لابیرنت دل ها | نقد بازی The Witcher 3: Wild Hunt

در ۱۳۹۴/۰۴/۰۱ , 20:30:51

یک ضرب‌المثل انگلیسی می‌گوید درباره‌ی هیچ کتابی از روی جلدش داوری نکن. چه سری است که خیلی از ما آدم‌ها عادت داریم از روی ظاهر قضیه بی‌درنگ به صندلی قضاوت لم بدهیم و با حساب‌و‌کتاب هوایی خودمان، در مورد این و آن برداشت‌هایی بکنیم که از عهده‌ی هیچ پیشگو و رمالی ساخته نیست!؟ نمی‌دانم اما شخصا از این سوراخ شتاب‌زدگی زیاد زخم خورده‌ام. مثلا همین پیش‌داوری، به دفعات باعث شده است که از روی بیست دقیقه‌ی اول یک سریال، چهارصفحه‌ی نخست یک کتاب یا اولین ساعات یک بازی کامپیوتری کارنامه‌ی قبولی یا تجدیدی برای آن‌ها صادر کنم. ویچر ۲ یکی از بازی‌هایی بود که قربانی این قضاوت عجولانه شد؛ چون تجربه‌ی یک ساعت اول بازی نتوانست انتظارات مرا از آزادی‌عمل لازم در یک بازی WRPG برآورده سازد، دست از آن کشیدم.

همان سال وقتی بسزدا دست خود را رو کرد و اسکایریم را تحویل دنیای گیم داد، ماحصل تجربه‌ی دست‌پخت جدید تاد هاوارد و تیم او انتظارات بیشتر و برداشت‌های متفاوتی بود از این‌که یک نقش‌آفرینی خوب باید چه خصوصیاتی داشته باشد. برای اولین بار احساس کردم که حصار بلند میان من و دنیای بازی فروریخته و با گذشتن از مرزهای ماده جایی وسط صفرویک‌های کامپیوتری خودم را گم کرده‌ام. خیلی‌ها معتقدند که اسکایریم همه‌چیز را از ریشه دگرگون کرد و تار و پود این ژانر را از نو بافت. خیلی‌ها به سمت اسکایریم آمدند که این اولین تجربه‌ی نقش‌آفرینی‌شان بود. اما این محو شیرینی بازی شدن عوارض جانبی تلخی هم به‌جا گذاشت. تنم از سرمای جانسوز کوهستان‌های تمریل هرگز نلرزید اما، نسبت به بازی‌های دیگر سرد شد. بعد از اسکایریم به هر بازی دیگری که چنگ زدم سایه‌ی سنگین آزادی عمل اسکایریم، طوری روی همه‌ی آن‌ها خیمه افکنده بود که همواره خودم را در فضایشان محصور و دست‌وپابسته می‌دیدم. از طرفی پس از صدها ساعت تجربه‌ی اسکایریم، دیگر کار زیادی هم باقی نبود که بشود در سرزمین پدری انجام داد. یخبندان فکری و صفحه‌کلید خاک‌گرفته‌ای سهم من از گیم شد که تا تجربه‌ی دوباره‌ی ویچر ۲ اما این‌بار بادقت و بدون پیش‌داوری برطرف نشد. بازی از دریچه‌ی چشم قهرمان داستان گرالت، نشان داد اگرچه اسکایریم در نوع خود بازی بی‌نظیری است، اما مسائل مهم دیگری هم وجود دارد که The Elder Scrolls از پرداختن به آن‌ها عاجز بوده است.

bloody17
«نمی‌دونم توی دنیای شما ویچرها چه خبره اما توی دنیای ما، هیچی سیاه یا سفید نیست.» — Bloody Baron – Witcher III

ایده‌ی جالبی که کمتر بازی به اندازه‌ی ویچر روی آن انگشت گذاشته، آفرینش دنیایی است که هیچ‌کس شخصیت سیاه یا سفید نداشته باشد. بیشتر نقش‌آفرینی‌های دیگر، هرچقدر هم که دست شما را برای دخالت در داستان باز گذاشته باشند، اما تشخیص این‌که به چه کسی باید کمک کرد، جلوی چه کسی باید درآمد و چه کسی را باید به حال خودش گذاشت را ساده کرده‌اند؛ دنیای ویچر دنیای نقاب‌هاست. دنیایی است که گاهی از شیطانی‌ترین موجودات انسانی‌ترین کارها سر می‌زند. دنیایی است که باید تاوان محافظت از جان یکی را با قربانی کردن جان دیگری بدهید. ویچر سر راهمان دوراهی‌هایی می‌کارد که ترازوهای عقل گاهی نمی‌تواند برای ادامه‌ی مسیر کافی باشد. بعضی از انتخاب‌های ما نتیجه‌هایی دارد که به‌هیچ‌وجه نمی‌خواستیم این‌طور شود. جایی‌که در یک بازی مثل اسکایریم یا عصر اژدها مردم از فداکاری‌های شما حماسه‌ها می‌سازند ویچر روی دیگر سکه را نشان می‌دهد؛ همه دنبال یک قهرمان می‌گردند که خودش را فدا کند تا آن‌ها یک شب دیگر را هم صبح کنند. یک‌نفر که پا روی شانه‌هایش بگذارند و از آن بالا روند. به همین دلیل  تصمیم‌گیری در ویچر حق انتخابی میان بد و بدتر است. بد و بدترهایی که مدام ما را به یکدیگر پاس می‌دهند و کراهت و دوبه‌شکی خود را پیوسته به بازیکن تحمیل می‌کنند.

شخصیت‌های قابل‌باور و دیالوگ‌های زیرکانه و شیرین یکی دیگر از جذابیت‌های کم‌نظیر ویچر است. ظاهر گرالت شاید در نگاه اول غلط‌انداز جلوه کند اما پشت چهره‌ی بی‌احساس او مردی دنیادیده، زیرک، بسیار شوخ‌طبع و مصمم دیده می‌شود که زمام هیجانات خود را بدست دارد و با دوستان خود مثل آینه صاف و صادق است. ویچر خیلی زود به من ثابت کرد این تصور که در نقش‌آفرینی مدرن بهتر است خلق پروتاگونیست را به دست خود بازیکن بسپاریم، لزوما حرف درستی نیست. نقش‌آفرینی امروزی بیش از هرچیز از نبود کاراکتر‌های ماندگار رنج می‌برد که باعث شده است خیلی از ما این‌طور فکر کنیم. کافی است شخصیت‌پردازی قهرمان به خوبی انجام شود تا از بودن در کنار او، نه به جای او، لذت برده و احساس رضایت کنیم. بقیه‌ی شخصیت‌های ویچر هم دست‌کمی از گرالت ندارند. جاه‌طلبی آن‌ها تحسین‌برانگیز است و در حاضرجوابی کم نمی‌آورند. در یک کلام شخصیت‌پردازی بازی بی‌نظیر است. اجازه دهید با این مقدمه به نقد The Witcher 3: Wild Hunt سومین قسمت از سری بازی ویچر بپردازیم.

چالش گرافیک

بحث کاهش گرافیک ویچر ۳ که جرقه‌های آن پارسال زده شد اما موقع انتشار بازی قوت گرفت، لازم است همین‌جا حل‌وفصل شود. در حق خودتان لطفی کنید و چشم‌وگوشتان را روی حرف‌و‌حدیث‌هایی که به دانگریدشدن این بازی یا هر بازی بزرگ دیگری مربوط می‌شود ببندید. این بدبینی و کم‌بینی جز این‌که باعث می‌شود عطش عشق شما به بازی فروکش کند و نتوانید خود را از تجربه‌ی آن سیراب کنید هیچ حاصل دیگری ندارد. بله، ویچر ۳ روی PC آن‌گونه که تصور می‌شد با کنسول‌ها فاصله ندارد و از گذشته‌اش اندکی دور شده است؛ اما فکر می‌کنم با توجه به حجم بازی، کیفیتی که CD Projekt RED به آن دست یافته هنوز هم ستودنی است. مدتی پرسه‌زدن در محیط پهناور ویچر ۳ با وجود صحنه‌های دل‌انگیز در کنار داستان غنی و آکنده از احساس بازی، خیلی زود کلمه‌ی دانگرید را کاملا از ذهن شسته و بی‌معنا می‌کند.

witcher 3 review screen 1
جلوه‌های postproc تاثیر زیادی بر کیفیت خروجی می‌گذارند و گاهی تصاویر سینماتیک خلق می‌کنند.

طراحی بافت‌های ویچر ۳ زیباست اما بی‌نظیر نیست که فکر می‌کنم باید آن‌را به حساب محیط بسیار شلوغ بازی گذاشت و به نفع سرعت و نرخ فریم اجرایی بازی در موتور توانمند REDengine 3 از آن چشم‌پوشی کرد. نسل جدید ردانجین از یک طرف در سرعت بارگذاری محیط‌های وسیع بازی و استفاده‌ی هرچه بیشتر از توان محاسباتی پردازنده برای پردازش فیزیکی و منطقی و هوش مصنوعی (AI) پیشرفت قابل‌توجهی دارد و از طرفی با بهره‌گیری از جدیدترین متدهای پردازش گرافیکی مانند میان‌افزار ۳ Umbra به تعادل عالی میان گرافیک و پرفورمنس دست یافته است. از نظر گرافیکی و فنی، بی‌انصافی است اگر ویچر ۳ را یک بازی مثال‌زدنی ندانیم.

witcher 3 review screen 2
سیستم برخورد اشیا (collision) در ویچر ۳ جدی گرفته شده است؛ همان‌طور که مشاهده می‌کنید اگر گرالت لباس یقه‌بلند به تن کرده باشد و موهای او را بلند گذاشته و نبسته باشید، موها به سمت داخل لباس جمع می‌شوند و در یقه‌ی گرالت فرو نمی‌روند. چنین خصوصیات ریزی در ویچر ۳ زیاد دیده می‌شود.

گذشته از این مسائل، گرافیک ویچر ۳ یک ویژگی برجسته دارد و آن این‌که اگرچه با یک فانتزی و دنیای خیالی روبرو هستیم، اما تصاویر کاملا باورپذیرند طوری که انگار هرچیزی که می‌بینیم برگی از دفتر تاریخ باشد. سنخیت گرافیک بازی با عناصر دیگر مانند سبک بزرگسالانه‌ی روایت داستان و فولک‌لور ویچر در این بازی کاملا مشهود و CDPR برای ایجاد این توازن لایق تشویق است. وضعیت دوربین و نورپردازی دل‌انگیز در حین گفت‌و‌گوها گاهی صحنه‌های بسیار زیبایی خلق می‌کند که می‌تواند شما را در تامین تصویر زمینه‌ی دسکتاپتان خودکفا ‌کند. ریزه‌کاری‌های گرافیکی نیز که ویچر همواره تعصب خاصی نسبت به آن‌ها نشان داده است، در Wild Hunt بیشتر از قبل موردتوجه بوده است. اگر از ویچر ۳ انتظار گرافیک چشم‌نواز و روان دارید، این نقد و بررسی را چراغ سبزی برای انتخاب بازی حساب کنید.

گره‌های داستان: احساسات و عواطف در راس

چنانچه از ویچر ۳ انتظار خلق لحظاتی خاطره‌انگیز دارید، توصیه‌ی من این است که حداقل بدون تجربه‌ی قسمت قبل وارد بازی جدید نشوید. داستان ویچر ۳ و ستینگ آن ارتباط زیادی به ویچر ۲ ندارد اما خیلی از شخصیت‌های آشنا باروبندیل خود را بسته و به غرب رود پونتار سفر کرده‌اند. این‌جا مرز امپراتوری نیلفگارد و ردانیاست جایی که ویچر ۳ اتفاق می‌افتد.

witcher 3 review screen 4
هر جا که گرالت باشد، دندلایون و زولتان هم آن‌جا خواهند بود.

اگر از ویچر ۲ به خاطر داشته باشید، پس از آن‌که توطئه‌ی نیلفگارد برای ترور پادشاهان شمالی به ثمر نشست و تنها رَدّوید پنجم پادشاه ردانیا از مهلکه جان سالم به در برد، اِمیِر امپراتور نیلفگارد بلافاصله به سمت شمال لشکرکشی کرد. همزمان که او سرزمین‌های تِمِریا و اِدیرن را فتح می‌کرد، ردوید نیز به کِدوین حمله و این کشور را که بعد از جنگ بر سر مالکیت دره‌ی پونتار کاملا تضعیف شده بود، تحت سلطه‌ی خود درآورد. اکنون رود طویل پونتار، مرزهای امپراتوری وسیع نیلفگارد را از تنها حکومت مستقل باقی‌مانده، ردانیا، جدا می‌کند. امیر به تخت ویزیما، پایتخت تمریا، تکیه زده و ردوید نیز در آکسِنفورد، جنگ با نیلفگارد را از خط مقدم رهبری می‌کند به این امید که بیگانگان را از سرزمین‌های شمالی بیرون کند. چنان‌که می‌بینید، موضوعات سیاسی همچنان نقش پررنگی را در ویچر بازی می‌کنند اما این‌بار خط داستانی اصلی ارتباط مستقیمی با این مسائل ندارد. در مواجه با سیاست‌هایی که عملا برد و باخت آن سهم افراد دیگری است نه سهم گرالت، گرگ سفید این‌بار حق آن را هم دارد که رای ممتنع صادر کند و خود را کنار بکشد.

witcher 3 review screen 3
خودتان را برای انتخاب‌هایی سخت آماده کنید.

رابطه‌ی عاشقانه‌ی گرالت با تِرِس مِری‌گولد و یِنِفر، بزرگ‌ترین کشمکش درونی پیش روی گرالت است که سازنده آن را با ظرافت هرچه تمام‌تر به تصویر کشیده است. گرالت سرانجام با یِنِفر معشوقه‌ی قدیمی خود دیدار می‌کند و با این‌که حالا حافظه‌ی ازدست‌رفته‌اش را پس گرفته است، اما عشق خود به ترس را هم نمی‌تواند پس بزند. ترس و ین، هر کدام سعی می‌کنند به نفع دیگری از ویچر فاصله بگیرند و برای گرالت که موقع ابراز عواطف زبانش قفل می‌کند، تصمیم سختی است که یکی را عشقی حقیقی و دیگری را سایه‌ای از یک عشق بربادرفته بخواند. CDPR به زیبایی و با حفظ اعتدلال، روایت‌گر داستان عشقی تلخ و شیرینی است که شاید بهتر از این نمی‌توانست بر صفحه‌ی نمایشگر ظاهر شود.

witcher 3 review screen 8
بدون شرح…

داستان اصلی بازی هم جانمایه‌ی عاطفی دارد. گرالت سال‌هاست که سیریلا را ندیده و نمی‌داند دخترخوانده‌ی بازیگوشش حالا چه شیرزنی شده و در بی‌پروایی چه شباهت‌هایی به او پیدا کرده است. خون دیرینه که در رگ‌های سیری جریان دارد، قدرت‌های جادویی فوق‌العاده‌ای به او بخشیده و ارتش Wild Hunt لحظه‌ای از تعقیب برای شکار او دست برنمی‌دارد. بنابرین نجات‌دادن سیری از Wild Hunt و پرده‌برداری از اسرار این ارتش مرموز دو موضوع اصلی داستان ویچر ۳ خواهند بود. بقیه‌ی داستان هم در قالب ماموریت‌های جانبی روایت می‌شود. اشتباه نکنید این هرگز به این معنا نیست که ویچر به موضوعات دیگر کم‌لطفی کرده باشد چون این مراحل شاید به‌اندازه‌ی ماموریت‌های اصلی کش‌دار نشوند اما جذابیت پای ثابت اغلب آن‌هاست. ویچر ۳ نخواسته است با کلیشه‌پردازی‌ وقت بازیکن را بیهوده اشغال و محیط وسیع خود را با برگرداندن فرمول‌های سنتی خسته‌کننده‌ برای ماموریت‌های جانبی و شخصیت‌های آبکی استریوتایپ پر کند. حرفه‌ی اصلی ویچری، کشتن هیولاها درقبال پول، در ویچر ۳ خیلی پررنگ شده است. حالا منوی کوئست‌ها جای جداگانه‌ای برای این ماموریت‌ها با عنوان Witcher Contracts باز کرده و تک‌تک این مراحل به فرایندی منطقی از کارآگاه‌بازی‌هایی تبدیل شده‌اند که در آن‌ها گرالت با ذره‌بین گذاشتن روی صحنه‌های حمله‌ی هیولا، لانه‌‌اش را پیدا کرده و در مبارزه‌ای تهدیدکننده و دشوار او را از پا در خواهد آورد. درکل می‌توان گفت ماموریت‌های ویچر ۳ با گروه‌خونی گرالت سازگاری خیلی بیشتری دارند و با این‌که تعدادشان زیاد است اما این کمیت موجب کاهش کیفیت نشده است و باعث خستگی و دل‌زدگی نمی‌شود.

گیم‌پلی: با گرالت شکست‌ناپذیر خداحافظی کنید

گیم‌پلی ویچر ۳ پیشرفت زیادی داشته است. تقریبا هیچ چیز از ویچر ۲ دست‌نخورده نمانده و مکانیک‌های بازی در همه‌ی ابعاد بهبود یافته‌اند. بسیاری از جنبه‌های گیم‌پلی ویچر ۳ را در پیش‌نمایش بازی بررسی کرده‌ایم پس اجازه دهید از پرداختن دوباره به آن‌ها صرف‌نظر کنیم. اما شاید مهم‌ترین ایرادی که ویچر ۳ آن را حل کرده، نبود توازن در میزان سختی است و نشان می‌دهد CDPR درس‌های زیادی از اشتباهات گذشته‌ی خود گرفته است. چالش بر ویچر ۳ مسلط است و همواره شما را برای تقویت توانایی‌های گرالت تشویق می‌کند. برای همه‌ی ماموریت‌ها، تراز (level) پیشنهادی درنظرگرفته شده است که از منوی کوئست‌ها در کنار نام ماموریت می‌توانید آن را مشاهده کنید. اگر روی درجه‌ی سختی متوسط بازی می‌کنید، پیشنهاد جدی من این است که ماموریت‌ها را بین ۳-۵ تراز قبل‌از این‌که به تراز پیشنهادی برسید (به فاصله‌ی کوتاهی از زمانی‌که تراز پیشنهادی از قرمز به سبز تغییر رنگ داد) انجام دهید تا از چالش لذت‌بخش موجود بی‌بهره نمانید. اما روی سطح دشوار چنین کاری غیرضروری یا غیرممکن به نظر می‌رسد. دشمنان و هیولاهای بازی در ویچر ۳ از تنوع زیادی برخوردارند و بدون قاعده‌ی خاصی در نقشه پراکنده شده‌اند. بنابرین گاهی حین سفر به دشمنانی برخورد خواهید کرد که با یک ضربه کارتان را تمام می‌کنند. (قرمز بودن نام آن‌ها نشان می‌دهد مبارزه‌ی بسیار سختی درپیش خواهید داشت.) بازی را زیاد ذخیره کنید و منتظر ذخیره‌ی خودکار نمانید. سیستم مبارزات ویچر که حالا شامل دفاع کردن، ضدحمله‌زدن، جاخالی کوتاه و بلند، استفاده از پوشن، آغشته‌کردن شمشمیر به سم و جادوهای ویچری می‌شود، زمانی واقعا جذاب خواهد بود که مجبور شوید از همه‌ی این توانایی‌ها نهایت استفاده را ببرید و مبارزه‌های طولانی و طاقت‌فرسایی را تجربه نمایید. اگر می‌خواهید ماموریت‌ها را زمانی تجربه کنید که گرالت برای آن‌ها بیش‌ از حد قوی شده باشد، انتظار نداشته باشید که فشار متوالی و بی‌برنامه‌ی دکمه‌های ماوس و کیبرد و مبارزاتی که به یک چشم‌به‌هم‌زدن به سرانجام می‌رسند هیجان خاصی داشته باشد. مادامی که چالش را حذف نکرده باشید، سیستم مبارزه‌ی ویچر بسیار شیرین است و کمان‌صلیبی گرالت برای مبارزه از دور با دشمنان سرسخت کمک بزرگی به حساب می‌آید.

سیستم کرفت و ساخت لوازم کمی تغییر کرده است. پوشن‌ها و روغن‌ها را کافی است یک بار بسازید و بعد از آن با مدیتیشن می‌توانید آن‌ها را دوباره پرکنید. اما روش ساخت وسایل دیگر مانند گذشته است و برای آن باید از آهنگری‌ها کمک بخواهید. شمشیر و زره این‌بار به مرور فرسوده و از قدرت آن‌ها کاسته می‌شود و باید گهگداری برای تعمیر آن‌ها به آهنگری مراجعه کنید یا از کیت‌های خاصی استفاده کنید. نوع دیگری از لوازم جنگی با نام (Witcher Gear) اضافه شده است که همان‌طور که از اسمشان پیداست، مخصوص ویچرها ساخته شده‌اند. فرمول‌هایی وجود دارد که با آن‌ها می‌توانید این زره‌ها را که در صفحه‌ی اقلام به رنگ سبز هستند ارتقا دهید. بنابرین حتا اگر زره و شمشیر قوی‌تری پیدا کردید بهتر است آن‌ها را برای استفاده‌های بعدی نگه دارید. تنوع شمشیر و زره و لوازم دیگر در ویچر ۳ بسیار زیاد است و درکنار امکان تغییر حالت موی گرالت و کوتاه‌کردن ریش او در آرایشگاه، فرصت نسبی برای شخصی‌سازی ایجاد کرده است.

witcher 3 reviw screen 11
شهر بزرگ نویگراد تنها بخش کوچکی از سرزمین Velen است که خود حدود یک سوم مساحت ویچر ۳ را شامل می‌شود.

از مقدمه‌ی بازی که رد شوید و پایتان به سرزمین وِلِن برسد، حجم وسیع محیط ویچر ۳ شما را سردرگم خواهد کرد. دنیای بازی شامل چند منطقه‌ی بسیار بزرگ و یکپارچه است بنابرین در هر منطقه، جز موقع سفر سریع هیچ صفحه‌ی لودینگ آزاردهنده‌‌ای نخواهید دید. مثلا ولن که مجموعه‌ای از دشت‌ها، جنگل‌ها، باتلاق‌ها و روستاهاست به دو شهر آکسنفورد و نُویگراد وصل است که می‌توانید آزادانه در آن‌ها عبور و مرور کنید. اسب هم بهتر از این نمی‌توانست برای سفر سریع در دنیای ویچر ۳ به کار گرفته شود. حداکثر وزنی که می‌توان حمل کرد به گنجایش خورجین اسب گرالت، روچ، بستگی دارد که می‌توانید آن را ارتقا دهید. مبارزه از روی اسب برخلاف بسیاری از بازی‌های دیگر، ساده و بی‌دردسر است. هنگام نزدیک شدن به دشمن، زمان با سرعت کمتری سپری شده و فرصت کافی برای واردکردن ضربه وجود دارد. هرچه روچ سرعت بیش‌تری داشته باشد، ضربه‌ی بیش‌تری وارد خواهید کرد که واقع‌گرایانه‌ به نظر می‌رسد. اسب گرالت علاوه بر نوار استقامت، نوار دیگری هم دارد که معرف ترس اوست. اگر زیاد نزدیک دشمنان بمانید و نوار ترس روچ پر شود، از روی اسب افتاده و مجبور می‌شوید مبارزه را پیاده ادامه دهید. آیتم‌هایی وجود دارد که این نوارها را افزایش می‌دهند و بهترین آن‌ها را با برنده‌شدن در مسابقات اسب‌دوانی بدست خواهید آورد.

witcher 3 review screen 9
گوئنت، مینی‌گیم جذابی است که جایگزین دایس پوکر شده است و بیش از شانس یا روش بازی شما، به قدرت کارت‌هایتان بستگی دارد.

در کنار مسابقات اسب‌دوانی و مشت‌زنی، مینی‌گیم کارتی ویچر، گوئِنت، هم بسیار جذاب است که جانشین دایس‌پوکر در ویچر ۲ شده است. روش انجام آن شبیه سایر بازی‌های مبارزه‌ی کارتی است و به توضیح خاصی نیاز ندارد. با برنده شدن در هر بازی، کارت جدیدی بدست خواهید آورد و می‌توانید رقبای قوی‌تری را شکست دهید. این مینی‌گیم زیبا را می‌توانید با بسیاری از فروشنده‌ها بازی کنید و ماموریت‌هایی هم وجود دارد که روی این بازی متمرکز شده‌اند.

در مجموع

ستون‌های ویچر ۳ را گیم‌پلی جذاب، متفاوت و پرچالش، ماموریت‌هایی لذت‌بخش و به‌ دور از کلیشه‌پردازی مرسوم در این ردیف از بازی‌ها، گرافیک چشم‌نواز و واقع‌گرایانه، انتخاب‌هایی معنادار، دیالوگ‌هایی زیرکانه و ماندگار، خلق موقعیت‌های احساسی کم‌نظیر، طنزی برجسته، داستانی گیرا و جذاب و شخصیت‌هایی دوست‌داشتنی تشکیل می‌دهد که عرصه را برای ایرادگرفتن به بازی بسیار تنگ می‌کند. کسانی که قسمت‌های قبلی سری را تجربه کرده باشند، قطعا لذت بیشتری از ویچر ۳ خواهند برد و ابعاد وسیع آن را بهتر درک می‌کنند.


11 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

    1. ممکنه بفرمایید چرا سیستم الکمی و پوشن ها ناکارامد بودن؟؟؟اشکال سیستم مبارازات چی بود؟واقعا بی نهایت افتضاح؟استفاده افراطی ویچر سنس؟؟؟مثل این میمونه که بگیم یه سگ چرا از شامه خوبش برا پیدا کردن چیزی استفاده میکنه!نظر شما محترم؟حالا مشکل چک پوینت دیگه چی بود؟
      حالا بحث باگ جداست.برا من تا حالا باگی نبوده ولی شاید رو سیستمای دیگه باشه.

      ۰۱

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر