یک واقعیت قرون وسطایی | پیشنمایش بازی Kingdom Come: Deliverance
آثار انقلابی در همهی زمینهها همواره به یک مهم نظر داشتهاند و آن نیز کمال بوده است؛ حال چه کمال را خود بهدست آورند و چه موجبات دستیابی به آن را از طریق هدایت نسلهای بعد از خود محقق سازند. وقتی اولین بار فیلم «رابرت وینه» یعنی «مطب دکتر کالیاری» ساخته شد، کمتر کسی میتوانست پیشبینی خلق جنبشی در سینما به نام «اکسپرسیونیسم» را داشته باشد و چه کسی گمان میکرد همین جنبش دو غول هنر هفتم یعنی «فریتز لانگ» و «فردریش ویلهم مورنائو» را تربیت کند؛ بزرگانی که با آثار خود چنان طوفانی به راه انداختند که از دل آن بزرگترین هنرمند تاریخ یعنی «آلفرد هیچکاک» بهدنیا آمد. تمام این روند را مدیون انقلاب وینه هستیم. چه کسی انتظار داشت از دل نوشتههای امثال پوشکین و استاندال سلاطینی چون «گوگول»، «مارکز» و یا «داستایوسکی» به جهان عرضه شوند. رئالیسم انتقادی گوگول بدون پوشکین آیا محقق میشد؟ اگر استاندال نبود، آیا امروز ژانر ادبی رئالیسم جادویی و آثاری چون «صد سال تنهایی» پدید میآمد؟ در این مقاله قصد داریم به پیشنمایش یکی از آثاری که وعدهی انقلابی بودن در صنعت بازیهای رایانهای را داده بپردازیم. در ادامه با پیشنمایش بازی Kingdom Come: Deliverance همراه دنیای بازی باشید.
سازنده: Warhorse Studios
ناشر: Deep Silver
سبک: نقشآفرینی
پلتفرم: پلیاستیشن ۴، اکسباکس وان رایانههای شخصی
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۶/ ۱۳ فوریه ۲۰۱۸
داستان بازی Kingdom Come: Deliverance از این قرار است که «چارلز چهارم»، پادشاه محبوب، عادل و مقتدر «بوهیمیا» (منطقهای در جمهوری چک کنونی) پس از سالها فرمانروایی با عدل و داد، دار فانی (!) را وداع گفته و جام مرگ (!) را سر میکشد و خلاصه میمیرد. جانشین چارلز، پسرش «ونسسلاس چهارم» که فردی نالایق و خوشگذران است، نمیتواند لیاقت خود را برای نشستن بر تخت حکومت نشان دهد و در نتیجه مورد غضب مردم و اشراف بوهیمیا قرار میگیرد. آنها نیز دست نیاز به سوی برادر ناتنی ونسسلاس یعنی «سیگسموند»، پادشاه مجارستان، دراز میکنند. سیگسموند اما راهحلی جاهطلبانه پیش رویشان قرار میدهد؛ او پادشاه را دزدیده و با ارتشی عظیم پادشاهی او و متحداناش را به غارت میبرد. اینجاست که هنری، قهرمان داستان، وارد میشود. او که فرزند یک آهنگر بوده و سودای شوالیه شدن در سر دارد، با از دست دادن خانواده، شرف و آبرویاش در آتش جاهطلبیهای سیگسموند به دنبال گرفتن انتقام میباشد. در این راه، او به متحدانی که درصدد هستند پادشاه واقعی را بازگردانند، میپیوندد. آنگونه که از تریلرها و نسخهی بتای بازی برمیآید، یکی از نکاتی که سازندگان به آن توجه زیادی داشتهاند و خلاقیت فراوانی در آن به خرج دادهاند، داستان بازی است. وقایع بازی آنگونه که وعده داده شده قرار است به میزان زیادی با واقعیات تاریخی همگرا باشد و این پیوند اگر در بستر درستی اعمال گردد، قطعا به یکی از نقاط قوت بازی بدل میشود. همچنین، پرداخت خوب شخصیتها و مهمتر از آن خلق فضای مناسب برای تعریف کردن این داستان ساده یکی از برگبرندههای سازندگان میباشد. با دیدن تریلرها، متوجه میشویم که سازندگان برای روایت داستانشان ابدا عجله نکرده و ترجیه میدهند به جای تحویل حجم بالایی از اسکریپت بدون عمق، داستانی ساده اما دقیق و پولیش شده تحویلتان دهند. مهمتر از پرداخت خوب شخصیتها، پرداخت فضایی است که داستان در آن جریان دارد؛ فضایی که در آن فقر میبینیم آنهم از همه نوع آن، عشق به میهن میبینیم، جاهطلبی و ظلم و فساد میبینیم، مردمی شریف را میبینیم که زیر بار همه چیز سر خم آوردهاند اما همچنان عاشق میهن خود هستند، تضاد فکری و اعتقادی به خصوص در سیاست را میبینیم و انگار همهچیز مهیاست تا هرجومرج و فقدان و همدلی تیر آخرش را بر پیکر این جامعه وارد سازد. اینگونه که حداقل از وعدههای سازندگان پیداست باید انتظار یک عنوان موفق در زمینه داستانسرایی را داشته باشیم.
اما نقطهی مقابل داستان طراحیهای هنری بازی است. با وجود دقت بسیار در طراحی سلاحهای قرون وسطایی و یا طراحی لباسهای قرون وسطایی، مواردی وجود دارند که در صورت رعایت نشدن در نسخهی نهایی ممکن است موجب شکست و یا ضعف اساسی در بازی گردند؛ بهعنوان مثال، میتوان به اکوسیستم جانوری بازی اشاره کرد. کمبود حیوانات در بازی در نگاه اول کاملا حس خواهد شد و محیط را کمی مرده به نظر خواهد رساند. مسئلهی دیگری که بازی از آن رنج میبرد این است که فضای تاریک و خونآلود بازی اصلا در طراحی در نظر گرفته نشده و اگر از بیرون به آن نگاه کنید متوجه نخواهید شد که در حال بازی در یک دنیای هرجومرج زده و ویران هستید؛ هرچند موارد اندکی بودند که سعی به نشان دادن این مطلب داشتند، اما به قدری تعدادشان اندک بود که میتوان انتظار ضربهی اساسی به این بازی از این قسمت را در صورت اصلاح نشدن داشت. در جهانی که توسط جنگ در حال ویرانی است، وجود یکی دو شهر سوخته یا ویران و خالی از سکنه الزامی به نظر میرسد. امید داریم سازندگان این مسائل را در نظر گرفته و در نسخهی نهایی لحاظ کنند.
موسیقی بازی نیز به نظر میرسد پتانسیل خراب کردن این عنوان را داراست، چراکه عموما در تمام تریلرها و نسخههای بتا نبود خلاقیت در ساخت آن به چشم میآید. هرچند در این لحظه نمیتوان در مقام قاضی چنین قضاوتی را انجام داد، اما آنچه واضح است، این است که این عنوان بیش از هر عنوان دیگری به یک موسیقی مناسب نیاز دارد تا در کنار طراحی هنری مناسب بتواند مولد مرگ روشنی باشد.
از همهی اینها که بگذریم، به گیمپلی بازی میرسیم و انقلابیترین بخش این عنوان انقلابی را باید گیمپلی آن دانست؛ قسمتی که اگر سازندگان نتوانند به نوعی تعادل میان جذابیت، تنوع، نبوغ و سختی برسند، باید فاتحهاش (!) را خواند. جذابترین قسمت گیمپلی، سیستم مبارزات بازی است. در مبارزهی با سلاحهای دستی، وقتی روی حریف خود قفل میکنید، آیتم ستارهشکلی روی حریف آمده که میتوانید با انتحاب هر کدام از یالهای ستاره، ضربهی خود را به آن ناحیه از بدن حریف وارد کنید. همچنین، میتوانید با زدن ضربات پشت سر هم به نواحی مختلف بدن حریف، بهترتیبی خاص ضربات ترکیبی زده و آسیب بیشتری برسانید. در دفاع نیز گزینههای زیادی مثل جا خالی دادن، بلاک کردن و یا با دفع حمله و سپس ضدحمله به دشمنان آسیب رسانید. اینها را اگر کنار ضربات منحرفکننده بگذارید، با یک سیستم واقعگرایانه اما جذاب که به لطف سازندگان ابدا دچار پیچیدگی نمیشود، روبهرو خواهید شد. نکتهی جذابتر دربارهی سیستم مبارزات این است که هرکدام از موارد بالا با تغییر کلاس سلاح در دستتان دچار تفاوت میشود. مثلا ضدحمله با دست خالی متفاوت از صد حمله با شمشیر است. در مبارزات با اینگونه سلاحها مدیریت کردن خط استقامتتان به شدت حیاتی است که بدون پر بودن آن نمیتوانید ضربه بزنید و مهمتر اینکه، اگر هنگامی که خط استقامتتان کاملا خالی است ضربه بخورید، نق بر زمین خواهید شد. در سوی مقابل، تیروکمان نیز جذابیتهایی برای نمایش خواهد داشت. در این قسمت، شما باید حریف را بدون استفاده از نشانه و یا بدون قفل کردن مورد هدف قرار دهید و باور کنید این کار دقیقا به سختی تیر انداختن با کمان در واقعیت است. در این قسمت، خط استقامت حتی از قبل نیز مهمتر است. هرچه استقامتتان بیشتر خالی شود، دستتان بیشتر میلرزد و اگر تا زمانی که استقامتتان به طور کلی خالی نشده تیر را رها نکنید، تیر پرتاپ میشود (نگه داشتن زه کمان استقامتتان را به مرور خالی میکند). همهی این مسائل پروسهی شکست دادن یک نفر در بازی را باید برایتان روشن کرده باشد؛ دیگر تصور کنید که جای یک نفر را چند نفر بگیرند (!).
نکتهی قابل ذکر دیگر در گیمپلی این عنوان روابط اجتماعی شماست. اگر از احترام و اعتبار بالایی برخوردار باشید، همه با شما صحبت میکنند و در متقاعد کردن دیگران به مشکلی برنخواهید خورد؛ اما در طرف مقابل اگر احترام و اعتبار ضعیفی داشته باشید، کار برایتان دشوار خواهد گشت. مثلا در معاملاتتان اگر دارای احترام بالاتری باشید، در چانهزنی موفقتر خواهید بود. به عکس اگر در چانهزنی موفق شوید، میزان احترامتان بالاتر میرود ولی در غیر اینصورت از احترامتان کاسته خواهد شد. نکتهی دیگری که در مشاجره و چانهزنی مطرح است، صبر و تحمل طرف مقابل است. اگر بتوانید کاسه صبر طرف دوم را لبریز نکنید، موفقتر خواهید بود. دیگر نکتهی جذاب و واقعگرایانه بازی، بازگرداندن خط سلامتی است. اگر دچار خونریزی و یا دیگر وضعیتهای اینچنینی شوید، باید از آیتمهایی مانند بانداژ استفاده کنید؛ اما اینها برای بازگرداندن سلامتی افاقه نکرده و برای آن منظور به استراحت نیاز دارید. همچنین، اگر مدت معینی را بیدار بمانید دچار کمخوابی شده و در بین ماموریتتان چرت میزنید. از طرفی برای استراحت باید شکم خود را سیر کنید که این مهم نیز به شدت نکتهی جذابی میباشد. اگر بخواهیم به نکاتی مانند ذخیره بازی تنها از طریق خوردن نوشیدنی و یا آزادی عمل در ماموریت های فرعی بپردازیم، سخن به درازا خواهد کشید.
سخن را کوتاه میکنیم، عنوان Kingdom Come: Deliverance عنوانی است که میتواند آغازگر یک راه پرافتخار باشد. راهی که البته امیدواریم خودش نیز یکی از بزرگان و پرچمداراناش باشد، نه همچون عناوینی چون No Man’s Sky ،Watchdogs ،Aliens Colonial Marines ،Red Steel ،Mind Jack و… که یا شکستشان پایان راهشان بود و یا در راهی که شروع کردند، به عنوان یک شکستخورده یاد شدند.