“م” مثل مـنـتـقـد

در ۱۳۹۲/۰۴/۱۶ , 23:48:49

هیچ هنرمندی، هرگز نقش منتقد را عمیقاً نمی‌پذیرد. در اوایل کار، هنرمند از فکر کردن در این باره پرهیز می‌کند، شاید به این علت که انتقاد برای تازه‌کارها مفیدتر است و آن‌ها را بهتر تحمل می‌کند. به مرور زمان هنرمند و منتقد، هر یک در نقش خود جا می‌افتند، شاید به جایی برسند که همدیگر را بشناسند و بزودی اگر دقیقاً به دشمن بکدیگر بدل نشوند –در یک تصویر ساده‌گرایانه- به سگ و گربه تبدیل می‌شوند.

به محض آن‌که هنرمندی در این مقام به رسمیت شناخته شده، از پذیرفتن نقش‌ِ انتقاد، لجوجانه سرباز می‌زند و اگر نقش‌‌ِ انتقاد را بپذیرد؛ او اشتباه می‌کند. هنرمند با سوءظن به منتقد نزدیک می‌شود اما اغلب همین سوءظن گناه اوست. به نظر من حملات مکرر ژنرال دوگل و ژرژ پمپیدو علیه مطبوعات، مهیب‌تر از آن بود که نتوان درس‌هایی را که از آن گرفته شده، در مورد نقد هنری به کار بست. تأسف‌بارترین اقدام یک شخصیت اجتماعی آن است که بخواهد این حمله را از دو سو وارد کند.
«اولا که من مطبوعات را تحقیر می‌کنم، دوم آن‌که، اصلا آن‌ها را نمی‌خوانم.»
کسی که چنین روحیه‌ای دارد، آن‌چنان اسیر خودبینی است که احتمالاً حتی از یک نقد مساعد هم –اگر چنین نقدی نسبت به دیگران روی خوش نشان دهد ناراضی خواهد بود- هیچ هنرمند بزرگی نیست که دست‌کم یک بار به وسوسه‌ی حمله کردن به نقدی که از اثرش به عمل آمده تسلیم نشود اما من معتقدم که چنین عملی حتی اگر از فلوبر سر بزند یک اشتباه یا یک ضعف تلقی می‌شود. فلوبر نوشته اشت: «از روزی که اولین نقد نوشته شد تا به حال، هرگز نقد خوبی نوشته نشده است». یا حتی اگر از ناحیه‌ی اینگمار برگمان باشد که یک بار به یک منتقد اهل استکهلم سیلی زد.

همان‌گونه که ساشاگیتری به یادمان می‌اندازد، «سنت بوو» خیلی جرئت داشت که نوشت: «ظاهراً آقای بالزاک مصمم است کارش را همان‌طور تمام کند که آن را شروع کرده بود، با صدها جلد کتاب که هیچ‌کس آن‌ها را نخواهد خواند،» اما می‌بینیم که زمان با سنت بوو و بالزاک چه کرده است.

من هنرمند را زمانی شجاع به حساب می‌آورم که بتواند بدون انکار نقش نقد، حتی هنگامی که نقد موافق اوست با آن مخالف باشد. این یک مخالفت اصولی و روشنگر است. چنین هنرمندی می‌تواند بدون آن‌که از ناراحتی به خود بپیچد، منتظر حملات باشد و با همان روی باز هم می‌تواند نسبت به آن‌ها عکس‌العمل نشان دهد. برعکس، هرجا که هنرمندی تنها هنگامی که با مخالفت مواجه می‌شود به جر و بحث می‌پردازد، ما متوجه موقعیت مأیوس کننده‌ای می‌شویم. سوءنیت –اگر چنین چیزی وجود داشته باشد- هرگز به تمامی در یک طرف جمع نیامده است.

پرسشی ساده برای کسانی که نقدهای نامساعد را نکوهش می‌کنند: آیا ترجیح می‌دهید منتقدان هرگز ذکری از شما نکنند و اثرتان موضوع بحث حتی یک سطر مطلب چاپ شده هم نشود؟ بله یا نه؟

نباید از منتقدان انتظارات اغراق آمیز داشته باشیم. بخصوص، نباید انتظار داشته باشیم که عملکرد نقد کاملاً مشابه علوم دقیقه باشد. هنر، علمی نیست، پس چرا نقد باید علمی باشد؟

بخش‌هایی از مقاله‌ی «منتقدان چه سودایی در سر دارند؟» نوشته‌ی فرانسوا تروفو/ترجمه‌ی بهروز تورانی

