ترشحات یک مغز مریض؛ ضدنقد: Grand Theft Auto V
ترشحات یک مغز مریض
وقتی شاهکار نسل در سناریونویسی میلنگد...
در پی ساخت عناوینی مثل شمارهی آخر “مکس پین” و یا عناوین شاهکاری مثل “لس آنجلس نوآر” و “رستگاری: سرخ پوست مرده” شرکتی مثل راکستار شاهکاری نمیسازد بلکه شاهکارها معرف اسم این شرکت هستند. صرف نظر از بازیهایی مثل “بولی” و “کلاب نیمهشب” سری بازیهای “جی.تی.ای” عموما به نشان دادن وجههی فساد و زندگی گنگسترهای امریکایی پرداخته است که اتفاقا همان نکتهی مثبت بازی است چون در تاریخ ویدئوگیم هیچ عنوانی نتوانسته در تراز این فرنچایز به رقابت بپردازد و بازیهایی مثل “رده قدیسان” و یا “سگهای نگهبان” فقط در حال دنبال کردن ردپای جی.تی.ای هستند. اما چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است… این متن صرفا جهت ایرادات کوچکی (!) از بازی است که تبدیل به ایرادات پاچه گیر مخاطب میشود. پیشنهاد میشود در صورتی که بازی را به اتمام نرساندهاید ابدا این متن را نخوانید.
قانونی در دنیای نقدنویسی وجود دارد که میگوید “برای سنجش ارزش و اعتبار یک اثر بایستی آن را با یک اثر بالاتر از سطح خودش قیاس کرد تا ایرادات و پیشرفتها مشخص شوند.”
از آن جایی که قیاس جی.تی.ای ۵ با هم سبکهایی مثل “رده قدیسان” و یا “فرقه اساسین” فقط باعث تامین موجبات خندهی مخاطب میشود پس چارهای نیست جز این که پلان اصلی بازی را با نسخههای قبلیاش مقایسه کرد.
جی.تی.ای: سن آندریاس به عنوان یکی از بیست بازی برتر تاریخ محسوب میشود؛ عنوانی که میزان فروشش در پلیاستیشن ۲ به عنوان یک رکورد واقعا جنجالی هیچ وقت شکسته نشد. در سن آندریاس بازیکن دنبالهرو کارل جانسون – گنگستر امریکایی افریقایی – سیاه پوستی بود که اهل خلافهای خیلی بزرگ نبود و به اصطلاح لقمهی به اندازهی دهانش برمیداشت. توصیف سن آندریاس و آنتیاگونیستهای بازی واقعا تاریخی است. کسی که برای اولین بار دستش به این بازی میخورد تا میانهی بازی متوجه نمیشود که “رایدر” آنتیاگونیست اصلی بازی است و یا این که چه بلایی “بیگ اسموک” میآید. حقیقت محض این است که راکستار کارش را در سناریو نویسی بلد بود و پلان اصلی بازیاش را به خوبی برای مخاطب معرفی میکرد.ـ
در جی.تی.ای ۴ مخاطب فقط کنترل یک شخصیت آن هم “نیکو بلیک را بر عهده داشت؛ مبارزی که برای ادامه دادن به زندگیاش و در پی درخواستهای پسرعمویاش “رومن” پا به امریکا گذاشت و این سرآغاز ماجراهایی بود که باعث خلق یکی از بهترین بازیهای جهانآزاد در سالهای اخیر بود. شرح حال نیکو در آن جامعهی سرد و خشن و روحیهی مبارز طلبی او واقعا فوقالعاده بود.ـ
اما در جی.تی.ای ۵ شما میدانید (با تاکید بخوانید!) که ترور و مایکل از قبل هم دیگر را میشناختهاند پس چرا این همه شاخ و برگ اضافی؟ چرا بازی قبل از به پایان رسیدن پایاناش را لو میدهد؟ این جا دقیقا یکی از ایرادات بازی خودش را نشان میدهد. شما حداقل ۵ ساعت از بازی را در نقش ترور فیلیپس بازی میکنید. آدم میکشید، پلیس را دور میزنید و دست و به صد خلاف و جرم دیگر میزنید. راکستاریها دقیقا یک تعریف مشخص از ترور داشتهاند و صرفا او را به عنوان یک عامل اصلی و استارت موتور بازی خلق کردهاند در حالی که معلوم نیست تعریف یک نویسنده از آنتیاگونیست داستانی چیست. مثلا یک شخصیت منفی مثل ژوکر و یا واس مونتنگرو را در نظر میگیریم.ـ
ژوکر یک احمق روانی است (به این قسمت خیلی بیشتر توجه کنید) و هیچ کدام از خصوصیات و تجهیزات پیشرفتهی بتمن را ندارد اما همین روانی قصه نمیگذارد طعم خوش پیروزی را در بازی بچشید یا مثلا واس یک شخصیت کاملا مبتلا به سادیسم است ولی کاری میکند که تاثیرش حتی بعد از مرگش در داستان نیز باقی بماند و یک باز نمیشود که اسم فارکرای به میان بیاید و اسمی از واس برده نشود. حالا نقشی که ترور در جی.تی.ای ۵ یدک میکشد یک پیاده سازی نامناسب از تعریف شخصیت منفی است. اگر او شخصیت منفی است پس چرا به جز خل و چل بازی هیچ کار دیگری بلد نیست؟ چرا در ذهن مخاطب ماندگار نمیشود؟ چرا مرگش غیرمنتظره نیست؟ اگر پروتاگونیست است پس چرا بازی خلافهای ناهنجار را با جلوهی مثبت نشان میدهد؟ ببینید مکس پین هم در نسخهی سوم الکی میشود و دم به دقیقه یا سیگار میکشد یا آن قدری از خود بی خود میشود که رائول باید از روی زمین جمعش کند. این جا دقیقا یک رابطهی عمیق بین مخاطب و شخصیت اصلی شکل میگیرد؟ “عه دیدی چی شد؟ این همون مکس پینیه که یه روزی مامور پلیس نیویورک بود حالا تبدیل شده به یه عضور مافیای کثیف که به امثال خودشون هم رحم نمیکنن…” همین چند مونولوگی که ممکن است در ذهن مخاطب شکل بگیرد خودش جای تحسین و تامل برای سناریونویس بازی دارد. چیزی که در جی.تی.ای ۵ نمیبینیم.ـ
از طرف دیگر فرانکلین کمی زودتر از ترور معرفی میشود. او شخصیتی است که جا پای کرکتری مثل کارل جانسون میگذارد و به عنوان یک سیاه پوست در پس زمینهی داستان ایفای نقش میکند. هر چند که اگر یک شرکت در این میان باشد و به جزئیات و مباحث نژاد پرستی همیشگی وارد نشود راکستار است اما به هر حال مایکل یک شخصیت گنگ است. او یک رانندهی حرفهای و متولد مناطق فقیرنشین لس سانتوس است که نه مثل مایکل مزهی پول هنگفت زیر زبانش رفته باشد و نه مثل ترور یک جانی روانی است! تعریف شخصیتش فقط به کمک مایکل قابل انجام است وگرنه نمیتوان او را به عنوان یک شخصیت پخته شده در نظر گرفت هر چند که پایان دیگر بازی با او رقم میخورد ولی او خوصیات یک شخصیت نیمه تعریف شده را به مخاطب عرضه میکند.سن او نسبت به ترور و مایکل پایین تر است و فقط صرف این که پول کلانی به جیب بزند با مایکل و ترور در داستان همراه میشود ولی هیچ وقت درامی که بین ترور و مایکل حس میکنید را بین فرانکلین و هیچ شخصیت دیگری نمیبینید. مشکل دیگر داستان بازی در همین ایراد کوچک خلاصه میشود. چرا بازی باید سه شخصیت اصلی و قابل کنترل داشته باشد وقتی که میتواند با یک کرکتر کامل مثل مایکل بازی را به اتمام برساند؟.
به تک تک سکانسهای بازی که نگاه میکنیم همیشه اول مشکلات زیاد جنسی گریبان گیر مخاطب میشوند. دقت داشته باشید که مسائل جنسی داخل جی.تی.ای ۴ خیلی بیشتر از شمارهی پنجم است اما فرق این دو دقیقا در یک جای خاص خلاصه میشود. قسمتهای +۱۸ جی.تی.ای ۴ همگی در مراحل فرعی و جدا از خط داستانی قرار داشتند در حالی که در جی.تی.ای ۵ راکستار هیچ ابایی از گذاشتن سکانسهای نامربوط داخل بازی نداشته است و دقیقا مخاطب در خط اصلی داستانی باید با محتواهای بی مربوط جنسی روبرو شود. البته دلیل این که این مورد داخل این متن گنجانده شده است شوخیها و مبتذلات داخل بازی نیست. هر چیزی حد و اندازه دارد ولی شوخیهای بیمزهی ترور در داخل بازی و به کار بردن اصطلاحات روزمرهی یک نوجوان ۱۲ ساله دلیل نمیشود که یک بازی درجه سنی بزرگسال را دریافت کند.
از طرف دیگر شباهت انکار نشدنی جی.تی.ای ۵ به فیلم معروف “مایکل مان” یعنی “مخمصه” (Heat) باعث شده که بتوانیم یک نقاط اشتراک و نقاط تضاد زیادی برای مقایسه این دو اثر به وجود بیاید.
«نیل مکالی» (رابرت دنیرو)، سارقی حرفهای است که تخصصش انجام سرقتهای بزرگ و پرخطر مثل حمله به بانک و وسایل نقلیهی مخصوص حملونقل پول و اوراق بهادار در شیکاگو است. “وینسنت هانا” (آل پاچینو) نیز کارآگاه زبدهای در لسآنجلس که مصمم است او را به دام بیندازد. سرقت بزرگی که در جی.تی.ای ۵ توسط سه تفنگدار داستان صورت میگیرد و پایان بندی بازی تا حدودی (بخوانید خیلی) شبیه به فیلم “مخمصه” است که البته راکستار در پیادهسازی آن نسبتا موفق عمل کرده است. شیوه برنامهریزی برای انجام سرقتها در اثر “مان” در “مخمصه” تنها یک شخصیت اصلی و روی صحنه داریم که خیلی “مطرحتر” است و آن هم نیل مکالی است و باقی شخصیتهای داستان همگی در حاشیهی فیلم نقشهایی را بر عهده دارند چیزی که سازندگان جی.تی.ای ۵ درک نکردهاند و باعث سردرگمی مخاطب میشوند چون عملا هیچ فرصتی پیش نمیآید که بازیکن قادر باشد تا در یک برههی زمانی خاص داستان مجزای سه شخصیت اصلی را درک کند. سازندگان میتوانستند ترور و فرانکلین را به عنوان شخصیتهای در حاشیه معرفی کنند و به طور خیلی مفصل روی زندگی و اتفاقات روزمرهی مایکل کار کنند. مثلا اگر یک بازی واحد را مثل “رزیدنت اویل ۶” در نظر بگیریم، متوجه میشویم که کپکام در کمال این که تمام شخصیتهایاش خط داستانی مجزا دارند و به زندگی و پیشینهشان با دیگر شخصیتها پرداخته شده است، یک شخصیت گنگ مثل “ایدا وانگ” رشتهی تمام اتفاقات بازی را در دست دارد و میبینید که او در هر سه خط داستانی بازی حضور دارد ولی شما با تمام کردن این سه بخش فقط حدود نصف داستان را متوجه میشوید. در جی.تی.ای وی هیچ شخصیت گنگ و یا یک شخصیت کلیدی در بازی حضور ندارد که سناریونویس به آن اتکا کند و بازیکن را سردرگم اتفاقات بازی نماید.از طرف دیگر نکتهی مثبت الگوبرداری از فیلم “مخمصه” وجود سرقتهای بزرگ و کوچکی است که در طول بازی انجام میدهید و همه به یک سرقت نهایی بزرگ (که در تمامی نسخههای جی.تی.ای هم مانندش را دیدهایم) ختم میشوند که با آن میتوانید خط داستانی را خیلی راحت به پایان برسانید.
به طراحی مراحل که نگاهی بیندازیم زبان از وصف کردنش عاجز است. یوگا، تورنمنت ماشین، پرش از ارتفاع، هواپیماسواری، شنا، تلوزیون، یوگا، شکار حیوانات معصوم و هزار مرحلهی قد و نیم قد دیگر در بازی وجود دارند اما خواهش میکنم نگویید دلیل شاهکار بودن جی.تی.ای این است که میتوانید روی کاناپه خانه لم بدهید و تلویزیون تماشا کنید. نگویید که دلیل محبوبیت جی.تی.ای ترکاندن ماشین با کوکتل مولوتوف است یا این که به خاطر این که جی.تی.ای به شما یک نقشهی بسیار بزرگ و یک ماشین با دهها ایستگاه رادیویی میدهد دوستش دارید. جی.تی.ای با خودش هزار نوآوری دیگر داشت که الان دیگر ندارد. بله درست است در نسخههای قبلی نمیتوانستید گراز شکار کنید یا این که تا جاسیگاری ماشینتان هم قابل شخصیسازی باشد اما چیزی که جی.تی.ای های قبلی را به جی.تی.ای ۵ متمایز میکرد وجود مراحل فرعی فوقالعاده جذابی بودند که حالا دیگر اثری از آنها نیست و یا اگر هست باید در حین خط داستانی انجام دهیدمخاطب وقتی بازی را به پایان میرساند پول کلانی به جیب میزند ولی وقتی که هیچ انگیزهای برای خرج کردن پول نیست. پول خردهایی که بازی در طول مراحل فرعی به بازیکن میدهد حداقل پول خرید یک اسلحه یا ماشین درست و حسابی را کفاف میدهند وگرنه در آخر بازی با پول هنگفتی که در اختیار دارید مطمئنا هدفتان وقت گذراندن در کافههای لوس سانتوس و نظاره کردن مست کردههای داخل خیابان نیست.
اما جایی که بازی کمتر میلنگد ولی باز هم بیایراد نیست. یک سوال را همین اول از شما میپرسم تا آخر پاراگراف به آن فکر کنید؛ آیا واقعا حاضرید برای رسیدن به یکی از جزیرههای نزدیک لوس سانتوس ۱۶ دقیقه وقت با ارزشتان را صرف کنید؟ گیمپلی بازی بینقص نیست اما آزادی عمل فوق العادهای دارد. تا تک تک آیتمهای بازی را هم میشود دستکاری کرد. چه ظاهر شخصیتها، چه ظاهر وسایل نقلیه، اسلحهها و… خیلی از عناوین متعددی که رد طی سالهای گذشته منتشر شدهاند به مخاطب حس زندگی در یک زندگی دیگر را میبخشند مثلا در فارکرای ۳ شما قادر به انجام نصف کارهایی که در جی.تی.ای مختارید انجام دهید نیستید اما وقتی کنترلر را کنار میگذارید انگار که یک زندگی دیگر را تجربه کردهاید. موسیقی بازی محشر است، کرفتینگ (Crafting) و مراحل فرعی بازی همگی مثل سلولهای زنده بازی عمل میکنند که انگار فقط در بدن دیگری به زندگی خود ادامه میدهند و جزیی از خود بازی هستند. یا مثلا در عنوانی مثل “فالاوت: وگاس جدید” شما با بازی زندگی میکنید. در طول راهی که میپیمایید اجساد زیادی میبینید، ماشینها و موتورسیکلتهایی که حالا به آهن پارههای بیارزش تبدیل شدهاند در جای خود دیدنی هستند. در جی.تی.ای ۵ به شما یک پول خرد چندصد دلاری داده میشود که تا بخواهید خرجش کنید وارد یک خط داستانی میشوید یک آدم عاقل پیدا نمیشود که سناریونویس بازی را تا سرحد مرگ کتک بزند و بگوید که چرا مخاطب را آزار میدهید؟! بازی شبیهساز جامعه امریکا نیست. جامعهی امریکا که وضعش وخیمتر از روابط خانوادگی در جامعهی ما نیست پس چرا شاهد ترکاندن زندگی چندین خانواده به خاطر چند بطری الکل هستیم؟ چرا بازی مدام مخاطب را با کشتن آدمهای بیگناه اذیت میکند. حداقل کشتن یک شخصیت را نباید تا این حد ساده جلوه داد. بارها پیش میآید که به خاطر خرید آیینه بقل ماشینتان چند دلار ناقابل از حساب بانکیتان کم شده است و به خاطرش آدم میکشید تا جیبشان را خالی کنید! دیواری کوتاهتر از NPC های بازی نبود؟!و در نهایت این سوال: آیا واقعا حاضرید برای رسیدن به یکی از جزیرههای نزدیک لوس سانتوس ۱۶ دقیقه وقت با ارزشتان را صرف کنید؟ بر فرض این که شما بیکارترین فرد روی زمین هم باشید حاضرید مافیا ۲ بازی کنید ولی به خاطر یک راه چند مایلی ۱۶ دقیقه از وقت با ارزش خودتان را صرف رانندگی در خیابانهای لوسسانتوس نکنید. به جایش سلولهای خاکستری مغزتان را با حل کردن جدول سودوکو ترمیم کنید باور کنید بهتر از ول گشتن در خیابانی است که سرتاسرش در کل دو مغازه بیشتر ندارد؛ فقط هجوهای بی مورد.
از این نکته صرف نظر کنید که جی.تی.ای ۵ بازی بدی است اما نه یکی از بهترین بازیهای نسل است نه بهترین بازی تاریخ. عنوانی که فقط در زمینه گیمپلی پیشرفتهای چشمگیری داشته است و پاشنهی پایش در قسمتهای متعددی نظیر داستان و شخصیت پردازی میلنگد که البته نسبت به نسخههای قبلیاش قیاس شده است. اصولا یک بازی وقتی “شاهکار” و یا ناب میشود که چیز جدیدی برای مخاطبش داشته باشد نه این که یک پله به عقب سقوط کند و یا بزرگترین پیشرفتش اضافه کردن چند مکانیزم و مراحل فرعی به بازی باشد حداقل این مورد در باب جی.تی.ای صدق نمیکند. جی.تی.ای ۵ بازی خوبی است که قربانی نمرات بالا و متای ۹۷ منتقدان شده است وگرنه زحمتی که به پای ساخت این بازی کشیده شده است در چند عدد ختم نمیشود. عنوانی که میتوانست خیلی بهتر باشد و فدای موفقیتهای نسخههای قبلیاش شد.
نویسنده: مسعود تیموری
با تشکر از امیر محمد جزایری – مهرماه ۱۳۹۲
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
:lol: :lol: :lol:
دقیقا همین انتظار رو داشتم و لاغیر…
دمت گرم مسعود حرف دل منو زدی !
تمام مشکل من با داستان این بازی هستش با اینکه خیلی از جی تی ای ۴ خوشم نیومد ولی واقعا داستان و حساب شده ای داشت و خیلی خیلی داستانش از جی تی ای ۵ قشنگ تر بود.بعضی وقتا تو بازی اتفاقاتی میوفته که اصلا دلیل موجهی براش نیست و یجورایی مخاطب گیج میشه.
درباره ی شخصیت ها هم باید بگم که واقعا این ترور چی داشت که همه کشته مردش شدن؟؟
بدترین و ضعیف ترین شخصیت بازی همین ترور بود که سازنده ها می خواستن به تقلید از بیشتر بازی های امروزی که حتما باید یه شخصیت مریض و دیوانه در بازی داشته باشن یه شخصیتی مثل ترر رو خلق کنن.بهترین شخصیت بازی بدون هیچ شکی مایکل هستش.
شخصیت غول توی iv توی v میمیره چه الکی
داستانش آش.غال بود! با عرض معذرت البته!
شایدم من انتظار زیادی از داستان واسش داشتم…
ممنون بابت این متن بسیار خواندنی. در کل بازی بدی نبود اما نسبت به قسمت های قبل خاطره انگیز و ماندگار نبود . کلا وقتی یک مجموعه بازی،فیلم و …. سالها در اوج باشند انتظارات از آن ها بالا می رود و اگر کمی افت کنند ، اکثر مخاطبان با آن ارتباط خو بی برقرار نمی کنند و آن را یک شکست می دانند. اما امیدوارم این عقب گردی برای بهتر شدن باشد .
خیلی نقد جنابعالی بد بود . توهین به راکستار توهین به منه . gtav بهترین بازی تاریخه .
یه جوری میگی تاریخ فکر کردم جنگ جهانی دوم دست راست موسولینی بودی؛ تاریخ :roll:
:))
:)) عجب جواب دندان شکنى
خب برادر من بد نبود یه نگاهى به نقد مینداختى بعد میگفتى بهترین بازى تاریخ
هدف این نقد این بود که بگه این بازى بهترین بازى نیست
راستى آقاى Dallas Merchant آواتارتون رو عشقه
چه قدر شما با مزه اید
به نظر من که نقد مضخرفی بود؛ سه شخصیتی شدن بهترین حرکت ممکن برای این بازی بود؛ چه تو گیم پلی چه تو داستان!
چون مطلب خیلی قدیمیه توضیح بیشتری نمی دم چون که دیگه خواننده نداره و به نظرت مگه وقتمو از سر راه گیر اوردم که ۱۶ دقیقه بخوام تایپ کنم
خاک بر سرت
“پیشنهاد میشود در صورتی که بازی را به اتمام نرساندهاید ابدا این متن را نخوانید.”
خب من هم اطاعت امر کردم و نخوندم! :mrgreen:
به هر حال ممنون.
متن فوق العاده ای بود.این کار شما ارزش داره که از بقیه تقلید نکردین بلکه با نکته سنجی قسمتهایی رو موررد بررسی قرار دادید که شاید بقیه از روی تعصب حتی بهشون فکر هم نکنن….
کلا ایراد گرفتن از سناریوی GTA V با توجه به وسعت سناریو و شاخه بندیهای بی رقیبش ، کفاره دارد ….!
سکانس +۱۸ به نوعی با هویت این بازی اجین شده اگه نباشه گیمر شاکی میشه البته نه اینکه جماعت گیمر تو کف باشن و لنگ دوتا سکانس GTA باشن چون ماشالله الان همه چی فراهمه!! ….کلا انتظار دارن این روابط تو بازی باشه تا حس آزادی بیشتر القا بشه
تشکر بابت نقد
نمیخونمش.چون بازی همه چیزش مشخصه و برای من مهم نیست.
با تشکر از مسعود تیموری عزیز و آمیر محمد خان که ناپیدا هستن چند وقته
چون این بازی اینقدر خوب از اب در اومده و بازیکنو درگیر خودش میکنه که هیچکس به ایرادات این بازی فکر نمیکنه.
سلام دوستان من تازه عضو شدم =;
خیلی نقد زیبایی بود ممنون.ولی به نظر من بعضی از ایرادات این بازیو میشه چشم پوشی کرد .
به نظره من این نسخه ی جی تی ای واقعا ماورایی بود یعنی خیلی خیلی عالی خب مگه ما از یه همچین بازی هایی تو این سبک دیگه چی میخوایم؟راک استار این دفه رو گل کاشت اما به جیز یه کارش که خیلی بهمون ضده حال زد اینکه برایpc عرضه نکرد باتشکر از نقده خوب شما
بد ترین بازی تاریخ
چه از لحاظ گرافیک چه از لحاظ محتوا های بد و چه از لحاظ جهان بازی