LIMBO | فوران خلاقیت از ذهنی تاریک

در ۱۳۹۰/۰۵/۲۰ , 01:55:50
پی سی گیمینگ (PC Gaming)

این روزها بازی های کوچک و بزرگ می آیند و میروند، می آیند و میروند و می آیند و می روند. گاهی برخی از بازی ها در این چرخه ی دوسویه خود را نشان می دهند، پیام خود را می رسانند و اگر کمی، فقط کمی به دل بازیباز بنشینند دیگر رفتنی برایشان در کار نیست، خاطره ساز می شوند و در ذهنتان می مانند. این روزها تعداد محدودی از بازی های کوچک مستقل و آرکید بین خیلی از بازی های بزرگ و پرآوازه گل می کنند و وقتی می آیند دیگر رفتنی در کارشان نیست. بازی هایی که نه از Frostbite استفاده می کنند و نه Motion Scan دارند و نه هایپ های حبابی پشتشان است و بسیاری “و نه” دیگر! عناصری که این بازی ها معمولا از آن ها برای شاهکار شدن و مهمتر از آن ماندگار شدن، استفاده می کنند خیلی ساده است، کم خرج و البته پر مغز. خلاقیت و ابتکار، استفاده از ایده های نو، سادگی و هنر از جمله ی این عناصر اند. یادمان نرود که پورتال چگونه به یک بازی پر آوازه و مشهور تبدیل شد. ایده های ناب همیشه به موفقیت می رسند. بی جهت نیست که سران اپیک به این نتیجه رسیده اند که بازی های کوچک و آرکید های کم هزینه و کم قیمت تهدیدی برای بازی های بزرگ اند!

لیمبو، پر است از خلاقیت و هنرمندی، ایده های ناب و سادگی. رمز موفقیت لیمبو همین ها هستند. در نگاه اول لیمبو یک بازی ساده و خسته کننده است که هیچ چیز جذابی ندارد. اما به واقع این طور که نیست هیچ دقیقا خلاف این هم هست، در واقع لیمبو در همان بدو آشناییش خود را به شما ثابت می کند، کم کم و با رد کردن مراحل و چشیدن طعم خوش لیمبو می فهمید که این بازی چه گوهری دارد. متوجه می شوید که لیمبو یک بازی خاص است. یک بازی زیبا است و هیچ کم و کاستی ندارد.

حس گمشده
اولین چیزی که از لیمبو دستگیر مخاطب می شود، اولین چیزی که توی چشم میزند و توجه شما به آن جلب می شود، سبک هنری دقیق و طراحی فوق العاده ی بازی است. گرافیک هنری بازی حرف ندارد. تقابل تاریکی و روشنایی به خوبی در جای جای بازی نشان داده می شود و این اولین ویژگی خاص لیمبو است. لیمبو در سایه روشن های صفحه ی مات حرکت می کند و در لحظه لحظه ی بازی حس گمشده ای موج میزند. بازی از این جهت که دارای این سبک خاص هنری است، اتمسفر گیرایی دارد. وقتی در بازی غرق شوید می فهمید که همه چیز لیمبو به این سایه روشن های خاص گره خورده است.
پسرک با چشم های سفید و براق خود پشت به نور در فضایی پر از جزئیات و پر از خطرات پیدا و پنهان حرکت می کند و همین حرکت اوست که صحنه های هنری به یادماندنی را خلق می کند.
جزئیات بازی خوب است. در یک پس زمینه ی سفید و پرتوهای پراکنده ی نور که صحنه های بدیعی را خلق می کنند، با حرکت در میان چمنزار، روی سقف هتل و مکان های دیگر که هر کدام جزئیات خود را به خوبی دارند، هر آن چه که توقع دارید ببینید، دیده می شود. هیچ وقت فکر نمی کردم که افتادن در آب و غرق شدن پسرک به این زیبایی نشان داده شود. به واقع بازی از این لحاظ هیچ نقصی ندارد.

نور پردازی در بازی غوغاست! نمی توان از صحنه های فوق العاده زیبایی که به واسطه ی نور و تاریکی به وجود می آیند چشم پوشی کرد.
یکی دیگر از نقاط قوت بازی در ارتباط با جلوه های بصری، فیزیک فوق العاده ی بازی است. فیزیک طبیعی بازی به دنیای آن حیات بخشیده است. در واقع همه چیز با همان دقت و کیفیتی که باید، تخریب پذیر و شکننده اند. علاوه بر آن تمام مبانی فیزیکی حرکت به خوبی در بازی پیاده شده است. به عنوان مثال شکستن و خرد شدن جعبه ی چوبی، سر خوردن و افتادن سنگ و … از سراشیبی و یا حرکت دورانی زنجیر به طرزی باورنکردنی طبیعی جلوه می کند. سقوط و حرکت پسر بچه که بماند! فیزیک بازی عالی است و انکار ناپذیر است.

حسی که بازی به بازیباز القا می کند، تلفیقی از حس تنهایی و ترس همراه با اشتیاق به رسیدن به مقصد است. این حس با نگاه های پسرک، با راه رفتن او، با موانع کشنده ی روبرویش و با سبک هنری خاص گرافیک آن به خوبی منتقل می شود. در بازی هیچ عامل کمک کننده وجود ندارد. شما می بینید که می توان با یک همراه به خوبی فلان مانع را رد کرد، اما پسرک تنهاست، باید به تنهایی از پس آن بر بیاید و باید به تنهایی مانع را رد کند. باید زنده بماند و باید به مقصد برسد و در این راه هیچ کس به او کمک نمی کند. حتی بازی HUD ندارد! هیچ علامت و نشانه ای دیده نمی شود. پسرک تنهای تنهااست و این حس به خوبی به شما منتقل می شود. از طرفی پسرک باید به مقصد برسد، شما می دانید که با رد کردن این مرحله، با حل کردن این معما و پشت سر گذاشتن این خطر، چالش و معمایی دیگر در انتظارتان است. شاید همین عامل مشتاقانه شما را به ادامه دادن و رد کردن مراحل ترغیب می کند ولی اگر هدف پسر بچه را در نظر بگیرید، دنیای لیمبو نظیر یک جهنم تاریک و خاموش است که برای رهایی از آن باید حرکت کرد و باید موانع را پشت سر گذاشت و این جاست که خاصه ی دیگر بازی رونمایی می شود. پس پیش به سوی زندگی … نجات آن که دوستش دارد هدف پسرک است و شما این را درک می کنید، آری پیش به سوی زندگی!

غیرممکن های ممکن
فرض محال که دنیای شگفت انگیز لیمبو واقعی باشد! آیا می شود آدم عاقلی را درون دنیای لیمبو رها کرد و انتظار داشت با دیدن کلید کنترل جاذبه، اهرم چرخاندن صفحه و … جا نخورد؟ بعضی چیزها هستند که به عقل انسان که هیچ، به عقل جن هم نمی رسند. لیمبو پر است از این چیزهای خارق العاده.

یکی از محسّنات لیمبو وجود دنیای فراتر از تصورات ما است. دنیای که در آن هر غیر ممکنی، ممکن می شود. هر سختی آسان می گردد و هر خیالی تبدیل به واقعیت می شود. خلق این دنیای عجیب حرکت هوشنمدانه ای بوده تا به کمک آن، سازنده هر چالشی که دلش می خواهد، هر اتفاقی که به نظرش زیبا می آید و هر جور وصله ی ناجوری که فکرش را بکنید در بازی بگنجاند و سپس به شما بگوید، این عروسک را به حرکت در آور، از موانع رد شو و دخترک را نجات بده!

ایده ی کنترل جاذبه و تغییر آن، به عنوان یک سلاح قدرتمند در دست بازیباز چالش ها و معماهای جالبی را به وجود آورده است. یکی از نو آوری های بازی همین ایده است. کنترل جاذبه معماهای پیچیده و تو در تویی را به وجود می آورد که به راحتی قابل حل است، فقط کافی است بفهمید از کجا شروع کنید. گاهی مجبور هستید جاذبه را وارونه کنید و مسافتی را طی کنید تا روی یک تیغه ی ارّه ی بزرگ نیفتید و تکه پاره نشوید و گاهی مجبورید جعبه ای را چسبیده به سقف هوا (!) حرکت دهید و به جایی برای بالارفتن از آن برسانید و … و برای انجام دادن این کارها فقط چند ثانیه فرصت دارید. برای این که موفق شوید ناگزیر باید چندین و چند بار یک عمل را تکرار کنید. به نظر می رسد داشتن پشتکار برای رد کردن مراحل لیمبو شرطی لازم و ضروری است.

یکی دیگر از ایده های به کار گرفته شده ی بدیع لیمبو، اهرم های چرخش صفحه است. به کمک این اهرم ها می توانید صفحه را به حالت چرخش در آورید و به حرکت خود ادامه دهید. در این حالت ممکن است سنگی که درون گودالی گیر کرده ناگهان با چرخش صفحه از گودال خارج شده و به طرز تهدید آمیزی به سمت پسرک روانه شود. این جاست که سرعت عمل شما به چالش کشیده می شود. باید در لحظه عکس العمل نشان دهید و اگر غفلت کنید باید خود را برای تکرار این بخش آماده کنید. همان طور که گفته شد، سرعت عمل هم از شروط لازم و ضروری است.

البته در جاهای دیگر بازی هم مجبورید تا ذهن خود را باز نگه دارید و چشمانتان را بیش از پیش با دستانتان هماهنگ کنید و به موقع واکنش نشان دهید. وقتی روی “HOTEL” راه می روید و هر لحظه ممکن است برق پسرک را نفله کند، وقتی که روی سطح شیب دار سر می خورید و باید در لحظه بپرید و کلید اکشن را فشار دهید تا صفحه بچرخد و … اگر به موقع عکس العمل نشان ندهید باید دوباره سعی کنید. هر چند دوباره سعی کردن تنها به خاطر عکس العمل نابه هنگام به وجود نمی آید و گاهی برای فهمیدن این که چه کار باید کرد، بارها و بارها پسرک را به کشتن می دهید! بماند که بعد از این که فهمیدید چکار باید کرد، چند باری میسوزید تا یاد بگیرید آن کار را درست و به موقع انجام دهید. برای رد کردن هر یک از مراحل یکی از شرط های لازم و ضروری، چندباره سعی کردن و سوختن های پیاپی است!
با این که نمی شود ایراد درست و حسابی به گیم پلی لیمبو وارد کرد، اما یکی از چیزهایی که مرا آزار می داد، پریدن های بد پسرک از روی فلان جا، روی فلان جای دیگر بود. نمی خواهم به بازی که همه چیزش به اکمله وجود دارد ایراد بنی اسرائیلی بگیرم، اما به عنوان مثال در یکی دو مرحله ای که باید از روی نردبان چرخدار (مثل صندلی چرخدار!؟!) به جای دیگر می پریدیم، با این که بیش از چندین و چند بار تلاش کرده بودم و به موقع هم عمل می کردم اما پسرک به طرز آزار دهنده ای بد می پرید و خلاصه این که روی اعصاب بود، هر چند این اندک اعصاب خردی های لیمبو، به شیرینی حل کردن معمای مرحله می ارزید.

بار دیگر، تنهایی
صداگذاری بازی ممکن است به دلیل این که چیز خاصی ندارد کم فروغ به نظر برسد. اما من به شما اطمینان می دهم که سازنده ای که با این دقت و وسواس بازی را خلق کرده و برای کوچکترین چیز موجود در بازی فیزیک و رفتار خاصی را تعریف کرده است حتما به یاد یکی از اصول مهم بازی سازی یعنی صداگذاری و موسیقی (Sound) بوده است. پس قصوری صورت نگرفته و تنها به خاطر نشان دادن حس تنهایی پسرک است که در طول مراحل فقط صدای پای او، گاهی فقط و گاهی همراه با صدای باران شنیده می شود و موسیقی در کار نیست.
از طرفی صداهای مورد نیاز در بازی شنیده می شوند، مثلا وقتی تیغه ی ارّه جرقه اندازان به جلو و عقب می رود صدای آن شنیده می شود و یا صدای اهرم فلان و کلید فلان و … همه به خوبی در بازی گنجانده شده اند تا حس نکنید که به دنیایی گنگ قدم گذاشته اید.

القای حس تنهایی، از اهداف بازی بوده است و سازنده نیامده با استفاده از موسیقی بیجا تلاش های خود را نابود کند و علاوه بر آن مته ای در ذهن خط خطی شما پس از چند بار سوختن فرو کند.

LIMBO به همین سادگی، به همین خوش مزگی
می توانم بگویم که از میان بازی های شاخ و بزرگ و کوچکی که در تابستان برای اولین بار و یا حتی برای دومین بار بازی کردم، تنها لیمبو بود که مرا به معنای واقعی کلمه سرگرم کرد. لیمبو یک بازی زیبا و بی عیب و نقص بود که از هر نظر توجه مرا به خود جلب کرد و از معدود بازی هایی بود که وقتی مشغول بازی کردن آن بودم، گذر زمان برایم بی معنی بود و حس نمی کردم که تنها همزبانم در اتاق PCـی بی زبانم است! اگر چه به تنهایی پسرک توجه داشتم و برایم دردآور بود.
لیمبو نه فقط یک بازی، بلکه کتابچه ی راهنمای بازیسازی است. کتابچه ای که هر برگش را روق بزنی به رمزی میرسی که وجود هر یک از آن ها به تنهایی در یک بازی تضمینی برای موفقیت آن است. مهم ترینش سادگی است که فقط به این دلیل از آن حرفی به میان نیاوردم که سادگی در نگفتن است. لیمبو خلاقیت دارد، هنر دارد، سادگی دارد، ابتکار دارد … لیمبو هر آن چه باید داشته باشد، دارد.

امتیازات بازی (برای نسخه PC):

گرافیک: ۹ صداگذاری: ۱۰ گیم پلی: ۹ خلاقیت (به جای داستان) : ۹ جذابیت: ۸.۵ امتیاز فنی: ۹.۱ ارزش: ۹

نویسنده: سعید زعفرانی


95 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. آقای زعفرانی میشه یه منبع خوب برای دانلود بازی بهم بگی؟از هرجا که می گیرم یک مشکل رو داره اونم همون جایی که گیر کردم!من اصلا اونجا درختی نمیبینم!شاید اشکال از بازی باشه.حالا میشه به منبع برای دانلود بازی بگین؟

    ۰۰
  2. من یه جایی گیر کردم….
    شیشه رو بعد از اون هتل شکستم و اونقدر رفتم جلو تا به یه آسانسور رسیدم.میدونم که باید اون جعبه رو ببرم زیر طناب….ولی وقتی میارم بالا،توی اون سطحه که مثل الاکلنگه گیر میکنه و نمیتونم حرکتش بدم!چیکار کنم؟؟؟؟

    ۰۰
  3. سعید جان نقدت عالی بود و باعث شد برم این بازی دانلود کنم واقعاٌ این بازی تکه
    حالا یه سوال من یه جایی از بازی گیر کردم همون اولاش یه جایی میرسه که یک دریاچه ای هست که از یه قسمتی عمیق میشه بعد یه جعبه هم روی اب هست باید چی کار کنم لطفاٌ کمک کنید( یه خورده بعد از اونجایی که بازی برا بار اول تو معما ها از اون تله ها استفاده میکنه)
    —————————————
    MW3 Fighters

    ۰۰
    1. جعبه رو بکش و به سمت عقب (همونجایی که ازش اومدی) ببر، میرسی به یه درخت، جعبه رو بزار زیر پات و برو بالا، بپر روی شاخه ی روبرویی، بقیش دیگه مشخصه

      ۰۰
  4. منم لیمبو رو امروز بازی کردم. در یک کلام بگم شاهکار بود. بعد از braid، هیچ بازی کم حجمی این قدر منو تحت تاثیر قرار نداده بود. واقعا کیف کردم از این همه نبوغ و خلاقیت و البته هنر. سعید جان نقد تو هم عالی بود.
    ——————————————
    MW3 Fighters

    ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر