برخی از دوستان از سر حسن نیت به صورت مداوم برای ما مطلب می فرستند. اما به دلیل عدم رعایت چگونگی شرایط مطالب، نوشته هایشان منتشر نمی شود. بعد از مدتی هم گلایه مندند که: «دنیای بازی مطالب عده ای خاص را به دلایل واهی قبول می کند و مطالب ما را قبول نمی کند.»

با توجه به ذکری که رفت بر آن شدیم تا اندکی، فقط اندکی از مطالبی که قابل انتشار نبودند را به عنوان نمونه منتشر می کنیم تا حدود ابعاد دستتان بیاید.

۱

عنوان مطلب:

https://www.google.com/imgres?q=%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4+%D8%B4%D8%AF%D9%87&hl=en&biw=1664&bih=909&gbv=2&tbm=isch&tbnid=aBj0ihSH6lBjRM:&imgrefurl=https://bedaravikhteh.blogfa.com/&docid=hhd1q0lMl40sfM&imgurl=https://sarab123.persiangig.com/%28R%29%2525200915%252520343%2525207278.jpg&w=600&h=427&ei=KLLYTu3kJM2ksgaiw8S-Bg&zoom=1&iact=rc&dur=331&sig=111103000921363313049&page=1&tbnh=137&tbnw=181&start=0&ndsp=46&ved=1t:429,r:0,s:0&tx=77&ty=65 بازی های فراموش شده

متن اصلی:

اگر یادتان باشد تا چند سال گذشته بسیاری از ما بازی های فانتزی چون پلنگ صورتی و همسایه های جهنمی را بازی می کردیم.

این بازی ها بازی هایی بودند که شاید همیشه در یادها می ماندند و اگر الان هم فکر کنیم شاید بتوانیم مراحل آن را در ذهن خود مرور کنیم.اما پیشرفت تکنولوژی و به وجود آمدن بازی هایی که شاید حتی شباهتی به بازی های فانتزی و قدیمی ندارند باعث شده است که ما تمام آن ها را فراموش کنیم.بیایید تا با هم آن بازی های زیبا را مرور کنیم. البته امروز دو بازی را به یاد می آوریم و در قسمت های بعدی بازی های فراموش شده به بازی های قدیمی دیگر می پردازیم.
پلنگ صورتی: بازی فوق العاده زیبا و خاطرانگیزی که در آن برای رسیدن به هدف هایی که داشتیم مجبور بودیم دست به هر کاری بزنیم از جمله برای باز شدن راه مان باید از یک مرد موز می دزدیدیم و به یک میمون می دادیم.در آن بازی که بعضی وقت ها بسیار سخت هم میشد از دست مردم فرار می کردیم.با اسکیت از روی قطار ها می گذشتیم با بمب گذاری روی دم های یک گل آن را از بین می بردیم و…
مرحله ی آخر آن بسیار سخت بود جایی که باید یک کلید را از یک مرد می گرفتیم و این کار را با گذاشتن بمب زیر پاهای او انجام میدادیم.البته هر بار بمب گذاری باعث می شد تا خدمت کاران او بیایند و مارا با تیر بزنند.با همه این تیر اندازی ها و بمب گذاری ها این بازی به هیچ وجه خشن نبود و یک بازی محبوب برای خیلی افراد بود.ولی الان دیگر صحبتی از آن نیست و شاید اثری از آن در کامپیوترها نمانده باشد

همسایه های جهنمی:
بازی فانتزی که تا همین دو ساله پیش نیز طرفدارهای زیادی داشت و الان به دست فراموشی سپرده شده است.در این بازی یک فرد جوان بودید که خانه ی همسایه ی میان سال خود را به هم می ریختید و باعث عصبانیت وی میشدید از جمله گذاشتن میخ روی تخت او و گذاشتن صابون زیر پای او که باعث زمین خوردنش میشد.این بازی نیز مراحل جذاب و مختلفی داشت که البته نسبت به پلنگ صورتی گرافیک بهتری نیز داشت که در دو شماره عرضه شد و بعد از آن دیگر هیچ خبری از آن نشد.
همین بازی ها بودند که مارا سرگرم خود می کردند و مانند بعضی بازی های امروز باعث عصبانیت ما نمی شدند بلکه باعث خشنودی و خوشحالی ما نیز می شدند.
پلنگ صورتی،همسایه های جهنمی…واقعا به یاد آوردن آن ها اشک در چشمانمان جمع می کند.
به هر حال،بیایید تا بازی های گذشته را باهم مرور کنیم و یاد آن ها را زنده نگه داریم و هیچ وقت آن ها را فراموش نکرده و در کنار بازی های امروز جایگاهی برای آنان نیز بگذاریم

ایرادات: همان طور که می بینید این مطلب عنوان درستی ندارد، عکس هایش درست درج نشده، منبع ندارد و نقطه گذاری و فاصله گذاری هم در آن رعایت نشده است. در این مواقع ما دیگر به دنبال محتوی نخواهیم رفت و مطلب منتشر نمی شود.

۲

عنوان مطلب:

مقاله۱

متن اصلی:

چگونگی به وجود آمدن مامور ۴۷ – Hitman
[تصویر: Hitman_artwork.jpg]

همانند سازی:

شاید شنیده باشید چندی پیش گوسفندی توسط همین ایرانی ها بوسیله قانونی که کلون کردن نامیده میشود، بوجود آمد و صد در صد شبیه به مادر خود شد یعنی دو گوسفند با دو دی ان ای ۱۰۰ در صد شبیه به هم… در کشورهای خارجی نیز در سال ۱۹۹۷ اولین کلون یعنی گوسفندی به نام دالی به دنیا آمد این شروعی برای شبیه سازی است. همون موقع هم خبرهایی از همانند سازی انسان ها به وجود آمد ولی بخاطر مشکلاتی که بوجود می آمد از این کار صرف نظر شد و قانونی بوجود آمد که این آزمایش روی انسان ها غیر قانونی است.

خلقت

۴۷ یک کلون شبیه سازی شده است. او نتیجه توطئه بزرگترین جنایتکاران دنیا بود، کسانی که تصمیم داشتند یک ارتش از برترین قاتلین جهان بوجود آورده و DNA خودشان را به این پروژه بزرگ اهدا کنند.
در سال ۱۹۵۰، پنج نفر از ملیت های گوناگون برای آغاز این پروژه بزرگ دور هم جمع شدند، بعد از اینکه جلسه آنها تمام شد چهار نفر آنها به ملت های خویش بازگشتند و هر کدام به فعالیت های خلافکارانه ی خود ادامه دادند. تنها بازمانده، دکتر “اوتو ارت مایر” که قصد انجام تحقیقات روی این پروژه را داشت، یک موسسه روانی جهت پوشش دادن بر آزمایش‌های ژنتیکی خود تاسیس کرد. او در عوض حمایت مالی همدست هایش برای انجام تحقیقات روی این پروژه بزرگ، به آنها اعضایی از بدن های کلون شده اهدا کرد که باعث افزایش طول عمر آنها شد. در بازی Hitman Codename 47 هر کدام از همدستان ارت مایر که به قتل آنها می پردازیم حداقل ۶۰ – ۷۰ سال سن دارند، در حالی که ۱۰ – ۲۰ سال جوان تر به نظر می آیند.
مردانی که DNA شان به پروژه ساخت ۴۷ تزریق شد ( آنها به “پنج پدر” نیز مشهور هستند ) از این قرار بودند:

دکتر اوتو ارت مایر ( Dr. Otto Wolfgang Ort-Meyer )

[تصویر: ۱۲۳۷۹۷۴۸۹۵.jpg]

یک دانشمند بدنام آلمانی که در رومانی زندگی می کند. تئوری های علمی او به نظر همتاهایش احمقانه می آمدند. او کشف کرده بود که ترکیب ژنتیکی و کلون کردن انسان می تواند برای بوجود آوردن یک گونه کامل و بی‌نقص از انسان ها استفاده شود، انسان هایی که از نظر قدرت بدنی و تفکر برترین بوده و فاقد وجدان باشند. آخرین آرزوی او ساختن یک ارتش بی عیب و فرمان‌بردار از برترین انسان ها، بدون کمک همدستانش ممکن نبود. زمانی که همدستانش به انگیزه او مشکوک شدند، او از ۴۷ برای حذف کردن تک تک آنها استفاده کرد. زمانی که ۴۷ به نقشه دکتر پی برد، به آزمایشگاه او آمد تا آخرین سری کلون های دکتر ( که با نام “آقای ۴۸” ساخته شده بودند ) را ریشه کن کرده و دکتر را به قتل برساند.

لی هونگ ( Lee Hong )

[تصویر: ۱۲۳۷۹۸۲۱۷۲.jpg]

لی هونگ یک خلافکار بزرگ چینی می باشد. هونگ با نشان سر اژدهای قرمز، بزرگترین سلطان خلافکاران در هونگ کونگ است.۴۷ تمام اعتبار او را از بین برد و سپس جانش را گرفت.

پابلو بلیساریو اوچوئا ( Pablo Belisario Ochoa )

[تصویر: ۱۲۳۷۸۹۹۳۶۰.jpg]

او یک دلال داروی بدنام از امریکای لاتین بوده که با از بین بردن رقیب هایش خود را در بازار جا انداخت. رفتار های وی باعث دشمن تراشی های بسیار شده و او سرانجام مجبور شد به یک ردوگاه در جنگلهای مرطوب کلمبیا بگریزد.

فرانچز فونچز ( Franz Fuchs )

او از نزدیکان هیتلر بوده و ظاهرا از مدافعان فاشیسم است. او بعنوان یک تروریست ماموریت های زیادی انجام داده و با برادر و همسرش فریتز کار می کند.

ارکاریدج بوریس جی‌جورو ( Arkadij “Boris” Jegorov )

[تصویر: ۱۲۳۷۹۸۸۱۳۳.jpg]

یک ضد‌کومونیست ثابت قدم و دلال جهانی اسلحه که جنگ‌افزار گوناگونی را برای برادر بزرگترش که یک رئیس مافیای روسی بنام سرجی زاوُروتکو است قاچاق می کند. او در زمان مرگش قصد مبادله سلاح های هسته ای را نیز داشت.

نتیجه تحقیقات دکتر ارت مایر که شامل آقای ۴۷ نیز میشد چندین بار ناموفق بود و رد شد، اما سرانجام او به نتیجه رسید و موفق شد یک خط تولید از کلون ها آماده کند. ۴۷ جزء سری چهارم کلون های دکتر ارت مایر بود که چهل و هفتمین کروموزوم ترکیب شده با DNA خطرناکترین جنایتکاران دنیا، او را دارای قدرت، سرعت، استقامت و هوشی بالاتر از حد دیگر انسان ها کرده بود.
۴۷ تنها نمونه موفقیت آمیز بود زیرا دیگر نمونه ها به دلیل داشتن مشکلاتی مانند زالی و عمر کوتاه ( هیجده ماه ) از بین می رفتند. تحقیقات ارت مایر میان تعداد زیادی آزمایشگاه کلونی مخفی ادامه می یافت اما کافی نبود؛ یک نمونه از مغز استخوان ۴۷ برای پر کردن رخنه های DNA، او را تبدیل به یک نمونه واقعا با ارزش کرده بود.

===============

دوره تعلیم

[تصویر: ۱۲۳۸۰۵۱۱۵۸.jpg]

او در ۵ سپتامبر سال ۱۹۶۴ در رومانی متولد و با کد شناسایی ۶۴۰۵۰۹-۰۴۰۱۴۷ پشت سرش علامت گذاری شد. ۴۷ با دیگر کلون های سری ۴ به دنیا آمد و زیر نظر کارکنان تیمارستان رشد یافت. از همان ابتدا، دکتر ارت مایر کشف کرده بود که ۴۷ امید بخش ترین نمونه هست. ۴۷ طی دوران رشد ساکت بود و رفتار های معاشرتی کمی از خود نشان می داد و تنها به گریختن از آزمایشگاه اشتیاق داشت که همین موضوع موجب نگرانی ارت مایر شده بود. او با کارکنان تیمارستان هم رفتار جالبی نداشت و از معاینه های پزشکی پی در پی متنفر بود، تا حدی که طی یکی از معاینه هایش بدن پزشک را با تعداد زیادی سوزن سوراخ سوراخ کرد. از این رو ارت مایر دستور داد بر تعداد محافظان او بیفزایند.
۴۷ نیز همراه با دیگر کلون ها یاد گرفت که چگونه یک نفر را بدون نقص به قتل برساند. به آنها نحوه‌ی استفاده از جنگ افزار، سلاح های گرم و دیگر ابزار قتل و آدمکشی تعلیم داده شد به گونه ای که بتوانند به راحتی با هر اسلحه ای کار کنند. طی تمرینات، ۴۷ به یک تیرانداز برجسته تبدیل شده و میان دیگر نمونه ها نشانه گیری او واقعا استثنایی بود.
بعد از ۳۰ سال تمرینات سخت زیر نظر ارت مایر، ۴۷ یک رخنه در سیستم امنیتی آزمایشگاه پیدا کرد. او بعد از فرار از سلولش و کشتن یک نگهبان، موفق شد با پوشیدن لباس های نگهبان از محوطه آزمایشگاه بگریزد. فرار او بدون اینکه خودش بفهمد، از قبل توسط دکتر ارت مایر برنامه ریزی شده بود. در واقع فرار ۴۷ از آزمایشگاه و پا گذاشتن به دنیای خارج، آخرین مرحله تمرینات وی بود…

۴۷ خیلی زود توسط ICA ( International Contract Agency )، سازمان مخفی قاتلین بین الملی به کار گرفته شد. او بعد از مدت کوتاهی خلاقیت های خود را در این زمینه نشان داد و خیلی زود به بهترین و برجسته ترین مامور این سازمان تبدیل شد.

دیگر کلون ها:

[تصویر: ۱۲۳۸۰۳۱۶۵۰.jpg]

مامور ۱۷

۱۷ اولین کلونی بود که به یک قاتل تبدیل شد. می توان گفت که او جدِ ۴۷ است! اطلاعاتی در مورد اوایل زندگی ۱۷ در دست نیست اما اولین بار او را در افغانستان دیدیم. ۱۷ توسط یک رهبر مذهبی اجیر شده و در طول داستان ۴۷ بارها با او برخورد می کند. آن دو در یک بیمارستان با هم مواجه میشوند، ۱۷ به سمت ۴۷ شلیک می کند اما تیرش خطا رفته و می گریزد. مدتها بعد، در یک ماموریت ۱۷ که قصد کشتن ۴۷ را دارد با یک اسلحه دوربین دار به ۴۷ شلیک کرده اما بازهم تیر خطا میرود و بعدا ۴۷ مامور ۱۷ را به قتل رسانده و می گوید: “یک برادر دیگر… چه کسی پشت این ماجراست و سعی می کند من را بوسیله یک انسان ضعیف تر بکشد”
مشخصات مامور ۱۷ خیلی شبیه ۴۷ بود، آن دو تفاوت های جزئی ـی بایکدیگر داشتند. ۱۷ یک کت و شلوار آبی، با کروات نارنجی می پوشید و عینک دودی ـی به چشم داشت در حالی ۴۷ یک کت و شلوار مشکی با کروات قرمز داشت. ۱۷ یک قاتل حرفه ای بود اما به اندازه ۴۷ ماموریت انجام نداده بود. نشانه گیری او دقیق بود اما نه به اندازه ۴۷. او می توانست اشخاص قوی را به قتل برساند و ماموریت های مهمی را انجام دهد اما شخصی با قابلیت های ۴۷ کم چیزی نیست! ۱۷ و ۴۷ یک شباهت داشتند که می توانست آنها را زنده نگه دارد، هردوی آنها می توانستند به خودشان بیندیشند، در حالی که سری جدید کلون های دکتر ارت مایر، یعنی آقایان ۴۸، این ویژگی را نداشتند. به همین دلیل ۴۷ توانست آنها را به راحتی بکشد. اما ۱۷ کشته شد چون قدیمی تر از ۴۷ بود و قابلیت های او را نداشت.

کلون های سری ۴۸

[تصویر: ۱۲۳۸۰۱۹۸۰۳.jpg]

آنها به “آقای ۴۸” نیز معروف‌اند. این سری از کلون های دکتر ارت مایر که در آخرین مرحله Hitman Codename 47 به کشتن آنها می پردازیم جانشین ۴۷ هستند. آنها از نظر بدنی همه جوره از ۴۷ برتر هستن، همونطور که ۴۷ نسبت به ۱۷ برتری داشت. تنها مشکل اونها این بود که به اندازه ۴۷ در دنیای واقعی تجربه کسب نکرده بودند و همچنین مثل ۴۷ قدرت تفکر و تصمیم گیری نداشتند. در واقع بعد از نافرمانی ۴۷، دکتر ارت مایر کلون های جدیدش رو طوری طراحی کرد که فقط فرمان را اطاعت کنند و میشه گفت که یه جور ماشین آدمکشی بودن! اونا ۱۰ تا بودن و با لبخند ملیح ـی Big Grin که داشتند توسط ۴۷ کشته شدند.

[تصویر: ۱۲۳۸۰۶۶۸۴۹.jpg]

===============

معرفی شخصیت های Hitman 2: Silent Assassin

[تصویر: Hitman_2_artwork.jpg]

سرجی زاوُروتکو

سرجی یک رئیس مافیای روسی و دلال اسلحه ست. می توان گفت که عامل بوجود آمدن تمام ماجرا های Hitman 2: Silent Assassin اوست.
سرجی برادر بزرگتر ارکادیج جی، یکی از پدران ۴۷ هست. تخصص او در قاچاق سلاح‌های شیمیایی، میکروبی، رادیولوژیکی و هسته ای می باشد. در شروع ماجرای Silent Assassin، سرجی با دزدیدن پدر ویتوریو به دوران بازنشستگی مامور ۴۷ پایان می دهد، بنابراین ۴۷ دوباره دست به کار شده و تعداد زیادی از شریک های تجاری سرجی را به قتل می رساند. اما بعدا معلوم می شود که کشته شدن این افراد خواست سرجی بوده و او از ۴۷ بعنوان یک وسیله برای رسیدن به هدف اصلیش یعنی بدست آوردن مخفیانه قطعات یک سیستم موشکی هسته ای که بتواند دفاع موشکی امریکا را نابود کند، برسد. در واقع سرجی قصد داشت این سیستم را با مبلغ قابل توجهی به یک شخص ثروتمند بفروشد. اما طولی نکشید که این سیستم توسط UN ( United Nations ) شناخته شد. سرجی برای کشتن ۴۷ یکی دیگر از کلون های دکتر ارت مایر، بنام مامور ۱۷ را به خدمت گرفت، اما او نیز به قتل رسید. بعد از این ماجرا ها ۴۷ به گونترانو، جایی که سرجی پدر ویتوریو را گروگان گرفته بود، رفت. در نبردی که میان آنها رخ داد، ۴۷ ابتدا سرجی را زخمی کرد و بعد با یکی از اسلحه های معروفش Silverballers، او را به قتل رساند.

جوزف جویلانی

نام دیگر او دان آنجیلو جویلانی‌ست و سردسته یکی از پرنفوذ ترین گروه های مافیای سیسیلی می باشد. قرارگاه این گروه در ویلای جویلانی در حومه شهر پالرمو است. ۴۷ بعد از ربوده شدن پدر ویتوریو به آنجا رفته و جویلانی را می کشد اما در می یابد که ویتوریو قبلا از ویلا توسط مردانی در یونیفرم های روسی منتقل شده است.

ماکاروو

او یکی از چهار ژنرال روسی‌ست که با سرجی متحد شده اند. بعد از اینکه یکی از ژنرال ها، در ملاقاتی توسط ۴۷ به قتل رسید، ماکاروو با یکی از سردسته های مافیای روسی بنام ایگور کابسکو، برای خریدن محافظ از او، تماس گرفت. در نهایت هردوی آنها در ملاقاتی که داشتند، توسط ۴۷ کشته شدند.

میخائیل بارداچنکو

یکی دیگر از چهار ژنرال روسی که با سرجی معامله می کرد. بعد از کشته شدن اولین ژنرال، او دچار اختلالات روانی شد و شروع کرد به دستگیر کردن تمام کسانی که به آنها بدگمان بود. او تمام زندانی ها را در یک ساختمان نظامی نگاه می داشت. وقتی که او در حال بازجویی و شکنجه کردن “مامور اسمیت” بود، ۴۷ سر رسید و ژنرال را به قتل رساند.

ولادمیر ژاپیکو

آخرین ژنرال روسی که توسط ۴۷ به قتل رسید. بعد از ماجرای به قتل رسیدن اولین ژنرال، ژاپیکو از ترس، به آلمان رفت تا حق پناهندگی سیاسی در آنجا بگیرد. او یک سیستم هدایت موشکی را نیز با خود برد تا آن را در آلمان بفروشد. ۴۷ بعد از کشتن ژنرال، با وجود صوء قصد یک مامور جهت گرفتن سیستم برای مافوق خود، موفق شد سیستم هدایتی را بدست آورد.

ماساهیرو هایاموتو

او یک دلال مشهور اسلحه در ژاپن و پایگاه مخفی او در قلعه باستانی کاتسایاما می باشد. هایاموتو همیشه توسط چند نینجا و یک سیستم امنیتی الکترونیکی، محافظت می شود. یکی از مهمترین شریک های هایاموتو، سرجی است. او از زندگی اجتماعی دوری کرده و اکثر معامله های تجاری اش را توسط پسرش ماساهیرو هایاموتو جوان، انجام میدهد. ۴۷ برای پیدا کردن هایاموتو، پسر او را به قتل رسانده و یک فرستنده در جسد او قرار می دهد. ماموران هایاموتو جسد پسرش را به مخفیگاه او برده و ۴۷ رد فرستنده را دنبال می کند و سپس راه نفوذ به سیستم دفاعی قلعه را پیدا کرده و در نهایت هایاموتو را به کمک “مِی لینگ”، در اتاقش در طبقه بالایی قلعه، به قتل می رساند. بعد از دزدیدن سیستم هدایت موشکی از موزه‌ی شخصی هایاموتو، ۴۷ به همراه مِی لینگ توسط هلیکوپتر شخصی هایاموتو از قلعه می گریزد.

چارلی سیدژان

او یک تاجر وسائل الکترونیکی مالزیایی مستقر در برج پتروناس است. او یک تراشه هدایت موشک ساخته که قادر است یک سکوی پرتاب موشک را مانند نمونه آمریکایی هدایت کند. او یک برادر دوقلو دارد که سیستم هدایت موشکی را ساخته و سازماندهی می کند. ICA گمان می کرد که برادر دوقلوی او، چارلی سیدژان است، اما هنگام کشتن قلوی او، ۴۷ فهمید که او چارلی سیدژان نیست و چارلی سیدژان واقعی اکنون در خانه خود در بالای برج پتروناس بسر می برد. ۴۷ به آنجا رفته و به خانه او نفوذ کرد و سرانجام چارلی سیدژان واقعی که با چند نفر دیگه در یک وان بود را به قتل رساند.

===============

شخصیت های Hitman 3: Contracts

[تصویر: Hitman_3_artwork.jpg]

شخصیت های جدید زیادی در این نسخه از بازی وجود ندارند، زیرا تمام ماموریت های این بازی مروری بر ماموریت های پیشین ۴۷ است. تنها آخرین مرحله این نسخه، که در آن ۴۷ از هتل فرار می کند، در زمان حال است.

بازرس آلبرت فورنایر

بازرس فورنایر یک افسر پلیس در پاریس است. او یکی از نزدیک ترین دوستان فیلیپ برچیوز و ریچارد دلاهانت است، که در اپرا توسط ۴۷ کشته شدند. فورنایر از چیزهای زیادی در مورد ۴۷ با خبر شده بود و او ( یا یک پلیس دیگر ) هنگام فرار از اپرا به ۴۷ شلیک کرد. ۴۷ در حالی که بشدت مجروح شده بود به اتاقش در هتل بازگشت و در آنجا خاطرات ماموریت های گذشته را مرور کرد… . هنگامی که مخفیگاه او لو رفت، هتل توسط گروهی از پلیس ها به فرماندهی بازرس فورنایر محاصره شد. ۴۷ نمی توانست فورنایر را با اطلاعاتی که در موردش داشت رها کند، بنابراین هنگام گریختن از هتل او را به قتل رساند و سپس پاریس را ترک کرد.

===============

سری اول شخصیت های Hitman: Blood Money

[تصویر: Hitman_4_artwork.jpg]

الکساندر لی‌لاند کِین، عامل اصلی بوجود اومدن ماجرای Blood Money…

کِین ( Cayne ) از یه خانواده ثروتمند بود که آخرین دوره تحصیلی شو توی دانشگاه میسی‌سی‌پی میگذروند، اما موفقیت های پی در پی اون با یه حادثه کاری مرموز که اون رو از کمر به پایین فلج کرد، متوقف شد… زمانی که در دولت خدمت می کرد، از فعالیت های ۴۷ و همچنین پروژه کلون سازی “اورت مایر “آگاه شد و با FBI و CIA برای دستگیر کردن ۴۷ همکاری کرد. هدف اونا نابود کردن ماده ژنتیکی ۴۷، برای جلوگیری از سوء استفاده برخی ایالات برای بدست آوردن DNA و کلون کردن سرباز های برتر برای خودشون بود. کِین وقایعی که طی ماجرای Blood Money رخ داده رو برای یه خبرنگار بنام “ریک هندرسون” بازگو می کنه.
طبق روال بازی و داستانی که کین تعریف می کنه، کم کم مشخص میشه که در اکثر موارد کِین داره دروغ میگه و چیزایی که اون تعریف می کنه با حوادثی که در مراحل بازی رخ میده مغایرت داره. در ابتدا مشخص نیست که کین داره دروغ میگه یا اینکه خودش هم آگاهی درستی نداره، اما نهایتا معلوم میشه که کِین سردسته اصلی “Franchise” ـه، سازمانی که خودش توی فعالیت های تروریستی شرکت داره و بطور پنهانی توسط سازمانی دولتی بنام “Alpha Zerox” اداره میشه. هدف اصلی کِین بدست آوردن DNA مامور ۴۷، برای کمک به برنامه کلونی Franchise بود. صحبت‌های کین در مصاحبش با اون خبرنگار و مقاومتش در مقابل قانونی شدن کلون کردن انسان بخاطر حس انسان دوستی یا درنظر گرفتن مسائل امنیتی نبود، بلکه سعی داشت فقط سازمان Franchise همچین امتیازی رو توی این فناوری داشته باشه!
وقتی حقیقت برای ۴۷ روشن میشه که کِین پشت توطئه ی تعویض کردن یکی از مخالفان قانون کلون کردن انسان با “تام استوارد”، رئیس جمهور ایالات متحده و یکی از طرفداران قانونی شدن شبیح سازی انسان، بوده، اون رو برای مبارزه با تشکیلات Franchise مصمم تر می کنه. اونها ابتدا رئیس مجلس سنا رو توی یه تصادف اتومبیل ساختگی به قتل رسوندن، سپس از اعضای نفوذی خودشون توی کنگره استفاده کردن تا “دنیل موریس”، که از وفاداران به Alpha Zerox بود رو جایگزین اون بکنن. یه مدت بعد وقتی مشخص شد استوارد که میان یه انتخابات دیگه بود، قصد داره منشی داخلی خودش، “جیمی مک‌لین” رو جایگزین دنیل موریس بکنه، کِین دستور قتل مک لین رو داد اما این عملیات توسط ۴۷، که اجیر شده بود تا قاتلین رو بکشه، متوقف شد. نهایتآ کِین مامور برترش، مارک پارچتزی ( مارک سوم ) رو فرستاد که کار استوارد رو توی کاخ سفید یه سره کنه، بدین ترتیب هرکس که توی انتخابات برگزیده میشد از مخالفان قانون کلون کردن انسان می بود ( دنیل موریس و یا فرانک مورگان، کاندید حزب مخالف ). اما باز هم ۴۷ همونطور که به مامور اسمیت قول داده بود، این عملیات رو خنثی کرد و مارک پارچتزی و موریس رو به قتل رسوند.
توی بازی دایانا در ظاهر به ۴۷ خیانت می کنه و بعد از تزریق سم به بدنش، جسد اون رو به کِین تحویل میده. اون با برگزیدن دایانا بعنوان پرستار شخصیش ازش بخاطر خیانتی که به ۴۷ کرد، قدردانی می کنه. کِین سریعا ترتیب یه مراسم برای دفن۴۷ ، با حضور اون خبرنگار توی کلیسای شخصی خودش رو میده. اما بعدا مشخص میشه که دایانا برای کشتن ۴۷ از زهری استفاده کرده که با یه پادزهر میشه اون رو دوباره به زندگی برگردوند، دقیقا همون کاری که ۴۷ با مامور اسمیت برای فراری دادنش انجام داد. دایانا ضدزهر رو به لب هاش می ماله و ۴۷ رو قبل از دفن شدنش می بوسه و اونجارو با دوتا اسلحه مخصوص که روی سینه ی ۴۷ گذاشته، ترک می کنه. سرانجام ۴۷ به زندگی بر می گرده و تمام کسانی که دور و برش هستن، از جمله پدر روحانی، تمام ماموران Franchise، خبرنگار و خود کِین رو می کشه و در نهایت باز هم هویت ۴۷ مخفی می مونه.

مارک پورایا ( مارک دوم )

مارک دوم رئیس کلاغ ها که گروهی از قاتلین تحت نظر Franchise بودن، هست. اون دومین کلون زال ( کلون های زال طول عمری کوتاه، حداکثر ۱۸ ماه داشتن )، و برتر از نوع سابق خود “مارک اول” بود. پورایا و تیمش وظیفه به قتل رسوندن منشی داخلی رئیس جمهور، یعنی “جیمی مک لین” رو داشتن که توسط رئیس جمهور بعنوان رئیس مجلس سنا پیشنهاد شده بود.۴۷ نیز برای برای کشتن پورایا و تیمش اجیر شده بود تا جلوی این عملیات رو بگیره و موفق هم شد.
پورایا نتیجه تلاش سازمان Franchise جهت ساختن یک کلون برای بار دوم بود. با اینکه زال بود شباهت زیادی به انسان های عادی داشت، اما دارای قدرت و آگاهی بالاتری بود که همین باعث شد مارک اول رو بکشه. اون از نشانه گیری دقیقی هم برخورداره که بهش کمک می کنه تا خیلی سریع هدف رو به قتل برسونه و قبل از اینکه نگهبانان طرف بتونن جاشو تشخیص بدن، فرار کنه.
مارک دوم ۶ فوت قد و ۱۷۲ پوند وزن داشت؛ سِنش نامشخصه ولی به نظر میرسه ۶ تا ۱۳ ماه باشه. بدلیل اینکه زال ـه عینک قرمز میزنه؛ یه لباس یک دست سفید می پوشه ولی توی بازی ما فقط با لباس سیاه گروه کلاغ‌ها می بینمش.

مارک پارچتزی ( مارک سوم )

مارک سوم هم مثل نمونه قبلیش یه کلون زال و نقطه مقابل ۴۷ در Franchise هست. ما توی روزنامه های بازی چندین بار اخباری راجع به پارچتزی ( یا یکی دیگه از کلون هاش ) رو می بینیم که اونم دست به ترور های مختلفی میزنه از جمله کشتن رئیس قبلی مجلس سِنا که راه رو برای Franchise باز کرد تا دست نشانده خودش، “دنیل موریس” رو سر این پست بذاره. پارچتزی توی لیست ۱۰ نفر تحت تعقیب شدید FBI قرار داشت، در حالی که کسی نمی دونست قتل های صورت گرفته توسط چند مامور با یه قیافه انجام میشه. پارچتزی مسئول حذف کردن تعداد زیادی از افراد سازمان ICA هم بود. اون قابلیت هایی مشابه مامور اسمیت داشت، می تونست توی پس زمینه یه ماجرا کارهای مهم پنهانی ـی رو انجام بده و مثل ۴۷ هم علاقه زیادی به تغییر قیافه داشت. ما اونو اولین بار در شروع بازی می بینیم در حالی که داره اخبار مربوط به ۴۷ رو توی روزنامه دنبال می کنه. پارچتزی یه شخصیت تاریک و انسان گریز و ترس شدیدی از طول عمر کوتاهش داشت.
پارچتزی نسبت به کلون های قبلی یعنی مارک اول و دوم برتره و توی گروه بعنوان سردسته شناخته میشه. اون بهترین کلون یـه که Franchise تونست تولید کنه و نزدیکترین نمونه به ۴۷ ـه گرچه که طول عمر کوتاهی داره و یه سال بعد از رسیدن به بلوغ می میره. اون بعد از ۴۷ برترین قاتل در جهان هست.آخرین هدف پارچتزی رئیس جمهور امریکا بود، هرچند که با کشته شدن مارک سوم توسط ۴۷، رئیس جمهور جان سالم بدر برد.

ایرادات: این مطلب هم عنوان درستی ندارد و عنوان در واقع در متن اصلی درج شده. به طرز مشهودی این متن از جایی کپی و پیست شده، که حتی نویسنده زحمت پاک کردن نام فایل های وسط متن را هم به خودش نداده است. با کپی و جستجو کردن مقدار اندکی از ابتدای این متن در گوگل متوجه می شوید که از سایت های دیگر آمده است. منبع ندارد و لحن آن عامیانه و غیر رسمی است. در این مواقع باز هم ما مطلب را نخواهیم خواند و منتشر نخواهد شد.

۳

عنوان:

آنگاه که بخش مجازی پردیس گیم فیلتر میشود!!!

متن اصلی:

همون طور که از عنوان معلومه، ظاهرا بخش های member.pardisgame.net و blog.pardisgame.net پردیس گیم فیلتر شده اند…!
متاسفانه پردیس گیم خیلی کاربر هایش را کنترل نمیکند و چند باری خودم دیدم که کاربر ها از عکس های بد(!) برای والپیپر صفحه شخصی و… استفاده میکنند….
البته شاید مشکل از تعداد کاربران باشد و مدیران پردیس گیم توان کنترل این همه کاربر را نداشته باشند…..
ظاهرا در این سایت بزرگ بازی یک سیستم گزارش تخلف خوب هم وجود ندارد….
به هر حال این اتفاق را به همه گیمر ها از جمله کاربران پردیس گیم تسلیت می گویم!!!!!!!
این واقعه حدود ساعت ۱۰:۴۵ رخ داده است..

ایرادات: این متن به زبان خبری رسمی گفته نشده و مقداری عامیانه است. منبع و مرجع ندارد و ادعاهایی را کرده  که برای ما محرز نیست و از علامت تعجب هم زیاد استفاده کرده. در این مواقع ما معمولاً صبر می کنیم تا شاید مطلب بهتری با همین مضمون به دستمان برسد و اگر هم نرسید و موضوع خیلی مهم بود خودمان از نو مطلب را می نویسیم و فرستنده ی مطلب ممکن است فکر کند مطلبش دچار دزدی ادبی شده است.

۴

عنوان:

<a href=”https://up8.iranblog.com/viewer.php?file=p35ahp9ula73l5okf6jk.jpg”><img src=”https://up8.iranblog.com/images/p35ahp9ula73l5okf6jk_thumb.jpg” border=”0″ alt=”p35ahp9ula73l5okf6jk.jpg” /></a>ایابرنده ۳ds میشوید؟

متن اصلی:

وبسایت TheHut.com مسابقه ای را طرح کرده که اگر به همه ی سوالات ان جواب درست بدهید یک عدد باندل ۳ds ازبازیZelda برنده خواهید شد ولی این مسابقه به طوری سخته که شما قادر به جواب انها نیستید و خود سایت هم گفته که برنده شدن در این مسابقه امکان پذیر نیست پس زیادی خوشحال نشوید منبع:gameinfromer

ایرادات: این مطلب به غیر از عنوانش که یک عکس با تگ HTML در آن درج شده یک ایراد دیگر هم دارد. آن هم این که برای منبع فقط نام سایت را ذکر کرده است. حالا ما چطور از آن سایت به آن بزرگی صحت این خبر را بررسی کنیم الله اعلم. در ضمن چیدمانش هم زیاد چنگی به دل نمی زند. اما اگر همین محتوی به درستی و طبق شرایط مطلب گذاری سایت فرستاده می شد حتماً جای انتشار داشت.

برخی مطالب کلاً به دلیل نداشتن منبع حذف می شوند. و برخی به دلیل این که تصحیحشان از دوباره نوشتنشان بیشتر طول می کشد. ما که بدمان نمی آید به جای روزی ۵ یا ۱۰ مطلب، ۵۰ یا ۱۰۰ تا داشته باشیم. اما وجهه ی سایت را هم باید لحاظ کرد.

اگر می خواهید به جمع نویسندگان ثابت و دایم دنیای بازی بپیوندید، کار خیلی خیلی راحت است، از قسمت «سایت» در منوی بالا شرایط صحیح مطلب گذاری را بخوانید و به آن عمل کنید. اگر هم سوالی داشتید دریغ نکنید.

با تشکر