جنگ در ابعادی دیگر | نقد بازی Battlefield: Hardline
انکارش نکنید، انسان موجود تنوعطلبی است. از اینکه هر روز موردهای تکراری ببیند خسته و سردرگم میشود و راهی پیدا میکند تا به کمال مطلوب خود یا همان تنوع برسد. این انسان، حتا اگر هر روز هم یک چلو کباب خوشمزه میل بکند و همیشه از یک رستوان خیلی شیک غذا سفارش بدهد، باز هم بعد از مدتی خسته میشود و بهجای چلو کباب، حتا حاضر است برای یک لقمه نان و پنیر لَهلَه بزند.
چنین توضیحی شاید هیچ ربطی به تیتر مقاله یا موضوع مطلب نداشته باشد اما یک مثال خوب برای این بازی است. شما تنها فقط کافی است به جای کلمهی «چلو کباب»، «میداننبردهای گذشته و نظامی» قرار بدهید و به جای نان و پنیر هم Battlefield Hardline قرار بدهید تا متوجه ارتباط توضیح بالا با این پاراگراف بشوید.
عنوان: Battlefield: Hardline
سازنده: Visceral Games
ناشر: Electroic Arts
موتور پایه: Frostbite 3
تاریخ انتشار: ۱۷ مارچ ۲۰۱۵
سبک: First Person Shooter
پلتفرمها: PC, PlayStation 4, Xbox One, Xbox 360, PlayStation 3
مدت زیادی میشد که صنعت بازیهای اکشن اول شخص معمولاً به نبردهای نظامی بین چند کشور محدود میشد؛ مثل همیشه هم داستان از این قرار بود که آمریکای ابر قدرت مورد حملهها و تهدیدهای تروریستی گروهکهای ارتشی دیگر (بخوانید ارتش روسیه) قرار گرفته است و ما هم در نقش یک سرباز لال (!) و با گروهی تقریباً ۳-۴ نفره میخواهیم دشمنانی که هزاران برابر ما تعداد و قدرت دارند را رهسپار دیار باقی بکنیم تا حساب کار دستشان بیاید!
در چنین بازاری پس از مدتها سر و کلهی Visceral Games که بیشتر بخاطر مجموعهی «فضای مرده» معروف است پیدا میشود و یک «میداننبرد» جدید را معرفی میکند. اشتباه نکنید، اینجا خبری از روسها و ارتش آمریکا نیست. اینجا میداننبرد است ولی میدانی که به جای سرباز ما را در نقش پلیسها و دزدها قرار میدهد؛ میدانی که به جای پادگانها، ما را در فضای شهری و مدرن آمریکا قرار میدهد؛ میدانی که به جای مبارزه با سران ابر قدرت کشورهای دیگر، ما را به مبارزه با قاچاقچیها دعوت میکند. نام این میداننبرد جدید Battlefield: Hardline است که میخواهد جنگ را در ابعادی دیگر نشانمان بدهد.
اندر حکایات یک پادرآرمانشهر
داستان بازی هیچ سنخیتی با دنیا و داستانهای پیشین میداننبرد ندارد و همانطور که گفتیم بیشتر مربوط به درگیری بین پلیسها و تبهکاران است ولی در قالبی جدید که همان دزد و پلیس میشود.
شما در نقش یک کارآگاه پلیس به اسم «نیک مندوزا» هستید و برای شخصی به اسم «داوز» کار میکنید. نیک یک کوبایی است که به آمریکا سفر کرده تا شرکای سابقاش که شهر را فاسد کردهاند به دست عدالت بسپارد و این کار را در نقش یک پلیس با همکارش «کای» میخواهد به سرانجام برساند.
روایت و داستان بازی بیشتر به سریالهای پلیسی شباهت دارد؛ مخصوصاً اینکه مراحل به صورت Episodeای شکل هستند و در شروع آنها با یک «آنچه گذشت» روبهرو میشوید. هر چند که داستان با الگوبرداری از سریالهای پلیسی نوشته شده، در مقایسه با عنوانهای گذشتهی خود و رقیبهایاش تماماً یک نوآوری به شمار میرود.
مثل نسخههای قبلی، داستان بازی چیز خاصی برای گفتن ندارد و بسیار ساده است ولی از حق نگذریم روایت خوبی دارد و در چند قسمت به خوبی شگفتزده میشویم که باعث میشود تا شوق بازیکن برای دیدن سرانجام بازی بیشتر بشود. درباره شخصیتپردازیها هم باید گفت شخصیت اصلی داستان در مقایسه با نسخههای قبلی بهتر است و مخاطب بیشتر با او ارتباط برقرار میکند. دیگر خبری از شخصیت لالی مثل «دنیل رِکِر» نیست. نیک در میانپردههای بازی حضور پررنگی دارد و گاهی هم دربارهی خانوادهی خود و گذشتهاش صحبت میکند. به طور کلی نیک شخصیت معقولی است. اما همان قدر که شخصیت اصلی بازی خوب است، شخصیتهای فرعی بازی ضعیف هستند؛ در حقیقت آنها بیشتر مجسمههایی (!) هستند که تنها به پیشبرد هدفهای نیک کمک میکنند. هیچ چیز خاصی در آنها دیده نمیشود و دخالت زیادی هم در داستان بازی ندارند.
تصویرسازی و صداگذاری یک پادآرمانشهر
یکی از مهمترین بخشهای این مجموعه، بخش گرافیک فنی و بصری بازی بود که سازندگان همیشه مانور زیادی روی آن میدادند. میداننبرد ۴ گرافیک و تخریبپذیریای واقعاً فوقالعاده را ارائه داد و این نسخه هم از این قائده مستثنا نیست. ولی نکته اینجاست که پیشرفت قابل توجهی نسبت به میداننبرد ۴ نداشته است. با این حال، موتور پایهی بازی یعنی «فراستبایت ۳» باز هم کار خودش را خوب انجام داده است و با یک تخریبپذیری عالی (هر چند نقش کمرنگتری دارد)، سایهزنی و نورپردازی کمنقص، بافتهایی با کیفیت مطلوب و… تجربهای کم نظیر به مخاطبان ارائه میدهد.
بازی از نظر موسیقی و صداگذاری هم در سطح مطلوبی قرار دارد. خوشبختانه بازی از جهت موسیقیها با یک دگرگونی روبهرو شده است. دیگر خبری از آهنگهای حماسی نیست و آهنگهای بازی بیشتر درونمایهی «هیپهاپ» و «راک» دارند که با دنیای دزد و پلیسی بازی هم ارتباط کاملاً درستی برقرار کرده است. جدا از آن هم یک تنوع برای این سری به حساب میآید. در بخش صداگذاری هم باید گفت مشکل خاصی در این بخش وجود ندارد. صدای سلاحها، شکست وسایل، ضربه زدن به دشمنان و… هنوز هم گوشنواز است.
درگیریِ یک پادآرمانشهر
گیمپلی بازی نسبت به قبل تغییرات مختلفی کرده است که بدون قالب جدید بازی (دزد و پلیس) امکان پذیر نبود. بخش مخفیکاری نسبت به گذشته نقش پررنگتری دارد. البته مخفیکاری بازی از کلیشههای همیشگی این سبک دوری کرده است. این مخفیکاری به این شکل است که شما وقتی وارد محیطی جدید میشوید خبری از شلوغکاری نیست برای همین دشمنان از شما خبر ندارند؛ بنابراین به راحتی میتوانید آنها را دور زده و با گفتن “Freeze” آنها را تسلیم کنید. نکته عجیب و تا حدودی هم منفی در اینجاست که بازی شما را وادار به مخفیکاری میکند؛ یعنی امتیازهای بیشتر و سلاحهای بهتری در اختیارتان قرار میدهد تا شما را نسبت به مخفیکاری وسوسه کند و این مورد در تضاد کامل با اساس این مجموعه است.
البته همچنان بخش اکشن و صحنههایاش مثل گذشته باقی است و میتوانید با برداشتن اسلحههای تمام اتوماتیک و قوی، دشمنان را به رگبار گلوله و نارنجک ببندید. این بخش از بازی، تغییرات زیادی ندارد و بیشتر از همان فرمول گذشتهی این سری استفاده میکند اما با این حال هنوز هم لذتبخش و زیباست.
صحبت از صحنههای اکشن شد؛ درباره این موضوع باید گفت متاسفانه صحنههای اکشن و سینماتیک در این نسخه ضعیفتر شده است. آیا مرحلهی اول میداننبرد ۴ و آن هیجان و صحنههای گوناگوناش را یادتان هست؟ اگر بخواهیم منصفانه در نظر بگیریم نصف صحنههای این بازی را روی هم بگذاریم تازه چیزی در حد و اندازهی آن مرحلهی میدان نبرد ۴ میشود. متاسفانه این عامل مبارزات را خشکتر کرده است. البته این نکته را هم بهتر است بدانید که بعضی از مراحل باید مدت طولانیای در ماشین فقط منتظر بمانیم یا مدت زیادی در یک جاده بدون هیچ هیجانی رانندگی کنیم. این عوامل متاسفانه باعث شده تا گیمپلی بازی شور و هیجانهای گذشته را نداشته باشد.
یکی دیگر از تغییرات جالب دیگر بازی، استفاده از «اسکنر» است. در این قسمت شما در بعضی منطقهها با این اسکنر باید محل جرم را بررسی کنید، مدارک را اسکن کنید، اطلاعات افراد مختلف را پیدا کنید یا حتا رمز یک گاوصندوق را با اسکن کردناش پیدا کنید. این اسکنر جدا از کارهای کارآگاهی دیگر به علامت زدن دشمنان هم کمک بسزایی میکند. افزودن شدن اسکنر پس از تغییرات گوناگون در بخش مخفیکاری، دومین تغییر جالب بازی است که باعث شده گیمپلی از کلیشههای گذشته فرسنگها فاصله بگیرد.
از دیگر مشکلات این بخش هم میتوان به هوش مصنوعی بازی اشاره کرد. این نسخه هم مثل میداننبرد ۴ از مشکلاتی در این بخش رنج میبرد. دشمنان هنوز هم ممکن است کارهای احمقانهای انجام بدهند؛ مانند چرخیدن به دور خودشان (!)، قرار نگرفتن به طرز صحیح در سنگر و… البته این ایرادها برای یاران خودی هم صادق است با این تفاوت که یاران خودی افت بسیار شدیدی کردهاند. در اکثر مواقع اگر به رفتارهای آنها در مبارزه دقت کنید، متوجه کارهای غیرطبیعیشان در مبارزات میشوید!
مشکل دیگری هم که در نسخههای اخیر گرفتار بخش تکنفره و گیمپلی این مجموعه بوده یعنی کوتاهی بیش از حد بخش تکنفره هنوز هم در این نسخه وجود داشته و برطرف نشده است. مراحل بازی تعداد زیادی ندارد و همگیشان در طول ۴ تا ۸ ساعت به پایان میرسند.
لنگه کفش هم در بیابان غنیمت است
وقتی که میبینیم بار بزرگی از کلیشهها ما را محاصره کردهاند کاملاً طبیعی است که بگوییم: «لنگه کفش هم در بیابان غنیمت است.» Battlefield: Hardline احتمالاً نمیتواند آن خاطرات خوش شما را در نسخههای پیشین به ویژه بخش مولتیپلیر با شکوهاش را یک بار دیگر به شکلی بهتر رقم بزند. ولی این نسخه با تم پلیسی و نوآورانهاش و تمام افت و خیزهایاش هنوز هم یک شوتر اول شخص سرگرمکننده به شمار میرود و برای طرفداران این مجموعه ارزش یک بار تجربه کردن را دارد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
نقد خوبی بود
در کل بازی خوب و لذت بخشی بود،هم کمپینش هم مولتیش