بازی‌سازان ایران و مغالطه‌ی «استدلال از راه سنگ»

در ۱۳۹۵/۰۳/۲۶ , 14:24:53

بازی‌سازان ایران و مغالطه‌ی «استدلال از راه سنگ»

چند روز پیش آقای بابک کرباسی، یکی از به قولی قدیمی‌های صنعت ویدئوگیم ایران با خبرگزاری صبا مصاحبه‌ای کردند. به کلیت مصاحبه کاری ندارم اما یک قسمتش جالب بود. جالبی‌اش هم آن بود که ایشان استدلال‌نمایی را به جای استدلال در مورد خاصی استفاده کردند که تقریباً تمام بازی‌سازان ایران از آن استفاده می‌کنند و از آن نتیجه می‌گیرند که: اصحاب رسانه از بازی‌سازی چیزی سر در نمی‌آورند و مادامی که خودشان بازی‌ساز نشده باشند حق ندارند در باب بازی‌سازان نظر بدهند و یا قضاوت کنند.

حالا من به شما نشان می‌دهم که چرا آن استدلال‌نمایی که آقای کرباسی انجام داد نوع معروف و مشهوری از مغالطه است و اساساً باطل است و نباید توجه کرد.

اما قبل از آن تعریف مغالطه لازم است.

تعریف مغالطه: قیاس فاسدی است که منتج به نتیجه‌ی صحیح نباشد. باید توجه داشت که در تمام تعریف‌ها این نکته مفروض است که آگاهانه و عمدی بودن یا غیر آگاهانه و سهوی بودن، تاثیری در تعریف مغالطه ندارد.

ارتکاب مغالطه می‌تواند عمدی یا سهوی باشد و مغالطه‌ای که عمدی یعنی با آگاهی از عدم اعتبار انجام شود، اما به ظاهر معتبر و مجاب کننده و در واقع، فریب‌دهنده‌ی مخاطب است، سفسطه نامیده می‌شود.

  • خندان، سید علی اصغر (۱۳۸۴). مغالطات. (چاپ دوم). تهران: بوستان کتاب انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

ادعایی که بابک کرباسی می‌کند در دسته‌ی مغالطات از نوع «ادعای بدون استدلال» قرار می‌گیرد. مغالطاتی از نوع «ادعای بدون استدلال» مغالطاتی هستند که گوینده در آن‌ها ادعایی را مطرح می‌کند که برای آن دلیلی ندارد، اما به جای استدلال، از ترفندهایی استفاده می‌کند تا مدعای خود را به گونه‌ای به مخاطبان بقبولاند.

خدا را شکر ما همه استاد مغالطه هستیم. البته نه استاد تمییز مغالطه در وسط استدلالات، بلکه استاد استفاده از مغالطات. در ایران علی الخصوص سه گونه مغالطه‌ی خاص استفاده می‌شود:

  • مصادره به مطلوب
  • مغالطه‌ی مرد اسکاتلندی
  • استدلال از راه سنگ

با دوتا اولی کاری ندارم، اما سومی:

استدلال از راه سنگ نوعی مغالطه است؛ این مغالطه زمانی روی می‌دهد که شخص پس از مطرح کردن مدعای خود، سخنی می‌گوید که رابطه آن مدعا با استدلال‌های موافق و مخالف را قطع می‌کند و خود را از بیان دلیل و برهان بی‌نیاز می‌نماید. در استدلال از راه سنگ، در حقیقت برای مدعا استدلالی مطرح نمی‌شود و از سوی دیگر، شخص با ارتکاب مغالطه اجازه نمی‌دهد، مدعای مورد نظر نقد شود. به عبارت دیگر، این مغالطه سبب می‌شود راه استدلال موافق و مخالف برای یک مدعا بسته شود.

{بعنی در اصل در سر راه استدلال سنگ می‌اندازد و راه را می‌بندد}

مثال:

حرف‌هایی که شما جوانان در مورد تربیت می‌زنید، به ظاهر خیلی خوب است؛ ولی تا هر کدام از شما پدر و مادر نشوید، نمی‌توانید اظهارنظر درستی در این مورد بکنید؛ باید ما که باتجربه هستیم، تصمیم‌گیرنده اصلی باشیم.

  • خندان، سید علی اصغر (۱۳۸۴). مغالطات. (چاپ دوم). تهران: بوستان کتاب انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

حال من برای شما جای چند کلمه را عوض می‌کنم:

حرف‌هایی که شما رسانه‌ای‌ها در مورد بازی‌سازی (تولید) می‌زنید، به ظاهر خیلی خوب است؛ ولی تا هر کدام از شما بازی‌ساز (تولید کننده) نشوید، نمی‌توانید اظهارنظر درستی در این مورد بکنید؛ باید ما بازی‌سازان (تولید کنندگان) که باتجربه هستیم، تصمیم‌گیرنده اصلی باشیم.


حالا متن منتشر شده در خبرگزاری صبا از قول بابک کرباسی را بخوانید:

صبا:‌ می‌خواهم در یک مورد شفاف‌سازی کنید. داستان گرفتن بودجه صد میلیونی از بنیاد آن هم با نشان دادن ماد بازی «فارکرای» حقیقت دارد؟

بابک کرباسی: داستان به آن شیوه که بین بازیسازان نقل شده نیست. متاسفانه در آن هنگام افرادی در بنیاد بودند که از جنس تولید گیم نبودند. مثلا با احترام به تو، من نمی‌توانم قبول کنم که یک ژورنالیست مسئول نظارت روی محتوای بازی من شود، هرچند می‌دانم که از سواد گمینگ خوبی برخوردارید اما در ذهن من جایگاه دیگری در صنعت بازی دارید. در آن زمان هیچ دلیلی وجود نداشت که مدیر مسئول یا سردبیر یک نشریه بازی، مسئول نظارت بخش‌های مختلف بازیسازی در بنیاد شود.

صبا: شفاف‌تر می‌گویید که منظورتان چه کسی است؟

بابک کرباسی: مثلا بابک نمازیان در کار خود فرد حرفه‌ای بود اما نمی‌توانست کارشناس ساخت بازی دیگران باشد. اصلا نمی‌توانم چنین چیزی را قبول کنم. خود من هم هیچ سررشته‌ای در نشریات ندارم و عکس این مسئله هم صدق می‌کند یا مثلا برنامه‌نویسی که هیچ ایده‌ای در مورد هنر بازیسازی ندارد و می‌آید صرفا در مورد کدهای بازی نظر می‌دهد.


حالا به نظر شما بابک کرباسی مغالطه می‌کند یا نمی‌کند؟ قضاوت با خودتان.

اما اگر مثلاً یک فرد رسانه‌ای حق نداشته باشد راجع به چیز دیگری نظر دهد، تمام رسانه‌ها فقط باید راجع به خودشان مطلب بنویسند. به همین ترتیب اگر شما به بقال محله‌تان بگویید چرا گران فروشی می‌کنی؟ او می‌تواند بگوید: تو که تا حالا بقال نبودی فرق گران و ارزان را نمی‌دانی. پس حرف نزن! یا اگر شما آشپز نباشید هیچ حقی در باب اظهار نظر در مزه‌ی غذاها هم نخواهید داشت.

فارغ از این که انتخاب نمازیان در آن سمت درست بوده یا غلط، خوب بوده یا بد، آقای کرباسی دلیلی برای حرفش نمی‌آورد و فقط می‌گوید: ما که سازنده هستیم حق داریم راجع به سازندها تصمیم بگیریم. این همان حرفی است که حتماً پدران شما بارها به شما گفته‌اند که: هر وقت پدر شدی حرف من را می‌فهمی! اما برای حرفشان دلیلی نمی‌آورند. آقای کرباسی هم برای حرفش دلیلی نمی‌آورد که چرا نمازیان نمی‌بایست درباره‌ی بازی‌سازان تصمیم بگیرد، فقط می‌گوید چون بازی‌ساز نیست پس نمی‌فهمد.

البته که این جور توضیحات به این راحتی‌ها به کت آقایان نخواهد رفت و احتمالاً اگر از آن‌ها بخواهی که دلایلشان را برای مدعاهایشان بیاورند به انواعی از مغالطات دیگر مثل، مغالطه‌ی «هر بچه مدرسه‌ای می‌داند!»، مغالطه‌ی «مسموم کردن چاه» یا مغالطه‌ی «تله گذاری» روی می‌آورند.


9 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. درود!
    بر فیلسوفان بازیساز یا بازیسازان فیلسوف(شوخی)!
    رصد دیرهنگام این مقاله منجر به دیر نگاری این دیدگاه ِ مقاله ای گشت.
    از اینکه با این مطلب چراغ اینجا را روشن کرد از آقای حکیمی تشکر می کنم. همینطور از آقای کرباسی با روشن تر کردن نور چراغ.
    به نظرم رشد بیشتر این نوع مقاله ها در جهت نقد و پیشبرد دنیای بازیها و بازیسازان به کمک صراحت، صداقت و شفافیت دنیای بازیهای ویدیویی این سرزمین خواهد انجامید. نه دنیای مستضعفان بازیهای رایانه ای بنیاد… که هر چقدر از رشد نهادها، رویدادها، جشن ها و کنفرانس های بازیهای ویدیویی، به مانند ای تری(E3)، می گذرد بر حقارت این بنیادهای دولتی و وطنی افزوده می گردد. بنیادهایی که به بدنه دولت چسبیده و با اساسنامه های دولتی، شبه دولتی و نزدیک به خصوصی به جذب سرمایه ملی با همان پایه های نظم قدیم به مانند تزریق داروهای مکمل و نیروزای تقلبی در جهت تقویت سر و سینه و بازوهای خودش و حجیم سازی پاهای بازی سازان به جهت برقراری و سرفرازی بنیاد نشانش(اسم و رسم خودش)، اتوبان همت بر جاده دنیای بازیهای ویدیویی این سرزمین کشیده است(اگر متوجه نشده اید بیشتر توضیح بدهم- به سینمای و تلویزیون ایران به دقت نگاه کنید و ببینید برای این پول ملی و انحصارطلبی ها چه بحث هایی در گرفته است).
    اما مغالطه…
    به غلط انداختن و غلط کشاندن موضوع است. بر سر اتفاق به غلط کردن هم می کشد. اما بدتر از آن، اظهار غلط نکردن در پیشگاه مردم و مخاطبین است و غلط کردن را به مغالطه کشاندن… یعنی چی؟ یعنی همین، غلط را غلط نشان ندادن است.
    و با این ضرب المثل به استقبال بحث اصلی می رویم: دعوا بر سر لحاف ملاست. همه جا ملا خوریست، دولا خوری!
    • ماخذ: Hamedgh – دیبازی – اواخر خردادماه و اوایل تیرماه ۹۵ – زیر چاپ

    بچه ها بیایید با یک مقدمه، دیباچه یا پرولوگ شروع کنم.
    (می توانید با نگاهی تیزبینانه به پرولوگ به عنوان زبان برنامه نویسی در حیطه برنامه های هوش مصنوعی نظر کنید).
    با این نوع زبان صحبت می کنم.
    ببینیم این غلط انداختن ها، غلط کشاندن ها تا به کجا پیش رفته و به چه غلطی مبدل می شود. در زمانهایی نچندان دور، داروغه ای بر سرزمین دنیای بازیهای ویدیویی از طرف پرنس های دولتی منصوب شد. روسای سابق در بنیاد بازیهای رایانه ای!
    (هنوز هم نفهمیده اند که بازیهای مجازی به بازیهای ویدیویی معروف هستند و بازیهای مجازی به رایانه مختص نیستند و طیف گسترده ای را در بر می گیرند. هنوز هم با این نامدهی مشکل دارم)
    عملکرد این روسا از طرف جمعی از بازیسازان مستضعف! مورد انتقاد واقع شد و شعوری واقعیت طلبانه از تیر ِ شور ِ (احساس، تاثیر) نوشته های من و ماها با صدور عملکردهای پیگیرانه به حصول رسید. غلط ها و غلط کاریها آشکار شده و مغالطه ها و مقاطعه کاریها شدت گرفت(در کنار حقایق های گفتاری آنها). یک لنگه رفت و لنگه درب دیگری آمد و اما هنوز درب بر روی همان پاشنه می چرخد. می بایست غلط ها را درز می گرفتند. به گمان مان “غلط” پاک شد اما لاک شد، لاک گرفته شد و “غلت” نوشته شد. به گمانم می رود اینک “قلت” نوشته شده باشد. آری! آن غلط… قــِـلت خورد.
    غلط به غلط کردن افتاد. این مغالطه کلی و فراجناحی است. به سرچشمه غلط، انگشت شست نشان داده است. آنچه که فیلسوف حکیمی فرمود مغالطه جزیی است. شاید هم جناحی است. همینطور فیلسوف کرباسی.
    البته آقای حکیمی و آقای کرباسی در همان ابعاد به درستی اشاره کرده اند. در کدام ابعاد؟
    آنها برای روشن سازی زوایای پنهان از یک استراتژی غلط کاری با چراغ قوه های خودشان تابانده اند. چشمهایشان از دو دریچه منتقد و بازیساز به قضیه پیچیده و مبهم دنیای بازیسازی ویدیویی در این سرزمین باز شده و آنهم نیمه باز، یا با یک چشم!
    یکی می گوید اگر می خواهی بازی، آنهم با سرمایه سایر شرکت ها، بسازید(معمولن سرمایه گذار بنیاد است. این جای اشکال دارد که در ادامه خواهم پرداخت) با ارایه مستندات درست و منطقی با رعایت تمامی اصول حرفه ای، حداقل یک کمی از آن اصول، که به طبع با تضمین زمانبندی ساخت وساز پروژه همراه است به سوی تهیه سرمایه گذار پیش رفته به این امید که این پیشروی درست و منطقی به عنوان الگویی پیشبرنده و حرفه ای برای سایر بازیسازان نوپا تلقی شود. یعنی هم خودتان رشد می کنید و هم الگوی رشد با بستر سازی درست و حرفه ای.
    یکی دیگر می گوید در هر حرکت به سوی پیشرفت و حرفه ای گری، اهرمها و بازوهای حرفه ای و پیشرفته مورد نیاز است(من با این نوشته ها، تعبیر کاملتری به آن صحبت ها داده ام). برای شناخت درست، شناسه درست و شناسا یا شناسنده مناسب(تر- ترین) لازم است. بررسی مستندات و برآورد مالی یک پروژه(به کارکرد کلمه “برآورد” توجه بیشتری شود) از عهده هر شخصی بر نمی آید. ممکن است در سایت ها و نشریات مختلف فعالیت داشته باشید یا حتا چندین کتاب درباره ساختار بازی خوانده باشید اما همه ارکان “لازم و کافی” در آن نیست. اما در نبود کار و شناس، شرایط تولید کارشناس مهیا می شود.
    دقت بفرمایید و از روی کلمات به سادگی عبور نفرمایید.
    در مجموع یک منتقد می گوید یک بازیساز باید مستندات درستی از بازی ارایه دهد و یک بازیساز می گوید یک کارشناس کار درست باید بر مستندات درست، نظر درستی ارایه دهد. هر دو در جهت پیشرفت، صلابت و سلامت دنیای بازیهای ویدیویی، دیدگاه درستی ارایه می دهند. از هر دو تشکر می کنیم.
    یک مکمل واقعی بر این تکلم دو عزیز افزوده و بر سر نیروگیر(برای فعالیت و سرمایه گذاری های خصوصی) و روی نیروزای(برای شرکت های بازیسازی- آماتور و نیمه حرفه ای، تقریبن با درصد بالا) بنیاد های ِ پفکی ِ دولتی با نیرویی افزوده وارد می آورم. هدف تشکیل بنیاد های بازیسازی دولتی چیست؟ در گذشته، نگاهی به این اساسنامه مضحک بنیاد بازیهای رایانه ای انداخته ام(ایم) و در این دیدگاه مقاله ای از نظر دور می اندازم.
    تزریق پول به بنیادهای سر برآورده از بدنه های دولت مرکزی برای تولید و رونق هر صنف و هنری می تواند گوش نواز باشد اما چشمها هم به سمتش خواهد شتافت. این فعل های بدون سازوکارهای دقیق و تضمین های اجرایی به سمت انفعالات مخرب خواهد رفت. سیل بازیسازان نوپا(کارشناسان کار نآزموده) و مستضعف مالی با نمونه های اولیه، ضعیف و ناقص بازی(و متوقع) به سوی بودجه های بنیادهای وامدار سرازیر خواهند شد. این هنر جوان با ریشه و ساقه ای نازک از باغبانهای بی مغزی به ضرر، بهره می برد و احتمالن جاییکه که خردی نیست یا سیاست مداری هست یا سیاست مندی یا سیاست زاده ای(نه به معنای مدیریت خردمندانه کشور).
    فقدان بخش خصوصی نیرومند(مستقل از بدنه و خواسته های دولتی) و استراتژی های مدون برای آغاز تا پایان تولید و تبلیغات و بازاریابی اساسی، نیازمند به تخصص ها و کارشناسی های مربوطه، به سیر پیشرفت اصولی دنیای بازیهای ویدیویی به کمک اتوبان همت بنیاد آمده و برایش چهارراههای چراغ قرمزدار زده است به عبارت بهتر، باعث کندی روند پیشرفت کیفی و علمی شده است!
    در زمینه تبلیغات و ناکارآمدی بنیادیون نکته ای به یادم آمد. به یاد دارم که زمان روسای گذشته، از طرف بنیاد آنونس تبلیغیاتی تهیه و تدارک دیده شده بود اما بنا به اظهارات رییس قبلی با مشکل روبرو و به نمایش در نیامده بود. زحمات پوچ و هزینه ها گل شده بود. در طی مقاله و نامه ای نوشته بودم کلیه هزینه های آنونس تبلیغاتی بایستی برآورد و به حسابرسی درآید و به حال خودش رها نشود. کسی از زیر و بمش آگاه بود؟ یادتان می آید؟ اتهامی وارد نشده بود و وارد نکردم اما یک نهاد حسابی، ضوابطی قانونی و حسابرسی درستی خواهد داشت. بایستی همه موارد شفاف و در اختیار سایت ها و خبرنگاران قرار گیرد. بنابراین به یادآوری در آوردم.
    با نگاهی خوشبینانه اگر بررسی و زمان بندی و برآورد مالی از طرف ناظران بنیاد با پنجاه درصد دقت انجام گیرد و بنیاد به مثابه بانک های تخصیص دهنده وام ازدواج عمل نکند، چند درصد از پروژه های بازیسازی به مرحله تولید و در نهایت بر طبق زمان بندی دقیق به پایان کمی و کیفی بازیهایشان خواهند رسید؟ و در نهایت چند درصد از وام بازیها به بنیاد وام دهنده بازخواهد گشت؟ بنیادی که براحتی با سرمایه گذاری بر روی بازیهای داخلی و کسب درآمد از سایر منابع، در عواید بازی ها سهیم شده است. شاید سهم خواهی بنیاد از قسمت دوم(بسته مکمل) بازی گرشاسب، از یادتان رفته باشد؟ اما گمان ندارم از یاد سازندگان بازی گرشاسب و دست اندرکاران بنیاد رفته باشد؟ کمی به کوک حافظه تان کمک می کنم. موضوع فروش غیرقانونی هولوگرام برای بازیهای خارجی و شیوه درجه بندی بازیها می تواند در ساعت حافظه ای نکته بینان، تیک تاکی از غلط کاریها باشد.
    می خواهم ببینم اگر کمی دقت و اندیشه تان را قلقلک بدهم، چه ریسه ای خواهید رفت؟ منطقی نیست اگر مدرسین بنیاد در زمینه بازیهای ویدیویی در شورای نظارت، ساخت و ارزشگذاری بازیهای ویدیویی عضویت داشته باشند. دانش آموختگان نوپای بنیاد از علم و امید این مدرسین بهره برده و با تشکیل گروه های بازیسازی و ارایه طرحهای اولیه بازی با امید وافر به بنیاد بازخواهند گشت(حداقل پنجاه درصد). برخورد دوباره آنها با چه بازخوردی در زمینه بررسی و برآورد پروژه های بازی همراه خواهد بود؟
    پس اگر پای بنیاد(با حفظ ظاهر دولتی) به رانت های دولتی و سرمایه گذاری های شخصی یا خصوصی باز شود… وای به روزی که بگندد نمک!
    به علاوه اینکه شوری این نمک از قوانین و ضوابط دولتی و سیاسی به همه دنیای بازیهای ویدیویی تزریق می شود و از حمایت نمکدان های قدرتمند بهره خواهد برد. کمی به هنر سینما و تیاتر(تئاتر) نگاهی دقیقتر بیندازید. ببینید چه پنجه هایی از نهادها و بنیادهای هنری و ارشادی بر بدنه این هنر فرو رفته است.
    برای رهایی از پنجه های مشابه، راهکارهای ساده و متعددی در دستور کار قرار می گیرد. هدف اصلی دنیای بازیهای ویدیویی(از بنیاد نام نمی برم. به نظر از ریخت افتاده است و کارکردش به همچنین) پیشرفت کیفیت و رونق کمیت بازیسازی و بازی های آنست. اینکار یک شبانه روز به نتیجه نمی رسد. بنیانگذاران پایه ها و باغبانان ریشه هایش به مانند روسای حاضری خور شهرداری، به دنبال برنامه های زود بازده نیستند. برای سرسبزی محیط زیست شهری به جای استفاده از درخت های مفید بلوط که با کندی رشد می کنند از کاشت درختچه ها و درخت های زود رشد در طول زمان ریاست خودشان، حمایت می کنند. برنامه های بی پشتوانه… از ماست که بر ماست.
    پرباری کارنامه با بازیهای بی کیفیت و معیوب، هدف نیست. شما و آنها می آیید و می روید آنچه باقی، هنر بازی و بازیسازی است. فقط، فقط و فقط با آموزش اساسی به منصه ظهور می رسد. باید بر آموزش استوار شد و از سرمایه گذاری های بیهوده و بی منطق اجتناب شود. پایه های فردی قوی شود گروه های کوچک قدرت گرفته و در نهایت شرکت های مستقل قدرتمند شوند.
    این بنیانگذران و نهادهای پشتیبان(استفاده کننده از پول ملی) در امور تولید بازیهای ویدیویی و برنامه های فرعی و سودآور شرکت نمی جویند و در کالبد موسسه های اعتباری و وامی فرو نمی روند.
    دعوت از اساتید مجرب بازیسازی جهان از این راهکارهاست.
    خرید موتورهای کدباز و قابل توسعه و معتبر بازیسازی به همراه دانش مبتنی بر آنها برای آموزش و اشتراک گذاری با شرکت های معتبر بازیسازی.
    ترجمه کتاب ها و مقاله های خارجی و ایجاد کتابخانه های حقیقی و مجازی.
    مشاوره و تبلیغات و هموار سازی راه تولید بازیها(نه از نظر مالی).
    همکاری و همیاری در تبلیغات و بازاریابی داخلی و خارجی در تلویزیون، نمایشگاه ها و کنفرانس ها.
    ایجاد ارتباط و مشارکت گروه های معتبر داخلی با گروههای مستقل خارجی در تهیه و تولید بازیها.
    برگزاری همایش ها و کنفرانس های سراسری بازیسازی و ارتباط و تعامل با بازیبازان.
    دعوت و آماده سازی زمینه های همکاری بازیسازها با فیلمنامه نویسها و صداگذارها و سایر تخصص های دیگر از سینما.
    برطرف سازی موانع موجود بر سر راه نشریات و سایت های بازی(منظور مالی نیست).
    تنظیم قوانین اصولی(نه دست و پا گیر) و سازمانی، برقراری بخش حسابرسی و تهیه گزارش های عملکردی و تعامل شفاف با خبرنگاران و مخاطبان.
    و موارد دیگر…

    اگر رییس نوپای بنیاد(که ایشان را نمی شناسم) پیشنهاد منطقی دارد، سراپاگوش هستیم؟ شاید بد نباشد سایت دیبازی نگاه دقیق تر و موشکافانه تری به این حیطه ها انداخته و خبرها و مقاله های تازه ای تهیه کند؟ بعید می دانم رییس جدید هم نگاه تازه تر و متفاوت تری به قضایای دنیای بازیهای ویدیویی داشته باشد.
    بنابراین شایسته است از همین حالا به ایشان بگویم: رییس بعدی!
    بدون مغالطه کاری…
    با شایسته نگری.
    +
    آدرس مرجع(لینک) مطلب: “وا اصفا” از تارنمای(سایت) دیبازی
    =====
    خردادماه۹۵
    تا همین حد پذیرا باشید و می دانم که شایسته بود بیشتر از اینها مباحث گشوده شده و جنبه های مختلفی به تصویر قلمی کشیده شوند.
    پیشنهاد می کنم:
    در خبرها و مطالب “مقاله هفته: بازی های بی محتوا” و “نکات جالب درباره سرخپوست مرده” و “ده برتر: شخصیت های سیگاری” و “ده برتر: شخصیت های زن و مردی که به هم می آیند” و “لبه آینه لبه فردا” و “بازیسازی در یوبی سافت چه حسی دارد؟” دیدگاهی نوشته ام که از دوستانم دعوت به مطالعه می کنم.

    به امید روزهای پر بارتر برای همگی دوستان به خصوص شرکت فن افزار شریف و بازی تیغه مخفی(یا شمشیر تاریکی) که خواهان خبرها و مقالات بیشتری از این بازی هستم.
    و در نهایت استقلال همگی دوستان در همه زمینه های فردی و هنری و …

    ۲۰
  2. سلام
    اصولا وقتی فردی رو تخریب میکنند، نباید بیاد زیر همون مطلب چیزی بنویسه
    ولی نشد جلوی خودم رو بگیرم
    اینقدر که من سر این مطلب تو سختی کشیدم و خندیدم و خوندم، دلم درد گرفت، خیییییلی خوب بود، :D
    یه سوال هم در راستای همون مباحث تلفنی بپرسم ازت آرش خان
    تو الان برای این متن سنگینت کدوم یک از موارد ذیل رو انتخاب میکنی ؟

    ۱. سفسطه ابهام: این سفسطه به صورت خلاصه به این معنا هست که از نوشته یا حرفی که نمیشه برداشت واضح داشت یا اینکه نوشته به صورت گنگ گفته شده نتیجه ای رو به نفع خودتون برداشت کنین. اساسا چون اون نوشته یا گفته فاقد شفافیت هست هر برداشتی ازش اشتباه در استدلال هست و مغالطه به حساب میاد.

    ۲. سفسطه تکذیب طرف: این نوع سفسطه به این معنی هست که به جای بررسی کردن حرفی که گفته شده به خاطر گوینده حرف، اون حرف رو نپذیرین. مثلا بگین چون فلان آدم گفته پس حرف اشتباه هست. این هم خطا در استدلال هست.

    ۳. سفسطه استدلال از مرجع معتبر: به این معنی هست که چون یه چیزی رو یه کسی گفته که شما پیش فرضتون این هست که همه حرفهاش درست هست پس اون حرف رو بپذیرین بدون اینکه برای بررسی حرف استدلال بیارین. این نوع برداشت هم خطا در استدلال هست و به وفور در ارتباط به مباحث دینی و اعتقادی دیده میشه. (نه فقط مختص به ادیان باشه؛ در مکاتب فلسفی به عنوان نمونه مارکسیسم هم دیده میشه)

    من شماره ۲ رو برات انتخاب می کنم، عینا سفسطه تکذیب طرف رو انجام دادی :D :D :D :27: و ذهن خواننده هات رو مشوش کردی
    کلا ازت راضی ام

    حالا یک توضیح کوتاه درباره نقدت
    من همچنان معتقدم هر کسی که در جایگاه داور و کارشناس میشینه باید حداقل اطلاعات و دانش فنی مرتبط با اون موضوع رو جهت داوری و قضاوت داشته باشه
    مثالی میزنم از جنس شبیه به هنر بازی سازی
    یک نویسنده مجله سینمایی که هیچ حرکتی در حوزه تولید و پروداکت فیلم نداشته، مسئول گزینش طرح های حمایتی بنیاد سینمایی فارابی نمیشه ! یا داور جشنواره فجر نمیشه ! یا کارشناس صدور پروانه کارگردانی برای کارگردان اول ها نمیشه ! ولی، همون نویسنده میتونه منتقد باشه و فیلم ساخته شده رو نقد کنه ! و امثالهم…
    افرادی مثل آقای بابک نمازیان (که در حوزه تخصصی خودشون صاحب برند و اعتبار بودند) نباید در حوزه های غیر تخصصی به عنوان داور و قاضی می نشستند… اتفاقا مثال های تو درباره پدر و…هم درست بود و تو به غلط نشونشون دادی !
    بیماری فرهنگ کشور ما اینه که توی همه چیز میخوایم نظر بدیم ! مثلا سر جریان برحام و انرژی هسته ای ! طرف با دقت و موشکافی نقد میکرد که چرا چند هزارتا سانتریفیوژ رو داریم از دست میدیم و ایزوتوپ های نیمه بومی خودمون رو خالی می کنیم و…! بعد می پرسیدیم شما دانشمند هسته ای هستید ؟ چرا میگید چند صد یا چند هزارتا کمه ؟ میگفت نه، این رو همه میدونن !!!!!
    خوب… اگه یه روزی توی ایران هر کسی سر جای خودش و به دنبال کار تخصصی خودش باشه، مشکلات کمتر میشه، هر وقت قدرت نه گفتن به پیشنهادهای شغلی مختلف رو پیدا کردیم و برخی پیشنهادها که در تخصص ما نیست رو رد کردیم مرد شدیم
    قبول مسئولیت های مختلف (حتی اون هایی که فقط احساس می کنیم دوست داریم) خاصیت بدی ست
    الان پیشنهاد می کنم آرش حکیمی با توجه به جسه و هیکل خودش و البته تخصص های حرفه ای خودش در عرصه مطبوعات، یه نقدی بکنه درباره چگونگی بالا بردن وزنه رضازاده در دو ضرب و نقد کنه روش ایستادن ایشان را …. بالاخره شما نویسنده هستی و میتونی خوب نقد کنی ایشون رو :)

    خلاصه دم همه بچه های دلسوز این صنعت گرم که به فکر پیشرفت ایران هستند
    موفق باشی ارش عزیز

    ۴۲
    1. شما نمیتونی هم کار تولید کنی، هم تعیین کنی که کی صلاحیت نظر دادن راجع بهش رو داره یا نداره!
      اگر میری سراغ بنیاد که از بودجه و امکانات اونا استفاده کنی، باید به انتخاب هاشون هم احترام بذاری.

      ۲۱
  3. این آقا همینی نبودکه بازی مدافعان کربلاش مدل اسلحه و شخصیت های جنگاوری نوین ۱ رو کش رفته بود؟
    هنوز مصاحبه ای که با ایشون در یکی از شماره دنیای بازی انجام دادید رو به خاطر دارم (اگر اشتباه نکنم شماره ۷۳) خیلی جالبه که خودشو بازیساز می دونه.وقتی یه نگاه به کارنامه هنریش می اندازی جز یه بازی کپی و ۳ تا بازی که تا حالا اسمشون به گوشت نخورده و منتشر نشدن چیزی نمی بینی.

    ۴۲

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر