خانه » مقالات بازی ۱۵ مستقل خوب سال گذشته که امثالشان را در سال پیشرو خواهانیم × توسط علی فتحآبادی در ۱۳۹۷/۰۱/۱۵ , 17:11:14 3 تعطیلات نوروز ۱۳۹۷ هم به پایان رسید و ساعتها بازی، تفریح، سرگرمی و گاهی نیز بیکاری (!) و کلافگی را دوباره عایدمان کرد. بهشخص طی تعطیلات نوروز نگاهی انداختم به سالی که گذشت و بازیهای مستقلی که در سال گذشته منتشر شدند. سال گذشته، سالی پر از مستقل خوب بود که نمیتوان امثال آنها را در جاری خواهان نبود؛ در ادامه با ۱۵ مستقل خوب سال گذشته که امثالشان را در سال پیشرو خواهانیم، همراه دنیای بازی باشید. متاسفانه بهدلیل مشغلههایی، نگارش این متن که قرار بود در روزهای آخر سال میلادی پیشین مهمانتان باشد، به این روز موکول شد و بهجای متنی که زینتبخش پایان سال و نویدآور ورود به سالی نو باشد، بیشتر نقش گوژپشت نتردامی را دارد که ناقوس طلایی و بزرگ سالی تازه را به طنین میاندازد و مراتب خوشآمد گوییتان را فراهم میآورد. پیشتر، دو متن پیرامون ناامیدکنندهترین و بهترین بازیهای سال میلادی گذشته به رشته تحریر درآوردهام که از طریق این لینک و این لینک میتوانید آنها را مورد خوانش قرار دهید. جای خالی بسیاری از آثار درخشان در این لیست احساس میشود، درحالی که فقدانشان کمترین ذرهای از ارزش والایشان در قیاس با این آثار کم نمیکند. شما همراهان عزیز نیز در انتها نظر خود را پیرامون این آثار، و مستقلهای مورد علاقه خودتان را در این سال با ما و دیگر عزیزان به اشتراک بگذارید. ۱۵. Nex Machina: Death Machine اکشنی سریع و دیوانهوار. هیجان و نور و افکتهای رنگارنگ مداوم و سیر مداوم آدرنالین که تمامی وجودتان را در بر میگیرد. استودیو «هاوسمارک» (Housemarque) که پیشتر با بازی زیبای «ریزوگان» (Resogun) توانایی خودش را در خلق اکشنای دیوانهوار به اثبات رسانده بود، باری دیگر با این اثر نشان داد که هنوز حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. اکشن شوتامآپ-تاپداونی که منتظر شماست تا تمامی صفحه نمایشتان را غرق در نور و لیزر و انفجارهای مداوم بکند. سال گذشته، خوشبختانه امثال این قسم آثار را زیاد داشتیم و در این لیست نیز دو نمونه فوقالعادهشان را جای نهادهام. یکی همین اثر و دیگری Ruiner که پایینتر با آن برخوری خواهید داشت. اکشنهای دیوانهوار اینچنینی در این چند سال، حسابی جای خودشان را بین بازیکنها باز کردهاند و سازندهها نیز مدام در حال ارتقای کیفی فرمول موفق و سراسر آدرنالین این دست آثارند. امیدوارم، این بهبود و ترقی مستمر سال پیشرو را نیز شامل حال خویش کند و لذتی سراسر شور را تقدیممان کند. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۱۴. Detention ترسناکی دوبعدی از بازیسازانی تایوانی. محصولی زیبا و فکر شده که دورهی وحشت سفید این کشور را هدف داستان تلخ و سراسر محنت خود قرار داده و شخصیتمونث نوجوانش را راهی دوجین افسانه و فولکور محلی این کشور میکند. شمای بازیباز نیز باید از بخت خوش خود این جوان بیچاره را در سفر سایلنتهیلیاش فرار از این لوپ درد و رنج یاری بکنید و تا سر حد امکان از برخورد با ارواح خبیثه جلوگیری به عمل آورید. امیدوارم، از مدت اقامتتان در تایوان غرق در استبداد آن سالها نهایت لذت را ببرید. آثار ترسناک در این یک دهه گذشته، از حیث کمیت عقبگرد قابل توجهی داشتند. نسلهای پیشین عناوین بس درخشانی همچون Fatal Frame، Silent Hill, Siren، Rule Of Rose، The Haunting Ground را داشتهاند؛ ولی در این سالها بهجز اندک عناوینی خاص و کمتر دیدهشده، چندان توجهی به این سبک مور مورکننده نشده است. خوشبختانه، سازندگان تایوانی استودیو «رِد کندل گیمز» (Red Candle Games) با الگوگیری نسبی از مجموعهی معروف «برج ساعت» (Clock Tower) و با ترکیب المانهای آثار ترسناک با ماجرایی، تجربهای زیبا و دلانگیز را بوجود آوردند و دوباره به یادمان آوردند که چرا سبک ترسناک اینقدر دوستداشتنیست و اینچنین کرم ترسناندن تا سرحد مرگ را در وجودمان قلقلک میدهند. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۱۳. Hollow Knight در نگاه اول، شاید «شوالیه توخالی» (Hollow Knight) یک «مترویدوانیا» (Metroidvania) معمولی دیگر بهنظر برسد؛ اما هرچه بیشتر در دنیای تاریک و دارک سولزی بازی پیش میروید و به عمق مبارزات سحرانگیز آن پیمیبرید و از مراحل و نقشههای عظیم آن پرده برمیدارید، تازه به ارزش والا و حقیقی این مستقل زیبا واقف میشوید. «شوالیه توخالی» از هر حیث بازی کاملیست. از طراحی هنریهای زیبای بازی گرفته که تماما با دست طراحیشدهاند تا موسیقیمتن جادویی و داستان تاریک و روایت دارک سولزگونهاش که شما را عاشق «هالونست» دنیای زیبای این بازی خواهد کرد. در بین تاریکیهای مستمر این دنیا شخصیتهای حشرهمانند با کلی دیالوگ بامزه، انتظار شما را میکشند که بیایید و در خلاقیت مثالزدنی این اثر زیبا زندگی کنید. علاوه بر «شوالیه توخالی»، مترویدوانیای درخشان دیگری نیز امسال مهمان بازیبازان بود. Sundered که نقدش را این لینک میتوانید مورد خوانش قرار دهید، همانند این اثر با طراحیهای هنری مثالزدنی و خلق تجربهای ناب مجدد این سبک خاص را مورد نوازش قرار داد. Metroid: Samus Returns، که ریمستر قسمت دوم مجموعه نامی «متروید» و پدر معنوی این سبک نیز هست، در سال گذشته با ریمستری راهی نسل هشتم شد و دل بازیبازان را بیش از پیش شاد ساخت. امیدوارم در سال پیشرو نیز امثال مترویدها و Cave Storyها را بیشتر شاهد باشیم. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۱۲. Tokyo 42 مستقلی خاص با طراحی هنری مینیمال و شورانگیز. دنیای بازی با دید ایزومتریک دنبال خواهد شد و شخصیتاصلی که درگیر قتلی اسرار آمیز در میان دنیای قاتلان و آدمکشان شده است. اولین اثر استودیو «اسامایسی گیمز» (SMAC Games) با وجود ضعفهای گوناگون، بهلطف ایدههای خلاقانه و طراحی گرافیکی زیبایش نشانداد که بازیسازان خلاقی مسئولیت خلقتش را عهدهدار بودند و امیدوارم بتوانند در آثار بعدیشان ایدههای خوبشان را پختهتر و با قوام بیشتری بسط بدهند و امثال توکیو ۴۲های خفنتری را تحویل علاقهمندان بدهند. زاویه دید خاص، طراحی هنری متفاوت و اتمسفر و احساس دوستداشتنی جاری در «توکیو ۴۲» (Tokyo 42)، با وجود تمامی ایرادات ریز و درشت موجودی که دارد، آن را بدل به اثری دوستداشتنی و جذاب گرداند. موردی که دوست دارم در خصوص مستقلهای امسال نیز صادق باشد و بتوانند با وجود ضعفهای متعدد، آن ذوق هنری و خلاقیت لازمه رو در آثارشان حفظ کنند و روز به روز در راستای تعالی هرچه بیشتر این هنر زیبا بکوشند تا تجربههای ناب و خاصتری را پدید بیاورند و مدام بر غنای هنری این صنعت، بیافزایند. ۱۱. A Hat In Time یکی از بهترین ماجراییهای سهبعدی این چندسال اخیر؛ در سالی که حتی بزرگان این ژانر هم نتوانستند با «یوکا لیلی» (Yooka Laylee) خودی نشان دهند، این مستقلسازان خلاق و عاشق بودند که به یاد روزهای درخشش و سروری این ژانر، نوستالژی بازی درجه یک با نام «کلاهی در زمان» (A Hat In Time) را خلق کردند. نیازی به گفتن نیست که بسیار جای خالی این قبیل محصولات احساس میشود. هزینههای بالای تولید و تبلیغات و فروش نهچندان رضایتبخش این سبک، ناشران و سازندهها را روز به روز از این سبک دوستداشتنی دور و دورتر میکند و حضور این ژانر و تمامی خاطرات شیریناش را بدل به خاطرهای محو میکند. باز هم جای امیدواریست که بازیسازان مستقل گهگداری تفرجی به این سبک میزنند و دل علاقهمندان را شاد میگردانند، چرا که بخاری از تولیدکنندههای AAA ۤبلند نمیشود. امیدوارم، امسال مستقلسازان بیشتری رو به ساخت ماجراییهای سهبعدی بیاورند و خاک ضخیم جایگرفته بر روی آن را بتکانند. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۱۰. Ruiner یک اکشن شوتامآپ دیوانهوار دیگر، اینبار در دنیایی سایبرپانک و رو به نابودی. جایی که خشونت و بیقانونی، خون و گلوله بر آن حکم میراند و شرکتهای مخوف بر زندگی مردم بیچاره و بدبخت حکمفرمایی میکنند. شخصیت اصلی صامت بازی هم بهمثابه ماشینی کشتار جمعی، دست به قلع و قمع میزند و هر آنچه سر راهش قرار میگیرد را بدل به عدم میکند. در این بین هم، بازیکن خوشبخت نمیداند از این میزان هیجان و اکشن و فوران آدرنالین چهکار بکند و کلیک است که پشت کلیک میآید و سطلها خوناست که صفحه نمایش را پر میکند. بالاتر نام این بازی را مشاهده کردید، ترکیبی درخشان از ایدهها و تمهای مختلف که منجر به خلق این اثر شد. محصولی که گوشه گوشهاش یادآور عناوین دیگر است، ولی بهقدری در ترکیب این المانها و تِمهای گوناگون موفق عمل کرده که خودش شاید بدل به استاندارد تازهای بشود. شدیدا دوست دارم تجربههای مشابه بیشتری نظیر این اکشن محشر را در سال کنونی تجربه کنم. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۹. Tacoma دومین بازی استودیو خلاق «فولبرایت» (FullBright) که پیشتر با Gone Home در سطحی اعلا، هنر و عشق والای خودشان را به گوش علاقهمندان و داستاندوستان رساندند. «تاکُما» (Tacoma) دنباله روی راهی است که «استیو گینور» و همکاران کمتعدادش در ساخته زیبای پیشینشان پی گرفتند. اول شخصی داستانمحور که قطعات پازلوار قصهاش همانند معمایی عمل میکنند و این شمایید که باید پردههای اسرار را برافکنید و سر از راز دلانگیز نهفتهی آن در بیاورید؛ در دنیای زیبای آن شنا کنید و در رویای عاشقانه سازندههایش حل شوید. ماجراییهای مجدد، چندسالیست که از غیبت خارج شدهاند و مجدد با قصههای نابشان هوش از سرمان میبرند و آگاهیمان را غرق هزارتویی از تفکرات میکنند. سال گذشته هم خوشبختانه مستقلسازان عزیز، ماجراییهای داستانی نابی را تقدیممان کردند و بهیادمان آوردند که بازیهای ویدئویی، میتوانند معناگر مفهومهای بسیار بیشتری باشند تا صرفا اتکا بر سرگرمی صرف و گذران وقت؛ میتوانند انسانیت و اخلاقیات را بهمان نهیب بزنند و ما را درگیر تفکراتی مداوم و عمیق بکنند. امیدوارم که امسال نیز شاهد این قسم آثار فوقالعاده باشیم. ۸. Rime سومین بازی استودیو «تکیلا وُرکس» (Tequila Works) که عنوان زیبای «دِدلایت» (Deadlight) را در سابقه کاری خود دارد. آنها از عنوان دوبُعدی پسا آخرالزمانی زامبیزده، راه خود را بهسوی ماجرایی ایکوشکلی تغییر دادند و چه زیبا هم موفق به انجام این عمل شدند. سفر چند ساعته پسرک سبزه داستان در سرزمین رویاگون «رایم» (Rime)، چیزی نیست که به این راحتیها احساس نابش از زیر زبانتان خارج شود. سیر و سلوکی که استعارهای از پنج مرحله غم است و پسرکی که باید بهلطف شما، از این جزیره رنگارنگ و عجیب نمادین، راهی بهسوی رستگاری و رهایی بیابد. یکی دیگر از ماجراییهای درخشان سال گذشته. شبه «ایکویی» (ICO) که با اتمسفر دوستداشتنی و طراحی گرافیکی چشمنوازش ساعاتی سراسر لذت را برایتان فراهم میآورد و مدام این سوال را در ذهنتان برمیانگیزد که چرا بیشتر شاهد این قبیل محصولات نیستیم؟ لذتی سراسر سرور و عیشی مستمر است. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۷. Hellblade Senua’s Sacrifice بهقول خود «نینجا تئوری» (Ninja Theory) سازنده، این عنوان اولین مستقل AAA تاریخ است. اثری که باوجود دارا بودن تمامی قسمهای یک محصول مستقل، از حیث کیفی و تکنیکی دستکمی از بازیهای AAA و دیگر ساختههای این استودیو اکشنساز ندارد. «نینجا تئوری» که پیشتر هنر و توانایی مثال زدنیاش را در خلق اکشنهایی ناب و درجه یک با عناوینی مثل DmC: Devil May Cry و Enslaved: Odyssey To The West نشان داده بود، اینبار بهسراغ اساطیر و افسانههای خطه اسکاندیناوی آمده و بازیکنان را در قصهای مالیخولیایی و کابوسوار، راهی آگاهی و تفکرات «سئونا» کرده. سئونایی که باید بهمثابه «جیمز ساندرلند»، راهی بهسوی خروج از این کابوس و عذاب بیپایانش بیابد. «نینجا تئوری» با این اثر، کارنامه بازیسازی خودش را مجدد ارتقا بخشید و نشانداد که علاوهبر اکشنسازی درجه یک، در خلق اتمسفرهای خفهکننده و گیرا و روایتی میخکوبکننده نیز تواناییهای بالایی دارد. در این مورد خاص، امیدوارم در سال (سالهای) پیشرو، بیشتر شاهد این بخش هنری این استودیو باشیم. اکشنهایی که خیلی بیشتر از سلسله کمبوهایی هیجانانگیز معنی و مفهوم را در خودشان جای دادهاند. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۶. Little Nightmares امکان ندارد اگر از علاقهمندان استودیو «پلیدِد» (PlayDead) و دو بازی زیبایشان، یعنی «لیمبو» (Limbo) و «اینساید» (Inside) باشید و عاشق «کابوسهای کوچک» (Little Nightmares) استودیو «تارسیِر» نشوید. ماجرایی دو و نیم بعدی بسی دوستداشتنی که از حیث انتقال اتمسفر، دقیقا همان لذت ناب ساختههای «پلیدد» را برایتان فراهم میکند و در عین حال، هویت خاص و مستقل خود را نیز دارد. ماجراجویی خاص در پستوهای نمور مکانی تاریک و ناشناخته، سرگردان در میان لولهها و خرابهها و در فراری مداوم از دست ساکنان بد طینتاش جریان دارد. چه کسی دوست ندارد هرسال شاهد یک بازی جدید از استودیو PlayDead ۤباشد؟ متعاقبا محصولاتی که اندک شباهتی به بازیهای استودیو داشته باشند نیز توجهات علاقهمندان را به خود جلب میکنند و اندکی از این میل و هیجان میکاهند. حالا تصور کنید که این بازیهای کلونشکل (در این مورد این بازی)، از کلون و کپی پیستی صرف پایش را فراتر بگذارد و به هویتی مستقل و خاص خویش دست یابد. امری بسیار سخت که خوشبختانه سازندههای این اثر موفق به انجامش شدند و دوستدارم در سال پیشرو نیز به امثال «کابوسهای کوچک» بیشتری بربخورم. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۵. CupHead پلتفرمری دوبعدی با سبک گرافیکی انیمیشنهای دهه ۳۰ شرکت «دیزنی» که توسط استودیو مستقل StudioMDHR هستی یافت و بعد از گذشت چندسال از معرفیاش و انتظار سختی که علاقهمندانش متحمل شدند، امسال سر از خانههایمان درآورد و با گرافیک رنگین و دوستداشتنی و گیمپلی بسیار سخت و خلاقانهاش، ساعتهای بسیاری از روزمرهمان را به خود اختصاص داد. اثری که با سبک گرافیکی کارتونی و دلنشیناش، یادآور بسیاری از خاطرههای دوران کودکیمان و انیمیشنهای ساده، ولی سراسر صمیمیت و محبت آن روزهاست. دوستداشتنی، نوستالژیک، سخت و باکیفیت. ترکیبهایی که «کاپهد» (Cuphead) بهخوبی موفق به رسیدن به آنها شده و توانسته تجربه زیبای خودش را شکل دهد. بهعلاوهی هنر و عشق حقیقی سازندههایش و خلاقیت و ریسکپذیری، مجموعه عواملی که دوستدارم امسال و سالهای آینده هم شاهد حضور و جایگیریشان کنار هم باشم. ۴. What Remains of Edith Finch بازیهای ماجرایی عرضهشده که با برچسب «شبیهساز راه رفتن» مورد خطاب قرار میگیرند، برخلاف آن چیزی که از اسمشان برمیآید، در این چند سال رشد کیفی و کمی بسیار چشمگیری داشتهاند و آثار داستانی غنی و درجه یکی را تحویل جامعه بازیبازان و قصهدوستان کردهاند. محصولاتی از جمله Dear Esther، The Vanishing Of Ethan Carter و Everybody Gone To The Rapture ؛ این اواخر نیز گل سرسبد و یکی از بهترینهای این سبک، What Remains Of Edith Finch است که اثری داستانی با روایتی خاص و طراحی هنریهای بس خارقالعاده که با تم تلخ و اتمسفر گیرایش چنان سفت به احساساتتان میچسبد که تا جاریشدن نام سازندگان هنرمندش در بستر سیاه و افسرده نام خالقیناش، اجازه رهایی به شما نمیدهد. چهار ساعت داستان ناب در عمارت بزرگ و زیبای خانواده نفرینشده «فینچها»، در سفری سورئال و تیره به گذشته و سرنوشت شوم افراد این خانواده و سرنوشت گونهگون همگیشان که در نهایت به یک نقطه نهایی خطم میشوند. مرگ، این مفهوم پیچیده در کلافی سراسر محنت و رنج که از ابتدای هستیمان منتظر نواختهشدن در ناقوس بیصدا و خاموشش است. توضیحات لازمه را در خصوص این قبیل آثار بالاتر برای عنوان «تاکُما» دادم و نیازی به تکرار نیست. فقط یک موضوع قابل اشاره است، چهقدر خوششانس بودیم که دو اثر داستانمحور اینچنینی در یکسال مهمان ما بودند. بعضی سالها دریغ از حضور حتی یکی از این جواهرهای درخشان؛ امیدوارم امسال از آن سالها نباشد. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۳. Divinity: Original Sin 2 جدیدترین عنوان از مجموعهی زیبای «دیوینیتی» (Divinity) استودیو «لاریان» که دنباله مستقیم Divinity: Original Sin است. نقشآفرینی ایزومتریکی بس ناب و مفصل، با گیمپلی عمیق و ساعتهای طولانی عشق و احساس ناب. معجونی دلانگیز از هرآنچه که دوستداران این سبک میخواهند و جای خالیاش در نبود بزرگان این ژانر بسیار احساس میشود. بسی جای شکر و سپاس دارد که هنوز امثال این استودیو و «ابسیدین» و inXile Entertainment هستند که این سبک را زنده و قدرتمند نگهدارند. نمیگویم که چهقدر این بازی و امثالش خوباند و چرا بیشتر ازشان نمیبینیم. «ابسیدین» و inXile بهطور کامل برای واگذاری مسئولیت تمام و کمال این سبک و خلق محصولاتی عالی مناسباند و اگر هیچ استودیو دیگری نیز روی این سبک دست نگذارد، همین دو عزیز یکتنه آن را به جلو حرکت میدهند. پس بیشتر بازی بسازید و سال پیشرو را نیز مورد نوازش و محبت هنر خود قرار دهید. ۲. Pyre استودیو «سوپرجاینت گیمز» فقط و فقط سه بازی ساخته و با همین سه اثر، نشان داده که چه هنر و احساس عظیمی در این استودیو جمع و جور خانه کرده. «ترانزیستور» (Transistor)، «باستیِن» (Bastion) و حالا نیز «پایِر» (Pyre). سه عنوان بسیار درخشان و ناب که هنر و خلاقیت از گوشه گوشهشان سرازیر است. «پایر» برخلاف دو برادر بزرگترش، تمرکز خود را از خلق گیمپلی عمیق، به داستانی چندلایه و مفصل انتقال داد و چنان در باب اخلاقیات و اهمیت انتخاب و مسئولیت، سخنسراییها کرد که بدل به کلاس درسیشده بس تاثیرگذار و درخشان. اثری درخشان که در تکتک بخشهایش موفق ظاهر شده و در تمامی آنها حرفی برای گفتن و هنری برای رو کردن دارد. بهجرات یکی از متفاوتترین بازیهای سال پیشین و حتی این چندسال. سازندهها با ریسکی بسیار، دست بر روی سبکی خاص با مخاطبهای خاص گذاشتند (رمان تعاملی/Visual Novel) و آن را با مسابقاتی شبه راگبی ترکیب کردند. نتیجه، هنر والایشان بود که چنان میدرخشد که عقل را مجنون و آگاهی را خاموش میکند. اثری که مسلما مشابهاش را لااقل در این سر و شکل بینظیر نخواهیم دید؛ ولی ریسکپذیری و عشقبالای سازندههایش چیزی نیست که قابل تکرار نباشد. امیدوارم که امسال هم شاهد این قبیل خرق عادتها باشیم. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. ۱. Night In the Woods زندگی، این مفهومی که تمامی ما از بدو تولد درش روزمرهمان را میگذرانیم و تکتکمان تعریفگر معنی و چیستیاش هستیم. در عین حال، به اندازه خودمان، نامعلوم، عجیب و ناعادلانه است. تنهایی، غم، ترس از آینده و نامعلومیت تنشآفرینش، مرگ و دیگر نبودن، انتخاب و رهایی و عواقب غیر قابل تغییرش. مفاهیمی عمیق و ملموس که همگی در تار و پود و هویت مستقلی بسیار با کیفیت با نام «شبی در جنگل» (Night In the Woods) تنیده شدهاند و چیستی این ماجرایی دو بعدی رنگین و دوستداشتنی را شکل دادهاند. «می»، دانشجوی انصرافی دانشگاه که بعد از دوسال به شهر زادگاه خودش برگشته است. دختر بیستسالهای در جدال با مشکلات هویتی و اجتماعی در شهری حاشیهنشین که اقتصاد و وضع معیشتیاش رو به نابودی و فراموشی ابدی در بستر ممتد حرکت زمان است. مستقلی درجه یک، که ترکیبی تمام و بینظیر از ترکیب درست و صحیح سرگرمی و مفهوم، در فرم و بستری هنرمندانه است. با موسیقیها و طراحیهایی که جادویتان میکند و شما را در دنیای دوستداشتنی و ملموس شخصیتهایش حل میکند. نیازی به توضیح بیشتر برای علیت نیاز به حضور امثال این بازی در سالهای پیشرو احساس نمیشود، جای این حرفها بروید و در اولین فرصت تجربهاش کنید. نقد و بررسی این بازی را میتوانید از طریق این لینک مورد مطالعه قرار بدهید. نویسنده علی فتحآبادی A Hat In TimeGone HomeHollow KnightInsidelimbolittle nightmaresnight in the woodsPlayStation ProPyreRimeRuinerTacomaTransistorWhat Remains Of Edith Finchبازی Bastionبازی Cupheadبازی Divinity: Original Sin 2کنسول Xbox One Xکنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch) مقالات بازی 3 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. یا امسال سالی بوده که من خیلی درگیر بازیای مستقل شدم، یا بازیای ایندی امسال واقعا خوب بودن! کاپ هد،هل بلید، رایم، روینر رو بازی کردم؛ به شدت لذت بردم،از تک تکشون. به خصوص هل بلید که کرک و پر ما رو ریخت! :lol: :lol: ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید خسته نباشین آقای فتح آبادی برترین های مستقل، مقاله مورد علاقه هرساله منه هنوز فرسط کافی برای تجربه بیشتر این عناوینو پیدا نکردم، اما میدونم روزهای خیلی قشنگی رو با بازیهای What Remains of Edith Finch ، Little Nightmares، Hellblade Senua’s Sacrifice، Tacoma تجربه خواهم کرد. عناوین بالا از قبل در لیست مورد انتظار من قرار گرفته بودن اما عجیبه که اسم بازی A Hat In Time تاحالا نشنیده بودم و به لطف این لیست حتما تجربش میکنم. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید واقعا امسال سال فوق العاده ای برای بازی های مستقل بود و حتی به نظر من اگه قرار باشه بازی های برتر امسال رو انتخاب کنیم ، قطعا تعداد بازی های مستقل بیشتر از سایر عناوین خواهد بود امیدوارم این رشد کیفیت بازی های مستقل در چند سال اخیر ، در سال های اینده هم ادامه داشته باشه با تشکر :*: ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
یا امسال سالی بوده که من خیلی درگیر بازیای مستقل شدم، یا بازیای ایندی امسال واقعا خوب بودن! کاپ هد،هل بلید، رایم، روینر رو بازی کردم؛ به شدت لذت بردم،از تک تکشون. به خصوص هل بلید که کرک و پر ما رو ریخت! :lol: :lol: ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
خسته نباشین آقای فتح آبادی برترین های مستقل، مقاله مورد علاقه هرساله منه هنوز فرسط کافی برای تجربه بیشتر این عناوینو پیدا نکردم، اما میدونم روزهای خیلی قشنگی رو با بازیهای What Remains of Edith Finch ، Little Nightmares، Hellblade Senua’s Sacrifice، Tacoma تجربه خواهم کرد. عناوین بالا از قبل در لیست مورد انتظار من قرار گرفته بودن اما عجیبه که اسم بازی A Hat In Time تاحالا نشنیده بودم و به لطف این لیست حتما تجربش میکنم. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
واقعا امسال سال فوق العاده ای برای بازی های مستقل بود و حتی به نظر من اگه قرار باشه بازی های برتر امسال رو انتخاب کنیم ، قطعا تعداد بازی های مستقل بیشتر از سایر عناوین خواهد بود امیدوارم این رشد کیفیت بازی های مستقل در چند سال اخیر ، در سال های اینده هم ادامه داشته باشه با تشکر :*: ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید