برداشت شخصی: بررسی و تفسیر داستان مخوفِ «شیطان درون»
- توصیه: ابتدا بازی را به اتمام برسانید و سپس متن را بخوانید.
ابتدا باید خاطرنشان کرد هر دیالوگ در این بازی یک قطعه برای یک پازل بزرگ است که هنگامی در کنار هم گذاشته می شوند یک تابلو بسیار زیبا از عشق و نفرت و کینه را شکل می دهند. در تفسیر داستان مخوفِ «شیطان درون» همراه ما باشید.
سباستین کاستیانوس نقش اصلی بازی که یک کاراگاه کارکشته است، بعد از یک روز کاری خسته کننده همراه با ۳ تن از همکارانش (جوزف و کیدمن، کانلی) در حال بازگشت به خانه بودند که بی سیم به صدا در می آید: “در تیمارستان مرکزی شهر قتل های عجیبی صورت گرفته است.” سباستین بدلیل خستگی ابتدا از پاسخ دادن خودداری می کند اما همکارش کیدمن اصرار می کند که به صحنه جنایت بروند.
وقتی به تیمارستان می رسند، سباستین و جوزف وارد تیمارستان می شوند و بعد از مشاهده اجساد به اتاق انتظامات می رسند و دکتری بنام مارسلو را زنده پیدا می کنند. سباستین از داخل یکی از مانیتور ها دوربین مدار بسته را می بیند که فردی با ظاهری عجیب سه پلیس را با قدرت ماورائی خودش به قتل می رساند. سباستین بی هوش می شود و بعد از اتفاقاتی بعد از بهوش امدنش وقتی به ورودی تیمارستان میرسد مشاهده می کند شهر تماما در حال از بین رفت است.
سباستین به همراه همکارانش، دکتر و بیماری روانی بنام لزلی فرار می کنند. این گروه به دلایل حوادث داخل بازی مانند تصادف و زمین لرزه و … از هم جدا می شوند. در این حین سباستین متوجه می شود که کیدمن و روویک (روویک همان فردی است که با قدرت ماورائی اش پلیس ها را قتل رساند و آنتاگونیست بازی به شمار می ورد) به دنبال لزلی هستند.
تا چپتر هفت داستان یکنواخت است و شما از هیچ چیزی خبر ندارید تا اینکه سباستین وارد خانه پدری روویک می شود. زمانی که وارد خانه پدری می شوید توسط فلش بک هایی که داخل مراحل نشان داده می شود متوجه گذشته روویک خواهید شد. روویک در یک خانواده بسیار ثروتمند به دنیا آمده است. او از کودکی بسیار باهوش و با استعداد بوده، اما یکی از مشکلاتش این بود که اختلال شخصیتی داشته و بسیار زود رنج بوده است. روویک به خواهرش وابستگی شدیدی داشته است.
یک روز او و خواهرش که در حال بازی در یکی از املاک پدری شان بودند، دسته ای از کشاورزان معترض به سیاست های پدرش که بیشتر املاک آن منطقه را خریداری کرده بوده انباری را که آنها در آن در حال بازی بودن را به آتش می کشند. روویک به کمک خواهرش نجات پیدا می کند ولی خواهرش در آتش می سوزد.
روویک که در اثر سوختگی از نظر ظاهری صورتش دچار مشکل شده بود توسط پدرش در زیر زمین مخفی نگه داشته می شود و اجازه نداشت بیرون بیاید. روویک سال هایی را که در زیر زمین زندانی بود شروع به آزمایشات بر روی حیوانات می کند. تا اینکه یک روز تحت تاثیر شدید احساساتش پدر و مادرش را به قتل می رساند و صاحب تمام اموال آنها می شود.
روویک که حالا فردی ثروتمند شده به تیمارستان مرکزی شهر کمک های مالی بسیاری می کند و در مقابل بر روی بیماران آنجا آزمایشات مرگباری انجام میدهد. پزشک خانواده که دکتر مارسلو است اتفاقا در همان تیمارستان هم مشغول کار است و روویک را ازمان کودکی اش بخاطر هوش بسیار خوب او تشویق میکرده، به همین دلیل رابطه خوبی با روویک داشته و از آزمایشاتش با خبر بوده است. روویک سعی داشته با ساخت دستگاهی به نام STEM تمامی مغز ها را بهم مرتبط کند. مغز های بهم مرتبط شده از احساسات، خاطرات و افکار هم با خبر می شدند و در این بین یک مغز قوی باید به عنوان هسته مرکزی یا مغر مرکزی ایفای نقش می کرد.
