“م” مثل مـنـتـقـد
هیچ هنرمندی، هرگز نقش منتقد را عمیقاً نمیپذیرد. در اوایل کار، هنرمند از فکر کردن در این باره پرهیز میکند، شاید به این علت که انتقاد برای تازهکارها مفیدتر است و آنها را بهتر تحمل میکند. به مرور زمان هنرمند و منتقد، هر یک در نقش خود جا میافتند، شاید به جایی برسند که همدیگر را بشناسند و بزودی اگر دقیقاً به دشمن بکدیگر بدل نشوند –در یک تصویر سادهگرایانه- به سگ و گربه تبدیل میشوند.
به محض آنکه هنرمندی در این مقام به رسمیت شناخته شده، از پذیرفتن نقشِ انتقاد، لجوجانه سرباز میزند و اگر نقشِ انتقاد را بپذیرد؛ او اشتباه میکند. هنرمند با سوءظن به منتقد نزدیک میشود اما اغلب همین سوءظن گناه اوست. به نظر من حملات مکرر ژنرال دوگل و ژرژ پمپیدو علیه مطبوعات، مهیبتر از آن بود که نتوان درسهایی را که از آن گرفته شده، در مورد نقد هنری به کار بست. تأسفبارترین اقدام یک شخصیت اجتماعی آن است که بخواهد این حمله را از دو سو وارد کند.
«اولا که من مطبوعات را تحقیر میکنم، دوم آنکه، اصلا آنها را نمیخوانم.»
کسی که چنین روحیهای دارد، آنچنان اسیر خودبینی است که احتمالاً حتی از یک نقد مساعد هم –اگر چنین نقدی نسبت به دیگران روی خوش نشان دهد ناراضی خواهد بود- هیچ هنرمند بزرگی نیست که دستکم یک بار به وسوسهی حمله کردن به نقدی که از اثرش به عمل آمده تسلیم نشود اما من معتقدم که چنین عملی حتی اگر از فلوبر سر بزند یک اشتباه یا یک ضعف تلقی میشود. فلوبر نوشته اشت: «از روزی که اولین نقد نوشته شد تا به حال، هرگز نقد خوبی نوشته نشده است». یا حتی اگر از ناحیهی اینگمار برگمان باشد که یک بار به یک منتقد اهل استکهلم سیلی زد.
همانگونه که ساشاگیتری به یادمان میاندازد، «سنت بوو» خیلی جرئت داشت که نوشت: «ظاهراً آقای بالزاک مصمم است کارش را همانطور تمام کند که آن را شروع کرده بود، با صدها جلد کتاب که هیچکس آنها را نخواهد خواند،» اما میبینیم که زمان با سنت بوو و بالزاک چه کرده است.
من هنرمند را زمانی شجاع به حساب میآورم که بتواند بدون انکار نقش نقد، حتی هنگامی که نقد موافق اوست با آن مخالف باشد. این یک مخالفت اصولی و روشنگر است. چنین هنرمندی میتواند بدون آنکه از ناراحتی به خود بپیچد، منتظر حملات باشد و با همان روی باز هم میتواند نسبت به آنها عکسالعمل نشان دهد. برعکس، هرجا که هنرمندی تنها هنگامی که با مخالفت مواجه میشود به جر و بحث میپردازد، ما متوجه موقعیت مأیوس کنندهای میشویم. سوءنیت –اگر چنین چیزی وجود داشته باشد- هرگز به تمامی در یک طرف جمع نیامده است.
پرسشی ساده برای کسانی که نقدهای نامساعد را نکوهش میکنند: آیا ترجیح میدهید منتقدان هرگز ذکری از شما نکنند و اثرتان موضوع بحث حتی یک سطر مطلب چاپ شده هم نشود؟ بله یا نه؟
نباید از منتقدان انتظارات اغراق آمیز داشته باشیم. بخصوص، نباید انتظار داشته باشیم که عملکرد نقد کاملاً مشابه علوم دقیقه باشد. هنر، علمی نیست، پس چرا نقد باید علمی باشد؟
بخشهایی از مقالهی «منتقدان چه سودایی در سر دارند؟» نوشتهی فرانسوا تروفو/ترجمهی بهروز تورانی
از کتاب دیالکتیک نقد؛ مسعود فراستی / ۱۳۹۰
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
:mrgreen:
سعید جان در یک کلام
لول
من که هیچی از این متن نفهمیدم !!!
زیاد نمیشد چیزی فهمید ولی از تیترش واقعا لذت بردم
آدم خوبه انتقاد پذیر باشه نه عصبانی بشه !
عجیب بود.
نظر من:
منتقد باید برای تک تک کلماتش دلیل و مدرک داشته باشه و اسیر احساسات نشه.پس منتقد هم میتونه نقد بشه و ایرادی درش نیست.
اگر موضوعی یا اثری نقد شد و کلیاتش تایید و کار به مسایل خیلی ریز کشید باید دانست اون اثر بسیار قابل احترامه و از فرم خوب به بالا خواهد بود.درواقع وارد دسته شاهکار و خیلی عالی خواهد شدکه اونجا به ورطه نقدی موشکافانه تر خواهد رفت.
هیچ اثری از انسان بی نقص و کامل نیست هیچ هیچ هیچ.پس چرا خیلی مواقع اثرها نمره کامل میگیرند؟چون ما نتایج کار را با خطاهای انسانی و گاهی عدم تمرکز کلی و کافی بر اثر و محیط پیرامون میسنجیم زیرا یک انسان نمیتواند کامل باشد قطعا اثری هم که دستساز اوست کامل نخواهد بود.پس میشود از خطاهایی چشم پوشی کرد و به دلیل نقات قوت در مسایل کلی و اصلی از اندک ایرادات بخش های ریز و فرعی چشم پوشی کرد و نمره کامل را داد.
نقد باید منصفانه و کاملا کاملا بدون غرض و دید منفی باشد.
همیشه منتقد باید بداند چه زحمتی پشت اثر هست و به خود اجازه توهین و تمسخر اثر را ندهد البته توهین به اثر صرفا فحاشی به خالق آن اثر نیست بلکه لحن خود نقد بسیار مهم هست و باید با رعایت تمام مسایل ادبی و البته احترام گذاشتن به اثر و خود صاحب اثر باشد زیرا تلاشی پشت آن بوده حال که به سر منزل مقصود رسیده باشد یا نه.
این را هم بدانیم مرد عمل بودن با مرد سخنور بودن خیلی تفاوت دارد و همیشه کسانی که دستی بر کار دارند و نقد میکنند در اولویت خواهند بود زیرا برخی مسایل در کار تجسمی بیش نیست و حال با شرایطی که وجود دارد و پیشرفت هایی که هست نمیشود جامه عمل به آن پوشاندو این را تنها خالق و سازنده میداند و نه منتقد.پس همیشه باید به اندازه محدودی فضا را برای خالق اثردر نظر گرفت که او هم انسان هست و ممکن است اشتباهی صورت گرفته باشد که به کلیات اثر لطمه نزده و میشود از آن چشم پوشی کرد.به خصوص مسایلی چون بازی و به ویژه تر سینما چون نتیجه همکاری چندین انسان با چندین دید و تفکر و قدرت لمس محیط و…هست.
هوم مقاله عجیبی بود ، ممنون جناب زعفرانی B-)
یه منتقد باید منصف باشه یعنی همین و بس … یعنی از روی احساسات نیاد نقد بنویسه و کسی هم مجبورش نکرده باشه.مثلا توی اکثر مجلات و نشریات ایرانی و خارجی کلا میان نقد ها رو تقسیم می کنند بین تحریریه خب شاید اصلا یکی حس نقد کردن نداره.نقد کردن هنری می خواد که من تا حالا نتونستم از نقد های خودم (اگر دوستان نقد به حساب بیرانش) اون جوری که باید و شایده لذت ببرم و تنها کسی هم که همیشه با نقدهاش موافقم آقای طه رسولی هستن واقعا دمشون گرم.
بازم میگم منتقد باید منصف باشه.من واقعا داره حالم از نمرات ۱۰ ای که به لست آو آس داده اند متنفر میشم و این یعنی نقد از روی احساسات.و گیم اسپات هم با اون نمره ی ۸ که به نظرم ایراداتش اصلا منطقی نبود.
تشکر از سعید زعفرانی عزیز
:-|
:-|
یه نظر شخصی بود در مورد نقد و همین که مسعود فراستی که تقریبا منتقد ها مخالفش هستن و میگن چهره منتقد هارو خراب کرده بسه برای من که هدف متن رو بفهم
تو شیکم طرف رفتن هم منتقد بودن حساب نمیشه!
ممنون آقای زعفرانی از مطلبتون
بخشهایی از مقالهی «منتقدان چه سودایی در سر دارند؟» نوشتهی فرانسوا تروفو/ترجمهی بهروز تورانی
نظر شخصی در مورد نقد … اونیه که شما معمولا تراوش میکنید، نه این …
من منظورم از کتاب مسعود فراستی بود
همه ی حرفها نظر شخصیه و برای بعضی ها معتبر تره یا موافق های بیشتری داره و هنر هم زمینه ای هستش که نظرات بسیار متفاوته
آقای زعفرانی لطفا مودب باشید
تراوش میکنید یعنی چی؟
مسعود فراستی -اگرچه انسان قابل احترام و منتقد بسیار خوبیه و شما حالاحالاها مونده تا بتونی در موردش نظر بدی و نقل قول کنی- فقط مقالات کتاب رو گردآوری کرده و یکی دوتاش رو بیشتر خودش ننوشته. نویسندهی این متن هم توی مطلب مشخص شده و شما به جای این که نویسندهی متن رو ببینی و بشناسی و نیای حرف بیجا بزنی اومدی به اسم مسعود فراستی که صرفا به خاطر احترام به حقوق نشر ذکر شده گیر میدی که چی واقعا؟
“همهی حرفها نظر شخصیه” نشانگر دید کوتاه شما و فکر غلطتتون هست. بله، حرفهای شما که گاها از روی نادانی و کوتهفکری “تراوش” میشه نظر شخصیه و برای هیچ کس هم الزاما محترم نیست، ولی اگر کسی با دانش و اطلاعات و با تکیه بر دانستههای خودش و تجربیاتش حرف منطقیای رو بزنه اون دیگه “نظر شخصی” نیست و خیلی هم قابل احترامه. همهی کتب علمی-فلسفی-هنری که نوشته شدهاند نظر شخصیاند؟ نه خیر.