روزگار زادهی جنگ؛ از یونان تا اسکاندیناوی | مروری بر تاریخچه مجموعه بازی God Of War
بعد از مدتها انتظار، قسمت جدید از مجموعه بازی God Of War منتشر شد و با توجه به نقدها و نمراتی که از طرف منتقدین دریافت کرده، میتوان حدس زد که به مانند قسمتها قبلی اینبار نیز با یک شاهکار از این مجموعه روبهرو هستیم. قسمت جدید نسبت به قسمتهای قبلی با تغییرات بنیادین بسیار زیادی روبهرو بود که در پیشنمایش بازی به خوبی به آنها پرداخت شده است. در همین راستا و به بهانه انتشار جدیدترین قسمت از این مجموعه بر آن شدیم تا مروری داشته باشیم بر قسمتهای قبلی از این مجموعه، چه دستاوردهایی داشتند و چه داستانهایی برای شخصیت اصلی در طول قسمتهای قبلی رخ داده است، پرداختی داشته باشیم تا با ذهنیتی باز و بهتر به سراغ آخرین عنوان از این مجموعه برویم. پس همراه دنیای بازی باشید تا مروری بر تاریخچه سری بازیهای خدای جنگ داشته باشیم.
توجه: این متن حاوی اسپویل است. اگر تمامی نسخههای بازی God of War را تجربه نکردهاید، قصد تجربه کردن آنها را دارید و دوست ندارید داستان و کوچکترین جزییات برایتان فاش شود، بعد از تجربه بازیها به سراغ این متن بیایید!
فرانچایز خدای جنگ را میتوان از جنبههای مختلفی مورد بررسی قرار داد، جنبههایی که هر کدام در کنار هم باعث شد تا این مجموعه به یکی از بهترین فرانچایزهای تاریخ بازیهای ویدئویی و البته سبک Hack and Slash تبدیل شود. یکی از مهمترین این موارد داستان و فضایی بود که بازی در آن جریان داشت. پرداختن به اسطورههای یونان باستان و استفاده از شخصیتهای افسانهای مانند خدایانی چون «زئوس»، «پوسایدن»، «هادس» و… که هر کدام داستان و فلسفه مخصوص به خود را دارند. شاید تا قبل از خدای جنگ، آنطور که باید به این اساطیر پرداخت نشده بود و به جز اندک پرداختهایی در سینما و کمیکهای آن دوره، توجه چندانی در زمینه بازیهای ویدئویی به این اساطیر نشده بود. از طرفی وارد کردن یک شخصیت قدرتمند و نبرد بین خدایان تا این حد به خوبی به نمایش در نیامده بود که خدای جنگ، و البته شخصیت این بازی یعنی «کریتوس» ملقب به خدای جنگ، توانست به این مهم دست پیدا کند. کریتوس خیلی زود توانست گامهای موفقیت و محبوبیت را در بین شخصیتهای دنیای بازیهای ویدئویی بردارد و به محبوبیت بسیار بالایی دست پیدا کند. یکی از ویژگیهای منحصر بهفردی که کریتوس و بازی خدای جنگ را محبوب کرده است، خشونت و بیرحم بودن آن است. کریتوس بسیار خشن و بیاعصاب است و تقریبا میتوان گفت به هیچ چیزی رحم نمیکند؛ البته، این خشونت افسارگسیخه او دلایل خاصی دارد که هر کدام بنا به دلایل داستانی است که رخ داده و کریتوس را به یک فرد خشن و یا به عبارتی به یک خدا تبدیل کرده است، پس تا اینجا میتوان نتیجه گرفت که او قبل از آن که خدا باشد، یک انسان بوده است.
«قبل از آن که یک خدا باشد، یک انسان بود!» مروری بر داستان قسمتهای اول تا سوم
بارها در افسانههای یونان اتفاق افتاده یا در کتابها و فیلمها خوانده و دیدهایم که فرزندی توسط یکی از خدایان از مادری زمینی به دنیا آمده است. این یک رویداد عادی در بین خدایان تلقی نمیشد و به اجبار، آن فرزند و مادرش را رها میکردند. این نگرشی بود برای داستان بازی و شخصیتی که در این راه متولد شد. کریتوس و برادرش «دیموس» در دهکده کوچکی به دنیا آمدند. به علت ناشناس بودن پدر کریتوس، او و خانوادهاش همیشه توسط اهالی دهکده مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند. کریتوس و دیموس هر دو بزرگ شدند و کریتوس با دختری به نام «لیساندرا» ازدواج کرد. به خاطر قابلیتهایی که کریتوس در نبرد و مبارزات داشت به عضویت ارتش اسپارتانها درآمد. کریتوس صاحب فرزند دختری بهنام «کالیوب» شد و برادرش دیموس به علت بیماری فوت کرده و به دنیای مردگان رفت. کریتوس به علت توانایی بالایی که در جنگیدن داشت، خیلی زود به فرماندهی سپاه اسپارتانها در آمد و آماده نبردی بزرگ با بربرها شد. نبرد با بربرها سرآغاز ماجراجویی کریتوس به حساب میآید. در این نبرد، ارتش اسپارتانها شکست میخورد و کریتوس در دستان پادشاه بربرها گرفتار میشود و در آخرین لحظات زندگی خود کریتوس «آرس» (خدای جنگ) را فریاد میزند و از او طلب کمک میکند، آرس ظاهر شده و در ازای این که کریتوس را مال خود کند، به او کمک میکند. آرس هدیهای ارزشمند به کریتوس تقدیم میکند. یک شمشیر دوتایی که توسط زنجیرهایی به دستان کریتوس متصل شدهاند. این شمشیر Blades of Chaos نام دارد و تا زمانی که آرس اراده کند، به دستان کریتوس متصل خواهد ماند. این رویداد شروع ماجرای کریتوس در قسمت اول از این مجموعه است. کریتوس حالا اسیر آرس است ولی قدرتهای خدای جنگ را نیز در اختیار دارد و به همین دلیل کریتوس حالا صاحب قدرت فوقالعادهای شده است که هر کسی توانایی مقابله با او را ندارد.
آرس در جنگهای مختلفی از کریتوس استفاده کرد و کریتوس نیز به تمامی دستورات او پاسخ مثبت داده و همه دشمنان را از لبه تیغ گذراند تا این که یک روز به فرمان آرس به دهکدهای که در آن متولد شده بود حمله کرده و تمامی اهالی روستا را قلع و قمع میکند، بخشی از نفرات روستا به معبد اسپارتان پناه بردند و کریتوس نیز به دنبال آنها در تعقیبشان وارد معبد میشود. درست در جلوی درب ورودی قلعه، یک پیرزن پیشگو حضور داشت که مانع ورود کریتوس به معبد شده و او را از سرنوشتی شوم که در انتظارش هست مطلع میکند، اما کریتوس توجهی به پیشگویی نکرده و وارد معبد میشود، تمامی افراد حاضر در معبد را به خاک و خون میکشد و درست لحظهای که دست از کشتار برمیدارد متوجه میشود که کسی دیگر زنده نمانده و البته در بین کشتهشدگان زن و دخترش نیز حضور دارند و این کریتوس است که باعث بانی مرگ زن و فرزندش شده، و حرص و قدرت طلبی بیش از حد کریتوس باعث شد تا با دستان خود، خانواده خود را از بین ببرد. این واقعه تاثیر بدی روی کریتوس میگذارد و کریتوس از خودبیخود میشود. روح زن و فرزند کریتوس به مانند خاکستر روی بدن کریتوس نقش بستند تا هر کسی کریتوس و وضع ظاهری او را دید متوجه کار وحشتناکی که کرده است، بشود. این اتفاق افسردگی شدیدی را تحمیل کریتوس میکند و وی برای رهایی از این وضعیت نزد خدای عقل و خرد یعنی «آتنا» میرود.
کریتوس از آتنا میخواهد تا به او کمک کند و او بتواند انتقام خود را از آرس بگیرد. آتنا به کریتوس میگوید که اگر قصد دارد آرس را شکست دهد، باید جعبه پاندورا را پیدا کند. جعبه پاندورا جعبهای است که قدرتهای چندگانه خدایان در آن قرار گرفته است. کریتوس بعد از گذشت از موانع مختلف به جعبه پاندورا دست پیدا میکند و برای اولین بار و بعد از هزار سال، این جعبه باز میشود، قدرت کریتوس چند برابر میشود و حال توانایی مقابله با آرس را دارد. نبرد بزرگی بین آرس و کریتوس شکل میگیرد و سرانجام این نبرد با کشته شدن آرس به دستان کریتوس به پایان میرسد. کریتوس توسط شمشیر خدایان، شمشیری که بعد از باز کردن جعبه بهدست آورده بود، آرس را شکست داد و نزد آتنا بازگشت تا از عذاب کشتن خانوادهاش خلاص شود اما آتنا به او گفت که هیچ فردی، چه خدا و چه انسان، نمیتواند از چنین عذابی خلاص شود. کریتوس خود را به بلندای کوه «آلمپ» میرساند و خود را از قلهی آن به پایین پرت میکند تا کشته شود، اما خدایان بار دیگر جان کریتوس را نجات میدهند و آتنا بر کریتوس ظاهر شده و به او میگوید که یک تخت در بالاترین نقطه کوه خالی است و کریتوس باید بر روی آن تخت بنشیند. کریتوس به سمت تخت رفته و بر روی آن جلوس میکند. آن تخت چیزی نبود جز تخت سلطنت خدای جنگ که اکنون به کریتوس، خدای جنگ، تعلق دارد.
کریتوس حالا دیگر به یکی از خدایان المپ تبدیل شده و در مقام خدای جنگ به یکی از قدرتمندترین خدایان المپ و یونان تبدیل شده است. این موضوع به مزاج خدایان المپ از جمله خدای خدایان، زئوس، خوش نیامد. کریتوس حال یک خدا شده است و تصمیم گرفته تا به واسطه این قدرت و ارتشی که در اختیار دارد، یونان را تصرف کند و همین موضوع زئوس را بسیار آزار میداد. زئوس و بقیه خدایان به کریتوس کمک کرده بودند تا آرس را از بین ببرد و حالا با مشکلی بزرگتر روبهرو شده بودند. بنابراین، زئوس تصمیم گرفت که خود مستقیم با کریتوس به مقابله بپردازد. زئوس میتوانست مستقیما با کریتوس وارد مبارزه شود چون کریتوس به مانند آرس از ابتدا یک خدا نبود و این قانون که خدایان نمیتوانند در مقابل هم مبارزه کنند نیز بر کریتوس صدق نمیکرد؛ بنابراین زئوس با طرح نقشهای و فریفتن کریتوس او را شکست میدهد و کریتوس به دنیای مردگان فرستاده میشود، اما در این لحظه «گایا» (گایا اله زمین و تجسمی از زمین است) گایا خود از زئوس کینه به دل داشت و با این که زئوس را از مرگ نجات داده بود، ولی زئوس به وی خیانت کرده بود. بر همین اساس، گایا به کریتوس کمک کرد تا دوباره بتواند به دنیای زندگان بازگردد و با زئوس مبارزه کند. گایا و کریتوس با هم متحد شدند و کریتوس برای اینکه بتواند از مرگ رها شود، میبایست سرنوشت خود را به عقب بازمیگرداند. کریتوس در مسیر خود با خدایان مختلفی مبارزه میکند و اتفاقات مختلفی برایش رخ میدهد (اشاره به کل جزییات از حوصله این مطلب خارج است) کریتوس خود را به جزیره خلقت میرساند و برای این که بتواند به گذشته بازگردد باید با سه خواهر سرنوشت مبارزه کرده و آنان را از بین ببرد.
کریتوس هر سه خواهر را از پا در میآورد و توسط قدرتی که از Clotho بهدست آورده بود به زمان مبارزه با زئوس بازمیگردد و نبردی سخت بین زئوس و کریتوس انجام میگیرد. در نهایت کریتوس موفق می شود زئوس را شکست دهد و درست در آخرین لحظه که میخواست شمشیر خدایان را وارد شکم زئوس کند، آتنا ظاهر شده و با گفتن این که زئوس پدر اوست و نباید او را بکشد مانع این اتفاق میشود. کریتوس خشمگین میشود و بحث جنجالی بین آنان رخ میدهد، کریتوس به صحبتهای آتنا اهمیتی نمیدهد و نمیخواهد این حقیقت را که زئوس پدرش است باور کند و در آن هنگامی که قصد داشت ضربهای به زئوس وارد کند، آتنا میان آن دو قرار میگیرد و خود را سپر بلای زئوس میکند. زئوس به سرعت از محل میگریزد و آتنا با تنی زخمی از ضربهای که توسط کریتوس خورده است، در آغوش کریتوس قرار میگیرد. آتنا در آخرین لحظات عمر خود به کریتوس میگوید که زئوس پدرش است و او باید مانع کشته شدن پدر توسط فرزندش میشد تا این زنجیره پدرکشی توسط فرزند شکسته شود. آتنا میمیرد و کل جهان از کشته شدن او با خبر میشوند. کریتوس بسیار خشمگین و عصبانی شده و با قدرتهایی که بهدست آورده بود تصمیم به از بین بردن زئوس و خدایان آلمپ میگیرد. او توسط نخهای سرنوشت به گذشته و به زمان نبرد تایتانها با خدایان بازمی گردد تا به آنها کمک کند که در جنگ پیروز شوند. در انتهای قسمت دوم، زئوس با خدایانی همچون پوسایدن، هادس، هرمس جلسهای برای مقابله با کریتوس برگزار میکند که در همین لحظه متوجه تکان خوردن کوه آلمپ میشود، همگی به لبه کوه رفته و میبینند که کریتوس سوار بر روی گایا به همراه بقیه تایتانها در حال بالا آمدن از کوه آلمپ هستند تا نبرد خود را ادامه دهند و در اینجاست که کریتوس با فریادی بلند به زئوس هشدار میدهد و او را به نبردی بزرگ فرا میخواند.
کریتوس در آخرین میدان نبرد خود به سراغ پدر خود زئوس و خدایان المپ می رود تا انتقام خود و خانوادهاش را از کل خدایان یونان بگیرد. خشم افسارگسیخته کریتوس بیشتر میشود، تایتانها در حال بالا آمدن از کوه هستند و المپنشینان نیز به نبرد با آنان میپردازند. جنگ سخت و بزرگی سرتاسر کوه المپ را فرا میگیرد. پوسایدن نیز برای از بین بردن گایا و کریتوس وارد عمل میشود. یکی از شگفتانگیزترین صحنههای نبرد در یک بازی ویدئویی رقم میخورد. نبرد بین پوسایدن و کریتوس، جنگی که بسیار به طول می انجامد و سرانجام کریتوس به کمک گایا پوسایدن را از پا در میآورد. پوسایدن از بین میرود و به همین دلیل آب اقیانوسها به تلاطم میافتد، سیل همه جا را فرامیگیرد و زمین کمکم به آب فرو می رود. با از بین رفتن پوسایدن، گایا و کریتوس خود را به نزدیک قله کوه میرسانند، اما زئوس با تواناییهای خود آنها را به پایین پرت میکند. گایا در میان کوه خود را نگه میدارد اما کریتوس نمیتواند و از گایا طلب کمک میکند. گایا به کریتوس کمک نمیکند و با اشاره به این که کشتن زئوس کار یک خداست به راه خود ادامه میدهد. کریتوس به رودخانه استیکس میافتد. قدرتهای خود را از دست میدهد و با بدنی تضعیف شده خود را به ساحل میرساند که در این هنگام با روح آتنا روبرو میشود. آتنا به او میگوید که بعد از مرگش با حقایقی روبهرو شده است و به کریتوس میگوید که تنها راه نجات دنیا از بین رفتن زئوس است و برای رسیدن به زئوس ابتدا باید شعلههای المپ را خاموش کند. کریتوس به راه خود ادامه میدهد و در این مسیر هادس (خدای دنیای مرگان) را از بین میبرد. او به کوه المپ رفته و در حال بالا رفتن از کوه متوجه میشود که گایا به دردسر افتاده است و از کریتوس طلب کمک میکند، اما کریتوس دست او را قطع میکند و گایا به پایین پرت میشود. کریتوس به مسیر خود در بالا رفتن از کوه ادامه میدهد و در این راه خدایان مختلفی را که برای جلوگیری از حرکت او فرستاده شده بودند مواجه شده و از بین میبرد. یکی از این خدایان «هلیوس» (خدای خروشید) است که در نبرد با کریتوس شکست میخورد. پس از این شکست دنیا در تاریکی فرو می رود. کریتوس سر هلیوس را از تنش جدا میکند و به عنوان یک راهنما از آن در ادامه مسیر خود استفاده میکند. کریتوس برای رسیدن به نزد زئوس باید به جعبه پاندورا دسترسی پیدا میکرد. او در مسیر خود پاندورا را آزاد میکند و پاندورا به او میگوید که باید برای رسیدن به جعبه باید زنجیرهای تعادل را از بین ببرد. کریتوس این کار را انجام میدهد و به جعبه میرسد. در همین لحظه، زئوس ظاهر شده و جلوی کریتوس را میگیرد. نبردی سخت بین زئوس و کریتوس رخ میدهد که گایا خود را رسانده و در صدد کشتن هر دوی آنها برمیآید که کریتوس و زئوس به درون بدن و قلب گایا فرار میکنند و مجددا نبردی دیگر درون بدن گایا انجام میدهند. کریتوس موفق به شکست زئوس میشود و او را به قلب گایا وصل میکند و هر دو آنان را از بین میبرد. کریتوس پس از باز کردن جعبه پاندورا آن را خالی میبیند. این موضوع برای آتنا بسیار تعجبآور بود، چون خود او قدرت امید را درون جعبه قرار داده بود. آتنا متوجه میشود که کریتوس به هنگام باز کردن جعبه در قسمت قبلی امید را به درون خود منتقل کرده است. آتنا از کریتوس میخواهد که امید را به او بدهد، اما کریتوس در اینجا، پس از گذراندن عذابی سخت و افسردگی بعد از کشتن زن و فرزند خود به عالم رویا رفته و از طرف زن و فرزند خود بخشیده میشود. کریتوس به آتنا اعتماد نمیکند و برای رهایی امید، شمشیر المپ را در بدن خود فرو میکند تا بمیرد و امید هم در دنیا پراکنده شود؛ اما در سکانس آخر میبینیم که مقداری خون در مسیری ریخته و این یعنی کریتوس هنوز زنده است.
گیمپلی و اکشن، ماجراجویی و پلتفرمینگ
همانطور که در ابتدا هم اشاره کردیم، اساس گیمپلی بازی بر مبنای سبک H&S پایهگذاری شده است. زاویه دوربین و نوع مبارزات به همراه محیطهای باز و قابل گشت و گذار باعث شده بازی تا حدودی نیز حالت ادونچر به خود بگیرد اما اساس هسته گیمپلی بازی یک اکشن هیجانی و H&S است. کریتوس در کنار سلاح اصلی خود از سلاحهای دیگری نیز استفاده میکند و از این رو همیشه در هر قسمت از این مجموعه، بازی تنوعی از سلاحهای مختلف در اختیار مخاطب قرار میدهد. ضربات پشت سر هم و استفاده از کمبوهای مختلف برای هر کدام از سلاح ها و وجود لیستی از کمبوها که هر کدام زمان بندی و موقع مناسبی را برای ضربه زدن را میطلبد که از شاخصههای یک بازی H&S است و این مورد در بازی خدای جنگ به خوبی رعایت شده و وجود دارد. با این حساب، ما مجموعهای از ضربات و کمبوهای مختلف را با استفاده از چندین سلاح در اختیار داریم که تنوع و هیجان خاصی را به مخاطب انتقال میدهد. نبردهای کریتوس حماسی و بسیار زیبا کار شدهاند و جلوههای زیبای گرافیکی و رزق و برقهای بازی به هنگام مبارزات لذت نبردهای کریتوس را چند برابر میکند که همین مورد از شاخصههای خدای جنگ بهحساب میآید. به هنگام مبارزه با غولآخرها این مورد بیشتر به چشم میآید و این امکان برای مخاطب وجود دارد که تمامکنندههایی جذاب را که حالتی سینماتیک به بازی میدهند تا روی دشمنان بخت برگشته بزنند. پازلها و حل کردن معماها از بخشهای جدانشدنی این مجموعه بهحساب میروند. در تمام مدت طول بازی ما با پازلهای مختلفی روبهرو هستیم که اتفاقا هر کدام از این پازلها بسیار زیبا و با فکر در بازی قرار گرفتهاند و مخاطبین برای رد کردن آنها بایستی فسفر بسوزاند. در کنار این بازی، بخشهای پلتفرمینگ نیز دارد و این روند با ترکیب شدن با پازل و البته قدرتهای کریتوس جنبههای مثبت بازی را چند برابر میکند.
کمی در مورد سانتا مونیکا بدانیم! خالقان خدای جنگ چه کسانی بودهاند؟
سانتامونیکا یکی از استودیوهای اصلی شرکت سونی به حساب میآید. این استودیو در سال ۱۹۹۹ تاسیس شد و دو مرکز اصلی آن در ایالات کالیفرنیا و لسآنجلس قرار دارد. مجموع بازیهای خدای جنگ توسط موتور Kinetica طراحی شده است که از محصولات این استودیو به شمار میرود. تمامی قسمتهای اصلی این مجموعه به اضافه یک قسمت فرعی توسط استودیو سانتامونیکا ساخته شده است. تبحر تیم این استودیو در بازیسازی بسیار بالاست که از همین رو بارها به استودیوهای کوچک که زیر نظر سونی هستند در طراحی و ساخت بازیهایشان کمک کرده است؛ اما مغز متفکری که باعث خلق خدای جنگ شده است، «دیوید جفی» (David Jaffe) نام دارد. او در قسمت اول در سمت کارگردان و طراح بازی قرار داشت و توانست به محبوبیت بسیار زیادی دست پیدا کند و بسیاری از مخاطبین سرتاسر دنیا او را مورد تحسین قرار میدهند. در ساخت قسمت دوم، آقای «کوری بارلوگ» (Cory Barlog) به دیوید جفی اضافه میشود و محصول نهایی شاهکاری مثل قسمت دوم میشود. دو مغز متفکر و تسلیمناپذیر که ایدههای شگفتانگیز خود را با هم ترکیب کرده و روی بازی پیاده ساختند. کارگردانی قسمت سوم به عهده آقای Stig Asmussen بود و او نیز توانسته بود این میراث گرانبها را به بهترین شکل به مخاطب عرضه کند.
نسخههای فرعی این مجموعه را بشناسیم
با انتشار کنسول دستی PSP، سونی دو عنوان فرعی نیز برای God Of War ساخته و برای PSP منتشر کرد. هر دو این عناوین در نوبه خود قابل توجه و خوش ساخت بودهاند و داستانهایی فرعی از زندگی کریتوس را دنبال میکنند. استودیو Ready at Dawn کار ساخت دو نسخه از این بازی را برای PSP برعهده داشت که به خوبی توانسته بود از عهده این مسئولیت بربیاید و دو اثر Chains of Olympus و Ghost of Sparta به ترتیب در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ برای PSP منتشر شدند و با نقد مثبت منتقدین نیز روبهرو شدند.
در اواخر عمر کنسول PS3، استودیو سانتامونیکا درصدد اضافه کردن بخش چندنفره یا مولتیپلیر به این مجموعه برآمد و با ساخت God of War: Ascension برای تزریق این سیستم به بازی تلاش کرد. بخش مولتیپلیر در نوع خودش جالب و متفاوت بود و حتی نظر مثبت بسیاری از مخاطبین و البته منتقدین را نیز جلب کرده بود، اما آنطور که میبایست نتوانست پایداری خود را حفظ کند و سونی درکل قید اضافه کردن این بخش را به بازی زد. البته، God of War: Ascension بخش داستانی بسیار زیبایی نیز داشت که گوشهای دیگر از زندگی کریتوس را به تصویر میکشید.
منتظر خدای جنگ در اسکاندیناوی هستیم
سونی با یک حرکت زیبا این سری بازی را از خطر افتادن در تکرار و کلیشه نجات داد و حال کریتوس به شمال شرق اروپا سفر کرده است؛ پیر و باتجربه شده و به دنبال آرامش است، اما باید دید که خدایان سرشناس اسکاندیناوی میتوانند حضور خدای جنگ را در منطقه خود تحمل کنند یا نه. پس باید قسمت جدید ساخته شده از این مجموعه محبوب را بازی کرد و دید که چه سرنوشتی در انتظار کریتوس و خدایان اسکاندیناوی است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
بسیار لذت بخش و خواندنی بود ممنون
ممنون ا زدوستان از این که استفاده کردید و مطلب مفید واقع شده خیلی خوشحالم.
مرسی
خسته نباشین
متن بسیار مفید وو زیبایی بود
واقعا مقاله بی نظیری بود، با اینکه پست های طولانی رو خلاصه وار میخونم ولی این کریتوسه نمیشه ازش گذشت. البته کسایی که تجربه نکردن یکم سخته کلمه به کلمه درک کنن این پست رو. :ps: :pc:
چکیده ای بر اتفاقات خدای جنگ لذت بردیم ممنون
ممنونم از حامد عزیز
مقاله بهشدت جذاب و لذتبخش هست
:۱۵: