آجیل، هندوانه و دنیای بازی | یک شب نشینی در کنار کاربران خوب دنیای بازی

در ۱۳۹۳/۰۹/۳۰ , 17:30:26

شب یلدا، شب خاصی برای ما ایرانیان است. شبی که ریشه اش در آیین زرتشت شکل گرفت اما به مرور زمان تغییر یافت. اصولا ما ایرانی ها در شب یلدا، دور همدیگر جمع می شویم و با دوستان و آشنایان، زمان را سپری می کنیم.

اما در دنیای بازی، شب یلدا برای شما از همیشه کوتاه تر است. کوتاه از این نظر که امشب برای شما خیلی زود می گذرد. امشب می خواهیم تا به نوعی شب زنده داری کنیم.

جمله معروفی هست که به گیمر ها میزنند : “یک زندگی واقعی برای خودت دست و پا کن! “

نمی دانم این جمله چقدر درست است. شاید حق با بقیه باشد. ما همیشه در دنیای خودمان هستیم. در دنیای بازی، فیلم و کتاب. دنیا هایی که شاید قابل لمس نباشند، اما از این دنیای واقعی دستمالی شده بسیار بهتر اند.

گفتم، شاید ندانم که سوال چقدر درست است اما میدانم جواب آن برای ما گیمر ها کاملا درست است.

به ما می گویند: یک زندگی واقعی برای خودت دست و پا کن” و ما در جواب می گوییم : ما گیمریم، نه به خاطر این که ما یک زندگی واقعی نداریم…بلکه ما انتخاب کردیم تا چندین زندگی واقعی داشته باشیم”

زیبایی گیم در همین جاست. گاهی پدر می شویم. پدری که حاضر است برای فرزندش هر کاری بکند و هر خطری را به جان بخرد. گاهی کودکی می شویم. کودکی که در دنیای بزرگتر ها جا گرفته و گاهی مجبور است آن ها را رهبری کند. گاهی همسری می شویم که عشقش تمام زندگی اوست و دیگران همین عشق را هدف می گیرند. گاهی هم روباتی می شویم که شاید نتواند حرفی بزند، اما یک دنیا حرف در آن قلب کوچک زنگ زده اش دارد.

در واقع هر روز، ما جلوی تلوزیون و مانیتور هایمان می نشینیم. لباسی به تن می کنیم و از این دنیای به اصطلاح واقعی به سمت دنیای به ظاهر مجازی فرار می کنیم. دنیایی که ما در آن تصمیم می گیریم. دنیایی که در آن، آن کسی هستیم که می خواهیم باشیم نه آن فردی که دیگران از ما انتظار دارند.

شاید دنیا تا به حال اینقدر زجر آور نبوده. دنیایی که دیگر فاصله در آن معنایی ندارد. دنیایی که تنوع آدم ها در آن زیاد شده. قدیم تنها سیاه و سفید بود. اما الان، بینهایت رنگ بین این دو وجود دارد.

و ظاهرا برای ما تنها راه فرار از این دنیا، همین دنیای گیم باشد.

شاید حرف هایم کمی تلخ شده باشد اما حقیقت است. شاید جایی بهتر از سایت دنیای بازی، برای صحبت نباشد. حرف می زنیم و بهتر آنکه، حرف یکدیگر را می فهمیم. پس با ما از خودتان بگویید. امشب دیبازی بیدار است.

امشب برای بقیه از تجربه های خود بگویید. بگویید که چه شد که گیمر شدید؟ چه شد که با دیبازی آشنا شدید.

برایمان بگویید چه وقت، بغض شما را فرا گرفت. برای ما بگویید چه وقت تا سر حد مرگ نگران شخصیتی شدید.

برای ما بگویید از چه کسی بیشتر یاد گرفتید؟ از “لی” مهربانی را، یا از “کلمنتاین” سرسختی؟

از “جیم رینور” عشق را و یا از “کاپتان پرایس” سربازی؟

از “ایتان” پدری و یا از “الیزابت” فرزندی؟

کدام شخصیت ها همیشه با شما هستند؟ در کدام دنیا زندگی می کنید؟ کدام شب ها برای شما ترسناک تر بوده اند و کدام روز ها امید بخش تر؟

دنیای ما همیشه زنده است . شخصیت های آن ها هم همینطور. به یاد تمام آن لحظاتی بیفتید که شخصیت های مختلف یک بازی را در کنار خود تجسم کردید. لحظاتی که با خود می گویید چه می شد اگر فلان شخصیت الان با من بود.

امشب از شما می خواهیم تا از رویا های خود برای ما بگویید. به مابگویید اگر می توانستید طولانی ترین شب سال را در کنار یکی از شخصیت های دنیای بازی باشید، آن کدام شخصیت خواهد بود؟ آیا خود شما به دنیای او وارد می شوید یا آن را به دنیای واقعی خود وارد می کنید؟ مهمترین حرفی که به آن شخصیت می زنید چه خواهد بود؟


151 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. ای چرندیات چیه من میخوام برم ماریو بازی کنم همون قارچی دلتون بسوزه :10:

    الکی مثلا گفتم قارچی خودتی

    راستی او رو چتون بی؟؟

    اینم شماره منه ۰۹۳۹۵۲ بقشو بدو :-)

    بعدن میبینمتون میبوسمتووون بای بای :۱۸:
    :۱۵:
    :۱۵:
    :۱۵:
    :۱۵:
    :۱۵:
    :۱۵:
    :۱۵:
    :۱۵:

    ۱۰
  2. درود به همه دوستان گلم. یلداتون پساپس شادباش. دوست داشتم با دانته و سالید اسنیک و بیگ باس و باس میرفتیم ژاپن پیش استاد کامیا و استاد میکامی و استاد کوجیما و استاد یاماءوکا (ی حمزه دار نداشت) شب نشینی

    ۳۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر