لباس جدید پادشاه | نقد بازی Resident Evil 7
پادشاه از ترس اینکه به او بگویند بیکفایت و احمق است و برای سلطنت مناسب نیست، نگفت که لباسی نمیبینید و به از دست دادن آبروی خود دامن زد. همهی دیگران هم از ترس اینکه به آنها بگویند بیکفایت و احمق و نامناسب، همان کاری را کردند که دو شیاد قصه انتظار داشتند. پادشاه برهنه در مقابل چشمان مردمی رژه رفت که آنها هم از ترس جانشان جرات نداشتند این حقارت را به زبان بیاورند. اینطور «هانس کریستین اندرسون» از بنیانهای سست اعتقادی جامعهای گفت که ناجی آنها کودکی بود که به منافع خویش فکری نمیکرد و بدون ترس گفت «او که اصلا چیزی نپوشیده است!».
متنی که در ادامه میخوانید ممکن است برخی از قسمتهای حساس و مهم داستان بازی را لوث کند.
«رزیدنت اویل ۷» مصداق یک تلاشِ با ارزش و موفق است که هرز میرود. مثل زمانی که تیم شما چهار گل از رقیب عقب است و در وقت کمی که دارد میتواند سه تا از گلهای خورده را جبران کند. چنین تلاشی را نباید ندیده گرفت، اما در نهایت تیم بازنده میشود و به امتیازی دست نخواهد یافت. رزیدنت اویل در سالهای اخیر، با تمام انتقادات و پیشآمدهایی که مجموعهی بازی را احاطه کردهاند در همین مرحله دست و پا میزده است. درست از بعد از رزیدنت اویل ۴ و تحول به جایی که بازی داشت، همه چیز به سمت عقبماندگی و درجا زدن به حرکت در آمد. سازندگان مدام با ایجاد تغییرات و به این در و آن در زدن و به کارگیری ترفندهای مختلف برای جذب مخاطب جدید، بازجذب مخاطبان قدیم، به دست آوردن دل طرفداران، فریب دادن منتقدان، بالا نگه داشتن فروش بازی و هزار و یک اتفاق دیگر، تلاش کردند که بازی را از مسیرِ باخت خارج کنند. تغییراتی که رزیدنت اویل ۵ در ستینگ و شخصیتها ایجاد کرد، هم در این مجموعه بازی و هم در میان بازیهای این سبک و حتا نسلِ خود بسیار آوانگارد و انقلابی بودند. سازندگان رزیدنت اویل برای تضمین حضور مستدام این بازی دقیقا دست به هر کاری زدند. بعد در رزیدنت اویل ۶ هم کارهای دیگر را امتحان کردند. شخصیت جدید به بازی وارد شد، بر روابط احساسی بین شخصیتها بیش از پیش تاکید شد، ساختار روایی دستخوش تغییرات زیادی شد و خط داستانی حالتی تازه به خود گرفت و اما اینها همه باز هم در عین شایستگی، چیزی جز باخت برای بازی به ارمغان نیاوردند.
رزیدنت اویل ۷ نیز در عین اینکه بازی بسیار خوب و تحسین برانگیزی است، تنها تلاش قابل تقدیر دیگری از سوی بازیسازان برای احیای جایگاه نام «رزیدنت اویل» محسوب میشود و نه یک رزیدنت اویل واقعی است و نه یک رزیدنت اویل عالی و حتا خوب. یک بازیِ در نوع خود تحسینبرانگیز است که به طرز ناشیانهای روی ویرانههای کاخ اسپنسر بنا شده. البته اینکه در دور باطل هرزهگویی هر سالهی برخی از منتقدان گیر کنیم و بگوییم این بازی اسم رزیدنت اویل را یدک میکشد و باید معیارهای آن را داشته باشد، حداقل به نظر نگارنده غیرمنصفانه میرسد. چون از طرفی بازی اتفاقا خیلی تلاش میکند که رزیدنت اویل باشد، اما نه رزیدنت اویل همیشگیِ نخنمای آشنایی که عدهای همهی سوراخ سنبههای آن را انگشت کردهاند، بلکه یک رزیدنت اویل جدید، در نوع خود ترسناک، به حد خود معمایی و به اندازهی نیاز اکشن؛ که مهمتر از هر چیز بازی کردن آن «لذتبخش» است، و از طرف دیگر، به همان اندازه تلاش میکند که شبیه بازیهای دیگری باشد که در این سالها یا حتا قبلتر از آن، موفق بوده و به مذاق بازیکنندگان خوش آمدهاند. موفقیت نسبی بازی در تحقق رزیدنت اویل نبودن در کنار عدم موفقیت آن در تبدیل شدن به رزیدنت اویل جدیدِ منحصر به فرد تناقضی در ساختار بازی ایجاد میکند که باز اینبار هم باعث میشود تلاشِ قابل تقدیر تیم سازنده هرز برود و بازی باز هم به ضرر کپکام و طرفداران تمام شود. با این تفاوت که اگر رزیدنت اویل ۶ یک باخت مفتضحانه برای مجموعه محسوب میشد، رزیدنت اویل ۷ یک باخت آبرومند تلقی و چیزی از ارزشهای آن کم نشود.
اولین چیزی که واقعا از دست رفته، منطق روایی بازی است. داستانگویی در رزیدنت اویل ۷ به شدت با چیزی که باید باشد فاصله دارد. بازی روندی را آغاز میکند که به هر چیزی شبیه است جز رزیدنت اویل. حسی که مخاطب در اولین مواجهه با رزیدنت اویل ۷، به آن پیدا میکند؛ شبیه حسی است که موقع دیدن فیلمهای اسلشر نجاتِ سوئیتهارت به دست میآید. در واقع داستان به گونهای شروع میشود که چنین اتفاقی بیفتد. بعد کمکم روند دست و پا شکستهی معرفی خانوادهی بیکر شروع میشود که بازی را از حالت قبلی خارج و کمی جدیتر میکند. ظاهرا قرار است بازی در ادامه حرفهای خیلی جدی بزند و این جدیت را در نشان دادن خشونت و خونریزی حفظ میکند. مخاطب بازی به خودش میآید که دارد یک داستان ترسناک را از نزدیک لمس میکند و میتواند به واقعیتی که بازیساز میخواهد برسد: یک اتفاق بد در جریان است.
اول شخص شدن روایت بازی اینجا و چندجای دیگر به کمک سازندگان میآید تا آنها را به نوعی برای نزدیک کردن مخاطب به اتفاقات در جریان و خریدن حس همذاتپنداری و دغدغهی «دوام آوردن» یاری کند. اولین جایی که این دوربین اول شخص به صورت مخاطب سیلی میزند سر میز شام خانوادهی بیکر است. جایی که همهی تنشِ موجود در صحنه بدون واسطه به مخاطب منتقل میشود. میزانسن کاملا درست و به جا به بازی کمک میکند که مقبولیت داستانی پیدا کند، اما این مقبولیت داستانی از راه کاملا اشتباه و ضد رزیدنت اویلی به دست میآید. در واقع، بازی در مسیر درست خودش حرکت میکند، اما حس ترس و دلهرهای که ایجاد میکند، از جنس دیگری است.
این موارد البته روایت بازی را به چیزی که دلخواه سازندگان بوده نزدیک کردهاند. به واسطهی همین دوربین و شخصیتِ نمایی داستان که مخاطب در جایگاه او قرار میگیرد، اتفاقات بازی به لحن یکدستی رسیدهاند و واقعا بازیکننده را در موقعیتهای سخت میآزمایند. آنچه باعث هرز رفتن اینچنین تلاشی میشود، حضور نا مساعد قهرمان است. قهرمان در بازی گم است و به واسطهی دوربینِ مردهی آن که نشانی از او به دست نمیدهد، تا پایان مفقود باقی میماند. تا زمانی که حرکتی قهرمانمآبانه از او سر بزند. فرمولی به شدت درست و آزموده شده در سینما و ادبیات، اما باز هم ضد رزیدنت اویلی. شخصیتپردازی بازی درست است که در روند داستان شکل میگیرد و «ایتن» کمکم به یک پروتاگونیست قابل اعتنا تبدیل میشود، اما این فرمول کجای رزیدنت اویل است؟ آیا این روند خلق قهرمان، همان چیزی است که از رزیدنت اویل بر میآید؟ آیا حس ترسی که اینگونه قهرمانسازی به مخاطب القا میکند از جنس همان ترسی است که در رزیدنت اویل باید باشد؟ آیا تجربهی ترس با یک قهرمان کارآزموده مثل «لیان» از رزیدنت اویل انتظار میرود یا یک شخصیتِ نابلد که ظاهرا برای اولین بار است که تفنگ به دست میگیرد و به واسطهی ترشح آدرنالین به دیگران شلیک میکند؟
در مقابل شخصیتِ «میا» به سرعت به یکی دیگر از شخصیتهای فرعی کلیشهای رزیدنت اویلی تبدیل میشود. در شخصیتپردازی او بازی اندکی از شخصیتهای قبلی الهام میگیرد و او به همین واسطه به رزیدنت اویلیترین شخصیت بازی تبدیل میشود. با این همه، میا به صورت اشتباهی به بازیکننده معرفی میشود و ابهامی در داستان ایجاد میکند که همه چیز را میرباید. شائبهی «تسخیر شدگی» میا به طرزی به مخاطب منتقل میشود که بازی را به یک «جنگیر» یا هر چیز سخیف شبیه به آن تبدیل میکند و همین موضوع، داستان را تا حد ممکن از رزیدنت اویل بودن دور میکند. آیا قرار است یک توجیهِ منطقی مثل همیشه پشت اتفاقات بازی باشد؟ آیا واقعا پای قدرتهای ماورایی و روح و جن و شیاطین و امثالهم به بازی باز شده است؟ آیا قرار نیست زامبی بکشیم؟ آیا قرار نیست؟ همهی این سوالات به ذهن مخاطبی که در حال بازی کردن رزیدنت اویل است هجوم میآورند. بازی شاید دیرتر از آنچه که باید، اما بالاخره جواب این سوالها را میدهد. اما دلهرهای هم که در این برهه برای بازیکننده ایجاد میکند، از جنس رزیدنت اویل نیست، هر چند موفق و مورد قبول باشد.
فضای ایجاد شده برای بازی فضای خفه و ترسناکی است و مضمون «فرار» از موقعیت بحرانی و تلاش واقعی برای زندهماندن، چیزی است که این فضا به راحتی از پس خلق آن برآمده است. یکی دیگر از جاهایی که دوربین اول شخص به کمک بازی میآید در خلق این فضا است. باز هم به خاطر نزدیکی بیشتر به محیط بازی و قرار گرفتن در جایگاهِ شخصیت اصلی، حتا زمانی که کنترل «میا» در دست بازیکننده قرار گرفته است، فضا بر مخاطب سلطه دارد و شاید همین مسئله باعث میشود که بازیکننده احساس راحتی نکند و مدام در تلاش باشد برای حل معما و فائق آمدن بر دشمنان و باز هم «زندهماندن». اما اگر به گوشههای این فضای تاریک و ترسناک نگاه کنیم، مخصوصا بعد از بیرون آمدن از خانهی مخوف خانوادهی بیکر، بازی از رزیدنت اویل بودن دور میشود. در ابتدای بازی شما در خانهای محبوس شدهاید و خطرات زیادی شما را احاطه کردهاند که بیاندازه ما را به یاد قصر اسپنسر میاندازد. اما به محض رهایی از این خانه، همه چیز غیر رزیدنت اویلی میشود. وقتی به خانهی قدیمی میروید و با چالش «مارگریت» روبرو هستید، بازی بیشتر «آلن ویک» و «سایلنت هیل» است تا رزیدنت اویل. و در عین حالی که در این کار و در جذب حواس بازیکننده موفق است، باز هم اشتباه میکند. همینطور در مراحل بعدی بازی به نوعی آثار موفق دیگر را مرور میکند. معمای «جشن تولد» نمونهی بارز اشتباه گرفتن بازی با فیلمهای «اره» است. هر چقدر هم خوب و هوشمندانه و سخت باشد، رزیدنت اویل نیست. بازی در چپترهای پایانی هم بیشتر از اینکه رزیدنت اویل باشد «فضای مرده» و «بیگانه» است و این هم اصلا خوشایند نیست. چه در طراحی محیط، چه در فضاسازی، چه در شخصیتپردازی و رویکرد بازی نسبت به گیمپلی و معماها و مقولهی «دوام آوردن».
همین میشود که بازیسازان به یک باره در پایان به این فکر میافتند که کمی هم رزیدنت اویل برای مخاطب رو کنند! اتفاقی که باعث میشود داستان بازی، ارزش اندوختهای که تا اینجای کار به دست آورده را هم از دست بدهد. بر خلاف انتظاری که از رزیدنت اویل داریم، بازی در مواجهه با مسئلهاش از ابهام به توجیه میرسد. یعنی اینکه یک سری اتفاقات در بازی میافتند که ناشناختگی عجیبی دارند و رویارویی مخاطب با این ناشناختهها حسِ ترس در او ایجاد میکند. در پایان این اتفاقات که تا کنون در ابهام بودهاند باید توجیه شوند و مخاطب بفهمد که دلیل منطقی همهی اینها چه بوده. پس فصل آخر بازی شکل میگیرد تا زحمت این توجیه را بکشد: روند سر و ته!
در بحث گیمپلی، بازی میتواند بهتر از چیزی که تصورش را میکنید ظاهر شود. ابتدا به نظر میرسد که اکشن، در بازی نقش کمرنگتری نسبت به دیگر جنبهها دارد و این شاید دلیلی باشد برای جذب کسانی که انتظار اکشن را از رزیدنت اویل نداشتند. در حالیکه اکشن همیشه و در همهی قسمتهای موفق مجموعه، یکی از بهترین و کارامدترین جنبهها و لذتبخشترین پارت گیمپلی بوده است. از یک طرفدار پر و پا قرص رزیدنت اویل بپرسید هم اعتراف میکند که به یادماندنیترین لحظات بازیها، مبارزات بودهاند نه چیز دیگر. البته کسی انتظار اکشن سهمگین و صحنههای پر زد و خورد و یا پارکور و کاراته بازی از آن ندارد، یک گانپلی معقول و حسابشده همهی چیزی است که برای زنده ماندن رزیدنت اویل در بخش اکشن نیاز است. رزیدنت اویل ۷، این گانپلی معقول و حسابشده را به مخاطب میدهد و به نحو احسن. البته بازی یکی دو تا غولآخر عظیم و سرسخت برای نزدیکشدن به استانداردهای رزیدنت اویل کم دارد.
اکشن بازی با ترس حاکم بر فضا تلفیق میشود. جایی که رویارویی با دشمنان بازی به خودی خود یک اکشن تلقی میشود. یعنی شما مگر در یکی دو جای بازی، برای اینکه از پس دشمنان بازی برآیید نیاز دارید تا اسلحهی خود را به سمت «مولدد»ها نشانه رفته و شلیک کنید. این کارکرد دقیقا چیزی است که از رزیدنت اویل انتظار میرود و باید باشد. در آن یکی دو جایی هم که این اتفاق نمیافتد، بازی شخصیت اصلی را در موقعیتی قرار میدهد که رویارویی مستقیم با دشمن، به منزلهی خودکشی است و ناچار باید یا فرار کرد و یا پنهان شد! این است که نتیجه میگیریم اکشنِ بازی خیلی بیشتر از چیزی که انتظار میرفت، رزیدنت اویلی است.
گیمپلی خساستهای ژانر ترسناک و رزیدنت اویل را هم حفظ کرده و همچنان شما باید همهجای نقشه را خوب بگردید تا مبادا در مذیقه قرار بگیرید و این هم باعث میشود که بیشتر در فضای بازی فرو بروید و به شدت به درآمدن این فضا کمک میکند. بازی وسواسهای خاص خود را هم حفظ کرده و مثلا مکانیک ساخت و ساز دارو یا فشنگ باقی مانده است. المانهایی که به رزیدنت اویلی کردن فضا کمک کردهاند تا همین حد محدود هستند و باید حتا به اینکه بازی هنوز همان سیستم کولهپشتی قدیمی که نیاز به مدیریت درست دارد را حفظ کرده هم توجه کرد!
وقتی به معماهای بازی میرسیم، تن رزیدنت اویل در گور میلرزد! خجالت آور است یک بازی که نشان میدهد چقدر خلاقانه میتواند شما را برای به دست آوردن یک شاتگان ناقابل به چه راهی بکشاند و در معرض چه خطراتی قرار دهد، معماهای دم دستی و سخیفی مثل تابلوهای نقاشی و معمای جشن تولد را هم در دامن بازیکننده میگذارد. چرا باید سازندگان فکر کنند که هر معمای محیطی و جورچینی که به ذهنشان میرسد از جنس رزیدنت اویل است و به این بازی میخورد و میشود از آن به نفع بازی استفاده کرد؟ و چرا سازندگان با خود به این نتیجه میرسند که معمای مرحلهای به سبکِ فیلمهای «اره» میتواند برای یک مخاطب رزیدنت اویل جذاب باشد؟ آیا واقعا آنها یادشان رفته که فشار دادن کلیدهای پیانو و باز شدن در مخفی چیزی بود که رزیدنت اویل هوشمندانه و با شناختی دقیق از فضا و مخاطب ارائه میداد و به همین سادگی موفق شد قلوب مومنین را فتح کند؟
در بخشهای بسیاری باید به بازی تبریک گفت. یکی از این بخشها گیمپلی است. با وجود اینکه شما برای مدت زیادی در بازی سرگردان میشوید و به دنبال راه چاره میگردید، بازی به خوبی فضا و اتفاقات را مدیریت میکند و اجازه نمیدهد ریتم بیفتد و گیمپلی خستهکننده و تکراری شود. اتفاقی که با برقرار کردن تعادلی نسبی بین اکشن، ترس و معما به وجود آمده است و باعث میشود چیزی که در این بین، اینها را مثل چسب به هم متصل کرده یکنواخت و غیرقابل تحمل نشود: راه رفتن! بازی شما را وادار میکند که مدام از این سوی نقشه به سوی دیگر بروید و این حرکت در طول و عرض فضا میتوانست با عدم هماهنگی (که مثلا در بازی Resident Evil Revelations وجود داشت) بلای جان آن بشود!
یکی دیگر از این بخشها، موسیقی و صداگذاری بازی است. صداگذاری وحشتناک به بازی کمک میکند تا نقیصههای فضا و داستان را پر کند. اما اگر نیمهی پر لیوان را نگاه کنیم صداگذاری بازی یک شاهکار است، برای تبدیل کردن هر چه بیشتر بازی به یک اثر ترسناکِ وهم آلود و در مواقعی به شدت تاثیرگذار. در کنار موسیقی. اما نیمهی خالی لیوان هم هست که باید در نظر گرفته شود. اگر شما رزیدنت اویل ۷ را بدون صدا بازی کنید بازی چه ترسی دارد به شما القا کند؟ یکی از جنبههای ترس بازی، یعنی ترس موقعیت، ترسی که بلافاصله با دیدن یا شنیدن چیزی غریب در مخاطب ایجاد میشود، کاملا وابسته به صدا است. اینکه صداگذاری بازی قدرتمند است و بسیار به ایجاد فضا کمک میکند و در تکمیل بازی موفق عمل میکند را بهتر است البته به فال نیک بگیریم و در عین حالی که میدانیم کمی از این حضور موفق را مدیون ناکارامدی داستان و نارساییهای احتمالی گیمپلی در خلق ترس است از چیزی که هست لذت ببریم.
رزیدنت اویل ۷ هم درست مثل بقیهی رزیدنت اویلها با پرواز هلیکوپتر حامل قهرمانان خستهی نجاتپیدا کرده به پایان میرسد و باز تصویری از خورشید درخشان در آسمان نشان داده میشود تا در پایان این حس به بازیکننده دیکته شود که یک رزیدنت اویل دیگر را به پایان برده است. اما آیا همین حسی که در اینجا به مخاطب داده میشود، در جاهای دیگر هم حضور داشته یا فقط گاهی سایهای از آن به چشم میخورده؟
نسخهی مورد نقد قرار گرفتهی این بازی از فروشگاهِ بازی گیمشیرینگ تهیه شده بود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
من نقدو دست و پا شکسته خوندم لپ کلام رو گرفتم تقریبا ولی این نمره کلا جوک هست برای همچین بازی من نمیدونم نویسنده خواسته ادای تام چیک رو دربیاره یا یاد و خاطرش رو زنده کنه؟ اصولا اینو اصلا نمیشه نقد گذاشت خیلی ها هم موافقن که این اصلا نقد نیست فقط یه برچسب زدین رویه بازی که اونم ارزشش با یه ۴ پایین نمیاد که اونم به خاطر اینکه البرت وسکر نداشت.
انتظار همچین بازی از کپکام در حال حاظر با افتی که اخیرا داشتند نداشتم.کاری به عنوان بازی ندارم چون بنظرم یک رزیدنت اویل نیست و فقط استفاده تجاری شده از این نام.ولی اگر بچشم یک گیم جدید هم نگاه کنیم باید دست مریزاد گفت به سازنده ها.نو اوری چند مورد دیده میشد.حس رئال بودن محیط و داستان وجود داشت.بنظرم سازنده ها از چند ساخته این سبک چند المان برداشتند و یک عنوان کامل تحویل دادند.مثلا رگه هایی از اوت لست دیده میشه.همینطور بجای تمرکز روی ایجاد وحشت امدند دلهره ای که سم لیک psychological action thriller در الن ویک نام گذاشت استفاده کردند.شخصیت jack در اوایل بازی خیلی شباهت داشت به بدمن های الن ویک.
حالا منتقد ۴ داده یعنی دیگه بازی ساخته نشه؟ یا کلا صنعت رو جمع کنند برن پاساز بزنن؟!
بنظر من اقای ذعفرانی قبل از اینکه بازی رو شروع کنه این نقد توی ذهن ش بوده و این یعنی نقد از نوع فراستی!
نقد حرفه ای(که بنده صفر هستم) باید چند جنبه رو در نظر بگیری نه اینکه فقط یک خط فکری شخصی ملاک بذاری.در اخر فراموش نشود گیم اولویت اولش برای سرگرمی هست.ایا رزیدنت اویل۷ سرگرم کننده نیست؟
با تشکر
در همون نقد حرفهای که شما صفر هستی من صد و بیست و پنجم.
خدا خفت نکنه :۲۵:
اتش نشانی! :lol:
والا خب. آخه نظرت هم به نظر من نزدیکه. نمیفهمم ایراد کار کجاست!
شما هم از بازی تعریف کردید ولی تنها ایرادی که گرفتید این هست که توی تمام بخش ها بازی رو با “سری رزیدنت اویل کلاسیک” مقایسه کردید که از ریشه دور شده ولی این باعث نمیشه ۶ نمره کم کرد!
حتی IGN هم همین نظر رو داره ولی ۷.۷ داده:
“هسته گیمپلی Resident Evil 7 همان فرمولی است که در نسخههای آغازین استفاده شده اما ما شاهد تغییراتی در بازی هستیم که هم به بازی کمک کرده و به همان اندازه نیز به آن آسیب زده است”
یا گیم اسپات:
“داستان بازی درکنار نحوه روایت آن بسیار قوی است همچنین طراحی ظاهری و گرافیک بسیار خوب کار شده. تنوع بازی نیز بسیار بالا است اما هوش مصنوعی بازی میتوانست بهتر باشد و بعضی از غول آخرها بهجای هیجان آور، ملالآور هستند همچنین معماهای بازی خوب کار نشده”
ولی ۸ داده.
این بحث در یک سوال روشن میشه: اگر عنوان این بازی رزیدنت اویل ۷ نبود هم همین نمره رو میدادید؟ اگر جواب تان نه هست قضاوت و نمره منصفانه ای ندادید.
بنازم به این رو :))
صد و بیستو پنجی ؟ سرشو بخوری بدون رنجی :۲۶: :۲۶: :۲۶: :۲۶: :۲۶:
از تریلرهایی که دیده بودم از ابتدا به قصد تجربه ی یه silent hill بازی رو شروع کردم و اصلا به اسم بازی کاری نداشتم و همه چی خیلی خوب پیش رفت. ترس برای بقا هم در اوایل بازی با کم بودن تسحیلات و جون و حتی جا برای نگه داری ازشون خیلی فشار میاورد ولی رفته رفته از مقدارش کم شد تا حدی که به جرات میتونم بگم وقتی بازی رو تموم کردم به اندازه ی یک دور دیگه بازی کردن مهمات و جون داشتم. باس فایت هاش هم غیر از همونی که نویسنده اشاره کرد از بقیه لذت چندانی نبردمو مخصوصا آخری
همیشه نقد مهمتره ولی نمره به چشم میاد.
بعضی قسمتاشو پریدم چون نرفتم بازیو ولی به نظر منصفانه میومد. نه نمره,ولی خب توضیحات که از روی تجربیات و احساسات شخصی بوده خیلی منفی نبود. شایدم مسئله ی طرفداری و تعصب دخیل باشه که چون طرفدار رزیدنت ایول نیستم مشکلی نداره! :lol:
نمیدونم و برام مهمم نیست که توقع چیه از این اسم چون که مسلما پیشرو بودن در برهه ای از زمان دلیلی بر پیشرو موندن در برهه ی بعدی نیست مخصوصا اگه با تکرار و چسبیدن به همون داشته ها باشه. این موضوع هم در تاریخ کشور ها هم در کارنامه ی بازیساز ها و سری های مختلف بازی دیده شده. این شماره به نظر جالب و جذاب میومد. مسلما هم هست. حالا چقدر خوب دیگه در محدوده ی توقعاته. نسخه ی ششم هم که بهش افتضاح و … گفته میشه هم در نوع و حد خودش خوب بود.
کاش این نقد به دست چند نفر نوشته میشد تا نظر باقی دوستان رو هم میخوندیم
ما که نفهمیدیم منظور نویسنده چیه؟ تعریف و تمجید در حد شاهکار و بعد مساوی دانستن بازی با شکست
آوردن داستان لباس جدید پادشاه در اول و بعد تعریف از لذاتی که برده
کلا نقض الناقضات بود این نقد
نویسنده به ریش پدرش خندید اگه تعریف کرد از بازی در حد شاهکار.
کلا این سایت خیلی خراب کرده داداش من که دیگه سعی میکنم خیلی کم پامو بذارم اینجا.به شعور آدم بر میخوره.
oh don’t be like that
—————————————–
یک بازی کاملا کلاسیک
به تعریف شما از “کلاسیک” نیازمندیم.
وارد بازی میشوید از دید ایتن این ذهنیت به مخاطب تلقین میشود که با دنیای ماورایی سر و کار دارید ولی وقتی از دید میا بازی دنبال میکنیم
دنیای ماورایی وجود نداره بلکه ……………..
پدری که از روی احساسات جان کودکی نجات داده و کودکی که فقط فقط یه خانواده میخواهد
داستان بازی اینقدر گیرا هستش و اینقدر لایه لایه هستش که مخاطب داستان محور به خودش جذب بکنه
——————————————————
ایتن روبروی تلویزیون نشسته
لوکاس میادش ناخن هاش شروع به کشیدن میکنه
فریاد میزنه
چیه ! چیه اویلین من فقط دارم بهش نشون میدم
کات های سینمایی آقای نوید خوانساری طراحی کرده
که شدیدا پسندیدم کارش به خوبی انجام داده
——————————————————
گیم پلی بازی بقدری دوست داشتنی هستش که گیمر گیم پلی محور به خودش جذب بکنه
mr.nowhere
تصمیمات و کارهای که راند اول بازی تموم میکنید
تو RE.net مثل یک کارنامه سیاه تا ابد ماندگار هستش
تایم معماها و زویی یا میا
بعد از اتمام راند اول ( بازی ) دو عدد گزینه برای گیمر روی میز میگذارد
میتونی تا ابد با ترس و استرس توی این بازی قدم بگذاری یا مگنوم با گلوله های نامحدود بکشی بیرون پدر هرچی باکتری بی پدر کنی
چاین ساو بکشی بیرون همه از دست فرار کنن
چکمه های پرسرعت بگیری کسی بهت نرسه
xray glass که چقدر آیتم تو بازی وجود داشته شما برنداشتید و نمیدونستید اینجا فلان آیتم هستش
چرند میگی :)))
تو که خیلی شاخی و حالیته لا اقل به کسی که ۱۵ سال ازت بزرگتره احترام بذار
عجب!
آها یه چیز یادم رفت اونم اینه که نویسنده دوست داشته که میشد شخصیتای قدیمی مثل لیان اسکات کندی در این سری هم بودن و قابل بازی بودن.
فدات بشم من تو خندت نمیگیره اگه یه زامبی جلوت سبز شه بعد لیان پشتک بزنه با لقد و چاقو بیوفته به جون زامبی بدبخت؟اونوقت اون بازی اصلا ترسناک میشه؟
یا اینکه یه زامبی بیاد جلوت بعد لیان همه فن حریف از اون زامبی بترسه یا کتک بخوره؟
حالا شاید بودنشون به عنوان یه شخصیت فرعی حتما میتونست جالب باشه ولی شخصیت اصلی هرگز.
شما کلا منظور من رو اشتباه متوجه شدید و تقصیر خودتون هم نیست البته کار سختیه بالاخره.
نمیخواستیم شخصیت اصلی دوباره یکی از شخصیتهای قبلی سری باشه چون به نظرم دیگه واقعا جذابیتی نداره، (البته اگه کلیر ردفیلد بود جذابیت داشت!) ایرادی که به بازی وارده اینه که چرا حالا که بنا به خلق یه شخصیت جدیده، از همون فرمول سری استفاده نکرده؟ همین ایتن رو میشد تبدیل کرد به یه قهرمان واقعی رزیدنت اویلی.
باقی حرفهاتونم نخوندم چون زیاد بود.
کلا مشخص بود که نقد بسیار سطحی و یکنواخت و عجولانه ای بوده.
اینکه کامنتارم نخوندی نشونه ی خودخواهی و ارزش قائل نشدن برای یه کاربر چندین ساله ی سایته.(البته احترام به همه واجبه)
به هر حال انتظارات بیشتری از شما به عنوان یه نویسنده ی قدیمی داشتم.
حالا اگر این مثل اویل ۵ و ۶ اکشن تمام بود میگفتین این چیه همش اکشنه.حالا که اکشنش کمتر شده و به گشت و گذار توی محیط توجه شده میگید چرا از جنس اویل های قدیمی نیست.نه فدات بشم این بازی رو باید همونجوری که هست با لباس جدیدش پذیرفت و مشخصه سازندگان تمام سعیشونو کردن که تا حدود زیادی به ریشه ها برگردن.من خودم رزیدنت اویل باز قدیمی هستم و بسیار روی این سری متعصبم و شماره ی دوی این بازی رو فقط ۷ یا ۸ سالم بود بازی میکردم و به نظرم این بازی هرچند تا حدودی ایراداتی داشت ولی انتظارات من رو به عنوان یه طرفدار قدیمی برآورده کرد.فک میکنم نقد شما و نمره ی ۴ (که نمیدونم با اون همه نمره که به گیمپلی و گرافیک و داستان و موسیقی و صدا گذاری به بازی دادین از کجا اومده) دادین اصلا منصفانه نیست.
گذشته از این کپکام یه عادت بد پیدا کرده که بازی رو ناقص میده و مابقی بازی رو به صورت بسته ی الحاقی عرضه میکنه.من فک میکنم بازی خیلی با ارزش تر از این میشد اگر کامل عرضه اش میکردن.یه بخش از وجودم از بازی راضی نیست چون فک میکنم یه بازی رو تموم کردم که یه چیزاییش رو از عمد کم کردن.
به هر حال من از بازی راضی بودم چون انتظاراتم رو نسبت به کپکام پایین آوردم.
اگه رزیدنت اویل ۲ رو همون موقع انتشار بازی کرده باشی دقیقا همسن منی
منم نفهمیدم چی شد ؟
چه جوری میشه همه چیز بازی خوب باشه ولی در کل خوب نباشه؟ :۲۱:
از طرفدار های سینه چاک RE نیستم و نخواهم بود اما کاملا موافقم که بعد از مدتی پس رفت ایول ۷ یک گام بلند به جلو بود .
در باره نقد هم حرفی نمیتونم بزنم و نمره هم نمی تونم بدم چون بازیش نکردم اما حداقل میتونم به کرافیک نمره خوبی بدم. :*:
نمره کلی درست نوشتید؟! ۴ اخه ؟!
نمره کلی نه با متن نقد سازگار نه با نمراتی که به گیم پلی و گرافیک و صدا و حتی داستان دادین
نمره درسته.
:lol:
مسخره کردن، توهین به شعور مخاطب، جذب کاربر به طرق و روشهای غلط؛ اسمش رو چی میذارین شما؟ من اسمش رو میذارم حماقت نویسنده و کسی که صفحه سایت دستشه! منظور مفهوم دقیق و مستقیم همین واژست. مقاله نقد نیست؛ به هزار و یک دلیل و خلاصش میکنم؛ متنی که عاری از استدلال باشه و مستقیم بگه فلان چیز خوبه و بیسار چیز بد، اصلا نقد نیست. چه بسا متن پیش روم استدلال آورده، منتها این استدلال به نفع بازی هم هست و بارها به تعریف و تمجید از اون میپردازه و در نهایت بازی رو از متوسط هم کمتر میدونه (نمره زیر ۵!). ۶ ساله در این حوزه فعالیت دارم و نویسندگی میکنم و تا به الان ندیدم که کسی با افتخار دست به حماقت بزنه. بله؛ اینجا ایران است! مردم با حماقت گنده میشوند. نمونههای بارزش تو اینستاگرام و محافل مختلف به وفور پیدا میشه و نیاز به گفتن نیست؛ دی بازی هم جدیدا به خانواده این اعضا ملحق شده. ما سه نوع ابله مجازی داریم: گاهی وقتها مورد داریم طرف کپی میکنه؛ میگیم اطلاعات و سوادش رو نداره! گاهی اوقات ادبیات متن بسیار در سطح خوبی قرار داره ولی محتوا هویجه؛ میگیم طرف با سواده، اما اطلاعاتش پایینه. گاهی وقتها هم مقالهای مثل مورد بالا به پستمون میخوره؛ از حمقات، خنده بر لبامون میشینه. بخندید؛ دنیا دو روزه…
نمره رو به نقد شما میدم
سلام،حداقل کاری که یه منتقد که داره کار ادبی می کنه باید درست انجام بده” درست نوشتنه” .که این موضوع قبل از رعایت و استفاده از ارایه های ادبی،قبل از جمله بندی های درست و زیبا،قبل از … درست نوشتن از لحاظ املاییه.مذیقه!!! این همون اشتباه بزرگ و ویرانگریه که منتقد سعی داشته از بازی بگیره ولی خودش دچارش شده. “مذیقه”غلطه دلبندم،”مضیقه”درسته.