زمانی که چیزی به اتمام پروژه نمانده بود مارسلو به روویک خیانت می کند، روویک را به قتل می رساند و پروژه را به سازمانی مخفی میفروشد. تا به اینجا ما قسمتی از ماجرا را از خاطراتی که روویک به ما نشان میدهد می فهمیم.
متوجه می شویم که روویک قصد انتقام دارد. زمانی که شما در حال گذر در مراحل هستید دکتر مارسلو و لزلی را در حالی پیدا می کنید که لزلی به دستگاه STEM وصل شده و مارسلو در حال انجام اعمالی بر روی اوست، سباستین با تحدید شلیک گلوله دکتر را به حرف زدن وادار می کند.
او به سباستین می گوید که هم اکنون ما همگی در ذهن روویک گرفتار شده ایم و تنها کسی که تابحال توانسته از دستگاه STEM خارج شود لزلی است و من سعی دارم به کمک لزلی راهی را پیدا کنم تا ما هم از ذهن روویک خارج شویم و از این وضعیت جان سالم بدر ببریم.
تفسیر داستان مخوفِ «شیطان درون»
چیزی نمانده بود که آنها به کمک لزلی از ذهن روویک خارج شوند که به مشکل برمی خورند. دکتر به دنبال دلیل آن می رود که متوجه می شود هیولایی زاده ذهن روویک مانع این کار است. دکتر لبخندی می زند و می گوید: “درسته! این هم مثل ما میخواد از این وضعیت خودش رو بیرون بکشه”. پس از اتمام این جمله هیولا دکتر مارسلو رو به قتل می رساند و سباستین فرار می کند.
در ادامه سباستین، کیدمن و جوزف را پیدا می کند اما بخاطر حوادثی مجددا از هم جدا می شوند. پس از گذر در مراحل صحنه سینمایی نشان داده خواهد شد که کیدمن لزلی را پیدا کرده و او را به پارک می برد. لزلی پشتش را به کیدمن می کند تا پارک را ببیند، کیدمن اسلحه اش را در می آورد و با حس تاسف زیر لبش می گوید: “تقصیر خودت نیست، منو ببخش“
تفسیر داستان مخوفِ «شیطان درون»
به محض اینکه می خواهد ماشه را بکشد، جوزف و سباستین از راه می رسند و می خواهند مانع این کار شوند که زمین لرزه ای رخ می دهد و کیدمن به جوزف شلیک می کند و مجددا همه از هم جدا می شوند و یکدیگر را گم می کنند. در ادامه بازی سباستین متوجه می شود “تیمارستان مرکزی” تنها مکان سالم شهر است.
سباستین بعد از رسیدن به تیمارستان با روویک درگیر می شود و زمانی که روویک در حال خفه کردن او است سپاستین فانوسش را به صورت روویک میکوبد و این کار باعث آتش گرفتن روویک می شود. سباستین به چشمان روویک خیره می شود که این کار باعث می شود او وارد دنیای خیالی و ساخته ذهن روویک شود.
پس از کشتن چندین دسته دشمن زاده ذهن روویک سباستین خودش را مقابل تیمارستان می بیند! زمانی که به بالاترین نقطه تیمارستان می رسد نسخه ای از خودش را وصل شده به دستگاه STEM می بیند، در همین حال در باز می شود و لزلی با عجله وارد میشه و در پشت سباستین مخفی می شود. کیدمن هم با عجله اسلحه بدست وارد می شود.
کیدمن به سباستین می گوید:”گوش کن اگر اطلاعی از این بچه یا کوچکترین اطلاعی از اتفاقات افتاده شده داشتی، میدونستی که چرا لزلی نباید زنده بمونه.”
سباسین: “چرت نگو همه چیز زیر سر روویک هست” که ناگهان زمین لرزه ای رخ می دهد و آنها وارد دنیا دیگری می شوند. در دنیای جدید روویک ظاهر می شود و آغوشش را به سوی لزلی باز می کند. لزلی به سمت او می رود و زمانی که به او می رسد روویک دستش را بر روی سر لزلی میگذارد.
لزلی تبدیل به مایعی شده و بر روی زمین می ریزد. مایع توسط لوله هایی مکیده می شوند و داخل مغز عظیمی پشت سر روویک تزریق می شود. روویک تبدیل به غول بزرگی می شود. پس از کشته شدن غول و فریاد های روویک٫ سباستین در یک وان متصل به STEM به هوش میاید. او از وان خارج شده، میرود تا مغز مرکزی را که همان مغز روویک است از بین ببرد و به این کابوس خاتمه دهد و از ذهن از روویک خارج بشوند. زمانی که قصد دارد مغز را از دستگاه خارج کند روویک ظاهر شده و می گوید:”من این دنیا رو خودم به وجود آوردم تو نمیتونی منو داخلش نگه داری” و سپس ناپدید می شود.
سباستین بعد از خارج کردن مغز مرکزی از جایگاه، آن را از بین می برد و بلافاصله در وان دیگری به هوش میاید، او کیدمن را بالای سر خود می بیند که با دست به سباستین اشاره می کند هیچ صدایی از خودت در نیار و خودت را به موش مردگی بزن! زن دیگری در محل حضور پیدا می کند و کیدمن به او دستور میدهد:“این یکی و اون دوتا دیگه رو کاری بهشون نداشته باش، اونا نمیتونن جایی برن، هیچ کس نمیتونه.”
سباستین به خواب می رود و در وان قبلی بهوش میاید. دوربین همکار قبلی سباستین را نشان می دهد که داخل وان مرده، سپس دکتر مارسلو را که به طرز عجیبی داخل وان مرده است. سباستین از اتاق خارج می شود و خودش را در راهرو تیمارستان می بیند. درب تیمارستان را ماموران ضربت باز می کنند و سباستین جلو در می ایستد تا هوایی تازه تنفس کند، سپس لزلی را در ورودی اصلی تیمارستان مشاهده می کند که در حال ترک آنجا است. سباستین سر درد شدیدی می گیرد و زمانی که سر دردش تمام می شود متوجه می شود که لزلی نیست. دوربین آرام آرام زوم بک می کند و تیمارستان مرکزی را نشان می دهد و بازی به اتمام می رسد.
اما واقعا مفهوم بازی چه بود؟ چرا در صحنه پایانی سپاستین مجددا سردرد گرفت در صورتی که در طول بازی متوجه شدید زمانی سردرد به وجود می آید که گرفتار ذهن شخص دیگری هستید. مگر لزلی توسط روویک تبدیل به مایع نشد پس چطور زنده بود و رفت؟ زنی که پرستار بود و همیشه در اتاق سیو بود چه بلایی به سرش آمد؟ کیدمن چرا دنبال کشتن لزلی بود؟
چرا روویک در قسمتی هایی از بازی می گوید “من این دنیا رو ساختم، نمی تونید منو این جا حبس کنید” منظورش از گفتن این جمله چه بود؟ و خیلی سوالات دیگر که تا بازی را به پایان برسانید ذهن شما را به خودش مشغول می کند و تنها جواب قانع کننده ای که می توانید به خودتان و دوستانتان بدهید این است که در محتویات قابل دانلود بازی که در آینده منتشر می شود به آن ها پرداخته خواهد شد.
اما خیر دوستان! استاد شینجی میکامی تمامی سوالات را به زیبایی هر چه تمام تر داخل خود بازی پاسخ داده است. همانطور که اشاره کردم هر دیالوگ مانند یک قطعه پازل است.
پاسخ اینجا است؛ زمانی که تقریبا ۹۰ درصد پروژه توسط روویک ساخته میشود مارسلو روویک رو به قتل میرساند و بقیه پروژه را خودش توسط اطلاعاتی که از روویک شنیده بوده کامل می کند. قبل از کشته شدن روویک توسط افراد مارسلو، روویک اخطار می دهد که بدون من از پس این گار بر نمیایی، تو فکر میکنی که میدونی، اما این پروژه ناقص و پیچیده تر از آن چیزی است که تو فکرش را می کنی.
مارسلو پروژه را خودش کامل می کند و به سازمانی مخفی میفروشد. سازمان مخفی برای آزمایش دستگاه از خود مغز روویک بعنوان مغز مرکزی استفاده می کند چون مغز پایداری بوده است. اما زمانی که افراد به مغز روویک متصل می شوند خودشان را گرفتار مغز روویک می بینند. روویک بدلیل اینکه مغز مرکزی است میتوانست هرکاری انجام دهد چون بقیه به ذهنش متصل بودند. تا اخرین ثانیه های بازی شما عمدتا بدنبال لزلی بودید چون لزلی تنها کسی بود که مغزش می توانست از دستگاه STEM خارج شود و بدنبال راهی بودید که با کمک لزلی از مغز روویک خارج شوید و فکر می کردید روویک هم به دنبال لزلی است تا او را بکشد و مانع فرار شما شود، اما اینطور نیست.
روویک به دنبال انقام از سازمان و دکتر بود، ولی مشکلش این بود که سالها پیش کشته شده بود و تنها قدرتی که داشت این بود که فقط بر روی کسایی میتوانست تاثیر بگذارد که توسط STEM وارد مغزش او شده اند. ولی اینگونه نمی توانست کاملا انتقام بگیرد. پس اون به دنبال لزلی بود تا با کمک لزلی خودش هم از STEM خارج شود. حقیقتی که دکتر مارسلو در اخرین لحظات قبل از کشته شدنش فهمید و باعث شد لبخند بزند. روویک در مرحله اخر لزلی را تبدیل به مایع کرد، مایع وارد مغزش شد. زمانی که شما مغز روویک رو از بین می برید او اصلا دیگر به مغزش احتیاجی نداشته چون هم اکنون از مغز و جسم لزلی استفاده می کند. دلیلی بر این که در سکانس پایانی بازی می بینید لزلی بر خلاف همیشه که بدلیل روانی بودنش با عجله راه میرفت و ثبات نداشت اخر بازی بسیار با ثبات (حتی شبیه به روویک) راه می رفت و باعث سر درد سباستین شد. اما سر درد سباستین فقط یک معنا دارد، اینکه روویک با بدن لزلی وارد دنیا شده تا انتقام بگیرد.
شما حالا متوجه می شوید که چرا کیدمن به سباستین گفت “اگر اطلاعی از قضایا داشتی، میدونستی چرا لزلی نباید زنده باشه” چون کیدمن می دانست روویک میخواهد توسط جسم لزلی وارد دنیا حقیقی شود.
و اما اینکه کیدمن چطور از نقشه روویک خبر داشت و چه ارتباطی با سازمان دارد چیزی است که قرار است در محتویات قابل دانلود بازی در آینده مشخص شود، و اینکه تاتیانا گوتیئرز (پرستار داخل اتاق سیو) چه بر سرش آمد! در اخر ماجرا که سباستین در وان حموم به هوش میاید کیدمن به او اشاره می کند خودتو بزن به مردن زن دیگری که در صحنه حضور پیدا می کند که از لحاظ ظاهری بسیار شبیه به تاتیانا گوتیئرز است. (به اسکرین شات زیر دقت کنید)
پس مشخص می شود تاتیانا گوتیئرز هم برای سازمان کار میکرده و زمانی که ماموریتش تمام می شود او را از STEM جدا می کنند. حتی در قسمتی از بازی سباستین در اتاق سیو کمی دیر تر پرستار را پیدا می کند و از او می پرسد که کجا بودی برای مدتی پیدات نکردم و پرستار در جواب با عشوه می گوید:”تاحالا باید متوجه شده باشی که هیچ جایگزینی برایه من نیست، خیالت از من راحت باشه”
(به مدل موی هر دو زن توجه کنید، که هر دو فرق وسط هستند)
سازمان برای ازمایش پروژه از افرادی انتخاب شده استفاده می کرده. به طور مثال شما برگه ای پیدا می کنید که پرستاری زن که تا دیر وقت در بیمارستان کار میکرده گم شده است، یا به طور مثال برگه ای با عکس جوزف (همکار سباستین) که در آن برگه نوشته شده “شبی در حال برگشت از شیفت شب ناپدید شده است.”
اینها همگی نشان می دهند که سازمانی مخفی که پروژه را خریداری کرده برای آزمایش از این افراد استفاده می کرده اما یک جای کار میلنگد، اشتباه سازمان این بود که از مغز روویک به عنوان مغز مرکزی استفاده کرد.
فکر کردید تمام رازهای این بازی تمام شد؟ خیر هنوز ادامه دارد …
شینجی میکامی بزرگوار در بازی از قانون نا نوشته ای استفاده کرده است، قانونی که بیان می کند اگر در بازی چیز غیر طبیعی مشاهده کردید دلیلش تخیلات ذهنی مغز مرکزی است که به آن متصل هستید. شما اگر در طول بازی هیولایی عجیب می بینید یا مشاهده می کنید که روویک شهر را خراب می کند با زمین لرزه ای رخ می دهد دلیلش آن مغز مرکزی است که با تخیلاتش چنین چیزی هایی را به وجود میاورد. پس زمانی که چیز های ماورائئ یا تخیلی را می بینید یعنی به STEM وصل هستید و داخل یک ذهن گرفتارید.
شروع بازی را بیاد دارید؟
زمانی که چهار همکار داخل ماشین در حال بازگشت هستند جوزف سر درد دارد و عینکش را در میاورد تا سرش را فشار دهد. زمانی که به تیمارستان میرسید با دوربین مدار بسته میبینید که روویک پلیس ها را به قتل می رساند، همینجا دست نگه دارید. روویک که قبلا در دنیای واقعی کشته شده و الان از قدرتش استفاده می کند؟ این تنها یک معنا دارد، شما از اولین ثانیه بازی در دنیایه STEM بودید. و در دنیایی STEM به یک STEM دیگر وصل خواهید شد. درست مانند فردی است که خوابیده، و در عالم خواب می بیند که خوابیده و دارد خواب می بیند.
در مرحله اخر شما خودتان را می بینید که به یک STEM وصل هستید و در پایان زمانی که بهوش میاید کیدمن می گوید “هیچکدومشون نمیتونن خارج بشن، هیچ کس نمیتونه“، چون مشخص نیست شما در چندمین دنیای STEM گرفتارید. از دیگر راز های بازی همسر و دختر سباستین هستند. تنها راه فهمیدن این موضوع دست نوشته های خود همسر سباستین برای شوهرش است که از فعالیت هایش صحبت کرده است. همسر سباستین هم یک کاراگاه بوده و در حال تحقیق سازمان مخفی بوده که به اصطلاح سرش را زیر آب می کنند. نامه هایی که او برای سباستین نوشته معمولا سرشار از نا امیدی است و حتی در یک نامه نوشته بود “سباستین عزیز اگر در حال خواندن این نامه ای بدان که خیلی دیر شده و دیگه هیچ کاری از هیچ کس بر نمیاد.” دختر سباستین هم راه مادر را ادامه میدهد اما او هم ناپدید می شود. که از اعلامیه گم شدنش می شود این موضوع را فهمید.
این ها همه راز ها و مفاهیم بازی شیطان درون بود، داستانی عمیق با لایه هایی عمیق تر. تمام مطالب بالا از بهم مرتبط ساختن دست نوشته ها، دیالوگ ها و صداهای ظبط شده بدست میاید. شیطان درون همه چیزش با هم هماهنگ شده بود. موسیقی، گرافیک، داستان، گیم پلی همه و همه گلچین شده بود تا اثری با تاثیر گذاری عمیق بر ذهن شما ایجاد کنند.
نویسنده: MR-HUNTER
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
خیلی خوب بود. اقا رضای عزیز داستان رزیدنت ۴ به این دلیل که تم و درون مایه متفاوتی داشت و مثلا ارتباطی چندانی حداقل از این نظر با قسمت ها قبل نداشت مورد نقد هست وگرنه داستان بازی هم نواوری داشت.
داستان رزیدنت ۴ واقعا غنی بود.
عالی بود . :۱۵:
از نویسنده کمال تشکر دارم. :۱۵:
لطفا این مقاله رو آقایی بخونه که میگفت ، به همون دلیل که سایت های دیگه به این بازی ظلم کردن ما هم ظلم میکنیم.
یا اون نویسنده ای که توی مجله قاضی نما گفته بود داستان خیلی سطحی و کوتاهه.
حال کردی شرح داستانو سبسشن؟!
عالی بود :۱۵:
ای ول داری :۱۵:
روح منو زنده کردی پسرم
عالی بود داداش دمت گرم خیلی گلی معلوم شد تو یک شاگرد اخلف استاد میکامی هستی :۱۵: :۱۵:
:۱۵: :۱۵: :۱۵:
ممنون مطلب فوق العاده ارزشمندى بود سپاس گذار میشم در مورد داستان بازى هاى دیگر هم چنین مطالبى بذارید !
با خوندن این مطلب مسمم شدم این بازى رو خریدارى کنم !
مگه آخر بازی مغز روویک رو له نکرد؟خب مگه یه انسان میتونه بدون مغز باشه؟تمام افکار داخل مغزه دیکه!به نظر من لزلی تبدیل به روییک شد.وقتی لزلی به مایع تبدیل شد ما هنوز داخل STEM بودیم دیگه.بنابرین روییک می خاسته ما مرگ لزلی رو ببینیم.روویک که در دنیای خیالی حضور فیزیکی داشت پس احتمالا آخر بازی دنیای واقعی رو نشون میده.شاید هم تمام حرفام اشتباه بودن!مخ من یکی ک هنگ کرد!
شاید نه کاملا اشتباهه حرفات :۲۵:
پس هیچ کس از اینم به بعد نگه که داستان سطحی داشت
جذابیتهای داستان این بازی یا همون “مخوف” نه روایت در هم بر هم بدون افت و خیزها و کلایمکس و آنتی کلیمکسهای معمول روایی و نه پلات بیش از حد نرم سوراخشه (قبلا هم یه بار گفتم، لزلی برا سازمان به هر دلیلی دردسره؟ تو همون وان بکشینش نه اینکه جماعتی رو گسیل کنین اون تو)
مشکل اصلی من با درون مایه بازی و بی علت و معلول (هدف اولیه روبیک از ساخت STEM) بودنش بود تا اینکه اتفاقی یه دوبیتی خوندم:
در دلم هرگاه که با عشق تو سودا می کنم /یا که زلفان سیاهت را چلیپا می کنم
عقل بیدرد را در آشفته بازار خیال /چون یکی دیوانه ، در ویرانه پیدا می کنم
هدف روبیک نه انتقام نه کینه جویی بلکه خود خواهرش لوراست و رابطه این دو تا و اونجور بالا پایین پریدن و بازی کردن تو اون سن تو barn خبر از خیلی چیزا بینشون میده و یه نمونه مشابه سینمایی داره که الان حضور ذهن ندارم. خلاصه رابطه خواهر برادری نیست به نظرم و همه این کارا به خاطر ساختن فضایی برا تجربه مجدد اون حس بوده، دنیای که خودش خداش باشه و برای حلول و ظهور هر چیز مختار، که مثل همون دوبیتی (که گویا میکامی از روش بازی رو ساخته. اون زلف سیاه رو چی میگین آخه :۲۵: ) تش به جنون ختم میشه.
هنر هارمونیک سازی هم که کرم وجودی میکامی از زمان شروع به ساخت سری RE بوده تو این بازی هم رگههایی ازش هست. نظم و الگو دادن به ذهن مخاطب وقتی یه داستان انصافا بی سر و ته مشوشش کرده اقدام پسندیده ایست. مثل بچه سباستین و پرستارش که مثل رویک و خواهرش تو آتیش سوزی کشته شدن که یه ربط و ضبطی از دل این قضیه بیرون خواهد اومد بلاشک.
یعنی شما میفرمایی روبیک و لورا اون جریان برو استغفار کن برادر…
برداشت شخصی
افراد زبر نمی توانند با بازی ارتباط برقرار کنند :
۱ – کسانی که سخت ترین بازیه عمرشون اساسینز بوده
۲ – کسانی که ترسناک ترین بازیه عمرشون مرده متحرک بوده
۳ – کسانی که اعصاب ضعیف و روحیه حساسی دارن
۴ – کسانی که حوصله ندارن بعد از ۴ بار مردن تو یه مرحله بخوان بازی رو ادامه بدن
۵- افراد زیر ۲۰ سال
۶ – افرادی که ناراحتی قلبی دارن
۷- خانوم های باردار
به هر حال باید اعتراف کرد که علت مخالفت و انتقاد شدید بعضی ها از این بازی سخت بودن و گنگ بودن بیش از حد آن است ،چون این بازی حتا در حالت آسان هم بسیار سخت است ،اما باید بگویم که نظر من کاملا برعکس آنها است، چون دقیقا همین سخت بودن و تلاش برای بقا هست که ما رو تا حدود زیادی تو اون فضا قرار میده و اون ترس روانی رو درون ما به وجود میاره ، کسانی که به این سبک از داستان پردازی و گیمپلی علاقه ای ندارند هیچ ایرادی برایشان نیست ، زور نیست که ، دوست ندارند اینگونه بازی ها رو … ولی وقتی می آیند و به کسانی که عاشق اینگونه از بازی ها هستند و کلا آدم های روانی ای که زجر کشیدن را دوست دارند ( شوخی ) میگویند که این بازی نتوانسته در این سبک بدرخشد و موفق باشد ، اینجاست که اونجای آدم میسوزد و ازش دود بلند میشود ، خب برادر من عزیز من چرا فکر میکنید که لزوما همه باید مثل شما فکر کنند و همه باید مثل شما از سختی و ابهام و ترس و زجر کشیدن فرار کنند ؟!!!
بسیار نظر عالی ای بود با تشکر.
فقط میتونم بپرسم شما کی هستی که لوگو گولاخ گذاشتی؟عضو گولاخا نیستید
کاظم ببین این گولاخ ها چه فشاری اورده به بعضی ها که دارن عقده هاشون رو خالی میکنن :۲۶: :۲۶: :lol: :lol:
aliya
کوچولو الان با این اواتارت مثلا خواستی بگی بزرگ شدی :۲۵: :۲۵:
aliya
داداشم انگار اشتباهی صرت گرفته الان که دیدم فهمیدم از بچه های انجمن و سونی فنی و یه طورایی انگار میشناسمت شرمنده اگه بد صحبت کردم
فقط این اواتار چیه به خودم بگو یه دونه برات درستش رو پست کنیم
هرچی نگاه می کنم هیچ کدوم از شرایطی که می گی رو ندارم !!
حالا چرا ارتباط برقرار نکردم رو می تونی بگی دلیلش چی بوده !!؟؟
فقط می خواستی بگی شما حرفه ای ما آماتور.
از اتاق فرمان میگن صلاحیت گولاخیش باید بررسی بشه رضا جان :۲۵:
روزبه خیلی تو تعجبم تو از اویل ویتین خوشت نیومده اون روز که بازیش میکردی برات اتفاق بدی نیفتاده :۲۴: :۲۴:
اتفاق بد !!
اون روز بهترین روزم بوده چون اثر استاد به دستم رسیده بود :۱۵:
ولی …
@ ps3 with ps4 و MR-HUNTER
دوستان من یه ماهی میشه به خاطر بعضی مسایل ( بعضی بچه بازی هایی که تو سایت وجود داره ) نظر نمیدم فقط میام پست ها رو نگاه میکنم و میرم وگرنه من از کاربرای قدیمی سایت هستم …
ps3 with ps4 ، داداش من کلی سلیقه به خرج دادم و از کودک درونم کمک گرفتم تا تونستم این آواتارو طراحی کنم ، ولی اگه آواتار بهتری داری بفرست واسم
@ KAZ Miller ) هم نیستیم …
داداش ما کشکم نیستیم نسبت به گیمرهای حرفه ای داخل و خارج از کشور ، ولی (
ولی در مورد اینکه چرا شما نتونستی با بازی ارتباط برقرار کنی اینه که درسته جزو موارد بالا نیستی ولی جزو اون دسته از افراد مریضی هم که از زجر کشیدن لذت میبرن نیستی
———————————————–
:ps: :ps: :ps:
ممنون دوست عزیز بسیار جامع و مفید بود :۱۵:
بی شک یه عنوان فوق العاده…مگه میشه استاد میکامی بازی یسازه و بد باشه…