نقد بازی مردگان متحرک؛ این آخرالزمان لعنتی دوست داشتنی!

Makarov توسط Makarov
در ۱۳۹۱/۰۹/۱۹ , 23:13:42

 این آخرالزمان لعنتی دوست داشتنی!

The Walking Dead، همان چیزی است که در ابعادی کوچک تر، از بقیه بازی های زامبی کشی (!) مثل Resident Evil توقع دارم. یعنی به جای اکشن و هیجان لذت، شیوع این بیماری بهانه‌ای باشد برای واکاوی و نمایش روابط و مناسبات انسان‌ها در شرایطی نامتعادل. این که انسان که پیچیده‌ترین و باشعورترین موجود روی زمین است؛ آیا پس از به هم خوردن نظم زندگی‌اش هم چنان همان انسان قبلی باقی می‌ماند یا خیر؟ این‌که تلاش برای بقا تا چه حد او را از انسان بودن دور می‌کند؟ مرزهای اخلاقی او در شرایط جدید آیا زیر پا گذاشته می‌شود یا خیر؟ اصلا در دنیای آخرالزمانی «انسان» بودن چه قدر اهمیت دارد؟! TWD، بازی که بر اساس کمیک معروفی به همین نام نوشته «رابرت کرکمن» ساخته شده، در حال حاضر تنها بازی است که این سوالات را مطرح می‌کند و به تمام آنان پاسخ می‌دهد.

این مطلب حاوی قسمت‌های مهمی از داستان این بازی است، چنان‌چه بازی را انجام نداده‌اید به شما توصیه نمی‌شود.

تقریبا ۹۰ درصد حوادث مهم بازی به صورت ناگهانی و غیرقابل پیش بینی رخ می‌دهند.

روایت داستان بازی فوق العاده است! در بازی، به صورت مسلسل وار شاهد نقاط اوج و فرود هستیم. ریتم میخکوب کننده کار به گیمر فرصت نفس کشیدن نمی‌دهد. نویسندگان بازی اساس داستان خود را بر روی دو کلمه استوار کرده‌اند: تعلیق و غافلگیری. از همان شروع بازی که «لی» وارد خانه‌ی «کلمنتاین» می‌شود؛ این تعلیق خودش را هویدا می‌کند. از همان لحظه تا پایان بازی ما همیشه منتظر یک اتفاق هستیم. می‌دانیم که هر لحظه ممکن است یک اتفاق بد رخ دهد. حتی در آرام ترین سکانس‌ها و لحظه‌ها هم بوی یک اتفاق ناخوشایند به مشام می‌رسد. این مساله قدرت نویسندگان بازی را در فضاسازی نشان می‌دهد. ایجاد تعلیق کار هر کسی نیست و نویسندگان درجه دو معمولا از تمهیدات ساده‌تری مثل شوک استفاده می‌کنند. عنصر غافل‌گیری، چاشنی دیگری است که در کنار تعلیق، جذابیت بازی را دو چندان کرده است. تقریبا ۹۰ درصد حوادث مهم بازی به صورت ناگهانی و غیرقابل پیش بینی رخ می‌دهند. نویسندگان بازی، تعلیق را ایجاد می کنند، مخاطب را منتظر نگه می‌دارند، اما به جای این‌که همان چیزی را که او منتظرش است نمایش دهند، یا شدت حادثه را بیش تر می‌کنند و یا این که زمان این اتفاق و نقطه اوج را کمی عقب یا جلو می‌کنند و با یک غافلگیری اساسی، گیمر را میخکوب می‌کنند. بهترین نمونه اش فصل مشاجره «لیلی» و «کارلی» (اگر «کارلی» را نجات داده باشید!) در اپیزود سوم است. قبل از بررسی این سکانس بهتر است برگردیم به اپیزود اول و مشاجره «لری» و «کنی» در داروخانه. در آن جا هم بحث بالا می‌گیرد. باید سریع واکنش نشان دهید و دیالوگ هایتان را انتخاب کنید. هر لحظه به نقطه جوش نزدیک می‌شویم و منتظر یک اتفاق هستیم. اما سازندگان بازی تنها به تعلیق بسنده می‌کنند و این بحث را با واکنش «لی» به پایان می‌رسانند. حالا برگردیم به مشاجره «لیلی» با «کارلی». با پیش زمینه ای که از مشاجره قبلی در ذهن داریم انتظار داریم این جا هم با مداخله «لی» بحث به سرانجام برسد. اما نویسندگان بازی با یک غافلگیری و شوک حیرت انگیز، مخاطب را میخکوب می کنند! «لیلی» یک گلوله در مغز «کارلی» خالی می کند. کاری که نه ما و نه هیچ یک از شخصیت‌های بازی انتظارش را ندارند (اما به دلیل آشفتگی عصبی «لیلی» پس از کشته شدن پدرش کاملا منطقی است). این غافل گیری چنان ماهرانه انجام می‌شود که تا پایان این اپیزود و حتی تا پایان بازی محال است آن را فراموش کنیم. اگر اشتباه نکنم بیش تر از ۸۰ درصد گیمر ها در این صحنه «لیلی» را در جاده رها می‌کنند. یک واکنش کاملا طبیعی!

نکته دیگر این که در صورت نجات «کارلی»، نویسندگان بازی به طرزی زیر پوستی و هوشمندانه «کارلی» را به «لی» نزدیک می‌کنند. اگر وقتی مسئول جیره بندی غذاها هستید به «کارلی» هم یک سهم بدهید، اون آن را نمی‌پذیرد و از شما می‌خواهد آن را برای شرایط اضطراری نگه دارید. یا در جایی دیگر این «کارلی» است که از شما می خواهد حقیقت زندگی تان را برای بقیه بازگو کنید. همین رابطه‌ی خفیف اما آینده دار باعث می‌شود صحنه کشته شدن «کارلی» همچون آواری بر سرتان خراب شود!

در طول بازی، هر کس در هر جایگاهی احتمال مرگش وجود دارد. هیچ کس مصون نیست.

«جی.کی.رولینگ»، خالق هری پاتر در مصاحبه‌ای گفته بود که بعد از نوشتن فصل کشته شدن «سیریوس بلک» در کتاب پنجم (محفل ققنوس)، به آشپزخانه رفته و گریه کرده است. وقتی فرزندش او را می‌بیند و دلیل گریه‌اش را می‌پرسد؛ «رولینگ» در جواب می‌گوید: من یک نفر را کشتم! خلق یک شخصیت کار ساده‌ای نیست. برای باورپذیر کردن آن شما محبورید به او هویت بدهید، برایش شناسنامه صادر کنید، اخلاق و سلایقش را مشخص کنید. روزها و شب‌ها را در حال فکر کردن و پروبال دادن به این شخصیت می‌گذرانید. و سخت‌تر از خلق یک شخصیت، کشتن آن است. کشتن یک شخصیت، در واقع حذف بخشی از وجود خودتان است. به همین دلیل کم‌تر نویسنده‌ای جسارت نابودی شخصیت‌های خود را دارد. اما در TWD اوضاع کاملا برعکس است. مرگ شخصیت‌ها اصلا به یکی از عناصر اصلی و ویژگی‌های بازی تبدیل می‌شود. همان تعلیقی که در پاراگراف قبلی اشاره کردم، بخشی از موفقیت خود را مرهون همین بی رحمی ستودنی نویسندگان بازی است. در طول بازی، هر کس در هر جایگاهی احتمال مرگش وجود دارد. هیچ کس مصون نیست. سازندگان بازی این تفکر را به تدریج و هوشمندانه وار کار می‌کنند. اولین مرگ بازی چندان تاثیرگذار نیست. راننده پلیس در همان ابتدای داستان کشته می‌شود که البته چون شناخت آن چنانی از او نداریم، در یاد نمی‌ماند. کمی بعد، پسر مزرعه داری که به «لی» و «کلمنتاین» سرپناه داد. و تا پایان با فاصله‌های زمانی معین، هر بار یک یا دو نفر کشته می‌شوند. و هر مرگ از مرگ قبلی وحشتناک تر و شوک آورتر است.

پس از گذر از این همه بدبختی مهم ترین چیزی که این افراد از دست می‌دهند، انسانیت است.

در اپیزود دوم «لری»، پدر «لیلی» به طرز فجیعی می‌میرد. در اپیزود سوم، «کارلی»، «کاتجا» و «داک»، … .این خشونت و بی رحمی اگر تا این حد وجود نداشت، TWD به این موفقیت نمی‌رسید. چرا که مساله اصلی کنش و واکنش شخصیت‌ها و تاثیر آن‌ها در این مرگ ها است. وقتی «کنی» با یک بلوک سر «لری» را رسما له می کند!، یا «لیلی» تنها به خاطر اتهامی که بعدا می‌فهمیم حقیقت نداشته یک گلوله در سر «کارلی» خالی می‌کند، یا وقتی باز هم «کنی» («کنی» بیچاره!) با چشمان خود مرگ همسر و فرزندش را می‌بیند، سوالی که به ذهن می‌آید این است که آیا تفاوت زیادی بین این انسان ها و زامبی ها وجود دارد؟! پس از گذر از این همه بدبختی مهم ترین چیزی که این افراد از دست می‌دهند، انسانیت است. در یکی از صحنه‌های شاهکار فصل پنجم، «لی» خود و «کلمنتاین» را با خون یک زامبی آغشته می کند. آن ها متوجه می شوند که با این سرو وضع زامبی‌ها کاری با آن ها نخواهند داشت. هر دو به بیرون می‌روند و در یک نمای فوق العاده از پشت سر، آن دو را می‌بینیم که در دل جمعیت زامبی‌ها حل می شوند. و در این صحنه واقعا تفاوت زیادی بین آن‌ها و جمعیت زامبی نمی‌بینیم!‌ سازندگان بازی در این نمای عالی، به طور غیر مستقیم اعلام می‌کنند پس از تحمل و روبه رویی با این همه سختی و خشونت و بی رحمی، در این لحظه (پایان داستان) دیگرهیچ تفاوتی بین انسان و زامبی وجود ندارد!

رابطه بین «لی» و «کلمنتاین» عالی به تصویر کشیده شده است.

«کلمنتاین»، بدون تردید مهم‌ترین شخصیت بازی است. کودک هشت ساله‌ای که ۹۰ درصد اتفاقات بازی از فیلتر نگاه معصوم و پاک او می‌گذرد و به ما می‌رسد. «کلمنتاین» آرام، ساکت و تودار است و با هر حادثه‌ای این ویژگی‌ها عمیق‌تر هم می‌شوند. تلاش‌های «لی» هم برای دور کردن او از حقایق وحشتناک فایده‌ای ندارد. او همه چیز را می‌بیند. همیشه در حال فکر کردن است. معلوم نیست در ذهن این کودک چه می گذرد؟! ابعاد فاجعه ای که در حال وقوع است بسیار فراتر از ظرفیت و درک کودکی چون اوست. رابطه بین «لی» و «کلمنتاین» عالی به تصویر کشیده شده است. «لی» بعد از اطمینان از مرگ خانواده خودش، تمام امید و انگیزه‌اش برای بقا در «کلمنتاین» خلاصه شده است و برای او دست به هر کاری می‌زند. بعد از مبتلا شدن هم در اپیزود پنجم، خود را به طور کامل فراموش کرده و فقط به نجات «کلم» فکر می‌کند. در آن نماهای پایانی بسیار عالی هم «لی» آخرین دقایق عمرش را صرف آموزش و نصیحت «کلمنتاین» می‌کند. و این صحنه چه قدر تاثیر گذار است!

نویسندگان بازی به جای آن که پیام و موضوع مورد نظرشان را در قالب دیالوگ‌های خشک و سطحی به خورد گیمر دهند، با خلق یک موقعیت و فضاسازی بی‌نظیر، دست مخاطب را در دنبال کردن هر موضوعی که خود دوست دارد، باز می‌گذارند. می‌توانید از جان فشانی و فداکاری «لی» لذت ببرید، یا سرنوشت «کلمنتاین» در فقدان «لی» شما را به خود مشغول کند، یا سرنوشت «کریستا» و «امید»، و یا همراه با «کلم» شاهد خاموشی «لی»، کسی که نا آرام و مضطرب خواهد مرد چرا که هم‌چنان نگران «کلمنتاین» است، باشید. «لی» استاد دانشگاه بود که با قتل همسرش و سناتوری که با او رابطه داشت، به زندان محکوم شده بود. او رابطه خوبی با خانواده اش نداشت و همواره از این موضوع احساس ندامت می‌کرد. «کلمنتاین»، آخرین امید «لی» برای انجام یک کار درست بود.

خانواده «سنت جان» برای سیر کردن شکم خود به آدم خواری روی آورده‌اند!

فصل ملاقات با خانواده «سنت جان» در اپیزود دوم یکی از درخشان‌ترین بخش‌های بازی است. تعلیقی که در این سکانس ایجاد می‌شود، حیرت انگیز است! از همان نمای ابتدای معرفی دو برادر،‌ می‌دانیم که یک جای کار می‌لنگد و هر چه جلوتر می‌رویم سایه این شک بلندتر می‌شود. نقطه اوج این فصل، شب حادثه است. «لی» به بهانه شستن دست‌ها برای پیدا کردن دوستش، «مارک» به طبقه بالا می‌رود. و در کمال ناباوری می‌بیند که دوستش با دو پای قطع شده (یک غافل گیری دیگر!) آخرین لحظات عمرش را می‌گذراند. خانواده «سنت جان» برای سیر کردن شکم خود به آدم خواری روی آورده‌اند! تلاش برای بقا به هر قیمتی نکته‌ای است که در این بازی بارها می‌بینیم. «لی» و دوستانش در سردخانه‌ای زندانی می‌شوند. در این جاست که «کنی» باز هم فقط به خاطر یک احتمال ساده، «لری» را می‌کشد و «لیلی» ناباورانه جسد پدرش را نظاره می‌کند. نکته جالب این است که هم «لیلی» و هم «کنی» حتی بعد از مرگ عزیزترین نزدیکان خود باز هم به پیشروی ادامه می‌دهند و از پای در نمی‌آیند. این میل مفرط به زندگی و امید به آینده معلوم نیست؛ معلوم نیست از کدام بخش از ذهن پیچیده انسان نشات می‌گیرد!

ببینید چه میزانسن چند لایه فوق العاده‌ای به کار رفته است.

برگردیم به بحث اصلی، «لی» و بقیه موفق می‌شوند از سردخانه خارج شوند. اوج هنر قصه گویی را در این جا می‌توانید مشاهده کنید. یک باران سینمایی ناب (!) در حال باریدن است. زامبی‌ها هم راهی برای نفوذ پیدا کرده‌اند. در این آشفته بازار شما باید هم این خانواده دیوانه را از سر راه بردارید و هم «کاتجا» و «داک» را پیدا کنید. تمام نماهای این سکانس شاهکار هستند. مثل جایی که «برندا»، مادر خانواده «سنت جان»، «کاتجا» را به گروگان گرفته است. ببینید چه میزانسن چند لایه فوق العاده‌ای به کار رفته است. یک نمای اور شولدر از «لی» در لایه اول، لایه بعدی «برندا» و «کاتجا» که به آرامی از پله ها بالا می‌روند، لایه بعدی «مارک» که به زامبی تبدیل شده و در حال حمله به «برندا» است و در لایه‌ی آخر هم پنجره کوچکی که هراز چند گاهی از طریق رعد و برق؛ باریکه‌ی نوری را وارد فضای این خانه تاریک می‌کند. نمای پایانی این سکانس هم محشر است. در یک نمای bird of view (نمایی که از بالا در آسمان به سمت زمین گرفته می شود)، «لی» و دوستانش «اندرو» (توصیه می‌کنم او را نکشید!) را رها می کنند و می‌روند. قطرات باران درست از کنار دوربین می‌گذرند و به سمت زمین می‌روند، در حالی که زامبی‌ها به سمت «اندرو» در حال حرکت هستند؛ او ناامیدانه از «لی» می‌خواهد که او را به قتل برساند! TWD، از نظر استفاده درست از عناصر سینمایی در بین بازی‌های این نسل کم نظیر است.

صحنه رویارویی با مردی که «کلمنتاین» را در اپیزود پنجم می دزدد هم یک سکانس فوق العاده است. این مرد غریبه، صاحب همان ماشین پر از آذوقه ای است که «لی» و همراهانش در پایان اپیزود دوم، آن را دزدیدند. پس از این اتفاق این مرد تمام خانواده‌اش را از دست می‌دهد. به همین دلیل او تمام این مدت را در تعقیب «لی» سپری می‌کند. در جنبه‌ای نمادین، این مرد حکم وجدان لی را دارد که در قالب یک انسان حلول کرده است. او رودرروی «لی» و با هم تمام اتفاقات گذشته را مرور می‌کنند. تمام بدی‌ها، ظلم‌ها و بی رحمی‌هایی که «لی» مرتکب شد. تمام آن‌ها را بر صورت «لی» می‌کوبد و هم ما و هم «لی» آن‌ها را در ذهن مرور می کنیم و از خود می پرسیم: آیا ارزشش را داشت؟! TWD، مهم‌ترین کاری که انجام می دهد نمایش پیچیدگی و تودرتو بدون روابط انسانی است. مرز بین عقل و احساس، کار درست و نادرست و … . درست مانند فیلم‌های اصغر فرهادی ما در هر صحنه خود را جای «وضعیت» شخصیت‌ها می گذاریم و درباره اتفاقات داوری می‌کنیم. اگر ما بودیم چه می‌کردیم؟! و حالا این مرد در صحنه پایانی در حکم وجدان «لی» او را محاکمه می‌کند و از او جواب می‌خواهد. او «لی» را به خاطر اعمالی که انجام داده مستحق مرگ می‌داند. مجازاتی که البته «لی» خودش گرفتارش شده و دارد به آن نزدیک تر می‌شود!

یکی از دیالوگ هایی که برای انتخاب وجود دارد، تحسین این عمل آن‌هاست!

در پایان بازی بعد از نوشته شدن نام عوامل سازنده، «کلمنتاین» را می‌بینیم که به توصیه «لی» عمل کرده و از شهر خارج شده است. او روی یک تنه درخت می‌نشیند. ساکت تر و غمگین تر از همیشه است. شاید از نظر جسمی هم چنان سالم باشد ولی از نظر روحی به یک نابودی اساسی رسیده است. تصویر یک دختر خردسال غمگین که یک سلاح هم اندازه سرش را در دست گرفته، از آن نماهای بکری است که در کم تر بازی و فیلمی می‌بینیم. در همیین اپیزود پنج بعد از این‌که «لی» و بقیه راهی از اتاق زیر شیروانی به یک خانه دیگر پیدا می‌کنند، زن و شوهری را می‌بینیم که روی تخت دراز کشیده و خودکشی کرده‌اند. یکی از دیالوگ هایی که برای انتخاب وجود دارد، تحسین این عمل آن‌هاست! راستش را بخواهید با دیدن آن نمای پایانی از «کلمنتاین» همین تصمیم به ذهن من رسید! کاش همان ابتدای داستان، «لی» خود و «کلمنتاین» را می‌کشت! تمام این بلاها، بدبختی‌ها و مهم تر از همه این تنهایی که «کلم» به آن دچار شده، اصلا ارزشش را نداشت!

خبر ساخت سری دوم این بازی تاییده شده است. از این خبر هم خوشحالم هم ناراحت. خوشحال هستم چون این بازی پتانسیل فراوانی دارد و حیف است رها شود. و ناراحت هستم چون واقعا دیگر تحمل این همه تلخی و ویران گری را ندارم! اصلا دوست ندارم پنج اپیزود دیگر تمام این احساسات تلخ و ناامید کننده را دوباره تجربه کنم. هر چند که تمام این‌ها حرف است. با عرضه اپیزود اول سری دوم، اولین کسی که آن را بازی می‌کند خودم هستم!

۹.۵/۱۰

Version Tested: PC

سینا بحیرایی

The Walking Dead Season 1
سازنده: Telltales Games
ناشر: Telltales
سبک: ماجرایی
تاریخ عرضه: آپریل تا نوامبر ۲۰۱۲ – پنج قسمت
پلتفرم ها: PC, PS3, Xbox 360, iOS


86 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. بازیه خیلی قشنگی بود ولی اینقدرها هم بی ایراد نیست، مثلا موسیقی متن بازی تو صحنه هایی که باید خودشو نشون بده درست عمل نمیکنه(مثل صحنه آخر بازی که کلمنتاین باید لی رو بکشه یا رهاش کنه، بار احساسی این صحنه به خودی خود بالا بود ولی جای خالی یک موسیقی قوی به شدت احساس میشد). یکی دیگه از ایرادهایی که میشه به بازی گرفت ایجاد این توهمه که توی بازی حق انتخاب داریم. درسته که در “لحظه” میتونیم جون یک نفر رو نجات بدیم یا نه، ولی در پایان داستان و در واقع روند اصلی بازی تغییری ایجاد نمیشه و فقط برخی جزئیات مثل اینکه “در هر صحنه چه کسانی حضور دارند” و “نحوه مرگ فلان شخص” تغییر میکنه. این وضعیت رو بوضوح توی صحنه مرگ کارلی (که خودمو کشتم تا نجاتش بدم ولی نشد و دپرس شدم و دو سه هفته بازی رو گذاشتم کنار!) و یا مرگ شخصیت اصلی مشاهده میکنیم. البته باید به سازندگان حق داد چون اگه قرار بود داستان همینطوری بدون محدودیت با انتخابهای ما تغییر کنه تبدیل به یه درخت میشد که یکسره رشد میکنه و نمیشه جلوشو گرفت. ولی حداقل او جمله اول هر قسمت که میگه داستان بازی با انتخابهای شما شکل میگیره چندان درست نیست.

    ۰۰
    1. اتفاقا دوست عزیزم اون جمله کاملا درست و به جا آورده شده در ابتدای بازی ..
      شما انتخاب هاتون تاثیر گذاره و بسیار مهم !!
      اما اینجا باز هم درس پنهان دیگری از بازی ..
      شما هر چقدر تلاش کنید نمیتوانید جلوی اتفاقی که باید بیافتد را بگیرید (سرنوشت !!) این بازی فقط انتخاب نجات یا نجات ندادن را به کاربر نشان نمیدهد بلکه بازی و دیدن سرنوشت تک تک کاراکتر هایش را به عهده شما میگذارد .. شما سرنوشت هایی را می بینید که باید اتفاق می افتادند چون درسی بزرگ در پس انها بود و بار روانی و ..بازی را به دوش میکشید!! جنبه دیگر برخی محدودیت ها را هم خودتان اشاره کردید دوست عزیزم ..
      —————————-
      بله ..
      اصلا هیچ اثری بینقصی وجود نداره و نخواهد داشت الا ساخته پــ.روردگـــ.ـارمان !!
      اما به نظر من آن صحنه هم که توصیف کردید آنقدر بار روانی و احساسی داشت که همان موسیقی و فضای خودش برای آن بسیار کافی بود !!
      ——–
      اما با این وجود خشحالم که بازی را عمیق بازی کردید چون این بازی از آن بازی ها نیست که بکشی و بروی جلو !!
      با تشکر

      ۰۰
    2. از جنبه جالبی به بازی نگاه کردی، این هم میتونه یکی از پیامهای بازی باشه.
      در مورد موسیقی متن باید بگم که این چند وقته من گوشهام خیلی به این عنصر توی فیلم ها و سریالها و بخصوص بازیها حساس شده. توی صحنه مرگ لی من شدیدا گوشهام تیز شده بود تا یه موسیقی احساسی که اشکمو دربیاره بشنوم واسه همین ناامید شدم وگرنه همونطور که گفتم و شما هم اشاره کردی اون صحنه به خودی خود احساسیه ولی میتونست جاودان بشه (متاسفانه واسه من نشد). :(

      ۰۰
  2. اولا تشکر می کنم از دوست خوبم سینا عزیز که نقد این باز ی گذاشت توی سایت .
    ولی نظر شخصی من این هست این بازی از نظر گیم پلی و گرافیک بسیار ضعیف هست یا کلا توی دایره بازی های کامپیوتری قرارش نمی دم .
    در ادامه باید بگم خوشبینترین طرفدار این بازی هم حتی فکرش رو نمی کرد این بازی حتی کاندیدای بازی سال بشه حالا چه برسه که بهترین بازی سال هم شناخته بشه .
    باور کنید من یه ترس بزرگ چند مدت پیش امده که گیم پلی در بازی های کامپیوتری هروز کم رنگتر از گذشته بشه و توجه بیش از حد به داستان این کار با گیم پلی انجام بده.
    راستی المان گوتی امسال چی بود خیلی برام مهم دونستنش :?:

    ۰۰
    1. I have all the answers
      بازی نه از نظر گرافیک ضعیفه نه گیم‌پلی. گرافیک بازی بدون شک جزء ۱۰ گرافیک برتر امساله. از لحاظ هنری و فنی هر دو. همه‌ی جوانب تکنیکی گرافیک رو هم میشه در این بازی دید. البته اگر دیدتون به کیفیت بافت‌ها (!) محدود نباشه و با دقت نگاه کنید.
      گیم پلی بازی هم مشخصه. بازی اولا سبک داره. در سبکش هم نسبتا موفقه. البته یک مقدار کم عمق هست در ادونچر، ولی پازل داره، انتخاب داره، explore داره و یه سری مینی‌گیم خیلی درست و به جا هم داره. مثل QTE و دیالوگ. که مجموعا گیم‌پلی خوبی رو برای بازی می‌سازند. حالا این‌که عناصر سینمایی در ریتم نسبتا سریعی پشت سر هم عرضه می‌شن اصلا منافاتی با گیم‌پلی داشتن بازی نداره. (بر خلاف اون بازی معروف :-| )
      خوش‌بین‌ترین طرفدار رو هم شوخی کردی دیگه؟! چون برگردی به عقب چند تا از دوستان گفته بودن تو همین سایت! نمی‌ترسی یه وقت حمله سایبری بشه بهت؟ :D
      ترس بزرگ شما هم ستودنیه، ولی نه از این بازی … چون این نه یک فیلم تعاملیه نه هر اثر بی هویت دیگه. بلکه یک بازی است در سبک و ژانر مشخص.
      المان گوتی امسال هم “هنر” بود.
      ;;) موید باشید.

      ۰۰
    2. بسیار جالب بود دوست عزیز .. و وقتی نظر رو خوندم تا لحظاتی کلا هنگ کردم !!
      نظر جالب شما برای من محترم است ولی مثل این می ماند که آدم یک تابلو و اثر هنری را ببیند و بگوید من چنتا خط خطی میبینم و اصلا خوب نیست .. شاید شما دید هنری خاص یا بهتر بگم دید آن هنرمند که اثر را خــ.لق کرده ندارید، از نظر شما آن تابلو چنتا لکه رنگ در هم و برهم است اما از نظر اهلش آن یک اثر فوق العاده است !!
      امیدوارم منظورم را درست درک کرده باشید دوست عزیز چون آنچیزی نیست که در حال حاضر با خواندنش تصور میکنید !!
      —————-
      به نظر شما این بازی در چه دایره ای قرار میگیرد ؟ مار و پله، منچ یا حتی روپولی ؟!!؟
      شما گرافیک را در چه چیزی خلاصه میکنید دوست عزیزم ؟ به برق زدن صفحه نمایش و خوش آب و رنگ بودن همه چیز ؟ اتفاقا همانطور که دوست خوبم سعید جان هم اشاره کرد این بازی گرافیک فنی و هنری قدرتمندی داره .. تم رنگ های شسته شده که ترکیبی از تم قدیمی (فی.لتر قدیمی) و جزییات دقیق و طراحی شگفت انگیز … همه و همه به هر چه بهتر بودن این بازی کمک کرده ..
      گرافیک داشتن یا نداشتن این نیست که مثلا یک بازی باید بتلفیلدی ، کراسیسی یا آنچارتدی یا حتی Halo ای باشه .. به نظر من دوست عزیزم حتی بازی ماریو که در میکرو بازی میکردی هم گرافیک داره !!
      توصیه میکنم دوباره بازیش کنید یا اگر بازی نکردینش بازیش کنید !! با دید باز ، با دیدگاه خاص به آن نگاه کنید شاید آن خطی خطی های به نظر آمده برای شما شکل بگیرند و متوجه عمق اثر بشوید !!
      ………
      .. از دیدگاه شما آنهایی که این بازی را دوست دارند و آنهایی که این بازی را بهترین بازی سال میدانند و انتخاب کرده اند بوق و چغندر هستند ؟؟!!
      اما بدانید من از همان بوق هایی هستم که این بازی را بسیار دوست میدارم و مانند وُوو زِلا (فارسیش چقدر ضایس !!) در صف طرفدارانش می مانم !!
      نیازی به خوش بینانه بودن نیست .. اگر نظرات قبل من در مورد بازی را خوانده باشید من مطمئن بودم که اگر کار حق و درست انجام دهند باید عنوان بهترین سال و .. به این بازی برسد !!
      در مورد سبک و سیاق و گیم پلی بازی توضیحات مناسبی را دوست خوبم سعید (آلبرت) جان دادند و من نیازی به توضیحات اضافه نمیبینم ..
      ———————
      و اما نگرانی شما هم در مورد گیم پلی و .. ستودنیست اما من از نگرانی در میاورمتان !!
      تا زمانی که بازی هایی چون … (همان بازی معروف بقول آلبرت عزیز ) هستند، گیم پلی حمـــ.ـاسی و .. موجود است تا عزیزانی چون شما که بازی هایی چون TWD را در رده بازی های کامپیوتری نمیدانید!! بتوانید تشنگی خودتان را برطرف کنید ..
      —————————————————————
      از هموطنم که کشورش مهد هنر و آثاری چون شــ.اهنامه ها و .. هست انتظار نداشتم دیدش اینچنین محدود نسبت به یک هنر خالص چون TWD باشد !!
      به امید روزی که همان خطی خطی های تابلو های زندگی تک تکمان برایمان معنی دار شود !!
      با تشکر

      ۰۰
    3. سخن من با این دوست عزیزمان به صف تاییدی ها پیوست !!
      ———————
      از مدیریت خواهشمندم در صورت نداشتن مشکل، نظر بنده را تایید بفرمایید
      با تشکر

      ۰۰
    4. دوستان عزیز اول این بگم که انتظار نداشتم انقدر روی این بازی تعصب داشته باشید.
      خب جواب آقای آلبرت که می گن این بازی از نظر گرافیک فنی خوب بود . خب من یه سوالی دارم وقتی یه بازی که ۸۰ % فقط انتخاب گزینه ها و فیلم هست و فقط ۱۰ % بازی گیم پلی هست چجوری شما فیزیک بازی رو دید از روی زاه رفتن شخصیت اصلی بازی و یا شما تخریب پذیری یا چیزای دیگه ای رو دیدی که ما ندیدیم به هر حال او چیزی که در دو بازی باران سنگین می بینیم از هر دو نظر گرافیک برتری گرافیک هنری و یا گرافیک فنی خیلی سر تر بود.
      خب می رسیم به جواب آقای نایتمر . دوست عزیز بازی با کلمات نکن لطفا یه بازی اقتباسی که کل داستان سر منشی یک سریال پر بیننده به نظرت ایده نابی داره در خودش . من همیشه گفتم در ماندگی شخصیت های بازی بهترین را ه برای ارتباط برقرار کردن با گیمر هست و همیشه هم جواب داده من منکر این نمی شم . ولی از نظر گرافیک هنری و بقول شما خط خطوط شما بهتر قبل از اینکه من بچالش بکشید طرح های مفهومی بازی های کامپیوتری رو ببینید خب اگه سازنده هر بازی بخواد طرح مفهومی خودش رو به عنوان گرافیک پای یه بازی انتخاب کنه که نمی شه گرافیک هنرییش خوب دونست چون یه نقاشی به خودی خود یه هنر محسوب می شه خب این اضافه کنم که من بشخض همون خط و خطی های که می گید گاهی اوقات از لباس شخصیت های بازی رد می کنند .
      در اضا باید بگم شما وقتی می گید Super Mario Bros j توجه باید داشته باشید که این بازی حدود ۳ ده از عمر ساختش گذشته و اگه الان بخوای در مورد گرافیکش بحث کنیم به جایی نخواهیم رسید و ان بازی چه بخوایم و چه نخوایم توی دسته گرافیک های پیکسلی قرار می گیره . و در جواب شما که من یه آدمی فرض کردنی که از هنر چیزی متوجه نمی شه باید بگم دوست عزیز من هم در زمینه نویسندگی و هم شعر یه کارای هم می کنم می تونید از دوست خوبم سینا سوال کنیم چون به علاوه اینکه بایه شرکت المانی در حال ساخت یه بازی اکشن ادونچر هستم به علاوه و چند تن از همین دوستان سایت در حال ساخت یه بازی دو بعدی ادونچر هستیم که شاخه های مختلفی از نظر گیم پلی داره . به هر حال من اگه خطی رو ببینیم که بیهوده کشیده بشه ۱۰۰% بچالش می گیرمش .
      ترس من هم الان داره به حقیقت می پیونده . آهان دسته بندی twd سریال های اقتباسی بهترین انتخاب گیم پلی بازی به چهار تا دکمه و یه کلیک ختم می شه .
      خب یه چیز دیگه هم اضافه کنم در جواب آقای البرت که اگه هنر در این مراسم ملاک قرار گرفتن جطور چند سال پیش بازی های کامپیوتری رو یک هنر نمی دونستن و حالا متوجه این موضوع شدن .

      ۰۰
    5. شما اول تکلیف اون جمع و تفریقت رو مشخص کن بعد بیا بحث کن عزیزم.
      این که میگی کجا فیزیک و تخریب پذیری دیدیم واقعا خنده داره. و نشون میده که اصلا متوجه نیستی با چه بازی طرفی!

      ۰۰
    6. Albert Wesker باور کن حال بخث بیهوده ندارم جواب شما رو هم دادم .
      شما داری منظور من بد متوجه می شی . منظور حرف من این بود که برگشت به عقب و گرافیک عصر حجری نمی شه با تکنیک مثل موشن کپچر که بسیار ما رو به دنیای واقعی نزدیک می کنه مقایسه کرد .

      ۰۰
    7. ببین اصلا بحثی نیست. چون شما خودت هم حرف خودت رو متوجه نمی‌شی. تکنیک گرافیکی بازی در سبک خاصی برای این بازی تعریف شده و در سبک خودش هم به شدت موفقه. به شدت فاکتورهایی داره که شاید ده ها بازی نسل هفتم ندارند. باز شما برو سراغ چیزهایی مثل فیزیک که مطلقا ربطی به سبک گرافیکی این بازی ندارند.

      ۰۰
    8. بردار دو سه بار تیکه انداختی ولی بیخیالی طی کردم به هر حال اگه بازم تکرار می کنم اگه هویرین با این بازی از نظر هم سبک بودن مقایسه کنیم شما کدوم ترجیح می دید از نظر گرافیکی . اضافه کنم این رو که هویرین یه بازی اقتباسی نیست

      ۰۰
    9. مسئله این‌جاست که اصلا نباید مقایسه کنیم. اون بازی تو یه وادی دیگه است (از لحاظ دیداری) و این تو وادی دیگه.
      من تکنولوژی ساخت جنبه‌های دیداری هوی رین رو به شدت تحسین می‌کنم. ولی به همون اندازه میتونم بگم که گرافیکش حرفی برای گفتن نداره. بر عکس معتقدم که WD از تکنولوژی پیچیده و پرخرجی استفاده نکرده، ولی گرافیکش از همه جنبه‌ها عالیه.
      ضمنا یه بار دیگه برای همیشه میگم که اسم “بازی” روی ساخته‌های کیج نگذارید.
      بر عکس WD کاملا صاحب گیم پلی هست (منتها قوی نیست، قبلا هم اشاره کرده بودم و به دست داستان و سینما قربانی شده) و صاحب سبک مشخص و روند استاندارد بازی‌های رایانه‌ای.

      ۰۰
    10. وقتی هویرین شما بازی محسوب نمی کنید مطمئن من کردید که کلا این بازی بیشتر از ۱۵ دقیقه بازی تجربه نکرد وگرنه همچین حرفی رو نمی زدین

      ۰۰
    11. با سلام ..
      مایل به این بحث بیهوده نیستم چون از نظر شما من بازی با کلمات کردم .. در حالی که آنهمه موشکافانه و دقیق بیان کردم .. متاسفم که شما دقیقا همان نظری را برداشت کردید که حدث میزدم برداشت کنید ! یعنی رُک بگویم به جاد خاکی زدید در حالی که جاده اصلی باز بود !!
      دوست عزیز ، نویسنده و شاعرم .. شما که هنر را میشناسید چرا ؟ شما که شرکت ها آلمانی بدنبال شما هستند چرا ؟ شما که طرح های مفهومی را دیدید چرا ؟
      من قصد ندارم بگم که هستم ، چه هستم و چه میکنم اما در این عمر چند ساله ام آنقدر دیده و شنیده ام که فرق همان خطی خطی ها از دیدگاه شما را بفهمم (دقت کنید در نظر بالایی هم گفتم دیدگاه شما نه خودم !!)
      سبک و سیاق این بازی کاملا متفاوت با آن چیزی هست که شما دیده اید .. شما یا این سبک را نمی شناسید یا در کل … !! این بازی نهایت توانایی سبک خودش را نشان میدهد .. شما آن را با باران سنگین مقایسه میکنید ؟
      مقایسه کردن هم باید اصولی و صحیح باشد !! مثل این است که سیب را با سیب زمینی مقایسه کنید و بگویید هر دویشان در نامشان سیب دارند !!
      توضیحات را دوستان عزیزم سینا و سعید در رابطه با بازی دادند (مراجعه شود به پست های این عزیزان)
      مایل نیستم در مورد گرافیک بحثی با شما کنم چون بیهوده است !! چون دیدگاه شما کلا فرق میکند و کاملا نادرست است (به عنوان یک برادر گفتم دوست عزیزم ) ..
      من گرافیکی و بازی ای و فیزیکی را به چالش میکشم که در حد و اندازه خودش ظاهر نشده باشد .. این بازی که خیلی خوب بوده است ..!!
      فیزیک را دقیق متوجه نشدید دوست عزیزم .. فیزیک سه شاخه اصلی (یا ۴ تا) دارد ..
      فیزیک برداری : فیزیکی که بر تمام زوایا ، بُعد ها و خطوط پنهان (مانند مغناطیس زمین) اثر میکند و در این حیطه هست ..
      فیزیک منطقی : فیزیکی که ترتیب اثرش بر روی پیکسل ها یا بهتر بگم تکسچر ها و بافت ها و ، نور ها و تقریبا تمام چیز های دیدنی بازی است ..
      فیزیک تخریبی : برخی این فیزیک را زیر مجموعه فیزیک منطقی میدانند که درست هم هست اما من جدا گفتم تا تفهیم شود .. این فیزیک به رفتار یک شی و آبجکت بعد و قبل از تخریب و چنین مواردی می پردازد که در بازی های شوتر یکی از عوامل اصلی و به چشم آمده بازی است !!
      فیزیک رفتاری : تمام رفتار های فیزیکی در بازی را شامل میشود و این محدود به گیم پلی و .. نمیشود .. این فیزیک به ما میگوید که یک قطره خون باید چه رفتاری از خودش نشان دهد هنگامی که میچکد یا هنگامی که باد به آن میخورد !!
      این ساده ترین توضیحاتی بود که من میتونستم در مورد همین فیزیکی بدهم که شما آن را فقط یک فیزیک میدانید و از راه رفتن و .. میخواهید کلش را متوجه شوید !!
      ——————————————
      در مورد اینکه شما گفتید که من گفتم شما از هنر متوجه نمیشوید هم کاملا متاسفم !! همانطور که بالا گفتم همان معنی ای را متوجه شدید که من حدث میزدم !! و از آن میترسیدم برای همان نوشتم: ” امیدوارم منظورم را درست درک کرده باشید دوست عزیز چون آنچیزی نیست که در حال حاضر با خواندنش تصور میکنید !! ” . کمی با دقت تر دیدگاهم را بخوانید .. من روی هوا حرفی نمیزنم دوست عزیزم !! (یاد حامد.ق عزیز بخیر !!)
      آن خطوط که میرود بر لباس شخصیت ها و .. را هم شما دیدید نه من !! بهتر است کارت گرافیک و درایورش را آپدیت کنید تا همین گرافیک اثر حجری درست نشان داده شود !!
      ——————————
      در کل دوست عزیز بحثی نیست (نه آن بحثی که شما توصور میکنید !!) چون در اینجا من و شما از دیدگاه خودمان بررسی میکنیم و نه حرف رو کم کردن است و نه حرف فقط جواب دادن !!
      شاید اگر از دوستان بپرسید میبینید که من اهل این حرف ها نیستم پس فکر کنم بحث را ادامه ندهم بهتر است چون رُک بگویم دیدگاه شما در مورد بازی اشتباه است مانند برخی از دوستان دیگرم !!
      با تشکر

      ۰۰
    12. اولا متاسف برای بنده نباشید بازی کلمات هم منظور همین که شما حرفتون می زنید بعد می گید یه جور دیگه برداشت کنید . شما تمام حرفتون به مخالفت از نظر شخصی من بود و من موقعی که لازم ببینم جواب دوستان می دم به هر حال من منظور خودم رو بصورت شفاف گفتم و این بدونید دوست عزیز یکی از ویژگی های خبرنگاران و اصحاب رسانه بازی با کلمات هست و همشون استاد این نوع مکالمه هستن . این اضافه کنم که این بازی رو روی کنسول ps3 تجربه کردم .
      سایت دنیای بازی هم کلاس تدریس نیست که بخوایم به دیگر کاربران در مورد یک مبحث توضیح بدیم چون همه در مورد هر المانی از جمله هوش مصنوعی و فیزیک گرافیک و یا سبک های بازی تجربه دارن این هم در دومین حرکت شما .
      همیشه یک دسته مخالف و موافق وجود داره . به شما دوست عزیز هم پیشنهاد می کنم دو عنوان فارنهایت و هویرین رو تجربه کنبد ببینید المان بکار رفته در این دو بازی همان المانی نیست در این بازی بکار رفته .
      در آخر هم انتظار شنیدن جواب دادن به انتقاد خودم رو ندارم این رو اعلام می نظر من درمورد یک بازی کاملا شخصی شاید تعدادی هم موافق نظر من باشند ولی بازم می گم شخصی و چسبوندن کلمه ی متاسفم کار بسیار ناشایسته ای هست و بهتر در هیچ زمینه تاسف برای کسی نخورد شاید قصد بدی این کلمه بکار نره ولی باعث وقتی مخاطب نوشته وقتی اون رو می خونه با دید خودش به اون کلمه نگاه می کنه . من هیچ وقت نگفتم بازی بدی هست ولی کلمه شاهکار براش هیچ وقت بکار نمی برم.
      با تشکر از این که نظر من رو می خونید و سیع می کنید یه بحث تخصصی رو باز کنید که هم به نفع شما باشه و هم به نفع طرف مقابلتون .

      ۰۰
    13. این آخرین دیدگاه من در مورد سخنان شماست ..
      ——–
      ابتدا بگویم که من خبرنگار نیستم !!
      من همیشه سعی میکنم طوری نظر بدهم که خواننده بتواند در موردش تفکر کند .. رُک بگویم از لقمه اماده کردن و در دهان گذاشتن خواننده متنفرم !! زیرا به این معتقدم تا یک انسان در مورد مطلبی که میخواند و .. تفکر نکند هیچگاه پیشرفت نمیکند .. حالا اگر این کار من از نظر شما نادرست است بماند .. !!
      ——
      اتفاقا دوست عزیز سایت دنیای بازی جای همین بحث ها ، تدریس ها (البته من مدرس نیستم !!) و آموختن هاست .. باید گیمر های این مرزو بوم تفکرو دیدگاه فرا گیمری و .. بدست بیاورند و اینها با نظرات من ، شما ، و متخصصان و منتقدادن قابل و توانایی در همین سایت میسر میشود ..
      پس هیچگاه خود را منع نکنید از آموختن بیشتر .. چون من خودم هنوز هیچ چیز نمیدانم در مقایسه با تمام دانسته های موجود .. و به سوی دانستنشان پیش میروم !!
      ———————
      گفتم چرا اینگونه مینویسم ولی آن متاسفم را اتفاقا باید به منظور گرفت چرا ؟
      چون اینگونه کلمات همیشه باعث میشود شما کنجکاو تر ، پر تلاش تر از پیش باشید و به سوی دانستن چیزی بروید که ممکن است کمی در آن ظعف داشته باشید .. من هم خودم همیشه سعی میکنم به همین سبک باشم و شنیدن کلمه متاسفم و امثال آن (البته اگر بجا و بحق باشد ..) به هیچ وجه آزارم نمیدهد چون این مانند جرقه ای است برایم تا بشود چراغ روشنی برای راهم !!
      اما اگر شما آنقدر به متاسفم حساسید بابت گفتن آن، عضر خواهی میکنم ..
      برادر عزیزم من همیشه دوست داشتم هموطنم آنقدر پیشرفت کند که دنیا در حسرتش بماند (همانطور که الانم هست !!) پس تمام حرف های من جهت دار و معنی دار است پس لطفا با دقت بنگرید ..
      —————————————————-
      عزیزی به من گفت :
      ” همیشه بیش از چیزی باش که خودت یا دیگران، از تو انتظار دارند ”
      —————————————————-
      قبلا هم گفتم نظر شخصی شما را محترم میشمارم — مراجعه شود به چند پست بالا تر —
      لطفا بیش از این انتظار ادامه بحث را از من نداشته باشید ..
      با تشکر

      ۰۰
    14. @ پوریا
      “سایت دنیای بازی هم کلاس تدریس نیست که بخوایم به دیگر کاربران در مورد یک مبحث توضیح بدیم چون همه در مورد هر المانی از جمله هوش مصنوعی و فیزیک گرافیک و یا سبک های بازی تجربه دارن”
      خیلی رسمی و قاطعانه اعلام می‌کنم که سایت دنیای بازی اتفاقا هم کلاس تدریسه و هم باید از همدیگه چیز یاد بگیرید، حالا یه موقع یه نفر اطلاعات بیشتری داره و اونا رو به اشتراک می‌ذاره، یه موقع دیگه همون شخص اطلاعات کمتری داره و از اطلاعات دیگران استفاده می‌کنه. این دیگه به خود اون شخص بستگی داره.
      غیر از اینه که ببندیم درش رو شما هم برید پی کارتون.

      ۰۰
    15. دوباره نطر ها زیادی میرن واسه تایید

      در ضمن تایید کنین ولی دلیل بیشتر تعریفها از این بازی برای اینه که برای pc امده و اخر این بازی نطر همه رو عوض کرد یعنی پایان بازی اون نبود این تعریف ها هم نبود

      ۰۰
  3. What the hell! :D
    سعید وسکر من یادم نمیاد امتیاز داده باشم! چرا امتیاز دادی؟! :D
    ممنون که بالاخره نقدو گذاشتی. ممنون از تمام دوستانی که وقت گذاشتن و این نقدو خوندن.
    سعید میرابی، تازه تو هنوز بازیش نکردی که بفهمی چه جواهریه!
    —————————————————————————————————–
    COD Team

    ۰۰
    1. سینا !!! :/
      نمیدونم فعلا نیتی ندارم بروم طرفش البته در این کویری و خشکسالی احتمال
      اینکه بروم سمتش خیلیه !!! :/ بهتر از خماری کشیدنه .

      ۰۰
  4. مرسی سعید جان بابت گذاشتن این نقد — البته نام دیگری در پایین نقد بود !! —
    نشانه های هری پاتری هم هست … و برای همین من نویسندگانی با این قدرتمندی (چه داستان ، رمان ، بازی ، فیلمنامه و .. ) رو دوست دارم .. رولینگ یکی از اونهاست !!
    برای همین هست که همیشه میگفتم این بازی ویران میکنه منو !!
    ————————————
    بگذریم ..
    واقعا چقدر زیبا توصیف شده بود وقایع داستان و چقدر زیبا به تمام لایه های داستان اشاره شده بود، و همین باعث شده بود عزیزانی که اون رو شاید با کمی دقت رفته اند پی به عمق ماجرا ببرند ..

    بازی ای که نه نیاز به گرافیک داشت و نه چیز های دیگر — که به نظرم آنها را هم داشت !!–
    این بازی از لحاظ روانشناختی فوق العاده ارزشمند و پر معناست و به زیبایی، — همانطور که در نقد نیز اشاره شد — به زوایای و لایه های روابط انسانی ، تصمیم گیری ها و احیانا زامبی شدن شخصیتی و روحی انسانها میپردازد ..
    تصمیماتی که چنان مهم و سرنوشت ساز بود که گیمر ان را با دقت انتخاب میکرد و کاراکتر هایی که چنان عمیق پرداخته شده بودند که گیمر خود را همراه انها میکرد و عضوی از وجودشان میشد ..
    نویسندگان و سازنده در این بازی کاری کردند که خود گیمر کاراکتر بازی بشود ،خودش شخصیت اصلی بازی بشود ، خودش و انسانیتش به جنگ با مشکلات ، تصمیم ها ، درگیری ها ، زامبی شدن ها و دیوانگی ها برود یا حتی سازش با همه آنها (عملا بشود زامبی ای که زامبی های دیگر جلویش هیچ باشند !!)
    این بازی نشان میدهد که نیازی نیست که دنیا زامبی باران شود چون حس بقا و خود پرستی انسان (منظور خود را ارجعیت قرار دادن) در خیلی جاها به انسانها حجوم میاورد حالا میخواهد TWD باشد یا موقعیت هایی مثل فیلم اره (The Saw) یا رسیدن به خط پایان در مسابقه دو به هر نحو ممکن !!
    این بازی آنقدر پر معنی و خاص ساخته شده است که حتی به نظر من عنوان بهترین داستان و شخصیت پردازی دهه را هم میشود به آن داد !!
    کمیک اصلی هم دارای همین کشش و خاص بودن است و در کل بازی ، کمیک ، سریال ساخته شده به نظر من یکی از بینظیر ترین آثار ساخته شده توسط انسانهاست !! و معانی و مفاهیمی چنان عمیق و فلسفی در این مجموعه وجود دارد که با دقت آن عقل از سر آدم میپرد !!
    ——————————–
    نقد اونقدر زیبا بازی را توصیف و آن را شایسته دانسته که مطمئنم حتی دوستانی که اصلا از این بازی خوششان نیامده است هم بعد خواندنش تجربه اش خواهند کرد ..
    واقعا ممنونم از دوست عزیزمون برای نوشتن این نقد و احیانا ویرایش و تنظیم اون توسط سعید عزیز که این پست را به یکی از ارزشمندترین پست های دنیای بازی تبدیل کرد ..
    خوشحالم همچون خودم طرفداران پروپا قرص برای این بازی هست ..
    شاید باورتون نشه دوستان من دیوانه ی این دیوانه شدن ها و غرق شدن ها در داستان ها و شخصیت پردازی های بازی ها و یا کلا محصولات دیوانه کننده هستم !!
    به امید اینکه نسخه دوم بهتر و دیوانه کننده تر از این نسخه باشد !!
    و یک آرزوی دیگه که : امیدوارم آکتی با عنوانی که با این نام در دست ساخت دارد گند نزند به اینهمه شاهکارها و اینهمه با عزمت بودن های این عنوان !!
    —————————————-
    بسیار بسیار ممنون برای این نقد طوفانی و انتشارش ..
    نمره من به این بازی ۹.۹۹ هست !! اون یکصدم کم دادن هم فقط به دلیل اینکه اینهمه بلا بر سر کلمناین اومد !!
    در پایان تشکر ویژه هم از سینای عزیز بابت این نقد شایسته و به حق در مورد بازی

    ۰۰
  5. پس از گذر از این همه بدبختی مهم ترین چیزی که این افراد از دست می‌دهند، انسانیت است.
    خوب این سریال مثل اینکه توانسته است به خوبی این را بنمایش بگذارد .
    ——————————————————————————————————–
    اما درون بازی فارکرای ۳ ! جیسون در بخشی سئوالاتی از دوست دختر برادرش میپرسد !!!
    که نوعی تنش بین ( انسانیت و جنون و سادیسم ) را به نمایش میگذارد ! در داستان بازی که
    جیسون کم کم شبیه واس میشود !!! :/ متاسفانه این تنش فقط برای یک سکانس دو
    دقیقه ای است و در ادامه داستان جیسون دیگر شاهد این تنش نیستم و کلا فراموش
    میشود که جیسون همچین تنشی برایش ایجاد شده است .
    ——————————————————————————————————-
    نقد بسیار سینمایی بود !!!
    یعنی کلمات مثل صحنه های فیلم جلوی چشمان من ظاهر شدند .
    سید سینا اساتید چیزی از بازی میداند !!! :/
    تا حالا دستشون به گیم پد خورده است !!! :/
    اگر خورده است این نقد بگذار جلوشون شاید ۲۰ بهت بدهند !!! :D
    واقعا لذت بردم از خواندنش با تشکر از سید سینا !!! =D
    __________________________________
    SONY make.believe-(انجمن Martial Art’s )

    ۰۰
  6. افسوس که برا بار دوم بازی رو شروع کردم که این‌دفعه همه اشتباهات‌ام رو جبران کنم، واقعاً نمی‌دونم باید به حساب اشکال و ضعف بازی گذاشت که عملا هیچ تغییری پیش نمیاد، یا نه؟ تنها انتخابی که مثلا تاثیر میذاره انتخاب نجات بین دو نفر تو اپیزود یک هست. حتا سرنوشت اونها شبیه همه. خواستم از مردنشون جلوگیری کنم نشد، از دزدیدن اون آذوقه ها، بریدن دست (نتیجه بدتر شد:)) و …، اینجا بود که به یاد حرف دیوید کیج افتادم، که بازی من رو یک بار برید. کاش بی‌خیال بار دوم میشدم. شایدم همین نقطه ضعف باعث نقطه قوت اصلی‌ بازی شده، یعنی‌ زوم سازنده‌ها روی یک خط داستانی‌ واحد و خلق این شاهکار.

    ۰۰
  7. سعید من لیلی رو با خودم بردم. ولش نکردم :D :P :oops: ;;)
    بعد اینکار تو بازی سنتر خوندم اگه زنده نگش داری اتفاق جالبی ممیبینی! :-?
    البته من فقط تا قطار رفتم. دیگه رغبت نمیکنم بعد مرگ کارلی :X :((
    ______________________________
    Copyright © ۲۰۰۹-۲۰۱۲ MEA Co. All rights reserved :arrow:
    انجمن حقوق بگیران مایکروسافت

    ۰۰
    1. سینای عزیز ممنون از نقد زیبات دوست خوبم ;) (سید :mrgreen: )!!
      با این نقد منو به آسونی قانع کردی که این بازی واقعا لیاقت بازی سال شدن رو داشته!
      ___________________________________________________________________
      Copyright © ۲۰۰۹-۲۰۱۲ MEA Co. All rights reserved
      انجمن حقوق بگیران مایکروسافت

      ۰۰
    2. =))
      دمت گرم سید! فکر نمی کردم این قدر سریع قانع بشی! :D
      ——————————————————————————–
      CoD Team

      ۰۰
    3. سینا جان نقدت فوق العاده بود!!البته من هنوزم معتقدم که این بازی حق بازی سال شدن رو نداشت.ولی به هر حال نقد جالبی بود.دستت درد نکنه.

      ۰۰
    4. دوست عزیز اساسا هدف از بحث و گفت و گو به نتیجه رسیدنه. من به شدت لذت بردم از سجاد، چرا که نقدو خوند و چون به این نتیجه رسید که حرفای من منطقیه، نظر منو پذیرفت. چنین چیزی تو کل جامعه ایران (حتی تو قشر روشنفکر!) استثناست. مخالفت های بی دلیل و لج بازانه بی فایده ست. بیایم مثل سجاد یاد بگیریم هر وقت حرفای طرف مقابل ما رو قانع کرد، خیلی راحت بپذیریم. چون در غیر این صورت فقط خودمون رو داریم گول می زنیم. :wink:
      —————————————————————-
      COD Team

      ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر