نقد بازی «فضای مرده‌ی ۳»؛ یک مرگ وحشت‌زای تلخ

در ۱۳۹۱/۱۲/۰۸ , 22:09:57

یک مرگ وحشت‌زای تلخ
A Scary Bitter Death

وقتی یک بازی به اصالت خود پشت پا می‌زند

 فضای مرده‌ی اول را حتی وقتی در حضور دو یا سه نفر دیگر هم بازی می‌کردیم، وحشت تمام وجودمان را فرا می‌گرفت. شما با هر قدمی که بر می‌داشتید نگران بودید که یک موجود ترسناک بدقواره ظاهر شود و مدام عکس‌العمل احتمالی خود هنگام رویارویی با آن را مرور می‌کردید. حتی، زمان‌هایی که در یک محیط کاملا روشن، با دغدغه‌ی حل کردن یک معما، برای یافتن خروج یا به کار انداختن یک ژنراتور و شاید هم رفتن به طبقه‌ای دیگر در تلاش بودید، همیشه یک گوشه‌ی ذهنتان را به نشان دادن واکنش سریع در صورت ظهور احتمالی نکرومورف‌های ترسناک و گوشه‌ای دیگر را به مهمات و خط سلامت «آیزاک» (این مهندس بیچاره‌ی فلک زده) اختصاص می‌دادید. به راستی که چه بازی انقلابی و پیش‌آهنگی در سبک افول کرده‌ی وحشت‌بقا خلق شده بود. و چه مرگ وحشت‌زای تلخی داشت.

در کنار این مسئله که فضای مرده‌ی سوم اصلا در حد و اندازه‌های دو قسمت قبلی خود نیست، این بازی ایرادات قائم به ذاتی هم دارد که بیشتر به بخش داستانی و روایی بازی برمی‌گردد. روایتی که در گذشته دست‌مایه‌ی خوبی برای ترساندن شما بود و به راحتی به دغدغه‌ی فکری بازی‌کننده تبدیل می‌شد، اما در این قسمت، به شدت افت کرده و از این حالت خارج شده است. به همین دلیل، بخش اعظمی از این نقد را به بررسی داستان و روایت بازی اختصاص دادیم. این نوشته به همین علت ممکن است بخش‌هایی از داستان بازی را فاش کند. نقد و بررسی تماما برای بخش داستانی تک نفره‌ی بازی نوشته شده است و هیچ اشاره‌ای به بخش همکاری نشده. 

 مجموعه‌ی ایرادها
Body of Faults

شروع خوب فضای مرده‌ی ۳ با یک فضاسازی درست، یک پیش‌زمینه‌ی کاملا حساب‌شده از اتفاقات بازی به بازی‌کننده می‌دهد که برای کلید خوردن قصه کافی است. اما در ادامه، داستان با افت شدیدی روبرو می‌شود که در ریتم، نوع روایت و سناریوهای بازی هم دیده می‌شود. کلیت داستانی بازی هم به اندازه‌ی کافی درگیرکننده نمی‌شود و به دلیل عدم شخصیت‌پردازی درست، عدم پرداخت درست روابط بین شخصیت‌ها (مخصوصا «آیزاک» و «الی») و فقدان هرگونه توجیه تغییرات مسیر داستان؛ داستان بازی به یکی از کلافه‌کننده‌ترین کلاف‌های سردرگم بازی‌های رایانه‌ای تبدیل می‌شود. متاسفانه، بسیاری از ضعف‌های داستانی بازی، به گیم‌پلی و روند کلی آن نیز رخنه می‌کنند و تاثیر منفی به شدت مخربی در این بخش هم می‌گذارند.

فلش بک ابتدای بازی از عهده‌ی طرح مسئله‌ی کلی بر می‌آید. در ادامه‌ی داستان، خط اصلی روایت بر اساس تحقیقات «دکتر سرانو» شکل می‌گیرد و برای توجیه ضرورت ادامه‌ی این روند، یک نیروی محرک به بازی اضافه شده است که همان دشمنان انسانی بازی هستند.

در چپتر آغازین بازی با سه شخصیت کلیدی جدید آشنا می‌شویم که علی‌رغم سیر اتفاقاتی که تا پایان برایشان می‌افتد، تا آخر بازی جدید باقی می‌مانند! شخصیت منفی بازی یعنی «جیکوب دنیک» به هیچ عنوان شخصیت پردازی نمی‌شود. تنها در مراحلی از بازی به هدف او و باورش اشاره می‌شود که تنها می‌تواند به سویه‌ی دیگری از داستان بازی عمق ببخشد و آن را از سطح اتفاقات پشت سر هم و بی دلیل خارج کند. اما، به شکل گیری شخصیتی او کمکی نمی‌کند. شخصیت پردازی «کارور» و «نورتون» بسیار ضعیف‌تر است. با این که مدت زیادی از روند بازی را در کنار شخصیت «کارور» هستیم، اما چیزهای زیادی از او نمی دانیم. حرف‌های بسیار کمی از او می‌شنویم و تعلق خاطر بسیار ناچیزی به او پیدا می‌کنیم. «کارور»، نمونه‌ی کامل یک تیپ مقوایی است. به همین دلیل، وقتی در اتفاقات داستان بازی تاثیرگذار می‌شود، آن اتفاق حس بسیار ناچیزی به بازی‌کننده منتقل می‌کند. همین اتفاق برای «نورتون» با شدت بیشتری افتاده است. ظاهرا سازندگان قصد داشته‌اند تا با ایجاد یک رابطه‌ی به ظاهر عاطفی بین «الی» و «نورتون» بازی‌کننده را وادار به موضع گیری در برابر او کنند تا خیانت او به گروه و رفتار احمقانه‌ی «آیزاک» در مقابل خیانت او بیشتر توجیه شود. اما، این مثلث عشقی مضحکی که هیچ‌گاه شکل نمی‌گیرد، به هیچ وجه نمی‌تواند بار دراماتیکی به بازی بیفزاید و در نتیجه‌ی شخصیت‌پردازی ضعیف و حتی نبود متن قوی برای شخصیت‌ها تک تک رویدادهای به ظاهر مهم بازی وارفته و خنده‌دار جلوه می‌کنند.

ریتم بازی از اساس مشکل دارد. از ابتدای بازی، در بازه‌های زمانی به شدت کوتاه بین درگیری و آرامش پاس‌کاری می‌شوید و بازی اجازه‌ی نفس کشیدن به شما نمی‌دهد. تا این‌که وارد مراحل بعد از چپتر ۳ می‌شوید. داستان، با ریتم بازی هماهنگ نیست و همین عامل، یک روایت به شدت آشفته را می‌سازد. روند بازی از این‌جا تا قبل از آغاز چپتر هشتم به شدت یکنواخت می‌شود و برای پنج مرحله‌ی کذایی، تنها کارتان می‌شود آهسته کردن حرکت نکرومورف‌ها، قطع کردن دست و پا و بعد هم لگد زدن و آیتم جمع کردن. در این مراحل، خبری از پیشرفت داستانی به خصوصی هم نیست و انگار شما هم در دور باطل گیر افتاده‌اید. خوش‌بختانه در همین مراحل یکی دو تا مرحله‌ی جانبی پرقدرت و متفاوت وجود دارند که اگر آن‌ها را بازی کنید بازی از ریتم نمی‌افتد و به ادامه‌ی آن خواهید پرداخت. بعد از سقوط سفینه و رسیدن به محیط برفی تائو والنتیس بازی جان تازه‌ای می‌گیرد و این روند راضی‌کننده‌‌ی بازی برای پنج مرحله ادامه می‌یابد. در این مدت شما به خوبی توانایی سازندگان در خلق محیط‌های خوب، مراحل گیرا و روند جذاب را درک می‌کنید و همین باعث می‌شود، در سه مرحله‌ی بعدی به شدت سرخورده شوید. با این همه، ریتم روایت داستان با ریتم گیم‌پلی مراحل بازی در اکثر اوقات هماهنگ نیست و این عدم هماهنگی خود را در جاهای دیگر نشان می‌دهد. درست برعکس مراحل سوم تا هشتم بازی که داستان از تک و تا می‌افتد و بازی بیش از اندازه کند می‌شود، در سه چپتر پایانی، بازی بیش از حد سریع به جلو می‌رود و داستان افت‌ و خیزهایی به اندازه‌ی همه‌ی مراحل قبلی دارد. حالا حساب کنید که باید در طول نزدیک به ۱۴ ساعت این ناهماهنگی را تحمل کنید.

اما این همه‌ی اشکالات روایت بازی نیست. بازی در فواصل رسیدن به نقاط پیشرفت داستان، شخصیت «آیزاک» را در تعدادی محیط بزرگ و تو در تو در مراحلی بی در و پیکر رها می‌کند. مثلا در بازی چند بار باید چند آیتم را از چند محل جمع کنید و با آن‌ها چیزی بسازید. شاید برای بار اول این کار لذت‌بخش باشد، اما در ادامه تکرار آن اصلا خوشایند نیست. به خصوص که هر بار می‌دانید بعد از پیدا کردن هر قطعه باید منتظر موجی از نکرومورف‌ها باشید. همین یک نمونه از کاستی‌های بازی در بخشی است که قبلا به نیکی از آن یاد می‌کردیم. مجموعه‌ی این مراحل تکراری، بهانه‌های اصلی ادامه دادن بازی هستند تا شما با بخش دیگری از داستان بازی که در میان‌پرده‌ها روایت می‌شوند روبرو شوید. یکی از تفاوت‌های مهم و اساسی و البته آزاردهنده‌ی بازی با قسمت‌های قبلی همین‌جا مشخص می‌شود.

بخش داستانی بازی دارای گره‌های توجیه ناشدنی زیادی است. در بازی سعی می‌شود تا بازی‌کننده علاوه بر پیشروی در مراحل (با دنبال کردن ردپای سرانو) در چند خرده پیرنگ دیگر هم دخیل شود. اما، این کار هم درست مثل دیگر جنبه‌های اضافی داستان بازی به خوبی شکل نمی‌گیرد و دلیل آن‌هم بدون شک ایرادات قبلی است که ذکر شد. با این همه، بازی تا انتها منطق خود را حفظ می‌کند و از اصول روایی خود خارج نمی‌شود. با این‌که اندک شوک‌های داستانی بازی به خاطر نقایص دیگر تاثیرگذار نمی‌شوند و بازی‌کننده‌ی باهوش تحت تاثیر لحظه قرار نمی‌گیرد، اما، بازی ابهام خاصی ایجاد نمی‌کند و در روایت خود صادق است و در عین حال توجیه خاصی برای اتفاقاتی که رقم می‌خورند هم ارائه نمی‌دهد. بدین ترتیب، در پایان احساس می‌کنید که یک قصه‌ی بی‌هویت و پوچ را دنبال کرده‌اید، که به مبتذل‌ترین شکل ممکن پایان یافته است. به عنوان بزرگ‌ترین ضربه به بازی، این قصه‌ی پوچ می‌تواند شما را از انجام بازی در حالت‌های سخت‌تری که بعد از یک بار تمام کردن باز می‌شود، منصرف کند.

 ندای یک جنگ محکوم به شکست
Call of an already Doomed War

 درست است که قبل از انتشار این بازی، انتظار داشتیم که با اضافه کردن درگیری‌های انسانی به عرصه‌ای وارد شود که کمتر به سبک و سیاق آن می‌خورد؛ و از همان موقع نسخه‌ی شکست این بازی را پیچیده بودیم، اما این طور نشد و فضای مرده‌ی سوم نه تنها صحنه‌های درگیری بین دو نیروی مسلح، با آن عظمتی که خیال می‌کردیم را نداشت، بلکه، از نبردهای سریع و پرهیجان هم خبری نشد. کل درگیری‌های مسلحانه‌ی بازی به سه یا نهایتا چهار سکانس خلاصه می‌شود که مجبور هستید ده یا دوازده تن از دشمنان را بکشید. این درگیری‌ها در هر مرحله و هر سطحی که می‌خواهند باشند؛ ابدا به چالشی جدی برای بازی‌کننده تبدیل نمی‌شوند. به نوعی که قابلیت سنگرگیری و غلتیدنی که به بازی اضافه شده است؛ قرار بود در درگیری‌های مسلحانه‌ی چالش برانگیز بازی به کمک ما بیایند؛ اما دقیقا شاهد دو امکان بی مصرف هستیم که بود و نبودشان در بازی هیچ تفاوتی نمی‌کند. خوش‌بختانه در قرار دادن این لحظات در بازی زیاده روی نشده است و سعی شده تا با قرار دادن توجیه داستانی، به اندازه‌ی قابل لمس و قابل تحملی، بازی‌کننده را درگیر این مراحل کنند. همین‌جا، سازندگان با هوشیاری قابل ستایشی، امکان استفاده‌ی دشمنان علیه نکرومورف‌ها و برعکس را قرار داده‌اند. اما، مشکلی که در هوش مصنوعی بازی وجود دارد، بسیاری از اوقات، باعث می‌شود تا نتوانید آن طور که می‌خواهید نکرومورف‌ها را به جان دشمنان بیندازید. ممکن است در یک صحنه در حالی که سه یا چهار نفر یک نکرومورف را احاطه‌ کرده‌اند، این موجودِ سابقا ترسناک به سمت شما حمله ور شود و فقط شما را آدم حساب کند. دقیقا برعکس این اتفاق هم ممکن است رخ بدهد. دشمنان قسم خورده‌ی «آیزاک» حتی وقتی دارند از این موجودِ واقعا ترسناک ضربه می‌خورند هم دست از شلیک کردن به شما بر نمی‌دارند. این جاست که یکی دیگر از ضعف‌های وارد کردن نبردهای مسلحانه به بازی، حتی با این حجم کم، نمایان می‌شود.

خوش‌بختانه بازی هنوز در مواجهه با نکرومورف‌ها که دشمن اصلیتان هستند اندکی چالش برانگیز ظاهر می‌شود. اما، باید باور کرد که این موجودات دیگر آن حس ترس همیشگی را ندارند. به جز یکی دو صحنه در بازی از وجود نکرومورف‌ها نمی‌ترسید و میل به بقایتان کار دست آدرنالین خونتان نمی‌دهند. به عنوان مثالی از یکی از این مراحل می‌توان به رویارویی با نکرومورف‌های نامیرا اشاره داشت. نکته‌ی این مثال این‌جاست که دقیقا شما به این خاطر ممکن است از این نوع خاص نکرورمورف بترسید که نمی‌توانید آن‌ها را برای همیشه متوقف کنید و سلاحتان از پس آن‌ها بر نمی‌آید. مهم‌ترین مشکل بازی، فراوانی ملزومات و مهماتی است که فضای مرده‌ی ۳ را از فاز «ترس، تعلیق و هیجان تلاش برای بقا» به فاز «شلیک، شلیک و باز هم شلیک تا نکرومورف لعنتی بمیرد» منتقل می‌کند. در بسیاری از لحظات بازی به این فکر نمی‌کنید که چگونه زنده بمانید،  به این فکر می‌کنید که با کشتن نکرومورف بعدی چه آیتمی به کوله پشتی «آیزاک» اضافه می‌شود. دغدغه‌ی زنده ماندن وقتی کم‌رنگ‌تر می‌شود که می‌فهمید دیگر نیاز به ذخیره‌ی بازی به صورت دستی ندارید و بازی درست مثل رزیدنت اویل ۵ با چک‌پوینت همه‌ی کارها را حل می‌کند. البته، ای کاش محل قرارگیری این چک‌پوینت‌ها به خوبی رزیدنت اویل بود تا حداقل واقعا یکی از دردسرهایمان کم شود. آیا سازندگان فراموش کرده‌اند که یک بازی ترسناک در سبک وحشت‌بقا ساخته و باید ذهن بازی‌کننده را بیش از هر چیز به «بقا» معطوف کنند که این همه مهمات، بسته‌ی سلامتی و حتی امکان ساختن هر کدام که نیاز داشتید، در بازی قرار داده‌اند؟

سازندگان در طراحی غولآخرها نهایت کج سلیقگی را به خرج داده‌اند. در طول بازی سه بار شما را با یک موجود مزاحم مواجه می‌کنند و هر سه بار باید کار مشابه را بکنید. جالب این‌جاست که در دو مرحله‌ی اول این موجود بدترکیب فقط دور می‌شود و می‌دانید که بازگشتی هم هست. باور کنید تصمیم گرفته بودم اگر دفعه‌ی سوم این موجود نابود نشود و بخواهد دوباره برگردد بازی را ادامه ندهم! در پایان هم که اصلا معلوم نمی‌شود این غولآخر عظیم‌الجثه از کجا آمده و با یک تکنیک مشابه و ساده در یک مبارزه‌ی غیرقابل قبول که ابدا چالش‌برانگیز نمی‌شود از پا در می‌آید.

 سیاره‌ی گم‌شده
Lost Planet

 تا قبل از ورود به «تائو ولانتیس» چیز خاصی از طراحی محیط بازی، به جز چند محیط بسته‌ی شبیه به هم و در اکثر اوقات رها شده نمی‌بینیم. به محض ورود به این سیاره‌ی نفرین شده، محیط بازی دگرگون می‌شود. محیط برفی به خوبی به دل بازی نشسته است و به دل شما هم می‌نشیند. حرکت در بوران در حالی که چندقدمی پیش‌رویتان را نمی‌بینید به خودی خود دلهره آور است. هر چه در بازی پیشروی می‌کنید محیط‌های بزرگ‌تر، بلااستفاده‌تر و خلاقانه‌تری را می‌بینید که یکی پس از دیگری به کمک بازی می‌آیند تا در کنار گرافیک راضی کننده‌‌ی آن بازی‌کننده را مجاب کنند که در این دنیا بماند. با این حال، انتظار بیشتری از گرافیک بازی می‌رفت و می‌توانستیم شاهد پیشرفت قابل توجه‌تری نسبت به شماره‌ی قبلی در این زمینه باشیم.

اگر بازی‌های قبلی را به عنوان نمونه‌های صداگذاری بی‌نظیر و بی‌نقص در این نسل یاد کنیم، بازی سوم یک شکست بزرگ تلقی می‌شود. صداگذاری بازی هنوز به خوبی گذشته هست، اما بازی در کارگردانی این صداها شکست می‌خورد. بارها و بارها در بازی از کلیشه‌های ساخت خودش استفاده می‌شود تا بالاخره این کلیشه‌ها رنگ می‌بازند. چند بار اولی که صدای خرد شدن یک دریچه و ورود یک نکرومورف را می‌شنوید، به شدت خواهید ترسید، اما همین عمل تا پایان بازی صدها بار دیگر اتفاق می‌افتد و واکنش نهایی‌تان به شنیدن این صداها ممکن است واقعا خنده باشد!

موسیقی بازی هم یکی دیگر از دلایلی است که می‌شود بازی را تا پایان به خاطر آن، و فقط به خاطر آن تحمل کرد. تمام جوانب در ساخت آهنگ‌های موسیقی متن بازی رعایت شده است و آهنگ‌سازان بازی با دانش و آگاهی خاصی نسبت به ماهیت بازی، سازهای مناسب و ملودی‌های بی‌نقصی را برای آن انتخاب کرده‌اند. قطعا آهنگ‌های این بازی یکی از بهترین ارکستراسیون‌های چند سال اخیر را دارند و همین امر باعث می‌شود تا نه تنها ملودی‌های ساخته شده و آکوردهای نواخته شده توسط سازهای مختلف، شنیدنی به نظر برسند، بلکه تلفیق صداهای اضافی در موسیقی آن را تبدیل به اثری به شدت هماهنگ با بازی کند.

 در گذشته به سختی می‌شد از بازی‌های سری فضای مرده‌ ایراد گرفت و هر دو بازی قبلی بازی‌های خوبی بودند. اما، فضای مرده‌ی ۳ ایرادات زیادی دارد که ارزش سه‌گانه را به شدت پایین می‌آورد و جای هیچ حرفی را باقی نمی‌گذارد. شاید خیلی از ایرادات بازی‌های قبلی به خاطر خوب بودن آن‌ها در همین حس ترس دیده نشده بود، اما اکنون، خیلی از خوبی‌های بازی به راحتی قربانی عیب‌ها و نقص‌های آن می‌شود. بازی که گاهی به شیرینی ما را تا حد مرگ می‌ترساند، اکنون به یک سرگذشت خفت‌بار، و یک مرگ وحشت‌زای تلخ دچار شده است.

۶/۱۰

پتلفرم تست: PC
بخش نقد شده: تک نفره‌ی داستانی
نویسنده: سعید زعفرانی


154 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. چون هنوز ds3 رو تموم نکردم کلش رو نخوندم! ولی از همون تیکه اول متوجه شدم که چیزی عالی هست. بعدا حتما تمامش رو میام میخونم برا اینکه من یه fan خفن ds هستم. در سطح خودکشی! تو یکی از کامنت ها خوندم که نمره ۶ داده شده و اینکه منصفانه نیست. ds3 هرچقدر بد بوده باشه مستحق این نمره نیست. درسته که ds3 خیلی خیلی ساده تر شده من حتی یکبار توی انجمن pc هم گفتم ولی هیچوقت حس قبلی رو از بین نبرده. من ds1 رو یادم میاد که با هزارتا زور بازی میکردم، نشونه گیری سخت بود، حرکت Isaac نرم نبود، Necromorph ها جون سخت و سریع تر بودن، اسلحه ها قدرت هاشون مثل ds2 نبود، منابع تو سطح بازی بسیار کم بود طوری که من همش داشتم با ۱۰ تیر برا Plasma Gun میرفتم و با ۵ تیر برا Line Gun.

    هر شرکتی دنبال سود بیشتره، Visceral خودش قبلا هم گفته بود که میخوایم از ترس بازی کم کنیم تا گیمر های بیشتری جذب کنیم. انصافا dead space رو یه casual گیمر نمیاد بازی کنه برا اینکه میترسه و با خودش میگه من بازی رو فقط برا سرگرمی میخوام نه ترس! با این حساب فقط hardcore ها میمونن که موجودات بسیار کم تعداد تری نسبت به casual ها هستن. اینطوری میشه که برا پول بیشتر یک سری چیز ها از بین میره.

    ممنون از نقدی که نوشتی.

    ۰۰
    1. من فقط یه نکته رو بگم و اون هم این که ۶ نمره‌ی بدی نیست!
      با توجه به اونجا که میگی: ” خوندم که نمره ۶ داده شده و اینکه منصفانه نیست. ds3 هرچقدر بد بوده باشه مستحق این نمره نیست.”
      ممنون

      ۰۰
  2. DS۳ آینه تمام نمای روایت، صحنه پردازی و داستانگویی احمقانه و ساده انگارانست. اساسا این موضوعات به وفور در گیم یافت می‌شند چرا که خیلی‌ از صحنه‌ها رو مثل دیگر مدیا‌ها نمیشه اسکیپ کرد ولی‌ وقتی‌ دیگه از حد می‌گذره چندش آور میشه. سازنده عزیز وقتی‌ در توانت نیست لقمه بزرگتر از دهانت بر ندار، ۲۰ ساعت گیمپلی ساختن کار هر کسی‌ نیست مجبورت نکرده بودند، مگه زمان دو بازی قبل چه مشکلی‌ داشت؟ که حالا برای پر کردن سوراخ اینور و اونور بازی -که طبعا در اثر طولانی بودن بازی و ربط دادن … به شقیقه پدید میاد- مجبور بشی از این مضامین پس زننده استفاده کنی‌؟ به پای ایراد بنی‌ اسرائیلی نگذارید از اونجا که راجع به خیلی‌ چیزهای بازی بحثهای خوبی‌ شده خواستم حرف تکراری نزده باشم و حالا نمونه هاش:
    یک عمویی تو این شماره آخر میشه, بدمن ماجرا به اسم جاکوب دنیک، یک فاناتیک بی‌ مغز با دیالوگ‌های مضحک که انگار نویسنده فکر کرده تو عصر حجر یا قرون وسطا هستیم نه سال دو هزار پونصد و خورده‌ای که مردم با این اراجیف بیان بشن یونیتولوژیست! حتا تو چهره پردازیش هم اثری از اصالت نمی‌بینیم (برداشتن elton john رو کمپلت کپی‌ پیست کردندlol)، حالا مشکل اینا نیست، چند تایی‌ اینکانتر با این بابا داریم که هر کدوم خوشگل تر از اون‌یکی ختم مرتبت می‌شند. از کارگردانی این صحنه‌ها بگیر تا اتفاقی که در نهایت رخ میده من یکی‌ رو که یاد صحنه‌های بزن بکوب فیلم‌های norman wisdom انداخت. اسلحه‌ای که چند میلیمتر با مخ ایزاک فاصله داره و میفته رو تپه‌ای از جنازه‌ها (فیلم کمدی)، گیر افتادن ایزاک و دوستان تو فضای باز برفی و فرار توسط حقّه نارنجک (رمبو)، محاصره شدن تو اتاق پر از گاز و فرار با یک تنه ساده زدن (شاهرخ خان)، و درگیری آخر گروگان گیری (یک توپ دارم قلقلیه) همونطور که دیدید کلا با این طرف فقط وقتی‌ رو در رو میشید که ایزاک رو دنیک و افرادش محاصره کردن و بدتر از اون به مضحک‌ترین شکل ممکن فرار میکنه و اصلی‌‌ترین لحظه‌های ماجرا که باید به مخاطب دلیل منطقی‌ بدی، بجاش B-movie براش پخش میکنی‌!
    شخصیت های قشنگ بعدی نورتون و رفقا که چند تنه کلّ پلات رو با مغز میکوبه زمین. چطوری؟ ماجرایی که می‌تونست به یکی‌ از حماسی‌ترین سفرهای دنیای بازیهای کامپیوتری تبدیل بشه با رعایت تموم اصول و قواعد، از فصل فرار بگیر تا فصول یاس، ناامیدی، خیانت و … اونم تو دل‌ یک تم یونیک horror, به سطح یک اسلشر تین ایجری نزول پیدا میکنه اونم با رعایت تموم اصول و قواعد! یک گروه بچه دبیرستانی (با درک و شعور و رفتار اونها و نه ظاهر و هدف) داریم و یک بوگی من (یا چند تا) که قراره تموم اینارو بخوره. این وسط کلی‌ تیپ و شخصیت به درد بخور هم داریم:
    نورتون رو داریم که تو این اوضاع و شرایط بازم دست از توهم و غیرتی‌ بازی بر نمیداره و نمیخواد عشقش از دستش بره (realy؟ اینا نکرمورف هستند دوروبرتون ها؟ دنیا رو دارید سیو می‌کنید ها؟ یک غول چند تنی داره اینوری میاد؟ هنوزم گیر آلی هستی‌؟ حق میدم بهت، به هر حال قواعد این سبک فیلم‌بازی (تین ایجر اسلشر) همین رو میگه)
    اون خانم سیاه پوست و آقا پیره رو داریم که اسماشون یادم نیست، اینها هم در کنار ایفای نقش هویج، یک سری اطلاعات قلمبه سلمبه برای پیش برد داستان رو به ما میدن که از دهان کس دیگه‌ای میشنیدیم می‌گفتیم از کجات در آوردی در آخر هم مهمترین نقششون رو ایفا میکنند. مردن فجیع و خنده دار که مثلا کمی‌ بترسیم. (عجیب به قواعد پایدار بودند سازنده ها، یعنی‌ کی‌ اینجا هست که تو لحظه اول رویارویی با این دوتا نفهمه که قراره بمیرن؟)
    و در نهایت الی‌ خانوم رو داریم که میون دو تا دلبر مونده بره به اینور و یا اونور و اوج ماجرا (final kiss) رو به زیبایی هر چه تمام تر رقم میزنهlol
    اوه گاد! whre is my gun? فضای مرده به کجا رسید! ممنون از نقد

    ۰۰
    1. توصیف شما از بازی مخصوصا روایتش و توضیح بی نظیرت (مخصوصا اون مثال ها! شاهرخ خان؟! Why Not؟) در این مورد، کاملا درسته به نظر من و کافیه دوستان چشماشون رو باز کنند!
      خواهش می‌کنم.

      ۰۰
    2. ممنون از شما
      فقط من یک چیزی راجع به رابطه عشقی‌ یادم رفت، اضافه کنم اونم اینکه این رابطه شماره سه‌ از اونجایی‌ عذاب آور تر میشه که یک نگاه به عقب و رابطه که خود همین سازنده‌ها بین ایزاک و همسرش تو شماره یک شکل دادند، داشته باشیم. طوری که دیگه لازم نیست این سوال رو از خودمون بپرسیم که “خوب دیگه چی‌ کار میتونستن بکنند؟ رابطه عشقی‌ همینی هست که هست کاریش نمیشه کرد” اتفاقا میشه، مثل شماره اول زجر آور، منسجم، و در راستای اتمسفر بازی و حتا پیش از پیش ترساندن، جدا اون DS۱ چی‌ بود!

      ۰۰
    3. واو. یکش رو ندیدی. جایی‌ که جنی و جکی مینشینند میشند رو کاناپه فیلم ببینند. (کات سین نیست اول شخص تو دل خود گیم پلی بازی). اصلا قابل قیاس با دوش نیست

      ۰۰
  3. نقد را کامل خواندم و بنظر نمره هم زیاد است ( یک نمره زیاد است یعنی ۵ )
    چرا !!! چون این بازی با نسخه های قبلی خودش فرسنگ ها فاصله دارد .
    تا قبل از این نسخه سوم میگفتم ۲ تا از بهترین سری های این نسل را نام ببر
    به دوتا نام میرسیدم ( یکی مس افکت و دیگری دد اسپیس ) اما دیگر جایگاهی
    در این بخش ندارد .
    البته بازی بد نیست ولی وقتی مقایسه میشود با دو نسخه قبلی خودش
    واقعا ارزش کمتری پیدا میکند .
    در دو نسخه قبلی واقعا بخش اکشن و دلهره و استرس کاملا بالانس بودن
    ولی در این نسخه کفه ترازو به سمت اکشن بود .
    ——————————————————————————————–
    این بازی می خواست درس عبرتی به سازندگان رزیدنت اویل بدهد :lol:
    این خط مخصوص برادر (پروژکت سایرن ) بود
    ——————————————————————————————–
    ایراد ها تقریبا برای هر کسی که این عنوان را بازی کرده باشد یکی است .
    یعنی اکثریت کامنتها را دقت کنید ( قبل از نقد حتی ) تقریبا به ایراداتی مشترک
    اشاره کرده اند و بدون تردیدی این نسخه سوم فاصله بسیار چشمگیری با دو
    نسخه قبلی خودش دارد .
    من از بازی لذت بردم ولی نمی شود از توقعات سرکوب شده در این بازی هم گذشت .
    با تشکر از سعید زعفرانی
    ———————————————————————————————
    SONY make.believe

    ۰۰
    1. این کامنتت رو دقیقا باید برای اویل ۶ می نوشتی…

      بحث اصالت و ترس واسه اویل که میاد وسط همه فورا حمله میکنن میگن “شما تو دهه ۹۰ گیر کردی” و “بازی تکراری میشد” و “بازی باید فروش کنه” و و و ….. اما حالا که بحث دد اسپیس اومده چنان دم از اصالت و اکشن شدن و مقایسه با نسخه های قبل میزنید که اصلا انگار نه انگار که اون جمله ها رو واسه اویل گفتید…

      در درجه اول اگه بازی رو بخوای بزنی تو سرش برای دور شدن از اصالت و نسخه های قبلش و اکشن شدن، اویل هست …

      دد اسپیس ۳ از لحاظ متا هم حساب کنبم از اویل ۶ بالاتره (گرچه نمرات زیاد برای من ملاک نیستند…)

      در ضمن بازی رو تو ps3 دارم اما یه مشکل کوچیک داره و فعلا نتونستم بازیش کنم و چیزی نمیگم فعلا…

      (با تمام احترام) در کل از شما فن های الکی متعصب انتظار بیش از این نمیره….

      ۰۰
    2. شفاف سازی کنم!
      “در کنار این مسئله که فضای مرده‌ی سوم اصلا در حد و اندازه‌های دو قسمت قبلی خود نیست، این بازی ایرادات قائم به ذاتی هم دارد که بیشتر به بخش داستانی و روایی بازی برمی‌گردد.”
      متن نقد اصلا به مقایسه‌ی بازی با قسمت‌های قبلیش و انتقام گیری از پسرفت‌هاش نپرداخته بلکه ایرادات شماره ۳ رو بدون در نظر گرفتن شماره‌های قبل تا حد زیادی گفته. احیانا اگر بخوایم بازی رو با ۲ مقایسه کنیم من شخصا بهش ۳ هم نمیدم!

      ۰۰
    3. نه من هنوز نقدت رو نخوندم چون بازی رو انجام ندادم، منظور من شما نبودی (که مقایسه کرده باشی یا نه)…
      البته سعید اولین جمله نقدت این رو نوشتی “وقتی یک بازی به اصالت خود پشت پا می‌زند” که یه ذره جهت نقد رو تعیین میکنه، دیگه نمیدونم تو متن کاملت چی نوشتی اما بعدا کامل میخونم…

      ۰۰
    4. دکی !!!
      شما مثل اینکه فراموش کردید ۶ نسخه از اویل گذشته
      و نسخه چهارم به بعد اویل تغییر مسیر داده است .
      ۱ و۲ و۳ شبیه هم بودن
      ۴ و ۵ و ۶ هم شبیه هم بودن
      پس اصالت نسخه ۶ به نسخه ۴ بر میگردد .
      حالا نسخه ششم را اگر می خواهی با ۳ نسخه اول مقایسه کنی
      که مشکل خودت هستش !!! :/
      ——————————————————————–
      من جایی هم نگفتم نسخه ششم اویل خوب هستش یا شاهکاره
      فقط گفتم از این عنوان لذت خودم را برده ام
      حالا جایی پیدا کردی من چنین چیزی نوشته بودم بعد از انتشار بازی
      تمامی صحبتهای شما راجب فن الکی متعصب بودن من صدق می کند !!! :/

      ۰۰
    5. سعید یک بار تو بحث اویل گفتی “برای من فرقی نمیکنه که اویل چه چجوری باشه”، بعد انتظار داری بیام واست دلیل و مدرک بیارم!!!
      وقتی میگم فن الکی متعصب از رو این جور جملات و رفتار هایی میگم.

      ۰۰
    6. دکی من نظر خودم گفتم !!! :/
      گفتم برام فرقی نمیکند اویل چگونه باشد مهم اسمش است .
      اما اینکه گفته باشم به عموم بازی خوب یا شاهکار هستش هرگز
      همچین چیزی نگفتم
      خوب اگر فن الکی بودم !!! می آمدم با کلی دلیل بی منطق و کور کورانه
      از بازی دفاع میکردم .
      گفتم برای من مهم نیست همه بگویند بازی رزیدنت داغون و له و خراب
      مهم این بود که من واقعا از این عنوان لذت بردم ( این نظر شخصی من هستش )
      حالا عموم هم پیش خودشان می گویند بازی متوسط یا بد هستش .
      من هم به عنوان فن الکی نیامده ام بگویم شما اشتباه میکنید .
      الان من میگم با سایلنت هیل نمی توانم ارتیاطی برقرار کنم
      شما برو بالا بیا پایین بگو این سری شاهکار هستش
      حالا باز خودت می دونی
      هنوز هم میگویم اگر بعد از انتشار بازی من جایی برای عموم گفته بودم که
      این بازی خوب یا شاهکار هستش شما درست میگویی
      و در غیر این صورت شما ۲۰۰ درصد اشتباه می گویی
      دیگه واقعا از این شفاف تر نمی توانستم بگویم تا در این مورد فن الکی
      توجیحت کنم .

      ۰۰
    7. آقا از اویل ۶ لذت بردی درست و منم نمیگم لذت نبردی، اما چرا ایراد هاشو نمیگی؟ منم از سایلنت هیل Downpour لذت بردم اما تمام ایرادتش رو هم با افتخار میگم… اینکه فن یک بازی باشی و ازش لذت میبری دلیل بر این نمیشه ایراد هاشو نبینی…

      اگه طرفداریت کورکورانه نیست چرا هرکسی نظر منفیش رو در مورد اویل میگه فورا اون رو متهم (و یا گیر کرده در دهه ۹۰) میکنید، خودت به من گفتی تو اولین صحنه ای که جیل زامبی میبینه گیر مردی! این کورکورانه نیست؟!!

      در کل بحث های من و تو در این زمینه ها به نتیجه ای نمیرسه، بهتره که بیهوده دست ها و مغزمون رو خسته نکنیم….

      ۰۰
  4. مرسی مرسی مرسی !
    کتن را با دقت خواندم و با اکثرش موافقم …
    به نظرم نمره هم کاملا عادلانه است …
    ایراداتی که برای من غیر قابل پذیرش بود سادگی بیش از حد بازی – داستان ضعیف – مبارزه ی در پیتی با انسانها !
    —————————–
    SONY make.believe

    ۰۰
  5. مرسی سعید عزیز ..
    اگر یادت باشه منتظر این نقد بودم تا بشود در مورد این بازی با هم بحث کنیم (من ، شما ، شاهین و دیگر دوستان عزیز)
    بله قبلا هم گفته بودم که میترسم که این بازی دیگر فضای مرده نباشد .. زنده شده باشد !!
    سعی میکنم پابه پای مسائلی که در نقدت طرح کردی نظراتم را بگویم تا بشود نتیجه کلی از دیدگاه من راجب بازی گرفت !!
    قبل از هر چیز بگویم که من از این نسخه بازی راضی بودم و لذت خاصش را از این نسخه بردم اما اگر بخواهم با نسخه های قبل مقایسه کنمش و عنوان دنباله دار نسخه های قبلی تصورش کنم این بازی را ظعیف عمل کرده مینامم ..
    ——————————————-
    با قسمت داستان و شخصیت پردازی با شما کاملا موافقم .. داستان بازی وشخصیت های آن مرا درگیر خود نکرد !! تقریبا تمام گفتگوهای بین کاراکتر ها اکثرا در بیسیم و به صورت کاملا مرده به نظر میرسید .. دیگر آن الی با رابطه درست و درمان را نمیبینیم !! اصلا این گزینه اضافی و معشــ.وقه اضافی چرا پیدا شد ؟ که چه ؟ یکی دلیلش را برای من بگوید ؟!! آیزاک تمام تلاشش را برای نجات الی ای میکند که او کس دیگری را میخواهد کسی که احمــ.ق بوده و کلا در بازی هم درست به آن پرداخت نشده !! یهو اول بازی سبز میوشد و میگوید الی گم شده است آیزاک بیا بریم و .. !! که چه ؟ من حقیقتا با بخش داستان و شخصیت پردازی بازی ارتباطی برقرار نکردم !! بیشتر ارتباطم با نکروف های دوست داشتنی برقرار شد تا کاراکتر های بازی که مانند هلویی خوردنی به نظر میرسیدند و آدم دوست داشت بوسه ای برگونه شان بگذارد (بی معنی !!) — اشاره به بی آزار شدنشان !! —
    به قول شما شخصیت های جدید در این بازی همانطور جدید باقی ماندند و تا آمدیم حتی نامشان را حفظ کنیم بازی تمام شد !!
    پس من حقیقتا معتقدم در این بازی یا باید شخصیت پردازی که مثلا خواستند نشانش بدهند انجام نمیشد و به جای قسمت دیگری را بهتر میکردند یا اگر هم انجام میشد حداقل بشود نکته مثبتی را در آن یافت که من نکته ای را در آن ندیدم !! (بجز همین شخصیت دوست داشتنی جوانر بازی که الحق شخصیت پردازی بیشتری داشتن !!)
    —————————–
    این عدم ناهماهنگی را هم موافقم سعید عزیز .. ریتم بازی با روند داستانی هماهنگ نیست و اصلا ریتم بازی از نظر من مشکل داشت !! وقتی بازی شروع شد و آن اتفاقات اولیه بازی و درگیری ابتدایی با دشمنان انسانی مرا خوشحال کرد که بازی درست و درمان در این بخش ظاهر شده .. این ذوق کردن ها به جایی رسید که در محیط بسته تری باید به دنبال الی و تیمش میگشتم و با خود گفتم “آهان حالا شد .. چه حالی بکنم با درگیری ها در محیط بسته و محدود و مهمات کم و .. !!” اما بازی ضد حالی محکمی به من زد !! عملا به قول شما من فقط لگد به جعبه ها میزدم تا بسته سلامتی و خشاب گیر بیاورم و احیانا کیت های توسعه سلاح ها !! حتی بازی در موقعی که باید از دست جوانر خود ترمیم در همین مراحل فرار میکردی به شدت افت داشت نسبت به نسخه های قبلش !! انگار این جوانر دوست آیزاک بودند نه دشمنش !! من با پشتگ بارو زدن ها و قطع کردن پاهایشان براحتی و بدون دردسر و زحمتی میتوانستم از کنارشان عبور کنم !! حالا اگر یادتان باشد در فضای مرده های قبلی تا از کنارشان رد میشدی فورا باید کلیدی را به سرعت میفشردی تا موجود لعنتی را از خود جدا کنی !!
    در کل در آن سالن های باریک نه ما ترسیدیم(که کلا نمیترسم !)نه آدرنالین خونمان بالا رفت!!
    پس در مقایسه با آن فضاهای باریک و ترسناک نسخه های قبل این نسخه عملا کودکانه به نظر میرسید !!
    بعد سقوط سفینه و برخورد ثانویه با محیط برفی (ابتدای بازی هم در قالب کارکتر دیگری بودیم در محیط) من کمی سرحال شدم . بوران کورکننده و جوانری که از زیر برف ناگهان به سرو رویت میپریدند لذت بخش بود و کمی آدرنالین را افزایش میداد !! اما باز هم برای من آن حس محدودیت را نداشت .. من معتقدم برای حس ترس و آدرنالین باید محدودیت بوجود آورد که در محیط باز اینگونه نیست !! دوست داشتم در کنار همین بوران سنگین پستی و بلندی های زمین و موانع دیدی هم بیشتر میشد تا عملا دید به صفر میرسید تا آدم احساس فضای مرده بودن را داشته باشد نه زندگی شیرینو زیبا و Happy Ever After –> Everybody Dance !!
    اما با این وجود نمیتوانم توانایی سازنده از خلــ.ق یک محیط جدید و پرپتانسیل و وهم انگیز را نادیده بگیرم .. الحق که محیط های برفی بازی عالی ساخته شده بودند (بخصوص محیط های ابتدایی) و بسیار خوشحالم که سازنده چنین محیط هایی به بازی افزود !!
    ابتدا و به دلیل نداشتن لباس مناسب باید هم آتش را پیدا میکردیم و مسیر درست را میرفتیم و هم بای دبا چشمان باز مواظب جوانر میبودیم که این خلاقیت سازنده را میرساند .. کاش این خلاقیت هایش را در جهت درست تری استفاده میکرد .. که اگر میکرد این بازی تبدیل به شاهکار و بینظیرترین بازی تاریخ میشد !!
    ———————————–
    آن پیدا کردن اشیا و جمع آوری را هم کاملا موافقم سعید عزیز !! بازی در ابتدا توانست این نکته را مثبت و دوست داشتنی جلوه دهد اما ادامه دار بودنش گند زد به همه چی !! بخصوص من دوست داشتم نکروف ها و جوانری که کشتم و دوباره از آن مسیر برمیگشتم به طریقی دیگر و از جهتی دیگر بازبیایند و محیط کاملا خالی نباشد !! در محیط بسته خُب منطقی هست و وقتی نکروفی را بکشی چون محیط بسته هست نکروف دیگری نمیتوان دبیاید .. اما با توجه به اینکه محیط باز است و سروصدای درگیری ها باید نکروف ها دوباره بیان که نمیومدند (بجز یکی دو مورد و مکان که در اواخر بازی بود !!) ..
    دیگر آن حس غافلگیری در این بازی بسیار کم شده بود و عملا میشد حدث زد که کی و کجا به شما حمله میشود و کاملا آماده بودی و تقریبا ۹۹.۹ درصد هم حدث درست از آب در میآمد !! یعنی عنصر غافلگیری عملا پر !! (بجز دو سه مورد)
    بله همانطور که تا به اینجا سخنانتان که بررسی کردم این اشکالات و قصه بی در وپیک و روایت درست و شخصیت پردازی و .. باعث شد که من عملا مایل نباشم بازی را دوباره برم !! و فقط از روی کنجکاوی حالت های کلاسیک و سخت تر را امتحان کردم تا هوش مصنوعی و نحوه سختی بازی را محک بزنم .. همین !!
    ———————————–
    اینجا رو هم با شما موافقم !!
    هوشیاری سازنده واقعا بجا بود و درگیری های انسانی آنقدر نبود که من خودم از آن واهمه داشتم تا مبادا به اصل بازی صدمه بزند !! اما وجودش هم عملا سختی و چالشی نداشت .. همان درگیری ها کمی که داشت برای من عملا بچگانه حساب میشد و من حتی بدون سنگر گیری یکجا می ایستادم و یکی یکی دشمنان انسانی که از سنگر بیرون می آمدند را هدشات میکردم !! (با مسلسل !!) یعنی هوش مصنوعی در هد فندق بود در میان انسان ها و گاها همین کروف ها ..
    بعضی حاها و برخی گونه ها جوانری هوش خوب و چالش برانگیزی داشتند .. اما جوانری که در نسخه های پیشین هم دیده بودیم و عملا کشتنشان نفس گیر بود در این نسخه با نعره هایشان میگفتند “من عمو ایزاکمو میخوام” و کاملا بی آزار مانند پشه ای به نظر میرسیدند که با کمی دقت میتوانستی زمین گیرشان کنی !!
    آن درگیری ها بین جوانر و دشمنان انسانی و آیزاک را هم گفتی و واقعا هوش مصنوعی در ان مواقع مانند فندق بود !! اول فکر کردم مشکل از حالت پردازشی کم کار و کم مصرف CPU که قرار دادم است (این حالت عملا توانایی پردازشی CPU را نصف میکند و مصرف آن را کاهش میدهد و برای حالاتی مانند روشن بودن سیستم برای موزیک واقعا عالی است) چون این بازی فشاری به سیستم نمی اورد !! و فکر کردم که ممکنه CPU درست و درمون عملیات هوش مصنوعی و فیزیک رفتاری را پردازش نمیکنه، اما وقتی از بازی خارج شدم و تنظیمات CPU را حتی با کمی اورکلاک و حالت Turbo هم اوردم فرقی در مغز فندقی جوانر مشاهده نکردم و این آزارم میداد !! میشد نکروف ها را از راه دور ناک اوت کرد و نیازی به درگیری هد تو هد هم نبود !!
    البته من از قابلیت پشتک بارو زدن آیزاک زیاد آستفاده میکردم و آن هم در جاخالی های زیبا و دیدنی از جوانر خلاصه میشد !! برخی مواقع خودم از جاخالی ای که دادم خوشحال میشدم و با خودم گفتم “لااقل سازنده ونسته این حالت رو برای فان بیشتر درست و حسابی به بازی تزریق کنه !”
    ——————————–
    یکی از مهمترین ضعف های بازی را اشاره کردی سعید عزیز !! این جا را بینهایت موافقم !!
    بازی از حالت بقا خارج شده و همانطور که میترسیدم از حالت مرده به زنده تبدیل شده !! مهمات زیاد و بسته های سلامتی و سلاح های دستساز که دیگر نوبر است !! (البته الحق چه سلاح هایی که نمی توان ساخت !۱ با یک تیر یک نکروف !!)
    من دوست داشتم همان سیو دستی در بازی میبود !! این بزرگترین بدی بود که سازنده در حق فضای مرده کرد و آنهم گذاشتن چک پوینت به جای سیو دستی بود !! سیو دستی ای که دغدغه پیدا کردن وسیو کردنش بماند و نگرانی اینکه در لحظه سیو نکروفی به سرتان بپرد و قبل سیو آیزاک بمیرد هم بماند!! اما تمام اینها در این بازی گرفته شد و این به سر پردین های نکروف در مواقع استفاده از کنسولی هک کردنی یا همین سیو دیگر وجود ندارد (بجر یک مورد که من شماهده کردم و انهم هک کردن کنسول دری در حیاط کارخانه بود)
    تنوع سلاح ها و ساختن آنها با انواع قدرت و فراوانی مهمات بدترین دشمن ادرنالین و ترس این بازی است .. عملا دوست دارید نکروف بکشید !! اینج بازی خوب توانسته کالاف دیوتی را پیاده کند !! بکش و جایزه بگیر و برو جلو بازم بکش !! من خودم مسلسلی ساختم که در زیر ان سلاحی الکتریکی قرار دادم و قدرت هر دوی انها انقدر زیاد شد که عملا من با یک تیر نکروف که سهل است غول می انداختم !! سلاح دوم من هم نارنجک اندازی بود که در زیر ان باز هم سلاحی با قابلیت الکترکی وجود داشت که میشد حبابی از انرژی را به دشمن زد که آن غولی که دستو پا در می آورد و مدام فرار میکرد از دست ایزاک را من با یک تیر دستو پایش را میکندم تا دوباره در بیاید !! (نام سلاح ها خاطرم نیست چون بازی رو پاک کردم الانم نمیتونم برم نگاش کنم !! اما میتونم سیو بازی را بدم تا طرفداران کالاف دیوتی بتوانند دلی از عضا در بیارند با این دو سلاح !!)
    البته سازنده سعی کرده با قرار دادن سبک کلاسیک بازی و گرفتن خصوصیت ساخت سلاح اینچنین خفن و بقیه نکات بازی کمی این ضعف را پر کنه اما این ضعفی نیست که اینطوری بشه ماست مالیش کرد !! این بدترین کابوس من در این بازی بود !! و انقدر ناراحت شدم از دست سازنده که چطور اینهمه قابلیت به آیزاک داده تا سوپرمنی شود در مقابل جوانر در حالی که مکانیک ساده ای بود که ۵ روز بازی را کنار گذاشتم و بعد ۵ روز ادامه آن را رفتم !!
    ———————————–
    صدا گذاری را هم باز موافقم !! (کلا موافقت شد !!)
    این بازی صداگذاری واقعا خوب و عالی داشت و مانند گذشته دلنشین بود اما هیچ چیزی بیشتر از منسخه قبل نداشت که گاهی کمتر هم داشت !! آن جیغ ها در ابتدای بازی واقعا از جا میکند آدم را !! بخصوص که هدستی خفن در سر داشته باشید و نیمه شب بازی کنیدش و با صدای بلند !! این جیغ ها گاها باعث میشد حتی ناخود اگاه تیری را به سمت سایه ای که خیال میکنید نکروف است شلیک کنید .. اما در ادماه همین جیغ ها آزار دهنده میشود به طوری که من خودم میگفتم : “دِ کوفت !! جیغ نزن کر شدم .. جرات داری بیا جلو تا مزه مسلسلم رو بچشی تا جیغ زدن از یاد خاندانتم بره بیرون !! کدوم .. قایم شدی !! بیا پیش عمو آیزاک !!”
    بله این مثالی بود به واکنش های بعدی من نسبت به جیغ زدن ها !! اما همین جیغ زدن ها در محیط های بسته بخصوص محیطی که برای اولین بار با آن مواجه میشوید و باید لباس مخصوص سرما را در ان پیدا و بر تن کنید عالی هستند و عملا میخکوبتان میکنند !!
    باز هم خوش ذوقی سازنده اما چرا اینقدر کم و .. !!
    موسیقی را هم که گل گفتی .. این بازی موسیقی زیبا یی داشت و من کاملا از آن لذت بردم .. کلا اگر بتوانم بگم این بازی در قسمت صدا مانند همیشه موفق ظاهر شده بود و ایرادات جزیی و بسیار کمی داشت ..
    ——————————–
    بله نسخه سوم بازی به تنهایی اگر حساب شود میشود آن را قابل قبول دانست و تلاش سازنده برای جذب طرفدار بیشتر مفید واقع شده است و حالا کالاف دیتوی بازان هم میتوانند بدون هیچ ترسی ان را بازی کنند ! اما اگر بخواهیم آن را به دو نسخه قبلیش متصل کنیم این نسخه ناامید کننده ظاهر شد !!
    بلایی که متاسفانه با بیش از حد محبوب شدن بازی X بر دنیای گیم نازل شد و الان بازی های ماشینی هم دوست دارند تفنگی بشوند و بکش بزن برو جلو !!
    که متاسفانه این بلا بر سر فضای مرده یا همان فضای مرده ای که زنده شد نازل شد و بازی را عملا خورد کرد !! (در نگاه طرفداری مانند خودم در ژانر ترس !!)
    نکات دیگه ای هم میاند که انشا.. ادامه میدیم ;)
    ———————————
    با تشکر از سعید عزیز از نقد خوب و منتقی خودش ..
    با حرفات موافقم دوست عزیز ;)
    با تشکر از باقی دوستان

    ۰۰
    1. دیدگاه طولانی ما رو هم لطفا تایید بفرمایید
      با تشکر
      ——————
      فکر کنم از خود نقد سعید عهزیز هم طولانی تر شد !!

      ۰۰
    2. ممنون رضا جان … راستش تا این موقع بیدار موندم تا به این کامنت شما برسم! باور کن وقتی اسمت رو کنار سایت دیدم خوشحال شدم! بیشتر از پیروزی رئال!
      اما این همه خوندم تا بلکه یک نکته‌ی منفی و یک مخالفت با نقد رو بگی که نگفتی! :D ای کاش یک جا اختلاف نظری پیدا می‌شد و بر سرش بحث می کردیم که من خیلی خیلی مشتاق بحث با شما و امثال شمام و از بحث با بعضی‌های دیگر فراری ام! :D
      یه چیز جالب در مورد اینجایی که گفتی: ” من حتی بدون سنگر گیری یکجا می ایستادم و یکی یکی دشمنان انسانی که از سنگر بیرون می آمدند را هدشات میکردم !!”
      جالبه من دقیقا همین کار رو می‌کردم، و همین جناب رستم‌خانی بغل دستم نشسته بود و داشت میدید که من چطور یکی یکی کلمه می‌پرانم و دقیقا این جمله رو گفت:
      “اگه راست میگی با دسته ی کنسول این طوری هدشات کن هی!” (من تازه جواب دادم “با دسته که راحت تره! :دی”)
      و حالا این طوری خودش انکار می‌کنه …! خیلی عجیبه برام! واکنش‌های من رو موقع بازی کردن این بازی میدید و حالا میگه رو هوا بازی رو زدی …
      کلا بماند!
      بار دیگر باید تشکر کنم از رضای عزیز که کامنتش من رو به وجد آورد. ولی حیف شد که هیچ انتقادی درش نبود! داشتم له له می‌زدم برای یک ایراد … مرسی دوست عزیز
      شما البته لطفت همیشه شامل حال من شده و خیلی رفیق خوبی هستی ;)

      ۰۰
    3. مرسی سعید جان ..
      خُب اگه یادت باشه گفتم دوست دارم نقدت رو بخونم تا ببینم هم نظر هستیم در نقاط ظعف بازی یا نه !! که دیدم کاملا هم نظریم !! باور کن من سعی کردم نکته ای رو پیدا کنم که مخالفتم رو باهاش اعلام کنم اما نشد :-D
      و کاملا نقدت و دیدگاهت در مورد بازی با من یکی بود ..
      متاسفانه این بازی اسیر همان بازی X و پیشرفت های بیجایش شد !!
      این نسخه هم باید مانند مکس پین ۳ ، جداگانه دیدش و قبولش کرد نه به عنوان دنباله ای از یک شاهکار و عنوان ناب !!
      —————————————–
      اون هد شات ها خداییش از کالاف هم آسونتر بود !! کلا راحت میترکید کلشون !!
      با تشکر از لطفت دوست خوبم

      ۰۰
    4. نرسیدم به ادیت دیدگام !!
      راستی !!
      رئال درسته خوب بازی کرد اما ناداوری ها و بد شانسی های بارسا هم مزید بر علت شد!! کلا زد حال زد امشب به ما .. بیش از همه شانس عجیب رونالدو در گل دوم که بدون یک وجب جابه جایی توپ بعد از بلوکه شدن دقیقا افتاد روی سینه اون و چه گل راحتی !! کلا شانس با رئال یار بود همه جوره !! تقریبا دو جام رو از دست دادیم !!
      و در کل امشب بد باختیم !!

      ۰۰
    5. =D
      مرسی رضای عزیز، در مجموع فک کنم یکی نیم نمره از هر چشمم کم شد برای خوندن نقد سعید،دیس شاهین و حکم تایید تو :wink:
      واقعا بازی در شماره دوم در اوج بود !! در شماره سوم یک اوج مستقل داشت نه یک روند صعود پیوسته
      درست مثل سیستم های دیجیتال و داده گستسته برخی باز یهای امسال عمل کردن،در یک بازی زمانی مشخص و فرکانس بالا خوب بودن ولی در یک بازه پوسته با زیتا زیاد!! افت دارن یا دچار نویز میشن :lol:
      مثلا مکس ۳ بطور مستقل بی نظیر و در پوشش سری بازی متوسط!!
      اویل ۶ به تنهای یعالی ولی در سایه نام سری تقربا خوب
      دد اسپیس ۳ به تنهایی فوق العاده و در ادامه دو شماره قبلی نسبتا خوب

      ۰۰
    6. مرسی روزبه جان ..
      کاملا باهات موافقم و در جواب دیدگاه سعید عزیز هم گفتم ..
      این بازی را باید مانند مکس پین ۳ یک بازی جدا دیدی که موفق هم ظاهر شده اما به هیچ وجه نمیشود آن را با نسخه های قبل خودش مقایسه کرد و ان را ادامه موفق ان دو نسخه دانست ..
      ———————
      دقیقا ..
      بازی های امسال گاهی اوقات نویز های شدیدی داشتند که حتی نام چندین ساله شان را خراب میکرد !! ;)

      ۰۰
    7. خب جالبه که با همه‌ی متن موافق بودی ژنرال امین و میرابی هم همینطور.. سعید که از جواب دادن به “بعضیا” همونطوری که خودش گفت فرار میکنه حالا ببینم تو یکاره‌ای..! البته درسته سعید پیشت نشسته بودم و اندک مقداری بازی کردی اما اون اندک مقدار درست همون زمانی بود که توی مطلبت هم گفتی ۴ چپتره اول خوبه و چیکار باید میکردیم..؟ تو که راضی بودی از بازی..!
      اما تو..!!! من به شخصه فکر می‌کنم همه‌‌ی شما دچاره یک نوع موضع‌گیریه غیره منطقی نسبت به بازی‌های جدید در مقابله نسخه‌های پیشینشون شدید.. نمیدونم چرا همیشه از قبلی‌ها بت می‌سازید و حتی اگر بازی‌ای واقعا قوی تر از گذشته نشون بده باز هم موضع می‌گیرید.. رزیدنت ایول ۶ واقعا ضعیف‌تر از گذشته بود.. همه‌ی بازی رو میگم نه فقط یک بحثه خاصه غیره منطقی.. مکس پین ۳ یک بازیه عالی بود (که اصلا نسله قبل بود شماره ۲ زیاد هم قابله مقایسه نیست که هست!) یا مافیا ۲ به اون فوق‌العاده‌ای بود بازیش که باز هم دوستان قد بلند کردند و جلوش ایستادند و طبقه معمول بازیه قدیمیه اولیه رو بت کردند و پرستیدند و کورکورانه چشمشون رو به نسخه‌ی جدید بستند و چنان افطرای جلوی جدید درومدند که واقعا نمیشه با هیچ منطقی حرفشون رو قبول کرد.. عرض میکنم:
      من یادداشت کردم نوشتی بازی از ریتم میوفته محیطای تاریک خوب نیستند و همه چیز به کشتنه نکرومورف و ضربه زدن بهش و دراوردنه آیتم خلاصه میشه..! نمازه آیات بخونم من از دسته این جملات.؟ یعنی چی واقعا..؟ مگه قبلا قایموشک بازی میکردین با نکرومورفا..؟ یا شایدم چمیدونم خدا میدونه..! خب عسل هسته‌ی بازی همینه دیگه اینو یکی برای من باز کنه تا موضعه دوستان رو بفهمم..! برگشتی میگی بیشتر صحبتا با بیسیم بود..! این دیگه خیلی ایراده عقبی بود!!! خب توی نسخه یک و دو که بیشتر اینطوری از راه دور ارتباط میدیدم..! بعد دوباره جالبه برگشتی میگی اگه بذاریمش پیشه دو نسخه قبلی خیلی بده بازیه..! خب من بذار حرفای تکراری نزنم دیگه.. برو دیدگاه بالای منو بخون ببین دلیله این روند چیه.. یه قصه‌ی باورپذیر از شماره ۱ تا ۳ و گیم‌پلی رو به جلو با المان‌های همین قصه.. از ترس و بقای مطلق به سمته اندوختنه تجربه و ریشه کن کردنه مارکرها.. هه از ساخته اسلحه هم ایراد گرفتی.. یعنی کلا متنه تو یه جوری مثله (…)ی متین ایزدی بود که برای من اندکی هم ارزش نداره (متین رو میگم).. چه معنی میده قلمو ورداری بشینی هرچی میبینی بگی نه خوب نیست بده افتضاحه لگه کوفته زهره‌ماره..؟ یا باید مشکله واس روی آدم تاثیر بذاره یا نمیدونم..!!!
      به هرحال امیدوارم این بت کردنه نسخه‌های اولیه و قدیمی هم دست از سره شما برداره و چشمتون رو به حقایق اندکی بازتر کنه..! معنی نمیده که هر نسخه‌ی جدید از یک سری بازی بیاد درحالی که با گذشته‌اش خاطره داریم جدیده رو بزنیم بکوبیم و همینطوری الکی ببافیم.. یکم منصفانه کار کنیم
      مرسی

      ۰۰
    8. آه پسر من قبلا گفتم مدافع یا مهاجم تکلیف این بازی مشخص نیست !!!
      نمی دونم ولی بنظرم لذت نسخه های قبلی نداشت
      ( لازم به ذکر است من طرفدار این بازی بودم و از قبل حمایت خودم را اعلام کرده بودم )
      اما واقعا لذت نسخه های قبلی نداشت شاهین جان !!! :/
      خوب این یعنی پسرفت دیگه حالا داستان خوب و یا بخش گیم پلی خوب ولی
      اون و حس لذتی که در نسخه های قبلی بود در این بازی نیست .
      باور کن برای این سری بازی احترام خاصی قائل هستم .

      ۰۰
    9. سلام .. مرسی شاهین عزیز ..
      آه خودت میدونی که من فراری نیستم از جواب دادن مگر اینکه واقعا نباشم !! این رو در بحث های زیبا و پر مفهومی که قبلا با حامد عزیز میکردیم ثابت کردم !! انشاا.. سعی میکنم باشم تا به معنی و جهتی که مد نظر دارم و داری برسیم و بحثمون نتیجه بگیره ..
      ———————————–
      شاهین عزیز ..
      خودت میدونی که من کلا دیدگاه فن ونه و بت گونه ندارم !! دیدی که نوشتم فضای مرده ۳ را اگر تنها حساب کنیم خوبه اما در مقایسه با قبلی ها اصلا خوب نیست ؟ چرا ؟ چون به اصولش پایبند نبود !! سعی کرد با جذب مخاطب بیشتر که از قضا این مخاطبین همان کالاف دیوتی باز ها بودند که ماشا… تعدادشون هم کم نیست برای خودش مشتری جمع کند .. همین باعث شد به طرفدارانی مانند من که بازی فضای مرده را نقطه قوتی در ژانر بقا و ترس بعد از مدتها میدانستم لطمه بزند !! من این نسخه را به هیچ وجه قدرتمند نسبت به گذشته اش نمیدانم و این حقیقت است !! بله نکات خوبی در این نسخه بود و بله قبلا هم گفتی و گفتم که باید بازی به سمت دشمنان انسانی میرفت (با توجه به داستانش) اما این دشمنان انسانی هم درست و حسابی در بازی پرداخت نشدند !! کلا اضافه شدن انسان بیشتر در بازی باعث شد جوانر خشن و خونخوار هم رام شومند و دوت داشتنی !! من خودم دوست داشتم گاهی اوقات بیان جلو تا با بدنه سلاح به اونها ضربه بزنم و زیر پا مانند پشه ای لهشان کنم !! خودت بگو در فضای مرده قبلی چنین کاری میتونستی بکنی اونم به این راحتی ؟
      —————–
      بله نوشته بودم بازی از ریتم می افته اما ننشته بودم “محیط های تاریک خوب نیستند “!! و بله بازی برای من عملا به جمع اوری خشاب و .. خلاصه میشد چون سلاحی که داشتم مهمات میخورد و هر نکروف یک تیر بدو بیا ببر به شرط چاقو .!!
      بله هسته بازی این بود .. و اما دقیقا با شما موافقم باید قایم موشک بازی میکردی که نرکدیم !! در نسخه های پیشین اکثرا نکروف و جوانر از ناکجا آباد یهو بر سرت خراب میشدند (قایم باشک بازی بود!!) اما در این نسخه تا فریادی میومد میدونستم حتما از دریچه کانال کنارم میان و چنتا هم از روبرو همیِِِِِِِِــــــــن !! یعنی اون غافلگیری عملا پر !! کشتن جوانر فان شده بود برای من و دوست داشتم ببینم چه کیت گسترش سلاحی یا محماتی از خود برجای میگذارند !!
      من در مورد محیط تاریک و بدی آن صحبتی نکردم و اگر دقت کرده باشی در دیدگاه شما و در جوابی که به آن دادم بخش طراحی محیط را ستودم و گفتم ایراد دندونگیری وجود نداره که بخوام از ارزش هاش کم کنم ! (مراجعه شود به جوابم در دیدگاه خودتان در بالا)
      ——————
      بله گفتم بیشتر صحبت ها با بیسیم بود اما نگفتم این بیسیم صحبت کردن ایراد است (در نسخه های قبل تقریبا همش بیسیم بود) گفتم در این نسخه که قرار بود مثلا شخصیت پردازی شخصست ها و کاراکتر های جدیدی را درست و درمون ببینیم و رابطه عاطفی الی و آیزاک و .. بیسیم همه چیز بود و صحبت ها هم خشک و بی معنی بود و عملا هیچ پرداختی نشده بود به شخصیت ها ..
      شاهین جان منظظور من رو در این مورد بد متوجه شدی .. خودت میدونی که من اهل اشتباه و ایراد گرفتن های الکی نیستم !! خداییش دیدی من بگم مثلا بازی بد بود چون کاراکترش سبیل داشت و در اصل نباید میداشت !!
      ————————
      شاهین جان برای من ساخت سلاح ایراد بود !! اما درسته نقطه قوت بازی هم بود و در کل همین فان بازی ساخت سلاح بود (عملا من نکروف میکشتم یا همه جا را میگشتم تا سلاح خفن درست کنم !!) اصلا چه معنی ای داره که سلاحی بتونی درست کنی که اونقدر قوی باشه که عملا احساس پادشاهی دست بده بهت ؟ اونم در بازی بقا و ترس مطلق !! کاری به اوستا شدن آیزاک ندارم بله تجربه اندوخته اما مادرزاد نکروف کیلر که نبوده .. اون “زجه زدن ها و اررررق کردن هاش” در نسخه های قبل و درو رنجش در مواجهه با نکروف ها در این نسخه تبدیل شد به “اوه باز این موجودات پیداشون شد .. بمیرین لعنتی ها اهه !!” یعنی کلا حس ترس و آدرنالین رو ترکوندن با این حرکاتشون !!
      یادمه در نسخه های قبل من حتی با کم داشتن مهمات و بسته انرژی جرات نمیکردم مسیر اضافی و گشت و گذار کنم چون میترسیدم همین یکذره خون آیزاک هم بپره و مجبور شم از سیوم که از غذا خیلی وقت پیش بود بیام !! اما در این نسخه من تمام اتاق ها و جعبه ها رو فکر کنم رفتم و گرفتمشون !! یعنی عملا آیزاک شده بود آدم اهنی که نکروف براش پشه بود !! این آسانی بازی، برای COD بازان خوبه نه برای افرادی مانند من که مرده کشته ژانر ترس هستند !!
      ————-
      شما خودت میگی چرا بازی رو با نسخه های قبلش مقایسه میکنید اما باز هم خودت داستان بازی و وقایعش رو از نسخه اول شروع میکنی و ادامه میدی .. چرا برای یک بار ه که شده داستان بازی در این قسمت رو به تنهایی نمیبینی که بفهمی جچقدر افتضاح تعریف میشه و ریتم درستی نداره !! چرا شاهین عزیز ؟
      پس کمی دقت کن شاهین جان و خود شما هم چشمت رو به روی این حقایق روشن نبند ..
      من اشتباه میکنم حرف شما درست .. سعید اشتباه میکند حرف شما درست ، سعید میرابی اشتباه میکند بازم میگیم حرف شما درست .. ژنرال اشتباه میکند !! بازم میگیم حرف شما درست .. اما همه که با هم اشتباه نمیکنند اونم دقیقا در همین بحث و موضوع و ضعف بازی که شاهین عزیز ..
      من این بازی را دوست داشتم نه به عنوان دنباله سری به عنوان بازی مستقل .. اما به عنوان دنباله سری ناامیدم کرد !! همانطور که ازش میترسیدم !! اما باز هم میگویم از بازی به تنهایی و دیدگاه نسخه اولی و بدون دنباله لذت بردم و بهم چسبید .. نوآوری های خوبی داشت .. اما به هیچ وجه قابل مقایسه با قبلش نیست !!
      ———–
      با تشکر

      ۰۰
  6. اول ازت ممنونم که باعث شدی یکم همه بچه‌های سایت شاد بشیم.. مرسی لطیفه‌ی بلند اما جالبی نوشتی که الان چکشش میزنیم چرا لطیفه هست و چرا باید بخندیم:
    بخشه اول: ایراد از قصه
    الف) داستانه اصلیه بازی: حرفایی که زدی رو ببریم جلو ببینینم به کجا میرسیم.. به نظره من قصه‌ی بازی و سناریویی که براش نوشته شده از ب بسم‌الله تا تهش عالیه.. (فعلا هسته‌ی قصه رو میریم بدونه شخصیت پردازی).. این نسخه اساسا با در نظر گرفتنه دو شماره‌ی قبل که آیزاکی داریم و وارده ایشیمورایی میشه که معلوم نیست به چه جهنمی تبدیل شده و سه سال توی کما میره و توی اسپرول الی بهش اضافه میشه و ازونجا فرار میکنن و بعدش الی میره دنباله اطلاعات از مارکر و آیزاک میمونه توی شهر تونسته شماره‌ی سومی بسازه که نتنها گلیمه خودش رو از آب به تنهایی بیرون میکشه بلکه به بهترین شکله ممکن سه‌گانه رو به پایان میرسونه.. بذار وارده بحث بشیم و قسمت‌هارو زیرذره‌بین بذاریم..
    برای نسخه‌ی سوم یک فلش‌بکه عالی از ۲۰۰ سال قبل به عنوانه مقدمه به‌نمایش درمیاد که خیلی خوب پایه‌ی سرنخ‌ها رو برامون مشخص میکنه.. حالا با یک فلش فروارد به زمانه حال و شروعه بازی قصه رو کاملا میشکافه.. اینکه مربعه آیزاک الی نورتون و کارور چیه.. (برای شخصیت فعلا چیزی نمیگم).. این تیم که تشکیل شد و قشنگ هم تشکیل شد حالا هدفه راه اندازیه سفینه رو دارن به مقصده تائوولانتیس.. چقدر حماسی این گروه میاد تشکیل میشه توی فضای خلا سفیه با هزار بدبختی تعمیر میشه و راه میوفتیم.. انقدر خوب هست که وقتی وارده سفینه میشیم و حرکت میکنیم یه لبخنده رضایت و شادمانی از ته دل داریم که این کاره بزرگ رو با موفقیت انجام دادیم و حالا حرکته بعدی رو شروع میکنیم.. تائوولانتیس جاییه که آیزاک میفهمه‌ی ریشه‌ی مارکرها کجاست و با پی‌گیری‌های تحقیقاته سرانو به ماه میریم.. و چقدر باهوش هستن سازنده‌ها که چه پایانی گذاشتن براش.. سه‌گانه بسته شد.. دداسپیس بسته نشد.. و همه چیز جوابش رو پیدا کرد.. یکم زاویه‌ی نگات رو بیار عقب تر تا وسعتش بیشتر بشه.. ببین چقدر خوبه که ایزاک ۲۵۰۸ وارده یه بازیه ترسناک میشه و بی خبره از همه چی.. ۲۵۱۱ درگیر میشه با عوامله این بازی و دو ماه بعد میره و همه‌اش رو نابود میکنه.. چقدر عظیمه این سه‌گانه و چه قصه‌ای از همون اول تا الان براش نوشته شده و چه پایان‌بندیه خوبی داره
    ب) شخصیت‌ها: کارور فوق‌العاده شخصیته اما توی کوآپ.. سازنده‌ها کارور رو هاید کردن تا وقتی منو تو داریم کوآپ بازی میکنیم هم شخصیته کارور رو بشناسیم هم تکراره سینگل نباشه برامون این یک.. آیزاک اتفاقا هم دیالوگای خوبی داره هم از قبل بهتر پرداخت شده.. اون تجربه‌ی سختی‌هایی که کشیده رو میفهمم توی رفتارش.. نورتون یک مهره‌ی محرکه.. قرار نبوده شخصیت بشه.. نورتون تیپه.. یه تیپه محرکه برای پرداخته بهتره الی و آیزاک.. ما قراره یک هاله‌ای بذاریم بینه الی و آیزاک که تا تهش اینارو جدا نگه داره.. تهش بهم ارتباط بده و اون سکانسه پایانی.. و اما یک بدمنه خوب داریم.. دانیک پرچم‌داره تمامه آدماییه که الان توی شماره ۳ هستن و پرچم‌داره کساییه که کلا مذهبه یونیتولوژی رو خلق کردن.. نمونه‌ی کامله یک مذهبیه احمقه قدرتمند که صاحبه کلیساست.. این نماده اصلی برای نابود کردنه مارکرها به حساب میاد.. من نمیخوام اینجا وارده چگونگیه شکل‌گیریه یونیتولوژی بشم اما این بدمن خیلی بیشتر از چیزی که نشون میده حرف داشته و دلیله حضور..
    ج) روایت: این بحثه وایت که مطرح کردی به‌کل شوخی بود.. یکم سریع یکم آروم بعدش خسته کننده و کند بعدش دوباره سریع.. اصلا من نمیفهمم چی میگی.. نه که نفهمم چی میگی بلکه نمیفهمم چرا همچین چیزایی میگی..! روایت اتفاقا خیلی خوب و منطقی جلو میره و گام به گام آیزاک و تیمش رو به هدف نزدیک و نزدیک تر میکنه.. فراز و نشیب‌های التهابه محیط هم کاملا نقطه‌ی قوته که از یکنواخت شدنه بازی جلوگیری میکنه.. حالا این رو چرا مطرح کردی من موندم!
    بخش دوم: گیم‌پلی
    الف) آسان شدن: من همین اول عرض کنم بازی اصلا آسون نیست.. شما بازی رو روی درجات سختیه بالا تست کن اونوقت میخوام ببینم باز هم کوله پشتیت رو بهمون نشون میدی یا نه..! درجه‌ی سختی‌ای که وادارت میکنه وقتی “بیگانه” دیدی فرار کنی.. وقتی به نکرومورفا ضربه میزنی هیچی ازشون درنیاد.. وقتی یه بار مردی بازی از اول بیاد.. خب نرمال یعنی چی..؟ یعنی یه چیزی که یکم تمرکز کنی راحت میتونی بری و تموم کنی بازی رو.. بحثه چالش هم درکار نیست که هست! اما سنگرگیری‌ها رو برم.. اتفاقا یکی از المان‌های عالیه اضافه شده به بازی همین سنگرگیری‌هاست.. دشمنای تیرانداز وقتی جلوت هستن شما با لباسه محافظه آلکاتراز میخوای جلوشون درای..؟ انقدر هم خوب تیر میزنن که ۵ تا ۴ تاش بهت میخوره اگه کاور نداشته باشی.. و این یعنی حتما باید بری پشته اون کاوره لعنتی سنگر بگیری.. غلتیدن به طرفین هم اتفاقا خیلی به کار میاد فقط بازی‌کننده باید باهوش باشه چطوری ازش استفاده کنه که طی یک آزمون خطای ۲ – ۳ باره به دست میاد.. که گویا متینه ایزدی بعد از تموم کردنه بازی هم همچنان به دستش نیاورده بود!!!
    ب) غولآخر: این سبک القای ترسه تکراری نام داره.. وقتی شما یک موجوده وحشت ناک و سخت رو یک بار باهاش مواجه میشی و پدرت درمیاد تا از شرش خلاص بشی یک جای دیگه میبینی با همون وضعیت توی ذهنت میگی وای نه این دوباره پداش شد و اصلا با دیدنش میترسی که چیکارش کنی چون میدونی چقدر بد قلقه.. که به درستی باره دوم این کارو کردن و باره سوم دیگه خیلی راحت و بدونه زدنه تی یک تیر میشد کشتش..
    ج) چک‌پوینت: رونده بازی رو به پایانه.. یک پایان بر سه گانه.. این پایان به طبع اکشنه بیشتری داره چون ایشیمورا نی که بخوایم تازه بفهمیم چه خبره و گیج بزنیم.. آیزاک میگه من مارکر کشموو یعنی چی..؟ یعنی گنده شدم واسه خودم.. این چک پوینت درست ترین کاره ممکن بود برای افزایشه این حسه تموم کنندگی.. توی این هاگیر واگیر که نمیتونی دنباله جای سیو باشی برادر.. از همین رو انتخابه مرحله فوق‌العاده بهش میاد و هوشمندانه گذاشته شده..
    بخش سوم: گرافیک
    الف) گیر آوردی مارو؟: سعید برادر خوبی..؟ سلامتی رو به راهی..؟ گرافیکه بازی یک قدم از کامل جلوتره اینا چیه نوشتی..؟ محیطای بسته رو ایراد گرفتی..؟ گرافیک یعنی نشون دادنه رگبرگ‌های یک گیاه در موتور کرای‌انجین یا درخششه نوره خورشید توی مکس‌پین۳..؟ نه گرافیک یعنی اون طراحیه صحنه‌ی شگفت‌انگیزی که توی محیطه تاریک و بسته‌ی کله بازی میبینیم.. ارجاعت میدم به وقتی که میخواستیم قطعاته استخونه “بیگانه” رو پیدا کنیم.. محیطای آلوده به گیاهانه زنده مثله شماره اول.. طراحیه اون مرحله روانی کنننده بود.. یا وقتی همه جا تاریکه نوره چراغه ماسکه آیزاک با حرکته سرش تکون میخوره.. تو چی میگی سعید..؟ اینا یعنی شاهکاره گرافیکی.. طراحی صحنه‌ی بای شاهکار بود شاهکار..
    —————————————————–
    اگه اینطوریه منم از جنبه‌ی تحلیلیه خودم چنان بازی رو برات میشکافم که برخلافه نظرای تو کاملا هم قانع کننده باشه.. از دله قصه و رمانه بازی برات دلیل بیرون میکشم تا تک تکه دیالوگا و سکانسای بازی برات معنادار بشه.. گیم‌پلی اتمسفش رو باز میکنم ببینی همچین اتمسفری نداریم توی بازی‌ها.. همچین گرافیکی نداریم توی صنعته ویدیوگیم که انقدر خوب و هنرمندانه محیط رو به تصویر بکشه.. موسیقی هم هیچی..
    —————————————————-
    مرسی

    ۰۰
    1. blah blah blah
      الان اومدی تک تک ایرادایی که من گرفتم رو فقط برعکس کردی که چی؟ حداقل یه چند تا دلیل منطقی میذاشتی اون وسط که بشه پاسخ داد. همین؟

      ۰۰
    2. بله بله شما درست میگی … هیچ ایرادی به نظر شما منطقی نیست چون در یک کلام فن بازی هستی. من برای تک تک جملاتی که نوشتم مصداق در بازی دارم و از متن بازی ایراد گرفتم، و کلی هم مثال زدم اگر نخوندی متن رو حتما بخون. ولی شما فقط اومدی حرف من رو برعکس کردی و مثلا نوشتی:
      “و اما یک بدمنه خوب داریم.. دانیک پرچم‌داره تمامه آدماییه که الان توی شماره ۳ هستن و پرچم‌داره کساییه که کلا مذهبه یونیتولوژی رو خلق کردن.. نمونه‌ی کامله یک مذهبیه احمقه قدرتمند که صاحبه کلیساست.. این نماده اصلی برای نابود کردنه مارکرها به حساب میاد..”
      ولی نگفتی که از کجا به همچین نتیجه‌ای رسیدی؟!

      ۰۰
    3. اگه میخواستم هرکدوم رو باز کنم که باید تا صبح برات مینوشتم.. اما این جوابت:
      اساسا وقتی دداسپیس یک با آیزاک توی ایشیمورا شروع شد مذهبی وجود داشت به نامه یونیتولوی.. این یونیتولوژی از مارکر میاد.. از مارکره سیاهی که براثره برخرده شهاب سنگ در مکزیک به وجود اومده (از فضا اومده و فرض بر همینه).. یک دانشمندی به نام آلتمن روش تحقیق میکنه و کپی ازش میسازه.. آدمای دولتی آلتمنو میکشن و اون کپی رو میگیرن و به مردم میگن این جسم از طرفه خدا اومده و پیامبرش هم آلتمنه.. خیله خب.. حالا یه مذهبی شکل میگیره که خیلی کله خر و افراطی‌ان به نام یونیتولوژی.. که حتی حاضرن خودشون رو بکشن تا در جهانه آخرت باهم یکی بشن و ازین داستانا.. این اتفاقا ریشه در کودکیه آیزاک هم داره و مادره مذهبیش که آیزاک رو از این مذهب زده کرد.. کاری به اونش نداریم.. اساسه شکل گیریه شماره‌ی یک همین یونیتولوژیست‌ها بودن و دولت مردانی که میخواستن اثراته مخربه مارکر رو بررسی کنن.. شماره‌ی سه برای جمع کردنه همه چی نیاز به یک نماینده از همه‌ی این اتفاقاته مذهبی داشت.. یک نماینده که با کشتنش و نابود کردنه مارکرها دنیا نجات پیدا کنه.. دانیک از این رو نماد و پرچم‌داره یونیتولوژیست‌ها و درکل افراطیونه احمقه قدرتمنده.. کمه یا توضیحه بیشتر بدم..؟

      ۰۰
    4. سعید خان من متن رو خوندم.با عرض معذرت خدمت شما و همینطور تشکر بابت نقد باید بگم این یه نقد کاملا مغرضانه نسبت به این بازی بود و نمره ای که به این بازی دادید اصلا در حد این بازی نیست.
      واقعا از نظر من این بازی بهترین بازی در سبک سروایور بود حد اقل نمره ی این بازی ۸ بود. این بازی به راحتی تونست رضایت من رو که از عاشقانه این سبک و قدیمی های گیم هستم رو براورده کنه.
      من به نظرم نقدتون مغرضانه بود.
      بازم عذر می خوام

      ۰۰
    5. نه عزیزم نقد مغرضانه نخوندی. من مجموعه ایراداتی که بازی داشت و به نظرم رسید رو نوشتم، حالا شما میخوای فکر کنی اینا نبوده تو بازی یا ایراد نیست دیگه خیلی به نقد من ربط نداره.
      ممنون که نقد رو خوندید.

      ۰۰
    6. دوستان متن نقد کاملا نشون میده که آقا سعید بازی رو نسبت به شماره های قبل نقد کردن که کار کاملا به جایی هستش و اگه اینطوری بخوایم مقایسه کنیم نقد کاملا خوبی هستش.ولی اگه نسبت به بازیهای هم سبک خودش مقایسش کنیم البته غیر از دوشماره ی اول خودش به نظرم نمره ی ۱۰ هم کم این بازیه چون واقعا تو سبک خودش بهترینه ولی نسبت به اجداد خودش ضعیف تر عمل کرده.و نکته ی اصلی که باعث شده بیشتر نقد ها منفی بشه آسونی بیش از حد بازی هستش

      ۰۰
    7. شاهین دیگه اینجوری ها هم نیست،کم ایراد نداره،عینک رو بردار خوب نگاه کن متوجه مشکلاتش میشی ،در ضمینه گرافیک پیشرفتی نسبت به قبلی ها داشته ولی …

      ۰۰
    8. آقا اجازه ؟ ما وارد بحث بشیم ؟؟!؟؟
      =====================
      شاهین عزیز ..
      ——————-
      شما داری داستان کلی هر سه گانه را بررسی میکنی که بله کاملا منطقی و قابل قبول به نظر میرسه اما اگر بخواهیم این بازی را جدا بررسی کنیم میبینیم که در مقایسه با دستان و کلا رمند داستانی که در گذشته داشته (دو نسخه قبل) ضعیف عمل کرده ..
      داستان بازی کاملا معمولی هست .. هدف مشخصه و کاملا هم منطقی هست اما رسیدن به هدف بد تعریف میشه ..
      یعنی شما عملا درگیر داستان نمیشید .. بازی شروع میشه آیزاک میره دنبال الی و بعد الی میگه باید بریم سیاره فلان و میریم سیاره فلان و .. یک آدم بده هم این وسط هست که فقط مزه داستان از بین نره که عملا برای من داستان و ماجرا نسخه های قبلی گیرا تر بود تا اینیکی ..
      ————————-
      در مورد شخصیت ها هم باز مخالفم با شما ..
      عملا پرداختی نداشت این شخصیت ها در بازی .. بله در بخش همکاری شخصیت مهره مذکور کمی روشن میشه اما بازم معموی هست و ما اون رو به عنوان یک همراه فقط میبینیم که کمک دست هست اما نه یک دوست و تکیه گاه و همدم !! کلا بیخودی هست وجودش به نظر من !۱ اول نبود بهتر میشد !! وجودش بازی رو از آسون تر هم اسون تر کرده ! شخصیت های دیگر هم که عملا سیاهی لشکر هستند و فقط برای کم نبودن شخصیت ها و .. اضافه شدند .. اون عنصر اضافی در بین رابطه عاطفی الی و آیزاک مزخرفترین حرکت بود !! میشد به جای این آیزاک همیشه نگران الی رو بیشتر درگیر احساسات کرد نه خشم از مزاحم مسخره که اخرم الکی الکی کشته شد !! (بدسن آیزاک) برخورد الی در مقابل مرگ اون هم معمولی بود و سریع الی رو میبینیم که دوباره همون عاشق و شیفته آیزاک میشه !! اصلا معنی نداهر این کار !
      و باقی شخصیت ها که معمولی بودند !!
      بخش روایت هم معمولی بود دوست خوبم .. نمیدونم شما چرا اون رو قوی میدونی ؟ روایت داشته و نداشته نسخه های قبل رو با این یکی مقایسه کنی میبینی که چقدر ضعیف ظاهر شده !!
      —————————–
      جدا بازی آسان شده بود حتی در همون درجات سختی !! کلا جوانر هلو شده بودند !!
      البته این کار سازنده رو تحسین میکنم که حالت های کلاسیک و .. رو در بازی قرار داده تا اون سختی اولیه رو بهت برگردونه .. کلا انگار خواستند کاری کنند که از ۵ سال تا ۵۰ سال بتونند بازی رو برند .. یکی با حالت کلاسیک یکی با حالت معمولی .. اما باز هم من دوست نداشتم همین حالت مسخره معمولی میبود !! اصلا چرا باید بازی ای مانند کالاف ر والگو قرار بدند ؟!! لعنت به سود بیش از حد این بازی که گند زد به بازی سازی و صنعتش !!
      —————
      در مورد غول آخر کمی باهات موافقم شاهین جان اما نه زیاد !! کلا میتونستند همین غول رو یک بار و نفسگیرش کنند و غول دیگه ای نگذارند براش .. اومدن دوباره سه بارش اضافی بود !! کلا پیام بازرگانی بود غوله !! فقط کمی ذهنت رو درگیر میکرد که چرا نمیمیره لعنتی همین !! و بازی در اونجا ازت اونهمه مهمات و سلامتی ها که ذخیره کرده بودی (که انصافا کم هم نبود تو بازی تعدادشون) رو ازت میگرفت ..
      گرچه در درجات سخت تر بازی تعدا مهمات و بست ههای سلامتی بازی خیلی کم تر میشه و موجودات تعدا کمی بسته و .. به جا میگذارند اما کلا زد حالی بود همون ابتدا این آسانی بش از حد بازی !! چون من خودم اصولا بازی رو ابتدا در حالت سخت میرم تا قلقش دستم بیاد و بدور از سختی های گاها بیش از حد بازی و احیانا اگر اعصاب خورد کن باشد (که این بازی اصلا نبود سختی هایش در حد اعصاب خورد کن !!) داستان و شکل گیم پلی و زیرو بم بازی دستم بیاد .. و بعدا بار دوم در حالت خیلی سخت و .. تمومش میکنم تا چالش انگیز باشه برام ..
      —————
      بخش چک پوینت رو کاملا مخالفم باهات !! و همانطور که در نظر خودم در پایین گفتم بزرگترین خیانت سازندگان در حق این بازی و طرفدارانش بود !!
      ———————
      گرافیک بازی رو من خودم هم ایرادی بهش نگرفتم و کاملا قابل قبول پیشرفت داشته هر چند میتونست خیلی بهتر از این هم باشه !! و من طراحی هنری برخی جاها رو واقعا عالی میدونم .. محیط ها بخصوص محیط های برفی و فضاهای بسته در اون قسمتی که باید به دنبال لباس مخصوص سرما میگشتیم عالی بود .. تاریک محیط و .. اندازه و قابل درک بود .. در مورد این خلاقیت ها همیشه نواوری داشته سازندهو این رو ثابت کرده ..
      اون نور چراغ ماسک ایزاک رو واقعا خوشم اومد .. عند حرکت بود از سازنده ..
      در کل ایراد دندونگیری در گرافیک نمیبینم که بخوام ارزشش رو کم کنم .. و کاملا منطقی و حساب شده عمل شده در این بخش ..

      ۰۰
    9. قبل از اینکه وارد بشی هم اون پایین که به سعید جواب دادی برات دیدگاه گذاشتم.. حالا اینجا هم میریم..:
      گرافیک و غولآخر که مشکلی نداریم.. میگی چک‌پوینت رو مخالفم باهات..!!! دلیل..؟ منم میگم مردم میگن زمین گرده من مخالفم باهاشون زمین مثلثه..!!! تا دلیل نیارم حرفم رو هواست.. من گفتم چرا خوبه تو نگفتی چرا مخالفی..
      بخشه بعدی شخصیتاست که کارور یک مهره اضافی نیست توی کوآپ و راه به راه دیالوگ داره از گذشته‌اش از هدفش کلا انقدر دیالوگ و کات سین داره که شخصیتش دربیاد..
      بخشه بعدی هم داستانه ساده‌ شده‌ی بازیه که شما اگه کارآگاه پوآرو هم باشی اولش میری صحنه جرم رو نگاه میکنی گیج میشی هزارتا سوال داری بعدش میری تحقیق میکنی تا اینکه برسی به کسی که واقعا قاتله.. تا اینجا (راه رسیدن به قاتل یعنی شماره‌های گذشته) یکم پیچیده بود اما الان که مشخص شده قاتل کیه میری میکشیش دیگه برادر این سادگی اتفاقا خوبه و درست
      آیم ویتینگ یو..!

      ۰۰
    10. خُب جواب اون دیدگاه رو در پایین نوشتم و جواب این رو همینجا مینویسم :
      —————————–
      در مورد غول آخر من کاملا با شما هم نظر نیستم ها ؟!! ولی تا حدودی موافقم پس طبق صلاح دید شما ازش رد میشیم ..
      دلیلش رو گفتم فکر کنم برای مخالفتم با چک پوینت اما باشه دوباره میگم !!
      چک پوینت بازی رو آسون کرد .. اون حس بقا و ترس که الان اگه بمیرم از سیو قبلیم که از قضا از ابتدای مثلا چپتر هست میام … این استرس رو بیشتر میکرد (سیستم سیو دستی رو میگم) و همین استرس بیشتر ممکن بود کار دستت بده و با دیدن نکروف هول کنی و زودتر از قبل بمیری !! اما چک پوینت ها اعتماد بنفس بهم میداد و با کله میرفتم تو حلق نکروف ها !! یعنی میدونستم بمیرم نهایت دو متر اونور تر دوباره میتونم بازی کنم !! (کلا در حالت که سخت بار اول بازی رو رفتم نهایت به ۱۰ – ۱۵ بار نرسید مُردنم فکر کنم !!) یعنی چالشی و دغدغه نداشتم برای سیو کردن که نکته بدی بود !! البته به جای این سیو کردن مثلا اومدن سیستم هک رو افزایش دادن و درهایی رو گذاشتن که باید هم با موس و هم با کیبرد هکش میکردی (در PC) و باید دو نقطه رو به محل های علامت گذاری شده همزمان میبردی و ..
      یادمه یک بار هم هنگامی که داشتم در رو باز میکردم نکروفی روم پرید که از ناکجا آباد اومد .. اعتراف میکنم همون یک بار جا خوردم و نزدیک بود آیزاک بمیره !!
      اما در سیستم سیو دستی من دو سه بار درگیر همین تهدید و استرس بودم که مبادا هنگام سیو کردن یکی بپره روم و بمیرم !! پس این دلیل برای چک پوینت .. دلیل از این محکم تر ؟ میتونم بازم دلیل بیارم ها ؟!!
      ———————–
      در بخش همکاری بله کارور با شماست و کمی هم متوجه شخصیتش میشیم اما باز هم از متسط کمتر بود !! یعنی کارور عملا مانند پشتیبان بود برای آدم نه یک همدم ، رفیق و .. صورت کارور هم بشدت من رو یاد یکی از رفیقهام می انداخت که از غذا مانند او شخصیتی خشک داره و کلا ضد حال کامله !!
      به اون رفیقم مثلا میگم : “بریم استخر؟” میگه “که چی بشه حالا نیم ساعتم اب بازی کردیم بعدش که چی ؟” “بریم کوه؟” “که چی بشه .. الکی پاهامونو خسته کنیم!!” یعنی کارور هم عملا چنین بود و هیچ احساس نزدیکی و دوستی باهاش برقرار نکردم !! حالا شاید ایراد از ماست .. !!
      —————————
      داستان بازی خوب نبود شاهین جان باور کن !! یعنی مثلا اودن شخصیت بدی رو هم در داستان قرار دادند که سر راه نابود کردن مارکر ها توسط شما بشه که عملا بوقی بیش نبود و کل پرداختش همون چپتر های اخر بود که اون میرفت پایین با آسانسور غول پیکر و ما با طناب به دنبالش !!
      داستان بله باید اینطوری میبود با توجه به فصل های قبل بازی (دو نسخه قبل) اما ساده ترین و بیمزه ترین و کم عمق ترن حالت رو داشت .. کلا عملا داستان نداشت .. یعنی میدونستی که باید چی رو نابود کنی که از دو نسخه قبل میدونستی و چیز جدیدی ندونستی که باید بدونی ؟!! (بجز اون فلش بک اول بازی که برای تو دانستن داشت نه برای آیزاک !!)

      ۰۰
  7. سعید دمت گرم فقط چشمام داره سیاهی میره :D
    در مورد مشکلات بازی یک نکته وجود مهمات بی شمار و پک هاس لامتیه و نکته منفی دیگه اش،تکرار های بیش از حد در برخی مراحله،در مورد داستان انتظار خیلی بالایی ازش نداشتم ،خودم بخوام نمره بدم ۷ الی ۷.۵ میدم ،ولی اگه بخوام فارق از شماره های قبلی امیاز بدم ۸ و یا ۸.۵

    ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر