به زیبایی افسانه، به سحرانگیزی یک فانتزی؛ نگاهی دوباره به بازی Fable II

در ۱۳۹۵/۰۷/۱۲ , 14:00:19
Lionhead, Peter Molyneux, بازی فیبل (Fable), شرکت مایکروسافت (Microsoft), کنسول Xbox 360

سری «افسانه» (Fable) در ایران خیلی با اقبال روبه‌رو نبوده‌ است؛ یکی از دلایل این موضوع انحصاری و نقش‌آفرینی بودن بازی و دنیای فانتزی خاصش است که باب دل بیشتر بازی‌کننده‌های این کشور نیست و خیلی‌ها مارکوس(!) زدن‌های بی‌پایان را به تجربه یک قسمت از این مجموعه زیبا ترجیح داده‌اند.

اولین نسخه این فرنچایز در سال ۲۰۰۴ به طور انحصاری برای کنسول اکس‌باکس مایکروسافت ساخته شد و سال بعد نسخه کامل‌تر آن با نام Lost Chapters روانه رایانه‌های شخصی شد. سال ۲۰۰۸ هم دومین قسمت بازی با پیشرفت‌های بسیاری کنسول اکس‌باکس ۳۶۰ را هدف قرار داد و همانند قدم دوم این شرکت در کنسول سازی که بسیار محکم و قوی گذاشته‌ شده‌ بود، دومین افسانه نیز از همه نظر محصولی زیباتر و بهتر را تحویل جامعه بازی‌بازان داد. دو سال بعد هم نسخه سوم آمد که با وجود بهبود‌های خوبی که داشت اما به خاطر کم شدن عناصر نقش‌آفرینی و ساده‌سازی بیش از حد و نبود پیشرفت محسوس در آن نتوانست همانند برادران بزرگ‌تر خود موفق ظاهر شود. نسخه آرکید Heroes و نسخه مخصوص کینکت با نام The Journey هم موفقیت‌های نسبی‌ای را عاید استودیو سازنده و مایکروسافت کردند؛ در زمینه فروش نیز این سری نسبتا موفق عمل کرده‌ است. قسمت اول با فروش سه میلیون نسخه‌ای، قسمت دوم با سه میلیون و نیم نسخه و قسمت آخر نیز با فروش مجددا سه میلیون نسخه‌ای در کل به عدد نه و نیم میلیون نسخه فروش دست پیدا کرده‌اند؛ رقمی که برای یک مجموعه انحصاری و نقش‌آفرین خوب محسوب می‌شود.

بعد از عرضه «سفر»، «پیتر مولینیو» خالق سری و یکی از اعضای اصلی استودیو خلاق LionHead که مسئولیت ساخت نسخه‌های مختلف این سری را عهده‌دار است تصمیم گرفت به منظور خلق ایده‌های جدید و تجربه‌های تازه، مایکروسافت را ترک کند و به همراه چند تن دیگر استودیوی مستقلی به نام ۲۲Cans را تشکیل دهد. استودیو لایون‌هد نیز تقریبا دست نخورده باقی ماند و از طرف مایکروسافت دو ماموریت یافتند؛ اولین ماموریت ساخت ریمستری تمام و کمال از نسخه اول بود، در این زمان Fable Anniversary شکل گرفت، یک بازگشت به خاطرات قدیم با کیفیتی بسیار بهتر. دومین ماموریت ساخت یک قسمت تماما آنلاین به مقصد کنسول تازه‌نفس این شرکت، یعنی اکس‌باکس وان بود. در این زمان نیز Legends شکل گرفت، عکس‌ها و تریلر‌های بسیاری از بازی منتشر شدند و گرافیک و طراحی هنری بازی از همیشه بهتر و سحرانگیزتر بنظر می‌رسیدند. تمام آن دنیای دلپذیر و فانتزی سری به معنای واقعی بوی نسل هشت را گرفته بودند. گیم‌پلی هم در کل راضی کننده بنظر می‌رسید،. بتایی نیز برای افسانه‌ها منتشر شد و بازخوردهای نسبتا معقولی را هم شاهد بود؛ طرفدار‌ان منتظر عرضه نهایی این قسمت بودند که با خبر کنسل شدن و بسته شدن استودیو سازنده توسط مایکروسافت روبه‌رو شدند. این رخداد، خبر مرگ رسمی این سری زیبا و عنوان کم عمر «افسانه» بود. سری‌ای که فعلا تمایلی به برخاستن از گور ندارد و به خواب خودش ادامه می‌دهد.

در این متن قصد دارم تا نگاهی مجدد داشته باشم به دومین و موفق‌ترین نسخه مجموعه و خیلی جمع‌وجور به بررسی بخش‌های مختلف آن و چرایی موفقیتش بپردازم.

fable_2_image3_1920x1200
Oakfield

داستان بازی با نمایی از بخش فقیر نشین شهر BowerStone و قصر زیبای «آلبیون» شروع می‌شود. سپس بر روی دو کودک ژنده‌پوش که مشغول گرم کردن خویش با آتشی کم‌سو به قصد تسلی دادن خود از سرمای جان‌گداز زمستان هستند ثابت می‌شود. مدتی بعد متوجه می‌شوید که خواهر و برادر (بر اساس انتخاب بازیکن شخصیت اصلی می‌تواند زن یا مرد باشد؛ در افسانه‌ی من این شخصیت مرد است) هستند. «لوسی» خواهر بزرگ‌تر و پسرک داستان شروع به پرسه زدن در شهر می‌کنند، به عتیقه فروشی سیار به نام «مارگو» برمیخورید، وی از جعبه‌ موسیقی جادویی سخن به میان می‌آورد که بعد از کوک کردن و نواختن آهنگ نهفته درونش این اجازه را به کوک کننده‌اش می‌دهد تا آرزویش برآورده شود؛ قیمتش هم فقط پنج سکه طلاست. پسرک و خواهرش که در ابتدا توجه‌ای به حرف‌های این فروشنده زبان‌باز نمی‌کنند متوجه زن کولی قرمز پوشی با نام «ترسا» می‌شوند؛ او دو کودک را قانع می‌کند که این جعبه موسیقی ارزش تهیه دارد و حرف‌هایی که فروشنده در مورد این شی می‌زند و حتا خودش نیز از صحت داشتن و یا نداشتنشان اطلاعی ندارد، همگی صحیح هستند. بعد از این موضوع خواهر و برادر داستان ما شروع می‌کنند به گشتن در شهر و انجام چند کار خرده‌پا و کوچک تا پنج سکه طلا برای خریدن شی مذکور جمع کنند؛ مغازه‌ی فروشنده‌ای را از شر سوسک‌های پرنده غول‌پیکر نجات می‌دهند، در معرفی دوربین عکاسی یک عکاس دوره‌گرد حاضر می‌شوند، برای مامور عدالت شهر پنج برگه گم شده که نام چند تن از اشرار شهر بر رویشان نگاشته شده را پیدا می‌کنند و به این صورت موفق به جمع کردن پنج سکه طلا می‌شوند و به استقبال مورگو فروشنده می‌روند. با کلی شوق و ذوق شروع به کوک کردن و گوش سپردن به موسیقی زیبای جعبه می‌کنند که ناگهان نوری درخشان از جعبه شروع به تابیدن می‌کند. ولی هیچ اتفاقی نمی‌افتد. کوک به اتمام می‌رسد و آهنگ مجدد به آغوش جعبه باز می‌گردد. لوسی همیشه دوست داشت که برای یک بار هم که شده وارد قصر بزرگ و شکوهمند آلبیون شود، در اتاق‌های پرتعدادش قدم بزند، در گرما و آرامش حاضر در آن‌جا استراحت کند ولی گویا این جعبه موسیقی نیز تزویری بیش‌تر نبود؛ رویایی بچه‌گانه. دو کودک شب را با ناراحتی و افسوس به خاطر خرج کردن پنج سکه طلا ارزشمند که می‌توانست غذای چند روزه‌شان را تامین کند در خانه‌ای زهوار در رفته که سرپناهی ناچیز برایشان فراهم کرده‌ است به خواب می‌روند، به خواب می‌روند و کمترین ایده‌ای ندارند که در کمتر از چند ساعت دیگر بازی سرنوشت برای این دو خواهر و برادر فقیر چه کلاف تو در تویی بیچیده‌ است. کلافی که درازا‌یش به بیست سال آینده نیز می‌کشد و شروع کننده‌اش همین جعبه موسیقی به ظاهر ساده بوده که با تراژدی بزرگی بازی خودش را شروع می‌کند.

این توصیفات، خلاصه مقدمه افسانه دوم بود که به دلیل پرهیز از هرگونه لو دادن داستان از ذکر بخش نهاییش خودداری به عمل آوردم و تجربه‌اش را به علاقه‌مندان عزیز واگذار می‌کنم. داستان شروع بسیار خوبی دارد و انگیزه کافی را در مخاطب برای ادامه ایجاد می‌کند، شما به عنوان یکی از چهار قهرمان آلبیون که خون قهرمانان گذشته در رگ‌هایتان جریان دارد وظیفه دارید سه قهرمان دیگر را پیدا و مجابشان کنید که با کمک هم‌دیگر به مقابله با ظلم و تزویر پادشاه ستمگر آلبیون، «لوسین»، بروید و تاج و تختش را به پایین بکشید و باری دیگر صلح را به سرزمین زیبای‌تان برگردانید. راهنمای همیشگی شما در بازی ترسا، همان زن نابینای کولی مرموز است که ابتدای بازی با حضور تاثیر گذارش در داستان باعث شکل گیری تمامی رخداد‌های بعدی شد. ترسا در اولین افسانه خواهر قهرمان آن قسمت است و طی اتفاقاتی بینایی خود را از دست می‌دهد و در ادامه دارای قدرت پیشگویی می‌شود؛ در نسخه سفر نیز وی یکی از دو شخصیت اصلی بازی است.

داستان در افسانه دوم ساده و سر راست روایت می‌شود؛ نقاط اوج نیز به درستی در بطن داستان قرار گرفته‌اند و برای یک بازی در این سبک، نیروی محرکه کافی را برای بازی کردن و پیش‌برد خط داستانی اصلی و به پایین کشیدن لوسین از تاج سلطنت به خوبی تا انتها ایفا می‌کند.

20070904-5bd8fa1437
BowerStone Market

افسانه در ژانر اکشن ماجرایی نقش‌آفرینی جای می‌گیرد که برای هرکدام از این سه بخش، به طور جمع و جور گیم‌‌پلی زیبایی را شکل داده‌ است. بیایید با مبارزات شروع کنیم. در بازی شما توانایی استفاده از شمشیر یا تبر به عنوان سلاح اصلی و یک اسلحه دوربرد و جادو را دارید؛ استفاده از هر کدام از این سه شیوه مبارزه به سادگی تمام و به راحتی فشردن یک دکمه بر روی کنترلر است. سیستم ارتقا شخصیت هم ساده ولی کارآمد کار شده و بر سه بخش کلی تقسیم می‌شود؛ بخش اول اختصاص به ارتقا‌های خون و قدرت بدنی شخصیت اصلی و چند ضرب‌های پی‌درپی سلاح اصلی دارد، بخش دوم مختص به سلاح دوربرد و سرعت پرکردن خشاب اسلحه و قدرت و میزان زومش دارد، بخش نهایی هم تماما به خرید و ارتقا و جادو‌های مختلف مربوط شده‌ است. هر ویژگی تا پنج یا شش بار توانایی ارتقا و افزایش قدرت دارد. یکی از بهترین قسمت‌های مبارزات، استفاده و ارتقا جادو‌های متفاوتی است که در دسترس قهرمان داستان قرار گرفته. جادو‌هایی که هم از حیث تنوع و هم از حیث قدرت و تاثیر هر ارتقا بسیار عالی کار شده‌اند و در بسیاری از مواقع بر استفاده از دو شیوه مبارزه دیگر ارجحیت پیدا می‌کنند.

یکی از مشکلات بازی نیز در این بخش خودش را نشان می‌دهد؛ بعد از ارتقا کامل یک جادو، به دلیل قدرت بالایش و میزان تلفات و جزییات گرافیکیش بدون شک باعث افت فریم موقتی در بازی‌تان می‌شود. ارتقا کامل جادو‌ها به قدری قدرتمندند که حتا دستگاه هم جلویشان سر خم می‌کند! استفاده از شمشیر یا تبر و و چرخاندنش در آسمان و قلع و قمع کردن تبهکاران ریز و درشت آلبیون هم بقدر کافی جذاب هست که تا انتهای زمان ۴۰ ساعته‌اش شما را مجذوب پای خودش نگاه دارد. تیروکمان و تفنگ هم بیشتر نقش کمکی را برای هدف قرار دادن دشمنانی که در فاصله دورتری قرار گرفته‌اند دارد، ولی با ارتقای درست توانایی حضور به عنوان یک اسلحه اصلی را نیز داراست. یکی دیگر از مشکلات بازی، ساده بودن بیش از اندازه‌اش است؛ شاید شما تا انتها پنج بار نیز موفق به مردن(!) نشوید و تازه پس از آن به دلیل وجود کلی اورب ارتقا که بعد از هر مرگ مقداری از ذخیره شما کم می‌کند بلافاصله به زندگی برمی‌گردید و ادامه تک نبرد‌های سخت بازی را که برای یک بار هم که شده شما را به دوست عزیز مرگ رسانیدند می‌پردازید. یک سری آیتم بازیابی جان هم در بازی قابل خرید است که همین اورب مبارک را نیز پس از مرگ به قصد بازیابی شما صرف نمی‌کند و مرگ را به یک موضوع غیرممکن در آلبیون تبدیل می‌کند! شاید به جرات بشود گفت که سخت‌ترین قسمت بازی بخش فرعی کولیسیوم مبارزات است که بعد از اتمام بازی به عنوان یک ماموریت فرعی برای رکورد زدن و جایزه گرفتن فعال می‌شود. ولی باز هم با این وجود مبارزات جذابیت خودشان رو تا انتها حفظ می‌کنند؛ اگر دیدید دیگر دارد خیلی به‌تان خوش می‌گذرد، یک سر به یکی از قسمتای سری سولز بزنید و با دلی پر(!) از خشم و حرص از این همه نابرابری برگردید به آلبیون و نابرابری را از طرف دیگر ببیند، این دفعه برگ برنده دست شماست.

برویم سراغ سیستم اقتصادی/اجتماعی بازی؛ افسانه جزو اولین آثاری بود که به طور مستقیم تصمیمات و اعمال بازی‌کننده‌اش را در بازی تاثیر و نحوه برخورد مردم و ظاهر قهرمان را براساس آن تغییر می‌داد. شما در بازی توانایی بدل یافتن به موجودی فرشته‌ یا شیطان‌وار را دارا هستید و بر اساس رفتار و تصمیم‌هایتان در نهایت یا به یکی از این دو بدل می‌شوید یا در مرز باریکی بین هر دو در حرکت خواهید بود.

بخش اقتصادی بازی شامل خرید مغازه و خانه‌های گوناگون است؛ هر ملک بعد از خرید به دارایی‌های شما افزوده می‌شود و به ازای فروشی که می‌کند و تعداد دارایی‌هایتان هر چند دقیقه مقداری پول وارد جیب مبارک می‌شود. خانه‌ها را نیز می‌شود اجاره داد و به ازای آن‌ها نیز سودی دریافت کرد، قیمت‌ها را نیز می‌توانید بالاتر یا پایین‌تر از حد معمول قرار بدهید که مسلما بالا بردن قیمت‌ها منجر به سود شخصی خود شما و ناراحتی مردم و پایین آوردن قیمت‌ها هم به سود کمتر ولی مقبولیت اجتماعی بیشتر منجر می‌شود. برعکس نقش‌آفرینی‌های دیگر که در ازای انجام هر ماموریت مقداری پول به عنوان جایزه به شما داده می‌شود، این بازی به شما محبوبیت اجتماعی هدیه می‌دهد؛ همین امر نشان‌دهنده اهمیت بالا و ساختاری این بخش در سری دارد که البته موجب شده است پول داشتن در بازی به امری سخت بدل شود و شما را مجبور کند که با صرف دقایق طولانی در یکی از سه شغل موجود در آلبیون یا بالا و پایین کردن نقشه به قصد یافتن صندوقچه‌های پرتعداد گنج مقداری جیب عزیز را از این حالت شپش زده خارج کنید. سه شغل مذکور آهنگری، چوب‌بری و متصدی بار هستند و کلیت هر سه براساس دکمه زنی به موقع است که رفته رفته با بالاتر رفتن تجربه شما و پول دریافتی، انجام درستشان نیز سخت و سخت‌تر می‌شود.

hero2
انتخاب با شما است!

یکی از مکانیک‌‌های اصل این سری که مجدد ریشه در بخش روابط اجتماعی و محبوبیت دارد، منویی با نام Facial Expressions است که بر چند بخش مختلف تقسیم شده‌؛ شما با فشردن یک دکمه به لیست دسترسی پیدا می‌کنید و در برخورد با مردم می‌توانید واکنش مورد علاقه خود را انجام دهید. دلتان می‌خواهد محبوبیت‌تان نزد یک شهر بیشتر شود؟ خب برایشان آهنگ بنوازید و برقصید و جایزه‌های مختلفی را که با انجام ماموریت‌های مختلف صاحب شده‌اید نشانشان دهید؛ دوست دارید از شما بدشان بیاید یا صرفا علاقه به خود ویرانگری دارید؟ مشکلی نیست! به آن‌ها توهین کنید، ادای مرغ در بیاورید؛ از بانویی (آقایی) خوشتان آمده؟ بازم مشکلی نیست! شروع کنید به زبون بازی و به دست آوردن دل معشوق و کلی گزینه دیگر که با پیشروی در بازی برای‌تان فعال می‌شوند و لیست بلند بالایی از انواع حالات را برای شما فراهم می‌آورند.

حواستان به ظاهر قهرمانتان هم باشد؛ یک دستی به سر و صورت و لباس‌هایش بکشید. درست است که یک ماجراجوی استرایدر وار(!) هستید و در کوه و دشت بیابان سرگردان، ولی دلیل نمی‌شود که قهرمانتان بر و روی زیبایی نداشته باشد و هر از گاهی قند در دل آب نکند. جذاب بودن شما تاثیر مثبتی در محبوبیت شما در نزد مردم آلبیون نیز دارد و کمک شایانی می‌کند که زودتر بدل به قهرمان افسانه‌ای این سرزمین شوید. اصلا تا حالا دیده‌اید که یک قهرمان افسانه‌ای زشت باشد؟ مسلما نه. مگر این‌که شما سعی بر تغییر این فرمول همیشگی داشته باشید؛ یک ابر قهرمان بدلباس چغر!

قهرمان شما و کنترل کننده‌اش که در پشت مانیتور ولو شده‌اند بالاخره انسان هستند و با تمامی اعمال قهرمانانه، بالاخره یک جا نگاهشان اسیر و دربند یک نفر‌ (یا اگه دل بزرگی دارید چند نفر!) می‌شود. در بازی بعد از انجام کافی دلربایی از فرد مورد نظر، وی به شما می‌گوید که برای ازدواج حلقه‌ای مورد نیاز است. بعد از تقدیم کردن حلقه یاد شده، احتیاج به یک خانه دارید که دست همسر عزیز را بگیرید و بروید سر خانه و زندگیتان. اگر هم دوست داشتید می‌توانید بچه‌دار شوید، برایشان نام انتخاب کنید، با آن‌ها بازی کنید و هر از چندی هدیه‌ای به این عزیزان دل‌بند دهید. دلربایی همیشگی از همسر فراموش نشود؛ هیچ‌کس دوست ندارد یک قهرمان طلاق گرفته باشد! حیف است از سگ با وفای نقش اصلی یادی نکنم، که به معنای واقعی یک سگ همه چیز تمام و وفادار و تو دل برو است؛ او از همان بخش ابتدایی داستان با شما همراه می‌شود و تا انتهای سفر بزرگ و بیست‌وخرده‌ای ساله شما همراهتان باقی می‌ماند. لطفا هم سوال نپرسید که چطور یک سگ بیست‌وخرده ای سال عمر می‌کند! داریم از سگ قهرمان صحبت می‌کنیم، یک سگ معمولی که نیست! در بازی شما می‌توانید با خرید کتاب‌های گوناگون آموزش‌های جدیدی به این سگ فوق‌العاده دهید که هم در پیدا کردن گنجینه‌های پراکنده در نقشه به شما کمک کند و هم در نبرد از گزند دشمنان خودش را مخفی بکند و مزاحم کشتار شما نشود.

گرافیک فنی افسانه دوم برای یک بازی عرضه شده در سال ۲۰۰۸ بسیار چشم‌نواز و زیباست و به لطف طراحی هنری خاص این سری که امضای آن نیز محسوب می‌شود توانسته بعد از گذشت هشت سال از عرضه هنوز از جذابیت بسیاری برخوردار باشد و ماجراجویان جدیدی را به سرزمین رنگارنگ آلبیون بکشاند و آنها را ساعت‌ها غرق در قلع و قمع کردن خلافکار‌ها و هیولاهای دهشتناک این سرزمین و گوش سپردن به داستانک‌های ریز و درشت اهالی شهرها کند.

موسیقی‌های بازی از نظر کمیت کم تعداد هستند و از حیث کیفیت عالی؛ همین موضوع بارها شنیدن یک موسیقی تکراری را اصلا و ابدا سخت نمی‌کند و به قدری هر موسیقی با محیط مورد نظرش از نظر حس و حال عجین شده است که اصلا احساس نمی‌کنید به موسیقی دیگری به‌غیر از این نیاز باشد.

fable-ii-170-435-video-game-com
Banshee، یکی از هیولاهایی که در اواخر بازی به تورتان می‌خورد!

به عنوان سخن آخر، هر سه نسخه اصلی این سری نسبتا کم عمر را به شما پیشنهاد می‌کنم؛ یک دنیای فانتزی رنگ و وارنگ، طنز قشنگ، گیم‌پلی جمع‌وجور و زیبا و کلی ماموریت و اتفاق ریز و درشت که منتظر یک قهرمان هستند که سر از اسرارشان در بیاورد. به غیر از همین نسخه، قسمت های اول و سوم برای رایانه‌های شخصی موجود هستند و به راحتی می‌توانند پذیرای ماجراجویان عزیز باشند؛ یک سر به آلبیون بزنید.


5 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

    1. اگه مایکروسافت لایون‌هد رو نبسته بود میشد به ریمسترش مثل نسخه اول امید داشت. ولی خبری از این استودیو نیست و مایکروسافت هم گویا فعلا کاری با این سری نداره :(

      ۰۰
  1. من فن سونی ام ولی به شدت به این بازی علاقه مندم و تو انحصاری های مایکرو از همه بیشتر همین فیبل رو دوس دارم به خاطر همین نسخه :۱۵: :*:
    انصافا دنیای فانتزی خیلی زیبایی داشت این نسخه که آدم توش غرق میشد از شغل های مختلفش مثل آهنگری گرفته تا پیدا کردن گنج ها به کمک سگ! پایان به یاد ماندنی هم داشت :*:
    این بازی تو نسل قبل خیلی در حقش جفا شد فروش و نقد های خوبی داشت ولی بازم خیلی مستحق فروش و جوایز بیشتر و نقدهای بهتری بود
    حیف شد که فیبل افسانه ها کنسل شد :۱۲: امیدوارم هر چه زودتر شاهد معرفی نسخه ۴ این سری باشیم :*: :*:

    ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر