۱۰۰ بازی برتر تاریخ

در ۱۴۰۲/۰۵/۲۱ , 20:00:30
۱۰۰ بازی برتر تاریخ

انتخاب تعداد کمی از بازی های برتر تاریخ کار بسیار سختی است چه برسد به انتخاب ۱۰۰ بازی برتر تاریخ که در ادامه این مطلب می خوانید. همه‌ی ما عاشق بازی‌ها هستیم، از «زلدا» گرفته تا «فرقه‌ی اساسین»، همه و همه دنیاهایی سرشار از زیبایی و راز‌‌هایی هستند که در ذهن و دل‌های ما حک شده است. اما اگر بخواهیم میان تمامی این بازی‌هایی که عاشق آنها هستیم، ۱۰۰ بازی برتر را انتخاب و رتبه‌بندی کنیم، باید از کدام بازی شروع کنیم و با کدام بازی تمام؟ کدام بازی از زمان انتشار خود جلوتر بود و چیزی جدید به صنعت محبوب‌مان اضافه کرد؟ در لیست ۱۰۰تایی بازی‌های برتر که برای شما تهیه کرده‌ایم، به آثاری هنری پرداخته‌ایم، با در نظر گرفتن اینکه آن آثار در زمان خود چه شاهکار‌هایی بوده‌اند و تاکیدی بر قدیمی یا جدید بودن آنها نداشتیم.

مواردی که قبل از خواندن این لیست باید در نظر بگیرید:

  • لیست ۱۰۰ بازی برتر تاریخ توسط سایت IGN منتشر شده و دنیای بازی فقط این لیست را به فارسی برگردانده است. بیشتر متن‌های متعلق به هر بازی توسط نویسنده‌ی IGN نوشته شده و برگرداننده نظر شخصی آن نویسنده را به فارسی برگردانده است.
  • تمامی بازی‌ها بر تمامی پلتفرم‌ها اگر قبل از یازدهم خرداد ماه سال ۱۳۹۴ شمسی منتشر شده‌ باشند، امکان جایگذاری در این لیست را داشته‌اند.
  • هیچ فرقی روی نسخه‌های مختلف یک بازی روی پلتفرم‌های مختلف گذاشته نشده است.
  • همه‌ی بازی‌های این لیست می‌بایست یک بازی کامل و مستقل باشند تا در لیست جای بگیرند و نسخه‌های قابل حمل یا باندل‌ها را در لیست جای ندادیم (با عرض معذرت خدمت Super Mario All Stars)

خیلی خوب، دیگر وقتش رسیده تا از صدمین بازی شروع کنیم تا به اولین آنها برسیم. با ۱۰۰ بازی برتر تاریخ همراه دنیای بازی باشید.

 

برگردانندگان: تارخ ترهنده، سورنا رضایی، میلاد تیرداد، علی فتح‌آبادی، صادق شجاعی‌فرد و پارسا پژوهنده

بازی های برتر تاریخ

۱۰۰- «مردگان متحرک: فصل اول» / The Walking Dead: Season One

اولین فصل از مردگان متحرک «تل‌تیل» را بازی کردم و اولین کاری که میخواستم بعد از پایان این بازی بکنم، صحبت کردن درباره‌ی بازی و احساساتی که مرا درگیر آنها کرد بود، پس اولین کاری که کردم این بود که رفتم و به Greg، ویراستار IGN، درباره‌ی بازی توضیح دادم تا برود آن را بازی کند. روز بعد که او بازی را تمام کرد آمد و به من گفت:« با بازی گریه کردی.» کاملا واضح بود که این جمله‌ی او یک سوال نبود. من و «گرگ» همیشه با هم درباره‌ی بازی‌های فوق‌العاده‌ای چون Metal Gear Solid و Personna حرف میزنیم، خیلی هیجان زده می‌شویم طوری که گاهی نمی‌فهمیم چقدر داریم هنگام صحبت بلند بلند حرف می‌زنیم و حرکت می‌کنیم. نزدیک به یک ساعت با هم درباره‌ی مردگان متحرک صحبت کردیم و انگار که این یک ساعت را داشتیم در قبرستانی سپری می‌کردیم. با هم درباره‌ی داستان «لی» و «کلمنتاین» صحبت می‌کردیم که داستان آنها چقدر بی‌رحم و فوق‌العاده بود. ما طوری با شخصیت‌های ساخت تل‌تیل ارتباط برقرار کردیم که هیچ‌وقت این‌قدر با شخصیت‌های ساخت خود «رابرت کرکمن» ارتباط برقرار نکردیم.

مخاطبان معمولا درباره‌ی این بازی به‌عنوان یک شاهکار صحبت نمی‌کنند و آن‌قدری که باید به آنها بها دهند، بها نمی‌دهند. این بازی دارای معماهای بسیار خوبی میان صحنه‌های دراماتیک و انتخاب دیالوگ‌های خود دارد، اما این موارد در بازی میان تصمیم‌گیری‌های حیاتی و محافظت از دوستان خود گم می‌شوند و مخاطب کم‌تر متوجه آنها می‌شود. مردگان متحرک تل‌تیل با داستانی فوق‌العاده ثابت کرد که سبک ماجراجویی و درام تعاملی می‌توانند به‌بهترین شکل خود ظاهر شوند و پا را همیشه فراتر از گذشته‌ی خود بگذارند.

این بازی می‌تواند کاری با شما بکند که قبل از شرح دادن جزییات داستان، طوری همکار خود را برای هم‌دردی در آغوش بگیرید که انگار هر دوی شما کاملا در آن دنیای بی‌رحم زندگی کرده‌اید.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید که «گلن» از کامیک‌ها و سریال در بازی حضوری کوتاه داشت؟

آیا می‌دانستید  این بازی اول بازی دارم تل‌تیل بعد از سال‌ها ماجراجویی/ کمدی ساختن بود؟

آیا می‌دانستید «گری ویتا»، نویسنده «جنگ ستارگان»، نویسندگی چهارمین قسمت این بازی را برعهده داشت؟

۱۰۰ بازی برتر تاریخ

۹۹- «جنگ‌های پیشرفته» / Advance Wars

نگذارید ظاهر شاد بازی شما را گول بزند، زیرا Advance Wars یکی از بهترین بازی‌های اکشن تاکتیکی/ نوبتی است که تاکنون ساخته شده. تعادل واحد‌های جنگی در بازی عالی بود، بخش تک‌نفره‌ی بسیار غنی داشت. Advance Wars دارای جزییات بسیار زیاد و فوق‌العاده‌ای است که آن را هنوز هم برای تجربه‌ای دو یا چندباره، بعد از یک دهه لذت بخش نگه داشته است. اما می‌دانید چه چیزی از جزییات فوق‌العاده بازی بهتر بود؟ فعال کردن یک CO در بازی که صحنه‌های بسیار هیجان‌انگیزی خلق می‌کرد: فریاد موسیقی خاص، انفجار نیروهای دشمن و عبور از سنگر دشمن.

من یکی از طرفداران دیوانه‌ی این بازی بودم و برای ۱۴ سایتی برای طرفداران این بازی را ساخته بودم و اداره می‌کردم؛ هر چند که این اثر بیش از این لیاقت دارد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی یکی از اولین بازی‌های مجموعه Nintendo Wars بوده که قرار بود برای اولین بار در آمریکا منتشر شوند؟

آیا می‌دانستید که بازی دارای چندین راه مختلف برای پیشروی و دارای ماموریت‌های مخفی بود؟

آیا می‌دانستید IGN به این بازی از ۱۰ نمره‌ی ۹.۹ داده؟

۱۰۰ بازی برتر تاریخ

۹۸- «تاریکی مطلق» / The Perfect Dark

ادامه‌ی بازی معروف GoldenEye روی کنسول N64 خودش به یک بازی تیراندازی یا اکشن محبوب دیگر مبدل شد. بازی مورد نظر ما لایسنس نام James Bond را از دست داد، ولی سلاح‌های بیشتر، حالت‌های بیشتر و حتی گزینه‌های بیشتری در بخش چندنفره‌ی بازی اضافه شد که حتی می‌توان آنها را هم سطح با استانداردهای امروزی دانست.

همه‌ی مخاطب‌ها یک داستان خوب از مجموعه «جیمز باند» را دوست دارند، ولی وقتی که Rare لایسنس را از دست داد توانست آزادی عملی به‌دست بیارد تا بازی خود را بهتر از پیش کند. تاریکی مطلق ما را با بیگانه‌ای کبه گنده با نام «الویس» آشنا کرد که لپ تاپی داشت که می‌شد از آن به‌عنوان اسلحه نیز استفاده کرد، و کامپیوتری به ما معرفی کرد که دو چشم درخشان بزرگ داشت و ما را به درون یک ابر اسلحه راهنمایی می‌کرد. شاید داستان بازی احمقانه به‌نظر برسد، ولی تاریکی مطلق از همین داستان خود به خوبی بهره می‌برد. بخش چندنفره‌ی بازی روی N64 یکی از بهترین‌های زمان خودش بود. بخش چندنفره دارای هزاران نقشه بود و آزادی عمل بالا در شخصی‌سازی شخصیت، اسلحه‌ها و حتی دشمن‌ها نیز یکی دیگر از ویژگی‌های این بخش از بازی بود. فقط اگر می‌خواهید این اثر را تجربه کنید، حواستان باشد که درجه سختی بازی را روی Dark Bot نگذارید که روزگارتان تیره خواهد شد!

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید محتوا و موارد بخش چندنفره بازی جلوتر از زمان خود بودند؟

آیا می‌دانستید هر مرحله از بخش چندنفره دارای یک پنیر مخفی شده در خود است؟

آیا می‌دانستید ناشر بازی نینتندو بوده و بازی روی N64 منتشر شد؟

۱۰۰ بازی برتر تاریخ
۱۰۰ بازی برتر تاریخ

۹۷- «گالاگا» / Galaga

گالاگا تجربه‌ای بود که مرا به اهمیت و ارزش تمرکز و آرامش نزدیک کرد. در این بازی بهشتی از شادی با المان‌های آرکید/ اکشن هیجان انگیز ساخته شده که با انواع دشمن‌های فوق‌العاده قوی، مراحل اضافی، مبارزان دزیده شده و تجارب نزدیک (حین) مرگ (Near Death Experience) انتظار شما را می‌کشد. من به مدت ۴۰ دقیقه بازی می‌کردم و در نهایت انگار که فقط ۵ دقیقه مشغول بازی بودم؛ حتی یک‌بار هم نزدیک بود پرواز مهمی را از دست بدهم زیرا نمی‌خواستم Galaga Streak را در بازی از دست بدهم و در فرودگاهی آرکید منتظر بمانم.

برای بهترین تجربه از گالاگا باید حتما آن را روی دستگاه آرکید بازی کنید، زیرا رازی نهفته در دو اهرم و دکمه‌ی قرمز شلیک وجود دارد. جادویی در افکت‌های صدا و موسیقی‌های کوتاهی که در اسپیکر‌های یک جعبه‌ی بزرگ پخش می‌شوند وجود دارد، و جادویی در گرافیک پیکسلی و کنترل بازی با ابزار ساده و خاص روی دستگاه وجود دارد که همگی باعث می‌شوند کامل‌ترین و افضل تجربه‌ی بازی با دستگاه آرکید باشد.

نمی‌دانم اگر بازی‌های تیراندازی عمودی بعد از گالاگا بهتر شدند یا نه، ولی می‌ دانم که بازی‌هایی چون Space Invaders و Galaxian که قبل از گالاگا به بازار آمدند، به‌خوبی و به‌روانی گالاگا نبودند. گالاگا از ابریشم خالص برنامه‌نویسی شده! کنترل پیکسلی دقیق و فوق‌العاده همراه تعادلی بی‌نقص این بازی را به یک پیشرو در نوع خود مبدل کرد که قسمتی از DNA تمامی بازی‌های مشابه خودش شد که در آینده نیز مخاطب‌ها چه روی کنسول و چه با دستگاه آرکید از آنها لذت می‌بردند.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید که این بازی در اصل ادامه‌ای بر Galaxian ساخته‌ی Namco بود؟

آیا می‌دانستید که هیچ‌وقت نباید در گوشه‌های صفحه بازی استراحت یا عقب‌نشینی کنید؟ زیرا کمی بعد نابود خواهید شد!

۱۰۰ بازی برتر تاریخ
۱۰۰ بازی برتر تاریخ

۹۶- «افسانه زلدا: ارمغان‌آور باد» / The Legend of Zelda: The Wind Walker

این قسم از مجموعه افسانه زلدا که الان می‌خواهیم درباره‌ی آن صحبت کنیم، لذتی است که می‌توانید آن را با حواس پنج‌گانه‌ی خود بچشید: موسیقی بازی شاد و خاطره‌انگیز است و طراحی هنری سل-شید بازی چهره‌ای جدید از تمدنی قدیمی چون Hyrule را به تصویر می‌کشد. پیدا کردن ایستراگ‌هایی در بازی که به نسخه‌ی پیشین آن یعنی Ocarina of Time مربوط است و بازگشت‌های به گذشته در این بازی، اصلا بدین معنی نیست که Wind Walker زیر سایه‌ی وارث خود قرار می‌گیرد. تجربه‌ی این بازی بسیار لذت‌بخش زیراکه این‌بار «لینک» به‌جای کنترل زمان، باد را کنترل می‌کند. این بازی بسیار علاوه بر مصور بودن شخصیت‌ها و داستانش، در بخش مبارزه نیز مصور است. بیشتر مواقع غول‌های بازی با آیتم‌های خطرناک لینک از پا در می‌آیند؛ هر چند که برداشتن آیتم‌های مختلف هنگام جستجوی «دژ متروک»  مشکل بود. ارمغان‌آور باد به مخاطب قابلیت تصور و خیال‌پردازی، حس خلاقیت و شیطنت می‌دهد زیرا که لینک در بازی با دزدان دریایی سفر می‌کند؛ موضوعی که در دیگر بازی‌های مشابه زیاد یافت نمی‌شود.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید لینک کلا از ۶ آهنگ برای کنترل باد استفاده می‌کند؟

آیا می‌دانستید در این بازی خوک‌ها جایگزین مرغ‌های انتقام‌جو می‌شوند؟

آیا می‌دانستید لینک می‌تواند در کل به ۴۹ جزیره سفر کند؟

۱۰۰ بازی برتر تاریخ

۹۵- «ابر ماریو کهکشان ۲» / Super Mario Galaxy 2

این ابر ماریو یا سوپر ماریو کار دیگری جز مصور بودن و خلاق بودن بسیار زیاد نمی‌تواند انجام دهد! من بازی‌هایی را تجربه کردم که هر کدام حتی به‌اندازه‌ی یکی از کهکشان‌های این بازی جذاب نبودند. کهکشان‌هایی که آن‌قدر سریع وارد آنها می‌شوید و از زیبایی‌های آنها دهان‌تان باز می‌ماند که زمان کافی برای تجربه‌ی تمامی زیبایی‌هایشان پیدا نمی‌کنید، البته نینتندو توانسته تمامی این کارها را همزمان انجام بدهد و نگذارد شما لحظه‌ای نفس بکشید، در حالی که در زیبایی غرق شده‌اید.

مانند تمامی بازی‌های عالی ماریو، این ماریو نیز یک نکته‌ی جالب توجه دارد، ابر ماریو کهکشان ۲ پادزهری است بر نوعی بدبینی که بیشتر مواقع در صنعت محبوب ما قابل مشاهده و قابل شنیدن است؛ یادآوری بر اینکه این رسانه (صنعت بازی‌ها) می‌تواند خالق زیبایی و شگفتی باشد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی قرار بود که بسته‌ی الحاقی بازی قبلی باشد و با عنوان کهکشان ۱.۵ شناخته شود؟

آیا می‌دانستید می‌توانستید در تیتراژ پایانی بازی ماریو را به دیار باقی بشتابانید!؟

۱۰۰ بازی برتر تاریخ

۹۴- «دانکی کانگ ۹۴» / Donkey Kong 94

این بازی ممکن است یکی از غافل‌گیر کننده‌ترین بازی‌هایی باشد که تاکنون ساخته شده است. بازی با مراحل اصلی و آشنای ۴ مرد علیه یک میمون شروع می‌شود و در ادامه به یک چیز کاملا جدید تبدیل می‌شود. بیش از ۹۷ مرحله فوق‌العاده اعتیادآور در سبک پازل و پلتفرمر، دانکی کانگ ۹۴ را به یکی از بهترین‌های کنسول Gameboy تبدیل می‌کند.

ماریو (ملقب به پرش من(!) یا Jumpman) هنوز هم تقریبا مثل گذشته می‌دود و می‌پرد، و قابلیت جدید و قابل توجهی پیدا کرد که در ماریو ۲ می‌توانست اشیا را بگیرد و آنها را بچرخاند. برخلاف دانکی کانگ کلاسیک، ۹۴ با مراحلی از پازل‌های چالش برانگیز پر شده است. موانع جدیدی در بازی تعریف می‌شوند تا به یقین برسید که بعد از به‌دست آوردن کلید هر مرحله و رفتن به مرحله‌ی بعدی، موانع جدید روبروی شما قرار خواهند گرفت.

مخاطب‌ها یواش‌یواش به فوق‌العاده غنی بودن دانکی کانگ ۹۴ پی بردند و هنوز هم این بازی یک اثر کلاسیک شناخته نشده محسوب می‌شود.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید این بازی فقط در عنوان نام خود «دانکی کانگ» را یدک می‌کشید؟

آیا می‌دانستید اولین بازی ناب ساخته شده برای Gameboy که ویژگی‌های ناب خود را روی کنسول Super Gameboy نشان داد؟

آیا می‌دانستید بازی «ماریو علیه دانکی کانگ» ادامه‌ای بر این بازی بود که ۱۰ بعد منتشر شد و پنج بازی دیگر به‌عنوان ادامه‌ی آن ساخته شدند؟

۱۰۰ بازی برتر تاریخ
۱۰۰ بازی برتر تاریخ

۹۳- «ایکو» / Ico

ایکو ۱۶ سال پیش که برای کنسول پلی‌استیشن ۲ منتشر شد، خیلی‌ها را ترساند. بازی در کل روی یک شخصیت مونث متمرکز بود که در راه خود با پازل‌هایی روبرو می‌شد و توسط سایه‌های تاریکی تعقیب می‌شد که بدون لحظه‌ای درنگ به وی حمله می‌کردند. روی کاغذ، این ایده مانند بدترین اسکورت تاریخ به‌نظر می‌رسد، ولی روابط دختر سفیدپوش اسیر شده با پسرک شاخ‌دار انگیزه‌ی شما برای ادامه دادن بازی بود. اصلا آن دختر که بود؟ چرا اسیر شده بود؟ چرا اصلا باید فردی به این شیرینی را اسیر کنند؟ تمامی این سوالات بی‌پاسخ عجیب به‌نظر می‌رسیدند ولی انگیزه‌ی مخاطب بودند برای ادامه دادن بازی، حل کردن پازل‌ها و کشف محتوای بیشتری از داستان.

اولین باری که ایکو را بازی کردم، دیسک دموی آن بود که با یک مجله به‌دستم رسید. راستش تا آن زمان خیلی درباره‌ی بازی اطلاعاتی نداشتم، اما بعد از تجربه‌ی کوتاهی که از بازی داشتم همه چیز درباره‌ی آن برای‌ام جذاب شد. اگر خیلی سریع به انتشار بازی کامل برویم، تجربه‌ی کامل بازی افسار دل مرا در دست خود گرفت. من به رابطه‌ی بین دو شخصیت اصلی بازی اهمیت می‌دادم. یک خارجی و یک اسیر را تصور کنید که می‌خواهند از سرنوشتی که ورای کنترل آنهاست فرار کنند و این سرنوشت قدرتی بسیار منفی‌تر از اسکورت سایه‌های انسان‌مانند داشت.

۱۰۰ بازی برتر تاریخ

۹۲- «دنیای سوپر ماریو ۲: جزیره یوشی» / Super Mario World 2: Yoshi’s Island

در دورانی که اچیومنت‌ها و تروفی‌ها انگیزه‌ی به کمال رساندن یک بازی و سپس پرت کردن آن به یک گوشه هستند، به کمال رسیدن و جستجو در بازی جزیره یوشی، پاداشی فراتر از یک اچیومنت داشت. برای پیدا کردن سکه‌های قرمز و گل‌ها که بیش از حد به‌خوبی پنهان شده‌اند، و به‌پایان رساندن یک مرحله با ۳۰ ستاره (مواردی که از ظاهرشان پیداست رسیدن به آنها تقریبا غیرممکن است)، می‌توانید به کمال یک مرحله برسید. اگر در هر مرحله‌ی هر دنیای بازی این کار را بتوانید انجام دهید، دو مرحله‌ی دیگر در هر ۶ دنیای بازی برای شما باز می‌شود؛ مرحله‌های آزاد شده‌ای که از قبلی‌ها سخت‌تر هستند!

ساعت‌های زیادی را برای ۱۰۰٪ کردن جزیره یوشی گذراندم و بازی را ذخیره کردم و همیشه کنار خودم نگه داشتم تا اینکه یک اتفاق ناخوشایند هنگام نقد یک بازی Super Nintendo افتاد و ذخیره بازی پاک شد. با این حال، باز هم از صفر شروع کردن بازی را دوست داشتم.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید در مرحله‌ی «Touch Fuzzy Get Dizzy» افکت‌های دیوانه‌کننده و گیج‌کننده توسط چیپ Super FX2 خلق شده بودند؟

آیا می‌دانستید ۴۸ مرحله در جزیره یوشی وجود دارد؟ این تعداد مرحله نصف چیزی هستند که در Super Mario World در دسترس بود.

آیا می‌دانستید شخصیت‌ها و سبک طراحی هنری بازی در بازی Tetris Attack به نوع خاص خود بازسازی شدند؟

۱۰۰ بازی برتر تاریخ

۹۱- «بتمن: تیمارستان آرکهام» / Batman Arkham Asylum

روی کاغذ، تیمارستان آرکهام یک ایده‌ی عالی بود و با اینکه تا حدی به ریشه‌ها وفادار نبود، ولی توانست دنیای جدید در دنیای DC خلق کند و با سیستم مبارزه‌ی تقریبا بی‌نقص، همه را شگفت‌زده کرد. تیمارستان آرکهام با مخلوط کردن عناصری از طراحی بازی های افسانه زلدا و «سوپر متروید» و دنیای «دی سی»، دنیای خاص خودش را خلق کرد.

سیستم مبارزه‌ی فوق‌العاده‌ی بازی بود که تبدیل به استانداردی مدرن در بازی‌های مبارزه‌ای تن به تن سه‌بعدی شد و در اصل داستان بازی بود که آن را به سطحی از ورای کیفیت یک بازی اقتباسی کامیکی برد. شاید داستان این بازی در آخر کمی از زنجیره‌ی اصلی منحرف شود، ولی داستان بازی سرشار از صحنه‌های فوق‌العاده ترسناک، لحظه‌های دیوانه‌وار به‌یادماندنی و یادآوری بسیار قوی بر اینکه هیچ‌کس بهتر از «مارک همیل» نمی‌تواند در نقش جوکر ظاهر شود.

تیمارستان آرکهام یک بازی ماجراجویی دلهره‌آور، تاریک و فوق‌العاده است روی هدفی خاص متمرکز شده و به‌بهترین نحو آن هدف را به سرانجام می‌رساند. خوب شد که به پدرم که عاشق بتمن است اصرار کردم تا این بازی را تجربه کند و او نیز بعد از سال‌ها فاصله از بازی ها، دوباره حسابی به دنیای بازی‌ها برگشت.

۹۰- «سیستم شاک ۲» / System Shock 2

این بازی در مخلوطی عجیب از یک تیراندازی، ماجراجویی کلاسیک و ترسناک بقا قرار دارد. دالان‌های از اکوی Von Braun و Rickenbacker همراه گریه‌های شبح‌های خیالی. عدم اعتماد، انحراف و فریب در بازی موج می‌زنند. مبارزات بی‌رحمانه و پازل‌های چالش‌برانگیز همراه دیالوگ‌های فوق‌العاده و اندکی لحظه‌های شاد. با اینکه تم بازی با نماد‌هایی فرهنگی چون بیگانه‌ها و Neuromancer طراحی شده، ولی فضا و کهکشان سیستم شاک ۲ خاص خودش است. یک موجودیت مرموز از مخلوطی زیستی/ فناوری در لبه‌ی عمیقی از فضا در انتظار اکتشاف شماست.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید با شاهکاری از یک اکشن اول شخص، اکتشاف در فضا و دنبال کردن داستانی فوق‌العاده روبرو هستید؟

آیا می‌دانستید این بازی حالت یک پیش نویس از داستان‌های پیچیده «بایوشاک» را دارد؟

آیا می‌دانستید این بازی با مخلوط چند سبک، راه نقش آفرینی‌های اول شخص را به دنیای بازی‌ها باز کرد؟

۸۹- «ردپای اورگان» / The Orgen Trail

وقتی دبستانی بودم، آزمایشگاه‌های کامپیوتر (سایت) مدرسه پر بود از کامپیوترهای کوچک Apple بود و همه جا رنگ خاکستری مایل به سفید جعبه‌هایی همراه با نورهای چشمک زن که آینده‌ای شگفت‌انگیز و پر از رمز راز در تکنولوژی را نمایش می‌دادند می‌دیدید. از آنجاکه معلم‌های ما نمی‌داستند چه‌طور باید از آنها استفاده کنند، ما با آنها بنر‌های تبلیغاتی خرید درست می‌کردیم، کلمات +۱۸ تایپ می‌کردیم، سعی می‌کردیم با برنامه‌نویسی لوگو اشکالی طراحی کنیم و The Orgen Trail بازی می‌کردیم.

ما واقعا انتظار این را نداشتیم که بازی‌های آموزشی نیز سرگرم‌کننده باشند، ولی ردپای اورگان عنوانی بود حسابی در زمینه بازی‌های آموزشی پیشرفت داشت و روند یادگیری را میان مکانیک‌های گیم‌پلی سرگرم‌کننده‌اش پنهان کرده بود. من با این بازی اقتصاد را بیشتر از زمانی‌که کلاس سوم بودم یاد گرفتم و در کل بازی دارای ۹ کلاس مطالعات اجتماعی است. همه چیز در بازی درباره‌ی ریسک و پاداش، نقشه و مذاکره بود که اگر خوب بازی نمی‌کردم و می‌باختم، می‌دانستم تقصیر خودم بوده است. اورگان به ما تاریخ آموخت و به ما اجازه داد تا بازی آموزشی بازی کنیم، لذت ببریم و از اشتباهات خودمان درس بگیریم؛ هم‌چنین این بازی به ما آموخت که یک اثر چقدر می‌تواند کمیاب و نادر باشد.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید که این بازی تنها به‌عنوان یکی از دروس کلاس هشتم در سال ۱۹۷۱ میلادی ساخته شد؟

آیا می‌دانستید که این بازی محصول نمونه آموزشی در MECC در دهه‌ی هشتاد میلادی شد؟

آیا می‌دانستید که این بازی بیش از ۴۰ سال عمر کرد و روی تمامی پلتفرم‌ها من جمله موبایل‌های امروزی نیز منتشر شد تا در سال ۱۹۸۵ میلادی، نسخه‌ی ارتقا یافته گرافیکی آن برای Apple II منتشر شد.

۸۸- «شهر گناه» / GTA: Vice City

به‌عنوان دومین بازی سه‌بعدی در مجموعه GTA منتشر شد و اثر به‌سزایی در شکل‌گیری نسخه‌ی سوم مجموعه نیز داشت. این قسمت از مجموعه بازی در جلوه‌ای از شهر«میامی» دنبال می‌شد که در آن خشونت، فساد و دیگر موارد مربوطه وقتی اسم‌هایی چون گنگستر، ماشین‌های آن‌چنانی و کوه مواد مخدر را می‌شنویم از ذهن‌مان عبور می‌کنند.

خون جاری در رگ‌های شهر گناه از جنس موراد فرهنگی چون Scarface و Miami Vice بوده و شهر گناه تمامی موارد روبرو را شامل می‌شد: شخصیت‌های قهرمان و حماسه آفرین (!)، شخصیت اصلی یا قهرمانی ژنده‌پوش که امپراطوری خود را بر خون، عرق و فساد بیشتر بنا می‌کند و در ضمن ساحل نیز داریم! شهر گناه روی این مفاهیم گنجانده شده‌ی متعلق به دهه ۸۰ میلادی در خود تکیه می‌کرد، اگر که گیم‌پلی بازی خسته‌کننده یا مشکل‌دار می‌شد؛ هر چند موسیقی فوق‌العاده بازی کافی است تا به تحسین آن بپردازید. شهر گناه اثری همیشه زنده، عالی و جذابی است که به خودی خود براساس دهه‌ای از تاریخ ساخته شده که هیچ‌وقت نمی‌میرد.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید اگر در این بازی با اسنایپر به ماه شلیک کنید، اندازه‌ی آن تغییر می‌کند؟

آیا می‌دانستید این بازی اولین بازی در مجموعه GTA است که شخصیت اصلی آن قابلیت صحبت کردن دارد؟

آیا می‌دانستید که «راک‌استار» فقط یک ماه بعد از انتشار سومین GTA شروع به‌ساخت این بازی کرد؟ (براساس گفته‌های نویسنده و تهیه‌کننده بازی «لزلو جونز»)

۸۷- «سیم‌سیتی ۲۰۰۰» / SimCity 2000

این بازی را در زمان انتشار برای ساعت‌ها بازی می‌کردم و خود روی زندگی من تاثیر به‌سزایی گذاشته است. من عاشق طراحی، عاشق نظم و چیدمان و عاشق وابستگی موراد به هم بودم. شما می‌توانستید شهر خودتان را به هر شکلی که دوست دارید بسازید؛ البته یادتان باشد تمامی مهارت‌هها برای راضی نگه داشتن شهروندان خود را داشته باشید و به آنها خدمات‌رسانی کنید تا مبادا از شهرتان کوچ کنند.

من در آن سال‌ها کالج می‌رفتم و مخاطب سرسخت بازی‌های سیم‌سیتی، XCOM و «تمدن» بودم. هنوز رشته‌ای انتخاب نکرده بودم و تصمیم نگرفته بودم که می‌خواهم در آینده چه‌کار کنم. تمدن دوست داشتم و فکر کردم که پروفسور تاریخ بشوم؟ XCOM دوست داشتم و فکر کردم که آیا می‌شود شکارچی بیگانه‌ها بشوم؟ چقدر دست‌مزد چنین کاری است؟ سیم‌سیتی چه‌طور!؟ شغلی با نام نقشه‌نویسی شهری داریم؟ اصلا دبیر ویراستارهای IGN شوم چه‌طور است؟ به هر حال، در نهایت رشته‌ی جغرافی با تمرکز برنقشه‌نویسی شهری را برگزیدم (تمامی وقایع توصیف شده براساس داستانی واقعی هستند!).

پس به‌خاطر سیم‌سیتی بود که رشته‌ی تحصیلی‌ام را انتخاب کردم و در نهایت نویسنده‌ی بازی‌های ویدیویی نیز شدم و باید بگویم که سیم‌سیتی ۲۰۰۰ یکی از تاثیرگذارترین بازی‌های بود که تجربه‌اش کردم.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می دانستید اگر به تایپ کردن کلماتی چون Damn، Darn و Heck بپردازید، مناطق اقامتی شهر شما به کلیسا تبدیل می‌شوند!؟

آیا می‌دانستید اگر یک کتابخانه بسازید، می‌توانید مقاله‌ی کوتاهی درباره‌ی طبیعت زندگی شهری نوشته‌ی Neil Gaiman را با عنوان Ruminate پیدا کنید و بخوانید؟ فقط بعد از ساخت کتابخانه روی آن کلیک کنید، گزینه‌ی Ruminate را انتخاب کنید.

آیا می‌دانستید که SimCopter در بازی به شما اجازه می‌دهد که وارد شهرهایی که ساخته‌اید بشوید و با Maxis دور آنها پرواز کنید؟

۸۶- «مشت بزن!! اثر «مایک تایسون» / Mike Tyson’s Punch-Out!!

زمان انتشار این بازی، من آن را نادیده گرفتم چون در سبک ورزشی/ بوکس دنبال می‌شد، اما ای کاش نادیده‌اش نمی‌گرفتم. مشت بزن!! مخلوطی از اکشن، پازل و گیم‌پلی ریتمیک است و در اصل هیچ سنخیتی با بوکس ندارد. بازی حالت گرافیکی خاص و خنده‌داری نیز دارد که با چیپ خاصی که در آن به‌کار گرفته شد خلق شد. در این بازی به‌حدی به شکست دادن Piston Honda دوم  و Bald Bull با TKO افتخار می‌کنم که به قابلیت از پا درآوردن سرسخت‌ترین بوکسر‌ها در چند ثانیه.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید Soda Popinski در نسخه آرکید بازی Vodka Drunkenski نام داشت؟

۸۵- XCOM: UFO Defense

جادوی این بازی در نمایش دادن حمله‌ی بیگانه‌ها به زمین و وظیفه‌ی دفاع از زمین است که این امر را طوری در چشم‌های مخاطب فرو می‌کند، انگار که با دفاع از زمین و شرکت در جنگی بزرگ به این شکل، می‌خواهید انتقامی خانوادگی را به سرانجام برسانید؛ در ضمن این شخصی کردن مساله حمله بیگانگان با گرافیک تاریخ انقضا گذشته، ولی باورپذیر و منویی کتاب مانند مهمان مخاطب‌ها بود. در بازی همه چیز تقریبا به تصمیمات و اعمال شما بستگی دارد: پایگاه‌های خود را در چه مکان‌هایی بنا می‌کنید، کدام فناوری بیگانه را مورد تحقیق قرار می‌دهید و اینکه تصمیم می‌گیرید سرباز‌های شما در آخرین لحظات چه کار کنند (اسلحه‌شان را پر کنند، سینه خیز بروند یا از فاصله‌ای دور بیگانگان را با خاک هم‌خواب کنند). اگر به‌درستی انتخاب کنید و پیشروی، تیم شکارچی‌های بیگانه‌های شما از حیث اسلحه‌های پیشرفته، زره و نقشه‌ی تاکتیکی جنگ ارتقا پیدا می‌کند؛ اگر هم بدون فکر و به‌درستی انتخاب نکنید، می‌توان که همه‌ی افرادتان می‌توانند کشته شوند یا حتی بدتر، به زامبی‌هایی تبدیل شوند که برای قوی‌تر شدن دشمنان فضایی شما، Chryssalids، استفاده می‌شوند.

اگر به‌درستی و فکر شده پیش بروید، تمامی سربازان خود را به‌مانند خانواده و دوستان خود نامگذاری کرده‌اید، و در این صورت در مبارزات و رخداد حوادث غیرقابل کنترل، زمانی‌که سربازان خود را از دست می دهید فقط مجموعه‌ای از سلاح‌های کشتار جمعی بی‌هویت را از دست نخواهید داد. از آنجاکه بازی همیشه نقشه‌های اتفاقی انتخاب می‌کند، شما نمی‌توانید کاملا حدس بزنید چه چیزی در انتظار شما خواهد بود. این غیرقابل پیش‌بینی بودن جنگ علیه بیگانه‌های فوق پیشرفته، باعث می‌شود بعد از برنده شدن و دریافت پاداش‌ها حسابی سرحال بیایید؛ البته اگر ببازید نیز حسابی حال‌تان خراب می‌شود.

۸۴- «کانترا» / Contra

با من تکرار کنید:« بالا، بالا، پایین، پایین، چپ، راست، چپ، راست، B، A، Start». یکی از نمادین‌ترین رازهای تاریخ بازی‌های ویدیویی در اصل مناجاتی است برای تمامی بچه‌هایی که با داستان «بیل» و «لنس» همراه می‌شوند تا شاهین سرخ یا Red Falcon شکست دهند. یک مخاطب کارکشته می‌تواند کانترا را در یک روز به‌پایان برساند، ولی این بازی با ۳۰ جانی که به شما می‌داد به‌صورت غیرمستقیم به شما می‌فهماند که راه چالش برانگیزی با چاشنی بیگانه‌هیا متجاوز روبروی شما خواهد بود. کانترا از آن معدود بازی‌عای دونفره هشت بیتی است که نفر دوم مانند یک سربار سنگینی کند و پیشروی شما را کُند کند. در راه شما اسلحه‌های زیادی در دسترس قرار می‌گیرند و با توجه به حجم دشمن‌ها، کمک یک دوست در موقعیت‌های بسیاری می تواند مفید واقع شود. اگر دوست شما نمی‌توانست در برابر آبشاری از بیگانگان مقاومت کند، خیلی راحت می‌توانید مهارت‌های او را پرورش دهید و یک گلوله برای شتاباندن او به دیار باقی تلف کنید!

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی بود که بر شهرت شرکت «کونامی» افزود؟

۸۳- «فال اوت ۲» / Fallout 2

وقتی که دومین فال اوت را شروع می‌کنید، فقط یک لنگ پوشیده‌اید و چیزی جز یک نیزه ندارید. روندی که در بازی پیش می‌گیرید بسیار جالب است چون دیگر نمی‌توانید چیزی که به آن تبدیل شده‌اید را با آن انسان اولیه در آغاز مقایسه کنید و از این نظر، فال اوت پیشرفت در بازی را به‌خوبی پیاده‌سازی کرده؛ چیزی که در هر اثری یافت نمی‌شود. جستجو و گردش در دنیایی پساآخرالزمانی که مملو از دزدها و موجودات جهش یافته است، موسیقی که به‌خوبی روی اتمسفر دنیای بازی نشسته، ماموریت‌هایی که به‌خوبی نوشته شده‌اند و هنرپیشگی صداپیشه‌ها همگی دست به دست هم دادند که مخاطب بتواند به‌خوبی با این دنیا ارتباط برقرار کند و آن را تجربه‌ای کاملا شخصی قلمداد کند؛ بدون توجه به اینکه دید شخصیت اصلی سوم شخص است.

این بازی، عنوانی است که باید آن را دوباره و دوباره تجربه کنید تا به انعطاف‌پذیری و آزاد بودن آن پی ببرید. من چندین بار بازی را دوباره تجربه کردم و به این پی بردم که یک شخصیت چگونه از راه‌های مختلفی می‌تواند بازی را پیش ببرد و با مهارت‌هایی متفاوت راه خود را ادامه دهد؛ از کشتن غول آخر با مخفی‌کاری تا اینکه یک شخصیت فقط با صحبت کردن و قانع کردن افراد در راه خود را پیش می‌برد. به‌علاوه‌ی راه‌های مختلف و متنوع پیشروی در بازی، شما هیچ‌وقت نمی‌دانستید که چه زمانی با رویدادهایی اتفاقی روبرو می‌شوید که آیتم‌های کاملا متفاوتی برای شما آزاد می‌شد. فال اوت ۲ به مراتب شما را غافل‌گیر می‌کند.

۸۲- «شیطان مقیم ۲» / Resident Evil 2

شیطان مقیم ۲ همیشه در قلب من جای خواهد داشت. از داستان توطئه‌های رازآلود، جاسوسی یک شرکت مرموز و یک شهر در دامنه‌ی کوه مملو از جسد‌های متحرک و هیولاهای جهش یافته چه انتظاری جز یک شاهکار در سبک ترس و بقا می‌توان داشت؟ در ضمن این شاهکار دو قهرمان دارد که به‌صورت هم‌زمان داستان‌های خاص خود را دنبال می‌کنند و شما یواش‌یواش بیشتر درباره‌ی معماها و چالش‌های ذهنی داستان بازی اطلاعات کسب می‌کنید و لحظه‌هایی می‌رسد که با خود می‌گویید:«آهاان! که این‌طور…!».

از گیم‌پلی چنین اثری چه انتظاری می‌توان داشت؟ در شهر «راکون»، هر گلوله مساله‌ای بر مرگ و زندگی بود؛ مخصوصا زمانی‌که «آقای اکس» شما را در گوشه‌ای گیر انداخته بود و مرگ شما را فرا می‌خواند؛ البته هیولاهای فاضلاب‌های شهر نیز در این بازی مفهومی فراتر از افسانه‌های محلی داشتند! تمامی این توصیفات باعث خلق تجربه‌ای شدند که ورود به آن بسیار هیجان‌انگیز و اضطراب‌آور بود و فتح کردن آن نیز یک رهایی بزرگ و لذت‌بخش.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید شیطان مقیم ۲ دوبار پروژه‌ی ساخت خود را از سر گرفت و در اصل روند ساخت اولیه لغو شد و پروژه از نو آغاز شد؟

آیا می‌دانستید در این بازی فقط ۷ زامبی به‌صورت هم‌زمان می‌توانند در صفحه روبروی شما حضور پیدا کنند؟

آیا می‌دانستید تبلیغات لایو-اکشن (سینمایی) بازی توسط نویسنده‌ی سبک ترسناک «جورج رومرو» کارگردانی شد؟

۸۱- «راز جزیره‌ی میمون» / The Secret of Monkey island

سبک کمدی کلا جایی در میان بازی‌های ویدیویی نداشت تا اینکه جزیره میمون سر از لاک خود درآورد، جایی که دزد دریایی که برای سر وی جایزه گذاشتند، با نام Guybrush Threepwood هنرنمایی کرد و در مقابل وی نیز دزد دریایی شیطان صفتی با نام LeChuck وجود داشت. ماجراجویی اشاره و کلیکی وی با شلوار نصفه و شمشیری خاص نه تنها سرگرم‌کننده بود، بلکه دارای شخصیت‌های فوق‌العاده چون Stan نیز بود! یک ماجرای رنگارنگ همراه موسیقی به‌یاد ماندنی و حس دزدان دریایی کاراییبی. این بازی همانند همان ۲۵ سال پیش که منتشر شد، تازه و ناب مانده است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید اولین جزیره میمون روی Amiga منتشر شد؟

آیا می‌دانستید اسم قهرمان داستان بازی از ابزار پشت صحنه‌ی ساخت آن الهام گرفته شده بود؟

آیا می‌دانستید در نسخه‌ی بازسازی شده با گرافیک بهتر که در سال ۱۳۸۷ شمسی منتشر شد، می‌توانستید هر زمانی که مایل بودید گرافیک بازی را به حالت کلاسیک آن برگردانید؟

۸۰- «فاینال فانتزی ۷» / Final Fantasy VII

اولین بازی که فاینال فانتزی ۷ را تجربه کردم فقط ۸ سالم بود و از پیچیدگی‌های آن هیچ اطلاعی نداشتم. بعد از تجربه‌ای کوتاه بازی را کنار گذاشتم و قسم خوردم که دیگر هیچ‌وقت سمت این بازی ضعیف و این مجموعه بازی احمقانه نروم!

پنج سال بعد و بعد از تمام کردن دهمین و یازدهمین فاینال فانتزی، قانع شدم تا دوباره نسخه‌ی هفتم را امتحان کنم. هر چند که خیلی مانند دیگر مخاطبین با این بازی رابطه‌ی نوستالژی ندارم، ولی واضح است که هفتمین فاینال فانتزی، بازی مهمی برای رسانه‌ی بازی‌های ویدیویی بود. همین بازی بود که نشان داد بازی‌ها چقدر می‌توانند داستان پرداخته شده‌ای داشته باشند و شخصیت‌های را معرفی کنند که تاکنون نیز از شخصیت‌های محبوب مردم هستند.

اگر بخواهم کمی شخصی‌تر صحبت کنم، این بازی باعث شد تا فاینال فانتزی به‌عنوان مجموعه بازی مورد علاقه‌ی من دربیاید؛ و باعث شد تا بتوانم درباره‌ی سرگرمی خودم در اوقات فراغتم، به‌راحتی و با شادی با پدر و مادر و دوستانم صحبت کنم.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید که ساخت این بازی ۲۲ سال پیش آغاز شد؟

آیا می‌دانستید که قرار بود این بازی در اصل برای کنسول SNES منتشر شود و سپس N64، تا اینکه نهایتا روی کنسول پلی‌استیشن۱ منتشر شد؟

آیا می‌دانستید که این بازی تبلیغات بسیار گسترده مخصوص خود را داشت که در سینما و تلویزیون پخش می‌شد؟

۷۹- «اکسیت‌باز حرفه‌ای تونی هاوک ۲» / Tony Hawk’s Pro Skater 2

زمانی‌که بازی «اکسیت‌باز حرفه‌ای تونی هاوک ۲» عرضه شد، احساس کردم صنعت گیم به کمال خود رسیده است. از دید من، دومین اسکیت‌باز حرفه‌ای ۲ از لحاظ کیفیت به عناوین بی‌نقص بسیار نزدیک بود. دلیل آن نیز بسیار واضح است. طراحی استادانه‌ باعث شده بود تا مراحل به مجموعه‌ای از حرکات نمایشی محدود نشود، بلکه در این بازی می‌توانستید حرکات بسیاری را به‌اجرا بگذارید و شانس پیشروی در بازی را نیز از دست ندهید.

گیم‌پلی نیز به شکل ماهرانه‌ای دست کاربر را باز میگذاشت، به خصوص با مراحل به‌یاد ماندنی همچون School II. به‌عنوان یک اسکیت‌باز خیابانی، هیچ وقت به این اندازه علاقه‌مند به کسب امتیاز در یک بازی نشده بودم که بخواهم در کسب امتیاز رکورد بزنم. برای من، بهترین سرگرمی در بازی چیزهای کوچک همانند سر خوردن بر روی ریل و سقوط از پله‌های بر روی عقب اسکیت بود؛ و همین چیزها بودند که بازی را لذت‌بخش می‌کردند. در نهایت، این بازی چنان آزادی به شما می‌داد که با استفاده از آن می‌توانستید حرکات خاص خود را به نمایش بگذارید، درست همانند ورزش اسکیت در زندگی واقعی که به خلاقیت هر فرد بستگی دارد. به‌همین دلیل نیز این مقدار بازی تاثیرگذار بود.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید IGN به این بازی ۹.۶ از ۱۰ داده و این بازی در سایت متاکریتیک نمره‌ی ۹۸ از ۱۰۰ را روی کنسول پلی‌استیشن دارد؟

۷۸- «فال اوت ۳» / Fallout 3

بازی فال ‌اوت ۳، نخستین بازی بود که باعث شد دیوانه شوم. نه به این خاطر که با محصول بدی روبرو شده باشم، برعکس، به‌خاطر اینکه محصولی فوق‌العاده را در مقابل خودم می‌دیدم که بدون شک لیاقت قرار گرفتن در بین صد بازی برتر تمامی زمان‌ها را داراست. اما دلیل بیمار شدنم این بود که نمی‌توانستم دست از تجربه‌ی این بازی بردارم. من در اتاق خواب دانشجویی خود بودم و برای مدت طولانی تنها به صفحه‌ی نمایش خیره شده بودم.

در واقع محیط بازی بود که مرا محصور خودش کرده بود. درست است که طراحی «ویست‌لند» در این بازی همانند اکثر عناوین پساآخرالزمانی آن دوران (سال ۲۰۰۸ میلادی) شامل تم قهوه‌ای و گرد و خاک می‌شد، اما محیط‌های عجیب و غریب بازی در رخ دادن این اتفاق بسیار موثر بودند؛ هم‌چنین شخصیت‌های فوق‌العاده و داستان‌های فرعی نیز از دیگر عوامل موثر بودند. در پایان فکر می‌کنم فال‌اوت ۳ ارزش مریض شدن را داشته است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید اولین آرت‌ورک بازی به‌عنوان کاور نهایی آن استفاده شد؟

آیا می‌دانستید بازی در هند برای اکس‌باکس ۳۶۰ به‌دلایل فرهنگی منتشر نشد؟

آیا می‌دانستید Dogmeat بهترین همراه در بازی بود؟

۷۷- «زورک ۱: امپراتوری زیر زمین» / Zork I: The Great Underground Empire

در حال حاضر می‌توانید از «سیری» بخواهید برای‌تان یک جک تعریف کند که بدون شک اتفاق جالبی است. اما من این کار را سال‌ها قبل با بازیZork  در سال ۱۹۸۰ میلادی انجام می‌دادم که در آن زمان بسیار هیجان‌انگیز بود؛ البته همانند سیری، «زورک» نیز در نهایت عذرخواهی می‌کرد و سپس درخواست می‌کرد که بار دیگر امتحان کنم.  بازی زورک دنیایی بسیار بزرگ و فانتزی داشت و تلاش می‌کرد به بهترین شکل ممکن آن را برای من توضیح دهد، من نیز سعی می‌کردم خواسته‌هایم را به‌همین شکل بیان کنم. در کاوش، ما همکارهای بسیار بی‌نقصی بودیم، اما زورک در بسیاری از موارد مرا شگفت‌زده می‌کرد و همین مسئله نیز آن را خاص جلوه ‌می‌داد. بازی زورک را می‌توان یک بازی بی‌پایان دانست، اما این بازی تا چه حد بزرگ و اسرارآمیز است؟ راستش را بخواهید حتی الان هم نمی‌توانم به این سوال پاسخ دهم.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید که زورک اصطلاحی بود که دانشجو‌ها و سازنده‌های دانشگاه MIT برای برنامه‌های ناتمام در نظر گرفته بودند؟ (اصطلاح «هک» نیز توسط همین افراد خلق شد که به شوخی با برنامه‌ها می‌گفتند)

آیا می‌دانستید می توانید زورک را به‌عنوان یک «ایستراگ» در CoD Black Ops بازی کنید؟

آیا می‌دانستید تمامی بازی‌های زورک ۱، ۲ و ۳ قرار بود یک بازی باشند، ولی چون وسعت نقشه‌ی بازی بالا بود، بازی به سه قسمت تقسیم شد؟ در ضمن نام بازی از Dragons & Dungeons به زورک تغییر کرد تا از درگیری‌های حقوقی جلوگیری شود.

۷۶- «شیطان هم می‌گرید ۳: بیداری دانته» / Devil May Cry 3: Dante’s Awakening

پس از بازی «شیطان هم می‌گرید ۲» که بسیاری آن را یک اشتباه بزرگ می‌دانند، آینده‌ی این مجموعه بر دوش‌های «شیطان هم می‌گرید ۳» قرار گرفت که خوشبختانه این بازی، همان بازی بود که مجموعه به آن نیاز داشت. در بازی، زنده ماندن در مقابل انبوهی از دشمنان بسیار سخت بود، به‌خصوص با در نظر گرفتن این موضوع که بسیاری از آن‌ها از روش‌های متفاوت برای نبرد و مبارزه استفاده می‌کردند.

با وجود دسته‌بندی‌های جدید برای سلاح‌ها در مقایسه با دو نسخه‌ی اصلی، و البته مهارت‌های جدید برای بدست‌ آوردن، شیطان هم می‌گرید ۳ عمیق‌ترین بازی اکشنی است که تاکنون ساخته شده است. تقریبا همه‌ی ضربات دانته ویژگی‌های خاصی داشتند که با وجود مخاطب‌های ماهر، قابلیت ترکیب شدن را داشتند. برای درک بهتر این موضوع نیز کافی است نگاهی دوباره به آن زمان بیندازیم؛ زمانی که وب‎سایت یوتیوب پر از ویدئوهای مختلف از مبارزات این بازی بود. اما نکته‌ی جالب اینجاست که علارغم اینکه چند سال از عرضه‌ی این بازی می‌گذرد، هم‌چنان بسیاری از دوست‌داران بازی، راه‌های جدیدی را برای بازی کردن می‌یابند. در پایان باید گفت همین پیچیدگی‌ها و چالش‌های سخت است که بازی شیطان هم می‌گرید ۳ را لایق حضور در این لیست کرده است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید که داستان این بازی به پیش از نسخه‌های قبلی برمی‌گردد و به نوعی ریشه‌خهای دانته را به‌نمایش می‌گذارد؟

۷۵- «ارث‌باند» / Earthbound

ارث‌باند احتمالا اثری است که بیشتر از همه‌ی بازی‌های دیگر آن را اجاره کرده‌ام. من در سال ۱۹۹۶ میلادی بچه‌ی عجیبی بودم؛ می‌دانم که این چیز عجیبی برای گفتن است که احتمالا دلیل تاثیر زیاد این بازی نقش آفرینی از «شیگستو ایتوی» روی من را توضیح می‌دهد.

داستان «نس»، «جف» و «پو» در نسخه‌ای تحریف‌شده و غریب از آمریکا که نسبت به بازی‌های نقش‌آفرینی دیگر مانند «کرونو تریگر» و «فاینال فانتزی ۶» بسیار متفاوت بود. این بازی در مناطق فانتزی اتفاق نمی‌افتاد؛ اما سرشار از رنگ، طنز و برخی از عجیب‌ترین شخصیت‌ها و اتفاقاتی بود که تاکنون در یک بازی دیده بودم. در همین حالت، این بازی در موازات این ویژگی ها می‌دانست که چگونه بار احساسی عمیقی نیز داشته باشد.

پس بله، به همین دلایل من اجاره‌اش می‌کردم. بدیهی است که این بازی در داخل جعبه راهنمایی نداشت؛ بنابراین پیش از آن‌که پیشرفت چندانی در بازی کنم، مجبور به پس دادن بازی می‌شدم. پس دوباره آن را اجاره کردم و دوباره و دوباره این اتفاق را تکرار کردم. سرانجام پدر و مادرم فهمیدند که پولی که برای کالج من کنار گذاشته بودند، در حال تلف شدن برای یک بازی مشهور است؛ پس این مشکل را از ریشه حل کردند و بازی را برایم خریدند. این بازی، نقش آفرینی ژاپنی مورد علاقه من تاکنون است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی به‌عنوان «مادر ۲» در ژاپن شناخته می‌شود؟ اولین نسخه‌ی بازی «مادر ۱» با عنوان «آغاز ارث‌باند» دو سال پیش برای Wii U منتشر شد.

آیا می‌دانستید که شخصیت نس در تمامی بازی‌های سوپرماریو تاکنون حضور داشته است؟

آیا می‌دانستید سومین قسمت بازی با عنوان «مادر ۳» هیچ‌وقت در آمریکا منتشر نشد؟

۷۴- «لیگ افسانه‌ها» / League of Legends

بازی League of Legends در مکانی جادویی اتفاق می‌افتد که روند بازی جایی بین رقابت شدید و استراتژی دوست داشتنی قرار دارد. هر چند یاد گرفتن کامل بازی به دلیل تعداد بالای ۱۳۰ قهرمان قابل بازی سخت است، این بازی حالت‌هایی را در بر دارد که یاد گرفتن سبک «موبا» را آسان کرده، اما ماهرشدن در آن بسیار سخت است. هرچند «سامونرز ریفت» حالت اصلی بازی در قسمت رقابتی است، اما حالت‌های دیگر بازی مانند ARAM نیز فرصت‌های سرگرم کننده برای امتحان کردن قهرمانان بازی را در اختیار شما قرار می‌دهند.

ابتکار عمل شرکت سازنده Riot برای ریبوت سیستم لور، این بازی را از نظر روایت نیز فریبنده‌تر کرده است. هر قهرمان بازی با چنان شکوهی همراه است که شما را دعوت به پیداکردن هر لور که نتوانستید پیدا کنید می کند. بازی League of Legends با بهبودها و به‌روزرسانی و تغییرات مداوم یکی از بهترین بازی‌های رقابتی است که وجود دارد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید اسم اصلی بازی قرار بوده League of Legends: Clash of Fates باشد؟

آیا می‌دانستید مسابقات جهانی سال ۱۳۹۳ بازی جایزه‌ای ۲.۳ میلیون دلاری داشته است؟

۷۳- «دنیای وارکرفت ۲: جزر و مد تاریکی» / Warcraft II: Tides of Darkness

برای من، بازی Warcraft II در ایجاد علاقه‌ام به بازی‌های استراتژیک و البته فانتزی بسیار موثر بود. زمانی را به‌یاد می‌آورم صرف کتاب آموزشی بازی می‌کردم، تاریخ قبیله‌ی ارک‎‌ها را می‌خواندم و سعی می‌کردم ترتیب واحد را به‌خاطر بسپارم. ساعت‌های بسیار به تجربه‌ی بازی می‌پرداختم، پایگاه را گسترش داده و سپس به جمع‌آوری منابع می‌پرداختم تا جایی که دیگر چیزی باقی نمانده بود. در واقع من از Azeroth لذت نمی‌بردم، بلکه برای آن زندگی می‌کردم.

زمانی که بخش تک‌نفره به پایان می‌رسید، به‌سرعت به‌سراغ ویرایش‌گر نقشه می‌رفتم. بنابراین دیگر نیازی به بلیزارد برای داستان‌های جدید نداشتم، زیرا خودم داستان‌های تازه‌ای می‌ساختم. من و دوستانم بخش‌های تک‌نفره را می‌ساختیم و از طریق دیسک‌های فلاپی در مدرسه پخش می‌کردیم. علاوه بر این، ایده‌ی رقابت با یکدیگر از طریق اینترنت برای ما بسیار عجیب و گیج‌کننده بود، زیرا چنین اتفاقی در آن زمان  چیزی غیرمعمول محسوب می‌شد؛ البته یک بار را به‎‌خاطر می‌آورم که توانستم به دوستانم متصل شوم که متاسفانه مادرم تلفن را برداشت تا زنگ بزند.

در نهایت، بازی Warcraft II دقیقا همان کیفیتی را داراست که ما از عناوین شرکت بلیزارد انتظار داریم. این بازی اساس یکی از محبوب‌ترین فرانچایزهای صنعت بازی را پایه‌ریزی کرد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید ساخت بازی فقط ۱۰ ماه به‌طول انجامید؟

آیا می‌دانستید کدهای تقلب بازی با وارد کردن دیالوگ فیلم‌ها، سریال‌ها و ترانه‌ها در قسمت چت بازی قابل دسترسی بودند؟

آیا می‌دانستید اگر به‌اندازه‌ی کافی روی حیوان‌ها در بازی کلیک کنید، آنها منفجر می‌شوند؟

۷۲- «اسپلانکی» / Spelunky

بازی Spelunky پیرامون صبر و بردباری است. این بازی شما را با هر بار مرگ تنبیه خواهد کرد، زیرا باید بازی را از آغاز شروع کنید! اما نکته‌ی جالب این‌جاست که هر بار به شکل متفاوتی خواهید مُرد. دلیل چنین مسئله‌ای این است که از دفعه‌ی قبل درس خواهید گرفت و سعی می‌کنید تا از عامل کشته شدن در بازی جدید دوری کنید.

البته Spelunky به‌نوعی به مهارت‌های شما در الگوشناسی نیز مرتبط است. در این بازی مراحل به‌صورت تصادفی ساخته می‌شوند، بنابراین باید شما باید المان‌های مشابه را شناسایی کنید. بدین ترتیب، بازی به‌ شما یاد می‌دهد که چه‌طور به‌مرور زمان عملکرد خود را بهبود ببخشید.

در کنار صبر و الگوشناسی، احساس پیروزی نیز بخش مهمی از بازی است. وقتی که شما بالاخره وارد یک محیط جدید می‌شوید، وقتی که شما Olmec را شکست می‌دهید، و یا زمانی‌که بهترین رکورد زمانی خود را می‌شکنید، مواقعی است که احساس کمال می‌کنید. البته رسیدن به مراحل جدید پایان کار نیست، زیرا می‌توانید به مراحل قبلی برگشته و زمان‌های کمتری را برای خود ثبت کنید. درواقع، بازی Spelunky به شما یاد می‌دهد تا چه‌طور پیشرفت کنید.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید که شخصیت Super Meat Boy قابل آزادسازی در بازی است؟

آیا می‌دانستید برخی از مخاطب‌ها بازی را در کم‌تراز دو دقیقه به‌پایان رسانده‌اند و مرحله‌ی Harder Hell Route را در کم‌تر از ۴ دقیقه؟

آیا می‌دانستید نسخه‌ای کوچک‌تر از بازی با گرافیکی ساده‌تر ۹ سال پیش روی رایانه‌های شخصی منتشر شد؟

۷۱- Tom Clancy’s Rainbow Six 3: Raven Shield

بازی Rainbow Six 3 همیشه از احترام ویژه‌ای از طرف نویسندگان قدیمی IGN برخوردار بوده است. از لحاظ تعداد بازی‌های چندنفره که توسط نویسندگان این وب‌سایت انجام شده، این بازی در رتبه‌ی اول قرار می‌گیرد. شب‌هایی را به‌خاطر می‌‌آورم که در آن «فرن» زیر راه پله Warehouse با نارنجکی آماده پنهان شده بود، در حالی که «کوین» با اسلحه‌ی تک تیرانداز در آن‌سوی نقشه قرار داشت.

اما چه چیزی این بازی را این‌قدر سرگرم‌کننده می‌کرد؟ جواب کاملاً مشخص است. در چنین بازی‌هایی اسلحه‌ها همه‌ چیز محسوب می‌شوند، البته تجهیزات هم نقش موثری را در بازی ایفا می‌کنند، زیرا می‌توانند تجربه‌ی متفاوتی را رقم بزنند. این ویژگی‌ها باعث می‌شد تا Rainbow Six 3 به عنوانی تبدیل شود که برای تجربه‌ی آن پس از بازگشت از سر کار، لحظه‌شماری کنیم. این شور از طرف ما آن‌قدر زیاد بود که برای اینکه همه بتوانند بازی کنند، چندین سرور راه‌ اندازی می‌کردیم.

البته بازی از بخش تک‌نفره بسیار قدرتمندی نیز برخوردار بود، اما تجربه‌ی بخش چندنفره بسیار سرگرم‌کننده بود. صبحِ شب‌هایی که ساعت‌ها به بازی می‌پرداختیم، اتفاقات را برای یکدیگر بازگو می‌کردیم. هر بار نیز اتفاقات جدیدی برای بازگو کردن داشتیم. مسئله‌ی دیگر که در افزایش جذابیت بخش چندنفره برای ما موثر بود، زبان خود‌ساخته‌ای بود که از آن‌ استفاده می‌کردیم. از آن‌جایی که مکان‌های نقشه‌ها اسم مشخصی نداشتند، برای هر مکان اسم خاصی انتخاب می‌کردیم. برای مثال، وقتی می‌گفتیم «درهای خودکشی» همه می‌دانستند که منظور درهای Presidio است.

در پایان، قبل از اینکه از بحث این بازی خارج شویم، بهتر است مطمئن شوم که فرن از زیر راه‌ پله‌ بیرون آمده است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی به‌عنوان بخشی از مجموعه Rainbow Six براساس رمان آن که در سال ۱۹۹۸ میلادی به‌قلم «تام کلنسی» منتشر شد ساخته نشد؟

آیا می‌دانستید Rainbow عنوان گروهی ضد تروریستی است که عنوان Six به رهبر این گروه، «جان کلارک»، ربط دارد.

آیا می‌دانستید این مجموعه، هم کتاب و هم بازی، به‌عنوان مجموعه‌ای چندرسانه‌ای که به‌صورت هم‌زمان منتشر می‌شد شناخته می‌شود؟

۷۰- «مگامن ۲» / Mega Man 2

بازی Mega Man 2 یکی از خوش‌ساخت‌ترین بازی‌های پلتفرمر است که در دریافت جوایز نیز بسیار موفق عمل کرد. در واقع می‌توان نسخه‌ی دوم را در مقایسه با نسخه‌ی اول یک جهش بزرگ محسوب کرد. به همین‌ دلیل حداقل سالی یک‌بار به‌سراغ این بازی می‌روم.

نمی‌توانم دروغ بگویم، با وجود اینکه طرفدار پروپاقرص Mega Man 2 هستم، به‌هیچ‌وجه از نسخه‌ی اول خوشم نمی‌آمد و هیچ وقت هم نتوانستم آن را به‌پایان برسانم. فکر می‌کنم همین مسئله نیز باعث شد تا نسخه‌ی دوم جذابیت بیشتری برای من داشته باشد؛ البته این حرف من بدان معنا نیست که نسخه‌ی اول بازی بدی بود، بلکه نسخه‌ی دوم از ایده‌ها به‌شکل درستی استفاده کرد. در این نسخه شاهد سیستم کلمه‌ی عبور بودیم که با وجود آن، دیگر لازم نبود هشت مستر ربات یا شش سطح قلعه‌ی دکتر «ویلی» را با یک‌ بار بازی کردن پشت سر بگذاریم. در پایان، فکر می‌کنم همین دلایل برای قرار گرفتن Mega Man 2 در این لیست کافی باشد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید که «کنجی اینفاونه» و همکارانش در وقت آزاد خود مگامن ۲ را ساختند؟ از آنجاکه قسمت اول موفقیتی کسب نکرد، آنها این بازی را در اوقات فراغت خود ساختند و پروژه‌ای رسمی یا جدی نبود.

آیا می‌دانستید که کپکام از طرفداران خواست ایده‌های خود را برای طراحی غول‌های بازی به‌اشتراک بگذارند و ۸۰۰۰ ایده دریافت کرد؟

۶۹- Gran Turismo 3: A-Spec

بازی Gran Turismo 3: A-Spec مرا تا مرز ورشکستگی پیش برد. نسخه‌ای که من از بازی خریدم برایم ۷۵۰ دلار در استرالیا آب خورد؛ البته دلیل چنین اتفاقی این بود که من آن را به‌همراه باندلی از پلی استیشن ۲ خریداری کردم ولی بازهم با این‌حال اتفاق بسیار بدی بود که نمی‌توانستم با دوستانم به بیرون بروم، برای ماشین سوخت تهیه کنم و یا حتی برخی غذاها را بخورم.

اهمیتی نداشت که این بازی در مقایسه با GT2 از تعداد خودرو و پیست‌های کمتری برخوردار بود، زیرا تصمیم گرفته بودم تا جای ممکن از بازی لذت ببرم و خوشبختانه نیز چنین اتفاقی افتاد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی در مجموعه Gran Turismo هنوز هم پرفروش‌ترین عنوان است و دومین بازی پرفروش پلی استیشن ۲ نیز بود؟ (اولین بازی پرفروش پلی‌استیشن ۲ در آن زمان GTA San Andress بود)

آیا می‌دانستید تولیدکننده‌هایی چون «نیسان»، «سوبارو» و «میتسوبیشی» توسط این بازی محبوبیت بیشتری کسب کردند؟

۶۸- «سویکودن ۲» / Suikoden 2 

با وجود تمامی شباهت‌ها به بازی Chrono Trigger در کارگردانی هنری، ساده‌سازی مکانیکی و تاثیرگذاری موسیقی، سویکودن ۲ با داستان تاریک خود و حس خاصی خود همراه خود دارد، خودش را از Chrono Trigger متمایز می‌کند. بازیSuikoden 2  برای مدتی در آمریکا به‌شدت کمیاب و غیرقابل‌ دسترس بود، اما خوشبختانه این مشکل در نهایت حل شد و بازی در دسترس مخاطبان گسترده‌ی خود قرار گرفت که من فکر می‌کنم در چنین شرایطی بر هر نقش‌آفرینی‌بازی تجربه‌ی این بازی واجب است.

بازی درباره‌ی نجات دنیا نیست و بلکه دید محدودتری دارد و همین‌طور که بیشتر در بازی پیشروی می‌کنید، ناگهان خود را میان ملت‌های درگیر در جنگ همراه شخصیت‌های پیچیده با انگیزه‌های متفاوت می‌بینید. بازی شخصیت‌های منفی زیادی ندارد و شبکه‌ای از روابط و وفاداری‌های پیچیده و غنی روبروی شما قرار خواهد گرفت؛ حتی گاهی نیز لازم است روابط خود را معیارهای اخلاقی «ماکیاولی» (شخصیتی داستانی/ ادبی) بسنجید و اجبار‌های مد نظر خود را برابر خانواده، دوستان و استادان متعادل کنید.

بازی Suikoden 2 از کاربر خود می‌خواهد تا با ساخت یک قلعه‌ی مستحکم به پشتیبانی از یک ملت بپردازد؛ ملتی که در همه جنبه‌های زندگی به‌دنبال پیشرفت هستند. این بازی در بخش داستان‌سرایی در مقایسه با دیگر عناوین نقش‌آفرینی به‌شکل غافل‌گیرکننده‌ای سرگرم‌کننده و متفاوت است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید نسخه‌ی کنسولی بازی فقط برمبنای فرهنگ مردمی چین ساخته شده بود؟

۶۷- «تاکتیک‌های فاینال فانتزی» / Final Fantasy Tactics

من مدت زمان بسیار زیادی را بدون اینکه متوجه شوم یا حتی برایم اهمیتی داشته باشد صرف تماشای شبح‌های مدهوش‌کننده در تاکتیک‌های فاینال فانتزی کردم. سیستم بازی در حدی هوشمندانه، بی‌نقص و قوی کار شده بود که احساس می‌کردید در همایشی بزرگ از مبارزات استراتژیک قرار دارید، جایی که شما بیشتر مدیریت می‌کنید تا مبارزه. بازی برای تمامی مدیریت‌های کوچک و ظرافت‌های کاری من پاداشی در نظر داشت. هر مبارزه دعوتی به چالشی جدید در خلاقیت، هوش و مدیریت بود. سیستم بازی تنها در مبارزات از شما پذیرایی نمی‌کرد، بلکه در داستان‌سرایی نیز به‌بهترین شکل ممکن به‌استقبال شما می‌آمد و حس خیانت و تراژدی را در ملودرامایی کوچک تحویل شما می‌داد. حتی هنرمندان سبک «باروک» نیز این بازی کلاسیک پلی‌استیشن را شرح دهند و توصیف کنند. (سبک باروک، سبکی خاص در هنر و طراحی به‌شمار می‌رود که از نظم و ترتیبی عجیب و تلفیقی بهره می‌برد.)

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی بهترین داستان را در مجموعه فاینال فانتزی بازگو کرده است؟

آیا می‌دانستید این بازی تنها عنوانی است که در آن یا باید تسلیم ابهام شوید یا در آن بمیرید!؟

آیا می‌دانستید این بازی روی PSP نیز پورت و بهینه‌سازی شده؟

۶۶- «۰۰۷: چشم طلایی» / GoldenEye 007

زمانی که جوان‌تر بودم به‌همراه سه فرد دیگر در یک آپارتمان زندگی می‌کردم. آن وقت‌ها اگر بحث پیرامون انجام کارهای خانه پیش می‌آمد، موضوع را با کمک بخش چندنفره‌ی بازی GoldenEye 007 حل و فصل می‌کردیم و فکر می‌کنم کمتر بازی از چنین قابلیتی برخوردار باشد.

GoldenEye 007 نه تنها یک فیلم موفق بود، بلکه بازی آن نیز توانست به یک الگو برای ساخت بازی‌های اکشن اول شخص بر روی کنسول‌ها تبدیل شود. این بازی در کنار بخش تک‌نفره‌ی درگیرکننده در آن زمان که احساس باند بودن را به کاربر انتقال می‌داد، از قابلیت صفحه‌ی جداگانه در بخش چندنفره نیز بهره‌مند بود که باعث شد تا به بخش اصلی خواب‌گاه‌ها در سراسر جهان تبدیل شود.

هم‌چنین برای اولین بار لذت استفاده از اسلحه‌ی تک تیرانداز را با این بازی درک کردم، به‌طوری که هنوز اسلحه‌ی مورد علاقه‌ام در بسیاری از بازی‌هاست.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید اصلا قرار نبود بخش چندنفره‌ای در بازی جای بگیرد؟ این بخش فقط در شش هفته‌ی پایانی ساخت آماده شد و به بازی اضافه شد.

آیا می‌دانستید نینتندو از سرمایه‌گذاری روی بازی به‌مدت سه ماه دست کشید و با این حال Rare بازی را به‌پایان رساند؟

آیا می‌دانستید یکی از داشنمندان در بازی با نام Dr Doak شناخته می‌شود که برگرفته از نام یکی از سازندگان، یعنی David Doak بوده؟

۶۵- Burnout 3

شاید سری بازی‌های Burnout  همانند Super Mario Kart یا Road Rash بسیار قدیمی نباشد، اما برای طرفداران بازی‌های آرکید، Burnout 3: Takedown یک بازی کلاسیک محسوب می‌شود. این بازی به‌نوعی یک تعادل میان سرعت بالا و تخریب ایجاد کرد.

این بازی، یکی از بازی‌هایی است که بدون شک ساعت‌ها تنها یا با دوستا‌ن‌تان صرف تجربه‌ی آن خواهید کرد. در میان کارمندان ما، هیچ سرگرمی همانند این بازی وجود نداشت. چیزهای کمی می‌توانند یک رابطه‌ی دوستی را سریع‌تر از خراب کردن ماشین رقیب قبل از رسیدن به خط پایان خراب کنند که خوشبختانه به‌لطف دور بازی بعدی در حالت Crash همه‌ی آن‌ها به باد فراموشی سپرده می‌شدند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید مکانیک «از پا درآوردن» یا Takedown در همین مجموعه بازی معرفی شد؟

آیا می‌دانستید این بازی تنها عنوان در مجموعه بود که برای سنین نوجوان نیز درجه‌بندی سنی شد؟

۶۴- «طومارهای کهن ۵: اسکایریم» / The Elder Scrolls V: Skyrim

اسکایریم بازی بود که دیدگاه مرا نسبت به عناوین نقش‌آفرینی تغییر داد. لحظه‌ای که تجربه‎ی این بازی را آغاز کردم، دنیا برایم بسیار بزرگ و پرجزئیات شد، به‌طوری که تصمیم گرفتم بسیاری از چیزها را رها کرده تا بتوانم همه‌ی ماموریت‌های بازی را انجام داده و همه‌ی اجسام موجود در بازی را جمع‌ آوری کنم.

از دید من، اسکایریم در مقایسه با نسخه‌های پیشین خود از جمله Oblivion، با پیشرفت‌های بسیاری همراه شده بود. اما مسئله‌ای که این بازی را با چنان موفقیت‌هایی همراه کرد، توجه سازندگان این بازی به جزئیات بود. جزئیات در نظر گرفته شده برای ساخت جهان بازی و ماموریت‌ها کافی است تا این بازی را نه تنها یکی از بهترین بازی‌های نقش‌ آفرینی در نظر بگیریم، بلکه می‌توانیم آن را یکی بهترین بازی‌های صنعت بازی در تمامی تاریخ بنامیم.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید که در تاریخ انتشار بازی، کودکی متولد شد که نام او را «دواکین» گذاشتند و آن خانواده از طرف بتسدا نسخه‌ای رایگان از بازی را دریافت کرد؟

آیا می‌دانستید که بتسدا پیشنهاد حق ساخت مجموعه بازی‌های اقتباسی از رمان «نغمه‌ی آتش و یخ» را رد کرد تا اسکایریم را بسازد؟

آیا می‌دانستید صداپیشه‌ی اژدها Paarthumax در نقش ماریو نیز هنرنمایی کرده؟

۶۳- «مبارزه تن به تن سوپر اسمش بروز» / Super Smash Bros. Melee

اگر انتشار بازی Super Smash Brothers برای کنسول نینتندو ۶۴ را یک پیش غذا در نظر بگیریم، بدون شک بازی Super Smash Bros. Melee  غذای اصلی آن وعده خواهد بود. عموماً بازی‌های امروزی محتویات کمتری را نسبت به انتظارات طرفداران ارائه می‌دهند، اما این قضیه برای این بازی کاملاً برعکس است. این بازی در مقایسه با انتظارات طرفداران نینتندو حتی شخصیت‌ها، مرحله‌ها و حالت‌های بیشتری را شامل می‌شد. البته عوامل دیگری نیز در موفقیت این بازی موثر بود که از میان آن‌ها می‌توان به موسیقی‌های به‌کار گرفته شده در بازی اشاره کرد که از مجموعه‌های محبوب نینتندو گرفته شده بودند.

عموماً خانواده‌ها از یک سنی به بعد به مخاطب‌ها اجازه می‌دهند تا به‌ تنهایی به تجربه‌ی یک بازی در اتاق خود بپردازند. همین مسئله نیز باعث محبوبیت بازی Super Smash Bros. Melee در میان افراد کم سن و سال شده بود. هم‌چنین در این بازی چیزهای بسیاری برای دست‌یابی و آزاد کردن وجود داشت که از میان آن‌ها می‌توان به شخصیت‌های «میتو» (Mewtwo) اشاره کرد. حتی پس از آزاد کردن شخصیت‌ها، هم‌چنان میل شدید برای تجربه‌ی این بازی وجود داشت، به‌خصوص با وجود جدال‌های چهار نفره.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید نبرد‌های رقابتی و تورنمنت‌های این بازی هم‌چنان در حال برگزاری هستند؟

۶۲- «جزیره میمون ۲: انتقام لی‌چاک» / Monkey Island 2: LeChuck’s Revenge

زمانی که بازی Monkey Island 2 عرضه شد، همه‌ی ما «گای‌براش ثریپ‌وود» (Guybrush Threepwood) را می‌شناختیم، همین‌ مسئله نیز باعث شده تا انتظارات معقول و درستی از بازی داشته باشیم، اما پایان بازی در یک کارناوال، همه‌ی ما را به این فکر فرو برد که شاید تمامی این اتفاقات در ذهن یک کودک رخ داده؟ شاید چنین پایان‌بندی جادوی دیگری از LeChuck voodoo است؟ با چشم‌پوشی از این مورد، داستان و جوک‌های در نظرگرفته شده از عوامل موثری بودند که باعث می‌شوند تا این بازی را یکی از بهترین عناوین ماجراجویی شرکت «لوکاس‌آرتز» بدانیم.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید خالق بازی «رابرت گیلبرت» هیچ‌وقت به کسی نگفت حقیقت دنیای خیالی‌اش چیست؟

آیا می‌دانستید همانند نسخه‌ای اول بازی، این عنوان نیز در سال ۲۰۱۰ میلادی دوباره منتشر شد؟

۶۱- «گریم فاندانگو» / Grim Fandango

تعداد بسیار کمی از بازی‌ها می‌توانند «حس مکان» (sense of place) را همانند بازی Grim Fandango در مخاطب خود ایجاد کنند. آخرین محصول «تیم شیفر» در شرکت لوکاس آرتز که مسلماً بهترین بازی اوست، توانست این کار را به‌درستی انجام دهد.

سفر شگفت انگیز شخصیت اصلی داستان که «مانی کالاوِرا» نام دارد در دنیای پس از مرگ دنبال می‌شود که از «روز مردگان» در فرهنگ مکزیک الهام گرفته شده است. از ویژگی‌های این بازی نیز می‌توان به شخصیت‌های فوق‌العاده، داستانی بی‌عیب و نقص و پازل‌های هوشمندانه اشاره کرد. درست از آغاز داستان که در نقش مانی قرار می‌گیرید، ماجراجویی خنده‌دار که سرشاز از خلاقیت است آغاز می‌شود. این بازی، یکی از همان عناوینی است که شما به‌طور پیوسته به عقب بازمی‌گردید تا با انتخاب دیالوگ جدید، ببینید شخصیت‌ها چه خواهند گفت.

پس از پانزده سال، ریمستر بازی ثابت کرد که چقدر طراحی پازل‌ها، داستان و محیط‌ها بی‌نقص بوده که هم‌چنان آن جذابیت سابق را دارند. تعداد عناوینی که در آن زمان عرضه شده باشند و از چنین ویژگی‌ برخوردار باشند، زیاد نیست.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید که بازی ۳۰ اکتبر منتشر شد، روز جشن مردگان؟

آیا می‌دانستید این بازی آخرین اثر تیم شیفر در لوکاس آرتز بود؟

آیا می‌دانستید این بازی از فیلم‌های چون Double Indemnity، Chinatown، The Third Man و Casablanca الهام گرفته؟

۶۰- «دانکی‌کانگ» / Donkey Kong

اگر به اتاقی سرشار از بازی‌های آرکید سر بزنید، دانکی‌گانک میان بقیه متمایز است. رنگ آبی پاستلی کمی از بقیه‌ کم‌رنگ‌تر و جذاب‌تر است. طراحی شخصیت‌های بازی یادآور جعبه‌های پیتزا در دهه‌ی شصت میلادی است. زمانی که با دستگاه بازی را شروع می‌کنید، میمونی کارتونی را می‌بینید که دارد از نردبانی بالا می‌رود و شما را به‌چالش می‌کشاند و می‌گوید:« چقدر می توانی بالا بروی؟» و تمامی راهنمایی‌های بازی به همین جمله ختم می‌شوند. بشکه و آتش تمامی صفحه‌ها در بر می‌گیرد، زمانی که در بازی حرکت می کنید و با خود فکر می‌کنید که دارید کارتونی تعاملی را بازی می‌کنید. از آنجاکه مراحل بسیاری در بازی وجود دارد، نمی‌توانید خیلی هم بالا بروید.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید ماریو در این بازی کشف شد؟ او که اول قرار بود «آقای ویدیو» نام بگیرد و Jumpman نام گرفت، و در نهایت در بازی‌های بعدی ماریو نامیده شد.

آیا می‌دانستید در حال حاضر رکورد امتیاز این بازی نزد «رابی لیکمن» است که امتیازی ۱.۱۳۸.۶۰۰تایی را در سال ۲۰۱۴ میلادی ثبت کرده است؟

۵۹- «پرسونا ۴: طلایی» / Persona 4: Golden

نقطه‌ای در پرسونا ۴ هست که شما می‌توانید فراموش ‌کنید درحال انجام یک بازی ویدیویی هستید، چون در آن به مدرسه می‌روید و به دوستانتان سر می‌زنید، به کارهای روزمره‌تان می‌رسید، در آن افرادی هستند که شما را دلخور می‌کنند، افرادی هستند که به آنها اهمیت می‌دهید و نگران‌شان هستید و تمامی آنها در مقایسه با دیگری شخصیت کاملا مجزایی دارند، دقیقا مثل اینکه واقعی باشند، به آنها وابسته می‌شوید و آنها می‌توانند به شما احساس آرامش خاطر بدهند.

پرسونا ۴ یک نقش‌آفرینی ژاپنی خاص است. مجموعه پرسونا همیشه در سیاه‌چال نوردی‌های جذاب در ترکیب با عناصر اجتماعی و تعاملی شناخته می‌شده است. پرسونا ۴ هر شخصیت را به قدری خوب پردازش می‌کند که گروه هشت نفره داستان از یک گردهمایی و کار تیمی برای رسیدن به یک هدف مشترک فراتر می‌رود، آنها با هم دوست هستند؛ دوستی بسیار ملموس و واقعی. هر سیاه‌چال براساس درونیات، رازها و عقده‌های درونی هر شخصیت شکل گرفته و در انتها، به شما این احساس دست می‌دهد که شناخت خیلی بهتری نسبت به شخصیت‌ها به‌دست آورده‌اید. شما ماجرهای بسیاری را همراه با آنها از سر گذرانده‌اید و آنها شبیه خانواده شما هستند. با صداگذاری‌‌ها و شخصیت‌های بیشتر، نسخه طلایی پرسونا ۴ آن حس فوق‌العاده و بی‌نظیر را به درجه‌ای بالاتر می‌برد و وقتی که زمان ترک کردن شهر «اینابا» سرمی‌رسد، تمایلی به ترک آن ندارید.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید در ژاپن مانگا، انیمه و حتی نمایش پرسونا تولید و پخش شده؟

۵۸- Team Fortress 2

به‌عنوان مخاطبی که هیچ‌وقت از بازی‌های تیراندازی خوشش نمی‌آمد، Valve با TF 2 کاری کرد که من فهمیدم علاقه‌ای نهفته درونم وجود داشته و از آن خبر نداشتم! شاید دلیل علاقمند شدن من طراحی گرافیکی خاص طنزآمیز بازی بوده، ولی مطمئنم که تنوع شخصیت‌های بازی نیز در ایجاد علاقه‌ی من به باززی دخالت داشته است. اگر به حمله‌ی رو در روی دشمن علاقه داشتید یا به مخفی‌کاری، این بازی برای همه نوع سلیقه‌ای ساخته شده بود. یکی دیگر از نکاتی که باعث شد این بازی یکی از عناوین مورد علاقه‌ی من باشد، مدت زمان طولانی بازی بود. TF 2 برای اینکه از رمق نیفتد و تازگی داشته باشد، راه‌های جدیدی پیدا می‌کرد؛ راه‌هایی چون مادها یا حالت‌های ساخته شده توسط مخاطب‌ها و رایگان بودن بازی. تمامی ابزار و حالت‌های جدید بازی را به کلاه‌های آن اضافه کنید و TF 2 تبدیل می‌شود به عنوانی که هر فردی با هر سلیقه‌ای و با هر روشی که مایل است، می تواند آن را بازی کند و اسلحه خلق کند، کلاه معامله کند، با روبات‌ها مبارزه کند یا فقط در یک مسابقه‌ی کوتاه با دوستان خود همراه شود.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی بخشی از مجموعه‌ی «جعبه‌ی نارنجی» بود؟

آیا می‌دانستید با وجود اینکه بازی حالت داستانی نداشت، پس‌زمینه‌ی داستانی آن با کامیک‌ها و به‌روز رسانی‌ها در محدوده زمانی ۱۸۲۰ تا ۱۹۷۰ میلادی قرار گرفت؟

۵۷- «جنگجوی مکانیکی ۲: نبرد‌های قرن ۳۱» / MechWarrior 2: 31st Century Combat

چه کسی است که قدم برداشتن در کالبد غول‌آسای یک ربات فلزی را دوست نداشته باشد؟ در حالی که ربات‌های دیگر را نیز با لیزر و راکت می‌ترکاند؟

من در کودکی فقط رویای چنین نبردی را در سر داشتم تا بالاخره یک بازی رویای من را حقیقت بخشید و به من اجازه داد تا در این دنیای خارق‌العاده‌ی پر از ربات زندگی کنم، آن هم درحالی که در خانه خود هستم. Mech warrior 2 یا همان جنگجوی مکانیکی ۲، شاید اولین بازی نبود که به جنگ ربات‌ها می‌پرداخت، اما با اضافه کردن سطح بی سابقه‌ای از شبیه سازی به این ایده، اثر متفاوتی را رقم زد.

مخاطب در نقش فرد هدایت‌کننده‌ی درون ربات بود، ولی این یکی از آن بازی‌های آرکید و معمولی نبود. شما باید درجه‌ی حرارت‌تان را رصد می‌کردید تا خاموش نشوید و مهمات اسلحه‌های فیزیکی خود را کنترل می‌کردید ، در عین حال حواس‌تان به دشمنان متعدد روی رادار هم می‌بود تا هنگامی که وسط یک میدان تمام عیار نبرد بودید، برای موفقیت در نبرد نیز برنامه‌ریزی می‌کردید.

وقتی تقریبا فقط پاهای‌تان برای‌تان باقی مانده بود، بهترین نقشه برای جمع کردن بیشترین آهن قراضه در پایان وقت بازی، سپر کردن تنه‌ی نیرومندتان در برابر دشمن بود؛ یک بازی جدی و در عین حال خند‌دار و سرگرم‌کننده مخصوصا زمانی که همراه دوستان خود و آنلاین بازی می‌کردید و آنلاین بازی کردن نیز نیاز به‌روز رسانی NetMech داشت.

عصر شبیه سازهای عالی در دهه‌ی ۹۰ و در اوایل اولین دهه ۲۰۰۰ به پایان رسید و افرادی مثل من منتظر سوار شدن بر رباتی غول پیکر هستند که با امکانات مدرن فعلی بازی‌سازی، در آن کارهایی بیشتر از دویدن و شلیک کردن برای انجام باشد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی ۶ بار برای ۶ کارت گرافیک متفاوت بازسازی شد؟

آیا می‌دانستید برخلاف تعداد بالای بازسازی‌های بازی، این عنوان فقط یک بسته الحاقی با نام  Ghost Bear’s Legacy داشته؟

آیا می‌دانستید منوال راهنمای بازی در حدی جزییات داشت که بخش «اصول هدایت روبات» خودش به ۹ بخش دیگر تقسیم می‌شد؟

۵۶- «استارکرفت» / StarCraft

حوالی سال ۱۹۹۰ میلادی، میان‌پرده‌ها یکی از عوامل موثر در موفقیت بازی و صنعت آن بر رایانه‌های شخصی به حساب می آمدند و وقتی صحبت از جلوه‌های بصری فک‌انداز باشد، همه می‌دانستند که پادشاه این عرصه «بلیزارد» است. در ۱۹۹۸ میلادی، آن‌ها مولفه‌های یک بازی عالی را با استارکرافت و بسته الحاقی Brood War جابجا کردند. بازی‌هایی که جایزه‌شان برای تمام کردن بخش‌ها، صحنه‌های گرافیکی جذابی بود که شما را در دل دنیایی فرو می‌برد که در آن، انسان‌ها در آستانه‌ی شکست مقابل تمدن وحشی بیگانه بودند.

کمی که جلوتر برویم، به صداگذاری فوقاالعاده‌ی این میان‌پرده‌ها توسط افرادی واقعا با استعداد و ماهر می‌رسیم و البته طراحی‌های محشری که نمی‌توان از آن‌ها چشم پوشی کرد.

وقتی در دل خط داستانی پیش می‌رفتم، کم‌کم استارکرافت به من یاد داد شخصیت‌های کوچک و مختلفش را دوست بدارم. من باعصبانیتی حقیقی، وقتی《زرگ》 توانست《کریگان》 را اسیر کند، عصبانی شدم و هنگامی که برای نجات این شخصیت مونث که در طول بازی همسفرم بود می رفتم، هم حس هیجان و هم نگرانی داشتم.

با این وجود شاید شاخص‌ترین نکته‌ی استارکرافت بخش چندنفره‌ی آن باشد. لحظات کمی در بازی‌ها هستند که مانند دفاع از پایگاه‌تان دربرار زرگ‌ها یا فرستادن یک ناوگان «ترن» برای نابود کردن پایگاه دشمن لذت‌بخش باشند.

هنوز که هنوز است، استارکرافت در مناطق مختلفی به زندگی‌اش ادامه می‌دهد و طرفداران آن، در آن به رقابت می‌پردازند که آن را تقریبا به تنها نامی بدل می‌کند که طول عمر مفید آن در میان مخاطب‌ها به این درازا رسیده است. دلیل زنده ماندن این مجموعه بازی و این نام، شاید گیم‌پلی حرفه‌ای و روان آن باشد و شاید هم صحنه‌های حماسی در آستانه‌ی شکست یا صحنه‌هایی که بعد از پیروزی با آن‌ها پذیرایی می‌شدیم.

۵۵- Star Wars Jedi Knight II: Jedi Outcast

Jedi Outcast II بهترین برداشت ممکن است رویای یک طرفدار جنگ ستارگان است که میخواهد در نقش یک جدی ظاهر شود. این بازی بیشتر از هر بازی دیگری مخاطب را در نقش قهرمانی با شمشیری نوارنی، قدرت‌های آهن‌ربایی فرو می‌برد که در مکان‌های مختلف از دنیای جنگ ستارگان می‌جنگد. چه سپاهیان طوفان را از آسانسورها به پایین پرتاب کنید، چه سربازان «رودیان» را از وسط دو نیمه کنید و چه با قدرت جدی تاریک دشمنان‌تان را خفه کنید، این بازی به شما اجازه می دهد تا جدی باشید.

این بازی شخصیت «کایلی کاتارن» را نیز معرفی کرد که از دید ما یکی از بهترین شخصیت‌های مجموعه جنگ ستارگان است. او یک سرباز خشن است که افسر سابق امپراطوری بوده، از هر دو نیروی روشنایی و تاریکی رانده شده و نقشه‌های ستاره‌ی مرگ را نیز دزدیده؛ مگر می‌شود چنین شخصیتی را دوست نداشت؟

در هر حال، همیشه این بازی ارزش تجربه را دارد؛ به‌خصوص وقتی کد تقلب بریدن نیز روشن باشد؛ به هر حال اگر دست کسی قطع نشود، جنگ ستارگان معنایی ندارد، دارد!؟

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی توسط موتور بازی Quake 3 ساخته شد؟

آیا می‌دانستید کد g_realisticsabercombat 9 به شما اجازه می‌دهد دشمنان را با شمشیر تکه‌تکه کنید؟

آیا می‌دانستید شخصیت کایلی به‌عنوان جایگزینی برای «لوک اسکای‌واکر» ساخته شده بود؟

۵۴- «دزد ۲: عصر فلزی» / Thief II: The Metal Age

دومین دزد یک بازی مخفی‌کاری تمام معنا بود که جادوی خاصی را نیز بع اثر خود تزریق کرد. سازنده بازی «Looking Glass Studio» دنیایی باورنکردنی را ساخت که در آن فناوری در حال پیشرفت بود و جادوی عصر کهن نیز هنوز در آن دنیا حضور داشت. این دنیا چه کم دارد؟ یک ضدقهرمان که به نجات دادن دنیا اهمیتی نمی دهد، مگر آخرالزمان به این معنی باشد که هیچ خانه‌ای برای دزدی باقی نماند.

دومین دزد تمامی ابزار لازم برای یک دزدی بی‌نقص را در اختیار مخاطب قرار می‌داد و این ابزار با قابلیت یادداشت کردن روی نقشه‌های تعاملی همراه می‌شدند. بازی برای شما پاداش‌های در نظر گرفته بود تا وقتی که در بازی می‌گذارنید بی‌هوده تلقی نشود؛ در ضمن می‌توانستید به شوخی و کنایه‌های نگهبانان نیز گوش بدهید که در آن زمان برای بازی‌ها بسیار سیستم خوبی بود. دویدن بدون صدا روی پشت‌بام‌ها و عبور از راهروهای عمارت‌ها فقط به شما این احساس را نمی‌داد که دزد هستید، بلکه حس می‌کردید استاد چنین مهارت‌ها و کلک‌هایی هستید.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید استودیو سازنده بازی کمی بعد از انتشار آن به دلایل مالی بسته شد؟

آیا می‌دانستید طرفداران بازی ان را با ساخت مادها، پچ‌ها و به‌روز رسانی‌ها زنده نگه داشتند؟

۵۳- «خانم پک-من» / Ms. Pac-Man

من ماشین‌ها و دستگاه‌های آرکید قدیمی را بازسازی می‌کنم و یکی از آن آرکیدها که مورد علاقه‌ام است، خانم پک من است. با بازسازی مانیتور، بازی بازیابی شده و چیپ سرعت که به اجرای سریع‌تر بازی کمک می‌کند، خانم پک من به کلکسیون من پیوست. ما مسابقات امتیازی میان خودمان برگزار می‌کنیم و من با خودم گفتم اگر دستگاه را به اتاق پذیرایی بیاورم خوب می‌شود؛ و بدین شکل بود که تا یک ماه دستگاه لحظه‌ای هم تنها نمی‌ماند. ما در دفتری کار می‌کنیم که با بازی‌ها و اسباب‌بازی‌ها احاطه شده، در حالی‌که دستگاه خانم پک من را جمعیت احاطه کرده بود. همه برنامه‌های خود را طوری تنظیم کرده بودند که زود بیایند و دیر بروند تا بتوانند بیشتر بازی کنند. زیاد پیش آمد که ما جلسه و کنفرانس داشتیم، و از آن سو صدای موسیقی صحنه‌های سینمایی بازی می‌آمد و باعث می‌شد همین لبخند بزنند. هر بازی نمی‌تواند بعد از چندین دهه به این شکل هنوز هم شادی‌آور باشد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می دانستید این بازی قرار بود به‌عنوان بسته‌ای تغییر یافته از پک من باشد که با نام Crazy Otto منتشر شود؟ در ادامه بازی را Midway خریداری کرد و با تغییراتی اساسی مواجه شد.

آیا می‌دانستید برای حل کردن پازل‌های بازی نمی‌توانید از روش‌هایی که در پک من به کار می‌بردید بهره ببرید؟ چون سیستم حرکت اشباح به‌صورت نیمه-شانسی یا اتفاقی طراحی شده است.

آیا می‌دانستید خالق پک من «ترو ایواتانی» در ساخت و انتشار این بازی هیچ نقشی نداشت؟

۵۲- «پوکمون زرد» / Pokemon Yellow

قبل از اینکه به تمامی ۱۱۵ پوکمون موجود دست پیدا کنید، پوکمون زرد به شما می‌آموزد که چهطور با این موجودات دمدمی مزاج رفتار کنید. پوکمون زرد تمامی المان‌های خوب پوکمون زرد و آبی را قرض گرفته و آنها را ارتقا داده تا تجربه‌ی بازی مانند یک انیمه شود. بهترین تغییر در بازی نیز این بود که «پیکاچو» در طول بازی همراه شما بود. در این بازی پوکمون‌ها فقط موجوداتی نیستند که برای مبارزه فرا می‌خوانید، بلکه موجوداتی احساساتی هستند که در ماجراجویی شما را همراهی می‌کنند. پس‌زمینه‌ی داستانی بازی که آن را به انیمه ربط می‌دهد، دلیل خوبی بود برای دوباره آغاز کردن ماجرای «اش». در کل پوکمون زرد یکی از بهترین گزینه‌ها برای تجربه‌ی دنیای پوکمون است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی در اصل با دیگر بازی‌های مجموعه با عناوین سبز، قرمز، آبی یکی است و فقط المان‌هایی از انیمه قرض گرفته؟

آیا می‌دانستید که پیکاچو در این بازی از درگیر شدن متنفر است و از «پوک‌بال» خودش نیز بدش می‌آید.

آیا می‌دانستید سه آغازکننده‌ی همیشگی (Bulbasaur, Squirtle,  و Charmander) در این بازی پس از رویدادهای آن به‌دست می‌آیند؟

۵۱- «اثر جرمی ۲» / Mass Effect 2

اثر جرمی دوم ادامه ماجراجویی‌ها و اتفاقات هیجان‌آور فرمانده «شپرد» در سرتاسر کهکشان است. من یک سفر به دورتادور فضا آن هم در بهترین شرایط ممکن را تجربه کردم داستانی بسیار تاثیرگذار را دنبال کردم که پایان آن کاملا بستگی به شما و انتخاب‌های گوناگون‌تان دارد که با اشک به پایان برسد یا خیر.

شما در حال انجام ماموریتی انتحاری هستید و در این راه پرخطر خود، به چند نفر از بهترین شخصیت‌های پرداخته‌شده در یک بازی ویدیویی برخواهید خورد که به زیبایی احساسات شما را به قلقلک وامی‌دارند. یکی از بهترین بخش‌های بازی به‌دست آوردن اعتماد یاران‌تان بود که هم بازی را به سوی پایانی بهتر سوق می‌دادید و هم از شخصیت و گذشته‌های خاص و به‌یادماندنی بیشتر مطلع می‌شدید. وفاداری کامل یاران در بازی برای من یک گزینه نبود، یکی از ملازمات بود.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید ۱۳ شخصیت در بازی وجود دارند که می‌توانند همراه شما باشند؟

آیا می‌دانستید این اولین بازی از مجموعه بود که برای کنسول پلی‌استیشن منتشر شد؟

۵۰- Dota 2

اگر تصمیم دارید که یک «دوتا ۲» باز خوب باشید، خودتان را آماده کنید. چرا که دوتا یک بازی نیست بلکه یک سبک زندگی است.

یکی از عمیق‌ترین و پیچیده‌ترین بازی‌های دنیا پیش روی شماست. مکانیک‌های مختلف نیز به این پیچیدگی می‌افزاید. همین نکته باعث می‌شود شمار زیادی از افراد حتی فکر شروع بازی را به ذهن خود راه ندهند، اما احتمال دارد کسانی که قدم در این راه می‌گذارند، هرگز بازی دیگری را تجربه نکنند! بیش از صد قهرمان که سبک بازی کاملا متفاوت دارند و حرفه‌ای شدن در بازی با هرکدام از آن ها صدها ساعت زمان را می‌طلبد. پیشرفت در دوتا به معنی بالا رفتن مداوم اعداد و لول ها نیست. شما کاملا پیشرفت‌تان در بازی را حس می‌کنید و شکست هر دشمن در بازی مانند بار اول رضایت‌بخش و جذاب به نظر می‌رسد.

بهترین تجربه‌ی دوتا ۲ زمانی است که با یک گروه پنج نفره از دوستان خود مشغول بازی شوید. جمع کردن طلا، کشتن دشمنان، انجام ماموریت‌های مختلف به صورت یک تیم و با همکاری یکدیگر و هجوم نهایی برای کسب پیروزی کامل، هیجان و حس بی‌نظیری دارد که مطمئنا هوس می‌کنید تا بارها و بارها تجربه‌اش کنید.

۴۹- «ندای وظیفه ۴: جنگ‌آوری مدرن» / CoD 4: Modern Warfare

نمایشگاه E3 سال ۲۰۰۷ به دو دلیل به یادماندنی است: اول این که برخلاف معمول در مرکز همیشگی و پر زرق و برقش در لس آنجلس برگزار نشد و به محلی ساده در نزدیکی سانتامونیکا منتقل شد؛ و دلیل دوم این که در این نمایشگاه شاهد اولین نمایش و رونمایی از ندای وظیفه‌ی۴ بودیم. یک فضای مدرن و تازه، یک کوچ دراماتیک از جنگ جهانی دوم و نسخه‌ی جهان در جنگ به سال ها پس از آن.

دو تک تیرانداز کاملا استتار کرده در شهر pripyat اوکراین. این تقریبا قدیمی‌ترین تصویر ذهن من از این بازی است. اثری که انقلابی در سبک تیراندازی اول شخص به پا کرد و هم‌چنان شاهد تاثیراتش بر بازی‌های هم‌سبک هستیم. حبس کردن نفس، عبور خودروی گشت مسلح و مجهز از فاصله‌ای بسیار اندک از محل اختفای دو تک تیرانداز؛ و این نقطه‌ی کششی بود که هرگز پیش از این در یک بازی تیراندازی دیده نشده بود. سرآغاز ندای وظیفه‌های سینمایی و دوست داشتنی!

سکانس‌های سینمایی و ریتم سریع و نفس‌گیر بازی، بخش تک‌نفره‌ی جنگاوری مدرن را به یکی از خاطره‌انگیز ترین بازی‌های تیراندازی اول شخص تاریخ تبدیل کرده است. اما بخش چندنفره‌ی آنلاین کم‌نقص و متعادل این بازی بود که سال‌ها مخاطب‌ها را به سرورهایش می‌کشاند. طوری که هرگز چنین شاهکاری در بین تیراندازی های چندنفره تکرار نشد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌ دانستید صداپیشگی کاپیتان «پرایس» توسط هنرپیشه‌ی انگلیسی «بیلی ماوری» انجام شده؟

آیا می‌دانستید موسیقی تم اصلی بازی توسط «هری گرگسون ویلیامز» نواخته شد که روی موسیقی بازی‌های متال گیر نیز کار کرده؟

۴۸- «آخرین ما» / The Last of Us

کمتر از ۲۰ دقیقه طول کشید تا آخرین ما در قبل من نفوذ کند، برخلاف بازی‌هایی که ۲۰ ساعت بیشتر نیز التماس می‌کردند تا به شخصیت‌هایشان بها دهم. این اثر بهای کار تیمی است که در سطحی بسیار بالا محصول خود را تولید کرده و کار آنها با هر اثری قابل مقایسه نیست. اگر بخواهیم بازی را در جنبه‌های داستان‌سرایی خام، گشت و گذار میان تم‌ها و جزییات شخصیت‌پردازی بررسی کنیم، آخرین ما به بالاترین سطح کیفیت در بازی‌های داستان‌محور قرار می‌گیرد؛ و این موضوع نه‌تنها برای بازی‌ها، بلکه برای دیگر آثار فاخر در دیگر رسانه‌ها نیز صدق می‌کند.

با تمام این اوصاف و به شکل شگفت‌انگیزی، آخرین ما مخاطب را مجبور نمی‌کند تا سرجایش بنشیند و از وی سواستفاده کند تا داستان خود را پیش ببرد و همه چیز را که از پیش تعیین شده صرفا به‌نمایش بگذارد. «ناتی داگ» تلاش می‌کند تا آن‌چه که مخاطب در عمل و بازی تجربه می‌کند، نتیجه‌اش را در صحنه‌های سینمایی مشاهده کند. بعد از ساخت دو نسخه از آنچارتد، انها یاد گرفته‌اند که چه‌طور و به شکل تاثیرگذاری، مخاطب را به سمت داستان بازی سوق دهند؛ بدون اینکه مخاطب را مجبور به پیشروی اجباری و جستجو در بازی کنند.

اما چیزی که این بازی به‌خاطر آن تحسین نمی‌شود، گیم‌پلی آن است که تعادلی با دقت طراحی شده میان تیراندازی سوم شخص کلاسیک، مخفی‌کاری و مکانیک‌های بقا است. سیستمی ساده و کاربردی برای ارتقا و ساخت ابزار نیز در بازی وجود دارد که خودش انگیزه‌ای برای جستجو در بازی است تا وسایل لازم برای ساخت آیتمی فراهم شوند، جایی که حتی یک گلوله‌ی پوک نیز مانند غنیمتی ارزشمند است. با توجه به خشونت موجود در بازی‌های این سبک، استفاده‌ی هر کدام از این وسایل و ابزار کمکی، بعد از شنیدن صدای یک گلوله می‌تواند انتخابی حیاتی و تاثیرگذار باشد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی هم‌زمان با ساخت آنچارتد ۳ ساخته می‌شد و اولین باری بود که تیم ناتی داگ به دو قسمت تقسیم شده بود؟

آیا می‌دانستید این بازی در کمتر از یک ماه ۳.۴ میلیون نسخه فیزیکی فروخت؟

۴۷- «آنچارتد ۲» / Uncharted 2

بسیاری از بازی‌ها قصد دارند تا با سینما در زمینه دیداری و شخصیت‌سازی رقابت کنند. به نظر می‌رسد که آنچارتد نیز به خوبی این کار را انجام داده است. این بازی به زندگی یک شکارچی گنج ماجراجو می‌پردازد. کسی که مدام خود را در معرض خطرات مختلف در محیط‌ها و مکان‌هایی خاص و زیبا می‌بیند. اگر شما آنچارتد بازی کرده باشید، مخصوصا نسخه‌ی دوم این مجموعه یعنی نسخه‌ی در «میان دزدان»، به خوبی درخواهید یافت که این بازی بسیاری از خروجی‌های اخیر هالیوود را به‌راحتی پشت سر می‌گذارد.

معمولا اکشن‌ برای پر کردن جای خودش در یک اثر استفاده می‌شود و در بازی گنجانده می‌شود تا محصول جذاب‌تر باشد، اما در آنچارتد۲ اکشن به این منظور استفاده شده تا مخاطب شخصیت اصلی، «نیتن دریک» و روابط او با سایر شخصیت‌های فرعی را بهتر بشناسد و درک کند. نمی‌توان گفت که اکشن این بازی تماشایی نیست: از تعقیب شدن توسط یک هلیکوپتر در حالی که روی سقف قطاری در حال حرکت هستیم تا تحت فشار قرار گرفتن با حملات متعدد یک تانک عصبانی در یک روستای هیمالیایی! آنچارتد۲ در میان دزدان معیارهای جدیدی برای اکشن سینمایی و کیفیت گرافیکی خلق کرد، و هم‌چنین نیتن دریک را به‌عنوان یکی از بهترین شخصیت‌های بازی‌های کامپیوتری در ذهن همه ثبت کرد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید که بازی در ۲۲ ماه ساخته شد و ۶ ماه در مراحل پیش تولید به سر می‌برد؟

آیا می‌دانستید آنچارتد ۱ دارای ۱۰۴ محیط متفاوت است و قسمت دوم نیز دارای بیش از ۴۰۰ محیط متنوع است؟

۴۶- «متروید پرایم» / Metroid Prime

زمانی که متروید پرایم برای کنسول «گیم کیوب» عرضه شد، یکی از زیباترین و پیشرفته‌ترین بازی‌ها در دوره‌ی قبل از عرضه‌ی Wii بود و از آخرین تکنولوژی ها در آن استفاده شده بود. درکش سخت است که چه‌طور نینتندو صنعت بازی را با ساخت یک تیراندازی اول شخص کم‌نقص تحت تاثیر قرار داد؛ اما این اتفاق سال ۲۰۰۲ را به سالی هیجان‌انگیز برای دارندگان گیم کیوب تبدیل کرد.

من مترویدهای قبلی را بازی نکرده بودم و متروید پرایم را تنها به این دلیل خریدم که توان و ظرفیت کنسولم را ببینم و البته به این دلیل که بازی نمره‌ی بی‌نظیر ۹.۸ را از IGN دریافت کرده بود. بازی پر زرق و برق و سریع بود، اما به طرز شگفت‌انگیزی دارای جزییات بود. پرنده‌ها، حشرات و حیات وحشی که ویرانه‌های دنیای بازی را اشغال کرده بودند. درحالی که دیوارنوشت‌ها و حروف تصویری این مخروبه‌ها تاریخ آن را روایت می‌کردند.

متروید پرایم بازی تنهایی نیز بود. به این معنی که شما را در ویرانه‌های Chozo به تنهایی رها می‌کرد. بدون حضور هیچ کسی که بخواهید با او صحبت کنید. جست و جوی یک سیاره‌ی بیگانه به تنهایی دقیقا موضوع و تم اصلی این مجموعه است؛ و به همین خاطر بازی‌های بعدی که پر از سفینه‌های فضایی و شکارچی‌ها بودند به خوبی این بازی نبودند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می دانستید اگر بازی را ۱۰۰٪ کنید، در انتها ویدیویی از مخلوق «دارک ساموس» را می‌بینید؟

۴۵- «دیابلو ۲» / Diablo 2

من خیلی دیر به جمع مخاطب‌های دیابلو ۲ پیوستم. اولین باری که آن را بازی کردم، سال ۲۰۱۱ بود یعنی ۱۰ سال بعد از تاریخ انتشار آن. آیا بازی بعد از این مدت زمان پاسخ‌گوی انتظارات من خواهد بود؟ در واقع از اینکه چقدر این بازی خوب بود شگفت زده شدم! البته این بدین معنی نیست که دیابلو ۲ کاملا مخاطب پسند و ساده کار شده تا به‌راحتی شخصیت خود را طراحی کنید و به بازی بپردازید.

چیزی که شما را واقعا جذب بازی می‌کند، هسته‌ی گیم‌پلی بازی، جمع آوری آیتم و ارتقا است. چه تازه راه خود را در این جهنم شروع کرده باشید یا خیر، دیابلو دارای لحظه‌ها و صحنه‌هایی است که نمی‌شود جذب آنها نشد. عجایب فضای بازی همیشه جذاب هستند و پاداش ریسک‌ها در بازی واقعا ارزشش را دارد.

و طبق سنت «بلیزارد»، دیابلو ۲ را می‌توانید در سطح‌های بی‌شماری بازی کنید. من هیچ‌وقت بیشتر بازی را تجربه نکردم و درنهایت نیز نیازی به این مهم نداشتم. رفتن به آغوش دشمنان جهنمی با اسکلت‌های فراخوانده شده برای مبارزه با من، انفجار زنجیرهایی از اجساد دشمنانی با رنگ سرخ خودش هدف نهایی من برای تجربه‌ی بازی بود.

۴۴- «بانجو و کازویی» / Banjoo-Kazooi

احتمالا با گفتن این حرف بعضی از دوستانم را از دست میدهم! بانجو کازویی احتمالا بهترین ماریویی است که تا الان ساخته شده است. قبل از اینکه به طرفم حمله‌ور بشوید، بگذارید دلایلم را بگویم.

اثر استودیو Rare که برای نینتندو ۶۴ منتشر شد، دقیقا از فرمولی موفق و عالی بهره می‌برد که نینتندو برای ساخت ماریو۶۴ از آن بهره برد و آنها را با مقدار لازم از فریبندگی و شخصیت‌پردازی ترکیب کرد. دنیاهای بازی و کیفیت طراحی‌شان مثال زدنی است و «ریر» موفق شده که چندی از بهترین و عجیب‌ترین دنیاهایی را که در یک بازی پلتفرمر ساخته شده را طراحی بکند. چه از شیوه عجیب و خلاقانه‌ای که کوهستان «مومبو» به شما مکانیک‌های مختلف بازی را معرفی می‌کند و چه معماهای مبتکرانه‌ی جنگل کلیک‌کلاک شما را درگیر می‌کند. هر دنیا با مقدار بسیاری خلاقیت و خوش‌ذوقی شکل گرفته‌ است.

می‌توانم ساعت‌ها درباره‌ی تعادل عالی در جمع‌آوری آیتم‌ها و رازهایی چون Stop ‘n’ Swop صحبت کنم، اما همین چیزهای کوچک هستند که این بازی را به پلتفرمر مورد علاقه‌ام تبدیل می‌کنند؛ مثلا شکلی که «گرنتیلدا» تم صحنه‌ای که دارید نزدیک آن می‌شود را در خودش انعکاس می‌دهد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می دانستید بانجو یک سال قبل از انتشار بازی در عنوان  Diddy Kong Racing حضور داشت؟

آیا می دانستید بازی در سال ۲۰۰۸ میلادی دوباره روی کنسول اکس‌باکس ۳۶۰ از طریق اکس‌باکس لایو آرکید منتشر شد؟

آیا می‌دانستید ساخت بازی با نام پروژه‌ی «رویا» روی کنسول SNES شروع شد؟

۴۳- «شیطان مقیم ۴» / Resident Evil 4

شیطان مقیم ۴ دید من را نسبت به سبک تیراندازی و مجموعه باسابقه و قدیمی خود تغییر داد. زاویه دوربین که بالای شانه‌ی لئون کندی قرار داشت و حس ترس و خفگی که از اصول این مجموعه است را به خوبی به نمایش می‌گذاشت؛ حتی زمانی که قهرمان قدرتمندانه‌تر از همیشه نشانه می‌گرفت و شلیک می‌کرد. عناصر بازی تعادل بسیار خوبی داشت و هم‌چنان می‌توانستید ریشه‌های ترسناک را در یک بازی متمایل شده به اکشن به‌خوبی ببینید.

با وجود تغییرات اساسی و ضروری، جوهر اصلی شیطان مقیم در بازی حفظ شده بود. شیطان مقیم ۴ عنوان بهترین بازی مجموعه را به‌دست آورده و این را مدیون بهبودهای اساسی در روند و مکانیسم بازی است. تغییراتی که متاثر از دنیای جدید و دشمنان هولناک جدید بازی بود. مناظر منزجرکننده‌ی زیبا و لحظات به یاد ماندنی به شکل سکانس های دکمه‌زنی مبارزه با غول آخرها در ذهن من حکاکی شده و نقطه‌ی اوج این مجموعه است. امیدوارم که کپکام هرچه زودتر به آن ریشه‌های دوست داشتنی بازگردد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید نسخه‌ای اولیه از بازی در سال ۲۰۰۰ میلادی لغو شد؟ همان نسخه از بازی بود که توسط «هیدکی کامیا» کارگردانی شد؛ کارگردانی که بعدها آثاری چون Okami و «بایونتا» را کارگردانی کرد.

آیا می‌دانستید که کامیا آن نسخه‌ی لغو شده را بازنویسی کرد و بازی جدیدی ساخت که کپکام آن را «شیطان هم می‌گرید» نامید؟

۴۲- «کانتر استرایک »۱.۶ / Counter-Strike 1.6

کانتر استرایک عنوانی است که مدت زمانی با من بوده و می‌توان گفت با آن زندگی کرده‌ام. بسیاری از نکات باارزش و دوست‌داشتنی از نظر من در بازی‌ها را می‌توان در این اثر یافت. طراحی مرحله‌ی خوب، روند وابسته به کار تیمی، تاکید بازی بر کسب مهارت برای رسیدن به موفقیت، نیاز ممارست زیاد برای حرفه‌ای شدن در آن، حس دوستانه‌ی همکاری و بسیاری نکات جذاب دیگر. کانتر استرایک لذت کسب پیروزی در یک بازی را کاملا به من منتقل می‌کند. اما در کنار آن به من یاد می‌دهد که از اشتباهاتم درس بگیرم و بهتر شوم. این ها دلایلی است که من را عاشق سبک شوتر اول شخص کرده است. دلایلی که که در سال‌های نوجوانی من را با «پی سی گیمینگ» و گیم نت ها گره زده بود!

آیا می‌دانستید:

آیا می‌دانستید اولین ماد بازی در سال ۱۹۹۹ منتشر شد؟

آیا می‌دانستید Valve حقوق بازی را در سال ۲۰۰۰ خریداری کرد؟

آیا می‌دانستید این بازی هنوز هم جزو برترین بازی‌هایی است که در شبکه اسیتم کاربران زیادی دارد؟

۴۱- «متال گیر سالید» / Metal Gear Solid

جدای از بازی‌های مستقل، به سختی یافت می‌شوند بازی‌هایی را که کاملا دید سازنده‌ی خود را به نمایش بگذارند. متال گیر سالید یکی از این معدود موارد خاص است. از دیالوگ‌های دیوانه‌وار تا پیام ضد اتمی بازی و پاسبانی که مدام به حمام می‌رود، دید خاص هیدئو کوجیما و حس شوخ طبعی او همیشه نمایان است.

متال گیر سالید سبک مخفی‌کاری را متحول کرد و به آن محبوبیت بخشید. عناصر خاص موجود، این بازی را فراتر از یک بازی خوب در سبک خود قرار داد. صدای خزیدن مخفیانه زیر یک جعبه‌ی مقوایی، پافشاری خنده‌دار اسنیک بر تکرار هر چیزی که می‌شنید با لحن سوالی و مبارزه های دیوانه کننده با غول آخرهایی که تا به امروز هم‌چنان در میان تخیلی‌ترین و خلاقانه‌ترین غول آخرهای خلق شده در دنیای بازی، برجسته و سرآمد هستند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می دانستید سازنده بازی چند طرح اولیه‌ی چند مرحله از بازی را به‌صورت آزمایشی با لگو طراحی کرد؟

آیا می‌دانستید در بازی غولی وجود دارد که می تواند ذخیره‌های کارت حافظه کنسول‌تان را بخواند؟

۴۰- «ارواح تاریک» / Dark Souls

ارواح تاریک یا همان دارک‌ سولز به گوشمالی دادن مخاطب‌ها مشهور است و کاملا لیاقت این عنوان را دارد. اما هواداران این مجموعه به خوبی می‌دانند که شاهکار From Software چیزی فراتر از یه تجربه‌ی صرفا سخت را برای آن‌ها به همراه دارد.

دنیای «لردان» دائما راهی برای غافلگیر کردن شما پیدا می‌کند. ساکنان آن ترسناک و خطرناک هستند. فراتر از این گاهی کاری می‌کند که یک سیاهچال مملو از گدازه، یک شهر کوچک جنگلی پر از زامبی و شهری با آسمان طلایی را کاملا مرتبط با یکدیگر حس کنید. اولین باری که مشغول بازی شده بودم، دور از آخرین «بونفایر» که به عنوان یک «چک‌پوینت» به من داده شده بود، سرگردان بودم. و اگر کشته می‌شدم احتمالا تمام روح‌هایی که جمع کرده بودم را از دست می‌دادم. در یک کلیسا وارد آسانسوری شدم و آن شروع به حرکت به پایین کرد.

فکر کردم که: «اوه عالیه من دارم میرم زیر زمین. احتمالا اونجا یه غول آخر یا چیز جالب دیگه‌ای باید باشه». زمانی که در آسانسور باز شد متوجه شدم که به مکانی مخفی در نزدیکی جایی که سفرم را شروع کرده‌ بودم بازگشته‌ام. من یه چرخه را تمام کرده بودم که نمی‌دانستم در آن قدم گذاشته‌ام. و این حسی به من داد شبیه به کارآگاه های داخل فیلم های سینمایی که در نهایت معما را حل کرده‌اند. من بونفایر قدیمی را دیدم که با درخششی زیبا می‌سوخت و آن جا برای استراحت توقف کردم. این یکی از دوست داشتنی‌ترین لحظات در تجارب من از بازی‌ها در عمرم بود.

آیا می دانستیدها:

آیا می‌دانستید سازندگان نام‌های Dark Race و Dark Ring را نیز به‌عنوان نام اصلی بازی در نظر داشتند؟

۳۹- «سفر» / The Journey

سفر نزدیک‌ترین مسافتی را که یک بازی ویدیویی برای شبیه‌سازی حس و حال یک شعر توانسته طی بکند، رفته است. در بخش ساختاری این اثر بسیار ساده است. شما باید به کوهستان برفی که از دور نیز قابل مشاهده است برسید. در طول مسیر، شخصیت شما می‌تواند بر موج‌های شن کویر لیز بخورد، از دست موجودات پرنده‌ای که تماما از لباس درست شده‌اند مخفی بشود و بقیه بازیکنانی را که در مکانی یکسان در حال طی کردن سفر زیارت‌وار خود هستند را ببیند.

سفر لحن بسیار خاصی دارد، در بیشتر بخش‌هایش رویاگون و غمگین است؛ ولی این پایان فوق‌العاده‌اش است که سحطش را آن‌قدر بالا می‌برد که کلماتی مثل نفس‌گیر، به‌قدری تکرار شده‌اند که معنی خود را از دست داده‌اند؛ ولی سفر به معنای واقعی توصیف کننده این کلمه است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید کارگردان بازی «Jenova Chen» گفته که ۲۵ آزمایش‌کننده بازی بعد از اتمام گریه کردند؟

آیا می‌دانستید تیم اصلی تولیدی بازی تنها از ۱۸ نفر تشکیل می‌شد؟

آیا می‌دانستید در تیتراژ پایانی بازی، ID مخاطب‌هایی که با آنها هم‌سفر شدید نمایش داده می‌شود؟

۳۸- «اثر جرمی» / Mass Effect

من هیچ‌وقت برای هیچ چیز آن‌قدر هیجان زده نبودم که برای اولین اثر جرمی هیجان زده بودم. سازندگان «جنگ‌های ستاره‌ای:‌شوالیه‌های جمهوری قدیم» یک جهان علمی/ تخیلی فوق‌العاده جدید شکل داده‌ بودند. موجودات بیگانه جدید، شخصیت‌های خوشتیپ و اینکه شما می‌توانستید تقریبا با هرکسی که  درحال شلیک کردن به شما نبود صحبت بکنید. آن هیجان اولیه داشت ارزش واقعی بازی را پایین میاورد. در وجهه اول، بازی بسیار از نظر احساسی تاثیر گذار است، تمی تاریک دارد، ولی شخصیت‌های حماسی آن به‌قدری خوب شخصیت‌پردازی شده‌اند که به اندازه هر فردی که شما در زندگی واقعی می‌شناسید، ملموس هستند.

انتخاب‌های اخلاقی بازی و نتایج متفاوت‌شان تاثیر مستقیم و شدیدی در نحوه پیشبرد بازی شما ایفا می‌کردند، دقیقا همان‌طور که سازنده بازی «بایوور» قولش را داده بود. خیلی ترسناک بود که برای نجات جان شخصیتی خودتان را به آب و اتش بزنید که معلوم نیست طی ۳۰ ساعت ادامه بازی زنده بماند یا بمیرد. دنیاسازی اثر جرمی، موسیقی، طراحی هنری و داستان‌اش جهانی بسیار تاثیرگذار و فراموش‌نشدنی را شکل داد که دقیقا به اندازه مجموه جنگ‌های ستاره‌‌ای توانست تصورات و خیال‌پردازی‌های من را در چنگ خود در بیارود. من اثر جرمی‌ را پنج بار بازی کردم و نوشتن این متن به‌طور جدی من را برای نصب دوباره بازی روی pc به فکر انداخته است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید بازی به‌عنوان انحصاری کنسول اکس‌باکس ۳۶۰ منتشر شد ولی در نهایت روی پلی‌استیشن ۳ هم منتشر شد؟

آیا می‌دانستید صداپیشگان بازی از ستاره‌های هالیوودی انتخاب شده بودند؟ ستارگانی چون Seth Green Carrie Anne Moss,  و  Keith David.

۳۷- «تپه خاموش ۲» / Silent Hill 2

چهار قسمت اول مجموعه تپه خاموش همیشه برای من عزیز خواهند ماند، ولی قسمت دوم جایگاهی ویژه در قلب من را به خود اختصاص داده‌ است. قسمت دوم، اولین تپه خاموشی بود که از خود وجود شهر به‌عنوان یک شخصیت مجزا بهره برد -آن هم ژانری که پر شده از آثاری که باید دسته‌های پرتعداد زامبی‌ها و بیگانه‌ها و بقیه موجودات عجیب و غریب را بکشید-. تپه خاموش دوم بر روی ترس ساختاری تمرکز کرده ‌است. این طرح کلی که یه فضا (در اینجا شهر سایلنت‌هیل)‌ دارای یک شخصیت است برای من بسیار جذاب بود.

مهم‌تر از همه، ‌بازی ترسناک بود و به معنای واقعی ترسناک بود. یک جست‌وجو و مکاشفه به اعماق تباهی، انسانیت و تاثیر آن بر مردم و اشیا اطرافش که تعداد بسیار انگشت شماری از بازی‌های ویدیویی موفق شده‌اند، این امر را به این میزان عالی و فوق‌العاده از آب در بیاورند.

به‌عنوان یک ترسناک باز حرفه‌ای و کسی که بسیار سخت می‌ترسد، من توانایی میخکوب کردن سایلنت‌هیل دوم را حتی بعد از یک دهه از انتشار نیز هنوز می‌ستایم. شاید الان به ترس‌های سایلنت‌هیل دوم واکنشی نشان ندهم، آن هم به این دلیل که ساعات بی‌شماری را در حال پرسه زدن در خیابان‌های غرق در مه و دنیاهای خالی از سکنه بازی صرف کرده‌ام؛ ولی هنوز قدرت و هنر بینظیرش را وقتی برای اولین بار وارد شهر شدم به یاد میاورم.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید پایان مخفی «سگ» در بازی یکی از نمادین‌ترین پایان‌های فرعی در کل تاریخ بازی‌هاست؟

آیا می دانستید شخصیت‌ها و رویدادهای این بازی بعدا در چهارمین قسمت مجموعه از آنها یاد می‌شود؟

۳۶- «بایوشاک» / Bioshock

وقتی جهان‌های علمی/ تخیلی شهری تو بازی رایج شده بود، بایوشاک آمد و با رپچرش دنیایی را به ما معرفی کرد که تا به‌حال نه توی بازی و نه هیچ جای دیگری مشابه آن را ندیده بودیم. بازی ادامه معنوی سیستم شاک بود، ولی گیرا بودن و قابل لمس بودن اتمسفر و احساسات رپچر و سازنده‌اش باعث شد این بازی بدل به یکی از بهترین بازی‌های تاریخ بشود.

اتفاقات زیادی باید بیافتد تا چنین پروژه بلندپروازانه‌ای به موفقیت برسد. در مورد بایوشاک این اتفاقات به طرز نادری رخ داده است. طرح کلی داستانی بسیار هوشمندانه‌است و روایت و شخصیت‌پردازی هم همگی در راستای خدمت به جهان داستانی فوق‌العاده‌ای است که «کن لوین» سازنده در ذهن داشته ‌است. یک ابرشهر سقوط کرده، آرمان‌های از دست‌رفته و رویاهای ارزشمندی که به‌دلیل خودخواهی و نادانی افراد لغزیدند و از میان رفتند. یکی دیگر از نقاط قوت بازی محیط قصه‌گو‌ی آن است که در میان نمونه‌های مشابه جزو بهترین‌ها است و هر بخش رپچر بزرگ خودش به قدر کافی روایت‌کننده اتفاقات و سرنوشت شوم خود هست.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می دانستید مفهوم شی‌گرایی همان‌طور که نویسنده «Ayn Rand» گفته، در بازی و طراحی رپچر استفاده شد؟

آیا می‌دانستید ساخت بازی ۲۵ میلیون دلار خرج داشته و در نهایت فروش کلی آن به ۴ میلیون نسخه رسید؟

۳۵- «دنیای وارکرفت» / World of Warcraft

مدت زمان کوتاهی بعد از انتشار دنیای وارکرفت در اروپا، در شانزده سالگی‌ام شروع به تجربه‌اش کردم. چندسالی در انگلستان زندگی کردم، ولی در کل با همکلاسی‌ها خیلی راحت نبودم و مشکلات عجیب خانوداگی هم وجود داشت. من خانه می‌آمدم، تکالیفم را انجام می‌دادم و سریع به سراغ «ازراث» می‌رفتم. آیا این روش زندگی سالم بود؟ البته که نه؛ ولی هر روز چشم انتظارش بودم.

من تا شروع the burning crusade که هم‌زمان بود با رفتن من به دانشگاه به‌طور مداوم مشغول بازی کردن دنیای وارکرفت بودم. دیدن دوستان و پیدا کردن خودم در یک وضعیت آرام و مسالمت‌آمیز با جامعه و محیط دانشگاه برایم تازگی داشت و حس خوبی می‌داد. برای همین طبیعی بود که دیگر نیاز چندانی برای وارد بازی شدن احساس نکردم و خودم را مشغول فروختن نوشیدنی‌های ارزان قیمت در سوپرمارکت دانشگاه کردم. خشم «لیچ کینگ» دوباره من را به بازی برگرداند. میخواستم پایان‌بندی داستان «ارتاس» را بدانم (اصلا این

وارکرفت سوم بود که توجه من رو به بازی‌های MMO جلب کرد).

حالا دیگر مثل قدیم مشغولش نیستم، ولی تقریبا یک‌ ماه از سال را صرف این می‌کنم که بفهمم داستان بازی به کجاها رفته و چه ویژگی‌هایی به آن اضافه شده است. واقعیت این است که وارکرفت تقریبا نه سال در زندگی من حضور داشته و این مدت زمان از دوستی من و تمامی هم دانشگاهی‌هایم بیشتر است .

وقتی که نوجوان بودم تقریبا هر روز بازی‌اش می‌کردم. درسته که درحال حاضر احساسات مختلفی درموردش دارم، ولی این اثر به روش خودش من را شکل داد. اگر شما بعضی از متن‌هایی که من نوشتم را مطالعه کرده باشید متوجه می‌شوید که عاشق ژانر MMO هستم و این بازی دقیقا جایی است که همه‌اش را شروع کردم.

۳۴- «سایه کلوسوس» / Shadow of Colossus

وقتی که به سایه کلوسوس فکر می‌کنم دنیایی که در ذهنم می‌آید «قلمرو» است. وقتی برای اولین‌بار واندر همراه با اگرو پا به دشت‌های وسیع و سرسبز بازی می‌زند، دقیقا همان حس شکوه و عظمتی را به من می‌دهد که دیدن «لاورنس عربستان» بر روی یک صفحه بزرگ به من داد. لحظه‌ای که شما به یکی از ۱۶ «کلوسی» بازی برمی‌خورید، احساساتی از جنس ترس و عظمت و رازآمیزی شما را در برمی‌گیرد.

چیزی که من خیلی خوب از سایه کلوسوس به یاد می‌آروم حجم احساساتی‌است که موقع مبارزه با هر کلوسی به سراغ من می‌آمد. ترس و وحشت اولیه به سرعت جای خودش را به تامل می‌داد و هر مبارزه به مثابه یک تکه پازل از داستانی رازآلود می‌ماند. محیط اطراف خود را اگر خوب بشناسید، حرکات و رفتار هر کلوسی را زیر نظر بگیرید و روش‌های مختلف را برای از پا درآوردن هیولای مورد نظر به کار ببرید، مخلوط بسیار فوق‌العاده‌ای از آزمون و خطای شماست که همگی در بستری حماسی و احساسی رخ می‌دهد.

اما وقتی که برای آخرین بار شمشیرم را در بدن یک هیولا فرو کردم، یک احساس بسیار قوی از غم و پشیمانی شروع به ریشه دوانیدن در من می‌کرد. آیا من داشتم کار اشتباهی می‌کردم؟ این هیولاهای باستانی برای خودشان زندگی می‌کردند و من برای یک انگیزه و خواست شخصی، ‌نجات کسی که دوستش داشتم شروع به کشتن‌شان کرده بودم. تعداد بسیار کمی از بازی‌ها موفق شده‌اند که در عین اینکه من را به انجام ادامه بازی مجاب می‌کنند، همان‌قدر نیز حس پشیمانی، شک و تردید به من القا کنند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی تاثیر زیادی در شکل گیری فیلم «ادم سندلر» Reign Over Me داشته؟

آیا می‌دانستید ۸ سال است که قرار است پروژه‌ی ساخت فیلم این اثر آغاز شود، ولی تا به‌امروز خبری از فیلم‌نامه یا استخدام بازیگر نبوده؟

آیا می‌دانستید این بازی دنباله‌ای معنوی بر بازی ایکو است؟

۳۳- «میدان نبرد ۱۹۴۲» / Battlefield 1942

میدان‌نبرد ۱۹۴۲ نمونه یک نقطه عطف در بازی‌های تیراندازی است و با پرداخت‌ عالی خود نشان داد که می‌شود من مخاطب، صدها ساعت را صرف انجام یک اثر بکنم. نه صرفا به‌عنوان یک بازی تیراندازی، همکاری تیمی عالی در زمان خود این اثر را به یک کلاس و دوره تماما تازه تبدیل کرده بود.

نبرد‌های اصلی در نقشه‌ها و محیط‌های وسیعی جریان داشت و مبارزه‌ها در زمین و آسمان و دریا دنبال می‌شد؛ در ضمن می‌شد کنترل یک تانک و کشتی را نیز در دست گرفت. به معنای مطلق در آ،ن زمان هیچ چیزی به اندازه وسعت و بزرگی این بازی وجود نداشت و گذشت زمان نیز بر ارزش و میراث ارزشمند این اثر نیز افزوده‌ است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی اولین عنوان در مجموعه بازی‌های میدان نبرد است؟

۳۲- «راک‌بند» / Rockband

من درمورد اولین «گیتار هیرو» شنیدم، ولی زمان عرضه بازی به‌دلیل اینکه اکس‌باکس و ۳۶۰ داشتم و این دو کنسول هم میزبان این اثر نبودند، از تجربه‌اش محروم ماندم. برای همین وقتی گیتار هیرو ۲ منتشر شد، به سراغش رفتم و عاشق گیتار پلاستیکی و ژانر خاصش شدم. در سال ۲۰۰۷، وقتی راک‌بند منتشر شد ،تولید شده توسط سازنده گیتار هیرو استودیو «هارمونیکس» (Harmonix)، من و همکارانم بند و مخلفات کامل بازی را خریدیم. ما لذت تمام و کمالی از اثر بردیم. راک‌بند نوع تازه‌ای از بازی‌های مولتی‌پلیر را شکل داده بود، اثری که صرفا مبتنی بر همکاری نبود، بلکه احتیاج به کار واقعی فیزیکی هر چهار فرد بازیکننده‌اش در فضای اتاق را نیز داشت. این تجربه حسی را بر جای می‌گذارد که هیچ اثری توانایی تکرارش را ندارد. فرآیند یادگیری زبان بازی، یاد دادن به دست‌های‌تان برای کار با گردن‌ گیتار، یا دست‌ها و پاهای‌تان برای اجرای درست درام است. همین موضوع تجربه اثر را فرآیندی خاص که فقط و فقط متعلق به خودش است می‌کند.

حتی بعد از یادگرفتن اصول اولیه، حرفه‌ای شدن و رکوردزنی و افزایش درجه سختی بازی برای خودش یک ماجراجویی بسیار خوشایند و جذاب بود. شما می‌توانستید نتایج پیشرفت خودتان را ببینید و اجرای یکی از آهنگ‌های مورد علاقه شما و سه دوست دیگرتان در گروهی چهار نفره در این بازی خاطره‌ای بس به‌یادماندنی را برای‌تان شکل می‌دهد که تا مدت‌ها یارای فراموشی آن نیست.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید اولین آلات موسیقی پلاستیکی بازی می‌بایست با سیم به دستگاه مبدا متصل می‌شدند تا برای قسمت دوم بازی، مدل‌های بی‌سیم آنها تولید و منتشر شد؟

آیا می‌دانستید در همان سال ۲۰۰۷ هارمونیکس نسخه‌ای از کتار هیرو ۲ را روی اکس‌باکس ۳۶۰ منتشر کرد؟

آیا می‌دانستید بازی دارای اچیومنتی بود که برای دست‌یابی به آن می‌بایست تمامی آهنگ‌های بازی را بدون وقفه و پشت سر هم اجرا می‌کردید؟

۳۱- «جنگ‌های ستاره‌ای:‌ شوالیه‌های جمهوری قدیم» / Star Wars: Knights of the Old Republic

سیاهچاله‌ها و اژدهایان، جنگ‌های ستاره‌ای و بازی‌های ویدیویی ترکیبی هستند به مثابه ساندویچ کرده بادوم زمینی با شکلات و مارش‌مالو. همین ترکیب عجیب و بسیار دلپذیر بود که جنگ‌های ستاره‌ای:‌ شوالیه‌های جمهوری قدیم را به این چنین اثر فوق‌العاده‌ای در زمان عرضه‌اش در سال ۲۰۰۳ میلادی بدل کرد. من هنوز احساس هیجان عجیب خود را وقتی شنیدم استودیو «بایوور»، سازنده سری «دروازه‌های بالدور»، قصد دارد اثری با حال‌وهوای موتور «اینفینیتی» خود در سری جنگ‌های‌ ستاره‌ای بسازد به‌یاد می‌آورم؛ و ابدا از نتیجه نهایی دلسرد نشدم.

این بازی اولین نقش‌آفرینی کنسولی بود که من را برای رسیدن به بهترین نتیجه در نبردها واقعا به فکر فرو برد و شروع کردم به پی‌ریزی فرمول‌های متعدد و روش‌های گوناگون برای دست‌یابی به سود و دستاوردی ارزشمند‌تر. تلاشم نتیجه‌اش را داد و سفرم به سوی بخش تاریک نیرو کامل شد. ورای مکانیک‌های ریزودرشت بازی، ارزش واقعی بازی در این است که پیش روی مخاطب این گزینه را قرار می‌دهد که تصمیمات متعدد حیاتی را اتخاذ کند که تاثیراتشان بر دنیای بازی قابل ستایش است. اگر دل‌تان می‌خواهد که نقش منفی یک داستان را ایفا بکنید و شرور درجه یکی بشوید، این بازی متعلق به شماست. هنوز مزه پیچش داستانی اصلی بازی زیر زبانم است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید داستان و رخدادهای این بازی به ۴۰۰۰ سال پیش از وقایع فیلم‌ها می‌رود؟

آیا می‌دانستید بازی دارای ۱۵۰۰۰ خط دیالوگ ضبط شده است؟

۳۰- «افسانه زلدا» / The Legend of Zelda

افسانه زلدا به‌عنوان اولین بازی که خودم بطور کامل تجربه‌اش کردم جایگاهی ویژه در قبلم دارد. تا قبل از این بازی، من همیشه بازی خواهرم و پدرم رو تماشا می‌کردم و در بعضی قسمت‌ها با ذهن کوچک بچگی خودم نظریاتی می‌دادم؛ ولی وقتی وسعت و کیفیت افسانه زلدا را دیدم، مطمئن بودم این اثری است که خودم باید تجربه‌اش بکنم.

هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کردم که یک فضای مجازی بر روی صفحه تلویزیون بتواند چنین ماجراجویی فوق‌العاده‌ای را در خودش جای بدهد. هر محیط جدید که من «لینک» را به آن می‌فرستادم، دشمن و مانع و راز‌های بیشتری در خودش جای داده بود. من شروع کردم به کشیدن تعداد زیادی نقشه (البته با کمک پدرم) که

جای آیتم‌ها و بخش‌های مختلفی از بازی را که با آنها برخورد داشته‌ام را نشان می‌داد، ‌همین‌طور مکان سیاچاله‌های احتمالی را حدس می‌زدم که به آنها برخورد خواهم کرد.

افسانه زلدا به‌درستی نشان داد که دنیای یک بازی تا چه حد می‌تواند وسیع باشد و چه زیبا سازندگان توانستند مخاطب را در سفرش در این دنیای زیبا و بزرگ در مسیر درست هدایت بکنند. من بخش زیادی از تخیلات و رویاپردازی کودکی‌ام را مدیون این اثر هستم و ممنونم که هنوز هم به این کار با قدرت ادامه می‌دهد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید اسم اصلی بازی در ژاپن «فانتزی هیرول» یا The Hyrule Fantasy است؟

۲۹- «رستگاری سرخ‌پوست‌ مرده» / Red Dead Redemption

اگر الان درحال مطالعه این لیست هستید و هنوز رستگاری سرخ‌پوست مرده را تجربه نکرده‌اید، همین الان بروید یک نسخه از بازی به‌علاوه یک کنسول مناسب گیر بیاورید و بعد از سی ساعت برای خواندن این متن برگردید؛ کاملا جدی میگویم!

GTA IV راک‌استار که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد، احتمالا دلیل خرید کنسول اکس‌باکس ۳۶۰ برای من بود، ولی رستگاری سرخ‌پوست مرده عنوانی بود که من را مجاب کرد آن را نگه دارم و از فروش‌اش منصرفم کرد. من نه تنها در دنیای وسیع و فوق‌العاده بخش تک‌نفره غرق شدم، بلکه بخش چندنفره بازی هم هیچ شباهتی به آثاری که پیش‌تر تجربه کردم بودم نداشت. قبول، ندای‌وظیفه جالب بود و باز‌ی‌های مسابقه‌ای هم هیجان بسیاری داشتند، ولی هیچ‌وقت نتوانسته بودم به این شکل ماجراجویی‌های خاص خودم را همراه با دوستان یا افراد غریبه شکل بدهم، که بخش گردش آزاد این بازی موفق به این عمل شد.

Red Dead از آن دست بازی‌هایی بود که شما نمی‌تواسنتید برای صحبت کردن درموردش با دوستان‌تان تا روز بعد صبر بکنید: «اون زنی رو که روی قطار بود نجاتش دادید؟»

«نه، ولی من یه کابینی رو پیدا کردم که توش ۱۰۰۰ گربه پشمالو بود.»

«خیلی عالیه! راستی، پاگنده رو شما کشتین؟»

همه داستان و ماجراهای خاص و شنیدنی خودشان را از سفرشان به دنیای غرب وحشی داشتند و هردفعه نیز که به سراغ بازی می‌رفتید، داستان‌های جدیدی را یافت می‌کردید. تنها نکته منفی در خصوص این بازی منتشر نشدن آن برای رایانه‌های شخصی بود، چون همین پارسال ۳۶۰ من سوخت و واقعا دلم می‌خواهد که یک‌بار دیگر نیز این اثر را تجربه بکنم.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی در اصل ادامه‌ای بر Red Dead Revolver است؟

آیا می‌دانستید ساخت بازی ۵ سال به‌طول انجامید؟

آیا می‌دانستید «جان مارستون» بیشتر از تمامی قهرمان‌های بازی‌های راک‌استار در حرف زدن خود قسم می‌خورد؟

۲۸- «فاینال فانتزی ۶» / Final Fantasy VI

فاینال فانتزی ششم در نیمه‌های دهه نود برای من یک مکاشفه تمام عیار بود. دنیای سیاه «استیم‌‌پانک» آن شبیه هیچ‌چیزی که قبلا دیده بودم نبود و قهرمان‌های بازی را هم بسیار دوست داشتم، و آنها مثل شخصیت‌های اصلی نسخه‌های قبلی شاد و سرخوش نبودند و بیشتر عمق و پیچیدگی داشتند. موسیقی هم من را محسور خودش کرد. چندی از قطعه‌های محبوب من که به‌وسیله «نوبو اوئماستو» کار شده‌اند متعلق به همین نسخه هستند.

ولی دلیل اصلی که تا این‌حد این نسخه را برای من خاص می‌کند، لحظات بسیار به‌یادماندنی و خاص است. زره «مجیتک» به آرامی از میان برف‌ها عبور می‌کند، «سلس» در سالن اپرا آواز می‌خواند، با کشتی «ستزر» به این‌طرف و آن‌طرف می‌روم، «کفکا» دنیا را نابود می‌کند و بدل به یک خدا می‌شود و در کل،‌این‌ها لحظاتی هستند که برای بیست سال همراه من بوده‌اند.

همراه داستان و موسیقی متن فوق‌العاده اثر، فاینال فانتزی یک سیستم مبارزه بسیار جذاب را نیز همراه خود دارد که به شما اجازه می‌دهد به طور آزادانه بین افراد گروه‌تان در حین مبارزه جابجا شوید (بازی ۱۴ شخصیت قابل بازی دارد). گذشته و داستان هر شخصیت هم صرفا برای وجود در بازی نیست و هرکدام داستان خاص و زیبای خود را دارند.

یکی از بخش‌های خیلی خوبی که در یادم مانده این است که وقتی به یک غول‌آخر سخت برمی‌خوردم، لازم بود استراتژی مناسب را پیاده‌سازی بکنم و با برنامه دست به‌کار شوم. همین‌طور ترکیب قابلیت‌های مختلف با مجیتک آهنی دست مخاطب را بسیار باز می‌گذاشت که هرطور که باب میل‌اش است شخصیت‌ها و قدرت‌شان را شخصی‌سازی کند. فاینال فانتزی ۶ به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نسخه‌های مجموعه محسوب می‌شود، که دلایل لازم برای این امر را نیز دارد. سیستم مبارزه زیبا همراه با داستان دراماتیک عالی‌اش بازی را از بسیاری از هم نسل‌هایش جدا می‌کند. حتی همین الان، هروقت به بازی فکر می‌کنم تنم به لرزه می‌افتد. من آن‌موقع فانتزی ششم را دوست داشتم، و هنوز هم دوستش ‌دارم.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید پایان بازی یکی از طولانی‌ترین پایان‌ها میان عناوین کنسول SNES است؟ پایانی به‌طول ۳۰ دقیقه.

آیا می‌دانستید بیشترین تعداد شخصیت‌های مهمان از مجموعه در این بازی بوده‌اند؟

آیا می‌دانستید این بازی اولین عنوان در مجموعه بود که به مخاطب اجازه می‌داد گروه شخصیت‌های خودش را تغییر دهد؟

۲۷- «کسلونیا: سمفونی شب» / Castlevania: Symphony of the night

سمفونی نیمه‌شب بخاطر کنترل عالی و دنیای فوق‌العاده‌اش مورد عشق و علاقه مخاطب‌هایی از سراسر دنیاست. اگر شما یک شخصیت با کنترلی روان و عالی را درست بکنید و سپس وی را در یک محیط خاص و زیبا که سرشار از راز و اتاق‌ها و راه‌های مخفی است رهایش بکنید، نتیجه‌اش اثری است که دوست نداشتن‌اش بسیار سخت است.

اما یک لحظه به‌خصوص در این بازی وجود دارد که جایگاه بازی را صرفا از «یک بازی که من عاشق آن هستم» فراتر می‌برد و بدل به یکی از بهترین بازی‌هایی می‌کند که ساخته شده ‌است. وقتی شما تا انتهای بازی پیش رفتید، غول‌های قدرتمند بسیاری را شکست دادید، کلی آیتم خفن به‌دست آوردید، از شدت جمع‌آوری آیتم خودتان را خفه کردید و محیط بازی را به قصد یافتن هر بخش و آیتم مخفی زیر و رو کردید، دقیقا در لحظه‌ای که فکر می‌کنید در حال پیروزی هستید، متوجه می‌شوید تازه نصف راه را آمده‌اید. (حاوی اسپویل) بخش قلعه معکوس سمفونی ‌شب صرفا یه راه بی‌خود برای طولانی‌تر کردن مدت زمان گیم‌پلی نیست، بلکه شامل کلی آیتم و غول و راز‌های جدید است که از دست دادن آنها اصلا خوشایند به‌نظر نمی‌آید.

سمفونی شب فراتر از یک بازی عالی با پیچشی داستانی محشر است. قلعه دراکولا هیچ‌وقت در این کیفیت و تنوع پرداخته نشده بود. طراحی پیکسل‌آرت و «گاتیک» بازی در کنار موسیقی فوق‌العاده‌ای که لحظه‌ای مخاطب را رها نمی‌کند، حسی‌است که فقط خودتان باید تجربه‌اش بکنید. «آلوکارد» و تمامی دشمنان هیولاوارش به زیبایی انیمیشن‌سازی شده‌اند. بازی یک پکیج کامل را تحویل شما می‌دهد. طراحی، انیمیشن‌های حرکتی زیبا، صداپردازی و موسیقی، گیم‌پلی و… حتی تجربه دوباره‌اش هم ارزش‌اش را دارد و با تشکر از شخصیت‌های قابل بازی پرتعداد، همه‌چیز در بهترین حالت در کنار هم قرار گرفته‌ است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید نسخه‌ی Sega Saturn بازی دارای مکان‌ها و غول‌های انحصاری است؟

آیا می‌دانستید اگر دیسک پلی‌استیشن بازی را در دستگاه پلیر معمولی بگذارید، قطعه‌ای موسیقی مرموز پخش می‌شود؟

آیا می‌دانستید هنگام پردازش یا Loading می‌توانید با نوشته‌ی صفحه بازی کنید؟

۲۶- «نیمه‌جان» / Half-Life

وقتی نیمه‌جان برای اولین‌بار در سال ۱۹۹۸ منتشر شد، واضح بود که بازی چقدر انقلابی است. «والو» ثابت کرد که تعریف یک داستان عالی آن هم در سبک اول شخص ممکن است و این ساختار و طراحی بی‌نظیر بازی ‌است که تبدیل به استانداردی برای ساخت هر بازی تیراندازی از آن زمان به بعد شد.

قدم گذاشتن در آزمایشگاه تحقیقاتی «بلک‌ مسا» به‌عنوان «گوردون فریمن» و شاهد اشتباه پیش‌رفتن یک آزمایش و یک رخداد فاجعه آمیز که باعث هجومی چندبعدی می‌شود، بهترین راه برای معرفی یک بازی به مخاطب است. بازی به‌جای اینکه خودش را متوقف بکند و برای تعریف داستان‌اش دست به دامان صحنه‌های سینمایی بشود، تمام مدت داستان را از دید گوردون تعریف می‌کند و هیچ‌وقت کنترل بازی را از ما نمیگیرد؛ ولی به‌جایش ما را متوجه موضوعات داستانی مختلفش می‌کند. این تکنیک بسیار موفقیت‌آمیز بود و واقعا به من این احساس را

القا می‌کرد که من و گوردون با هم در حال تجربه آن اتفاق هستیم.

هیولاهای ترسناک که با چسبیدن به سر دانشمندان بخت برگشته بلک‌مسا آنها را بدل به زامبی‌هایی وحشی می‌کردند و هوش مصنوعی دشمنان در کنار فضاساری خوب بازی حس استرس و ناامنی را به زیبایی القا می‌کرد. سلاح‌های گوناگون گوردون، از دیلم ساده ولی به‌یادماندنی‌اش گرفته تا تیرکمان بی‌صدا و اسلحه بیولوژیکی دست‌سازش که زنبور‌های فضایی شلیک می‌کرد، همگی باعث شدند که پیش‌روی در بلک‌مسا در حال سقوط، زیبا و خاطره‌آفرین ظاهر شود.

۲۵- «متال‌گیر سالد ۳: مارخور» / Metal Gear Solid 3: Snake Eater

یک دلیل خاصی دارد که اسکلت یک مار ،نه خود مار، به‌طور مشخصی در صحنه قبل از شروع بازی نشان داده می‌شود. این بازی اثری بود که از از تمامی فرمول‌های جواب‌داده مجموعه استفاده کرد و ثابت کرد که به چه شکل می‌شود اثری ساخت که خارج از توقعات ما فوق‌العاده ظاهر بشود. بازی ما را مجبور کرد که فکر کنیم از جاسوسی و عملیات نفوذ چه می‌دانیم و یادمان داد که چه‌طور با کنترل و محیط قابل تعامل‌اش این دو عمل را در بهترین حالت ممکن به انجام برسانیم. شما ممکن است که تمامی تکنیک‌های ارتشی را پیرامون این دو موضوع در دنیا بدانید، ولی بودن در یک جنگل انبوه روسی، با حیاط وحش مختص به خود، تنها، آسیب‌پذیر و … به‌طور خلاصه به مثابه یک مار‌عریان بودن ،نام رمزی شخصیت‌اصلی در این بازی، اتفاقات و تجربه‌های خاص و فوق‌العاده‌ای را به ارمغان آورد.

روایت و ساختار عجیب باری به زیبایی به بار نشست و ویژگی‌های خاصی که این نسخه در مقایسه با قسمت‌های دیگر داشت، تجربه و حس‌اش را به کلی از دیگران جدا ساخت. مارخور به جرات یکی از بهترین داستانی عاشقانه‌های در بازی‌هاست، یکی از بهترین ماجراجویی‌هایی که پیرامون دوره جنگ سرد ساخته شده و همین‌طور یکی از بهترین بازی‌هایی که من را به‌عنوان یک مخاطب به کنش و واکنش واداشت.

هر اثری که شما را حین بالارفتن از یک نردبان احساساتی بکند، لیاقت چنین جایگاه و تعریفاتی را دارد.

۲۴- «تمدن ۴ سد میر» / Sid Meier’s Civilization IV

مجموعه تمدن پادشاه ژانر ۴X است و نسخه چهارم، بهترین قسمت آن است. این بازی تقریبا تمام چیزهایی را که این مجموعه را دوست داشتنی و محبوب می‌کند در خود جای داده‌ است و همین‌طور تجربه‌اش را با طراحی‌های تازه و منوهای کاربری بهتر و راحت‌تر، تازه و نو نگه می‌دارد؛ و شما را واقعا با کنش و واکنش یک تمدن مواجه می‌سازد. بخش چندنفره عالی بازی هم بالاخره نشان داد که برای آثار شبیه‌ساز هم می‌شود یک بخش چندنفره درخور ساخت. بهترین بخش بازی نه امکانات و نه گزینه‌های وسیع و نه انتخاب‌های بسیارش است، بلکه این است که چقدر زیبا بازتاب اعمال و تصمیمات شما را در هدایت یک تمدن ۶۰۰۰ ساله نشان می‌دهد و این سیر زمانی و دیدن نتایج یکی از لذت‌بخش‌ترین لحظات بازی‌های ویدیویی است. اگر دوست دارید پتک استبداد بر دست بگیرید و با قلع و قمع کردن دشمنان و سرکوب مخالفات تمدن خود را

پیش ببرید، هیچ مشکلی نیست؛ اگر هم دوست دارید که جامعه‌ای صلح‌طلب برپا کنید و تمدن خود را با کمک اعتلا در فرهنگ و هنر به عرش برسانید، باز کمترین مشکلی سد راهتان است؛ حتی می‌توانید تمدن خود را از

نظر تکنولوژی پیشرفت بدهید و با ساخت و تجهیز سازمان‌های توسعه انرژی اتمی و ساخت فضاپیما و شروع سفر‌های بین ستاره‌ای تمدن خود را به پیش برانید. هر تصمیم مجموعه‌ای نتایج دارد که با نتایح تصمیمات دیگر در هم ادغام می‌شود و داستان خاص و زیبای مختص به شما را شکل می‌دهد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می دانستید خالق مجموعه، سید میر، دومین نفر بعد از «شیگرو میاماتو» است که وارد راهروی شهرت آکادمی هنر و علم‌های تعاملی شد؟

۲۳- «جنگ‌های ستاره‌ای: مبارز» TIE / Star Wars: TIE Fighter

اوایل دهه نود میلادی چندین اثر شبیه‌ساز مبارزات فضایی فوق‌العاده به بازار آمدند و مبارز TIE یکی از بهترین‌های آنان بود. داستان دقیقا بعد از نبرد Hoth شروع می‌شود و شما را در نقش یک خلبان جمهوری قرار

می‌دهد که برای یک سازمانی عجیب و مخفی کار می‌کند که وظیفه‌اش حفاظت از امپراطور است. روایت داستان هم در این بازی در میان اثار هم‌سبک یکی از بهترین هاست.

طراحی مراحل و کنترل بازی شما را به زیبایی در میان مبارزات فضایی و سرشار از هیجان بازی رها می‌کند. تمام مبارزات فضایی زیبایی را که در مجموعه فیلم‌های جنگ‌های ستاره‌ای تا آن موقع دیده بودید به عالی‌ترین

حالت ممکن در این بازی گرد هم آمده‌اند و تجربه‌ای کامل و فوق‌العاده را شکل داده‌اند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی از جنگ‌های ستاره‌ای اولینی بود که به شما اجازه می‌داد با امپراطوری مبارزه کنید؟

۲۲- «هیلو: مبارزه تکامل‌یافته» / Halo Combat Evolved

بازی تیراندازی سال ۲۰۰۱ استودیو «بانجی» اثری بود که در تمامی زمینه‌ها حرفی برای گفتن داشت.

هیلو از اولین آثاری بود که استفاده از اسلحه، نارنجک و وسایل نقلیه را به زیبایی در کنار هم قرار داد و تجربه‌ای یک‌دست و عالی را برای مخاطب تهیه کرد. کلیت داستان، دنیاهای حلقه‌شکل بازی با نام هیلو و اتفاقات و تاریخش به زیبایی نگاشته شده بود. استفاده از ماشین و سایر وسایل نقلیه هم حس خوبی داشت و از همان زمان به بعد بدل به یکی از نمادهای مجموعه شد. بخش چندنفره هم با حالت‌های مختلف و معتاد کننده‌اش هنوز هم بعد از این‌همه سال زیبایی و جذابیت بالای خود را حفظ کرده ‌است. این بازی همه‌چیز داشت.

هیلو ذهن من نوجوان را در آن زمان منفجر کرد. از نیمه‌های بازی، دشمنانی جدید با نام Flood رونمایی شدند که کل گیم‌پلی بازی را تحت شعاع خود قرار می‌دادند و بازی از تجربه‌ای جنگی و چندنفره، بدل به مکاشفه‌ای تنها در میان سیل عظیم هیولاهای زامبی شکل شد. درست که Floodها الان خیلی آن تاثیر را روی من ندارند، ولی آن موقع طوری خشاب اسلحه‌ام را بر روی آنها خالی می‌کردم که انگار فردایی وجود ندارد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی در اصل قرار بود برای رایانه‌های شخصی دارای سیستم‌عامل «مک» منتشر شود؟

۲۱- «سوپر ماریو کهکشان» / Super Mario Galaxy

سال ۲۰۰۷ من تمایل بسیاری نسبت به آثار پلتفرمینگ نداشتم. به خود ژانر احترام می‌گذاشتم، ولی احساس می‌کردم به قدر کافی در طی این سالها از سکو‌های مختلف بالا و پایین پریده‌ام و به قدر کافی در پادشاهی قارچ‌های رنگارنگ وقت گذرانده‌ام.

چیزهای خوبی از کهکشان سوپرماریو شنیده بودم، ولی هیچ‌وقت آن لحظه خاصی را که بازی من را به خودش جذب کرد فراموش نمی‌کنم. یک دموی E3 بود که ماریو را نشان می‌داد سوار بر یک راکت، کهکشان را دور می‌زند. از این طرف به آن طرف، این سیاره کوچک به آن سیاره کوچک زیبا. با خودم گفتم تمام شد، باید تجربه‌اش بکنم. و همین‌کار را نیز کردم و متوجه شدم که این بازی تمامی چیزهایی را که من در بازی‌های پلتفرمینگ سه بعدی دوست دارم در خود جای داده ‌است. کنترل فوق‌العاده و گشت‌وگذار در کهکشان و دنیای فوق‌العاده بازی، این ژانر را تکانی حسابی داد.

یک موفقیت بی‌نظیر و اثری که دوباره من را عاشق این سبک کرد. سوپر ماریو کهکشان ارزش تمامی تعاریفی که ازش می‌شود را دارد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید اگر در بازی ۹۹۹۹ تکه ستاره جمع‌آوری کنید، تمامی نارگیل‌های موجود در بازی تبدیل به هندوانه می‌شوند!؟

۲۰- «جنگنده خیابانی ۲» / Street Fighter 2

قهرمان کاراته و کونگ‌فو و جنگنده خیابانی، مرا به سوی بازی‌های مبارزه‌ای کشاندند، ولی وقتی برای اولین بار عکس جنگنده خیابانی دوم را بر یکی از دستگا‌ه‌های آرکید در سال ۱۹۹۱ دیدم، چیزی را که می‌دیدم باورم نمی‌شد. جزییات شخصیت‌ها، محیط فوق‌العاده بود و حرکات ویژه و افکت‌های تصویری هم فراتر از هرچیزی بود که تا آن‌موقع دیده بودم. انگار به آینده رفته بودم. وقتی بازی‌اش کردم، دقیقا همانند ظاهرش از زمان خودش بسیار جلوتر بود.

تغییر تعداد دکمه‌ها بر خلاف دیگر آثار روز و نحوه کنترل و ترکیب کمبو‌های مختلف، به‌علاوه دیگر اضافات فوق‌العاده‌ای که در این بازی گرد هم جمع‌شده بودند، جنگنده خیابانی دوم را بدل به یک اثر دست‌نیافتنی کردند.

تعداد شخصیت‌ها و محیط‌ها، کنترل عالی و تعادل فوق‌العاده بازی در کنار طراحی و گرافیک عالی آن، بازی را بدل به یکی از خاطره‌انگیز‌ترین تجربه‌های زندگی‌ام کرده‌ است و هنوز همانند قبل می‌ستایمش.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید لغو کردن حرکات و ضربات معمولی و تبدیل کردن آنها به جرکات ویژه نوعی باگ یا گلیچ بود که تبدیل به المانی شاخص در مجموعه بازی شد؟

آیا می‌دانستید این بازی، اولین مبارزه‌ای بود که حرکات و ضربه‌های پیچیده را محبوب کرد؟

آیا می‌دانستید در بازی کافی بود فقط ۴ تا ۵ ضربه‌ی قوی دریافت کنید و میدان نبرد را وداع کنید؟

۱۹- «دیوز اکس» / Deus Ex

بازی دیوز اکس در سال ۲۰۰۰ میلادی منتشر شد و انقلابی را در سبک بازی‌های اکشن-نقش آفرینی به‌وجود آورد. این بازی در یک فضای سایبرپانک رخداده و دارای روندی چندلایه‌ا‌ی کاملاً متعادل بود که به مخاطب اجازه می‌داد در یک فضای شبه جهان باز مطابق سبک مورد علاقه‌ی خود بازی را پیش ببرد.

در دئوس اکس مخاطب‌ها می‌توانستند به صورت مخفی کاری، اکشن یا ترکیبی از هر دو، بازی را پیش ببرند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید یک فیلم اقتباسی قرار بود براساس بازی ساخته بشود که هیچ‌وقت این پروژه اجرایی نشد؟

آیا می‌دانستید این بازی یکی از اولین بازی‌هایی بود که با لایسنس موتور Unreal Engine ساخته و منتشر شد؟

آیا می‌دانستید حالت deathmatch چندنفره بعد از انتشار بازی توسط یک پچ به بازی اضافه شد؟

۱۸- «دروازه‌ی بالدر» / Baldur’s Gate 2

بازی دروازه‌های بالدر ۲: سایه‌ی امن (Baldur’s Gate 2: Shadows of Amn)، در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ عرضه شد و هنوز هم آن را می‌توان از بسیاری جهات بهترین بازی نقش‌آفرینی به حساب آورد. این بازی دارای داستانی بسیار گسترده بوده و تمام شخصیت‌ها از پس‌زمینه‌ی بسیار عالی بهره می‌برند، علاوه بر داستان، تنوع سلاح‌ها، زره‌ها و جادوها نیز بسیار بالا بود.

دروازه‌ی بالدر ۲ تنها یک بازی نبود که شما در آن غرق می‌شدید، بلکه شروع به زندگی در محیط آن می‌کردید و برای کشف رازهای آن ممکن بود صدها ساعت زمان تلف کنید.

بازی از قوانین سیاه‌چاله و اژدها (D&D) در سطح بسیار بالایی استفاده کرد و دارای پیچیدگی‌های بسیاری بود که به روند بازی عمق زیادی می‌بخشید.

آیا می‌دانستید این بازی بهترین نقش آفرینی سال ۲۰۰۰ در IGN شناخته شد؟

آیا می‌دانستید نسخه‌ی بازسازی شده بازی با عنوان Enhanced Edition ۱۳ سال بعد از انتشار آن به‌بازار آمد؟

۱۷- «پورتال (دروازه)» / Portal

نسخه‌ی اول بازی پورتال به عنوان یک بازی جانبی، همراه با قسمت دوم نیمه‌جان ۲ و تیم فورچرس ۲ عرضه شد و توانست موفقیتی دور از انتظار را کسب کند و به عنوانی محبوب تبدیل شود.

مخاطب در بازی پورتال نوعی سلاح به دست آورد که به وی اجازه می‌داد با ایجاد دروازه‌های مختلف بین دو مکان، به‌سرعت جابه‌جا شود و همین موضوع معماهای چالش‌برانگیز و جدیدی را به وجود می‌آورد. از دیگر نقاط قوت این بازی می‌توان به طراحی مراحل فوق‌العاده و هوش مصنوعی شخصیت منفی آن «گلادوس» اشاره کرد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید GlaDOS به‌معنی Genetic Lifeform and Disk Operating System است: «سیستم اجرایی گونه‌ی تکوینی زنده»!؟

 

۱۶- GTA 5

مجموعه بازی‌های GTA از اولین نسخه تاکنون همیشه با نوآوری‌های گسترده‌ای همراه بودند و با عرضه‌ی هر نسخه‌، استانداردها و گستردگی بازی‌های جهان باز را تکانی اساسی می‌دهند که در نتیجه‌ی آن، سطح توقع کاربران نیز بالا می‌رود. در جدیدترین نسخه‌ی این بازی طرفداران می‌توانستند بین ۳ شخصیت، جابه‌جا شده و به صورت تقریباً هم‌زمان با همه‌ی آن‌ها بازی و با زندگی‌شان آشنا شوند. تنوع کارهای قابل انجام، محیط‌ها و مأموریت‌ها در این نسخه افزایش یافته و حتی اکوسیستمی کاملاً زنده برای آن طراحی شده است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید: بازی GTA 5 توانست تنها در ۳ روز اول عرضه بیش از یک میلیارد دلار درآمد برای سازنده‌ی خود کسب کرد؟

آیا می‌دانستید بعد از ۲ دوسال از انتشار بازی، ۵۴ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است؟

آیا می‌دانستید راک‌استار قرار بود بسته الحاقی داستانی برای بازی منتشر کند که هنوز هم هیچ‌خبری از آن نیست؟

۱۵- «ماینکرفت» / Minecraft

بازی ماینکرفت در سال ۲۰۱۱ توسط یک گروه ۳ نفره به نام «موجانگ» در سبک بقا ساخته و منتشر شد. این بازی دارای یک جهان باز بی‌انتها است و کاربران در آن باید با استفاده از قدرت خلاقیت و توانایی‌های خود شروع به ساخت پناهگاه و تجهیزات مختلف بکنند تا بتوانند در برابر خطرات دنیای بازی، به‌خصوص در شب‌ها دوام بیاورند. یکی از نکات بازی که آن را سخت‌تر کرده و باعث می‌شود تمام حرکات کاربر حساب شده باشد، فرصت یک باره‌ی آن است؛ به این معنی که بعد از مردن تمام پیشرفت کاربر از بین می‌رفت و فرقی نمی‌کرد یک روز یا یک سال صرف ساخت پناهگاه شده باشد یا خیر.

ماینکرفت هم‌اکنون در اختیار مایکروسافت بوده و تقریباً در تمام پلتفرم‌های موجود منتشر شده است و بسیاری از کاربران شروع به شبیه‌سازی مکان‌های واقعی یا خیالی مختلف در آن کرده‌اند. این بازی قرار است در آینده‌ی نزدیک برای کنسول سوییچ نیز عرضه شود تا هم‌چنان تمام پلتفرم‌ها را در اختیار خود داشته باشد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید نسخه‌ی آلفا و نسخه‌ی ۱.۰ بازی هر دو به‌صورت فیزیکی منتشر شدند در حالی‌که ساخت بازی ادامه پیدا می‌کرد؟

آیا می‌دانستید این بازی پرفروش‌ترین بازی روی رایانه‌های شخصی در تاریخ است؟

آیا می‌دانستید مایکروسافت این بازی را با قیمت ۲.۵ میلیارد دلار خریداری کرد؟

۱۴- «سوپر ماریو ورلد» / Super Mario World

بازی سوپر ماریو ورلد در سال ۱۹۹۱ میلادی در خارج از ژاپن منتشر شد و به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین و ۳ بازی اولیه ساخته شده برای کنسول NES شناخته می‌شود. طراحی مرحله و گرافیک این بازی در زمان خود و روی کنسول‌های نینتندو بسیار بالا بود و تصاویر و شخصیت‌ها با کیفیت تصاویر بهتری به نمایش در می‌آمدند.

زمانی‌که بحث از طراحی مرحله‌ی این بازی می‌شود، می‌توان آن را یکی از بهترین پلتفرم‌های موجود در بازار به‌حساب آورد. در محیط این بازی راه‌های مخفی‌ و آیتم‌های بسیاری وجود داشت که طرفداران را مجبور می‌کرد بارها و بارها هر منطقه را برای یافتن کامل آن‌ها جست‌وجو کنند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید اولین حضور یوشی در بازی‌های ماریو در همین بازی بود؟

آیا می‌دانستید این بازی به‌عنوان بازی همراه کنسول در زمان انتشار کنسول منتشر شد؟

۱۳- «کرونو تریگر» / Chrono Trigger

این بازی در سال ۱۹۹۵ میلادی به صورت انحصاری برای SNES منتشر شده و چندین سال بعد به PS، DS و اندروید راه پیدا کرد.

کرونو تریگر در عصر طلایی بازی‌های نقش‌آفرینی که گیم‌پلی آن‌ها بسیار عمیق و پیچیده شده بود، پا به عرصه‌ی وجود گذاشت و توانست با رعایت استانداردها یک بازی جذاب ایجاد کند و حتی چندین پله آن را به جلو ببرد.

در کرونو شخصیت‌های بسیاری وجود داشتند که هر یک از توانایی‌ها، روحیه، اخلاقیات، پویانمایی و حرکات خاص خود بهره‌مند بودند که عمق مناسبی به بازی می‌داد. روند مبارزات در این بازی بسیار سریع بود و گشت‌وگذار و اکتشاف در محیط آن لذت‌بخش بود. درگیری‌های بازی به صورت تصادفی اتفاق می‌افتاد و میان‌پرده‌های بازی برای زمان خود بسیار طولانی بود و داستان بازی را (به‌عنوان مثال در لحظه‌ی مرگ یکی از قهرمان‌ها) بسیار حماسی تعریف می‌کرد.

۱۲- «دزدان دریایی سید میر» / Sid Meier’s Pirates!

بازی‌های مجموعه‌ی سید میر همیشه کاربران خود را در نقش افراد یا گروه‌های مختلفی مانند مدیر یک ایستگاه راه‌آهن یا شهردار قرار می‌دادند، تا آنجا را سروسامان دهند. نسخه‌ی دزدان دریایی این مجموعه را می‌توان یکی از بهترین‌های آن به حساب آورد که در اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ به مخاطب‌ها اجازه می‌داد به عنوان دزد دریایی ایفای نقش کنند. این بازی به‌قدری پرطرفدار بود که تنها در طول یک سال برای ۹ پلتفرم مختلف عرضه شد.

نسخه‌ی دزدان دریایی سید میر یکی از غنی‌ترین و پویاترین دنیای مجازی آن زمان به حساب می‌آمد و به کاربر یک ماجراجویی دریایی سطح بالا را القا می‌کرد. علاوه بر ویژگی‌های سرگرم کننده آن، کاربران می‌توانستند به کمک این بازی تا حدودی با تاریخچه‌ی این نوع دزدان (دزدانی چون Blackbeard و Henry Morgan) نیز آشنا شوند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی بعد از سه دهه که از انتشار آن می‌گذرد، برای ۲۰ پلتفرم منتشر شده است؟

آیا می‌دانستید این بازی قرار بود یک نقش‌آفرینی باشد که در خود داستان‌هایی متعدد و NPC‌های بیشتری را می‌خواست جای دهد؟

۱۱- «سوپر ماریو ۶۴» / Super Mario 64

بازی‌های ماریو همیشه در یک محیط کاملاً دو بعدی در جریان بودند، اما درست در زمانی که پیشرفت فناوری به بازی‌سازها اجازه داده بود تا محیط‌های سه‌بعدی خلق کنند، بسیاری از آن‌ها از ورود به این فضای جدید وحشت داشته و فکر می‌کردند کاربران نسبت به آن واکنش منفی نشان بدهند. سوپر ماریو ۶۴ نه تنها اولین نسخه‌ی سه‌بعدی از این مجموعه است، بلکه یکی از اولین بازی‌های سه‌بعدی ساخته شده نیز به حساب می‌آید و موفقیت آن باعث شد، دیگر سازندگان نیز به این محیط روی خوش نشان دهند.

دنیای سه‌بعدی خلق شده برای ماریو ۶۴ بسیار متنوع و گسترده بود و مطابق عادت این مجموعه رازهای بسیار زیادی در خود نهفته داشت. مکانیک‌های موجود در این بازی آن را بسیار جذاب کرده بود و باعث می‌شد بدون این‌که متوجه شوید ساعت‌ها به انجام آن بپردازید.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید انتشار کنسول نینتندو ۶۴ در ژاپن تاخیر خورد تا میاماتو بتواند بیشتر روی این بازی کار کند؟

آیا می‌دانستید Epona در افسانه‌ی زلدا در اصل قرار بود اسب ماریو در این بازی باشد؟

آیا می‌دانستید قسمت دوم همین بازی قرار بود برای کنسول نینتندو ۶۴ DD منتشر شود که این پروژه‌ی این کنسول کلا لغو شد؟

۱۰- «تتریس» / Tetris

تتریس یک بازی روسی بود که در سال ۱۹۸۴ میلادی پا به عرصه‌ی وجود نهاد و چهار سال پس از انتشار اولیه، کار خود را با NES نینتندو شروع کرد. این بازی با مکانیک ساده‌ای بر پایه‌ی قرار دادن اشکال مختلف در کنار یکدیگر به شکلی که تمام یک ردیف پر شده و از بین بروند، بنا شده بود. همین قانون ساده میلیون نفر را از هر سن و جنسی در جلوی تلویزیون میخ‌کوب کرده و به رقابت با یکدیگر وادار می‌کرد.

تتریس به اندازه‌ای طرفدار پیدا کرد که شرکت‌های بسیاری شروع به ساخت نمونه‌های مشابه‌ای از آن‌ برای تمام پلتفرم‌های بازی، تلویزیون‌ها، تلفن‌ها و بسیاری وسایل دیگر کردند. تعداد بازی‌های ساخته شده بر اساس این عنوان تا حدی زیاد است که تقریباً هیچ‌کس نمی‌تواند، آمار دقیقی از آن ارائه بدهد.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید بازی کردن تتریس به‌صورت مداوم و برای مدت زمان طولانی می‌تواند به عملکرد مغز کمک به‌سزایی کند؟

۹- «هیلو ۲» / Halo 2

مجموعه بازی‌های هیلو از اولین عناوین کنسولی به‌حساب می‌آیند که سبک اکشن اول‌شخص را به کنسول‌ها وارد کردند و طرفداران را به سمت خود کشاندند. زندگی این مجموعه با کنسول‌های مایکروسافت گره خورده و باعث افزایش فروش آن نیز شد. داستان، روند بازی، موسیقی و دیگر موارد موجود در آن بیش از نسخه‌های دیگر در یادها مانده است. در این بازی برای اولین بار از سیستم حمل ۲ اسلحه استفاده می‌شد. بخش چندنفره‌ی این بازی نیز در زمان خود پیشرفت قابل‌توجهی داشت و سرورهای آن تا مدت‌ها پر از بازیکن‌هایی بود که سعی در رقابت با یکدیگر داشتند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید هنگام انتشار بازی، فقط در ۲۴ ساعت اول رکوردهای فروش یک محصول رسانه‌ای سرگرمی شکسته شدند؟

۸- «افسانه‌ی زلدا: اوکارینای زمان» / The Legend of Zelda: Ocarina of Time

مجموعه بازی‌های افسانه‌ی زلدا عمری ۳۰ ساله داشته و استانداردهای تازه‌ای را به دنیای بازی‌ها معرفی کرده‌اند. یکی از زیباترین نسخه‌های این بازی اوکارینای زمان نام داشت که در سال ۱۹۹۸ عرضه‌شده و موفق شد به متای ۹۹ از ۱۰۰ دست پیدا کند. این بازی تقریباً جهان باز است و به علت داستان زیبا و معماهای جذاب خود موفق شد به یک از پرطرفدارترین نسخه‌های افسانه‌ی زلدا نیز تبدیل شود.

در اوکارینای زمان برخلاف نسخه‌های قبلی، برای اولین بار شاهد گرافیک و محیطی کاملاً سه‌بعدی بودیم که از طراحی زیبایی بهره‌مند بود. از ویژگی‌ها و استانداردهایی که اوکارینای زمان به دنیای بازی‌ها معرفی کرد و امروزه در تمام بازی‌ها از آن استفاده می‌شود، می‌توان به سیستم قفل کردن روی هدف اشاره کرد.

۷- «سوپر متروید» / Super Metroid

نسخه‌ی جدید بازی متروید در سال ۱۹۹۴ میلادی برای کنسول SNES نینتندو منتشر شد و داستان زیبای دیگری از ماجراهای «ساموس آران» و سیاره‌ی تسخیر شده‌ی «زباس» را تعریف کرد.

سوپر متروید یک بازی پلتفرمینگ بی‌نقص است، اما چیزی که آن را خاص می‌کند ترکیب نبوغ‌آمیز معماها، داستان، اکتشاف، روند بازی، مبارزات، طراحی مرحله و دیگر عوامل بازی با یکدیگر است که تاکنون در کمتر بازی به این سبک تکرار شده است.

در پایان لازم به ذکر است که سامون آران، شخصیت اصلی و تحت کنترل مخاطب در این مجموعه، اولین قهرمان زن تاریخ بازی‌های ویدئویی است.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید هسته‌ی تیم سازنده این بازی شامل ۱۵ نفر می‌شد؟

آیا می‌دانستید این بازی روی یک کارتریج ۲۴مگابایتی برای SNES منتشر شد که در آن زمان حجیم‌ترین بازی بود؟

آیا می‌دانستید فروش بازی در آمریکا بهتر از ژاپن بود؟

۶- «نیمه‌جان ۲» / Half-Life 2

مطمئناً بیشتر افراد آشنا با دنیای بازی‌های ویدئویی با نام نیمه‌جان و گوردون فریمن آشنا هستند. نسخه‌ی دوم این بازی که بیش از یک دهه از عمر آن می‌گذرد، به اندازه‌ای در تمامی زمینه‌ها عالی بود که با گذشت بیش از یک دهه از تاریخ انتشار آن، هنوز می‌توان آن را پرچم‌دار بازی‌های تیراندازی اول‌شخص به حساب آورد. بیشتر معماهای طرح شده در این بازی بر اساس فیزیک طراحی شده بود و شخصیت‌های الکس، روبات وی و رابطه‌ی شکل گرفته بین آن‌ها هیچ‌گاه از ذهن‌ها پاک نمی‌شود.

همه‌ی ما امیدواریم روزی شاهد عرضه‌ی نسخه‌ی سوم بازی باشیم و برای دیدار دوباره با گوردون فریمن لحظه‌شماری می‌کنیم.

آیا می‌دانستید‌ها:

آیا می‌دانستید یکی از سازندگان دیوز اکس Warren Spector، روی اضافه‌ای برای بازی کار می‌کرد که لغو شد؟ سپس وی و استودیوی او Junction Point مشغول به‌کار روی بازی Epic Mickey شدند.

آیا می‌دانستید صداپیشه‌ی شخصیت Alyx Vance در بازی، کسی نیست جز Merle Dandridge که در بازی‌هایی چون آخرین ما، دوتا ۲ و Sons of Anarchy نیز هنرنمایی کرده است؟

۵- «پورتال ۲» / Portal 2

بیش از ۱۰۰ سال از داستان نسخه‌ی اول گذشته و دانشمندان دیوانه‌ی نسخه‌ی اول هوش‌های مصنوعی و فناوری‌های جدید دیگری توسعه داده‌اند؛ اما با وجود تمام پیشرفت، آزمایش به نابودی کشیده شده و رها شده است. در این بین یکی از هوش‌های مصنوعی با هدف برگرداندن آزمایشگاه به شرایط سابق و بعدها حکم‌فرمایی بر آن، شما را از خوابی مصنوعی بیدار کرده و به ماجراجویی بسیار عالی و تکرارنشدنی جدیدی دعوت می‌کند. تقابل بین این هوش مصنوعی اسکاتلندی، گلادوس، و شما برای بار دوم بسیار دیدنی است و از بارها تماشای آن سیر نخواهید شد.

۴- «سوپر ماریو بروز» / Super Mario Bros

در زمان عرضه‌ی اولین نسخه‌ی سوپر ماریو بروز، بسیاری از طرفداران به گونه‌ای آن را توصیف می‌کردند که انگار این بازی در سیاره‌ای دیگر ساخته شده و سپس به زمین آورده شده است. گستردگی، نوع طراحی مرحله و استانداردها در آن زمان بی‌سابقه بود. بازی شامل ۳۲ مرحله، ۸ دنیا، ۸ باس فایت، دنیای زیر دریا، چندین افزایش دهنده‌ی قدرت، تعدادی مرحله و مکان مخفی، انواع سکه‌ها و امتیازهای موسیقیایی می‌شود. از طرفی طراحی مرحله‌ی اول این بازی به‌خوبی همه‌چیز را به کاربر آموزش داده و وی را با سرزمین قارچ‌ها آشنا می‌کرد.

سوپر ماریو بروز به قدری خوب است که هنوز هم بسیاری از افراد در حال انجام آن بوده و سعی در شکستن رکورد یکدیگر دارند.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی بازار آمریکا را احیا کرد؟

آیا می دانستید این بازی بود که سبک پلتفرمر دوبعدی را برای اولین بار معرفی کرد؟

آیا می‌دانستید این بازی باعث شد کنسول نینتندو در آمریکا و ژاپن کاملا شناخته بشود و محبوب؟

 

۳- «دووم» / Doom

منظور ما در اینجا نسخه‌ای از دووم است که در سال ۱۹۹۳ و به‌عنوان یکی از اولین بازی‌های اکشن اول شخص منتشر شد. این بازی کاربران را در یک هزارتوی کنسول‌های ۸ یا ۱۶ بیتی قرار می‌داد و آن‌ها را مجبور می‌کرد با هجوم دیوانه‌وار شیاطین افسار گسیخته و فرار کرده از جهنم مبارزه کنند.

گرافیک بازی برای سبک خود بسیار بالا بود. هم‌چنین محیط، سلاح‌ها و دشمن‌ها از تنوع بالایی بهره‌مند بودند. مراحل مخفی این بازی بسیار رو اعصاب بودند و بازیکنان را مجبور می‌کردند تمام دیوارها را امتحان کنند تا بتوانند به آن‌ها دست پیدا کرده و به علت کشف خود، مملو از رضایت شوند.

دووم دارای یک حالت انجام بازی چند نفره بود و شما می‌توانستید دو رایانه را با استفاده از پورت سریال به یکدیگر متصل کرده و به صورت همکاری دو نفره یا رقابت یک‌به‌یک به انجام بازی بپردازید.

آیا می دانستیدها:

آیا می‌دانستید این بازی بود که حالت Deathmatch را برای اولین بار معرفی کرد؟

آیا می‌دانستید چهار رمان برای بازی‌های این مجموعه نوشته شده که دو رمان اول، داستان دو بازی اول را بازگو کرده‌اند؟

۲- «افسانه‌ی زلدا: پیوندی به گذشته» / The Legend of Zelda: A Link To The Past

کنسول SNES خانه‌ی بسیاری از بازی‌هایی است که امروزه با آن خاطرات بسیاری داریم. لینک در یک شب طوفانی از خواب بیدار شده و می‌بیند که به قلعه‌ی هایرول حمله شده است. او به آنجا رفته و مشاهده می‌کند که عموی وی در محافظت از زلدا شکست می‌خورد. از این لحظه شما باید ماجراجویی خود را در دنیای هایرول آغاز کرده و بین دو دنیای روشنایی و بعد تاریکی آن جابه‌جا شده و در دو فضای متفاوت برای نجات زلدا تلاش کنید.

طراحی محیط، مرحله و سیاه‌چاله‌های بازی بسیار متفاوت بود و دیدن هر دو بعد آن، هر چه بیشتر ماجرای‌تان را با چالش و لذت مواجه می‌کرد. تنوع معماها، آیتم‌ها، دشمن و عوامل موجود در بازی بسیار مناسب بود و در آن زمان مجبور بودید برای طی کردن دو سر نقشه بیش از ۱۰ دقیقه زمان صرف کنید. هم‌چنین راه‌های مخفی‌ و آیتم‌های موجود در بازی بسیار متنوع بود و به زیبایی در زیر درخت، سنگ، بوته‌ها و مکان‌های دیگر قرار داشتند که برای دست‌یابی به بعضی از آن‌ها باید خون دل بسیاری می‌خوردید که حس رضایت مناسبی را به همراه داشت.

آیا می‌دانستیدها:

آیا می دانستید بازی از کارتریجی ۱مگابایتی بهره می‌برد تا دنیایی بزرگ‌تر برای جستجوی مخاطب فراهم آورد!؟

آیا می‌دانستید فروش بازی به بیش از ۴ میلیون نسخه رسید؟

آیا می دانستید نام «زلدا» از نام همسر رمان‌نویس F. Scott Fitzgerald الهام گرفته شد؟

۱- «سوپر ماریو بروز ۳» / Super Mario Bros. 3

نسخه‌ی سوم مجموعه‌ی سوپر ماریو در کنار پیشرفت‌های بسیار عظیمی که نسبت به نسخه‌های قبلی خود داشت، باز هم مکانیک‌های جدیدی مانند قابلیت پرواز ماریو را معرفی کرده بود. این بازی اولین بار در سال ۱۹۹۰ و حدود ۲۷ سال قبل عرضه و موفق شد تا ابد در خاطره‌ی همه‌ی طرفداران خود باقی بماند.
سوپر ماریو بروز ۳ را می‌توان برای بازیسازان سراسر دنیا و به‌خصوص سازندگان مستقل، یک کتاب آموزشی کامل در تمام زمینه‌ها به حساب آورد. این بازی معجونی کامل از عناصری متفاوت، ایده‌های تخیلی و جذاب بود. همچنین لباس‌های مختلف طراحی شده در این بازی تنوع آن را بیش‌ از پیش افزایش می‌داد. اگر مکان‌های مخفی نسخه‌ی یک را رازهای آن بنامیم، نسخه‌ی ۳ دارای ابر رازهای بسیاری بود. به‌علاوه، در این نسخه کاربر می‌توانست در نقش یک راکون به پرواز در آسمان بپردازد، پرش‌های طولانی‌تری انجام دهد، با لباسی قورباغه‌ای شکل به زیر سطح آب برود یا با پوششی لاکی شکل، به سمت دشمنان چکش پرت کند.
هر یک از مراحل موجود در بازی از طراحی کاملاً متفاوتی نسبت به دیگر محیط‌ها برخوردار بوده و باعث می‌شد در هیچ‌یک از ۸ دنیای بازی حس تکرار به شما دست ندهد. اگر تمایل به تجربه‌ی مجدد این بازی دارید، می‌توانید آن را در کنسول NES Classic تجربه کنید.


60 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

:27: 
:D 
:40: 
:44: 
:-) 
:10: 
:41: 
:60: 
;) 
:59: 
:( 
:16: 
:162: 
:13: 
 
:22: 
:42: 
:11: 
:111: 
:17: 
:20: 
:wow: 
:| 
:49: 
:54: 
:56: 
:45: 
:47: 
:46: 
:43: 
:57: 
:like: 
:dislike: 
:metal: 
:51: 
:52: 
:55: 
:58: 
:48: 
:spoiler: 
:53: 
:steam: 
:xbox: 
:PS: 
:n: 
:50: 
:discord: 
 
  1. واقعا که….به جای اینکه جی تی ای سن آندرس و مکس رو قرار بدید اومدید یه مشت پوکمون و بازی های پیکسلی گذاشتید :16:

    ۶۶
    1. همون بازی های پیکسلی و پوکمون امتیازشون و فروشش اون خیلی بالاست تمام این بازی ها یک زمانی حکم جی تی ای و بقیه رو داشتن مثل موبایل نوکیا که اگر برید بهترین ای تاریخ موبایل رو چک کنید هیچ جایی واسه آیفون و سامسونگ و شیائمی نیست
      همش جای نوکیا ست
      این رتبه بندی ها هم بر اساس سایت IGN هست نه متاکریت

      ۰۰
  2. واقعا خیلی خیلی چرت بود خیلی چرت بود ماریو چیه بابا تو برو بهترین بازی ها رو بزار . لیستی که ردد ۲ و جی تی ای آی وی توش نباشه و جی تی ای وی ۱۶ هم باشه ماریو چرت ۵۰ سال پیش اول هیچ حرفی نمیمونه چرا د لست اف اس ۲ نیست؟ خخخخ خدایی مسخره بازیه

    ۶۷
    1. آقایان این لیست فقط واسه بازی های IGN هست
      اگر می‌بینید بقیه توش نیستند باید برید سایت متاکریت
      اونجا بقیه هم هستن

      ۰۰
  3. بهتره به دوستانی که به‌خاطر غیبت بعضی از عناوین این لیست رو مسخره خطاب کردن ، بگم که این لیست اولا ، بر اساس خیلی از عناصری که یک بازی های ویدیویی رو شکل میدن ساخته شده و صرفا گیم پلی اون مد نظر نیست!
    عناصری مثل شخصیت پردازی ، صداگذاری ، موسیقی و هر چه که برای نمره دهی مهمه.
    و مورد دیگه اینکه ، این بازی ها بر اساس سالی که عرضه شدن نمره دهی میشن ، قطعا خودم doom eternal رو به دومی که در سال ۱۹۹۳ ساخته شده ترجیه میدم….
    ولی خب این ترجیه من بخاطر گرافیک و بعضی المان هایی که تو نسخه های جدیدتر اضافه شدن باعث نمیشه که doom eternal و هر بازی جدیدی که قطعا گرافیک بهتری از دوم سال ۱۹۹۳ دارن رو مقدم تر بدونم توی یک لیست شاهکار های بازی های ویدیویی…
    این موضوع رو در یکی از dlc های بازی AC odyssey میشه مشاهده کرد که بعد از کشته شدن همسر کاساندرا و رو‌به‌رویی اون با اردوان ، چقدر صداگذاری افتضاح و غیرقابل تحمه ، گرچه که این بازی گرافیک فوق العاده و خیره کننده ای داره….

    ۷۱
    1. همه مواردی که گفتی درست ولی بازی هایی مثل ویچر ۳ که هم گیم پلی خوب، هم گرافیک خوب، هم صداگذاری خوب، هم داستان خوب، هم موسیقی خوب(من از طریغ موسیقی متنش عاشق این بازی شدم) و هم هزار تا چیز دیگه که برا نمره دهی خوبه رو دارن نباید تو این لیست باشن. یعنی ماریو از ویچر بهتره. تنها اسکول ها میتوانند بگویند که ماریو از ویچر ۳ بهتر است. :-) گود بای

      ۰۴
  4. بابا این لیست کلا چرت و پرت بود.درسته که هر گیمر نطرشخصی خودش رو داره.اما دیل نمیشه بعضی از بهترین ها فراموش بشه،خواهشا جدی نگیرید این همه ش یه مشت آشغاله.از نظرم برترین های تاریخ:
    ۵دیمنز سولز اوریجینال
    ۴ استاروارس جدای نایت ۲:جدای اوتکست
    ۳سونیک سگا«نسخه اولش رو میگم»
    ۲شادوو آف کلوسوس اوریجینال
    ۱دث استرندینگ بی نظیر عاشقشم?

    ۲۳
مقالات بازی بیشتر
چند رسانه ای بیشتر