تیزر پیتی و جدول زمانی احتمالی رخدادهای مهم آن
اگر به یاد داشته باشید در مقاله «تیزر پیتی و بررسی پیرنگ آن» وقایع مهم پیتی را بررسی کردیم و قصدمان این بود که با توجه به واقعیاتی که خود تیزر به ما ارائه میکند به پیشبینی جدول زمانی وقایع آن بپردازیم. اکنون بحث مورد نظر ما در اینجا جدول زمانی رخدادهای پیتی است. در حقیقت سرآغاز نظریهی پیشبینی جدول زمانی پیتی به بررسی و تمرکز بر روی مونولوگ رادیو سوئدی بازمیگردد که در آن گزارشگر ما را به نمایش رادیویی ۷۵ سال پیش ارجاع میدهد.
چشمهایت را ببند. بگذار صدای رادیو را بشنوی. صدای من را میشنوی؟ میتوانی فریاد روح خودت را بشنوی؟ بگذار انتخاب کنیم. صدای من که آینده را خواهد گفت و یا [نامفهوم] … تحت شکنجه. اکنون کدام را انتخاب میکنی؟ میتوانی انتخاب کنی. زندگیات، آیندهات، از آنجایی که باخرد هستید ممکن است از قبل به آن پی برده باشید. درست است، نمایش رادیویی ۷۵ سال قبل درست بود. آنها بر روی زمین ما هستند و همه چیز را نظارت میکنند و میبینند. به هیچ شخصی اعتماد نکن. به پلیس اعتماد نکن. همه آنها تحت کنترلشان بوده و هستند. تمام این ۷۵ سال به همین شکل بوده، تنها بهترینهای ما پیروز خواهند شد. تو این حق را داری. حق اینکه عضوی از ما شوی. بنابراین به دنیای ما خوش آمدی. به زودی دروازهای به یک بُعد جدید گشوده خواهد شد.
۲۰۴۸۶۳
۲۰۴۸۶۳
___ رادیو سوئدی
همانطور که در مونولوگ مشاهده میکنید دو مرتبه به ۷۵ سال پیش تاکید شده است که اهمیت این عدد را برای ما نمایان میکند. همانطور که در قسمت قبلی نیز اشاره شد به احتمال زیاد این قسمت به نمایش رادیویی «جنگ دنیاها» اشاره دارد که در اکتبر ۱۹۸۳ پخش شد. با در نظر داشتن ۷۵ سال پیش میتوان گفت که وقایع پیتی در تاریخ ۳۰ تا ۳۱ اکتبر سال ۱۹۸۳ اتفاق میافتد. گفتیم ۳۰ تا ۳۱ اکتبر؛ چراکه اگر به یاد داشته باشید در قسمت قبلی مقاله بیان کردیم ساعت دیجیتالی داخل راهرو در مقطعی از تیزر از ۳۰ اکتبر در ۲۳:۵۹ به ۳۱ اکتبر در ۰:۰۰ نیمهشب تغییر میکند و این یعنی گذار از یک روز به روز دیگر. با استفاده از این مبنا ما میتوانیم تاریخ رخدادهای اصلی پیتی را پیشبینی کنیم، بنابراین بیایید یک به یک به سراغ آنها بریم.
- اکتبر ۳۰ تا ۳۱ سال ۱۹۸۳
پخش نمایش رادیویی «جنگ دنیاها» و وحشت مردم به دنبال آن که گزارش رادیویی سوئدی درست قبل از دور راهرو قرمز رنگ دو مرتبه به آن اشاره میکند. وحشتی که به دنبال اجرای این نمایش رادیویی ایجاد شد به این دلیل بود که در آن سالها سالها جهان شاهد حوادث بسیاری بود. مردم جهان به ویژه آنان که هنوز اوضاع نابسامان جنگ جهانی اول را از یاد نبرده بودند در وحشت و اضطراب و نگرانی به سر میبردند. یک ماه پیش از این واقعه «نویل چمبرلین»، نخست وزیر انگلستان، به منظور دیداری از آلمان با هواپیما به مونیخ پرواز کرده بود و پس از مذاکره با هیتلر سرانجام موفق به امضای موافقتنامهای شده بود که امید میرفت شروع جنگی تازه را به تأخیر بیندازد.
«اورسون ولز»، هنرمند مشهور سینما و تئاتر، که در آن زمان فعالیتهای رادیویی داشت به اتفاق گروه هنری خود یک نمایشنامه تدارک دیده بود که قرار بود در شامگاه یکشنبه ۳۰ اکتبر ۱۹۳۸ از رادیوی «سیبیاس» پخش شود. در آن شب بیشتر شوندگان طبق معمول ترجیح میدادند به رادیوی دیگری گوش کنند که در آن یک خیمه شب باز مشهور به نام «ادگار برگن» به اتفاق عروسکهای خود برنامه تفریحی «چارلی مک کارتی» را اجرا میکرد. این خیمه شب باز چنان ماهرانه به جای عروسکـهای خود حرف میزد که همه مردم تصور میکردند خود عروسکها صحبت میکنند. به طوری که تخمین زده شده بود بیش از ۳۰ درصد مردم به این برنامه گوش میکردند و تنها سه درصد مایل بودند که به نمایشنامه رادیویی جنگ دنیاها که از یک ایستگاه دیگر پخش میشد گوش فرا دهند. ولی درست پنج دقیقه پس از شروع این برنامه رادیویی برنامه عروسکی ادگار برگن به پایان رسید و پس از آن یک خواننده بدصدا شروع به خواندن کرد. بیشتر شنوندگان برای فرار از صدای این خواننده پیچ رادیوهای خود را گردانده و به ایستگاه اول یعنی ایستگاهی که نمایشنامه رادیویی جنگ دنیاها از آن پخش میشد بردند. از آنجا که حدود پنج دقیقه از شروع این نمایشنامه گذشته بود این دسته از شنوندگان موفق نشدند اطلاعیهای را که در آغاز این نمایشنامه پخش شده بود بشنوند. از این رو اصلاً تصور نمیکردند که آنچه از رادیو پخش میشد یک نمایشنامه رادیویی است.
اجرای بسیار طبیعی برنامه و عدم اطلاع بیشتر شوندگان از اینکه این یک نمایشنامه رادیویی است باعث بروز وحشت زیادی بین بسیاری از شنوندگان شد. بسیاری از مردم با اداره پلیس تماس گرفته و میپرسیدند که در مقابل حمله مریخیها باید چه کاری انجام دهند. با وجود اینکه در نیمههای برنامه یادآوری شده بود که این یک نمایشنامه رادیویی است، اما در آن زمان بیشتر شنوندگان از شدت ترس و وحشت به بیرون گریخته بودند و از این رو این اطلاعیه را نشنیدند.
- قبل و یا در سال ۱۹۸۳
«لیسا» با نامزدش ازدواج میکند. تصاویر مرتبط با مراسم ازدواج آنها را میتوان در راهرو دید. این گمان با این فرض شکل گرفته که لیسا و همسرش قبل و یا در سالی که اولین فرزندشان را دارند ازدواج میکنند.
- سال ۱۹۸۳
«جِی» متولد میشود. لیسا و همسرش صاحب اولین فرزندشان میشوند که حرف اول اسم او جی (J) است. ما با در نظر گرفتن سالی که وقایع پیتی رخ میدهد یعنی سال ۲۰۱۳ و کم کردن ۲۰ سال از آن این تاریخ را بدست آوردیم؛ چراکه جِی در پیامی که برای ما نوشته اشاره کرده تاریخی که در آن پدرش تمام اعضای خانواده را به قتل رسانده را هرگز فراموش نمیکند. تاریخی که جی و خانوادهاش به دست پدرشان به قتل رسیدهاند ۲۰ سال پیش بوده و بدین ترتیت ما با کم کردن این اعداد از یکدیگر سال ۱۹۹۳ را بدست میآوریم. ما میدانیم زمانی که جی به قتل میرسد ۱۰ سالش بوده، بنابراین با محاسبهای ساده میتوان پیبرد که او در سال ۱۹۸۳ به دنیا آمده است.
- سال ۱۹۸۷
دومین فرزند لیسا که یک دختر است متولد میشود. این تاریخ را نیز از همان شیوهای که برای مشخص کردن تاریخ تولد جِی استفاده کردیم بدست میآوریم، اما در عوض فقط سن او را در زمانی که جی به قتل رسیده کم میکنیم. او ۶ سال داشته و زمانی که جی به قتل رسیده ۱۹۹۳ بوده، بنابراین با تفریق این اعداد از هم سال ۱۹۸۷ را بدست میآوریم.
- دسامبر سال ۱۹۹۲
گزارش رادیویی به خانواده سومی اشاره میکند که به دست پدرشان به قتل رسیدهاند.
در همین ایالت خانوادههای دیگری در ماه اخیر و دسامبر سال گذشته به ضرب گلوگه به قتل رسیدند، پدر خانواده با اسلحه و ساطور تمام اعضای خانودهاش را به قتل رساند. در هر دو مورد مجرمان پدر خانواده بودند.
___ رادیو
از آنجایی که تاریخ گزارش رادیویی به نظر میرسد سریعا بعد از به قتل رسیدن خانواده لیسا باشد، با اطمینان میتوان گفت ۱۹۹۳ سالی است که گزارش رادویی اعلام میشود، بنابراین «دسامبر سال گذشته» همان دسامبر سال ۱۹۹۲ خواهد بود. با توجه به اینکه گزارشگر بیان میکند که در این قتل از اسلحه و ساطور استفاده شده، احتمالا صدایی را که از صحنه قتل از طریق روزنه دیوار به داخل حمام میشنویم مربوط به وقوع همین قتل است؛ چراکه در این صحنه شما به وضوح صدای چاقو و یا هرچیز تیزی را میشنوید که از آن برای به قتل رساندن یک زن استفاده میشود. پدر این خانواده ممکن است مرده باشد و یحتمل خود را با شلنگ باغبانی دار زده است. رادیو مشخص نمیکند که پدر کدام یک از دو خانواده دیگر دست به چنین اقدامی زده است، اما ممکن است همین پدر بوده باشد.
- دسامبر سال ۱۹۹۲
همسر لیسا شغلش را از دست داده و دچار افسردگی میشود. او در ادامه به شدت به مشروبات الکلی اعتیاد پیدا میکند. این تاریخ نیز از طریق گوش سپردن به مونولوگ جی زمانی که جنین را تسخیر کرده بدست میآید.
تو اخراج شدی، بعدش با خوردن مشروب و مست کردن سعی داشتی غم و غصههات رو فراموش کنی. بعد اون [همسرت] مجبور شد یه شغل نیمهوقت گیر بیاره و به عنوان صندوقدار تو خاروبارفروشی کار کنه. تنها دلیلی که اون میتونست دستمزدش رو بگیره این بود که رئیسش از اینکه اون رو با دامن میدید خوشش میاومد. یادت میاد، آره؟ دقیقا ده ماه پیش.
___ جنین
مونولوگ به ۱۰ ماه قبل اشاره میکند که تاریخ خیلی مشخصی نیست، اما به نظر تاریخی است که در آن خانواده جی به قتل میرسد. این تنها تاریخی است که با عقل جور در میآید، منظور این است که ۱۰ ماه قبل از تاریخ وقوع پیتی برابر است با دسامبر ۲۰۱۲ و زمانی که لیسا مرده است که مطمئنا شخصی که مرده نمیتواند سرکار برود به گونهای که جی توضیح داد. همینطور شایان ذکر است که دسامبر ۱۹۹۲ به درستی مصادف است با حاملگی لیسا که در ادامه شرح آن را خواهید دید.
- ۳۰ تا ۳۱ دسامبر سال ۱۹۹۲
لیسا در خواروبارفروشی به عنوان صندوق دار شروع به کار میکند. صاحبکارش ممکن است با او رابطه داشته، و اینکه در همین حوالی لیسا باردار میشود. از آنجایی که همسر لیسا همچنان بیکار بوده و خانواده نیز برای امرار معاش به درآمد احتیاج داشته، لیسا در یک خواروبارفروشی محلی به عنوان صندوقدار مشغول به کار میشود. رئیس مغازه ممکن است بخاطر جذبهای که لیسا داشته با او وارد رابطه شده باشد و اینکه در مقطعی بعد از این لیسا باردار شده است. دقیقا مدت زمان بارداری لیسا در زمان مرگش مشخص نیست، بنابراین ما راهی برای پی بردن به زمان دقیق لقاح فرزند سوم نداریم. تاریخ مشخص ۳۰ تا ۳۱ دسامبر که بالاتر ذکر شده از مونولوگ جنین تسخیر شده توسط جی گرفته شده است، «دقیقا ۱۰ ماه پیش». گفتنی است که جی از لفظ «دقیقا» استفاده میکند و اگر تاریخی که جی این پیام را ابلاغ میکند همان روزی است که او و لیسا به قتل رسیده اند به این معناست که وقایعی که جی به آن اشاره میکند در تاریخ ۳۰ تا ۳۱ اکتبر سال ۱۹۹۲ اتفاق افتاده است. اگر این نظریه درست باشد تاریخی که در آن را دور راهرو قرمز رنگ جریان دارد با دیگر دورهای راهرو مغایرت دارد. این قضیه را میتوان اینگونه توجیه کرد که با توجه به سرعت بسیار بالای شخصیت در دور راهرو قرمز رنگ زمان در حال تغییر بوده است.
- سپتامبر سال ۱۹۹۳
گزارش رادیویی به خانواده دومی اشاره میکند که به دست پدرشان به قتل رسیدهاند. طبق اعلام رادیو این قتل یک ماه قبل از به قتل رسیدن خانواده لیسا که در اکتبر ۱۹۹۳ بود اتفاق افتاده است و پدر از اسلحه استفاده کرده است. مانند خانواده سومی که به آن اشاره شد پدر این خانواده نیز ممکن است خود را با شلنگ باغبانی که در گاراژ داشتهاند دار زده باشد.
- ۲۹ اکتبر سال ۱۹۹۳
اوایل آن هفته همسایهها میشنوند که همسر لیسا با صدایی بلند شماره ۲۰۴۸۶۳ را زمزمه میکند. صدای بلند در اینجا نکته کلیدی است به این معنا که همسر لیسا به احتمال زیاد تسخیر شده است. با توجه به جملهی «لیسا من را ببخش، هیولایی در من وجود دارد.» که همسر لیسا بعد ارتکاب جرمش آن را به جای گذاشته، به احتمال زیاد او بنا به دلایلی کنترلش را از دست داده و یا با شماره ۲۰۴۸۶۳ تسخیر شده است. تاریخ این اتفاق را نیز از گزارش رادیویی استخراج کردهایم که در آن مجری مشخصا به همسر لیسا اشاره میکند و میگوید که او چندین روز قبل از وقوع جرم رفتارش عجیب بوده و شماره را زمزمه میکرده است.
- جمعه ۲۹ اکتبر سال ۱۹۹۳
همسر لیسا یک اسلحه را از اسلحه فروشی محلی خریداری میکند. مدرکی که برای این موضوع وجود دارد گزارش رادیویی است که به طور مشخص اعلام میکند همسر لیسا دو روز قبل از به قتل رساندن خانوادهاش اسلحهای را از اسلحهفروشی محلی خریداری کرده است.
- بعد از ظهر یکشنبه ۳۱ اکتبر سال ۱۹۹۳
خانواده لیسا به دست همسر لیسا به قتل میرسند. قتل در بعد از ظهر اتفاق میافتد. همسر لیسا به شکم لیسای باردار که بعد از نهار در حال تمیز کردن آشپزخانه بوده شلیک میکند. اندکی بعد از آن پسر آنها به داخل آشپزخانه میآید که شلوغی را بررسی کند که پدر به او نیز شلیک کرده و او را میکشد. سپس دختر شش سالهی لیسا در حمام خانه پنهان میشود، اما پدرش با گفتن اینکه آنها در حال بازی کردن هستند موفق میشود او را از مخفیگاهش بیرون بکشد و پس از آن در فاصلهای نزدیک به سینه او شلیک میکند و او را به قتل میرساند. بعد از این حادثه در همان روز پلیس همسر لیسا را در ماشینش در حال گوش دادن به رادیو پیدا میکند. او ممکن است همچنان زنده باشد، اگر بعد از آن به مجازات مرگ محکوم نشده باشد. تمامی شواهد و تاریخ اتفاقاتی که بیان کردیم از طریق بررسی گزارش رادیویی ابتدای پیتی بدست آمده است.
- اکتبر ۳۰ تا ۳۱ سال ۲۰۱۳
و سرانجام ۲۰ سال بعد تاریخی که وقایع پیتی رخ میدهد. آخرین نظریه کوچک پیرامون تیزر پیتی به جملهی «این یک تیزر است. با عنوان اصلی ارتباط مستقیمی ندارد» بازمیگردد که در آخر بازی به نمایش در میآید. این موضوع نیز میتواند به سادگی قصد فریب ما را داشته باشد. ممکن است در عنوان لغو شدهی «سایلنت هیلز» قرار بوده به وقایع مرموز پیتی پرداخته شود. اگر همچنان از دنیای پر رمز و راز تیزر پیتی سیر نشدهاید میتوانید به سراغ مقاله «تیزر پیتی و نظریه شستشوی مغزی» بروید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
واقعا عالی….یه شاهکاری که هر دفعه یه مسئله جدیدی از توش کشف میشه…لعنت بر کونامی که نذاشت این کار به نتیجه برسه
ممنون مثل همیشه عالی بود :۱۵:
ممنون از شما