرجترین نسخههای مجموعه شناخته شده و با بخش تکنفره ۳۰ ساعتهاش، یکی از طولانیترینها در مجموعه محسوب میشود، ولی با این حال نتوانست چه در جلب نظر منتقدین و چه طرفداران موفق ظاهر شود و اولین تَرَک بزرگ بر بدنه این مجموعه را شکل داد. عملیات راکونسیتی و نیروهای آمبرلا هم دو تلاش کمفروغ از «کپکام» بودند به قصد متنوع کردن مجموعه و جذب مخاطب تازه که بهتنها دستاوردی که نایل آمدند، پایین آوردن بیشتر مجموعه از جایگاه رفیع سابقش بود. در این بین دو قسمت مکاشفات تنها کورسوی امید بودند. با وجود اینکه این دو قسمت خالی از ایراد نبودند، با داستان و روایت درستی که داشتند توانستند همچنان آبرویی برای مجموعه حفظ کرده و طرفداران را آرام نمایند. رزیدنت اویل که همیشه برای عناصر ترس و بقایش (با تمرکز بیشتر بر بقا)، گشتوگذار در محیط، استفاده درست از مهمات که حتی در قابلیت ذخیره بازی نیز رسوخ کرده بود شناخته میشد، در نسخه ششم بدل به یک عنوان اکشن سومشخص با هنرنمایی چند ابرقهرمان با نامهای «لیان»، «کریس» و «جیک» شده بود. همان ابرقهرمانهایی که یادمان نرفته در نسخههای قبلی برای از پا درآوردن یک «هاپو»(!) یا یک زامبی چروکیده چه سختیهایی را از سرنگذرانده بودند. نسخهی ششم، بازی بدی نبود. اتفاقا بخشهای بسیار درخشانی نیز در آن یافت میشد، ولی بهقدری اسیر ماسک و ظاهر جدید خود شده بود که برای اولین بار به هویت خود آسیب زد و این اشتباه، اصلیترین عامل شکست بزرگترین نسخه بازی بود. عملیات راکونسیتی و نیروهای آمبرلا را نیز لطفا فراموش کنید؛ مکاشفاتها راه درستتری را رفتند، مسیری که نسخه پنجم انتخاب کرده بود را برگزیدند و با داستانی درگیر کنندهتر خود را شکل دادند و در این امر هم بسیار موفق ظاهر شدند. بازی همچنان از ترس و بقای قدیمی خود فاصله داشت، ولی تعادل خوبی بین بخش اکشن و ترس ایجاد شده بود و همکاری دو نفرهای که کپکام در این نسخههای بازیش قرار میداد، از پیادهسازی بهتری برخوردار بود.
و حالا نوبت به هفتمین قسمت اصلی در مجموعه رسیده است. قسمتی که بیشک تحت تاثیر آثاری همچون Amnesia ،Slender و P.T قرار گرفته و ماسک و ظاهر جدید خود را بر اساس آنها شکل داده است. نکتهی مهم اینجاست که سازندهها کورکورانه و از روی هوس به منظور جلب نظر بازار و ظاهرسازی پوچ اینکار را نکردهاند و با هوشمندی، ذات مجموعه را به این شکل جدید پیوند زدهاند. اگر هنوز شکی در این خصوص دارید، به شما دموی رایگان «ساعت آغارین» بازی را پیشنهاد میکنم که بهتازگی روی استیم نیز قرار گرفته است.
اطلاعات داستانی خاصی در خصوص این قسمت در دسترس نیست. «ایتن» که بهدنبال یافتن شواهدی دال بر زنده بودن همسر فوت شدهاش راهی عمارتی عجیب میشود، در آنجا به ساکنان ترسناکش برمیخورد و خود را وسط ملغمهای از جنون و ترس و زامبی میبیند! جایی که باید ضمن جستوجو برای همسر احتمالا زندهاش، از جان و روان خود نیز محافظت کند.
یکی از موضوعاتی که در این قسمت بسیار به چشم میآید، محدود سازی وسعت رخدادهای داستانی است. وسعت اتفاقات نسخهی پنجم چیزی در حد یکی دو شهر بود و نسخه ششم از آمریکا و اروپا به شرق آسیا کشیده شد! در حالیکه تا به الان، اتفاقات هفتمین نسخه به یک عمارت اسپنسری بسنده کرده است. عمارتی که جای زامبیهایش را خانواده مهماننواز(!) «بیکر» گرفتهاند که به احتمال زیاد نقش زامبیهای اصلی این نسخه را نیز ایفا میکنند. این خانواده حتما در ادامه روند باهوشتر شدن زامبیهای مجموعه را به حد اعلا میرسانند و بدل به مجنونانی نامیرا میشوند! صحبت از خانواده «بیکر» شد، خانوادهای که در مرکز رخدادهای داستانی و جذابیت این قسمت قرار دارند و دیالوگ «به خانه خوشآمدی» پدر زردپوش خانواده همین حالا بدل به یک دیالوگ جذاب شده است. طرفداران از همین حالا خود را برای یک رویارویی حسابی با این خانواده و اسرار نهفتهشان آماده کردهاند.
امیدها در خصوص یک داستان فکر شده در این قسمت بالاست. خصوصا وقتیکه «ریچارد پرسی» (Richard Pearsey) بهعنوان اولین نویسندهی غربی این مجموعه، که سابقه داستانسرایی عنوان زیبای Spec Ops The Line را نیز در کارنامهاش دارد، نویسندگی داستان این قسمت را عهدهدار شده است. لازم نمیبینم چیزی در خصوص روایت و پایانبندی فوقالعاده The Line بگویم؛ اگر گوشهای از آن خلاقیت و ذکاوتی که «پرسی» در آن بازی از خود نشان داد در این اثر در ترکیب با حالوهوای مجموعه قرار داده باشد، از همین حالا میشود انتظار یک داستان حسابی و میخکوب کننده را از این قسمت داشت. مخصوصا با توجه به اینکه کپکام خیلی هوشمندانه از انتشار هرگونه اطلاعات حیاتی در مورد داستان بازی خودداری کرده و تجربه تمام و کمال را به بازی اصلی معطوف کرده است. جدا از این موضوع، با توجه به داستان خیلی خوب مکاشفات دوم که به قلم «دای ساتو» (Dai Sato) نگاشته شده بود، حیف است که شاهد داستانی معمولی در هفتمین نسخهی اصلی بازی باشیم.
بیایید تمام این گفتههای کنونی را فراموش کنیم. رزیدنت اویل قبل از گرافیک، داستان و هرچیز دیگری، که معمولا در این بخشها نیز بسیار درخشان است، بهخاطر گیمپلی است که طرفداران عاشقش هستند. چه گیمپلی کلاسیک نسخههای ابتدایی و چه نسخههای مدرن، همیشه این گیمپلی بوده که یقه مخاطب را میچسبیده و او را بهدنبال کردن ادامه سرنوشت قهرمانهای متفاوتش مجاب میساخته. بعد از تغییر بزرگ مجموعه در نسخهی چهارم، اینبار شاهد دومین تغییر اساسی در ساختار بازی هستیم. همانطور که پیشتر ذکر کردم، با اولشخص شدن اثر، کلیت کار نیز دستخوش تغییر شده و ضمن حفظ هویت اصلی، بستری تازه را برای پیادهسازی آن معجون دوستداشتنی همیشگی ایجاد کرده است. آنطور که از دموی ساعت آغازین و عکسهایی که از بازی منتشر شده بر میآید، نقش اصلی بازی علاوهبر حمل اسلحه، توانایی استفاده از سلاحهای سرد متنوعی را نیز دارد. کولهپشتی نیز با ساختاری مشابه نسخهی چهارم به بازی برگشته و درست چیدن آیتمها مجدد به کاری روتین در بازی بدل شده است. استفاده از کولهپشتی نیز راحت است و میتوانید چهار آیتم پراستفادهتر را بهعنوان دسترسی سریع انتخاب کرده و با یک کلیک به آنها دسترسی پیدا نمایید، و نیازی به باز کردن کولهپشتی خود نداشته باشید. در دموی بازی وقتی که از هیولاهای حاضر در زیرزمین ضربه میخوردید، ذرهذره ویروس در بدنتان شروع به پخش شدن میکرد و سرعت راه رفتن را کم مینمود و جان شما را نیز میگرفت؛ البته در دمو این امر محدود بود و صرفا زمانی بهوسیله ویروس کشته میشدید که راهی زیرشیوانی میشدید. گویا در بازی اصلی با هر آسیب، مدت زمان مشخصی وجود دارد که ویروس در تمام بدنتان پخش شود و شما را به زمین بزند. بههمین دلیل آیتمهای درمان نیز در بازی وجود دارد و همین موضوع علاوهبر حفظ جان، به استرسی دیگر در مبارزه با هیولاهای بازی بدل شده است. ضربه خوردن از دشمنان صرفا به معنای از دست دادن بخشی از جان نیست، بلکه به معنای آلودهشدن و از دست دادن آیتمها و جان بیشتر است…!
کلیت بازی مشابه اولین نسخهی مجموعه کار شده است. شما در محیط بزرگ عمارت میگردید، آیتم پیدا میکنید، میترسید، هیولاهای بازی را از سر راه برمیدارید، به درهای بسته میخورید و بیشتر میگردید! یکی دو تا معما حل میکنید و با آیتمهای تازه مکانهایی که پیشتر در دسترستان قرار نداشتند را قابل دسترسی میسازید. کلیتی که در بسیاری از آثار ترسناک موفق ژاپن آزمون خودش را پس داده؛ چه در همین مجموعه بازی و چه در محصولاتی مثل Silent Hill ،Fatal Frame ،Rule of Rose در بهترین شکل، پتانسیل بالای یک عمارت را دیدهایم و میدانیم که چه استفادههای داستانی و ترسناکی میشود از آن کرد. جالب است خانهای که همیشه مامن آرامش و راحتی افراد است، تا چه اندازه میتواند ترسناک و پر از تشویش ظاهر شود…
فضاسازی و طراحی محیط نیز عالی است. چه در دموی کوتاه بازی و چه در عکسهایی که تا حالا منتشر شده، همگی نوید یک اتمسفر پرتنش و عالی را میدهند. گرافیک هم با موتور جدید کپکام بسیار به سر و شکل بازی نشسته است و طراحی اشیا و شخصیتها بسیار باورپذیر و باکیفیت کار شده و همگی آمادهاند تا تجربهای تمام و کمال از بازی را تحویل دوستدارانش دهند. موسیقی و صداگذاری نیز همیشه از عهده برآمدن وظیفه خود سربلند بیرون آمدهاند و بعید میدانم این قسمت هم خارج از این قاعده قرار گیرد. از همین الان خودتان را برای خندههای «هیستریکی» خانواده بیکر و صدای لزج و چندشآور هیولاهای بازی آماده کنید! نسخهی واقعیت مجازی بازی نیز برای پلیاستیشن ویآر سونی در حال ساخته شدن است که قرار است کاربرانش را تماما از هستی خالی نماید و استرس را در عمق وجودشان طوری بکارد که تا مدتها از دستش رهایی نداشته باشند…!
پنجم بهمن ماه تاریخ انتشار هفتمین «رزیدنت اویل/بایوهزارد» است. قسمتی که کپکام امید زیادی به موفقیتاش دارد و امیدوار است بتواند با این قسمت، مجموعه را مجدد به روزهای اوج و سروری که لایقش است بازگرداند. بیایید امیدوار باشیم تغییرات وسیع این قسمت مثمر ثمر واقع بشود و خانواده بیکر اجازه نفس کشیدن به ما ندهند!
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
ویدیو های گیمپلی بازی به طور کامل رو یوتیوب هست بازی هم داخل ایران اومده
فوقش اینه که فرض میکنیم داریم سایلنت هیل بازی میکنیم نه رزیدنت اویل و از بازی لذت میبریم…
اولین تریلر این نسخه بشدت غافلگیرانه بود و خیلی از طرفدارهارو غافلگیر کرد
دوربین اول شخص شوکه کننده بود تغییر ناگهانی بود .
نکته : نسخه ششم با تبلیغات زیادی وارد شد و خیلی تریلر از بخش داستانی بازی منتشر کردند
که همه چیز لو میداد ولی برای این نسخه چیز زیاد خاصی ندیدیم شاید از کل بازی یه جمله بدونیم
Welcome to the family son
——————————————————–
این نسخه دمو رو هم هر کسی امتحان کنه میبینه با یه بایوهازارد یا رزیدنت اویل سرو کار داره
هم بخش بقا و هم بخش شوتر به خوبی تو بازی پیاده شده
توی نسخه های کلاسیک با اون دوربین خاصش گلوله ها ( سایر آیتم ها ) باید پیدا میکردید و گوشه کنار محیط مخفی بودن
پشت سطل زباله و پشت کارتنی روی طاقچه و ……………………. دقیقا همین مورد به خوبی تو بازی جدید پیاده کردن
شما هر دری باز میکنید باید خوب داخلش بگردید ( وجب به وجب ) تا چیزی جا نماند .
این بازی بهترین بازی سالم بشه، پرفروشترین بازی سالم بشه، متای ۱۰۰ هم بگیره و … باز نمی تونه توقع من به عنوان کسی که ۲۰ سال رزیدنت اویل بازی کردرو برآورده کنه. چون به خوبی و بدی بازی نیست بلکه به تجربه یک احساسه. مثل این میمونه که cod رو سوم شخص بازی کنیم یا unchartedo اول شخص بازی کنیم. یا اصلا وارکرفتو استراتژیک بازی نکنیم.
من خودم از طرفدارای دو آتیشه ی RE هستم اما به این نسخه خیلی امید دارم.
این بازی هم با دید اول شخص بیگانه نیست و موضوعش با بازیهایی که شما نام بردی خیلی فرق میکنه.
من هم از این بازی خوشم میاد و به نظرم بازی زیبایی هست اما تنها مشکلم نامشه این بازی رزیدنت اویل نیست. چون دوتا کوله پشتی و گرین هرب داره دلیل نمیشه بگیم رزیدنت اویل.
درمورد اول شخص بودن هم اگه منظورت آمبرلا کرونیکل، راکون سیتی کرونیکل یا گان سورواوه باید بگم اونها آشغالی بیش نبودن و اونهارم اویل نمی دونم. این بازی ها اصلا قابل مقایسه با چهار سری اول و ریمیک ۱، زیرو و رولیشنها نیستن.
کاش اویل هفتو با سیاست رولیشن ها اما با زحمت و وسواسی که برای اویل ۷ گذاشتن، ادامه میدادن.
البته بی انصافی هم هست که تغییرات به جارو نبینیم. مثلا همین که پازلو به بازی برگردوندن. ترسو برگردوندن و کو-آپ مسقررو که از اویل پنج شرو شد رو برداشتن راضی کننده اند اما اول شخص …
البته خود میکامی هم با tew نتونت درست مخاطب رو بترسونه
امیدوارم که طرفدارای قدیمیشو رو سفید کنه…
شاید سیاه کنه ولی به هیچ وجه سفید نمیکنه این خط این هم نشون:
———- :۲۴:
با احترام به خاندان بیکر خیلی دوس داشتم شخصیت اصلی این بازی Claire Redfield میبود چون تمام شخصیتای قابل بازی این سری تو نسخه های اصلی بیشتر از یه بار قابل بازی بودن مثلا کریس تو نسخه ۱ و ۵ و ۶ لیان تو نسخه ۲ و ۴ و ۶ جیل تو نسخه ۱ و ۳ و ۵ (مزدوران) آلبرت وسکر تو مزدوران ۴ و ۵ ولی کلیر فقط تو نسخه ۲ بود Code Veronica هم که نسخه اصلی محسوب نمیشد خط داستانی جدایی داشت
البته خیلی بعیده که حداقل یکی از شخصیتای کلاسیک سری وسطای بازی ظاهر نشه
در نهایت امیدوارم بازی موفقی ظاهر بشه ولی احتمال قوی میدم که نمراتش ضعیف باشه
کلیر تو نسخه رولیشن دوم شخصیت اصلیه.
عرض کردم نسخه های اصلی که میشن ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ اونی که شما میگی دنباله ی نسخه ی فرعی هستش
والا نسخه اصلی یا فرعی نداره رولیشن یکی از بهترین اویل هاست برید حال کنید.
:۱۸:
با توجه به اون قسمتی که نوشتین از p.t الهام گرفتن و … ! باید بگم که این عنوان و طرحش دو سال قبل از اونا ارائه شده اینجوری که گفتن!
بازم میتونن الهام بگیرن. چون خود pt هم صرفا راه بازیای مشابه قبل از خودش رو رفت. البته با خلاقیت و هنری مختص ژاپنیا و شخص کوجیما.
حالا با الهام یا بیالهام، امیدوارم بتونن یه اثر خوشساخت رو تحویل طرفدارا بدن. خصوصا با ایجاد اینهمه تغییر ساختاری.
فقط یه کلمه واسه این عنوان…#انتظار
من خودم اشنا داشتم ایتالیا برام وی ار اورد قیمت تموم شد در اومد تو ایران ۱۷۰۰ البته پک خالی وی ار دوربینشم که رفتم خریدم وی ار رو فقطو فقط بخاطر اینکه فهمیدم رزیدنت اویل ۷ ازش پشتیبانی کامل میکنه گرفتم وگرنه لازم نداشتم چون از وقتی که با نام رزیدنت اویل تو کنسول های دستی گیم بوی و نینتندو۶۴ و پلی وان سگا ساترن اشنا شدم بهش علاقه و احترام خاصی براش قائلم دعا میکنم عینه رزیدنت اویل یک ریمیک که اولین بار تو گیم کیوب تمومش کردم این سری هم حال هوای اون بازی رو بده :ps: