چرا بازی میکنیم؟
چرا بازی میکنیم؟
بازی با سرشت انسان در آمیخته است، فرقی نمی کند که شما در چه سن و در چه برحه ی زمانی از عمر خود باشید، شما بازی می کنید، خواه با دکمه های کنترل تلویزیون بعد از یک روز پر مشغله ی کاری ، خواهد در گهواره و با خرده عروسک هایی از پلاستیک و خواه در برخی اشکال پیچیده تر مانند بازی های کامپیوتری.
در این مقاله قصد داریم تا به بعضی از علت های رجوع انسان ها به بازی های کامپیوتری و علت رشد چشمگیر این صنعت به خصوص در چند سال اخیر بپردازیم؛ هر چند که به نظر می رسد بررسی گذرا از تاریخچه ی شکل گیری بازی های کامپیوتری خالی از لطف نباشد.
افسانه آغاز می شود
در سال۱۹۴۸ اولین ابزار بازی دیجیتالی ای که پا به عرصه ی ظهور گذاشت بازی /دستگاه مکعب اشعه ی کاتدی بود که توسط دانشمندانی به نام Thomas T. Goldsmith, Jr. و Estle Ray Mann طراحی و ساخته شد و شبیه ساز موشک بر پایه رادار های جنگ جهانی دوم بود. با باز شدن دروازه ها این مسیر ادامه یافت و بازی/دستگاه های زیر پیشگام صنعت بازی های رایانه ای شدند.
CHESS (1947-1958)
NIM (1951)
OXO (1952)
Tennis for Two (۱۹۵۸)
Odyssey(1966) – که جد بزرگ همه ی کنسول ها و اولین کنسول خانگی بود
(انتشار نسخه ی خانگی در سال ۱۹۷۲)
Galaxy Game (۱۹۷۱)
Computer Space (1971)
Pong (1972)
شاید خود سازندگان هم متوجه نبودند که پایه گذار چه صنعت عظیمی شده اند ؛ صنعتی که روزی حتی برای سینما هم شاخ و شانه می کشد – این صنعت در سال ۲۰۰۴ با سود خالص ۱۰ میلیارد دلار هالیوود را با سود خالص سالانه ی ۹.۵ میلیارد دلار پشت سر گذاشت – در هر حال این نوزاد در بدو ورود آن چنان که باید شناخته شده نبود و مدتی زمان برد تا شرکت های بزرگ تر به این صنعت علاقه مند شوند، تا پیش از بازی های کامپیوتری شرکت های سرگرمی ساز غالبا مشغول تولید بازی های نه چندان تعامل پذیر اما جذاب کاغدی بودند – شاید ریشه ی بازی های نقش آفرینی امروزی را نیز بتوان در بازی های کاغذی و گروهی آن دوران مانند سیاهچاله و اژدها جستجو کرد، بازی های که به نوعی نسل بعدی بازی های دسته جمعی میدانی بودند – اگرچه از سال های قبل دستگاه های آرکید سکه ای وجود داشت اما در سال ۱۹۶۶ نخستین شرکت های خصوصی ( مانند سگا) دست به انتشار کنسول های آرکید الکترونیکی زدند؛ با موفقیت این بازی ها کم کم شرکت های دیگر نیز به این گونه بازی ها روی آوردند و صنعت بازی های رایانه ای- یا به تعبیری ویدئویی- به وجود آمد، البته این صنعت نیز مانند تمامی صنعت ها دوران افول و صعود زیادی را پشت سر گذاشته است و اکنون که ۶۵ سال از تولد آن می گذرد می توان گفت که به خوبی در میان جوامع جا افتاده است.
چرا بازی می کنیم ؟
در واقع علت روی آوردن انسان ها به بازی های رایانه ای ریشه در کهن ترین نیاز ها و احساس های انسانی دارد، نیاز های که به دسته های گوناگون تقسیم می شوند و با یکدیگر برخی از آنها را بررسی خواهیم کرد.
۱. نیاز به سرگرمی
شاید در ابتدا این عنوان کلی به نظر برسد اما واقعیت این است که انسان ها نیاز مبرمی به گذران اوقات فراغت خود دارند تا اندکی از مشکلات روزمره فارغ شده و به تنهایی یا همراه با خانواده و دوستان خود اوقات خوشی را پشت سر بگذارند، شاید در میان تمامی عواملی که دست به دست هم می دهند تا یک بازی به موفقیت برسد این عامل اساسی ترین نقش را داشته باشد چنان که میبینییم بازی های مانند لگو بتمن و یا ماریو گوی فروش را در بسیاری موارد از بازی ها ی حرفه ای ، چالش برانگیز و بسیار پر هزینه تر می ربایند. نیاز به سرگرمی از راه های گوناگونی مانند بازی های میدانی و کم خرج تا رفتن به مکان های تفریحی و پر خرج قابل ارضاست اما هیچ کدام مانند بازی های رایانه ای در دسترس و آسان نیست؛ خصوصا هنگامی که موقعیت برای بازی های میدانی وجود نداشته باشد؛ و در این هنگام بازی های رایانه ای با تعامل پذیری بسیار بالای خود وارد میدان می شوند.
۲. داستان و تعامل همزمان
برخی دانشمندان بازی های رایانه ای را یک مدیوم قصه گو می دانند، مدیومی که بازیکن را در دنیایی دیگر و در نقش فردی دیگر قرار می دهد و همراه با او داستانی را شکل خواهد داد، حتی بازی هایی که داستانی ندارند(مانند بازی های ورزشی) ذاتا دارای پیش فرض هایی در ذهن مخاطب هستند که باعث می شود مخاطب با بازی همزاد پنداری کرده و همراه شود، در نظر این دانشمندا گیم پلی، کاراکتر ها و تمامی مکانیک های بازی در خدمت بیان داستان هستند؛ در مقابل این نظریه، برخی دانشمندان به اصالت گیم پلی معتقد اند، در گفتمان این دانشمندان ، اگر چه برخی بازی ها از داستان برخوردارند،اما تمامی اجزای بازی تنها در جهت تکامل گیم پلی بازی اند، به عنوان مثال هنگامی که یک بازی کن مذکر tomb raider بازی می کند ممکن است حتی به لارا اصلا نگاه نکند، بلکه تمامی فکر او مشغول به رد کردن معما ها و به طور خلاصه انجام دادن بازیست. در هر صورت اگر هر کدام از نظریه ها را مبنا قرار دهیم؛ بازی های رایانه ای به دلیل داستان و تعامل پذیری خود مورد توجه بازی کننده ها قرار خواهند گرفت و این خود عاملی برای انجام دادن بازی خواهد بود.
۳. نیاز به یاد گیری و مهارت
تاکنون پیش آمده که برای دوستان خود کری بخوانید و از توانایی های خود در بازی کردن سخن بگویید؟ ما انسان ها نیاز به یادگرفتن داریم؛ نیاز به تمرین و ممارست داریم؛ نیاز داریم تا چیزی را یاد بگیریم که چالش ها ی گوناگون را با آن پشت سر بگذاریم؛ بازی های رایانه ای تا حدودی به این منظور کمک می کنند، درجات سختی بالا، غول آخرهای رعب انگیز و دفعات متمادی مرگ تنها برای به چالش کشیدن بازیکن برای یادگیری و مهارت او در امر بازی کردن است، چنانکه برخی بازیسازان بزرگ بازی خوب را بازی ای می دانند که یادگرفتنش آسان و استاد شدن در آن سخت باشد؛ به همین دلیل برخی بازی های بسیار سخت نیز طرفداران زیادی پیدا می کنند؛ نیاز به مهارت بدون شک یکی از مهمترین عوامل بازی کردن انسان هاست.
۴. نیاز به ماجرا جویی و تجربه
تا به حال چند بار کسی را با ماشین زیر گرفته اید؟ چند بار با یک جت جنگنده ی چندین میلیون دلاری پرواز کرده اید؟ چند بار در جام باشگاه های اروپا به قهرمان فصل پیشین گل زده اید؟ بازی های رایانه ای دنیایست برای تجربه کردن آنجه در ظاهر بسیار دشوار و یا حتی غیر ممکن است، دنیای که در آن پیچیده ترین چیز در زندگی یعنی مرگ بارها به سخره گرفته می شود، دنیای کاراکتر هایی که هر گاه که از بلند ای پرت می شوند، گلوله ای می خورند یا تکه تکه می شوند دوباره سرحال تر از همیشه به زندگی برمی گردند، این پتانسیل بسیار بالا برای تجربه کردن ناممکن ها به خودی خود آن چنان جذابیتی دارد که هر انسانی را به سوی خود جذب خواهد کرد، دنیایی برای ماجراجویی و تجربه.
۵. نیاز به هیجان، ترس و اضطراب
دنیای امروز زیادی کسل کننده شده است، مردم هر روز راس ساعت مشخصی از خواب بیدار می شوند و راس ساعت مشخصی پس از یک روز طولانی و سرسام آور در محیط خفقان آور شهر به خواب می روند، شاید بزرگترین عامل حسودی ما به نیاکانمان همین روزمرّگی و روز مرگی باشد، قرن هاست که دیگر از آن صحرا های وسیع و دشت های پر گل خبری نیست تا درآن به شکار بپردازیم، ما نیاز به کمی غیر عادی بودن داریم، نیاز به هیجان، ترس؛ اضطراب؛ فلسفه ی شکل گیری شهر بازی ها نیز همین بوده است، لحظاتی همراه با اضطراب ولی امن، همانگونه که هیچکاک معتقد بود، مردم پول میدهند تا بترسند، بازی های رایانه ای نیز منبع خوبی برای این آدرنالین مورد نیاز به شمار می آیند، خیل بازی های اکشن و ترسناک موفق گواه این موضوع است- هرچند که به نظر می رسد مخاطبان این روز ها اضطراب و تپش ناشی از هیجان را به اضطراب ناشی از ترس ترجیح می دهند – در هر حال؛ یکی از عواملی که انسان ها را به بازی کردن وا می دارد همین نیاز به هیجان و ترس است.
۶ . نیاز به کنجکاوی
ما انسان ها ذاتا کنجکاو هستیم، این کنجکاوی در موارد گوناگونی خود را نشان می دهد و به طرق گوناگونی هم ارضا می شود، بازی های رایانه ای یکی از روش ها ست، روشی برای لذت بردن از اکتشاف و دریافتن. شاید این نیاز رابطه ی تنگاتنگی با موارد بالا داشته باشد اما به خودی خود مشوق مهمی برای بازی کردن است.
سخن پایانی
در پایان باید گفت که عوامل دیگری نیز در روی آوردن انسان ها به بازی های رایانه ای نقش دارند مانند عوامل سیاسی ، اجتماعی ، آموزشی و غیره که از حوصله ی این متن خارج است، امیدوارم که این مقاله مورد توجه دوستان و تمامی علاقه مندان به بازی های رایانه ای قرار گرفته باشد.
منتظر نظرات مفید شما دوستان هستیم.
با تشکر از توجه شما
Himsyاز انجمن PC$
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
خب راستش من به بازی به عنوان یک سرگرمی نگاه نمیکنم که فقط به عنوان این باشه که وقت فراغتم رو پر بکنه و منو کمی از زندگی تکراری روزانه رها کنه . ارزش های بازی برای من بیشتر از یک سرگرمی هستش . اونقدر عاشق بازی هستم که بعضی وقتا دلم به حال غیرگیمر ها میسوزه و با خودم میگم با چه امیدی زنده هستند (!!!) در حالی که میدونم اصلا به بازی توجه نمیکنند . من بازی ها رو جدی میگیرم وقتی مثلا دراگون ایج بازی میکنم میرم تو حس بازی نهایت همذات پنداری رو با دنیای بازی برقرار می کنم همه چیز بازی برام مهمه وقتی که داخل سیاهچال در حال حرکت هستم انگار که واقعا خودم اونجا هستم وقتی با کاماندر شپرد که در سطح یک سیاره که اکسیژنش کمه در حال حرکتم احساس خفگس بهم دست میده وقتی در کو ههای برفی اسکایریم در حال بالا رفتنم سرمای برف رو حس میکنم و خیلی احساسات دیگه که در هر بازی حالا با غلظت کم یا زیاد احساس میکنم. من واقعا عاشق بازی هستم و شک ندارم هرگز اونو کنار نمیزارم .
دنیای بازی عالم عجیبی برای خودش داره سوای خود بازیش ولذتی که داره ایام قبل و بعد عرضه ی یک اثر هم جذابیت های زیادی داره مثلا الان که ما چشم انتظار عناوینی چون اساسین کرید و متال گیر و گیرز آو وار هستیم چقدر لذت داره این انتظار خبر هایی که راجب اونها می شنویم چقدر شور شوق داریم برای اینکه بازی بیاد وببینیم چقدر نمره داره چقدر میفروشه و….
الان نسل بعد داره کم کم میرسه واقعا این چشم انتظای برای کنسولای بعدی ومنتظر بودن برای اینکه خبر هایی ازشون بیاد یا یک بازی جدید معرفی بشه چقدر لذت و زیبایی داره
ختم کلام
من عاشق گیم و گیمر ها هستم :X :*
این حس های شما رو من هم دارم.
وقتی میبینم که عده ای به تصویر بازی ها با بی میلی نگاه میکنن و میگن این دیگه چیه دلم براشون میسوزه. چون ۹۰ درصد این افراد به دلایلی از بازی کردن محرومن……مثلا خانواده هاشون مخالفن……اما اگه یه بار بازی کنن متوجه میشن که چه روز هایی رو از دست دادن.
یکی از بهترین لذت ها برای من نگا کردن نمایشگاه ها و کنفرانس ها و دمو های بازی هاست.
دقیقا!
وقتی این جوری بازی کنی احساس میکنی به دنیای دیگه ای رفتی و تجربه های جدیدی بیدا کردی :wink:
یه سوال :
اصلا حس نکردی لذت گیرز سه از یک کمتره ؟؟؟؟؟؟؟
نه
ولی عجیب این که برای من هر شماره یک حس و حال عجیبی داشت که با شماره ی دیگری فرق میکرد. با تمام وجود رفته بودم تو فضاهای این بازی.
اره فکر کنم دلیلش این بود که تو هر شماره کلا فضا های بازی عوض می شد مثلا تو قسمت ۲ بیشتر بازی زیر زمین بودیم که تو ۳ اصلا این جوری نبود و کلی دشمن و سلاح جدید اضاف شده بود کلا یه تجربه جدید بود . من کلا عاشق هر ۳ شمارش هستم :X
ولی من این تکراری شدن بازی ها داره خیلی آزارم میده .
و خیلی برام عجیبه که کسی تو دنیا وجود داشته باشه که بتونه یا تکرار کنار بیاد .
وقتی اسم تکرار میاد ، دو تا کار میکنم :
فرار و :((
دلیلش اینه که گیرز ۱ که اومد کلا یه چیز جدید و خاص بود . مثلا اگه یکی که تا حالا اون سبک رو بازی نکرده گیرز ۱ و ۳ رو بازی کنه ( با یه گرافیک ) ۱۰۰% از گیرز ۳ بیشتر لذت می بره .
دقیقاً همین طوره. قبلاً تعداد IP های Original خیلی بیشتر بود ولی الان همه ش شده بازی های دنباله دار. دیگه کمتر سازنده ای ریسک می کنه و کمتر ناشری هست که از این بازی ها حمایت بکنه و همین هم باعث می شه ایده های جدید تبدیل به شکست بشن. لعنت به صعنت بازی سازی فعلی. :cry:
صحنه های ……… بازی ویچر میرزید به کل نقش افرینی های دیگه شوخی کردم
witcher 2 تو بین نقش افرینی ها دوسش دارم ولی یه مقدار وسطهای بازی خستت میکنه که یه ذره صبر میکنی دوباره به اوج برمیگرده
به هر حال ویچر رو به تمام کسایی که تا حالا نقش افرینی دوست نداشتن مثل خودم پیشنهاد میکنم
اون که صد در صد اما من تا الان صد تا بازی تو اون سبک کردم
دیگه چه لذتی این سبک میتونه برام داشته باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه شنیدن یک داستان زیبا
که اونم واقعا ، واقعا همچین تجربه ها کم پیدا میشه
“مگه شنیدن یک داستان زیبا ”
یکی از دلیل هایی بود که من The Witcher 2 رو ۳ بار تو یه هفته تموم کردم :X
با اینکه بازی های تو اون سبک رو خیلی بازی کردم اما این یکی اصلا با همه فرق داشت :*
خوش حالم که داستان برات بیشتر از بقیه مهمه
To The Moon :X :X :X :X :X :X :X :X :X :X :X :X :X :X :X :X :X
کسی که از The Witcher 2 خوشش بیاد قطعاً دوست منه.
این بازی واقعاً واسه من یه رویا بود، نه به خاطر گرافیک فنی و هنری بی سابقه اش، نه به خاطر اکشن های جذابش، حتی نه به خاطر عناصر نقش آفرینی حرفه ایش بلکه به این خاطر این بازی واقعآً با اکثر نقش آفرینی ها فرق داشت:
داستان بازی بر عکس خیلی از نقش آفرینی های معروف و بزرگ (و شاهکار) اصلاً تکراری و احمقانه نبود (دلیل هم بخواین میارم و حاظرم بحث بکنم). فصل دوم رو کاملاً می شد به دو شکل با ماموریت های متفاوت بازی کنی (که بعدش سازنده ها گفتن دهن مون سرویس شد تا این حالت رو توی بازی قرار دادیم ولی ارزشش رو داشت)، ماموریت ها همه «هدف» داشتن، اصلاً ماموریت های تکراری و مرسوم نقش آفرینی های گذشته رو نداشت، انتخاب ها به شدت تاثیر گذار و وحشتناک بود، بعد از سال ها سیستم دیالوگی جلوم قرار داشت که منو بین چندین انتخاب مردد کرد (بر عکس بازی هایی که انتخاب خوب و بد همیشه تابلو جلوی روت گذاشته می شن)… ماموریت ها پراکنده و بی ربط نبودن …. این بازی فرا تر از شاهکار بود یکی از بهترین بازی های زندگیمه و ارزش چندین بار تموم کردن رو داره.
و این گونه است که ویچر در میان نقش آفرینی ها میتازد :arrow:
واقعا حیف شد که این منتقد های به درد نخور بازیه سال اعلامش نکردن.بعد میرن اون اسکایریم به شرت اشغال رو بازیه سال میکنن. x-(
وحید جان پس رو این حساب کل کسانی که ویچر بازی کردن رفیق شما هستن چون فکر نکنم کسی باشه که این شاهکار رو بازی کرده باشه و از بازی لذت نبرده باشه :X :-D :*
ولی خدایی تنها بازی که نمیشد دنبالش رو نرفت خدای جنگ ۳ بود انقدر این بازی تو شماره های قبلیش عالی رفت جلو که موقعی که شماره ۳ اومد هیچ گیمری نتونست یه روز هم صبر کنه و اون روزی که خدای جنگ اومد چه غوغایی بود پشت شهرداری که فکر نکنم دیگه تکرار بشه
پس روز لانچ شدن هیلو ۳ رو ندیدی تو آمریکا که چه خبر شدا و ملت تعطیل شدن!!
توپخونه؟ :lol: :lol:
ای گفتی روزبه :lol: منم خواستم بگم ولی حوصله کل کل های بدیش رو نداشتم :mrgreen:
بیخیال روزبه جان شما برو با هیلوت خوش باش من مگه به هیلو گیر دادم که میای خودتو میندازی وسط من اینجا ایران رو گفتم و خالی نمیبندم مثل بعضیا کل دنیا رو گشتم همچین میگه توپخونه یکی نفهمه فکر میکنه زمان هیلو ۳ تو امریکا بوده شما حرف نزنی نمیگن خدایی نکرده لال تشریف دارینا
________________
SONY make.believe
@ ps3 with xbox
خودت هم حرف نزنی کسی فکر نمیکنه لال تشریف داری!
روزبه بی احترامی بهت نکرد ولی تو ….
___________________________________
Copyright © ۲۰۰۹-۲۰۱۲ MEA Co. All rights :arrow:
انجمن حقوق بگیران مایکروسافت
خیلی خوب بود ایول.اما من هنوز نمی دون برای چی بازی می کنم؟!!!!!
البته هرگز بازی رو ول نمی کنم.
اول خدا
بعد خانواده
بعد گیم
بعد درس
بعد شغل
.
.
.
.
در آخر هم اگر عمری بود ا.ز.د.و.ا.ج
فهمیدم برای چی بازی می کنم و اون موردی بود که فراموش کرده بودی …
یکی از مهم ترین دلایل عشقه.اگر به بازی عشق داشته بازی همه چیز تمومه.به عنوان مثال یکی به فیفا عشق داره یکی به مکس پین.مثلا کسی که با عشق مکس پین بازی می کنه همه جوره از بازی دفاع می کنه اما کسی که به خاطر گرافیک بازی می کنه از داستانش عیب می گیره.
البته موردی هم که باعث میشه که ما بازی کنیم تبلیغاته.مثل میدان نبرد که همه ی مردم دنیا نگم ایران بازیش کردن.
یک دلیل هم به خاطر خاطراتیه که ما با بازی ها داریم.مثل شماره جدید بازی قلعه که همه بازیش کردمی با این که بازیه خوبی نبود.
اون عشق نیست عزیزم اون اعتیاده!
«مجید جان دلبندم» رو فراموش کردی. :lol:
خب دوست عزیز عشق به بازی هم برای شکفتن زمینه می خواد؛ ور گرنه ما همه عاشق سینما؛ بازی و زندگی هستیم؛ اما دلیل به وجود اومدن این عشق چیه؟ آیا شما به بازی های سطح پایین نسبت به بازی های سطح بالا به یک میزان علاقه مند هستید؟
ای جانم من کی ازدواج می کنم ای خدا؟ O:-)
فکرش رو بکن بشینی با عشقت CO-OP بازی کنی! یا این که بشینی Mortal Kombat بازی کنی و هی ببازی بهش، کیف بکنه. :))
در کل فقط می خواستم بگم اول «ازدواج» بعد «گیم». :P
از نظر من بازی میکنیم که حالشو ببریم اون ها هم که بالا هست یک بخشی از بازی است
من هیچوقت از بازی کردن لذت نمی برم باور کنین مگر فوتبال
بیشتر قبل از خریدنشون لذت میبرم و هی لحظه شماری میکنم که بیان ولی اومدن انگار نه انگار میگیرم و به زور تمومشون میکنم نمونش مکس پین بازیه بسیار خوبی بود و براش لحظه شماری میکردم ولی وقتی اومد ۲ماه ونیم طول کشید تمومش کنم اونم تو کمبود بی بازی بودن:|
شما گیمر نیستی.
مرسی
منم دقیقاً همین طوری شدم با این تفاوت که من از فوتبال بیشتر بدم میاد! اصلاً انگار دلم می خواد از اکثر بازی ها متنفر باشم! همین الان تازه داشتم بتمن رو بازی می کردم ولی تقریباً اصلاً ازش لذت نمی برم! یه بازی با گرافیک عالی که الکی همه ش باید بپری وسط ۱۰-۱۵ نفر تق و پوق بزنیشون، نه مخفی کاری درست و حسابی، نه داستان درست و حسابی، هوش مصنوعی مثل احمق ها همه ش پشتش طرف منه، کوچکترین چالشی وجود نداره. اصلاً دیگه بازی های جدید هیچکدوم حال نمی دن همه بی ارزش شدن. آدم بشینه بازی های قدیمی انجام بده خیلی بهتره به خدا.
من هم بعضی وقتا که زیاد بازی می کنم این جوری می شم . سعی کن یه چند روز سرت رو با فیلم و بیرون رفتن با رفقا و این کارا گرم کنی اصلا سراغ گیم نرو خودش درست می شه :wink:
امیدوارم که این طوری که می گی درست بشه چون واقعاً حس بدی دارم، خیلی بد. تابستون امسال رو full-time داشتم بازی می کردم، فکر کنم مغزم زنگ زده با این بازی ها.
شما خیلی ظرفیتتون بالاس که تا ۳ ما کشیدین :P
من به ۱ ماه که میرسه هنگ می کنم :lol:
جالبه این قضیه واسه من هم اتفاق افتاده
که در این حالت میگم دلیلش تکراری شدن بازی های :evil: :evil: :evil:
الان فقط یکم بازی میکنم تا بازی رو یه آنالیز کنم
ولی وقتی هوی رین رو جلوم گذاشتن واقعا لذت بردم چون تکراری نبود
وقتی گیرز رو جلوم گذاشتن لذت بردم چون تکراری نبود ولی از گیرز ۳ و آنچارتد اصلا لذت نبردم چون خیلی تکراری بودن
تو این چند وقته هم فقط از گاست ریکان تونستم لذت ببرم
تشنه ی ایده های جدیدم! اون قدر که آرزو دارم Heavy Rain رو فقط یک بار از نزدیک ببینم حتی یک صدم اون هم منتظر بازی هایی مثل Crysis، AC 3، COD و بازی های مثل اینا نیستم، چون همه شون تکرارین.
به خدا این قدر ایده های خوب دارم، حیف از من! یکی از این شرکت های بازی سازی نمیاد استخدامم کنه. :((
منم همش حس میکنم دیگه با بازی کردن ارضاء نمیشم .
دارم خودمو میکشم یه بازی بسازم .
اونقدر که نوشتن داستان و طراحی بهم لذت میده خود بازی نمیده .
در صورتی که قبلا دقیقا بر عکس بود
VAHID
داداش گلم کاملا بات موافقم اینجاست که باید درود بفرستم به دیوید کیج افسانه ای و شرکت ناتی داگ وقتی یه بازی مثل tlou میخاد بیاد که همش نواوریه و من رو یاد نسل طلایی اویل انداخت بازیهای دیوید کیج هم که تنها بازیهایی هستن که نمیتونم از جلوشون بلند بشم بقیه بازیها رو ادم تا ۱ ساعتش میره دیگه حال نمیده همش تکراری همه تقلید از کال اف دیگه مونده تو فوتبالم دستمون تفنگ بدن بابا یه زره نواوری هم خوبه
و برای اخرین بار درود بر شرف و غیرتت دیوید کیج و شرکت محبوبم سونی
Vahid:
فقط ایده لازم نیست؟؟؟باید فکر کرد و دید آیا میشه اون ایده رو عملی کرد؟؟اصلا برای اون ایده موتوری وجود داره؟؟؟
مثلا تو میگی من یه بازی میخوام بسازم که شخصیت اصلیش یه آدم ژله ای هستش که شبیه هر چیزی میشه ولی آیا موتوری هستش که این فیزیک رو داشته باشه؟آیا آرتیستی هستش که بتونه این شخصیت رو پدید بیاره؟؟؟پس فقط ایده مهم نیست!!!
ممکنه اون ایده توی ذهن تو انقدر در دوردست ها باشه که تا حالا کسی بهش فکر نکرده پس نباید آدم فکر بکنه من چه آدم نابغه ای هستم!!!
در ضمن شرکت ها آدم ایده پرداز فقط نمیخوان بلکه کسی که ایده رو پیاده سازی بکنه میخوان!!!
آره وحید جان واقعاً به یه روانپزشک مراجعه کن. آخه کسی که به بتمن که از گرافیک، گیمپلی تا موسیقی و صداگذاری و داستانش همه و همه به بهترین نحو ممکن ساخته شده بگه احمقانه دیگه واقعاً جاش تو تیمارستانه!
ایراد وحید به بتمن به خاطر این هست که این بازی نقش آفرینی نیست
از نظر وحید فک کنم فیفا و پرو هم باید نقش آفرینی بشن
LOL :mrgreen: :lol: :-D
علی مردم از خنده به خدا.
دقت کن با تمام ایراداتی که به این بازی می گیرم ارزشش واسم کمتر از ۹/۱۰ نیست (تا اینجا که بازی کردم عالی بوده) ولی فقط می خوام بگم به نظرات مخالف هم عادت بکنیم بد نیست. :-D
:-D
LOL
کلاً امروز خیلی شنگولم و ناراحت نمی شم از بد و بیراه های کسی.
فقط می تونم بهت بگم سعی کن به نظرات مخالف عادت کنی و همه چیز رو تک بعدی نبینی داداش. (بوسه از طرف هارلی کویین) :* LOL
یه دونه هم به ما بده :(( :> :((
LOL
خب به هارلی کویین بگو. :twisted:
به نظر من تنها دلیل این احساسی که داری زیادی روی کردن در بازی کردن است. برای مثال یه فرد معتاد اولش که شروع می کنه مواد بکشه. مواد کشیدن واسش یه چیز خیلی لذت بخش و جالبیه ولی بعد از یه مدت که به اون اعتیاد پیدا کرد. دیگه یه چیز عادی و روزمره براش میشه که دیگه هیچ کیفی نمیده و فقط اون هدف آخر که از بدن درد نجات پیدا کنه به سراغش میره. آدمایی هم که بازی معتاد می شن دقیقاً اینطورین. وقتی بازی نکنن اعصابشون خورده و اضطراب دارن ولی حتی بازی هم می کنن لذت نمی برن و تنها فکرشون همون هدفشون ینی تموم کردن بازی هست.
منم خیلی منتظر دارکسایدرز۲ بودم اما دیگه اصلا حال ندارم برم!هنوز تقریبا اولاشم :-?
واقعا از خوندن این متن لذت بردم .خیلی عالی بود و همه ی حرفاتون متین و درست بود .
ازتون سپاسگزارم .
آخه….که دیسلایک زدی من یه تشکر کردم واقعا دلیل این دیسلایکتون چی بوده بی….ا
ماشین سواری رو برای عقده نشستن پشت ماشین جنگی و دعوایی برای عقده خالی کردن دیگه بازی برای کار دیگه ای استفاده نمیشه :))
یعنی می گی ما یه عده عقده ای دور هم جم شدیم :lol:
نه ماشین منظورم اینکه هشکی نمیذاره پشت ماشین بشینیم دعوایی هم وقتی که از یک نفر بدت .یاد ولی هیچ کاری نمیتونی روش بکنی
مقاله خیلی خوبی بود . هیمسای دمت گرم با نیاز به هیجان، ترس و اضطراب به شدت موافقم . :X
وقتی یه سری افکار ناشی از مجرد بودن میخواد حمله کنه میشه بری پشت بازی قایم بشی دیگه پیدات نمیکنه (وکلا هر چیز خطرناکی اومد سمتتون میتونید برید پشت بازی قایم بشین )
:roll:
“به عنوان مثال هنگامی که یک بازی کن مذکر tomb raider بازی می کند ممکن است حتی به لارا اصلا نگاه نکند.”
تعداد کسایی که نگاه می کنن خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بیشتر از تعداد کسایی هست که نگاه نمی کنن. :mrgreen: :lol:
===ویرایش===
اصلاً کیه که نگاه نکنه؟!
مرسی بابت مقاله ی جالبی که نوشتی.
همه مثل شما بی جنبه نیستن که نگاه کنن.
فوقش اگه نگاه کنیم واسه دفعه ی اول که ببینیم شخصیت چه ریختیه. بعدش که غرق بازی میشی دیگه نمی فهمی با کی داری بازی می کنی
خب منم منظورم همون نگاه اوله. در کل فقط داشتم شوخی می کردم.
@عشق:اگه به شخصیت نیگا نکنن چطوری میخوان به طراحی منحصر به فردش پی ببرن؟ :mrgreen:
تازه ما که از روی لذت نگاه نمی کنیم. :lol:
خب این نظر دانشمندان خارجی و با جنبست؛ نه نظر گیمر های ایرانی!
ممنون جناب himsy مقاله زیباییست ……………با سخنانتون موافقم ………….. اولین بازی ویدئویی هم خیلی جالب بوده………… دماون دانشمندا گرم، اگر نبودن الان ما این همه بازی شاهکار نداشتیم ………… موفق و پیروز باشید ………….. pc$
مطلب خوبی اه ولی
یکم این
جمله
م ز خ ر ف ه
چون همه میدونند چرا بازی میکنند ولی اصلا این حرفم توهین نه به تو و نه به مطلب نبود.
و راستی بعضی ها بازی کردن را برای چیزهای دیگر ی غیر از گفته ها میکنند.
باور کن
من همیشه به گیمر بودنم افتخار می کنم
درود بر تو :X
درود بر همه ی ما گیمرا هورا :-D
پیک اول به خاطر همه ی گیمرا
برای سلامتی مضره پس همون یکی کافیه
جان پیک اول؟ :lol: عزیز جوگیر نشو یه دفه میزنن از زندگی بنت میکننا
خوب گیمر بودن یک هنره مثله بازیگری یا نقاشی البته نظر منه.و مهم نیست ادم چند سالش باشه یا چه شغل یا حر فه ای داشته باشه یا تو چه موقعتی باشه هر کسی میتونه یه گیمر باشه.
بنظر من اگر همه ی انسانهای زمین گیمر بودن این همه جنگو بدبختی و گرسنگی تو دنیا نبود.
محتویات اون پیک دلستر لیمویی دیگه .. نه؟
من حدودا سه سالم بود که با بازی های ویدیویی آشنا شدم اونم به خاطر وجود برادر بزرگترم و حاضرم قسم بخورم هیچ وقت دنیای گیم رو ترک نخواهم کرد.
ممنون از دوست گرامی بابت مقاله خوبشون :X
افرین بزرگ مرد =D> =D> هیچکس ما گیمر هارو جز خودمون درک نمیکنه پس ما باید هوای هم دیگه رو داشته باشیم
افرین بزرگ مرد =D> =D> هیچکس ما گیمر هارو جز خودمون درک نمیکنه پس ما باید هوای هم دیگهرو داشته باشیم
زنده باد همه گیمرا زنده باد خودم
بنی گیمر اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک کنسولند(کامپیوتر)
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر گیمرها را نماند قرار
یکی این حرف هارو به مادر من بگه.
به حر حال ممنون از مقابه ی خوبت.
راستشو بخواید آدم وقتی یک موبایل گرون قیمت میخره تا یک هفته اول همش تو نخ موبایلشه
بازی هم همینطوریه تا حدودی
البته این قانون برای بازی های جذاب و دارای نوآوری فروان صدق نمی کنه
:-? :-?
نمیدونم دیر شده یا نه ولی به هر حال شاهکار هم میهنانمان در المپیک و پارالمپیک(مخصوصا پارالمپیک) رو به همه تبریک میگم(ایشالا کور بشه هرکی نمیتونه عظمت بچه شیعه ها رو ببینه x-( -راستی یادمون نره این چنین افراد واقعا هستن…یادمون نره!)
یکی از دلایلی که گیم رو دوست دارم لذت بردن از مناظر زیبا در دنیای گیم هست مثلا کرایسیس ۱ بازی کنی با گرافیک وری های و بری تو جنگل و کنار دریا و …خلاصه از گرافیک لذت بردن
قبول دارم؛ به هر حال جذابیت ها ی بصری هم واقعا تاثیر دارند؛ اما چیزی که بازی باز رو به بازی وا می داره تنها جذابیت های بصری نیست؛ عوامل دیگری در اون نقش خواهد داشت وگرنه تحمل بازی بسیار سخت خواهد بود.
عکس انچارتد۲ و اویل ۴ رو عشقه خدایی شاهکارهای تکرار نشدنین واقعا وقتی این ها رو بازی میکردیم یه حس خیلی خیلی باحال بهم میداد که الان هیچ بازی نمیده نمیدونم شاید سنم رفته بالا از اون باشه یا بازیها تکراری شدن