همزمانی تعطیلات آخرین نوروز قرن چهاردهم حجری شمسی با شیوع ویروس کوید-۱۹، موقعیتی عجیب، منحصر به فرد و البته خطرناک را به وجود آورده است. با توجه به شرایط اپیدمی، امسال برای احتیاط هم که شده مجبوریم قید سنتهای قدیمی مثل دید و بازدید فامیلها و آشنایان را بزنیم، سفرها را کنسل کنیم و تک تک روزهای تعطیلات را در خانه بگذرانیم. البته میتوان ریسک بیماری را به جان خرید و از محیط امن خانه خارج شد، اما نباید فراموش کرد که احتیاط شرط عقل است. حال که این روزها مجبور به خانه نشینی هستیم، چه چیزی بهتر از یک بازی برای تمام تعطیلات؟
این مقاله را میتوان کاملاً مناسبتی دانست. در این مقاله ویژه از دنیای بازی قصد معرفی بازیهایی را دارم که با توجه به محتویات فراوان خود، میتوانند مدت فراوانی اهالی بازیهای ویدیویی را به خود سرگرم کنند. بازیهایی که در این روزهای قرنطینه و در خانه ماندن (که به روشنی مشخص نیست تا چه زمانی ادامه خواهد داشت) بسیار مناسب به نظر میرسند، گویا اصلا چنین بازیهایی برای شرایط این چنینی ساخته شدهاند!
در این لیست، هفت عدد از بازیهایی قرار دارند که هر یک میتوانند به خودی خود تعطیلات شما را در بر بگیرند، به عبارتی، یک بازی برای تمام تعطیلات! توجه داشته باشید که در انتخاب این بازیها، علاوه بر سرگرمکننده بودن، جدید بودن بازی را هم در نظر گرفتهایم تا با لیستی به روز طرف باشیم. بازیهای حاضر در لیست همگی طی دو سال گذشته منتشر شدهاند، یا حداقل یک گسترشدهندهی بزرگ طی این مدت دریافت کردهاند، در نتیجه در دوران اوج خود به سر میبرند و بازیکنان زیادی روزانه به تجربهی آنها میپردازند.
لازم به ذکر است که لیست ترتیبی، برای مثال از بهتر به بدتر، ندارد؛ بلکه در نگارش آن سعی شده تا از هر یک از ژانرهای مناسب، از جمله: RPG، CRPG، Loot-Shooter و… یک بازی خوب در لیست قرار گیرد تا سلیقههای مختلف بازیبازان را پوشش دهد. این شما و این هفت بازی که هر یک برای تمام تعطیلات شما کافیست:


Ni No Kuni Wrath of the White Witch Remastered
اولین نسخهی Ni No Kuni یک شاهکار بیبدیل از استودیوی ژاپنی محبوب، Level-5 بود. این بازی با نام Ni No Kuni Dominion of the Dark Djinn در سال ۲۰۱۰ برای نینتندو DS منتشر شد و مجموعهای از بهترین تجربیات دیداری و شنیداری را برای طرفداران بازیهای نقشآفرینی فراهم ساخت.
توسعهدهندگان در Level-5 فقط به استایل انیمهای گرافیک بازی خود بسنده نکرده بودند، بلکه با همکاری با بزرگترین و رویاییترین استودیوی انیمهی ژاپن، یعنی studio Ghibli، انیمههای خیرهکننده و جادوییای را برای کات سینهای مهم این بازی به ارمغان آورده بودند. در کنار باز کردن پای استودیو گیبلی به بازی، موسیقیهای این بازی نیز توسط Joe Hisaishi معروف تولید شده بود و آلبوم موسیقی بازی را به یکی از بهترین آلبومهای موسیقی تاریخ صنعت بازی تبدیل کرده بود.
یک سال بعد، نسخهی گسترش یافتهی همان بازی تحت عنوان Ni No Kuni Wrath of the White Witch برای پلیاستیشن ۳ عرضه شد و گسترش عمق داستانی شاهکار Level-5، انحصاری ارزشمندی را در نسل هفتم نثار سونی کرد. پس از انتشار موفق و استقبال از نسخهی دوم بازی، Ni No Kuni II Revenant Kingdom در سال ۲۰۱۸، کسی فکرش را هم نمیکرد که یک سال بعد شاهد انتشار ریمستر بازی اول باشیم.
اما خوشبختانه این اتفاق در تابستان سال گذشته رخ داد و شاهکار Level-5 با بهبودهای بصری برای پلیاستیشن ۴، رایانههای شخصی و نینتندو سوییچ منتشر شد تا کسانی که هشت سال پیش به پلیاستیشن ۳ دسترسی نداشتند، از تجربهی این نقشآفرینی رویایی محروم نمانند.
با داستانی درگیرکننده، شخصیتهایی دوستداشتنی، گرافیک زیبا، موسیقیهای دلنشین و کاتسینهایی خارقالعاده، Ni No Kuni Wrath of the White Witch Remastered بهترین بازی منتشر شده در یک سال گذشته، برای طرفداران بازیهای نقشآفرینی و انیمهای است. از طرفی داستان عمیق و مراحل مختلف و متنوع بازی، زمینهی لازم برای غرق کردن مخاطب در خود را دارد.
بررسی بازی Ni No Kuni Wrath of the White Witch Remastered در دنیای بازی به قلم کیوان عادتی


Final Fantasy XIV Shadowbringers
باید قبول کرد که نسخهی چهاردهم فاینال فانتزی در زمان عرضه مشکلات قابل توجهای را از سر گذراند. انحصاری بودن و کمبود بازیکنان که برای یک بازی MMO به معنی اتمام کار است، باگها و… کاری کردند که بسیاری فاینال فانتزی ۱۴ را یک شکست سنگین برای اسکوئر انیکس بدانند.
اما اسکوئر انیکس قید MMO RPG پرخرج خودش را نزد، در عوض با توسعهی هر چه سریعتر نسخهی A Realm Rebon و انتشار آن برای پلیاستیشن۴، شروع دوبارهای را برای بازی خود به ارمغان آورد. طی سالهای بعد فاینال فانتزی ۱۴ برای رایانههای شخصی (ویندوز و مک) و کنسول نسل هشتمی مایکروسافت نیز عرضه شد و روز به روز بر تعداد بازیکنان این بازی افزوده شد.
بیش از شش سال از انتشار A Realm Reborn میگذرد. در طول این سالها شاهد انتشار سه گسترش دهنده برای بازی بودهایم، Heavensward در ۲۰۱۵، StormBlood در ۲۰۱۷ و ShadowBringers در سال ۲۰۱۹. دقیقا همانند «جهان وارکرفت»، فاینال فانتزی ۱۴ نیز هنوز هم با گذشت این همه سال، هزاران بازیکن فعال دارد که روزانه به تجربهی این بازی میپردازند.
گسترشدهندهی ShadowBringers که در سال گذشته برای این بازی منتشر شد، روح تازهای در کالبد فاینال فانتزی ۱۴ دمید. بازگشت دوبارهی «جنگجویان تاریکی» که طرفداران قدیمی فاینال فانتزی به خوبی آنها را به یاد دارند، با سیل بزرگی از محتویات و امکانات جدید برای بازی همراه بود که یک کمپین داستانی جذاب فقط یکی از آنهاست. اگر به دنبال یک MMO RPG برای روزهای خانهنشینی هستید، با توجه به نارضایتیهایی که از آخرین گسترشدهندهی جهان وارکرفت در بین طرفداران وجود دارد، Final Fantasy XIV ShadowBringers بهترین انتخاب ممکن برای شماست.
بررسی Final Fantasy XIV Shadowbringers در دنیای بازی به قلم علی رجبی استرآبادی


Tom Clancy’s the Division 2 Warlords of New York
این عنوان را میتوان داغترین بازی موجود در این لیست دانست؛ اولین گسترشدهندهی دیویژن ۲ که هنوز یک ماه هم از انتشار این DLC نمیگذرد. البته خود دیویژن ۲ نیز یک سال پیش عرضه شد. اگر به کلیات دو بازی دیویژن نگاهی بیاندازید، به غیر از این که دیویژن ۱ در زمستان و در نیویورک روایت می شود و نسخهی دوم در تابستان و در واشنگتن، تفاوت دیگری بین این دو بازی دیده نمیشود.
در حقیقت هم کلیات و ساختار گیمپلی دیویژن ۱ و ۲ یکسان است، اما همانند شیطان، تفاوت در جزئیات است. دیویژن دو، چه در عرصهی گرافیک و چه در عرصهی گیمپلی نه تنها نقاط ضعف بازی اول را بهبود بخشید، بلکه در هر جایی که امکان ارتقای سطح کیفی بازی فراهم بود، این کار را انجام داد. هر چند خودم اتمسفر برف گرفته و کولاکهای موجود در نیویورک دیویژن ۱ را به واشنگتن طبیعتزدهی دیویژن ۲ ترجیح میدهم، ولی باید اعتراف کنم که دیویژن ۲ بدون شک بهترین تجربهی ممکن را از جهان آخرالزمانی یوبیسافت به بازیکنان میبخشد.
گسترشدهندهی «جنگسالاران نیویورک» اما بازیکنان را بار دیگر به نیویورک باز میگرداند، نیویورکی که ماموران دیویژن آن را ترک کردند تا به داد پایتخت برسند. مردم نیویورک اما با وجود تمام سختیها دوام آوردند، بدون دیویژن و این که حال دوباره بخواهند دیویژن را در میان خود قبول کنند یکی از محرکهای داستانی خوب در نظر گرفته شده برای این گسترشدهنده است.
از طرفی، عامل دیگری که این گسترشدهنده را پراهمیت میکند، ضدقهرمان آن است، آرون کینر(Aaron Keener). بازیکنان قدیمی دیویژن حتما آرون کینر را میشناسند، اولین مامور دیویژن که آن خیانت کرد و به تنهایی نقش مهمی را در آخرالزمانی که جامعهی آمریکا را فلج ساخت ایفا کرد. در طول دیویژن یک و دو همواره با پرداخت به وجوه مختلف آرون کینر، شخصیت قابل توجهای از او به وجود امده است و حال در گسترشدهندهی تازه منتشر شدهی دیویژن ۲، بازیکنان این شانس را دارند تا در مقابل کینر قرار بگیرند.
اهمیت داستانی مهم، بازگشت به نیویورک و دیدن برخی چهرههای قدیمی، افزایش حداکثر سطح بازیکنان از سی به چهل و چند صد آیتم حرفهای جدید و مشابه بودن اتمسفر بیماری و قرنطینهی دیویژن با حال و روزهای این روزهای خودمان با کروناویروس، همه و همه از دلایلی هستند که DLC جنگسالاران نیوروک را نسبت به قیمت سی دلاریاش با ارزش میکند. اگر از طرفدران بازیهای لوت شوتر هستید، این روزها دیویژن ۲ و گسترشدهندهی جدیدش حسابی روی بورس هستند.


Octopath Traveler
اگر از گیمرهای کهنهکار هستید و برای تعطیلات خود به دنبال غرق شدن در یک نقشآفرینی کلاسیک میگردید، Octopath Traveler بهترین گزینهی در دسترس شماست. Octopath Traveler در تابستان سال گذشته برای نینتندو سوییچ، و تابستان امسال برای رایانههای شخصی عرضه شد و با عملکرد درخشان، خود را به عنوان بهترین بازی نقشآفرینی کلاسیک چند سال اخیر ثابت کرد.
استایل گرافیکی منحصر به فرد بازی یادآور دوران طلایی بازیهای نقشآفرینی روی کنسول SNES است. از طرفی، با بهرهگیری از تکنولوژیهای روز شاهد کیفیت صوتی و تصویری خیلی خوب و گیمپلی مناسبی هستیم. Octopath Traveler به سبک داستانهای کلاسیک این ژانر، داستان هشت قهرمان مختلف و متنوع را در سرزمینی به نام «اورسترا»(Orsterra) به طور موازی روایت میکند.
با وجود تهدیداتی که تمام جهان اورسترا را تهدید میکند، هر یک از قهرمانهای بازی در طول روایت با مشکلات و سختیهایی رو به رو میشوند، مشکلاتی که محرک آنها برای سفر و همکاری با دیگران میشود. Octopath Traveler برخلاف برخی نقشآفرینیهای کلاسیک، به خوبی موفق میشود تا هم جهانی وسیع و با جزئیات، و هم شخصیتهایی منحصر به فرد و جذاب را شکل دهد.
Octopath Traveler همان قدر که برای بازیبازان جوانتر عجیب و غریب و حتی زننده است، برای قدیمیترها سرشار از حس نوستالوژی است. اگر دلتان برای روزهایی که در مقابل NES یا SNES خود مینشستید و فاینال فانتزی، درگون کوئست و… بازی میکردید تنگ شده، Octopath Traveler بازیای است که نباید آن را از دست بدهید.


Red Dead Redemption 2
ادعای بیپایه و اساسی نیست اگر راکستار را استاد ساخت بازیهای جهانباز بدانیم. بازیهای راکستار سالهاست که بر جهانباز و وسیع خود تکیه میکنند، تک تک مکانیکهای گیمپلی را درون این جهان حل میکنند و حتی روایت(های) خود را با حوصله و با جزئیات درون این جهان میچینند. جهانی با این حجم از جزئیات و تکامل، خود را به جهان واقعی که در آن زندگی میکنیم به شدت نزدیک میکند و به بازیباز در تجربهای کمنظیر فرصت «زندگی» میدهد.
به جرئت میتوان گفت کلید طلایی راکستار همین جهان بازیهای آن است؛ به همین دلیل است که بازیهای راکستار خیلی خوب میفروشند، به همین دلیل است که بازیهای راکستار ماندگار میشوند و به همین دلیل است که ساخت بازیهای راکستار خیلی طول میکشد. Red Dead Redemption 2 اولین بازی راکستار است که در نسل هشتم و برای کنسولهای این نسل تولید شده است و احتمالا آخرین آن خواهد بود. به غیر از این بازی، تمام بازیهای راکستار که هماکنون روی فروشگاههای پلیاستیشن و ایکسباکس در دسترس هستند، در نسل هفتم و پیش از آن توسعه یافتهاند، این یعنی این که Red Dead Redemption 2 سالها در دست توسعه بوده است تا نهایتا در پاییز ۹۷ برای کنسولهای نسل هشتمی و یک سال بعد، در پاییز ۹۸ برای رایانههای شخصی منتشر شود.
با توجه به جهان وسیع و غنی بازیهای راکستار و پیشرفت تکنولوژیهای گرافیکی، منطقی است که ساخت بازیای همانند Red Dead Redemption 2 چندین سال زمان ببرد، اما نتیجه این همه سال توسعه بازی توسط راکستار و انتظار طرفداران چه شده است؟
در یک کلام میتوان گفت: «وسترنترین تجربهی تاریخ صنعت سرگرمی»(نه صرفاً وسترنترین بازی تاریخ). این ادعا ادعای گزافی نیست اگر از حجم جزئیاتی که بازی برای شبیهسازی زندگی یک کابوی در اواخر دوران غرب وحشی بهره میبرد با خبر باشید. و این حجم از جزئیات در تمام زمینههای بازی دیده میشود، از گدایی که چند روز قبل وی را مسخره کردید و حال روی شما هفت تیر میکشد گرفته تا فیزیک حرکت بیضهی اسب در حین اسبسواری؛ Red Dead Redemption 2 واقعگرایی در بازیهای ویدیویی را نه یک سطح، بلکه چندین سطح ارتقا داد و استانداردهای فراوانی در این زمینه تعیین کرد.
واقعگراییای که البته از نظر عدهای پاشنهی آشیل بازی است. طناب باریکی است مرز بین سرگرمکننده بودن و آزاردهنده بودن، و واقعگرایی در هر مدیومی، دقیقا روی این طناب بندبازی میکند. البته سلیقه و پیشزمینهی متفاوت هر مخاطب را هم باید در نظر گرفت، استراحت دادن به اسبی که خسته شده برای عدهای عذاب و برای عدهای لذت است.
سخت است مختصر نوشتن از عنوانی که در این حد مرزهای مدیومی که در آن جریان دارد را جا به جا میکند. Red Dead Redemption 2 از نقشآفرینی نقشی که از پیش برای مخاطب در نظر گرفته شده فراتر میرود و به آفرینش نقشی منحصر به فرد برای هر مخاطب میرسد؛ بازیای که با مطرح کردن انسانیترین مفاهیم نظیر اخلاق از یک شبیهسازی صرف نیز بسیار فراتر میرود.
در مواجه با Red Dead Redemption 2 سوال این نیست که بازی چه قدر میتواند شما را سرگرم کند، سوال این است که شما چه قدر میخواهید سرگرم شوید؟
بررسی بازی Red Dead Redemption 2 در دنیای بازی به قلم رضا قرالو


Death Stranding
آخرین ساختهی معروفترین چهرهی صنعت بازی، یکی از بحث برانگیزترین بازیهای سال گذشته بود. از همان تریلر معرفی Death Stranding در کنفرانس خاطرهانگیز سونی در E3 2016، مشخص بود که با فوران آزادی جناب کوجیما برای به کار گیری ایدههای شخصیاش طرف هستیم؛ ایدههایی به قدری شخصی که احتمالا پیش از دلارهای بیانتهای سونی، کونامی اجازهی پیادهسازی آنها را به کارگردان اینفلوئنسر قصهی ما نمیداد.
نتیجه نیز بازی به شدت شخصیای است. منطقی است که مخاطبی (مخاطبنمایی) که تعامل را در بازیهای ویدیویی صرفا با فشردن چند دکمه در زمان و مکان از پیش تایین شده میشناسد، Death Stranding را «شبیهساز کولبری» مینامد، نمیتوان از چنین فردی خرده گرفت. یا کسی که بازی آنلاین را با «تو بردی تو بردی چلوکبابو تو خوردی» میشناسد، سخت است درک کند که دارک سولز، Nier: automata و Death Stranding نیز بازیهای آنلاینی هستند؛ یا درصد قابل توجهای از مخاطبان صنعت گیم (به قول خود کوجیما آمریکاییها) که عادت کردهاند در مقابل نمایشگر خود بنشینند، داستان بازی همانند یک فیلم به چشم و گوششان برسد و در زمانی که بازی برایشان تعیین میکند چند کله را بترکانند، طاقت پرسه زدن در یک جهان پساآخرالزمانی سوت و کور را نخواهد داشت.
البته دقیقاً در همین زمینهی فیلم بودن انتقادهای شدیدی به کوجیما وارد است، از کات سینهایی که حجم قابل توجهای از روایت را به دوش میکشند گرفته تا قرار دادن یک فیلم سینمایی در انتهای بازی و تریلرهای عریض و طویل؛ به نظر من «عقدهی سینما» در کارگردان مشهور صنعت بازی وجود دارد؛ برخی از بزرگان هالیوود برای بازی ساختن با کوجیما مشتاق هستند و او برای فیلم ساختن با آنها.
بگذریم، Death Stranding برای هر کسی نیست، میتوان آن را به برخی فیلمهای سینمای غرب که در عین مین استریم بودن مخاطبهای محدودی دارند تشبیه کرد(از جمله فیلمهای لینچ، برگمان، هانکه و…). برای عدهای Death Stranding غیرقابل تحمل است و برای عدهای بهترین بازی سالی که گذشت. Death Stranding حتی در همین بحث بازی سال نیز بسیار بحث برانگیز بود، چه در گیم اواردز که جایزه را نبرد، و چه در دیبازی که بهترین بازی سال شد… .
بررسی بازی Death Stranding در دنیای بازی به قلم حامد محمدپور


Astral Chain
وقتی راجع به بازیهایی با محتوای فراوان حرف میزنیم، یکی از مهمترین عاملهای مطرح «سرگرمکننده بودن» بازی است. سرگرمکننده بودن البته به خودی خود ربطی به کوتاه یا بلند بودن بازی ندارد. چه بازیهای کوتاهی که میتوانند در مدت کوتاه خود به خوبی مخاطب را سرگرم کنند(برای مثال What Remains of Edith’s Finch)، چه بازیهای بیمحتوایی که سرگرم کننده هستند(برای مثال: Candy Crush) و چه بازیهای وسیعی که نمیتوانند سرگرم کننده باشند(برای نمونه: Anthem). استودیوی خوشنام پلتینیوم گیمز استاد ساختن بازیهای سرگرمکننده است، اما برخی بازیهای این استودیو، مثل بایونتا، در عین سرگرم کننده بودن، محتوای کافی برای پوشش دادن تمام تعطیلات یک فرد را ندارند؛ در نتیجه حتی بدون توجه به جدید نبودن آنها، نمیتوان آنها را در این لیست قرار داد.
آخرین بازی منتشر شده از طرف این استودیو اما چنین بازیای نیست. Astral Chain که یکی از بهترین انحصاریهای نینتدو در سالی که گذشت بود، با ترکیب فرمول سرگرم کنندهی پلتینیوم گیمز با محیطهای متنوع و سیستم شغلی قهرمان بازی که یک پلیس است، تجربهای بسیار لذت بخش و در عین حال عمیق را فراهم آورده. اگر وسواس انجام تمام ماموریتها و دستیابی به تمام اهداف را داشته باشید یا اصطلاحا بخواهید بازی را شخم بزنید، Astral Chain توانایی این را دارد که روزهای متمادی، چه پشت نمایشگر و چه کنسول در دست، شما را در دنیای رنگارنگ و اتمسفر منحصر به فرد خود غرق کند.
به نظر من نینتندو در کمپین تبلیغاتی Astral Chain کمکاری کرد و این بازی آن طور که باید دیده نشد. با این حال، Astral Chain بدون شک میتواند در سالی که گذشت در کنار بازیهایی نظیر سوپر ماریو سازندهی ۲، Fire Emblem: Three Houses، عمارت لوییجی ۳ و… سر خود را به عنوان یکی از بهترین انحصاریهای نینتندو بالا بگیرد.
بررسی بازی Astral Chain در دنیای بازی به قلم صادق شجاعی فرد
در انتها باید به بازیهایی اشاره کنم که جای خالی آنها در لیست حس میشود اما از آن جایی که تلاش شده تا از هر سبک تنها یک نماینده در لیست حضور داشته باشد، از این لیست غایب بودند. بازیهایی که هرکدام بسیار درگیر کننده و پرمحتوا هستند، عناوینی از جمله: Fire Emblem: Three Houses، Monster Hunter World: IceBorn، Destiny 2: Shadowkeep و عناوین قدیمیتری نظیر پرسونا ۵، Nier: Automata، ویچر ۳ و…
شما این روزها مشغول تجربهی چه بازی هستید؟
civ5 :)
چه پیشنهاد عالیای
سری «تمدن» واقعا بازیهای لذتبخش و طولانیای هستند؛ البته نسخه پنجم برای قرار گیری در این لیست قدیمی شده، ولی نسخه ششم به خصوص با گسترش دهندههایی که دریافت کرده حسابی روی بورسه.