خانه » مقالات بازی آندد نامه-قسمت سوم: برج های ناقوس (تا دارک سولز چیزی نمانده-قسمت سوم) × توسط HFS در ۱۳۹۵/۰۱/۲۲ , 14:45:53 10 بالاخره پس از این همه مدت توانستیم قسمت بعدی آندد نامه را نیز آماده کنیم. علت این تاخیر بسیار زیاد (علاوه بر مشغولیت های فراوان شاعر!) این بود که تصمیم گرفتم از این قسمت، به برخی مسائل و زاوایای پنهان داستان دارک سولز ۲ نیز بپردازم. گرچه به علت کمبود شدید وقت در این روز های باقیمانده تا عرضه شماره سوم و اجبار در آماده کردن سریع ابیات، نتوانستم آنطور که باید داستان بازی را در اشعار باز کنم اما تلاشم را کردم که تا حد امکان جزئیات بیشتری از داستان را پوشش دهم. دقت کنید که موارد مطرح شده در اشعار همگی تئوری هایی هستند که بر اساس اطلاعات داده شده در دیالوگ ها، کاتسین ها و توضیحات آیتم ها مطرح شده اند و الزاماً صحیح نیستند زیرا داستان دارک سولز طوریست که هر کس می تواند تفسیر خود را از آن داشته باشد. سومین قسمت از آندد نامه در واقع سومین قسمت از مجموعه «تا دارک سولز چیزی نمانده» نیز هست. این مجموعه با چهارمین قسمت از آندد نامه پایان خواهد یافت. پیشنهاد می کنم درصورتی که قسمت های قبلی آندد نامه را نخوانده اید پیش از خواندن قسمت سوم آنها را مطالعه کنید. آندد نامه (قسمت اول): چاه ارواح سیاه آندد نامه (قسمت دوم): نبرد با سایه ها تقدیم به تمامی عاشقان پارسی زبان ویدئوگیم. قسمت سوم: …بعد از آن شیطان معلون سیاه(Lost sinner) سوی روح بعدی افتادم براه از تمام دشمنان کردم گذر تا رسیدم پیش شیطانی دگر عنکبوتی غول پیکر با دو سر(Duke’s Dear freja) بارها او داد جانم را هدر گرچه بس از او چشیدم طعم درد عاقبت پیروز گشتم در نبرد روح دوم نیز شد از آن من شد یکی با روح من، با جان من پا به گودال سیه بگذاشتم موشها را از میان برداشتم از بهم پیوستن چندین هزار مرده ی پستِ کثیفِ بی وقار، غول بدذات و خبیثی زاده شد(The Rotten) بهر یورش سوی من آماده شد زخم تیغش گرچه خوردم بی شمار همچنان بودم قویّ و پافشار عاقبت او نیز شد نقش زمین حاصل از او گشت روح سومین آخرین روح بزرگ و بی شمار می کشد حالا برایم انتظار چند روزی ماندم اندر آن دیار(Majula) در کنار موجهای بی قرار روز دیگر خستگی از تن رهید وقت پا بنهادن اندر ره رسید رد شدم از سرزمین رهزنان سرزمینی مملو از جادوگران اسکلت های بزرگ پادشاه(Skeleton Lords) جملگی گشتند برمن سد راه از پس من هیچ یک برنامدند(بر نیامدند) هر سه لرد اسکلت زانو زدند پیش رفتم تابسوی آسیاب(Earthen Peak) تا که شاید یابم آنجا روح ناب جست و جو کردم کمی در آن بنا پس شدم با پیرمردی آشنا(Laddersmith Gilligan) گفت: «می سازم من اینجا نردبان زندگانی می کنم در این مکان آن هیولا را در آنجا دیده ای؟(Mytha) با نگهبانان او جنگیده ای؟ او زمانی دختری مه چهره بود گشت شاهی عاشقش،اما چه سود؟(Iron king) چون به دام عشق افتاد آن پری شاه افتاد اندر عشق دیگری دختر بیچاره با صدها امید روی خوش از شوی دلسنگش ندید هرچه کرد آن بی گناه دل پریش تا بگیرد قلب او را نزد خویش، جملگی بی حاصل و بیهوده بود او به عشق دیگری دل داده بود دختر از اندوه او دیوانه شد پس فراری او ز قصر و خانه شد اندک اندک از جنون شد اینچنین او که بود آن روز ها زیباترین قلعه آن پادشاه بی وفا(Iron keep) او که کرد اندر حقِ عشقش جفا هست در نزدیکی این آسیاب رو بدانجا و هیولا را بیاب» پیشتر رفتم در آنجا همچنان دشمنان را باز کشتم بی امان دیدم آن بانوی بی سر را به راه او که شد نابود از عشقش، بی گناه باید او را می رهاندم از عذاب تا ابد او را فرستادم به خواب چیره بر آن مار زهراگین شدم راهی آن قصر پولادین شدم سرزمینی از فلزات مذاب جا که کس نادیده در کابوس و خواب اندر آنجا چون نهادم یک قدم گویی اندر قعر دوزخ آمدم هر قدم می شد حرارت بیشتر سختی و رنج و شقاوت بیشتر لیک اما چاره ای دیگر نبود به کزان دوزخ گریزم زود زود راه من را دشمنان سد کرده اند لکن اندر حق خود بد کرده اند من دگر موجود سابق نیستم چون بدانند آن بدان من کیستم؟ هر که می آمد جلو از دشمنان کشته یا با تیغ می شد یا کمان پیش رفتم همچنان خون ریختم قلب هاشان را به تیغ آویختم هر چه می رفتم در این ره پیش تر می شدند آن بی حیایان بیشتر ره بسی دشوار بود و پر خطر مرگ چندین بار آمد بی خبر… لکن این بار از فزونی تلاش بر تنم ننشست حتی یک خراش راه و رسم جنگ را از بر شدم قاتل شیطان آهنگر شدم(Smelter Demon) بعد از آن پیکار سخت تن به تن بود ناقوسی دگر در راه من(Belfry Sol) گفت بامن پاسبان آن مکان ناشناس بی نشان، اینجا نمان! هست اینجا برجک بانوی ما کشته شد هرکس که آمد سوی ما بانگ این ناقوس ها در این دیار هست آوای دو قلب بی قرار گشت روزی شاه قصر آهنین(Prince of alken) عاشق شه زاده ی آن سرزمین(Princess of venn) لکن از جنگی که بود اندر میان یکدگر هرگز ندیدند عاشقان عشقشان ممنوع و رد شد تا ابد پس بنا،ناقوس هایی می شود هریک از اینها نماد آندو گشت تا بپیچد بانگ آن در کوه و دشت شاید آن دختی که شد بختش کبود(Princess of venn) آن گنهکار درون بند بود(The lost sinner)(بنا به دلایلی) پس روان گشتم بسوی پادشاه بود ابری باز در پایان راه وارد آن ابر مرگ آور شدم روبرو با دشمن آخر شدم بود از آن سوی بنا های خراب تا افق دریایی از سنگ مذاب(Lava) تکه ای بود از جهنم آن مکان سطح دریا می خورَد هر دم تکان گویی اندر زیر دریای مذاب دشمنی بیدار میگردد زخواب موج ها هر دم قوی تر می شدند شعله ها بس دوزخی تر می شدند ناگهان غولی بزرگ و آهنین(The Old Iron King) شد برون از موج های آتشین شعله بود از پیکر سرخش روان با دَمش آتش برون داد از دهان بود اندر آن جهنم تا کمر شاخ هایی داشت در بالای سر قامت او آسمان را می درید از صدایش رنگ رخسارم پرید نعره چون سر داد چون درندگان بر خودش لرزید حتی آسمان… پایان قسمت سوم ادامه اشعار و نبرد با Old Iron King در قسمت چهارم آندد نامه: پادشاه آهنین نویسنده HFS :| مقالات بازی 10 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. بسی لذت بردیم ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید wow.جا داره بگم عشقم به این سری همیشه با نوشته هات بیشتر شده دوست من.موفق باشی.منتظر بعدیام. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید آقای صدری واقعا خسته نباشید با این همه مشغله شعر رو به این زیبایی سرودید سوال داشتم:آیا آنددنامه بعدی آخرین آنددنامه خواهد بود؟ ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید یعنی برای دارک سولز ٣ برنامه نخواهید داشت؟ ۰۰ این بستگی به خود بازی داره. ۰۰ ماشالا … چه ذهن خلاقی داری بابا … ایول خیلی حال کردم … :۱۵: :۱۵: :۱۵: ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید این قسمت از دو قسمت قبلی بنظرم بهتر بود. یکی از دلایلشم پرداختن بیشتر به جزییات داستان بود(امیدوارم قسمت چهارم هم از اینا داشته باشه ) واقعا خسته نباشین!بی صبرانه منتظر قسمت آخرم. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید بسیار زیبا و قشنگ مثل همیشه … حسین جان اگه مشغله ها کم شد واسه دارک سولز سه هم از این کارا بکن … مجموعش اثر ماندگاری میشه ! :۱۵: به شدت منتظر قسمت بعدی هستم .. خسته نباشی ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید چهارمین قسمت از مجموعهی آندد نامه فردا ساعت ۱۸ بر روی سایت خواهد بود. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید بی صبرانه منتظریم !! ۰۰ نمایش بیشتر
wow.جا داره بگم عشقم به این سری همیشه با نوشته هات بیشتر شده دوست من.موفق باشی.منتظر بعدیام. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
آقای صدری واقعا خسته نباشید با این همه مشغله شعر رو به این زیبایی سرودید سوال داشتم:آیا آنددنامه بعدی آخرین آنددنامه خواهد بود؟ ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
این قسمت از دو قسمت قبلی بنظرم بهتر بود. یکی از دلایلشم پرداختن بیشتر به جزییات داستان بود(امیدوارم قسمت چهارم هم از اینا داشته باشه ) واقعا خسته نباشین!بی صبرانه منتظر قسمت آخرم. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
بسیار زیبا و قشنگ مثل همیشه … حسین جان اگه مشغله ها کم شد واسه دارک سولز سه هم از این کارا بکن … مجموعش اثر ماندگاری میشه ! :۱۵: به شدت منتظر قسمت بعدی هستم .. خسته نباشی ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید