شبه نقد؛ نارنگی بخور و دکمه بزن!
شبه نقد؛ نارنگی بخور و دکمه بزن!
شبه نقد؛ نارنگی بخور و دکمه بزن!
مردگان متحرک به محض ورود به دنیای بازیهای رایانهای جای خود را در دل بسیاری باز کرد و به سرعت به کعبهی آمال «گیمران عشق سینما» تبدیل شد. بازی در پنج قسمت فصل اول اینقدر خوش درخشید که بسیاری آن را به عنوان بهترین بازی سال انتخاب کردند. در قسمت پیشدرآمد فصل دوم هم باز، بازی به درخشش خود ادامه داد و در همان خط حرکت کرد؛ و همه چیز نوید یک آخرالزمانِ لعنتیِ دوستداشتنیِ دیگر را میداد.
اما مردگان متحرک فصل دوم خوب آغاز نشد. همه چیز رو به افول گذاشت و بعد از اینکه قسمت اول را بازی کردم؛ انگار نه انگار که چیزی را «بازی» کرده باشم. انگار نمودار این بازی هم سینوسی است و الان در قعر به سر میبریم.
افتتاحیهی بازی دارای کمترین حد تعامل است. بازی کوتاهتر و کمچالشتر از قبل است و داستان هم دارای درام سبکوزنتر و کماهمیتتری نسبت به قسمتهای گذشته. هر چه جلوتر میرویم، یک چیز خود نمایی بیشتری دارد: کنارگذاشتن «بازیکننده» و قرار دادن «تماشاگر» در جایگاهش. دقیقا همان چیزی که میترسیدم اتفاق بیفتد. قربانی کردن «طراحی مرحله» به پای «کارگردانی سینمایی». و حالا باید بعد از رجوع به خاطراتمان از فصل اول و مرور تمام «ماجراجوییهایی» که آنجا انجام داده و «نقشآفرینیهایی» که کردیم، به نقطهای برسیم که در کل بازی یک سکانس ماجرایی استاندارد هم دیده نمیشود. کولهپشتی معنایی ندارد؛ همه چیز در دسترس است؛ مقاصد از قبل مشخص شدهاند؛ همه چیز روی صفحه علامتدار است و خلاصه زندگی زیباست.
در قسمت اول فصل دوم مردگان متحرک، روند مشخصی در پیش گرفته شده که میتواند خرابی به بار آورد. شما به تماشای یک سکانس به شدت پرداخت شده و تحسینبرانگیز مینشینید و منتظر فرمان بازی برای فشردن کلیدی هستید تا پس از این که با موفقیت انگشت مبارک را یک، یا چند بار روی «دکمه» فشردید، پخش سکانس بعدی آغاز شده و دوباره تماشا. اینجا موقعی است که میشود یک نارنگی هم خورد! فقط باید حواستان باشد که «چه کسی چه میگوید» و شما «چه جواب میدهید» و در آخر هم قطعا از داستان راضی خواهید بود و شاید مثل من در رویارویی با برخی از لحظات بازی به خوبی احساساتی شوید.
اما انتقال این حس واقعا از طریق چه فرمی صورت گرفته است؟ با اینکه هنوز هم که هنوز است تعریف دقیقی از «حد» و «اندازه» و «میزان» لازم گیمپلی نداریم، و کسی معلوم نکرده –یا اگر هم کرده اجبار نکرده- که چقدر باید تعامل در میان باشد، اما میشود از روی «حس» خوبی و بدی جنس را تشخیص داد!
مردگان متحرک امروز حاصل یک خط مشی سه-چهار ساله است. حرکتی که از چند سال پیش آغاز شده، اکنون سرعت گرفته است و نمیتوان رویکرد مثبت بازیکنندگان و منتقدین نسبت به این سبک تازه را نادیده گرفت و تمایل بازار به این آثار را انکار کرد. اما به هر حال «بازی» برای ماندگار شدن به چیزی بیشتر از چهار سکانس سینمایی خارقالعاده و چند کلیدزنی ساده نیاز دارد. البته کارنامهی این بازی سیاه سیاه هم نیست و مثلا صحنههای درگیری امیدوارکننده ظاهر میشوند و یا تعلیق حاضر در بازی در یک سوم میانی رنگ و بوی بازی دارد، صرفا از آن جهت که کنترل کلمنتاین در این لحظات بیشتر در اختیار بازیکننده است.
مردگان متحرک با اینکه هنوز هم تاثیرگذار و تاثر برانگیز ظاهر میشود و خیلی منتظر قسمت بعدیاش هستیم، اما دارد از بازی بودن فاصله میگیرد. چیزهایی که در فصل اول کمرنگ بودند و در کنار ساختار اصولی و پرداخت شدهی «ماجرایی» بازی آن را متمایز کردند در این فصل به «اصل» تبدیل شده و اصول را کمرنگ ساختهاند تا …
تا نارنگی بعدی پوست کنده شود.
شبه نقد؛ نارنگی بخور و دکمه بزن!
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
آقا من تو فصل اول پرتقال هم پوست کندم چه برسه به نارنگی…!!!! حتی یه جا هم کم مونده بود خوابم ببره !، خدا رحم کنه برای فصل دوم… ولی از این خوشحالم که بعضی دوستان از بس حرفه ای صحبت میکنند در زمینه ی گیم که امثال بنده که ۲۰ ساله گیمرم گاهی اوقات حرفی برای گفتن ندارم… خلاصه ما پیر شدیم رفت دیگه دوره ی جووناست
من نمیدونم چرا الکی گیر میدین :-| یه بازی مثل متال گیر میاد ساعت ها کات سین میزاره(که ادم بین بعضیاش میتونه یه وعده غذایی هم بخوره)هیچکس هیچی نمیگه بعد سر واکینگ دد یا ولف امانگ اس میرسه همه میگن بعله کلا فیلمه بازی نیس که اله و بله شاید واسه یکی داستان تو بازی بیشتر از گیمپلی اهمیت نداشته باشه کمتر هم نباشه…. بعدشم به همتون پیشنهاد میکنم قسمت اول فصل اول رو با قسمت اول فصل دوم مقایسه کنین نه کل فصل اول رو با یک قسمت فصل دوم
جالبه که هنوزم مطالبی رو میبینم که مثلا سعی دارن همون بحث قدیمی بازی بودن یا نبودن اینگونه آثارو به خیال خودشون به چالش بکشن. و هر کدومم یه بهانه ای دارن. این بحث از اولین اپیزود واکینگ دد براش مطرحه بوده تابحال و هر کدوم به بهانه ای خواستن این حرفو بزنن.بهانه ی این مطلبم فصل جدید بازیه. ولی سابجکت همون سابجکت نخ نماییه که بارها بهش پاسخ داده شده…. :)
پ.ن: این بحث به غیر از واکینگ دد در مورد آثار تعاملی دیگه ای هم مطرح بوده که اونا هم با پاسخ های قاطعی روبرو شدن ولی در آخر اونایی که میخوان ایراد بگیرن، ایرادشونو میگیرن…
تو این حوزه هم ایرادشون وارد نیست
=== خطر اسپویل فصل دوم ===
اتفاقا فصل دوم خیلی شروع خوبی داشت این که از نظر شما مشکلش توی افت سکانسهای هیجان انگیز بوده به نظر من نظر شخصیه چون در واقع این فصل از نظر کیفیت سطح خودش رو حفظ کرده ولی از نظر کمیت افت داشته که قابل چشم پوشیه. شما اون سکانس بخیه زدن دست کلمنتاین رو در نظر بگیر با سکانس شام فصل اول. واقعا هر دو در یه سطح دیده میشن و از اون جایی که توی فصل دوم کریستا و امید هم از داستان خط میخورن (فعلا) این جا فقط و فقط کلمنتاین میمونه، کسی نیست که دست بریده شدهات رو پانسمان بکنه یا لقمهی توی گلوتو بده پایین. تا جایی که یه سگ عـوضی میشه هم دمت این جا باید به یه حیوون اعتماد کنی که تازه ببینی ارزش داره یا نه! بعد از اون جایی که من این اپیزود اول رو دو بار متوالی تموم کردم محتوای قابل قبولی داشت ولی برای انتخابها تا حدودی بازیکن باید همون نارنگی رو پوست میکند! در کل این اپیزود کاملا سلیقهای بود و من هم به شدت منتظر اپیزود دوم و مابقی هستم.
در ضمن این واژهی تماشاچی اصلا درست نیست چون درست بعد از همون سکانس بخیه زدن باید زامبی رو از خودت دور کنی درست همون جا یکی از پرهیجان ترین سکانسهای بازیه.
اگه به اینه که بازیهای دیوید کیج بیشتر شبیه فیلم سینمائیه (که از نظر شما صد درصد هم هست)
این داستان ادامه دارد…
به نظرم تمام این ایرادات و شبه نقد و ضدنقد و اینها همه به خاطر موفقیت نسخه اوله .
وقتی پارسال نسخه اول این بازی اومد همه به چشم یه بازی آرکید نگاهش کردن که بدون هیچ تبلیغ و هزینه زیادی اومد و بهترین بازی سال شد هیچکی هم ایراد نگرفت .
حالا همه توقع دارن که قسمت دوم یه عنوان AAA باشه در حد MGS4 .
هیچ وقت هم فراموش نکنید که سبک بازی ” اشاره و کلیک ” هست و نباید توقع گیم پلی در حد GOW رو ازش داشت .
خیلی بازی های دیگه هم هستن مثل FF و MGS که میشه بین دو سکانس نیم کیلو پرتغالو نارنگی خورد چرا از اونا ایراد نمیگیرید ؟
@lich king
ببخشید ولی حرفتون یکم بی ربط بود. این بازی چه ربطی به GOW داره و اونای دیگه ای که اشاره کردین داره ؟ سبک بازی اشاره و کلیک هست ولی گیم پلی تقریبا هیچ نقشی در بازی نداره . این وقتی نمایان میشه که مردگان متحرک با بازی های کلاسیک این سبک مقایسه بشه اون وقت میفهمی که گیم پلی بازی پر از ضعفه . این مورد تو قسمت اول فصل دوم بیشترم شده .
اولا میگم که از یه بازی اشاره و کلیک نباید انتظار گیم پلی در حد gow داشت . نمی دونم کجاش بی ربطه ؟ :-?
دوما وقتی گیم پلی رو با عنواین قدیمی مقایسه میکنید ، داستان رو هم مقایسه کنید . وقتی دارید درباره یه بازی مستقل با بودجه محدود و حدودا ۳۰ – ۴۰ نفر سازنده صحبت می کنید نباید انتظار یه عنوان AAA همه چی کامل رو داشته باشیم .
سوما این تازه قسمت اول فصل ۲ بود و قسم می خوردم خیلی هاتون که حالا دارین شبه نقد می نویسید و انتقاد میکنید فصل اول رو تازه بعد سه چهار ایپزود بازی کردید . بازی نیاز به زمان داره تا اوج بگیره نمی دونم چهطور بعد یه ایپزود دارید گیم پلی کل فصل ۲ رو نقد میکنید :-? این قسمت حکم آنچه گذشت و معرفی شخصیت های جدید رو داشت.
به نکات ریزی در متن اشاره شده بود!
به نظرم دیگه دوران متاهای بالای ۹۰ مرده متحرک تموم شده و باید شاهد کاهش امتیازات به صورت مداوم و آشکار شدن ایرادات این بازی بشیم،کسی چه میدونه شاید یه آدم حسابی هم پیدا شد و فصل اول رو هم نقد کرد و اصل بازی سال شدن مرده متحرک رو برد زیر سوال!
حرفاتون کاملا درست بود سعید جان. شبه نقد هم اصطلاح قشنگیه
من هم اصلا با اینکه این سبک بازیها زیاد بشن موافق نیستم چون در صورت ادامه این روند و استقبال از این جور بازیها آینده بدی در انتظار صنعت گیمه.
قسمت آغازین نسبت به قبل افت داشت حالا باید دید در ادامه چی میشه
با تمام حرف هاتون موافقم!!
————————————
“Start a new life= March,18, 2014”
اگه این متن “شبه نقد” باشه ،نویسنده متن رو هم باید “شبه منتقد” بدونیم ؟ :-?
از اونجایی که قطعا حالا حالاها مونده تا نویسنده متن بشه منتقد، بله، همون شبه منتقد از سرش هم زیاده
نقد خوبی بود :X