خانه » مقالات بازی شکوه سردرگمُی × توسط علیرضا محمدی در ۱۳۹۴/۰۵/۱۵ , 15:04:23 17 *****مقاله نیست. تنها یک نوشته است. یا کامل بخوانید یا اصلا نخوانید***** صحبت درباره ی فیلم است. صحبت درباره یک داستان. داستانی که شخصیت هایش همه جان دارند و دردها می کشند. صحبت در این باب است. صحبت درباره زندگی است. صحبت درباره زندگی است. زندگی چیست؟ لحظه ها؟ اتفاقات؟ احساسات؟ این سوال را از خود پرسیده اید؟ زندگی چیست؟ وقتی به جوابش رسیدید می توانید سوال اصلی را از خود بپرسید. آیا زنده هستید؟ دنیای ما پیچیده در رشته هایی است که یک طرف آن در دست فرد دیگری است. سردرگمُی بخشی از وجود یک یک ماست. انسان هایی که همیشه در پی یافتن چیزی بوده ایم که اصلا نمی دانیم آن چیست. هر کاری هم که می کنیم، هر قدمی که بر می داریم برای یافتن پاسخ است. اما وقتی سوالی در کار نباشد… این داستان هم درباره همین است. مجموعه ای از شخصیت های مختلف. کدام یک کامل است؟ کدام بهتر است؟ این سوال ها جوابی دارد؟ آیا اصلا این سوال ها درست هستند؟ همه ما اوقاتی در زندگی را سردرگمُ هستیم. کدام اوقات؟ همان زمان هایی که تمام وقت ذهن و فکرتان مشغول است. همان اوقاتی که دنبال جواب سوالی واقعی هستید اما آن را پیدا نمی کنید. اصل سردرگمُ بودن بر همین است. عدم یافتن جواب عامل وجود سردرگمُی است. اما کمی صادق باشیم. به نظر من اتفاقا در این لحظات است که زندگی جریان دارد. وقتی سوالی وجود دارد و شما در پی یافتن پاسخ هستید. بقیه اوقات به چیزی فکر نمی کنید و الکی خوش و یا غمگین هستید. در این زمان های الکی خوش و غمگین، آیا اصلا وجود دارید؟ شخصیت های این فیلم همه سردرگمُ هستند. تقریبا همه آن ها نمی دانند چه می خواهند. همه مانند خود ما در پی یافتن پاسخ برای سوالی هستند که واقعا وجود ندارد. تنها یکی در پی زیبایی است. بهتر است برگردیم. زندگی چیست؟ بهایش چقدر است؟ فکر کرده ای؟ اگر جوابی پیدا نکردید به خودتان سخت نگیرید. همه ما همینطوریم. همه سردرگمُیم. در این فیلم مجموعه ای از افراد وجود دارد که به خیالشان زنده اند.یکی تقلا می کند، دیگری گریه و آخری هم خیال پردازی. هیچکس ظاهرا نگاه نمی کند. بهتر است نگویم هیچکس. هنوز هم افرادی پیدا می شوند که بتوان به آن ها غبطه خورد. شما جز کدام دسته اید؟ می توان به شما غبظه خورد؟ چیز زیبایی در چنته دارید؟ اصلا می دانید زیبایی چیست؟ زیبایی صدای یک خرد شدن یک برگ زیر پا است. زیبایی، موج های دریاست. زیبایی شاید در انعکاس نور در آب باشد. زیبایی شاید در صدای جیغ و فریاد یک دختر بچه باشد. زندگی چیست؟ بهایش چقدر است؟ زندگی شاید مضخرف باشد. پر از لحظه های بی معنی و معمولی که نمی دانیم دلیل وجودشان چیست. نمی دانیم از کجا می آیند، هدفشان چیست و نتیجه ای خواهند داشت یا نه. حداقل می توانیم مطمئن باشیم که زندگی می تواند زیبا باشد. اگر زیبا نگاه کنیم. به یاد بیاوریم. یکی درگیر موفق شدن است. شنیده اید این حرفای بیهوده را که می خواهند به شما دیکته کنند چطور می توانی بهتر زندگی کنی. به خودت تلقین کن. به خودت اعتماد به نفس بده. درس بخوان. ازدواج کن. صاحب فرزند شو. همه انگار یک خط برای شما می کشند و شما موظفید که روی آن راه بروید. بدی وجود این خط این است که انگار این خط را در یک تونل کشیده اند. جوری اطرافتان را تاریک می کند که نمی توانید زیبایی را ببینید. این حرف ها از زندگی هم مضخرف ترند. دیگری توجه می خواهد. کلمه ای جالب است. دوست دارید که دیگران به شما نگاه کنند؟ حرکات شما را ریزبینانه ببینند و شما را دوست داشته باشند؟ شاید بد نباشد گاهی توجه. شاید این به شما این حس را بدهد که شما معمولی نیستید. این کلمه معمولی هم از زندگی مضخرف تر است. معمولی چیست؟ معمولی کیست؟ مردم را چه افرادی تشکیل می دهند؟ معمولی ها و یا غیر معمولی ها؟ دور این کلمات منحوس را خط بکشید. مادری است در این داستان. شاید بتوان گفت فردی به خوبی یک مادر را هیچکداممان در زندگی نخواهیم دید. اما این یکی کمی ضعیف شده. تحملش تمام شده. حواسش پرت شده و حافظه اش فراری. اما هر چه باشد باز هم مادر است. نکند یادت بیفتد و دوباره احساساتش فوران کند. این یکی از بقیه بهتر است. آن یکی در فکر یک آرمان است. یک بهشت گمشده. راه و روش درست را ظاهرا فقط او و برادرانش در جنگ پیدا کرده اند. یا مثل او می شوید و یا دیگر نمی خواهد شما را ببیند. ظاهرا قاضی و قانون و اجرا کننده خود این اوست. چیزی که او می خواهد درست و چیزی که نمی خواهد اشتباه است. این افراد را زیاد می بینیم. شاید حتی در نزدیکان. این ها از همه آن قبلی ها بدترند. و در نهایت آخرین فرد را می بینیم. از همه سردرگمُ تر است. چرا؟ چون می داند چه می خواهد. اشتباه همینجاست. او چیزی را می خواهد اما نمی داند که واقعا این خواسته اوست یا نه. مثل اکثر ما. روز به روز بیشتر کار می کنیم و به هدف خود راسخ تر می شویم و زمانی میفهمیم که در اشتباه بوده ایم که به آن هدف می رسیم. از ما سردرگمُ تر وجود دارد؟ ما مثل زندگی سردرگمُیم. اما هنوز تمام نشده. هنوز هم یکی در این داستان هست که بداند زندگی چیست. ظاهرا او جواب را یافته ولی نمی خواهد و یا نمی تواند به ما بگوید. خودش می بیند، از آن فیلم می گیرد و بعدا به یاد می آورد. به راستی اگر ما هم روزی توانستیم جواب این سوال را بفهمیم، بهتر است هر روز به خودمان یاد آوری کنیم تا مبادا از یادمان برود. روزی که جواب را پیدا کنید، شما را دیوانه صدا خواهند زد. عجیب، غیر عادی و کلی برچسب های دیگر که در انتظار شماستو می دانید چرا؟ چون شما تنها کسی هستید که جواب را یافته. حرفایشان را نشنوید. زندگی چیست؟ اگر از من بپرسید می گویم زندگی یک لحظه است. لحظه ای زیبا. اصلا زیبایی چیست؟ لحظه زشتی هم وجود دارد؟ زندگی تمام آن لحظاتی است که پشت سر گذاشته اید. هر کدام به شکلی زیبا بوده اند. شک دارید؟ برگردید و به تمام آن ها دوباره نگاه کنید. زیبایی را در تمام آن لحظات می توانید پیدا کنید. سخت نیست تنها لازم است دقت کنید. زیبایی همان حس خوبیست که یک نسیم رو صورت شما به وجود می آورد. زیبایی همان گرمی و لطافت دستان دیگری است. زیبایی همان نور اول صبح در اتاق است. زیبایی همان زندگیست. زندگی زیبا است. اگر زمانی که به آن نگاه می کنید، چیزی به عنوان زشت در دایره کلمات شما وجود نداشته باشد. زندگی چیست؟ بهایش چقدر است؟ این ها همه حس و حالی بود که می توانید از دیدن فیلمی مانند American Beauty دریافت کنید. ظاهرا چیزی درباره ساختار و فرم فیلم نگفتم. مهم هم نیست. همین که ببینید، خودتان می فهمید. نویسنده علیرضا محمدی We might be through with the past, but the past ain't through with us مقالات بازی 17 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. ممنون از علیرضا خان خب کامنت فیلسوفانه نوشتن بلافاصله بعد از خوندن همچین مطلب مهمی کار سختی است و فقط از عهده دوستانی مثل مبین و امیر دایرکتور بر میاد…پس فقط به چیزهایی که خودم در زندگی بهشون باور دارم بسنده می کنم… و نوشتن در مورد ارزش های یک نفر(و نه یک جامعه)هم کار سختیه…پس ترجیح میدم فقط نظاره گر باشم… ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید علیرضا جان مطلب قشنگی بود خیلی خوشم امد دستت درد نکنه و خسته نباشی ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید فیلمنامه اش همراه با نقد کارگردان از خود فیلم هم قشنگتر هست با زحمت میتونید از جلو دانشگاه گیر بیار ید. :۱۴: ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید حرف نداره این فیلم .. هر کی ندیده حتما ببینه .. ممنون از نویسنده برای “نوشته” ی زیباش :) ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید زندگی چیه؟؟؟ هیچ معنی ای زندگی نداره…. این ماها هستیم که به زندگی معنی می دیم چه تشبیهی باید بکنیم؟؟ تابلو نقاشی؟؟ هر چی.. زندگی چیز نیست.. زندگی مفهومی به تنهایی نداره به نظرم… هر کسی میتونه یک یا چندتا زندگی داشته باشه لحظه ها.. گذشته… آینده خیالی.. گذشته خیالی.. همه این ها میتون یه زندگی رو تشکیل بدن میتونه یه زندگی با تعداد افراد زیادی ولی با تعداد کمی فکر و ایده رقم بخوره.. یا برعکسش مبین خیلی خوب جمله اندرو رایان رو به کار برد… مثل یه فرمول ساده نیست زندگی که اعداد (رفتار) های خاصی رو تو یه جا-زمان مشخص به کار ببریم تا حاصل مشخصی به دست بیاد مشکل اینجاست که ماها و حتی خودم عادت کردیم که سوال همیشه همراهمون باشه.. داشتن سوال ها به صورت خام. یادمه تو کتاب “دنیای سوفی” خونده بودم که زندگی رو به فلسفه تشبیه کرده بود.. که انسان ها تا نخوان چیزی رو پیدا کنن هیچوقت نمیتونن جواب سوالی رو بدن. انسان ها سوال رو میدونن.. شاید جواب هم بدونن ولی دنبالش نمیرن. چرا؟؟؟ وقتی یکی زندگیش موسیقیه، وقتی یکی زندگیش پول در آوردنه، وقتی یکی زندگیش دیدن فوتبال و اون یکی خوردن چایی و خواب و اون یکی فلسفه بافتنه، چرا باید انسان به سمت سوالی بره که پیدا کردن جوابش میتونه ۱ ساعت،۱ روز، ۱ سال و یا ۱ عمر باشه؟؟ این مسئله مشکل ماست.. یه چیزی مثل اون محدودیت تو دنیای اوپن ورلد بازی ها.. میخوای از نقشه بازی بری بیرون ولی نمیشه… تو زندگی مفهومی هم هست به اسم مرگ.. که هم میتونه جالب و هم ترسناک باشه.. ما چی از مرگ می دونیم؟؟ مرگ برای هر انسان چه مفهومی داره؟؟ مفهومی که تو این پست بیشتر بهش اشاره شده به نظرم یه نوع محرکه.. تو کتاب “سه شنبه ها با موری” خیلی خوب این مفهوم رو گفته (هر چند نمیشه اونو یه معیار در نظر گرفت.. یادمون نره زندگی واسه هر شخص متفاوته در نتیجه مرگ هم واسش متفاوته” تو کتاب اشاره میکنه که “مرگ نقطه ای است برای رسیدن به آگاهی در مورد سوالاتی که تمام عمر به دنبالش بوده ایم. مرگ عامل تعادل دهنده و وسیله ای برای تدریسی دوباره..”.. مثل یه رفرش ساده برای نوشتن یه کامنت… یا فقط ویرایش اون! در مورد معمولی بودن… معمولی وجود نداره همونطور که استعدادی وجود نداره. باور یا اعتقاد اینکه هر شخصی میتونه پر اهمیت و خاص جلوه بده واسمون سخته.. “انسان ها احتیاج دارند حس کنند که وجودشان اهمیت دارد”… این چیزی هست که نمیتونیم تغییرش بدیم. از طرفی ممکنه بعضی ها فکر کنن که فهمیدن تو یا همراهی کردن با تو یعنی خاص شدن.. این چیز غلطیه! همیشه دوست داشتیم تا با اکثریت باشیم.. یاد یه جمله از جورج اورول افتادم در مورد همین تنهایی و معمولی بودن: “در میان اقلیت قرار داشتن حتی در اقلیتی تک نفری نشان جهل و جنون نیست، حقیقت در یک سو قرار دارد و کذب در سویی دیگر، اگر تو به تنهایی جانب حقیقت را بگیری و در سوی دیگر، در برابر تو، همه دنیا قرار داشته باشد تو دیوانه نیستی.” زندگی پر از المانه… گذشته و حال و آینده و انسان ها و ایدئولوژی ها و خدا و تاثیرات انتخاب و … سخته بخواییم تک تک رو بررسی کنیم… زندگی همیشه به هدف داشتن هم نیست… شاید هدف داشتن ما رو از زندگی دور می کنه.. در حالیکه شاید خود زندگی معنی ای نداره مگر اینکه ما معنی دارش کنیم ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید علیرضا محمدی تو باید فیلسوف میشدی… حیف شدی رفت ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید ببخشید یادم رفت در مورد فیلم بگم. من این فیلمو خیلی وقت پیش دیدم میشه گفت فیلم خوبیه ، رتبه ۶۱ از ۲۵۰ فیلم برتر با امتیاز ۸.۵ ، ولی تا اونجایی که یادمه یه فیلم متوسط رو به بالا بود، فکر کنم یه خورده زیادی هایپش کردی ۰۰ خوب خوب بود ممنون درباره ی متن هم باید بگم زندگی تعریف نداره فقط درد داره فقط کافیه حسش کنی تا بفهمی چقدر بده … ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید درود بر علیرضای عزیز، نمی دونم در انجمن، بحثی را که می خواستم آغاز کنم دیدی یا نه، با عنوان ” یادداشتی بر یک فیلم ” . آن جا قصدم همین بود که شما در این نوشته بیان کردی. با شعار، ” هر فیلم یک زندگی ” هم خوب نوشتی و هم حس و دریافتی که از فیلم داشتی رو درک می کنم. ولی الان فقط هنگ کردم، این نوشته رو دیدم، چون هیچ کس در انجمن وارد گفتگو در این زمینه نشد. گفتم حتما کسی علاقه مند نیست!!! اینه که الان برای این فیلم آمادگی ندارم از حس و حالم بنویسم. نمی دونم اگر قصدت این هست که ادامه دار باشه، از همکاری دیگران هم استقبال می کنی، یعنی من هم گاه گاهی یادداشتی بر یک فیلم بنویسم، برات بفرستم؟ یا این که همین جور دلی این بار یک مطلب گذاشتی؟ ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید حتما. قبلا هم چند بار گفتم که دوستان می تونن نوشته هاشون رو برای من بفرستن تا با اسم خودشون بره رو سایت. از این کار به شدت استقبال می شه. اینکه این مطالب تو سایت نوشته بهتر هم هست. چون هم بازدید بیشتری می خوره و دوستان می تونن از اون مطلب استفاده کنن و هم اینکه فعلا اوضاع فروم خیلی مشخص نیست که قراره چی بشه. منتظر مطالب شما و دیگر دوستان هستیم. ۰۰ دوست عزیز با تشکر از متن خیلی زیبات.خیلی خیلی جالب و تامل برانگیز بود.چند بار خوندمش. درباره بحث انجمن هم من یه مطلب نسبتا طولانی پست کردم در همون پست شما اما متاسفانه بدلیل مشکلات پی در پی انجمن مطلب پست نشد و دیگه هم نتونستم وارد انجمن بشم متاسفانه متن رو هم گپی نکرده بودم.اما اگر دوباره انجمن یا گروهی داشته باشیم در این بحث شرکت میکنم و خوشحال میشم که شما اینجا پست میزارید..لطفا ادامه بدید. ۰۰ علیرضا محمدی حتما اولین فرصت جمع و جورش می کنم و بهت اطلاع می دم، توی خلوتم برای یکی دو فیلم تقریبا به همین سبک و سیاق حتی نوشته بودم، پیداشون کنم، یه دستی به سر و روشون بکشم و… ، از طرفی خیلی دوست دارم اون مقدمه ای هم که داخل انجمن گذاشته بودم رو بتونم دوباره بنویسمش، با اون بخش شروع کنم، البته نیاز به تغییراتی داره برای سایت، باز هم سپاسگذارم. :۱۵: —————————————– metal-brother جدی می گی؟! این هم بدشانسی من بود!!! در هر صورت سپاس از شما. :۱۵: ۰۰ @ metal خوشحالم خوشتون اومده. @Samsara منتظرم. ایمیل بنده هم اینه alirezam803@gmail.com ۰۰ گل کاشتی علی رضا :۲۴: دیدن فیلم American Beauty هم واجب شد! اما در مورد خود متن… زندگی یک امتحانه. یک امتحان نسبتا طولانی مدت که در یک چشم بهم زدن به اتمام می رسه. همیشه در امتحانات این حس استرس وجود داره و ما هم خواهان شکست اون هستیم. همونطور که حل مسائل آدم رو خوشحال می کنه شکست در باقیشون مارو ناراحت می کنه… و همونطور که حل یک چالش و مسئله ی سخت حس برتری میده توانایی این رو هم داره که نابودمون کنه. و ما مجبوریم با اون کنار بیام و اون رو بپذیریم. تصمیماتی که میگیریم و راه حل هایی که به کار میبریم همه بازتابی از انتخاب های ما در زندگی هستن. زندگی چیست؟ هیچکسی نمیتونه با قاطعیت به این سوال پاسخ بده… و مهم هم نیست مهم اینه که نظر ما راجع بش چیه.من زندگی رو مثل یک امتحان میبینم. چون آموزشم میده. همه چیز رو به من نشون میده و از همه مهمتر سعی می کنه که من رو قوی کنه… از همه نظر به من صدمه میزنه یا من رو خوشحال می کنه ! و جالب اینجاست که زندگی رو خود ما می سازیم! زندگی بازتابی از وجود ماست.تصمیماتی که میگیریم.انتخاب هایی که می کنیم کار هایی که انجام میدیم… به عبارت دیگر زندگی مانند امتحانی میمونه که از وجود ما نشئت میگیره و سعی داره همه چیزی رو به ما نشون بده. و مصالح سازنده ی اون تصمیمات و انتخابات خود ما هستن. “We all make choices.but in the end our choices make us.” ما زندگی رو می سازیم و زندگی مارو… و در این حین چیزی رو حس می کنیم حسی خوب و خوشایند که باعث سرمستی ماست. زندگی این رو به ما میده …اما نه مجانی چون گرونه ولی ما تلاش می کنیم که به دستش بیاریم و ممکه حتی چیز هایی رو فدا کنیم تنها برای بدست اوردن گنجی که شادی بخش و آرامش بخش ماست زیبایی… ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید اه…خدایه من :lol: ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید نمایش بیشتر
ممنون از علیرضا خان خب کامنت فیلسوفانه نوشتن بلافاصله بعد از خوندن همچین مطلب مهمی کار سختی است و فقط از عهده دوستانی مثل مبین و امیر دایرکتور بر میاد…پس فقط به چیزهایی که خودم در زندگی بهشون باور دارم بسنده می کنم… و نوشتن در مورد ارزش های یک نفر(و نه یک جامعه)هم کار سختیه…پس ترجیح میدم فقط نظاره گر باشم… ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
فیلمنامه اش همراه با نقد کارگردان از خود فیلم هم قشنگتر هست با زحمت میتونید از جلو دانشگاه گیر بیار ید. :۱۴: ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
حرف نداره این فیلم .. هر کی ندیده حتما ببینه .. ممنون از نویسنده برای “نوشته” ی زیباش :) ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
زندگی چیه؟؟؟ هیچ معنی ای زندگی نداره…. این ماها هستیم که به زندگی معنی می دیم چه تشبیهی باید بکنیم؟؟ تابلو نقاشی؟؟ هر چی.. زندگی چیز نیست.. زندگی مفهومی به تنهایی نداره به نظرم… هر کسی میتونه یک یا چندتا زندگی داشته باشه لحظه ها.. گذشته… آینده خیالی.. گذشته خیالی.. همه این ها میتون یه زندگی رو تشکیل بدن میتونه یه زندگی با تعداد افراد زیادی ولی با تعداد کمی فکر و ایده رقم بخوره.. یا برعکسش مبین خیلی خوب جمله اندرو رایان رو به کار برد… مثل یه فرمول ساده نیست زندگی که اعداد (رفتار) های خاصی رو تو یه جا-زمان مشخص به کار ببریم تا حاصل مشخصی به دست بیاد مشکل اینجاست که ماها و حتی خودم عادت کردیم که سوال همیشه همراهمون باشه.. داشتن سوال ها به صورت خام. یادمه تو کتاب “دنیای سوفی” خونده بودم که زندگی رو به فلسفه تشبیه کرده بود.. که انسان ها تا نخوان چیزی رو پیدا کنن هیچوقت نمیتونن جواب سوالی رو بدن. انسان ها سوال رو میدونن.. شاید جواب هم بدونن ولی دنبالش نمیرن. چرا؟؟؟ وقتی یکی زندگیش موسیقیه، وقتی یکی زندگیش پول در آوردنه، وقتی یکی زندگیش دیدن فوتبال و اون یکی خوردن چایی و خواب و اون یکی فلسفه بافتنه، چرا باید انسان به سمت سوالی بره که پیدا کردن جوابش میتونه ۱ ساعت،۱ روز، ۱ سال و یا ۱ عمر باشه؟؟ این مسئله مشکل ماست.. یه چیزی مثل اون محدودیت تو دنیای اوپن ورلد بازی ها.. میخوای از نقشه بازی بری بیرون ولی نمیشه… تو زندگی مفهومی هم هست به اسم مرگ.. که هم میتونه جالب و هم ترسناک باشه.. ما چی از مرگ می دونیم؟؟ مرگ برای هر انسان چه مفهومی داره؟؟ مفهومی که تو این پست بیشتر بهش اشاره شده به نظرم یه نوع محرکه.. تو کتاب “سه شنبه ها با موری” خیلی خوب این مفهوم رو گفته (هر چند نمیشه اونو یه معیار در نظر گرفت.. یادمون نره زندگی واسه هر شخص متفاوته در نتیجه مرگ هم واسش متفاوته” تو کتاب اشاره میکنه که “مرگ نقطه ای است برای رسیدن به آگاهی در مورد سوالاتی که تمام عمر به دنبالش بوده ایم. مرگ عامل تعادل دهنده و وسیله ای برای تدریسی دوباره..”.. مثل یه رفرش ساده برای نوشتن یه کامنت… یا فقط ویرایش اون! در مورد معمولی بودن… معمولی وجود نداره همونطور که استعدادی وجود نداره. باور یا اعتقاد اینکه هر شخصی میتونه پر اهمیت و خاص جلوه بده واسمون سخته.. “انسان ها احتیاج دارند حس کنند که وجودشان اهمیت دارد”… این چیزی هست که نمیتونیم تغییرش بدیم. از طرفی ممکنه بعضی ها فکر کنن که فهمیدن تو یا همراهی کردن با تو یعنی خاص شدن.. این چیز غلطیه! همیشه دوست داشتیم تا با اکثریت باشیم.. یاد یه جمله از جورج اورول افتادم در مورد همین تنهایی و معمولی بودن: “در میان اقلیت قرار داشتن حتی در اقلیتی تک نفری نشان جهل و جنون نیست، حقیقت در یک سو قرار دارد و کذب در سویی دیگر، اگر تو به تنهایی جانب حقیقت را بگیری و در سوی دیگر، در برابر تو، همه دنیا قرار داشته باشد تو دیوانه نیستی.” زندگی پر از المانه… گذشته و حال و آینده و انسان ها و ایدئولوژی ها و خدا و تاثیرات انتخاب و … سخته بخواییم تک تک رو بررسی کنیم… زندگی همیشه به هدف داشتن هم نیست… شاید هدف داشتن ما رو از زندگی دور می کنه.. در حالیکه شاید خود زندگی معنی ای نداره مگر اینکه ما معنی دارش کنیم ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
ببخشید یادم رفت در مورد فیلم بگم. من این فیلمو خیلی وقت پیش دیدم میشه گفت فیلم خوبیه ، رتبه ۶۱ از ۲۵۰ فیلم برتر با امتیاز ۸.۵ ، ولی تا اونجایی که یادمه یه فیلم متوسط رو به بالا بود، فکر کنم یه خورده زیادی هایپش کردی ۰۰
خوب خوب بود ممنون درباره ی متن هم باید بگم زندگی تعریف نداره فقط درد داره فقط کافیه حسش کنی تا بفهمی چقدر بده … ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
درود بر علیرضای عزیز، نمی دونم در انجمن، بحثی را که می خواستم آغاز کنم دیدی یا نه، با عنوان ” یادداشتی بر یک فیلم ” . آن جا قصدم همین بود که شما در این نوشته بیان کردی. با شعار، ” هر فیلم یک زندگی ” هم خوب نوشتی و هم حس و دریافتی که از فیلم داشتی رو درک می کنم. ولی الان فقط هنگ کردم، این نوشته رو دیدم، چون هیچ کس در انجمن وارد گفتگو در این زمینه نشد. گفتم حتما کسی علاقه مند نیست!!! اینه که الان برای این فیلم آمادگی ندارم از حس و حالم بنویسم. نمی دونم اگر قصدت این هست که ادامه دار باشه، از همکاری دیگران هم استقبال می کنی، یعنی من هم گاه گاهی یادداشتی بر یک فیلم بنویسم، برات بفرستم؟ یا این که همین جور دلی این بار یک مطلب گذاشتی؟ ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
حتما. قبلا هم چند بار گفتم که دوستان می تونن نوشته هاشون رو برای من بفرستن تا با اسم خودشون بره رو سایت. از این کار به شدت استقبال می شه. اینکه این مطالب تو سایت نوشته بهتر هم هست. چون هم بازدید بیشتری می خوره و دوستان می تونن از اون مطلب استفاده کنن و هم اینکه فعلا اوضاع فروم خیلی مشخص نیست که قراره چی بشه. منتظر مطالب شما و دیگر دوستان هستیم. ۰۰
دوست عزیز با تشکر از متن خیلی زیبات.خیلی خیلی جالب و تامل برانگیز بود.چند بار خوندمش. درباره بحث انجمن هم من یه مطلب نسبتا طولانی پست کردم در همون پست شما اما متاسفانه بدلیل مشکلات پی در پی انجمن مطلب پست نشد و دیگه هم نتونستم وارد انجمن بشم متاسفانه متن رو هم گپی نکرده بودم.اما اگر دوباره انجمن یا گروهی داشته باشیم در این بحث شرکت میکنم و خوشحال میشم که شما اینجا پست میزارید..لطفا ادامه بدید. ۰۰
علیرضا محمدی حتما اولین فرصت جمع و جورش می کنم و بهت اطلاع می دم، توی خلوتم برای یکی دو فیلم تقریبا به همین سبک و سیاق حتی نوشته بودم، پیداشون کنم، یه دستی به سر و روشون بکشم و… ، از طرفی خیلی دوست دارم اون مقدمه ای هم که داخل انجمن گذاشته بودم رو بتونم دوباره بنویسمش، با اون بخش شروع کنم، البته نیاز به تغییراتی داره برای سایت، باز هم سپاسگذارم. :۱۵: —————————————– metal-brother جدی می گی؟! این هم بدشانسی من بود!!! در هر صورت سپاس از شما. :۱۵: ۰۰
گل کاشتی علی رضا :۲۴: دیدن فیلم American Beauty هم واجب شد! اما در مورد خود متن… زندگی یک امتحانه. یک امتحان نسبتا طولانی مدت که در یک چشم بهم زدن به اتمام می رسه. همیشه در امتحانات این حس استرس وجود داره و ما هم خواهان شکست اون هستیم. همونطور که حل مسائل آدم رو خوشحال می کنه شکست در باقیشون مارو ناراحت می کنه… و همونطور که حل یک چالش و مسئله ی سخت حس برتری میده توانایی این رو هم داره که نابودمون کنه. و ما مجبوریم با اون کنار بیام و اون رو بپذیریم. تصمیماتی که میگیریم و راه حل هایی که به کار میبریم همه بازتابی از انتخاب های ما در زندگی هستن. زندگی چیست؟ هیچکسی نمیتونه با قاطعیت به این سوال پاسخ بده… و مهم هم نیست مهم اینه که نظر ما راجع بش چیه.من زندگی رو مثل یک امتحان میبینم. چون آموزشم میده. همه چیز رو به من نشون میده و از همه مهمتر سعی می کنه که من رو قوی کنه… از همه نظر به من صدمه میزنه یا من رو خوشحال می کنه ! و جالب اینجاست که زندگی رو خود ما می سازیم! زندگی بازتابی از وجود ماست.تصمیماتی که میگیریم.انتخاب هایی که می کنیم کار هایی که انجام میدیم… به عبارت دیگر زندگی مانند امتحانی میمونه که از وجود ما نشئت میگیره و سعی داره همه چیزی رو به ما نشون بده. و مصالح سازنده ی اون تصمیمات و انتخابات خود ما هستن. “We all make choices.but in the end our choices make us.” ما زندگی رو می سازیم و زندگی مارو… و در این حین چیزی رو حس می کنیم حسی خوب و خوشایند که باعث سرمستی ماست. زندگی این رو به ما میده …اما نه مجانی چون گرونه ولی ما تلاش می کنیم که به دستش بیاریم و ممکه حتی چیز هایی رو فدا کنیم تنها برای بدست اوردن گنجی که شادی بخش و آرامش بخش ماست زیبایی… ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید