ناراحت کننده ترین صحنه های بازی های رایانه ای

ناراحت کننده ترین صحنه های بازی های رایانه ای
به نام خدا

خطر لو رفتن داستان بازی ها

Contains Spoilers

تا حالا برایتان پیش آمده که در هنگام بازی کردن بغض تمام وجودتان را بگیرد و بخواهید گریه کنید ولی جلوی خود را بگیرید؟ تا حالا برایتان پیش آمده که بعد از تمام کردن یک بازی بارها به صحنه های خاصی از آن بازی فکر کنید؟ من در این مقاله سعی دارم شما را با لیستی از این صحنه های احساسی آشنا کنم که شاید موجب شود شما دوباره آن بازی هارا انجام دهید یا اگر تا به حال این بازی ها را انجام نداده اید برای تهیه ی آن ها اقدام کنید.

۱۰ ) گوست و روچ

مطمئنا طرفداران دو آتیشه ی سری “جنگاوری مدرن” مرحله ای که گوست و روچ در آن کشته میشوند را هرگز فراموش نخواهند کرد. روچ و گوست به مقر فرماندهی و خانه ی شخصی ماکاروف میروند و اطلاعات مهمی مبنی بر حضور ماکاروف در قتل عام فرودگاه روسیه بدست میاورند که ناگهان ژنرال شپرد به آن ها خیانت کرده و هر دوی آن ها را کشته و بعد میسوزاند. ( گوست و روچ فدای خیانت های یک ژنرال شدند)

۹) لون ولف

نوبل تیم از هم پاشیده و هر کدام از اعظای آن به نوعی مرده اند . نوبل ۶ ( لون ولف) مأموریت خود را به پایان رسانده است. حالا فقط او مانده است و دشت وسیعی از دشمنان. او شروع به جنگیدن کرد در حالی که میدانست از این میدان جنگ جان سالم به در نخواهد برد و مدتی طول نکشید که کاوننت ها او را نیز از پای درآوردند و او نیز مانند دیگر اعظای نوبل تیم قهرمانانه کشته شد و یک پایان احساسی را رقم زد. ( لون ولف تنها بود و تنهاییش را با مرگ شریک شد)

۸ ) دام

در سومین قسمت از بازی “گیرز او وار” ما با چهره ی غمگینی از دام مواجه هستیم که به احتمال زیاد مرگ همسر او در این غمگینی نقش به سزایی دارد. از حالت چهره ی او میتوان فهمید که انگار او میداند در این قسمت قرار است بمیرد. دام در یکی از مراحل برای نجات مارکوس و هم تیمی هایش با ماشین به بمبی میزند که پس از منفجر شدن بمب همه ی لوکاست های آن منطقه میمیرند و خود هم در آن ماشین میسوزد. لازم به ذکر است که در هنگام مردن دام یک موسیقی بسیار زیبا پخش میشود که باعث تبدیل شدن این صحنه به حماسی ترین صحنه ی این بازی میشود. ( دام و ماریا دوباره به هم رسیدند)

۷ ) مکتاویش

در سومین قسمت از سه گانه ی “جنگاوری نوین” مکتاویش و پرایس عملیات مهم تری را پیش رو داشتند و آن ها به دنبال ماکاروف و گرفتن انتقام از او بودند. در یکی از مراحل پرایس برای پیدا کردن ماکاروف در حال بالا رفتن از یک برج بوده و یوری و مکتاویش در ساختمانی دیگر در حال پوشش دادن پرایس بودند که ماکاروف از وجود آن ها با خبر شده و بمبی را در ساختمانی که یوری و مکتاویش در آن بودند قرار می دهد که با منفجر شدن بمب مکتاویش به سختی آسیب میبیند و مکتاویش چند لحظه بعد از بردن او به جای امن از میان آن ها میرود. ( مکتاویش , پرایس را تنها گذاشت)

۶ ) اتزیو

در چهارمین نسخه از بازی “فرقه ی قاتل” شخصیت دوست داشتنی اتزیو وارد مرحله بعدی زندگی خود میشود. او دیگر یک فرد سالخورده است و این برای گیمر هایی که از ابتدای به دنیا آمدن اتزیو کنترل او را در دست داشته اند بسیار دردناک است. در این قسمت اتزیو پس از پیدا کردن ۵ کلید دری را باز میکند که سال ها پیش جد او الطائر آن را ساخته بود و لحظات آخر عمر خود را روی یک صندلی چوبی در پشت این در گذرانده بود. اتزیو در طول سال های عمر خود کمک فراوانی به قاتل ها کرده است و دیگر نوبت اوست که لحظات پایانی عمر خود را روی آن صندلی چوبی بگذراند او وسایل خود را برای دزموند باقی گذاشت و خود روی آن صندلی جان داد. ( قاتل آرام به خواب فرو رفت)

۵ ) کول فلپس

کول یکی از بازماندگان جنگ جهانی است و با توجه به شغل خود بعد از جنگ به پلیس لس آنجلس میپیوندد. او در یکی از پرونده ها با یک قاتل زنجیره ای مواجه میشود و برای پیدا کردن آن قاتل بسیار تلاش میکند و او بلآخره آن قاتل را در لوله های فاضلاب لس آنجلس پیدا میکند و موفق میشود او را دستگیر کند و معشوقه ی خود (السا) را نجات دهد ولی لوله های آب باز میشوند و آب با سرعت در حال آمدن به طرف آنهاست. کول و همکارش و السا دریچه ای برای بیرون رفتن از لوله ها پیدا میکنند. ابتدا السا و همکار کول از دریچه به بیرون میروند و حالا نوبت کول است که از دریچه به بیرون برود ولی خیلی دیر شده است و آب با شدت کول را با خود میبرد. ( کول جان خود را برای السا فدا کرد)

۴ ) ورجیل

خیلی از گیمر ها به دانته بیشتر از ورجیل علاقه دارند ولی در پایان سومین قسمت از بازی مشهور “شیطان هم میگرید” یکی از حماسی ترین صحنه های بازی های رایانه ای برای ورجیل اتفاق افتاد. در پایان بازی دو برادر (دانته و ورجیل) با هم به مبارزه پرداختند و طی یک مبارزه جانانه دانته توانست به سختی ورجیل را از پای درآورد ولی ورجیل در یک قدمی افتادن از صخره بود و دانته برای کمک به برادر خود دستش را دراز کرد ولی ورجیل غرور خود را زیر پای نگذاشت و از قبول کردن کمک برادر خود امتنا کرد و از صخره به پایین پرت شد. ( ورجیل متکبرانه با این دنیا وداع کرد)

۳ ) کریتوس

در سومین قسمت از بازی “خدای جنگ” در قسمت پایانی بازی پدر و پسر (کریتوس و زئوس) آخرین نبرد زندگی خود را انجام میدهند. در مبارزه کریتوس درس خوبی به زئوس میدهد و ضرباتی واقعا خشن و وحشیانه (در حد لگد کعبی به فیگو!) به پدر خود وارد می کند و پدر خود را از پای در می آورد. پس از کشتن زئوس دیگر مأموریت کریتوس تمام میشود و دیگر کاری برای انجام دادن (خدایی برای کشتن!) ندارد و از آن جایی که کریتوس هنوز برای مرگ همسر و دختر خود و پاندورا ناراحت است برای رهایی از این درد تصمیم به خودکشی میگیرد و خود را از صخره به پایین پرت میکند. (کریتوس مرگ را بر رنج ترجیح داد)

۲ ) جان مارستن

جان برای پیدا کردن خانواده ی خود تلاش فراوانی کرد و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد و بلآخره خانواده ی خود را پیدا کرد و مدت زمانی را هر چند کم با خانواده ی خود سپری کرد ولی این پایان کار نیست و قرار نیست آن ها تا پایان زندگیشان به خوبی زندگی کنند. جان حالا با بزرگ ترین مشکل خود مواجه است و باید از خانواده ی خود در برار نیرو های دولتی دفاع کند. جان طی یک سری مبارزه با نیرو های دولتی موفق می شود، او خانواده ی خود را نجات می دهد اما به چه قیمتی؟ بله … به قیمت جان خود. (جان رستگار شد)

۱ ) جوکر

شاید تعداد زیادی از شما دوستان با دیدن نام جوکر ناگاه به صحنه ی آخر بازی بتمن آرکام سیتی فکر کرده اید. در این قسمت جوکر به شدت بیمار است و هر لحظه ممکن است جان خود را از دست بدهد. جوکر برای پیدا کردن داروی بیماری خود به یک نفر نیاز داشت تا او را زود تر به آن دارو برساند و چه کسی بهتر از بتمن. در پایان بازی بتمن دارو را پیدا میکند و جوکر برای بدست آوردن آن دارو خود را به خاک و خون میکشید اما با افتادن آن دارو به پایین و شکستن ظرف آن تمام امید های جوکر از بین می رود و چیزی جز مرگ نصیب او نمی شود. (جوکر تقاص کار های خود را داد)

تذکر: مطمئنا بازی های زیادی حق حضور در این لیست را دارند ولی به دلیل کم بود وقت بنده سعی کرده ام مهم ترین های آن ها از نظر خودم را ذکر کنم.
تذکر: این صحنه ها تا به این لحظه در بازی های رایانه ای اتفاق افتاده است ولی ممکن است در آینده شخصیت های مذکور دوباره زنده شوند!

نویسنده : emma