رمان «شاهان تاریکی» فصل اول: توازن

در ۱۳۹۱/۰۲/۰۱ , 17:25:31

افسانه ها و جادو ها همیشه دست مایه بسیار خوبی برای نوشتن داستان ها و رمان ها بوده اند؛ نمونه های بی شماری از این گونه آثار ادبی در غرب و شرق یافت می شود. اما متاسفانه در کشور ما نویسندگان چندان زیادی یافت نمی شوند که دست به نوشتن این گونه آثار بزنند.

رمان «شاهان تاریکی» نوشته «رسول خردمندی» یکی از آثاری بسیار خوب و قابل قبولی است که اخیرا در فضای اینترنت منتشر شده. رسول خردمندی از نویسندگان جوان و خوش ذوقی است که آثار دیگری هم در کارنامه خود دارد، اما «شاهان تاریکی» بیش از دیگر آثار او مورد توجه مخاطبان قرار گرفته.

داستان پیرامون چهار انسان با قدرت های فرا بشری جریان دارد که توسط شاهان تاریکی منتخب شده اند تا توازن بین خیر و شر را ثابت نگاه دارند؛ اما این توازن به مذاق بعضی ها خوش نمی آید و…

 

 

شما می توانید نسخه گرافیکی این رمان را با پسوند PDF و با حجم  ۴ مگابایت از این لینک و نسخه معمولی و متنی را با حجم ۳۵۰ کیوبایت از این لینک دریافت کنید. همچنین نسخه جاوا، مخصوص گوشی های همراه را هم می توانید با حجم ۱۵۰ کیلوبایت از این لینک دریافت کنید.


57 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. به نظر داشتانش شبیه همون ماجرای معروف ۴ سوار سرنوشت باشه .باید بخونم ببینیم چقدر درش به کار رفته . بنده پیشنهاد میکنم مسولین سایت یه فرصت چند روزه ایی رو بدن برای خوند بعد یه نظر سنجی و یا بحث در این مورد راه بندازن اینجوری هم فرهنگ کاب خونی ترویج میشه و هم همه در مورد کتاب میتونن نظرشون رو بدن و نویسنده محترم هم از این موارد مطلع شده و بتونن در کارهای بعدیشون استفاده کنن.

    ۰۰
    1. البته من هنوزم میگم من از داستان انجیل الهام نگرفتم. حالا بخونید متوجه تغییرات خواهید شد. الان فصل دوم عنوانش هست ” سایه ها” . تو نگاه اول میگید تقلید از ارباب سایه ها هست که اصلا این ریختی نیست :lol:

      ۰۰
  2. سلام بچه ها من گرافیست این رمان بود قبول دارم اون وقت یکم عجله ی درست کردم ببخشید الان اطلاحش کردم و به اقای dark_prince277 تحویل دادم الان ایشون این اصلاح شده اش را می گذاره تا بتونید قشنگ بخونید باز هم ببخشید بچه ها.ممنون.موفق باشید :oops: :oops: :-D

    ۰۰
  3. داستان رو کامل خوندم
    1.من نتونستم ارتباط قسمت اول داستان(شروع یک بحران)با قسمت های دیگه رو بدونم؟یعنی مبهم بود
    2. جایه دیگه ای که مبهم بود اینه که اصلا اون وسط خدا چه کاره بود؟ کسی که قدرت مطلق داره و میتونه همه چیزو اونطور که میخواد انجام بده؟
    3.الان جنگ بین روشنایی با تاریکی بود یا هدف اینه که ایگنیدورا توازن برقرار کنه؟
    4. من اخر نفهمیدم که کی ولادمیر رو تعلیم داد؟ یکی از دستیارهای لاتیم؟ چرا؟چون می خواست اونو مال خودش کنه؟
    5.استفاده از بعضی کلمه ها و جمله ها به نظر من اشتباه بود مثل وقتی که ایگنیدورا و آکوادورا حرف میزدند و اسم های هم رو میشکوندن—>ایگنی,هرچه سریع تر نواده ونتودارا رو پیدا کن!!
    6.”آوادورا برادرش را در آغوش گرفت و پس از چند لحظه گفت: کاش سولو(!) هم بین ما بود دلم برای شوخی هایش تنگ شده است”!!!!! مگه اربابان تاریک با هم شوخی دارن!! تازه توی داستان هم گفته میشه که اربابان تاریکی احساس ندارن من نمی دونم پس چطوری هم دیگرو در اغوش می گیرن!!!
    7. استفاده از کلمه “کالج” به نظر اشتباه بود و به نطرم لازم نبود که حتما گفته شه که دختره داشنکده هنر میره!
    8.اخرای داستان خیلی گیج شدم راستش اصلا هیچی نفهمیدم مثلا اول میگن ما با نیروهای روشنایی نمی تونیم در گیر بشیم بعد همه رو تو یه چشم بهم زدن از بین میبرن به جز میکاییل و اسراییل حضور این دو فرشته هم واسم مبهم بود
    9.کاشکی به جای استفاده از کلمه”پدر”(وقتی که ایگنیدورا با جبرییل حرف میزد) کلمه “پروردگار” رو استفاده میکردین
    10. من هدف ایگنودورا رو از رفتن پیش خدا نفهمیدم؟ چون اون سرچشمه روشنایی به هیچ دردیش نخورد؟!
    11. ص۴۷ خط اول باید جای لاتیم تالی مینوشتین
    در کل خوب بود ممنون از اقای رسول خردمند
    12. اها گفتم رسول یاد قسمتی افتادم که نوشته بود وقتی سرچشمه ها نابود میشه یکی در وجود “رسول” و یکی هم خود میره این رسول کیه؟ خودتونین؟!

    ۰۰
    1. سعی کردم کلا رازآلود بنویسم چون خیلی به این ژانر هم تو سینما و هم تو رمان ها علاقه دارم. این رمان ۴ فصل هست. این رو گفتم به آقا شروین اضافه کنه ظاهرا یادش رفت: دی و اما جواب های من به سوالات و انتقادات شما دوست گرامی:
      1. خب ۱۰۰% هیشکی نمی تونه بفهمه اولشو. به قول آقای ایزدی یقه خواننده رو گرفتم انداختمش تو جو داستان. با پیشروی تو داستان می فهمید که اون شخصیت زیر شنل لاتیم بود و فردی که مرد سیمیال خدمتگزار ولادمیر بود و افرادی که از بدن سیمیال سرچشمه رو استخراج کردند فرشته ها بودند!

      ۲. در اینکه خداوند نیروی مطلق هست هیچ شکی نیست ولی اینم بذارید به حساب یکی از رازهای رمان که در فصل آخر جوابشو می گیرید. آدم نکته سنجی هستی شما. خوشمان آمد! :wink:
      3. فصل اول رو میشه گفت مقدمه جنگ. ایگنیدورا در این فصل فقط می خواسته گذشته اش رو جبران کنه که ظاهرا کمی در این کار موفق بود.
      4. ولادمیر چون چند سرچشمه در وجودش داشت ذاتا نیرو را در اختیار داشت و به علت کوته فکری خدمت گزارش و غافل شدن از او ، اجیر شده های لاتیم او را تعلیم دادند که خوش بختانه با دخالت آکوادورا قضیه به خوشی فعلا خاتمه یافت :lol:
      5. به دو دلیل این کار رو کردم. اولین دلیل این بود که پسوند Dora بنا به سوالات و تحقیقاتی کردم در لاتین به معنای دارنده بود. بین برادرها به نظرم نیازی به رسمی گفتن نبود! سلام ای دارنده آتش! حالا سلیقه ایی بود این تیکه به دل نگیرید. :wink:
      6. به نکته ظریفی اشاره کردید. والله از اول قرار بود همین گونه باشه ولی در طول داستان و تست هایی که از بر و بچ :mrgreen: کردم دیدم اصلا کسی نمی تونه همذات پنداری کنه با شخصیت شاهان تاریکی . این شد کاراکترهای شاهان رو به نحوی انسان گونه کردم ولی متاسفانه در ویرایش نهایی این مورد از دستم در رفت و یه سوتی شد :cry:
      7. اتفاقا دختر ها هم از رمان من خوششون اومده و فقط با شخصیت جولیا حال می کنند. دیگه معیار دخترها رو که می دونید؟! با کی همذات پنداری می کنند؟! یه خرخون ، ماه تیکه :lol:
      8. پایان فصل اول کلا شوک بود. انتظار نداشته باشید کامل کل داستان رو درک کنید. همین طور که گفتم این رمان ۴ فصل هست. در اولین قسمت فصل دوم متوجه پایان شماره قبل خواهید شد.
      9. این تیکه رو خیلی با خودم کلنجار رفتم ولی نتونستم. هنوزم نمیدونم چرا ولی به نظرم از دید یک پدر آدم بیشتر احساساتی میشه تا بگم پروردگار به من یک هدیه ارزشمند داد. اینم به عنوان سلیقه حساب کنید. :wink:
      10. چون دربرابر لاتیم ضعیف تر بود. تو رمان هم به این مسئله اشاره شده که قدرت آتش از بقیه قدرت ها برتر است. قضیه چشم در برابر چشم رو که شنیدین؟! چشم برزخی در برابر چشم الهی. نتیجه : مصون شدن ایگنیدورا از چشم برزخی
      11. خیر. همون تالی درسته. لاتیم تو بهشت کاری نداره. :mrgreen:
      12. شخصیت رسول و اینکه کی هست و دقیقا چه نقشی در پیشرفت داستان داره رو می تونید در فصل دوم دنبال کنید.
      با تشکر از نظرات و انتقادات شما دوست عزیز. درست نیست من اینجا تبلیغ کنم ولی اخبار این رمان رو می تونید در تاپیک پردیس گیم دنبال کنید. تو گوگل اینو سرچ کنید اولین چیزی که میاد تاپیک اصلی رمان شاهان تاریکی هست :lol:
      == => رمان شاهان تاریکی <========
      فصل دوم این رمان چند هفته پیش به نام سایه ها کلید خورد و برگی از رمان در تاپیک پردیس گیم موجود می باشد. می تونید برای بهتر فهمیدن پایان فصل اول آن را مطالعه کنید.
      با تشکر از همگی دوستان سوالی بود در خدمتم :wink:

      ۰۰
    2. می خوای رسول رو بخوری! :( نه!! نخورش, حداقل بزار این رمانش رو تموم کنه دیگه بخورش راستی رسول ارباب سایه هاست یه چشمه هم داره حواست باشه غولیه واسه خودش :-D اصلا چطوری میخوای یه سایه رو بخوری!؟ :-|

      ۰۰
    1. این رمان کاملا زایده ذهن بیمار خودم بوده و از چیزی کپی برداری نکردم هر چند قالب بندی رمان مثل سری داستان های وارکرفت هست. :wink:

      اصلا فکرشم نمی کردم تو این سایت انقدر محبوب شه رمانم. :mrgreen:
      برای گرافیک رمان هم دارم یه کارهایی می کنم . ان شا الله اگه بدقولی نکنه گرافیست این هفته گرافیک و افکت هاشو درست می کنیم.
      با تشکر از نظرات گرمتون :wink:

      ۰۰
    2. اینو یادم رفت بگم. هر گردی گردو نیست. اون ۴ سوار انجیل با این قضیش خیلی فرق داره. اونا ۴ سوار برای قیامت بودند. این ۴ نفر ارباب های عناصر ۴ گانه هستند. :wink:

      ۰۰
    3. سو تفام نشه قصدم ایراد گرفتن از داستانتون نبود
      فقط یه لحظه داستانش رو دیدم یاد این بازی افتادم
      واقعاً قلم خوبی داری آ،رین
      یادم باشه داستانت رو برا بازیم لایسنس کنم :wink:

      ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر