صبح بر میآید | چگونه مایکروسافت با اسکورپیو و ویندوز ۱۰ آیندهی کنسول بعدی سونی را شکل میدهد؟
در این مقاله به گامهای به نظر مثبت مایکروسافت که پروژهی اسکورپیو تازهترین آنها است، میپردازیم تا ببینیم درسهایی که سونی میتواند از حرکات خوب رقیبش بگیرد، چگونه به کارش میآید. با بررسی تاثیری که برنامههای مایکروسافت با اسکورپیو میتواند بر آیندهی پلی استیشن بگذارد، همراه دنیای بازی باشید.
در حالی که به تولد اسکورپیو نزدیک میشویم، سخنانی که دائماً پیرامون شایستگی این کنسول گفته میشوند ما را به این فکر انداخته است که شاید همین اسکورپیو، در جنگ بین دو غول دنیای گیم، ورق را به نفع رقیب غربی برگرداند. در حال حاضر، سونی با قدرت بر تخت فرمانروایی تکیه زده است و حداقل تاکنون هیچکس مزاحم امپراطوری فرمانروای سرزمین آفتاب نشده است. در چنین شرایطی، غربیها قرار است با شوالیهی شایسته و جدید خود، به میدان بیایند تا بلکه چشم بادامیها را از تخت فرمانروایی بر قلب گیمرها پائین بکشند و بهطور حتم، یکی از اهداف مایکروسافت با اسکورپیو، همین جابجایی قدرت است.
برای ما گیمرها اما، این حرفها پیش از دیدن نتیجه ارزش چندانی ندارد؛ ما منتظر هستیم تا ببینیم چه چیزی از تداخل سیاستهای گیمی مایکروسافت با ویندوز و پروژهی اسکورپیو حاصل میشود؛ البته اگر نتیجه مساعد باشد، به داغتر شدن رقابت غولهای گیم کمک میکند و یک جورهایی به نفع ما گیمرها تمام میشود.
البته سیاستهای شرکت، هنوز ما را کاملا متقاعد نکرده است اما در کل میتوان گفت سیاستها و برنامههای خدماتی خوبی که توسط مایکروسافت (چه در اکس باکس و چه در ویندوز)، برای تحولی مثبت در اکوسیستم دنیای گیم اتخاذ شدهاند، بسیار خوب هستند؛ برای مثال، «قابلیت برگردان جانبی» (Backward Compatibility)، «پلی انیور» (Play Anywhere)، «اکس باکس گیم پَس» (Xbox Game Pass)، «کراس پلتفرم پلی» (Cross Platform Play) و «بازپرداخت کامل بازی» (Full Game Refunds) از جمله تصمیمات و خدمات خوب مایکروسافت هستند که شاید تنها زمینهای باشد که بتوان گفت، اکس باکس در آن از پلی استیشن جلوتر است.
در حال حاضر هیچ صحبتی بر سر بیشتر و بهتر بودن بازیهای سونی نیست اما هنوز هم زمینههای بسیاری وجود دارند که سونی در آنها میتواند درسهایی از مایکروسافت بیاموزد.
برای مثال، نگاهی دقیقتر به قابلیت برگردان جانبی میاندازیم. قابلیت برگردان جانبی، یک سیستم برای تجارت بهتر نیست، حتی چیزی نیست که مصرفکنندگان تنها یکبار از آن استفاده کنند و دیگر به کارشان نیاید. این یک قابلیت مؤثر است که به مشتری حسی خوب میدهد و اعتماد به نفسِ نوعی سرمایهگذاری در اکوسیستم شما را به او میدهد. این قابلیت یک حرکت دوستانه جهت ایجاد انرژی و ارتباط سازنده با مصرف کنندگان است.
سونی در پلی استیشن ۴ از مهندسی x86 استفاده کرد تا با مشکلاتی که در گذشته با آنها مواجه بود، روبرو نشود؛ برای مثال، مسألهی پروژهی «اموشن انجین» (Emotion Engine) یا قضیهی برنامهی «سِل» (The Cell) از این قبیل مشکلات بودند. سونی بر روی این ایده کار بزرگی انجام داد. حال میخواهد نمایشی کامل از یکپارچه سازی بین دو سختافزار را با قابلیت برگردان جانبی روی پلی استیشن ۴ پرو داشته باشد.
برخی ممکن است به تصمیم سونی برای ادامه مسیر با سرمایهگذاری روی یکپارچه کردن اکوسیستم خود، خوشبین باشند اما متأسفانه باید گفت که موضوع به این سادگی هم نیست. همزمان با عرضهی پلی استیشن ۴ پرو، شرکت سونی بازیهای پلی استیشن ۲ را نیز بر روی فروشگاه دیجیتالی پلی استیشن نتورک قرار داد که البته به هیچ وجه موفقیت سابق در زمان پلی استیشن ۳ را کسب نکرد. همچنین نسخههای سختافزاری مختلفی برای پی اس ویتا منتشر کرد که هرگز سازگاری و یکپارچه بودنِ لازم بین آنها وجود نداشت.
این چیزی نیست که سونی بتواند در رقابت با مایکروسافت، روی آن مانور بدهد؛ خصوصاً که مایکروسافت در این زمینه، دست بسیار پری دارد. شاید عرضهی دیجیتالی، خدمات مرتبط به آن و اکوسیستم آنلاین، زمینهی خوبی برای یادگیری سونی از رقیب غربی باشد که امور گیمینگ ویندوز و اکس باکس را بهخوبی اداره میکند.
نکتهی جالب اینجاست که آغازگر این ایده از یکپارچه شدن دستگاههای مختلف، خود سونی بود. ارتباط خوب میان پلی استیشن ۳ و پی اس ویتا دقیقاً همین ایده بود. شما یک بازی را برای کنسول خانگی میخریدید و همان بازی برای ویتای شما نیز آزاد میشد. هر دوی آنها از بازیهای پلی استیشن ۱ پشتیبانی میکردند. همچنین ویتا در کنار بازیهای پی اس پی و پلی استیشن ۳، از بازیهای کنسول خانگی نسل قبل از خودش نیز پشتیبانی میکرد. به نظر میرسد که سونی در نسل هشتم، به طور کلی راهش در این زمینه را گم کرده است و مایکروسافت که رقیب را از میدان به در دیده بود، حسابی از سونی در ایدهی خود او سبقت گرفته است. این زمینه حالا با قابلیت برگردان جانبی و پلی انیور کاملاً تحت قلمرو مایکروسافت است.
اما اکوسیستم یکپارچه، تنها چیزی نیست که سونی باید از مایکروسافت یاد بگیرد؛ سرویس گیم پَس، یکی از زمینههای دیگری است که سونی حتی هیچ حرکتی به سوی پیشرفت در آن ندارد. این یکی از زمینههای قابل پیشرفت پیشنهادی به سونی است که در حال حاضر میتوان گفت که با فکر کردن و برنامه ریختن برای آن، میتواند به زمینهی رشد بیشتر برای آنها بدل شود تا آیندهای عالیتر را برای خود رقم بزنند.
زمینهی یادگیری بعدی برای سونی، سرویس بازپرداخت بازی مایکروسافت است؛ در واقع نمیتوان از مشتری انتظار داشت که بدون احساس امنیت در خرج کردن پولِ خود، بابت چیزی که ارائه میکنید، سراغ شما بیاید. این زمینهای است که مایکروسافت با سرویسی کاملا مشتری مدارانه آن را به خوبی پوشش داده است و شاید لازم باشد که اینبار، سونی کاملاً بیشرمانه از روی دست رقیبش تقلب کند!
زمینهی بعدی که سونی در آن قابل سرزنش است، مبحث کراس پلی است. سونی دریافت که این موضوع کم کم به سوی یک شبکهی ارتباطی کامل بین تمام پلتفرمها میرود؛ در این زمان تنها مایکروسافت حاضر شد تا مدتی اکس باکس لایو را دست به عصا پیش ببرد که در نهایت کراس پلی را راه بیاندازد. مایکروسافت راه را ادامه داد و پس از مدتی توانست ارتباط شبکهی خود را با شبکههای دیگر فراهم سازد، در حالیکه سونی همچنان به بستن راهها به روی شبکهی پلی استیشن خود اصراری بیهوده دارد.
پس از این، نوبت به سرویس بازپرداخت مایکروسافت رسید که باز هم شایان ذکر است که این سرویس نیز صرفاً یک ترفند تجاری برای پول بیشتر درآوردن نیست و بزرگترین هدف آن، ایجاد احساسی خوب بین مشتری و شرکت است.
در واقع سیاست گذاری و خدمات تنها زمینههایی هستند که سونی باید از رقیبش بیاموزد. کنسول بعدی سونی قطعاً از سختافزاری بهتر یا حداقل برابر با اسکورپیو بهره خواهد برد و همچنین در مسیر رقابت، کنسولهای بعدی و بعدی این دو شرکت، هر یک سعی خواهند داشت که از نظر سختافزاری از کنسول رقیب بالاتر باشند اما در دنیای تکنولوژی امروز، تهیه و به کار بردن سختافزار بهتر، مشکل بزرگی به حساب نمیآید و در واقع هنر خاصی هم محسوب نمیشود.
حال که نبرد بازیها را سونی میبرد و در عوض، نبرد خدمات و سیاستها را تحت سیطرهی مایکروسافت میبینیم، با خود میگوئیم که کاش این دو رقیب از کارهای هم درس میگرفتند و هر کدام نقطه ضعف خویش را تقویت میکردند. آن وقت است که هر گیمری کاملاً خوشحال و بدون پشیمانی سراغ آن شرکتی میرفت که بازیهایش (انحصاریها) را بیشتر دوست داشت و دغدغهی ضعیفتر بودن خدمات یا سختافزار یا کم بودن بازیها را در دل نداشت.
شاید اسکورپیو شروعی بر تحولات مثبت و یادگیریهای رقبا از هم باشد تا آیندهای روشن برای گیم و گیمر رقم بخورد. با تمام قلب خود آرزو میکنیم که این طلوع شکوهمند خورشید گیم از راه برسد تا هر کس با افتخار در جبههی کنسول مورد علاقهی خود بایستد و همگی از هیجان نبردی برابر، لذت ببریم. به یاد روزهایی که گیم، تمام زندگی ما بود!
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
از نظر لطف شما دوست عزیز بسیار متشکریم
مقاله جالبی بود…
قدیما برای همچین مقاله ای حداقل ۱۰۰ تا کامنت میومد رو سایت ولی الان ….