برای آزادی بجنگ! | نقد و بررسی بازی Homefront: Revolution
«هومفرانت: انقلاب» (Homefront: Revolution) در لیست خرید بسیاری از دوستداران اکشن اول شخص قرار داشت، یک بازی که پس از انتشار نقدها و نمراتاش حسابی همه را ناامید کرد. با اینحال در دنیای بازی تصمیم بر این شد تا به نقد این عنوان بپردازیم و ببینیم آیا هومفرانت جدید واقعاً بازی است که به عقیده برخی یک فاجعه تمامعیار است یا خیر. بنابراین برای نقد این عنوان همراه دنیای بازی باشید.
بدون شک هومفرانت جزء آن دسته عناوینی قرار میگیرد که اتفاقات پیرامون توسعه آن را میتوان به یک داستان بلند تبدیل کرد. پس از بسته شدن کائوس استودیو که توسعه نسخه دوم هومفرانت را پس از نقدهای متوسط قسمت اول برعهده داشت، شرکت THQ تصمیم گرفت تا ادامهی کار را به شعبه انگلستان استودیو کرایتک بسپارد. بهنظر میرسید اتفاقات قرار نیست پایانی داشته باشند و پس از اعلام ورشکستگی این شرکت، کرایتک امتیاز آن را خریداری کرده و تغییرات بسیار زیادی در گیمپلی بازی ایجاد کرد که مهمترین آن خارج کردن بازی از حالت خطی بود. این اتفاقات نیز پایان کار نبودند و شرکت آلمانی پس از عرضه ناموفق عنوان «رایز: فرزند روم» با مشکلات مالی بسیار شدید مواجه شد، هر چند کراتیک در آن زمان چنین مسائلی را انکار میکرد. دامنه مشکلات گسترده و گستردهتر میشد تا اینکه شرکت کراتیک پس از دست از کار کشیدن اعضا استودیو در انگلستان امتیاز آن را به دیپ سیلور فروخت و اعضا استودیو قدیمی کرایتک نیز استودیو دامباستر را تاسیس کردند. این عنوان با پشت سر گذاشتن این مشکلات بالاخره مدتی قبل پس از مدتها و البته یک تاخیر نسبتاً بلند عرضه شد، عنوانی که با انتشار نمراتش آب سردی بود بر بدن نیمه جانم، آن هم وسط امتحانات! عنوانی که پتانسیل بسیاری بالایی برای تبدیل شدن به یک بازی بهیاد ماندنی را پس از عملکرد متوسط نسخه اول داشت، تسلیم مشکلات شد.
ایده آغازین بازی هرچند جالب بهنظر میرسد، اما در واقع کاملاً غیر منطقی است، کرهی شمالی با تاسیس یک شرکت فعال در عرصه تکنولوژی با نام «ایپکس» (Apex) و نفوذ در ایالات متحده آمریکا، پیشرفتهترین کشور حال و حاضر دنیا در عرصه فناوری، این کشور را با استفاده از قرار دادن بکدورهایی در تمامی تجهیزات، فلج کرده و به بهراحتی آن تحت کنترل خود در میآورد. همانطور که بالا نیز به آن اشاره کردم حداقل در حال حاضر اتفاقی کاملاً نشدنی است.
با اینحال، در این نسخه که اتفاقاتاش در سال ۲۰۲۹ میلادی و فیلادلفیا رخ میدهد، شما کنترل شخصیتی با نام اتان بردی (Ethan Brady) را برعهده دارید، فردی که در گذشته و قبل از این فاجعه یکی از نیروهای ارتش آمریکا بوده که حال همانند بسیاری دیگر نقش کوچکی در انقلابی دارد که شاید در آینده رخ بدهد. داستان شروع طوفانی و جذابی دارد، شما و تعدادی از دوستانتان در انتظار رسیدن بنجامین واکر، رهبر نیروهای مقاومت، هستید که مخفیگاه شما لو رفته و در نتیجه دستگیر میشوید. پس از مرگ دوستانتان واکر سر میرسد و شما را نجات میدهد، اما در این میان زخمی شده و در نهایت نیز دستگیر میشود. با این اتفاق انقلاب در ورطهی نابودی قرار گرفته و اولویت نیروهای مقاومت به نجات واکر تبدیل میشود.
همانطور که میبینید داستان بازی با یک خیانت آغاز شده و همین مسئله جذابیت خط داستانی و انگیزههای شما را برای پیگیری داستان افزایش میدهد. این آغاز نوید این را میدهد که در بخشهای پیشرو باید شاهد اتفاقات بهتری باشیم، اما پس از مدتی داستان دچار افت شده و دیگر خبری از اتفاقاتی که شما را غافلگیر کند، نیست. دقیقاً در همین بخشها نیز بازی نقاط ضعف خود در گیمپلی و بهخصوص طراحی مراحل را نشان میدهد. شما برای رسیدن به واکر نیاز دارید تا بخشهایی از فیلادلفیا را آزاد کنید که این کار نیز دقیقا همانند سری بازیهای آرمان موجه (Just cause) رخ میدهد، با این تفاوت که مقداری المانهای دیگر از بازیهای فارکرای و کرایسیس به بازی افزوده شده است.
البته این شباهت در طراحی مراحل تنها در ایده باقی میماند و همانند آرمان موجه تاثیر آنچنان منفی بر روند بازی نمیگذارد، دلیل این اتفاق تنوع در مراحل است. همانطور که اشاره شد شما برای رسیدن به واکر نیاز دارید تا تعدادی از مناطق هشتگانه را آزاد کنید که هر کدام از این مناطق شرایط خاص و مربوط به خود را دارند. نخستین مناطق که با آنها روبرو میشودیم «محدوده قرمز» (Red Zone) نام دارند؛ مناطقی که به دلیل اتفاقاتی که در گذشته رخ داده خالی از سکنه بوده و تبدیل به مخروبه شده است. در این مناطق بهترین روش برای عملیاتها، انجام آنان بهصورت چریکی است، هر چند با در اختیار گرفتن تعدادی از نیروهای مقاومت میتوانید به یک جنگ رو در روی تمام عیار بروید که بهلطف بخش شخصیسازی سلاحها و یک گانپلی هیجانانگیز، لذتبخش است. البته بهکارگیری دیگر نیروهای مقاومت در همین حد باقی میماند که آنها تنها شما را دنبال کرده و در مواقع ضروری در کنار شما به نبرد میپردازند. در اینجا سازندگان میتوانستند با اضافه کردن حداقل چندین دستور ساده این بخش را کاملتر کرده و به یکی از نقاط قوت بازی تبدیل میکردند که متاسفانه چنین اتفاقی رخ نداده، هر چند با این شرایط نیز حضور آنها در کنار شما در نبردها بسیار موثر است.
اما در نوع دوم مناطق که با نام «محدوده زرد» (Yellow Zone) شناخته میشوند، خالی از سکنه نبوده و مردم عادی زندگی میکنند، نیروهای کرهای که با اصطلاح نورکها (Norks) شناخته میشوند، بهشدت این مناطق را تحت کنترل و مراقبت خود قرار دادهاند. در این مناطق شما نیاز دارید تا نظر مردم را که احساس خوبی نسبت به انقلاب ندارند با انجام عملیاتهای مختلف از جمله فعال کردن رادیوهای انقلابیون، کمک کردن به فقرا، ایجاد خانههای امن برای نیروهای انقلابی و از بین بردن تجهیزات نظامی نیروهای دشمن به نفع خود برگردانید. این سری ماموریتها در این مناطق با نام «قلبها و ذهنها» (Hears & Minds) شناخته میشوند، ماموریتهایی که هرچند شباهت بسیاری بههم دارند اما همانطور که در بالا نیز به آن اشاره شد، تنها به تعداد کمی تکرار شده و آنچنان احساس خستگی را به بازیباز منتقل نمیکنند.
اما قابلیتهای به بازی افزوده شده، بهخصوص در بخش مخفیکاری بیشتر در این محدوده خودنمایی میکنند. یکی از این قابلیتهای جدید پلتفرمینگ بوده که البته بهصورت محدود این اجازه را به شما میدهد تا از ساختمانها بالا بروید که همانطور که گفته شد این مورد بیشتر در زمان مخفیکاریها و فرار از دست نیروهای کرهای کاربرد دارد، زیرا استفاده از مخفیکاری بهدلیل شرایط حاکم در این مناطق در عمل تنها روشی است که شما میتوانید بهکار ببرید. البته این تنها المان کاربردی بخش مخفیکاری نیست و این قابلیت را دارید که با پنهان شدن در سطلهای زباله خود را از شر نیروها، پهبادها و دوربینهای امنیتی که بهدنبالتان هستند خلاص کنید، اتفاقی که مشابهاش را پیش از این در سری هیتمن دیده بودیم. اما مشکلی که در این عنوان و بهخصوص این بخش از گیمپلی وجود دارد، عدم توانایی جابجایی و پنهان کردن اجساد است، البته وضعیت زمانی بدتر میشود که نیروهای دشمن هیچ واکنش خاصی نسبت به اجساد نیروهای خودی نشان نمیدهند.
از دیگر قابلیتهای افزوده شده به بازی میتوان به بخش «ساخت ابزار» (Crafting) اشاره کرد که شباهت بسیاری به عنوان فارکرای دارد. شما تجهیزات فراوانی دارید که میتوانید از آنها علیه نیروهای دشمن استفاده کنید که بهخودی خود اتفاق جالبی است، اما متاسفانه مواد مورد نیاز برای تهیه هر ابزار در تمامی بخشهای شهر آن هم به شکل فراوانی پراکنده هستند که مقداری از جذابیت بازی کاسته و این در حالی است که سازندگان میتوانستند با مقداری کاهش مقدار ابزار اولیه مخاطب را به افزایش دقت خود در استفاده از آنان وادار کنند.
اما پس از اتمام این ماموریتها، بهخصوص قلبها و ذهنها، داستان بازی دوباره به اوج خود برگشته و گروه شما دوباره با یک خیانت مواجه میشود. این اتفاقات در ادامه نیز با فداکاریهای اعضای گروهتان در اوج ناامیدی برای رسیدن به آزادی، داستان را بیش از پیش جذابتر میکند. البته این فداکاریها تاثیرشان تنها در حد چند ثانیه است، زیرا هیچ شخصیتپردازی برای هیچ کدام از کاراکترها حتی اتان بردی نیز وجود ندارد که از بزرگترین نقاط ضعف داستان این عنوان محسوب میشود. در کنار این ضعف، باید به تکرار کلیشههای داستانهای انقلابی نیز اشاره کرد. داستان هر چند جذاب است اما تنها کلیشههای این سبک داستانها را که شامل خیانت و فداکاری اعضای نیروهای انقلابی میشود را در خود جای داده است. این در حالی است که حداقل سازندگان میتوانستند با کمی عمق دادن و توجه به شخصیتها داستان را به ماجرایی احساسیتر بدل کنند که هر کدام از شخصیتها در کنار حس وطنپرستانه برای جنگیدن، دلایل شخصی نیز داشتند.
تا اینجا با یک بازی متوسط روبرو هستیم که هر چند چیزی نیست که انتظارش را داشتم اما بسیار لذتبخشتر از فارکرای بدوی بوده که در مهمترین بخش یک عنوان اکشن اول شخص یعنی گانپلی با مشکل مواجه بود. البته اگر بخواهیم داستان و طراحی مراحل را نیز به آن اضافه کنیم که دیگر واویلا است! اما وضعیت هومفرانت زمانی اسفبار میشود که پای مشکلات فنی به بازی میان باز میشود. مشکلات فنی نه تنها تجربه بازی، بلکه گیمپلی را نیز تحت تاثیر قرار داده؛ برای مثال با موقعیتهایی روبرو میشوید که نیروهای دشمن حتی از پشت دیوار متوجه حضور شما میشود که خوشبختانه این اتفاق حداقل برای من تنها یکبار رخ داد. گرافیک این عنوان نیز هر چند بهلطف موتور گرافیکی کرای انجین بسیار چشمنواز بوده – البته شاید بتوان گفت در مقایسه با کرایسیس ۳ عملکرد نسبتاً ضعیفتری دارد- اما دارای مشکلات بسیاری است که مهمترین آنها نرخ فریم بازی است که تجربه آن را بهشدت تحت تاثیر خود قرار داده است. البته چنین اتفاقی در حال حاضر دیگر برای کاربران نسخه رایانههای شخصی عادی شده، اما وضیعت برای هومفرانت مقداری و باز هم تاکید میکنم تنها مقداری وحشتناکتر است؛ برای مثال میبینید نرخ فریم در هنگام چک پوینتها به صفر میرسند! همانطور که میبینید وضعیت تنها مقدار کوچکی اسفبار است که اصلاً جای نگرانی نیست. به این مشکل باید دیر لود شدن بافتها و البته تنوع پایین NPC را هم اضافه کرد. در ضمن داشت از ذهنم دور میشد که رسیدیدیم به NPC های عزیز. متاسفانه هر چند در بخش طراحی محیطها با تنوع خوبی روبرو هستیم اما بههیچوجه با محیط پویایی روبرو نیستیم، NPC ها تنها در مناطق مختلف مشغول گفتوگوهای بیهودهای هستند که ارزش گوش دادن را نداشته و در این مواقع است که باید قدر شرکتهایی همانند یوبیسافت را در خلق محیطهای واقعگرایانه و زنده دانست.
تجربه هومفرانت: انقلاب آن هم در زمانی که عناوین بسیار محبوب و مورد انتظاری همچون «دووم» و «آنچارت ۴: پایان یک دزد» عرضه شدهاند، بهطور حتم برای بسیاری بهخصوص آن دسته از مخاطبانی که با کنسول به تجربه عناوین مختلف میپردازند، یک توصیه کاملاً مضحک خواهد بود. بنابراین تنها هدفم مخاطبانی است که قصد تجربه این عنوان بر روی رایانههای شخصی را دارند، اگر از تجربه عنوان فارکرای بدوی لذت بردید، مطمئن باشید این عنوان چیزی بالاتر از آن است، بهشرطی که پس از انتشار بروزرسانیها بهتجربه آن بپردازید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
باز دوباره رسیدیم به بازی جدیدی و نقدی جدید.
خونه جلو یا به اختصار هوم فرانت بازی بدیست.سرشار از تعلیقات بدون تعلق که دچار خودگماشتگی شرقی و غربیست.
هدف ساخت بازی کاملا واضح است.نشان دادن قدرت آمریکا شیطان خبیثی که سعی دارد همش نشان دهد بهترین است.حتی در فصول خاصی از بازی شما می توانید موزیک های مردمی ایرانی گوش بدهید که شما را تشویق می کند به انجام بازی.بازی به شدت لق است.خانه جلویی برای ذهن های کج ساخته شده است که آن را ستایش و مورد فدایت شوم قرار دهند.از لحاظ میزانسن خانه جلویی بازی بدیست.به شدت بی هویت و گم شده ترجمه.از شخصیت اصلی هم بگذریم که پسر نامشروع گوردن فریمن است و نمیخواهد رو کند به گذشته آمده است که ببینید در گذشته چه خبری بوده و این قضایا.درهرحال سخن من با شما سازندگان بازی یعنی نقره ای قهوه ای هست.شما خجالت نمیکشید؟کیلو کیلو المپیک و پاره المپیک دادید خورد ملت بس نبود جنگ جهانی میسازید؟بعد میاید در اخر هم میگوید ما با شاخ غول جنگیدیم که بازی را بسازیم؟خب به یک دانه تار موی پسر خاله ی پدرم.
از لحاظ موسیقی هم میخواستم نظری بدهم اما جایگاه کوتاه و کمیست.در هر حال اندی و کوروس اگر موزیک بازی را کامپوز میکردند بنده به شخصه خوشحال میشدم.
ممنون سورنا جان که از امتحاناتم زدی واسه این بازی:۲۴: :۱۵:
مشکلات فنیش همونطور که توی متن هم گفته شد،میشه به این ربطش داد که چندین و چند بار منتقل شد و لغو شد.
همه ش هم تقصیر کرایتکه :۲۴:
ولی خب میشد شخصیت پردازی بهتری داشته باشه
من با روند این که اوپن ورلد شد اولاش موافق بودم،بعد مخالف :lol: چون گفتن شبیه فارکرای هست که یکنواخت شدن مراحل هم به همین ربط داره!
گان پلیش به نظرم نقطه قوتش بود
گرافیکش هم خیلی خوبه
موزیکش هم خوب بود به نظرم،مخصوصا تو نبردها
در کل،به قول خودت با حضور آنچارتد و دووم روی کنسول ها،همین میرسه به ما پی سی باز ها دیگه :lol:
ممنون بابت نقد :۱۵:
هرچند با توجه به نکات منفی که تو متن نقد بود انتظار نمره ی پایین تری رو داشتم و به نظرم تو نمره دادن ارفاق کردین
«برای آزادی به جنگ!»؟؟
انصافا جنگ شه شما میخوای بری به جنگی؟
بازی نکردم و نخواهم کرد
فک کنم خیلی به باز ارفاق کردین تو نقد
نمره نسبت به نقاط ضعفی که نوشتید خیلی بالاست! به نظرم باید دور و بر ۵.۵ میشد با این حساب