هر دو روی سکه؛ باطن را دقیق‌تر جست‌وجو کن!

در ۱۳۹۵/۰۶/۲۸ , 14:00:30
Inside, limbo, playdead

هر انسان دو صورت دارد، هر آینه دو سطح و هر سکه دو رو. اگر تا الان به باطن و درون خود سفر نکرده و هنوز خود را کاوش نکرده‌اید، بهتر است بعد از خواندن این جمله، سفر خود را آغاز کنید و با خودتان به یک پیک‌نیک بروید؛ از خودتان بپرسید تو کی هستی؟ علایق‌ات چیست؟ اهداف زندگی‌ات چیستند؟ تا حالا واقعاً عاشق بوده‌ای؟ زندگی را چگونه معنا می‌کنی؟ فکر می‌کنی صورت و روی زشت و تاریک‌ات به چه شکل باشد؟

هر چند وقت یک بار، جستجوی باطن می‌تواند خیلی به شناخت خودمان، از خودمان کمک کند. آخرین شاهکار Playdead، «اینساید» (Inside)، به قدری ما را دیوانه‌ی خودش کرده که فکر نکنم این دیوانگی و علاقه، زمانی به پایان برسد. همین علاقه و دیوانگی، و البته پیشنهاد یکی از دوستان و همکاران عزیزم، صادق شجاعی‌فرد، باعث شد تا دوباره در باطن جستجو کنم؛ البته این بار بسیار دقیق‌تر.

مطمئناً چنین عنوانی دارای رازها و مفاهیم بسیار عمیقی است که مجاب می‌کند دارای پایانی مخفی نیز باشد. در این مقاله، روی دوم سکه و پایان مخفی این عنوان را بررسی می‌کنیم. اگر هنوز این شاهکار را تجربه نکرده‌اید، و دوست ندارید نکته‌ای از بازی لو برود، از خواندن این مقاله دست بکشید. با هر دو روی سکه‌ی Inside همراه دنیای بازی باشید.

inside-ending-explained-2

آینده‌ای تاریک و مخوف مطمئنا اسراری پنهان شده دارد

اگر یادتان باشد در نقد بازی، باطن را جستجو کن، نیز به رازها یا Secret ها در بازی اشاره‌ای کردیم. بی‌خود نیست که سازندگان نام این اشیای دایره شکل را راز یا سرّ  گذاشته‌اند. در کل ۱۳ تا از این اسرار در بازی وجود دارد که با پیدا کردن و به نوعی شکستن تمامی آن‌ها، کمی قبل از نزدیک شدن به پایان و بخش‌های پایانی بازی، راهی مخفی را اشکار می‌کنند تا به آخرین و بزرگترین سرّ بازی دست پیدا کنید. کمی بعد از جایی که افراد متعددی به علاوه‌ی شما پشت شیشه ایستاده‌اند و قباحت و پلیدی افکار انسان در پشت شیشه زل زده‌اند، شما باید کمی کنجکاو باشید تا به آخرین Secret بازی نیز برسید. آخرین گوی اسرارآمیز بازی، گوی چهاردهم، در یک محفظه‌ی بزرگ قرار دارد و با شکستن آخرین گوی، می‌توانید به پایان مخفی بازی دسترسی پیدا کنید. بعد از پرده‌گشایی از تمامی اسرار، برای مشاهده‌ی پایان دوم بازی باید به عقب بروید و بیشتر پیشروی نکنید که دوباره با همان پایان اولیه روبرو می‌شوید. مزرعه را یادتان هست؟ تنها مزرعه‌ای که در بازی می‌بینید و از آن عبور می‌کنید که کمی بعد با کمک موجودات کوچک زرد رنگ می‌توانید موتوری را روشن کنید؛ درون این مزرعه و زمانی که شاخه‌های گیاهان تقریباً صفحه را می‌پوشاند، دری مخفی وجود دارد که با فشردن مداوم دکمه‌ی مربوط به گرفتن اشیا (برای مثال X در Xbox One) می‌توانید در را پیدا کنید. در را بالا می‌کشید و وارد زیرزمینی می‌شوید که یک در فلزی با اهرمی کنارش در سمت راست شما خواهد بود. برای باز کردن این در، علاوه‌بر شکستن تمامی گوی‌ها، باید بدانید که چگونه با آن اهرم کار کنید تا در باز شود. در بازی، بعد از شکستن دو گوی از سرّها آواهایی به گوش‌تان می‌خورد که ممکن است دلهره‌آور و در عین حال زیبا باشند، ولی در اصل آن‌ها کلید گشایش آن در هستند. اگر به این صداها و آواها توجه کنید، می‌توانید با تکان دادن اهرم به جهت‌های مختلف در را باز کنید. با حرکت اهرم به هر جهت خاص، صدای خاصی می‌شنوید.

inside4
آخرینِ رازها همین جا هستند!

برای باز کردن این در باید به این ترتیب اهرم را حرکت دهید: بالا، بالا، بالا، راست، چپ، چپ، چپ، بالا، بالا، راست، چپ، راست، راست، راست. بعد از باز شدن در، وارد اتاقی می‌شوید که کامپیوترهای متعددی به علاوه‌ی یکی از کلاه‌های سو استفاده از دیگر افراد آنجا دیده می‌شود. به سمت راست اتاق می‌روید و به یک سیم و منبع اتصال به برق می‌رسید. سیم را گرفته و به سمت مخالف می‌کشید تا از برق قطع شود. تمامی اتصالات، مانیتورها و چراغ‌ها خاموش می‌شوند و خودتان نیز مانند دیگر افرادی که کنترل می‌کردید و دنبال‌تان راه می‌انداختید، بی‌هوش می‌شوید. چرا باید شما نیز در همان حالت تعظیم مانند دیگر انسان‌ها بی هوش بشوید، صفحه سیاه شود و بازی به پایان برسد؟ مگر شما متفاوت نبودید!؟ دقیقاً چه اتفاقی افتاد و دلایل این مهم چه هستند؟

اصلاً نگران نباشید که قرار است در بخش بعدی مقاله به تمامی این سؤالات پاسخ داده شود. در بخش بعدی مقاله به تئوری‌ها و فرضیه‌های مختلف مخاطبین بازی می‌پردازیم. برخی فرضیه‌ها ممکن است مو را به تن‌تان سیخ کند!

این هم در موعود و اهرمش کنار آن
این هم در موعود و اهرمش در کنار آن

دلایل توجیه اتفاق پایان مخفی

قبل از اینکه سراغ فرضیه‌های حیرت‌انگیز مخاطبین نکته‌سنج بازی برویم، به دلایل احتمالی رخ دادن پایان مخفی بازی می‌پردازیم.

چرا بعد از خاموش کردن سیستم سو استفاده، شخصیت اصلی نیز مانند دیگر انسان‌هایی که از آنها سو استفاده شده بی‌هوش شد؟ برای توصیف این پایان باید به اواسط بازی برویم؛ جایی که پسر بچه در آب غرق می‌شود و توسط آن موجود مو بلند قاتل اتفاقاتی برایش می‌افتد، و سپس به صورت اتفاقی به یکی از همان کلاهک‌های معروف وصل می‌شود و در نهایت می‌بینیم که قهرمان داستان ما دیگر مشکل تنفسی زیر آب ندارد و مانند یک آبزی به راحتی شنا می‌کند؛ و اینکه برای کنترل و استفاده از افراد، دیگر نیازی به اتصالِ کلاهک نداریم. دقیقاً چه اتفاقی در این قسمت از بازی می‌افتد؟ دو احتمال وجود دارد:

۱. قاتل آبزیِ سمج پسر بچه را می‌کشد؛ سپس او اتفاقی به یکی از کلاهک‌ها متصل می‌شود و در حالی که بی‌هوش است به کف آب می‌رسد. بعد از مدت زمان کوتاهی با تقلا دوباره به هوش می‌آید.

اگر این احتمال را مبنا قرار دهیم، پس می‌توان گفت که تمامی آن افرادی که می‌توانستیم کنترل کنیم از قبل مرده‌اند، و سپس به این شکل در آمده‌اند. پسرک نیز مرده است و نسخه‌ای جهش یافته از همین افراد است که در نهایت به آن شکل بی‌هوش می‌شود، یا می‌میرد. این فرضیه که می گویم پسرک مرده و بعد از آن حوادث در اصل یک Undead محسوب می‌شود، خودش به فرضیه‌ای می‌رسد که یکی از آن فرضیه‌های حیرت‌آور است.

۲. قاتل آبزی سمج قبل از این قسمت تلاش بسیاری برای کشتن قهرمان ما کرده، ولی در این قسمت به نظر می‌رسد که او پسرک را نمی‌کشد و او را می‌گیرد، و شاید قابلیتی به او می‌دهد تا بتواند زیر آب به راحتی نفس بکشد. شاید این موجود نیز یک فراری از آزمایش‌های کثیف بوده که به این شکل درآمده و بعد از دیدن تلاش پسرک، به او کمک می‌کند. سپس پسرک به کلاهک وصل می‌شود و در نهایت تبدیل به یک ابر انسان می‌شود.

همه‌ی آتش‌ها از گور همین صحنه بلند می‌شود!
همه‌ی آتش‌ها از گور همین صحنه بلند می‌شود!

فرضیه‌های مختلف درباره‌ی داستان و دنیای بازی

فرضیه شماره یک (برزخ!؟): اولین احتمال بر پایان مخفی را به یاد بیاورید؛ این که پسرک در آن قسمت از بازی می‌میرد. حال «لیمبو» را به یاد بیاورید؛ معنی نام بازی چیست؟ برزخ! اگر کسی بمیرد ولی همچنان در شرایطی خاص به زندگی ادامه دهد و حالت Undead داشته باشد، یعنی مرده ولی نمرده است و جایگاهش در برزخ خواهد بود. تمامی این توصیفات به این می‌رسد که برخی از مخاطبین با این فرضیه می‌خواهند ثابت کنند که اینساید، عنوانی است که قبل از برزخ یا لیمبو اتفاق می‌افتد و این دو عنوان به یکدیگر مرتبط هستند. در نقد بازی یادتان هست که به آن کرم در بازی اشاره کردم و فقط در همان بخش از بازی چنین کرمی وجود داشت؟ شاید این کرم منبع استفاده‌ی مخترعین برای ساخت دستگاه‌های شستشوی مغزی و کنترل افراد بوده که بعد در لیمبو نیز بیشتر با این کرم‌ها سر و کار داریم.

فرضیه شماره دو (سرپیچی از دستورات شما!): بعد از خواندن این فرضیه، احتمالاً دهان‌تان بیشتر باز می‌ماند! در این فرضیه همه چیز کاملاً مفهومی اشاره شده است؛ یعنی این که پسرک فکر می‌کند با دیگران متفاوت است و می‌خواهد با کنترل آنها کار خوبی انجام دهد؛ در حالی که پسرک نیز دارد توسط شما کنترل می‌شود! بله! دقیقاً خودِ خودِ شما! بعد از این که او می‌فهمد خودش نیز کنترل می‌شود، همه چیز را از اتصال قطع می‌کند و این می‌شود پایان ماجرا!

البته گذشته از جالب بودن این فرضیه، نمی‌توان تمامی اتفاقات بازی را نادیده گرفت؛ ولی باز هم نظرات متفاوت هستند. نظر شما چیست!؟

فرضیه شماره سه (افراط باعث نابودی می‌شود): خواسته یا ناخواسته متوجه این می‌شوید که در طول کل بازی، Playdead می‌خواهد بگوید که پیشرفت زیاد در تکنولوژی و با وجود افرادی سلطه‌جو و منفعت‌طلب خیلی هم خوشایند نیست. کنترل ذهن، سو استفاده، شکستِ حریم شخصی و موارد متعدد دیگر امروزه در آثار مختلفی به عنوان سوژه‌ی اصلی انتخاب می‌شوند، و این موارد در حقیقت نیز اتفاق افتاده و علنی شدن آنها دور از ذهن نیست.

فرضیه‌های متعدد دیگری نیز وجود دارند که از میان آنها می‌توان به کنترل شدن پسربچه توسط یک سیستم کلی یا فردی دیگر اشاره کرد. به هر حال Playdead هیچ جزییاتی درباره‌ی این اسرار و پایان مخفی منتشر نکرده و به نظر نمی‌آید که چنین کاری نیز در آینده انجام دهد. به شخصه ترجیح می‌دهم که PD مشغول ساخت شاهکاری دیگر باشد که واقعاً انتظار سخت است! شاید هم بازی بعدی به تمامی سؤالات پاسخ دهد یک سه گانه از برزخ و اینساید بسازند!؟

3087546-gp_insidebeginning_20160628_site

در نهایت، تا جایی که می‌توانی از تاریکی دوری کن…

پایان اول بازی، پایان غم‌انگیزی بود. پایان دوم نیز به نظر خودم پایان تقریباً امیدوار کننده‌ای بود؛ اینکه پسربچه با این کارش شاید توانست روند سو استفاده را حتا برای مدت زمان کوتاهی متوقف کند. به نظر شما آیا پایان‌های دیگری نیز وجود دارند؟ آیا اسرار کشف نشده‌ای در بازی وجود دارد که هنوز کسی از آن خبردار نشده؟ من که خیلی مشتاقم بیشتر و بیشتر، و دقیق‌تر باطن را جستجو کنم! Kotaku منبع مفیدی برای این مقاله بود و اگر برای پیدا کردن تمامی گوی‌های اسرارآمیز بازی نیاز به راهنمایی دارید، می‌توانید در این لینک اطلاعات مورد نیاز خود را پیدا کنید. باطن را جستجو کنید، هر دو روی سکه را ببینید و از تاریکی دوری کنید.


19 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. من در مورد این بازی نمیتونم نظر بدم اصلن
    لامصب بازی نیس که
    یک اثر هنریه
    باید پک بازی رو بزارن توی موزه لوور پاریس

    دقایق اول بازی که دنبال پسر بچه هستن توی جنگل خون رو در رگ ادم خشک میکنه

    بهتر از این بازی وجود نداره :۱۵: :۱۵:

    ۱۰
  2. تارخ جان مرسی. خسته نباشی.
    جدا از فهمیدن خود داستان بازی، بیشتر سعی میکردم بفهمم پلی دد می خاد چی بگه. و از همون اول مطمئن بودم پیام بازی فراتر از انتقاد به تکنولوژی و این دری وری هاست.
    چیزی که فوق العاده توجهم رو جلب کرد و شاید برام عجیب ترین صحنه بازی بود، اون موقعی بود که توی نقش پسر بچه شما یه اسلیو (Slave) رو کنترل می کردی و بعد اون اسلیو هم با یه کلاه دیگه یه اسلیو دیگه رو کنترل می کرد. و اینجوری معما حل می کردید.
    از همین صحنه و نت موسیقی خاصی که توی لحظه ورود اسلیو دوم زده شد می شد حدس زد که بازی مانور زیادی روی این جریان کنترل های پیاپی میده.
    اسلیو دوم رو اسلیو اول کنترل می کنه.
    اسلیو اول رو پسر بچه کنترل می کنه.
    پسر بچه رو دکمه های کیبورد یا کنترلر کنترل می کنن!
    کنترلر رو بدن شما کنترل می کنه!
    بدن شما رو کی کنترل می کنه؟
    سوال اصلی اینه ته تهش، شمای واقعی دقیقا کجایی؟؟!!!
    دقیقا با چی وصل شدی به بدنت؟
    و… و… و…
    فکر کن!

    ۲۰
  3. چقدر خوبه که به بعد اصلی بازی اشاره کردین، ولی با عرض معذرت به نظرم یه ذره سطحی به موضوع پرداخت کردین. من برای بازی دو حالت در نظر می گیرم یکی اینکه بازی اصلا داستانی به این وسعت و عمق نداره و سازنده هم هیچ وقت نخواسته بازی این همه مرموز و عمیق جلوه کنه ولی واقعیتش این نظر کلا به دور از انصاف هست نظر دیگه هم اینه که داستان بسیار روش کار شده ولی لازم نیست هر چیزی در بازی مرتبط با خط اصلی داستان در جریان باشن البته این هم نا انصافیه ولی فکر می کنم اگر پلی دد واقعا تمامی نکات ریز و درشت بازی رو در راستای داستان به هم مرتبط کرده این بازی بهترین بازی قرن هست و شکی درش نمی بینم.
    من تو ردیت نزدیک به ۲۰ تئوری متفاوت خوندم و از خوندن بعضیاشون مو به تنم سیخ می شد ولی نمی دونم چرا احساس می کنم اون چیزی که سازنده مد نظرش هست به درستی رمز گشایی نشده؛ برای مثال اون قسمتی که ضربه های شدید همه چیز رو نابود می کرد اصلا مشخص نبود چی بود و چه دلیلی داشت یا اون قسمتی که با ماهی ها شنا می کردیم معلوم نبود چرا ماهی ها به بعضی جاها نمی تونن بیان و خیلی چیزای دیگه که واقعا به مدت ۱ هفته تمام منو شدیدا درگیر خودش کرد و الان هم که نزدیکه ۲ ماهه تمومش کردم باز هم دارم تجزیه و تحلیل می کنم تا به نتایجی برسم ولی اون چیزی که مطمئن شدم تا حالا اینه که بازی با لیمبو مرتبط هست و افکار ساده ای پشت بازی نیست

    ۲۱
    1. ممنون صادق جان
      آره اگه بگیم که پسرک توی اون صحنه ی غرق شدن توی آب می میره، خودش هست که میره برزخ و توی لیمبو باهاش همراه می شیم.

      ۱۰
    2. مخصوصا این که توی اون صحنه مرگ همه چیز یه لحظه کاملا سیاه میشه.
      من واقعا یه لحظه فکر کردم داره میره توی دنیای لیمبو.

      ۰۰
  4. خب بحث راجع به این بازی زیاده.
    شاید شخصیته اصلی توسط توپه گوشتی کنترل میشده. و توپ اونو برای ازاد کردن خودش از پسر استفاده کرده.
    نکته دیگه اینه که سازمانی یا حکومتی که تو بازی وجود داره بدون شک داره تمامی اتفاقات رو کنترل میکنه. در صحنه اخر پایان اول بازی توپ گوشت کنار اب اروم میشینه. شاید فک کنه که مرده شایدم تونسته فرار کنه و اروم نشسته. ولی اگه چند دقیقه به عقب برگردیم تو یه صحنه یه نقشه میبینیم که دقیقا نقشه همون جایی که توپ اروم میگیره و جالب تر این که اون جا با لامپ روشن شده. حالا اگه به پایان بازی دقت کنید دقیقا همون با نور روشن شده. نوری اصلا شبیه نور خورشید نیست و کاملا مصنوعی بنظر میرسه.
    دلیل دیگه ای که نشون میده سازمان از همه چیز با خبر بود. کمک کردن افراد و ادم ها به توپ در اواخر بازیه. و جمع شدن ادم های زیاد برا تماشای این صحنه ها.
    البته سوال پیش میاد. اگه سازمان قصدش این بوده که پسر توپو ازاد کنه و دوباره اونجا زندانیش کنن. چرا در تمام مسیر قصد کشتن مارو داشت. حقیقتش خودمم نمیدونم چرا.
    سوالات دیگه که تو بازی برام پیش اومد. راجع به پسری که باهاش بازی میکنیمه و بقیه “آدم” هایی که کنترل میشن.
    ۱- اصلا ادمن؟ شاید یه موجود ربات مانندی باشن که فقط برای کنترل شدن به وجود میان. اگه دقت کنید در اوایل بازی در محیط جنگلی کلی کپسول بزرگ با چراغ روشن وجود دارن. بعدا که وارد ازمایشگاه ها میشیم از این کپسول ها هست ولی با چراغ خاموش. و در حل یکی از این معما ها یکی از این کپسول هارو پایین میندازیم. و توش همین موجوداتن. چیزی که میشه نتیجه گرفت اینه که اینها انسان نیستن. موجوداتین که توسط خوده سازمان ساخته میشن. و اگه دقت کنید بجز پسری که شخصیت اصلیه بقیش خون ندارن. و حتی از فاصله های بلندم بیافتن اتفاقی براشون نمیافته.
    ۲- دنیای ای که بازی توش جریان داره بنظر دنیایی پسا اخر زمانی میاد. انگار بعد از فاجعه ای دنیارو اب گرفته. خیلی از محیط های بازی تو ابن. ولی خب بنظر فاجعه نمیتونه پاسخ اینو بده چرا اکثر محیط های بازی تو ابن. چون اب تو حل معما های بازی نقش مهمی رو بازی میکنه و در مراحل پایانی بازی خیلی از ازمایشگاه ها با اب سرکار دارن. انگار این فاجعه ای که رخ داده. به دلیل ازمایش های خوده انسان ها بوده. و این موجودات انسان مانند مو بلند بنظرم یه نمونه شکست خورده از این موجودات انسان مانندین که کنترل میشن یک نمونه شکست خورده که از کنترل خارج شده و شایدباعث این فاجعه بودن.
    باز هم سوال پیش میاد چرا این موجودات در اوایل بازی قصد جونمونو داشتن و در اواسط بازی جونمونو رو نجات دادن. تنها جواب منطقی که بنظرم میرسه اینکه شاید توپه گوشت کنترلشون رو بدست گرفته و کمکون کرده.
    یک سوال دیگه هم در ذهنم هست مربوط به صحنه ایست که این آدم ها تحت کنترل دارن توش رژه میرن. در یه صحنه انسان هارو میبینم که دارن اینو تماشا میکنن و به بچه هاشون نشون میدن.
    باز هم تئوری و حرف دور بر این بازی زیاد میشه زد.

    ۱۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر