بحث هفته: شیرین اما سخت | تنها برای ۱ دقیقه فکرش بکنید
بحث این هفته کمی متفاوت است. کار سختی را در پیش رو خواهید داشت.
در این بحث از شما می خواهم تا لحظه ای فکر کنید. فکرش را بکنید که شخصیتی از دنیای بازی ها را دیده اید که همیشه آرزویش را داشته اید. به نوعی او قبول کرده که شما را ببیند. تنها ۱ دقیقه بیشتر وقت نخواهید داشت. در این ۱ دقیقه چه حرفی به او می زنید؟ چه چیزی از او می خواهید؟ و در نهایت فکر می کنید او چه جوابی به شما بدهد؟
می دانم که سخت است. ۶۰ ثانیه شاید فرصت زیادی نباشد اما برای یک آرزو ثانیه به ثانیه اش ارزشمند است.
نظرات خود را با ما در میان بگذارید و در رابطه با آن ها بحث کنید تنها از هرگونه توهین پرهیز کنید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
دانته
اون مدالی که همیشه از گردنش آویزونه رو میخواستم.که به احتمال زیاد نمیداد. :۱۲: یه بوس ازش میگرفتم :۱۵:
به جیل ولنتاین میگفتم ببخشید خانوم من به شما علاقه مند شدم ، میشه بیشتر با هم آشنا شیم …؟!!!
جیل هم لبخندی میزنه میگه : خب باید بیشتر فکر کنم ، میشه بیشتر در مورد خودتون بگین؟
من : من عضو سابق گروه استارز هستم البته به صوررت مخفیانه باهاشون همکاری میکردم به خاطر همین شما تا حالا منو ندیدین …
خلاصه جیل کمی فکر میکنه و جواب مثبت میده… :۱۵: :۱۵:
خب با من کاری ندارین؟!! من برم باید به جیل زنگ بزنم امروز باید با هم بریم بیرون…
خداحافظ بچه ها
شما واقعا فکر کردین من و جیل قرار گذاشتیم بریم بیرون ، غیرتی شدین دیسلایک دادین :۲۶: :۲۵:
به C.price : دهنتو سرویس بیخیال شو راه رو برای جوان ها باز کن… دیگه فسیل شدی داداش :۲۵:
اونم بهم میگه تا تمام کارکتر های مورد علاقه تو نمیرن بیخیال نمیشم :۲۴:
بعد بشینیم با هم یه سیگار خفن بکشیم و تو افق محو شیم :O
ایدن (واچ داگز ) بهش میگفتم یه لحظه گوشیتو میدی دیگه تو اون یه دقیقه به تمام ارزو هام میرسیدم :lol:
از dovakhin می خواستم خودشو زودتر برسونه به dark brotherhood تا اکثر اعضاش نمیرن
مکس پین…..
میگم کمرت خم نشد زیر بار این همه غم و غصه؟؟؟
اونم میگه ی مرد هیچوقت کمرش خم نمیشه……مرد میشکنه غصه میخوره ولی کمرش خم نمیشه
پرافت
بهش میگفتم نانو سویت و تیر کمانش را بده به من!
بازم یکی دیگه از بخشهای جذاب دی بازی را از دست دادم.
چقدر بدشانسم
شاید در اون یک دقیقه میرفتم به دیدار لوک خوش شانس و شانسشو میگرفتم و میشدم ورجیل خوش شانس و بی تعداد از این ۶۰ ثانیه ها میداشتم.
من با کریتوس دلم میخواست صحبت کنم و اون شمشیر های Blade of chaos رو ببینم و اینکه منم میتونم مثل اون یه خدا بشم یکی هم اتزیو تا منم مثل خودش به یه اساسین تبدیل کنه و دیدار با شخصیت محبوب دنیای گیم و البته خودم کرش بندیکوت خیلی دلم میخواست باهاش بودم
زل میزدم تو چشمای Alan بش میگفتم با لحظه لحظه زندگیت زندگی کردم و خیلی دوست دارم رفیق سر سختم …
و یه بغل محکم تا زمانم تموم شه …
ارزوی خوبی بود.
منظورت الن ویکه؟
yes …