بهترین دیالسیهای فرامسافتور
انتشار بستهالحاقی الدنرینگ، همانطور که از شرکت فرامسافتور انتظار میرود، طوفان به پا کرد. نمرههای درخشان از طرف منتقدین و هیجان گیمرها از هر سو سرازیر شده است و بار دیگر این استودیو ثابت کرد که حتی در دوران بحرانی امروز در صنعت بازیها، کیفیت را بر کمیت ترجیح میدهد و صرفا دنبال دوشیدن از موفقیت الدنرینگ نیست. فرامسافتور همیشه در سمت مصرفکننده بوده و در کنار آنها ایستاده است. با بخش مقالات دنیای بازی همراه باشید تا بهترین دیالسیهای فرامسافتور را بررسی کنیم.
این همان نکتهای است که این استودیو را از دیگر شرکتهای بازیسازی جدا میکند. بستهالحاقی الدنرینگ، Shadow of Erdtree مملو از محتوای درخور، باسفایتها به یاد ماندنی، تکههای روایی جذاب و کلی ادوات جنگی است. در این مطلب به بهانهی انتشار این دیالسی، تصمیم دارم بهترین بستههای الحاقی شرکت فرامسافتور را رتبهبندی کنم.
- به دلیل کیفیت بالای آثار استودیو From Software، رتبهبندی کیفی دقیق میان بازیها یا دیالسیهای این شرکت کار سادهای نیست.
فهرست بهترین دیالسیهای فرامسافتور
بهترین DLCهای فرام سافتور: رتبه ۷- Dark Souls 2: Crown of the Sunken King
به عنوان مدافع بازی دارکسولز ۲ متوجه نقدهایی که مسئلهی بالانس بازی را مطرح میکنند هستم. به عقیدهی من سازوکار دارکسولز ۲ در گیمپلی خود به این سمت رفته است که تجربه بازی را به اصطلاح هاردکورتر کند. موضوعی که حائز اهیمت است، اضافه شدن قابلیت Adaptability است. این متغیری است که سرعت عمل شما را در انجام کارهایی مانند خوردن فلاسک بالا میبرد و به طور کلی مقاومتهای شما را بالاتر میبرد. اثرگذاری Adaptability یا «سازگاری» بیشتر از چیزی است که گیمر معمولی متصور است. در وهله اول باید در نظر بگیرید که مجبورید سولهای خودتان را برای Adaptability نیز خرج کنید. نتیجه این موضوع، کم شدن سرعت قدرتگیری شما است. بحث دوم هم که همانطور پیشتر مطرح کردم، سرعت عمل شما در انجام اعمال حساسی است که اساس ژانر سولزبورن روی آنها چیده شده است. به طور کلی ایرادی که به این عنوان اطلاق میشود، دشواریای است که لزوما لذتبخش نیست و پاداش جالبی ندارد.
چیزی که بسیاری از آن غافل هستند، تاثیری است که طراحی دارکسولز ۲ بر ساختار جهانباز الدنرینگ گذاشته است. همانطور که کارگردان دارکسولز ۲، یوئی تانیمورا به عنوان کارگردان دوم الدنرینگ در کنار میازاکی کار کرده است.
بستهالحاقی دارکسولز ۲ نیز از همین مشکل رنج میبرد. در این دیالسیها بعضی از آزاردهندهترین و به قولی « رو مخترین» مناطق کل مجموعه فرنچایز به بازی اضافه شده است؛ مناطقی که درست به همان اندازه که از منظر روایی پربار هستند، از منظر گیمپلی خستهکننده. Brume Tower دژی زیبا که با چندین دشمن ویژه، Ashen Idols محافظت میشود. با اینکه به شخصه فضا و طراحیهای دارکتر Sunken King را ترجیح میدهم که در مجموعهای از هرمهای آزتکی، زیرزمین تشکیل شده است، به نظر میآید که دیالسیهای بازی Dark Souls 2 بیشتر نشانگر این موضوع هستند که چقدر مناطق و نقشههای سولز میتواند اعصاب خردکن باشند.
این دیالسی از سهگانهی Lost Crown، همانطور که دارکسولز ۲ به دلایل مختلف از دید مخاطبین سطح پایینتری نسبت به دو عنوان دیگر سهگانه سولز دارد، در پایینترین بخش لیست ما قرار گرفته است.
بهترین دیالسیهای فرامسافتور: ۶– Dark Souls 3: Ashes of Ariandel
اولین از دو بستهالحاقی دارکسولز ۳، یعنی «خاکسترهای آریندل»(Ashes of Ariandel) بار دیگر به دنیای نقاشیها که در دارکسولز ۱ با آن آشنا شدیم، باز میگردد.
در حالی که دیالسی Ringed City فضا را برای پردهی نهایی سهگانه دارکسولز آماده میکند، Ashes of Ariandel (اولین بسته الحاقی دارکسولز۳) در دنیایی به نسبت کوچک و پراکنده رخ میدهد. منطقه برفی، زمینی است پر از جنگجوهای دشوار و همچنان که بسیار زیبا است، بیش از اندازه اضافه و اختیاری به نظر میرسد. البته لازم به ذکر است که این منطقه گرهی داستانی مهمی در مورد یکی از باسهای پر طرفدار دارکسولز ۱ ارائه میدهد.
شیرهی اصلی بستهالحاقی تا زمانی که Sir Vilhelm و Sister Friede را در صومعه ملاقات نکنید، برملا نمیشود. فرامسافتور ضعف تنوع دشمنها در دیالسی را اینجا جبران میکند؛ با قرار دادن یک باس جذاب با ۳ فاز داخل دیوارهای کلیسا. تنها بخش دیگر دیالسی آرنای PvP است که در پس باسفایت هیجان انگیز قرار دارد.
نکتهی جلب دیگری که اشاره به آن خالی از لطف نیست مربوط به زمانی است که بازیکن به ویلهلم میرسد. او خیلی عادی، نقدی ورای ماهیت بازی به بازیکن میکند و او را متهم میکند که چرا حتما نیاز داری «هر رازی را برملا کنی» حتی اگر برملا کردن آن در نهایت دنیا را نابود کند. موضوع اصلی هر دو بسته الحاقی دارکسولز ۳ این ایده است که ساکنین دنیای دارکسولز میدانند که پیشرفت بازیکن در سیر بازی به معنای نابودی دنیا و ساکنین آن خواهد بود. این موضوع نمونهی خوب و جذاب فراروایت (به معنای قصهگویی خارج از چارچوب و ساختار بازی) است.
۵– Dark Souls 2: Crown of The Ivory King
آخرین عنوان از دیالسیهای سهگانه دارکسولز ۲ یک سر و گردن از دو عنوان قبلی چه از لحاظ قصهای که به بازی اضافه میکند و همینطور یک باسفایت نهایی فوقجذاب، بالاتر و تافتهی جدا بافته است.
همانطور که دو دیالسی Sunken King و Old Iron King از مکانیکهای جدیدی بهره بردند تا به طور خاص درجه سختی بازی را بالا ببرند، بسته الحاقی The Ivory King به لطف سرزمین پادشاهی Eleum Loyce حس و حال یک محیط کاملا جدید را میدهد.
از همان لحظهای که قدم به «الیوم لویس» میگذارید، هر چالشی که جلوی شما قرار میگیرد، ربطی به داستان تراژیک «آلسانا» و «آیوری کینگ سوخته» دارد. به طور خاص گرهی اصلی گیمپلی بازی است، که شامل آزاد کردن چندین شوالیه زندانی الیوم لویس و در نهایت به یکی از خاصترین باسفایتهای کل مجموعه ختم میشود. باسفایت نهایی دیالسی این ایده که با چند باس به طور همزمان جنگیدن را گرفته، روی سرش میچرخاند و طوری میشود که بازیکن باید لشکر کوچکی برای خودش جمع کند تا با دشمن اصلی بجنگد. میتوان همانطور که در ابتدای متن به آن اشاره شد. سازوکار اصلی این باسفایت را به باسفایت «ژنرال رادان» در الدنرینگ نسبت داد (کارگردان دارکسولز۲ به عنوان کارگردان دوم الدنرینگ فعال بوده است).
با اینکه تا به اینجا دیالسیهای سهگانه دارکسولز ۲ انتهای لیست ما قرار دارند، همچنان مجموعه بستهالحاقی جاهطلبانهای بود که بندهای روایی بینقصی را اضافه میکنند که فاصلهی خالی بین دارکسولز ۱ و دارکسولز ۲ را پر میکنند. Manus غول آخر اولین بستهالحاقی دارکسولز، سایهی تاریکی بر رویدادهای دارکسولز ۲ و دیالسیها آن افکنده است. این ایده که دنیای دارکسولز دورانهای تاریخی مشخصی دارند و در آن پادشاهیها و فرهنگهای متنوعی وجود دارد، مهمترین دستاورد روایی بازی دارکسولز ۲ و DLCهای آن است.
۴– Dark Souls 3: The Ringed City
مهمترین ماموریت بازی دارکسولز ۳ پایان دادن به داستانها و رویدادهایی است که با اولین بازی آغاز شد. بستهالحاقی دوم بازی، The Ringed City با بردن بازیکن به رینگسیتی، سرزمین Pygmy Lords که اولین بار در دارکسولز ۱ از آنها رونمایی شد، قرار است به عنوان فصل آخر سهگانه دارکسولز باشد.
رینگسیتی در ردهی بالای بهترین شهرهایی است که در فرنچایز سولز معرفی میشوند. دیوارهای سرزمین را میتوان دید که به درون خود شکل میگیرند؛ انگاری که به داخل گردابی کشیده میشوند.
دشمنانی که در شهر میچرخند، هم در مبارزه دفاعی بازیکن مقابل آنها و هم در جنگیدن بازیکن با آنها، در طراحیشان فعال هستند. مانند فرشتگان مرگ که به واقع از آسمانها محافظت میکنند و همینطور به ارادهی خود جهنم را بر سر بازیکن آوار میکنند. همینطور Judicators که ارتش ارواح را ظاهر میکنند تا از شهر محافظت کنند. پس زمانی که بازیکن در نهایت داخل دیوارها عمیقتر میشود و از زمان و مکان گذر میکند، به یکی از بهترین مبارزههای شمشیرزنی در بازی میرسد. غول آخری جذاب که تلفیقی از یکی از بهترین باسهای بستههای الحاقی دارکسولز، یعنی Artorias The Abyss را به یاد میآورد.
مروارید اصلی مخفی در رینگسیتی، همگرایی خطوط روایی با قدمتی است که در کل مجموعه برای مخاطب تعریف شده است. گروههایی وجود دارند که همچنان پیرو فرقه «گویین، لرد سیندر» هستند و درست مانند Ashes of Ariandel، رینگسیتی مأمن یکی از بهترین NPCها است که بازیکن را برای تمام جاهطلبیهایش قضاوت میکند. درست به عنوان حائل کتابی که سهگانهی دارکسولز است، رینگسیتی جایزهی پیروزی است و از منظر روایی تا جایی که در دارکسولز منطقی است، داستان بسیار واضح و مستقیم بیان میشود.
بهترین بستههای الحاقی شرکت فرام سافتور: رتبه ۳– Dark Souls: Artorias of the Abyss
اولین بستهالحاقی فرنچایز دارکسولز، Artorias of the Abyss قالب کلی دیالسیهای آینده فرنچایز را شکل داد و یکی از بهترین بستههای الحاقی شرکت فرام سافتور بوده و هست. زمانی که فرامسافتور محتوای دیالسی را به صورت یکپارچه در بازی اصلی، با اضافه کردن پرتالی مخفی تبیین کرد، گسترهی وسیعی از فرصتها برای فرنچایز باز شد. بعد از این رویداد، همهی بازیهای سولز راهی مخفی در خود داشت که میتوان با استفاده از آن به محیطهای جدید و یا زنجیرهی کوئست دیالسی رسید. محیط و کوئستهایی که بعد از انتشار بازی اصلی تحت عنوان دیالسی در دسترس قرار میگرفت.
دیگر موارد، مانند باسهای سنجش سختی بازی (Gate Keeper Boss)، محوطههای اختصاصی PVP و… میرفتند که به محتواهای اصلی و پایه بازیهای فرامسافتور تبدیل شوند. و البته یکی از بهترین (بعضا تراژیکترین) باسفایتهای تمام فرانچایز در پس بستهی الحاقی مخفی ماند. حائز اهمیت است که در نظر بگیریم منطقهی جدید Oolacile هم «منس» را معرفی کرد، پدر مغاک، کسی که تاثیر آن تا دارکسولز ۳ لمس میشود.
با انتشار Artorias of the Abyss، فرامسافتور نشان داد که صرفا برای افزایش مدت زمانی که بازیکنان در بازیاش صرف کنند، دیالسی منتشر نمیکند. بستههای الحاقی در دارکسولزها به قولی غوغا بهپا میکنند، خطهای مهم روایی را پایان میدهند و کامل میکنند در حالی که همچنان، فرامسافتور، بازوی تنومند طراحی محیط و دنیاسازی خود را به رخ میکشد. باسفایتها نیز همیشه یک سری از بهترین مبارزات کل مجموعه هستند یا حداقل بسیار دشوارتر.
آیا تجربه ریمستر- ریمیک بازی ها یک تجربه تکراری است؟
۲– Bloodborne: The Old Hunters
در محلهی صومعه Cathedral Ward، بعد از سنگ قبرها، موجودی چندشآور و اسرارآمیز شما را به «کابوس شکارچیان»(Hunters Nightmare) میبرد، مظهر دستاوردهای جاهطلبانه فرامسافتور، یعنی بلادبورن.
دیالسی The Old Hunters بستهالحاقی کامل و سه بخشی است که بازیکن را به کابوس لاوکرفتی درست حسابیای میبرد که هر چه بیشتر درون آن کند و کاو کنید، بیشتر مرموز و بدشگونتر میشود. The Hunter’s Nightmare طوری شروع میشود که انگار صرفا یک محلهی دیگر برای گشت و گذار است، اما به محض اینکه بازیکن به «لودویگ» میرسد، درمییابد که تیره و تارترین راز بلادبورن در پس دیالسی Old Hunter پنهان است.
«برج ستارهشناسی»(Astral Tower) آزمایشگاهی تحقیقاتی که برای آزمایش روی انسانها استفاده داشت، یکی از مشمئزکنندهترین منابع داستانیای است که فرامسافتور ساخته است و در رأس آن مبارزهای با غول فراموشنشدنی Lady Maria.
زمانی که شکارچی از او میگذرد، فرامسافتور نشان میدهد که به واقع بلادبورن، بازی ترسناک لاوکرفتیای است که به طور مستقیم از داستان The Shadow Over Innsmouth اچ.پی.لاوکرفت، اقتباس کرده است. روستای ماهیگیری معروف داستان کوتاه لاوکرفت، در این دیالسی تداعی شده است. زیر باران خشن و مدفون زیر مه، روستای هزاتو مانند، در حالی که ماه خوفناک خیلی پایین، خیلی عجیب نزدیک به زمین، در آسمان است و بالای سر، دهکدهی ماهیگیری، کابوس کوچکی است که به حقیقت پیوسته.
دیالسی The Old Hunters بازی بلادبورن را میگیرد و قطره قطره آن را به تکامل میرساند. حتی اگر تنها بستهالحاقی منتشر میشد، بلادبورن همچنان شاهکار میماند، اما از آنجایی که (مانند همهی دیالسیهای فرامسافتور) Old Hunters روی سنگبنای عنوانی شاهکار مانند بلادبورن چیده شده، بازیای را تکمیل میکند که خودش همواره از تمام وجوه بینقص بود. اینجا است که میفهمیم زمانی که از بهترین دیالسیهای فرامسافتور صحبت میکنیم، صرفا محتوای اختیاری نیست، بلکه از واجب هم واجبتر است.
بهترین دیالسی فرامسافتور: ۱– Elden Ring: Shadow of Erdtree
تا به اینجا شش بسته الحاقی شرکت فرامسافتور لیست شد و نتیجه چیزی نیست جز اینکه فرامسافتور در کاری که میکند ماهر و جاهطلب است. اگر نگاهی دوباره به لیست بیاندازید میبینید در این دورانی که بستههای الحاقی بیشتر با اهداف تجاری و محتواهای زرد با هزینههای بالا منتشر میشوند، ما Old Hunters, Artorias of the Abyss و دیگر از بهترین DLCهای فرام سافتور را داریم که هر کدام را به تنهایی تریلی هم نمیکشد. اما جاهطلبی عارفانهی فرامسافتور بیشتر از این حرفها است.
بازی الدنرینگ با ساختار جهانباز خود ستون جدیدی به ژانری که From Software به آن معروف است اضافه کرد. ساختاری که حتی فکرش را نمیکردیم به آن نیاز داشتیم، اما زمانی که مزهاش را زیر زبان خود چشیدیم، مست و مدهوش آن شدیم. همین حالا هم فرامسافتور مرزهای تعالی خود را جابهجا کرده است. اما نه! این تیم بازیساز پا پس نمیکشد.
زمانی که بستهی الحاقی الدنرینگ، Shadow of Erdtree معرفی شد، طرفداران فرامسافتور، خوشحال شدند، اما روح هیچکدامشان، از یکی از بهترین دیالسیهای فرامسافتور که در انتظارشان بود، خبر نداشتند. در این بستهالحاقی به واقع مرز بین دنباله و دیالسی جابجا شد. Shadow of Erdtree بزرگ است؛ خیلی بزرگ. اینبار نه تنها خطوط روایی جذاب بازی به سرانجامهای خاص خود رسیدند و البته هوشمندانه چند بخش همچنان به عهدهی مخاطب گذاشته شد تا در تخیلاتش بکاود و از روایت لذت ببرد، بلکه دیالسی پر است از دانجنهایی که حتی نسبت به دانجنهای بازی اصلی، ساختار بهتری دارند، باسفایتهایی که یکی از دیگری به یادماندنیتر و زیباتر هستند و حدود ۳۵ قطعه موسیقی پررنگ و لعاب که همگی تجربهای بسیار خاص و به یادماندنی را برای بازیکن به ارمغان میآورند.
طراحی محیطی که در دارکسولز ۱ با آن مواجه هستیم، هیچگاه در عنوانهای بعدی فرامسافتور تکرار نشد، اما باید اعتراف کنم که شوکه شدم، وقتی متوجه شدم که ساختار جهانباز Shadow of Erdtree با مقیاسی بسیار بزرگتر، از همان قواعد لولدیزاین محشر بازی دارکسولز ارجینال پیروی میکند. همین موضوع در طراحی جهانباز بازی میتوانست نظرم را به تنهایی معطوف خود کند. اما سناریوهای گشت و گذاری که فرامسافتور برای بازیکن طراحی کرد، هر لحظه بازیکن را تشنهی دیدن، شنیدن و گشتوگذار بیشتر میگذارد. ناگفته نماند، چندین ادوات در کلاسهای کاملا جدید نیز در دیالسی به بازی اضافه شده است که میتواند انگیزهی کاملا مناسبی برای بازیکنان معمولیتر در گشت و گذار و تجربهی درست دیالسی باشد.
در Shadow of Erdtree از شخصیتهایی رونمایی شد که از زمان انتشار بازی اصلی تا به الان همه منتظر دیدن آنها بودند. در این چند سال بسیار تئوریهای روایی توسط طرفداران مطرح شده بود که به واقع همهی آنها جذاب بودند، اما شرکت فرام سافتور همچنان توانست قصهای بگوید که هیچکس نمیتوانست آن را پیشبینی کند.
چالش مهمی که در طراحی دیالسی عنوانی مانند الدنرینگ وجود دارد، بحث تعادل شخصیت بازیکنان برای ورود و گذراندن محتوای الحاقی است. این موضوع نسبت به عنوانهای قبلی متفاوت است، چرا که با توجه به ساختار خاص الدنرینگ، بسیاری از بازیکنان لولهای بسیار بالا دارند در حالی که بسیاری دیگر آنچنان سطح بالایی نیستند. خیلی هوشمندانه فرامسافتور با سیستم Shadow Tree Blessing این چالش را پشت سر میگذارد.
فرامسافتور با توجه به موفقیت تجاری الدنرینگ میتوانست به روشهای مختلف (درست مانند استودیوهای دیگر) به اصطلاح از شیر الدنرینگ بدوشد. اما استودیو From Software تصمیم گرفت تنها یک بستهالحاقی تمام و کمال برای الدنرینگ منتشر کند. جدا از فن بازیسازی این تیم، جا دارد به اخلاقیاتی که فرامسافتور در وضع امروز صنعت بازیها از خود نشان میدهد نیز اشاره کرد و به وجود آنها ببالیم و خوشحالم باشیم که طرفدار فرامسافتور هستیم.
این بود لیست بهترین دیالسیهای فرامسافتور در وبسایت دنیای بازی. نظر شما در مورد بهترین DLCهای فرام سافتور چیست؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید👇