از کتاب دیالکتیک نقد؛ مسعود فراستی / ۱۳۹۰


64 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

    1. ببینید نمیگم اون بنده خدایی ک این بازیو کوبوند کاملا درست میگه… دونه دونه کامنت ها رو خوندم جنبه های منفی اثر رو با دلیل گفته بود که فکر میکنم در بعضی موارد اجحاف داشت ولی در کل درست میگفت… اولین نکته تو نقد پذیری کنار گذاشتن پیشینه ذهنی و دوری از تعصب بیجاست. چرا به جای اینکه به او گفتن: اومدی هدایت شده بکوبونیش…. نگفتن: حرفت اشتباس چونکه…

      ۰۰
  1. منتقد یعنی تام چیک :P :lol:
    تو فضای گیم:
    امروزه دیگه خیلی از نقدهایی ک نوشته میشه رنگ و بوی نقدو نداره تو بعضیاش همش قصد کوبوندن یه بازی دارن تو بعضی هاش قصد هایپ کردن یه بازی ک لیاقتشم نیست…
    نقد باید دارای معیار و استاندارد جهانی باشه ولی چون نقدهای امروز از این معیار ها خارج شده دیگه به دل نمیشینه و درحال حاضر تعداد کمی از منتقد ها هستن که فقط نــــــــقد میکنند نه کار دیگر…

    ۰۰
  2. این پست از ۷ (چرا ؟)تا خبر در مورد بازی هم بهتر و مهم تره. چون این مقاله هاست که ذهن بچه های سایت دی بازی رو ارتقاع و نظرات امروزشون پر بار تر از سال پیش و نظرات ۱ سال بعد بهتر از الان میشه.

    من همیشه وقتی بچه بودم (۸-۱۳) دوست داشتم منتقد سینما بشم(؟) چون فکر میکردم یه منتقد نباید فیلمو ببینه بلکه باید اجزاع فیلمو ببینه(مثلا این تابلو تو اتاق نقش اول چه مفهومی رو میرسونه یا نقاشش در چه احوالاتی بوده که اینو کشیده(اینو بَست بدید به تمام فیلم))و یه حس خوشایند آگاهی برام داشت. ولی وقتی بزرگ شدم دیدم نقد کردن اصولی نداره و هر اثر رو باید در جایگاه خودش برسی کرد.
    من بر این اصل پایبندم که هر شخص باید به اون میزان از آگاهی(خود و دنیاش)برسه که از اثر خودش هم ایراد های وارده رو بگیره,چه برسه به ایراد های اثر مورد علاقه اش…..

    رشد با سختی و مقاومت ایجاد میشه, ولی ایجاد میشه( I H S)

    ۰۰
  3. خیلی از منتقدین ( البته منتقدینی که رسمی محسوب نمیشن یعنی تو مجله ای چاپی فعالیت ندارن یا تو سایتی نیستن که امتیازش تو متا و جایی ثبت شه!) یا بهتر بگم ۹۹ درصدشون با مشکل برخورد یکسان با بازی ها طرف هستند!
    مثلا وقتی دارن بازی الف رو نقد می کنن چون به هر دلیلی مثل علاقه به اون بازی یا غیره مثلا یک اشکالش رو مثل باگ نادیده می گیرن و قابل چشم پوشی می دونن ولی تو سر یک بازی دیگه که حتی این مشکل باگ رو ممکن هست خفیفتر هم داشته باشه به اشد مجازات محکوم کرده و به میزان قابل توجهی از نمره ی اون کم می کنن !!
    ایراد دیگه ی منقدین سای تهای ایرانی بازی با کلملت هست خیلی هاشون سعی می کنن با کلمات فقط بازی کنن!
    و یک ایراد مهم دیگه این که نمره هاشون با متنی که نوشتن هم خوانی نداره مثلا یک منتقدی میاد یک بازی ای رو تمجید میکنه و خیلی از ارکانش رو جزو بهترین ها می دونه ولی آخر سر یک و نیم نمره کسر نمره داره ولی از یک بازی در نقدش کلی ایراد می گیره و در کل بازی رو زیاد موفق نمی دونه ولی تقریبا نمرش با اون نقدی که کلی تعریف کرده یکی میشه!

    ۰۰
  4. من فقط یه چیز میگم اگه میخواین به معنای واقعی منتقد عمل کنید سر یه بازی نباشه و همه بازی ها رو تیزبینانه نقد کنید یعنی این که وقتی کسی بعد از خوندن نقد و دیدن نمره رفت با بازی های دیگه مقایسه کنه اینجوری :O نشه.

    ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر