صندلی داغ شماره ۳ | رضا قرالو

در ۱۳۹۵/۰۳/۰۹ , 17:00:39

صندلی داغ شماره ۳! کمی متفاوت اما جذاب! در وصف صندلی داغ شماره سه همین را بدانید که قرار است با یکی از پررنگ‌ترین کم رنگ‌های دنیای بازی آشنا شوید! همان‌طور که میدانید در این بخش با افراد موفق، تأثیرگذار و نام‌آشنا در رابطه بازی‌های رایانه‌ای و مسائل مرتبط به گفتگویی دوستانه خواهیم نشست. این شما و این صندلی داغ دنیای بازی!

اگر بگویم از شروع به کارم در تحریریه دنیای بازی تنها ۱۰۰ جمله با آقای قرالو صحبت کرده‌ام، دروغ نگفته‌ام! فردی که به قول خودشان در سایه هستند اما به نظر من یک سایه بسیار پر رنگ! طی مدتی که در سوراخ سنبه های اینترنت و این طرف و آن طرف به دنبال طرح سؤال بودم، از علاقه وافر ایشان به محمد مایکلی کهن، فوتبال، گردش، سینما و بازی‌های رایانه ای مطلع شدم؛ فردی با ذوق علاقه در زمینه نوشتار!


•معرفی اجمالی…

رضا قرالو هستم. ۳۵ سالمه. لیسانس کشاورزی دارم که به هیچ دردم نخورد. بیش از پنج سال برای دنیای بازی مطلب نوشتم که بهش افتخار می‌کنم، دو سال سردبیر مجله بازی‌های پارسی بودم که‌ای کاش نمی‌بودم! بعد از تعطیلی مجله تا حالا سردبیر بخش مقالات سایت دنیای بازی هستم که ادامه می‌دیم ببینیم خدا چی می‌خواد. به تازگی هم یه چندتا مقاله و نقد برای مجله‌ی بازینما کار کردم. برای بنیاد هم بعضی وقت‌ها یه چیزایی می‌نویسم. به نوشتن علاقه دارم، عاشق سینما هستم و از ۱۷ سالگی مجله‌ی فیلم می‌خونم. نقاشی می‌کشم هم گاهی. دارم روی اولین داستان مستقل بلندم کار می‌کنم، تا ببینیم خدا چی می‌خواد و به کجا می‌رسیم.

[بچه‌ها رضا قرالو، رضا قرالو بچه‌ها!]


•صندلی‌های داغ رو دنبال می‌کنید؟ نظرتون چیه؟

بله دنبال می‌کنم. به نظرم سؤالاتش باید چالشی‌تر و گزنده‌تر به شه تا کسی که روی صندلی نشسته و مخاطب دسته جمعی داغ کنن!

[والا دست و بال ما بسته است ولی از سؤالات کاربران استقبال می‌کنیم]


•پیشنهادی براش دارید؟

گفتم اون بالا! چند بار می‌پرسی؟!

[اعصاب تعطیل]


•ده برتر چطورِ؟

به نظر خیلی‌ها این فرمت نوشتاری دیگه جواب نمی‌ده ولی ده برتر یادگاریه از مجله‌ی کاغذی و این اواخر هم سعی کردم تأثیر مستقیمی توش داشته باشم. با این حال نظر بدی روش ندارم، خوبه.


•دی‌بازی مرده؟ چطوری احیا می‌شه؟

دی‌بازی کاغذی بله ولی سایت دی‌بازی با وجود مشکلات فراوان و معضلات هنوز زندست و داره ادامه می‌ده. از طرفی وقتی برای چیزی اهمیت قائل باشی این یعنی اون چیز هنوز زندست و داره ادامه می‌ده.

[قابل توجه آرش حکیمی]


•اگر قرار باشه یکی از شخصیت‌های بازی‌های رایانه‌ای باشید ولی همین دنیا زندگی کنید چه شخصیتی رو انتخاب می‌کنید؟

یا خدا! اصلاً بهش فکر نکردم. شاید چون دنیای بازی‌های کامپیوتری برام در حد یه دنیای دیگه هست. یه دنیای موازی با دنیایی که دارم توش زندگی می‌کنم. برای همین همیشه سعی کردم فاصلم رو با این دنیا حفظ کنم چون وجود این فاصله هست که باعث می‌شه ازش لذت ببرم. ولی خب! برای اینکه جواب این سوالتون رو داده باشم «گری فاکس» Grey Fox متال گیر یک رو اسم می‌برم. به نظرم شخصیت مبهم و رازآلود و در عین حال قدرتمندی داشت. از طرفی می‌شه با این شخصیت یه زندگی دوگانه داشت. یعنی شبا بری توی لباس نینجایی طرف و بابای آدم بدا رو دربیاری و صبحا به شینی برای دی‌بازی نقد بنویسی!


•بستنی دوست دارید؟ چه مدلی شو می‌پسندید؟

قحطی سواله؟! خب کیه دوست نداشته باشه؟! به جز زعفرونی و اینایی که درصد شکلات خیلی بالایی دارن همشونو دوست دارم. فالوده رو البته بیشتر از بستنی دوست دارم. تازگی هم نوعی بستنی کشف کرده بودم که رشته‌ی نشاسته داشت توش با طعم فالوده. خیلی خوب بود ولی چون من دوست داشتم دیگه تولید نشد. یعنی فکر کنم گفتن بهشون که رضا قرالو اینو دوست داره تولید نکنید!

[آخی آخی دلمان کباب شد، اگر سازندگان این بستنی این پیام رو می‌بینید لطفاً سریعاً نسبت به بازتولید این محصول اقدام کنید؛ با تشکر!]


•فرض کنید از فردا صنعت بازی‌های رایانه‌ای به کلی نابود می‌شه،  این خبر تاثیری روی شما می‌ذاره؟ فرض کنید همین الان این خبر رو شنیدید!

یعنی چی نابود بشه؟ بمب اتم بیوفته و دنیا نابود بشه یا آخرالزمان بشه و اینا؟ یا به شکل نمادین این اتفاق بیافته؟ یعنی یه روز صبح بلند بشیم ببینیم کل بازی‌ها و کنسول‌ها و تکنولوژی مربوط بهش غیب شده؟ آگه اینجوری نباشه که می‌شینم کلی بازی نکرده و دست نخورده که مونده رو در طی سال‌های بسیار بازی می‌کنم و در کنارش کلی بازی درجه یک قدیمی رو. ولی اگه منظور نظرت حالت دوم باشه و صبح ببینم هیچی به هیچی. خب! پا می‌شم می‌رم تو غار!


•رابطه‌تون با موسیقی چطوره؟ چه موسیقی‌ای رو ترجیح می‌دید؟

موسیقی فیلم گوش می‌دم بسیار زیاد. یه هارد هم پر از موسیقی فیلم دارم (داشتم یعنی! آقای دزد اگه این متنو می‌خونی هاردو وردار بیار بجاش یه هارد نوی یک ترابات می‌دم بهت، کاریت هم ندارم!) موسیقی غربی رو هم بیشتر می‌پسندم و زیاد اهل موسیقی وطنی نیستم. کاراهای جان ویلیامز و خصوصاً هانس زیمر رو بسیار دوست دارم. کلاسیک هم زیاد گوش می‌دم. کلاً اولد فشنم!


•نسل نهم چطور می‌تونه باشه؟ اصلاً به تولد این نسل امیدی دارید؟

این سؤال با اینکه شکل و شمایل فنی داره ولی به نظرم خیلی خاله زنکیه! برو دو کیلو سبزی بخر بیار با هم پاک کنیم تا جوابتو بدم!


•یه روزی برای بچه‌تون از کارایی که در رابطه با بازی‌های رایانه‌ای انجام دادید و کلاً در مورد خاطره‌ها و سبک بازی‌های این موقع  تعریف می‌کنید؟

چرا تعریف نکنم. قدیم‌ترها باباها از ماجراهای دنیای واقعی‌شون برای بچه‌هاشون می‌گفتن. خب نسل ما که زیاد از این خاطرات واقعی نداره مجبوره از ماجراجویی‌های مجازیش بگه. خیلی هم بهتره و هیجانش بیشتر، چاخان هم نکرده!


•نامه بازی چی بود اصلاً؟ چه کرد؟ چه کار قرار بود بکنه؟

کم کم دارم به این نتیجه می‌رسم که دوستان دنیای بازی با نامه بازی یکی از بزرگ‌ترین رازهای تاریخ گیمیریت رو خلق کردن! نامه بازی بود دیگه جواب نامه‌ها رو می‌داد. هویتش هم نامعلوم بود. مثل همون گری فاکس که شبا می‌رفت تو لباس نینجایی و صبح تو دی‌بازی مطلب می‌نوشت!


جای چه بازی‌ای خالیه توی این صنعت؟ منظورم بازی‌هایی هست که در مورد برخی موضوعات ساخته نشده می‌شه ساخته بشه؟

یکی از دوستان می‌گفت من شخصیتی در سایه دارم! از اونجایی که تمام مدت همکاریم با دنیای بازی و سایر نشریات یه همکاری اینترنتی از راه دور داشتیم و همین الان هم همینطوره، خیلی‌ها منو نمی‌شناسن و از نزدیک ندیدن. برای همین هم هست که الان شما داری یه سری سؤالات عجیب غریب می‌پرسی که نمی‌دونم از کجات درآوردی!!! فکر کنم واسه اینه که یه چیزی پرسیده باشی تعداد کلمات بره بالا! من قول می‌دم از این به بعد از سایه بیام بیرون تا بیشتر منو بشناسید ولی خواهشا از این سؤالات نپرسید آدم یه جوری می‌شه!

[سوت زنان از کنارش می‌گذریم!]


•اخلاق‌تون چطوره؟ معمولاً آدما باهاتون سریع جور می‌شن یا سر ساعت دعوا می‌کنین با همه؟

آدم آرومی هستم و البته گوشه گیر. دوست دارم تو خودم باشم و به چیزهایی که دوست دارم فکر کنم. شاید همین باعث شده ذهن تخیل پرور قصه‌گویی پیدا کنم  که خب  زیاد هم بد نیست. در مورد عصبی بودن هم بله! آدمی هستم که زود عصبانی می‌شم ولی نه برای هر موضوعی؛ وقتی کسی اصولی رو که من براش ارزش قائل هستم ندید بگیره تبدیل به همون گری فاکسی می‌شم که قبلاً عرض کردم! اینو می‌تونید از دوستانی بپرسید که تنشون به تنه‌ی اون روی من خورده! البته برای ارتباط برقرار کردن با بقیه هم یکم زمان نیازه چون دیر جوش هستم متاسفانه!


•تا کی بازی می‌کنید؟ چهل سال؟ پنجاه؟

بستگی داره! اگر بازی خوب تولید بشه تا ابد. ولی با وضعیتی که در حال حاضر می‌بینم شاید به یکی دو سال هم نکشه. به هر حال مریض نیستم که بازی چرت بازی کنم!


•فرانچایز متال گیر چطوره؟ شما مشکلتون با متال گیر ۵ چیه؟ با ذکر دلیل و به طور کامل بیان بشه بی‌زحمت!

بنده با متال گیر زندگی کردم. خصوصاً با شماره‌ی اولش که شاهکاری بی‌بدیله. شماره‌های بعدی رو هم بازی کردم و به نظرم تا قسمت چهارم با سری بالا و قدرتمندانه ادامه داده. ولی کوجیما توی  شماره‌ی پنجم راهش رو گم کرده. نمی‌دونم چرا! شاید چون خیلی دوست داره استایل غربی داشته باشه بازیش یا به مذاق کاربرهای غربی و بسیاری کاربرهای ساده پسند امروزی خوش بیاد. به نظرم متال گیر بیش از این که مدیای گیم‌پلی باشه مدیای تعریف داستانه. تعریف کردن داستان‌هایی با شخصیت‌های غریب و فانتزی و ژاپنی و درجه یک که کاری باهات می‌کنن که بازی کردن رو بی‌خیال بشی و ساعت‌ها کات‌سین‌های بی‌نظیرش رو ببینی و دم نزنی! ولی متال گیر پنج از اصلش دوره؛ داستان نداره و گیم‌پلی محیط بازش چون باعث شده که داستان پرپر بشه، حرص آدمو درمیاره!


•بدترین و بهترین بازی عمرتون چیه؟

این بهترین و بدترین‌ها قطعاً زائیده‌ی شرایطی هستن که بازی‌هارو توشون تجربه کردیم. حداقل برای من که اینطوری بوده. به همین دلیل بهترین بازی که به عمرم بازی کردم به خاطر شرایط خوب و خاطرات بی‌نظیر دوره‌ای از زندگیم، تعلق می‌گیره به رزیدنت اویل ۳. گرچه شاید از نظر خیلی‌ها شماره‌ی دوم بهتر از شماره‌ی سوم باشه. ولی برای من شماره‌ی سوم رزیدنت اویل بهترین هست به همون دلایلی که عرض کردم، با چاشنی خاطرات خوش و روزهای روشن زندگیم. بدترین بازی هم خب نمی‌دونم راستش رو بخواید! شاید همین متال گیر ۵!


•«ترامپ داره میاد! دنیا فرار کن!!!» این جمله‌ای بود که توسط شما در یک شبکه اجتماعی به اشتراک گذاشته شده! ترامپ چرا بده؟ چه ضرری واسه دنیا داره؟

به نظرم آدم‌های احمق بیشتر از سایر موجودات کره‌ی خاکی برای نسل بشر و کلاً کره‌ی زمین خطر آفرین هستن. حالا اگر این احمق‌ها به قدرت هم برسن که واویلاست. ترامپ هم نمونه‌ی یک آدم احمق، دریده دهن و بی‌شعوره که اگر به قدرت برسه، نسل بشریت و حیات کره‌ی خاکی در معرض خطر قرار می‌گیره! به همین خاطر هم؛ ترامپ داره می‌آد! دنیا فرار کن!

[یعنی این اعضای دنیای بازی هر کدوم یک جمله قصار دارن! اصلاً یکی از شرایط ورود فک کنم این بخش باشه!]


•نوشتن رو بیشتر دوست دارید یا خواندن رو؟

هردورو. مکمل هم هستن دیگه!


•بزگترین ترس‌تون چیه؟

جنگ


•گیم ایران رو چطور می‌بینید؟

جان؟! چیه ایران رو؟


•دوست دارید نفر بعدی کی روی صندلی بشینه؟

هرکس خودتون صلاح می‌دونید!


•دوستان هی گیر می‌دن صندلی داغ نیست، درسته؟ به نظرتون چه چیزی می‌تونه مشت محکمی بر دهان این افراد باشه؟

چرا همش سؤال تکراری می‌پرسید؟! گفتم که اون بالا!

[اعصاب نداریدا!]


•چه جمله‌ای همیشه آویزه گوشتونه؟

هر جمله‌ای از پدر خدابیامرزم که مطلعی داشت با عبارت «کره بز»! مثلاً کره بز فلان باش یا کره بز هیچ وقت تو زندگیت این کارو نکن! البته این کره بز فحش تحبیب بود نه فحش خالی و بسیار مهربانانه و با کلی بذله‌گویی گفته می‌شد! جملات پند و اندرز گونه‌ی پدرم هم با این شروع دوست داشتنی زیادن و آویزه‌ی گوشم. خیلی هم دلم تنگ شده برای اینکه کره بز بشم دوباره!!!


•شغلی مرتبط با دنیای بازی‌های رایانه‌ای دارید؛ ازش راضی هستید؟ سر و کله زدن با تعداد زیادی آدم اونم از قشری که معمولاً به این مکان‌های میان و با توجه به سر و صداها و گاهی مشکلاتی که درش وجود داره، باعث می‌شه که توی رفتار روزمره با خانواده یا دوستان تون مشکلی پیش به یاد؟

من زیاد با بخش پر سرو صدای قضیه‌ی رابطه‌ای ندارم. یعنی اعصابم اجازه‌ی اینو نمی‌ده که خودم رو قاطیش بکنم. ولی بخش کم سر و صدا رو فعلاً داریم می‌چرخونیم. با وجود معضلات بسیار و وخامت حال بازار! مشتری‌ها هم که خب برایندی هستن از وضعیت فرهنگی جامعه متاسفانه! باید تحمل کرد به هر روی.


•یه پیشنهاد در مورد صندلی داغ و یک نصیحت به کاربرا بگید.

ای بابا!!! گیر دادیا! چند بار یه سوالو می‌پرسن؟! نصیحت هم خوشم نمی‌آد بکنم چون حس می‌کنم پیر شدم! هر وقت هفتاد سالم شد اون وقت بیا سراغم نصیحتشون می‌کنم.

[یادتون باشه پس بریم سراغ شون!]


•اگر یک روز برنده لاتاری بشید چی کار می‌کنید با پولش؟

اگه پولش اونقدری باشه که به شه باهاش یه جزیره خرید، یه جزیره می‌خرم. بعد توش یه شهر نقلی خوشگل درست می‌کنم و همه فک و فامیل و دوستان و کسانی رو که بهشون وابسته هستم می‌برم اونجا تا آخر عمر دور از این دنیای مسخره‌ای که پر شده از آدم‌های احمق، تو صلح و صفا با هم زندگی کنیم.


•اونطور که ما متوجه شدیم در هر زمینه‌ای، از جمله سیاست، بازی، سینما، ادبیات و موسیقی اظهار نظرهایی کردید؛ دانش‌تون در هر یک از این زمینه‌ها چه حده؟

ورزش رو یادت رفت! در برخی موارد دانش خوبی دارم و در بیشتر موارد دانش چندانی ندارم ولی حس می‌کنم قلمی دارم که می‌تونه هر سوراخی رو انگولک کنه!


•به نظرتون کار توی دنیای بازی چطوره؟

اون پنج سالی که  برای مجله‌ی کاغذی نوشتم بی‌نظیر بود. حس زنده بودن و مفید بودنی داشت که سال‌ها تجربه نکرده بودم. در واقع بعد سه چهار سال کنج عزلت گزیدن به دلیل فشارهای زندگی، دنیای بازی منو نجات داد!


در پنج کلمه خودتون رو توصیف کنید.

احساساتی، کم حرف، تنبل، خجالتی، خسته!

[خستههههههه ها یعنی خستهههههه]


•خودتون به عنوان یک سردبیر، به نحوی یک رهبر هم به حساب می‌آیید؛ به نظرتون یک گروه باید از رهبرش بترسه یا باید اونو دوست داشته باشن؟

ترس واژه‌ی مناسبی نیست به نظرم؛ باید بگید احترام. و خب احترام هم رابطه‌ی خوب و  دو طرفه حاصل می‌شه. سعی نمی‌کنم دستور بدم یا ترس ایجاد کنم. رفاقتی وقتی دربین باشه احترام میاره و احترام هم باعث می‌شه طرف مقابل حس کنه که بهتره وظیفش رو درست انجام بده تا این رابطه پابرجا و خوب باقی به مونه.


•اولین چیزی که در مورد کلمات زیر به ذهن‌تون میاد رو بگید:

مگس: سمج

تابستان: قبلاً دوست داشتم!

موس: پرت و بی‌ربط بودن این گزینه هم به نوعی مربوطه به همون قضیه در سایه بودن!

کلوپ: استایل من نیست

سعید زعفرانی: سیاه و سفید

تلگرام: قاتل فیسبوک نازنین

شربت: عجبا!

[ما باید بگیم عجبا!]

فوتبال: تیم ملی

محمد مایلی کهن: جیگر

کارلوس کیروش: تیم ملی

تیم ملی: آشوب قدیم، دیسیپلین حالا

مهدی رحمتی: طاقچه بالا!

قرمز و آبی: برام مهم نیستن

کال آف دیوتی: خدا بیامرز

کار: روزمرگی

فیسبوک: نازنین

وظیفه: سخت

دنیای بازی: نوری در تاریکی

مقاله: ویرایش، نیم فاصله، کجا می‌ری برادر؟!

علی فخار: لیدر

تحریریه: تنبل هستین ولی یواش یواش دارین درست می‌شین!

صندلی داغ: مستدام باد!


•در پایان هر چیزی که دوست دارید رو با ما در میون بگذارید.

لطفاً نیم‌فاصله‌ها رو رعایت کنید. این همه از نماید و نمود استفاده نکنید چون غلطه! «و یا» اشتباهه. هر وقت از یکی استفاده کردید  از اونیکی استفاده نکنید. جملات طولانی ننویسید. نقطه و جداسازی جملات بلند از واجبات است. از «را» در جای مناسب جمله استفاده کنید.  وقتی مقاله‌ای می‌نویسید صد بار  بخونیدش چون هر دفعه کلی غلط و اشتباه نگارشی از توش درمیاد که می‌تونید اصلاحش کنید. هر بار که مقاله رو بخونید اشراف بیشتری روش پیدا می‌کنید و می‌تونید ضعف‌هاش رو بیشتر درک کنید و با اصلاح، مقاله‌ی بهتری بیرون بدید. یه کاری بکنید که سردبیر بیچاره وقتی داره به سؤالات صندلی داغ جواب می‌ده در حین جواب دادن سؤالات رو هم ادیت نزنه! با تشکر.


25 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. اصن اسم کاغذ میاد آدم حالش بد میشه…

    دو هفته نامه کجایى دقیقا کجایى

    کجایى تو بى من تو بى من کجایى

    هیچ موقع یادم نمیره بعد از خوندن نقد assassin’s creed: brotherhood انقد بازى کردمش که کل خونواده شاکى شدن!

    ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر