مثل هایکو | یادداشتی بهمناسبت پایان تابستان
یک تابستان گرم (خیلی گرم) دیگر نیز یواشکی حضور سراسر احساس و آرامشاش را از آسمان روزمرهمان کم کرد و جای خودش را به فصل زرد و «ونگوکی» بعد از خود داد. هلوهای انجیری و شلیلهای آبدار بایبایکنان از صفحه کنار رفتند تا انار و گلابی جایشان را بگیرند. کنسولهای بازی و رایانههایمان از داغی و دوری خاموشی و تازهکردن نفس بالاخره استراحتی حسابی خواهند کرد تا نیمکتهای مدرسه و دانشگاه آماده تحمل گرمای لمدادنهای طولانی مدتمان شوند. آب و هوا آرامآرام شروع به تغییر کرده و سال تحصیلی جدیدی شروع است. تابستانتان را به هر شکلی که گذراندهاید، حالا دیگر وارد چندماهی استراحت و آمادهسازی برای بازگشتی شگرف دیگری شدهاید و ما نیز شاد و یا محنتزده، خواه ناخواه به استقبال نیمهدوم سال میرویم و خودمان را برای دو فصلی سرد و امیدوارانه پر از برف و باران آماده میکنیم.
تابستان همیشه با گرما و بیکاری خوشایند و خلسهوارش شناخته میشود. برای ما گیمرها بیشتر به مثابه زمینی بایر میماند که باید از بازیها و لذتهای گوناگون پر بشود و محصولی حسابی بدهد. زمینی که قطعه به قطعه با خاطرات لحظات گیمی مختلفمان کشت میشود.
تابستان علاوه بر این موارد، فصلی بیبازی نیز است. هرچه محصول AAA و پرهایپ است در سهماهه پاییز از راه میرسند. عدهای نیز برای ریا نشدن «!» و خالی نبودن عرصه بین زمستان سفید و بهار رنگین پخش میشوند و سهم تابستان سبز و سوزان، سبدی عظیم از هیچ است؛ که البته این همیشگی، امسال با خوشاقبالی «همیشگی» هم همراه نبود و آثار قابلتوجه و حال خوبکنی مهمان لحظاتمان بودند. در بهار Persona 5، Nioh، The Legend Of Zelda: Breath Of The Wild و Nier Automata منتشر شدند که برای تجربه مجدد و یا اصلا تجربه اول، فراغبال و رهایی تابستان فرصت ایدهآلی و تکرار ناشدنی است. بازی جدید استودیو خلاق «نینجا تئوری» (Ninja Theory) با نام «تیغه جهنمی: قربانی سئونا» (HellBlade Seunas Sacrifice) با اتمسفر گیرای خودش ما را درگیر شخصیت اصلیاش کرد. «سونیک مانیا» (Sonic Mania) نوستالژیک سگا این فصل ما را مشغول غلخوردن و حلقه جمعکردن کرد. دومین «سرنوشت» (Destiny 2) خالقان «هاله» (Halo) و «مسترچیف» پرابهتاش هم این اواخر خودش را به آخرین قطعههای زمین تابستان رسانید و سهمی هرچند کوچک ولی درخشان از آن را متعلق به خود گردانید. سریالها نیز حضور خوبی داشتند. از بازگشت سریال «تویین پیکز» (Twin Peaks: The Return) با خالق و کارگردان یگانهاش، «دیوید لینچ» (David Lynch) بگیرید تا فصل هفتم محبوبترین سریال این سالها، «بازی تاج و تخت» (Game Of Thrones) و فصل چهارم سریال خاص و انمیشنی «نتفلیکس»، «بوجک هورسمن» (Bojack Horseman)، همگی آمدند تا این فصل گرم و دلنشین را بیش از پیش یکتا و بهیادماندنی بکنند و زمینمان را پربار و دلانگیزتر.
نیمهی دوم امسال هم تمامی تلاشاش را قرار است بهکار ببندد تا شش ماهی پر از گیم و ماجراهای مختلف را برایمان فراهمآورد. فصل دوم «بتمن» و فصل اول «محافظین کهکشان» تلتیل به حرکت خود ادامه میدهند. بهرسم این چندسال اخیر جدیدترین نسخه «ندای وظیفه» -شماره سیزدهم- هم اینبار برعکس دورخیز بلندش به آینده، عقبگردی دراز به گذشته داشته و مجدد جنگ خانمان برانداز میانههای قرن گذشته را هدف کشت و کشتار و اکشن بیمغز خودش قرار داده است. قسمت دوم «شیطان درون» هم آماده فرستادنمان به اعماق تشویش و اضطراب است. «کیش قاتل» هم اینبار با عنوان نخنمای «ریشهها» قصد تزریق ایده و رنگهای جدید به این مجموعه خوب، ولی بهلطف انتشار سالیانه و نسخههای زیاد، تکراری و یکنواخت دارد. با تیمی از بهترینهای سری به سرگردگی «اشرف اسماعیل» که نسخه زیبای «درفش سیاه» را در کارنامه خودش دارد و سران یوبیسافت امیدوارند با این نسخه بتوانند دوباره ماشین پولسازی یوبیسافت را قدرتمند به صحنه رقابت بازگردانند. بازی دوم ۲۵ سالگی شخصیت «سونیک» با عنوان «نیروها» و «ادیسه سوپر ماریو» هم در این شش ماه راه خود را بهسوی قلبهایمان میگشایند. نفس راحت کنسول و لپتاپهایتان دوام چندانی نخواهد داشت «!».
جدای از این صحبتها، زندگی و روزمرهتان را بچسبید. مدرسه و دانشگاه و کارتان را جدی بگیرید و مثل خیلی وقتهایمان عنان را از کف ندهیم. سرگرمی و خیالپردازی را در جای خودش نگهداریم و نگذاریم افراط در آن نهتنها جای موضوعات و بحثهای واقعی را بگیرد، بلکه از نقش و احساس واقعی و شیرین خودش به صرفا پرکردن و دور ریختن وقت تنزل رتبه پیدا کند. بازیها هستند، روز به روز نیز بر تعدادشان افزوده میشود، با کلی داستان و ماجراجوییهای گوناگون انتظار شما را میکشند؛ ولی وقتتان، این الماس ارزشمند زندگی بشریت، اینطور نیست. ساعت شنی بیمروت است و بدون توجه با سرسختی به انجام وظیفه خویش اهتمام میورزد. پس بیخود تکاناش ندهید، برسرعتاش نیفزایید و نگذارید حرکتاش بیهوده باشد. در کنترل خودتان باشید.
پاییز و زمستان با آب و هوای گرفته و خاکستریرنگِ دوستداشتنیاش جان میدهد برای آثار له و داغونی (از حیث قصه و اتمسفر) مثل «باران شدید» (Heavy Rain) و «فارنهایت» (Fahrenheit) «دیوید کیج» و استودیو قصهگویش، (Quantic Dream). تمامی نسخههای «تپه خاموش» (Silent Hill) در این دو فصل به اوج اثرگذاری و ترساندن میرسند و برای تکتک لحظههایتان برنامههای کشنده در نظر دارند. بازی جدید نینجا تئوری که بالاتر نیز به آن اشارهای شد، اگر هنوز تجربهاش نکردید این دو فصل گزینههای بسیار محشری برای غرقشدن در قصه تلخ سئونا هستند؛ و کلی بازی دیگر که درحال حاضر ذهنام توانایی بهیاد آوردن تک تکشان را ندارد.
هایکو نوعی شعر خاص ژاپنی است که کوتاهترین گونه شعر نیز محسوب میشود. شعری کوتاه، که احساسات و گرمای وجودی سراینده خلاقاش از آن فوران میکند و در جمع و جورترین حالت ممکن خوانندهاش را سوار بر موج دلانگیز احساسات و وصف ساده، ولی ملموس خودش میکند. تابستان، چنین حسی دارد. هیچوقت نفهمیدیم که چه زمانی این سه ماه گذشت و قریب به یقین هیچوقت نیز سر از این راز بزرگ در نخواهیم آورد؛ ولی دلنشین است و وجود آدمی را سرشار از آرامش و گرما میکند درست مثل هایکو؛ با احساسات تند و قویاش، میآید و در بر میگیردمان و در کسری از ثانیه میرود. ما میمانیم و دلتنگی برای آن لذت، که تاریخ برگشتاش یکسال دیگر است.
شما تابستان خود را چهطور گذراندید «؟» پاییز و زمستان امسال قرار است از حیث گیمی حسابی بهتان خوشبگذرد یا خیر «؟»
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام
تابستان را با نسخۀ سوم سایبریا گذراندم …
هرچند بیدار کنندۀ رؤیاها بود ولی توقعات را برآورده نکرد… و در میانۀ راه بازی خراب شد و …
جداً رؤیای یک پرنس دیگر دارم از یوبی سافت… که دست از اساسین بشوید و به پرنس بازگردد… که ریشۀ اصلی همانا وجود شاهزادۀ پارسی است…
به امید موفقیت برای همۀ رفقا …
:pc: همیشه شاد و همیشه خوش باشید :pc:
از شاهزاده پارسی نگو که دل خون است