خانه » تاریخچه و داستان بازی ها تاریخچه و داستان کامل بازی Resident Evil × توسط دنیای بازی در ۱۴۰۱/۱۱/۱۴ , 00:49:46 0 در این قسمت از مجموعه مقالات تایملاین و داستان بازیها به سراغ مجموعه محبوب Resident Evil رفتیم تا با شما همراهان دنیای بازی به تاریخچه وقایع این مجموعه و ماجراهای لئون کندی، کریس ردفیلد، جیل ولنتاین، آلبرت وسکر، راکون سیتی و شرکت آمبرلا نگاهی داشته باشیم. در ادامه با ما همراه باشید. توجه: ترتیب وقوع اتفاقات در مجموعه Resident Evil به شرح زیر است. لطفا به نشان مربوط به هرقسمت از این مجموعه در کنار وقایع ذکر شده توجه کنید. Resident Evil 0 Resident Evil 1 Resident Evil 2 Resident Evil 3 Resident Evil X Code: Veronica Resident Evil The Darkside Chronicles Resident Evil The Umbrella Chronicles Resident Evil 4 Resident Evil Revelations Resident Evil Degeneration Resident Evil 5 Resident Evil Damnation Resident Evil Revelations 2 Resident Evil 6 Resident Evil Vendetta Resident Evil 7 سالهای ۱۸۰۰ شرکت تجارت دریایی «تراویس» اقدام به استخراج منابع در آفریقا میکند. سالهای ۱۹۰۰ شرکت تجارت «تراویس» شروع به جمع آوری نمونههای گیاهی و جانوری آفریقا کرده و قدم در مسیر تولید دارو میگذارد. دهه ۱۹۶۰ مایکل وارن سیستم برق شهری را برای شهر «راکون» راه اندازی میکند. ادوارد اشفورد، بزرگ خاندان اشفورد در این زمان، تحقیقات برای دستیابی به «ویروس پیشگام» را آغاز میکند. ۱۹۶۲ لرد آزول اسپنسر از معماری به نام جورج ترور میخواهد تا عمارتی برای او بسازد. دسامبر ۱۹۶۶ اسپنسر، ادوارد جیمز مارکوس و برندون بیلی «ویروس پیشگام» را در قلب خرابههای «پلکان بهشت» در آفریقا کشف میکنند؛ ویروسی که از یک گل بومی استخراج شده میتواند ترکیب ژنتیکی موجودات زنده را تفییر دهد. ۱۹۶۷ کشت گل « پلکان بهشت» در آزمایشگاههای آمریکا توسط برندون ناموفق است. اسپنسر گامی دیگر برای ساخت شرکت خود بر میدارد. ساخت عمارت و آزمایشگاه اسپنسر در کوهستان «آرکلی» در حومهی شهر راکون به پایان میرسد. ۱۹۶۸ شرکت داروسازی آمبرلا به عنوان یک شرکت صوری برای تحقیقات اسپنسر احداث میشود. ادوارد اشفورد در اثر ابتلا به ویروس پیشگام کشته شده و فرزند او الکساندر جانشین وی میشود. آمبرلا کنترل محل رویش گلهای «پلکان بهشت» در آفریقا را در دست گرفته و در آنجا آزمایشگاهی برپا میکند. مرکز آموزشی آمبرلا در کوهستان آرکلی دایر شده و دکتر مارکوس مدیریت آن را برعهده میگیرد. ۱۹۶۹ الکساندر برای ساخت پایگاه قطبی برنامهریزی کرده و آزمایشگاه اجرای پروژهی «اسم رمز: ورونیکا» به صورت محرمانه در اعماق زمین ساخته میشود. ساخت آزمایشگاه آمبرلا در آفریقا به پایان رسیده و بیلی به عنوان مدیر آن منتصب میشود. ساخت آزمایشگاه قطبی این شرکت هم در همین زمان به پایان میرسد. ۱۹۷۱ پروژهی «اسم رمز: ورونیکا» با موفقیت به نتیجه میرسد. دوقلوهای خاندان اشفورد به نامهای آلفرد و الکسیا متولد میشوند. ۱۹۷۷ ویروس پیشگام از آفریقا برای دکتر مارکوس در آمریکا ارسال میشود. ۱۹۷۸ دکتر مارکوس با موفقیت «ویروس T» را تولید میکند. پس از این اتفاق مرکز آموزشی تعطیل شده و وسکر، بیرکین و ویروس T به آزمایشگاه آرکلی منتقل میشوند. مارکوس تحقیقات مستقل خود را ادامه میدهد. دههی ۱۹۸۰ در این دهه آزمایشگاه آفریقا با موفقیت ویروس پیشگام را کشت کرده و تحت نظارتهای شدید به تها تامین کنندهی آن تبدیل میشود. ۱۹۸۱ الکسیا در سن ۱۰ سالگی به عنوان دانش آموز برتر از یک دانشگاه معتبیر فارق التحصیل شده و به عنوان محقق ارشد در آزمایشگاه قطبی آمربلا مشغول به کار میشود. ۱۹۸۲ الکسیا ویروس «T-Veronica» را به پدرش تزریق کرده و پس از شکست این آزمایش، الکساند اشفورد ناپدید میشود. ۱۹۸۳ وسکر اعتماد خود به برنامههای اسپنسر را از دست داده و به تحقیق ثانویه در خصوص ویروس T میپردازد. الکسیا ویروس «T-Veronica» را به خود تزریق کرده و به خواب مصنوعی ۱۵ ساله میرود. اسناد رسمی مرگ او در اثر انفجار را صحنه سازی میکنند. ۱۹۸۷ مایکل وارن به عنوان شهردار راکون انتخاب میشود. ۱۹۸۸ تحقیقات ویروس T تحت نظر بیرکین ادامه یافته و اولین «ظالم» (Tyrant) به عنوان برترین سلاح زیستی ساخته میشود. پروژهی «انتقام» (Nemesis) در آزمایشگاه شمارهی ۵ اروپا کلید میخورد. وسکر به دستور اسپنسر، دکتر مارکوس را به قتل میرساند. ۱۹۹۱ آمبرلا آزمایشگاهی غول آسا را در اعماق شهر راکون احداث میکند. در همین زمان پروژهی ویروس G توسط اسپنسر تایید شده و بیرکین آن را آغاز میکند. وسکر در این زمان به واحد اطلاعات شرکت آمبرلا منتقل میشود. خاویر هیدالگو، رئیس مافیای مواد مخدر آفریقا، ویروس T را از آمبرلا تحویل گرفته و به امید درمان همسرش هیلدا از یک بیماری مرگبار، ویروس را به وی تزریق میکند. متاسفانه این تصمیم هیلدا را به یک هیولا تبدیل میکند. ۱۹۹۱ سرگی ولادیمر، یک افسر ارشد جماهیر شوروی سابق، به استخدام شرکت آمبرلا در میآید. به دلیل قابلیت انتباق پذیری بسیار زیاد سرگی با انواع ویروسها، شرکت آمبرلا ۱۰ کلن (انسان شبیه سازی شده) از وی را برای ساخت Tyrant مورد استفاده قرار میدهد. این امر او را به یکی از مدیران شرکت تبدیل میکند. ۱۹۹۳ برایان آیرونز رئیس پلیس شهر راکون با آمبرلا هم پیمان میشود. در همین سال بیرکین به آزمایشگاه زیرزمینی راکون منتقل شده و آلفرد اشفورد نیز مدیریت آزمایشگاه قطبی شرکت و فرماندهی جزیرهی راکفورت را در دست میگیرد. تحت فرماندهی آلفرد، مرکز آموزشی نیروهای ضربت سلاحهای زیستی در این جزیره آغاز به کار میکند. ۱۹۹۴ جان، معشوق ایدا وانگ، از آزمایشگاه شیکاگو به آزمایشگاه آرکلی منتقل شده و جانشین بیرکین میشود. در همین سال آلفرد هم اقامتگاه شخصی و زندان خود را در جزیرهی راکفورت احداث میکند. ۱۹۹۶ ادارهی پلیس شهر راکون اقدام به آموزش نیروهای ویژهی خود S.T.A.R.S کرده و آلبرت وسکر فرماندهی این گروه میشود. در همین زمان «هانک»، یکی از ماموران ویژهی آمبرلا در مرکز آموزشی جزیرهی راکفورت آموزش میبیند. در مرکز امحای زباله آمبرلا، به دلیل افزایش میزان زبالههای زیستی، فاضلاب ویروسی به خارج نشت میکند. فردی با ظاهر دکتر مارکوس در مرکز آموزشی آمبرلا حضور پیدا میکند. در همین زمان «سربروس»ها اولین قربانی خود یک دختر بیست ساله را به کام مرگ میبرند. در این سال آزمایشگاه آرکالی به دلیل شیوع مرگبار ویروس در آن تعطیل میشود. در ماه جولای، کشته و مفقود شدن افراد در حومهی شهر راکون، پلیس را مجبور به تحقیق در ای خصوص میکند و به همین دلیل نیروهای ویژهی S.T.A.R.S برای بررسی موضوع اعزام میشوند. در همین زمان شرکت آمبرلا دو تیم از نیروهای امنیتی خود را برای پاکسازی آزمایشگاه آرکلی اعزام میکند که تیم اول توسط سلاحهای زیستی کاملا نابود میشود. تیم براوو نیروهای ویژهی S.T.A.R.S به دلیل نقص فنی در موتور بالگرد، مجبور به فرود اضطراری در کوهستان آرکلی میشود. این تیم به بررسی قطار سریع السیر «خسوف» (Ecliptic Express) و مرکز آموزشی قدیمی آمبرلا پرداخته و این مرکز نهایتا معدوم میشود. تیم آلفا از گروه S.T.A.R.S برای آگاهی از سرنوشت گروه براوو وارد عمل شده و نهایتا عمارت آرکلی را کشف میکند. ولادیمر شبکه هوش مصنوعی «ملکهی سرخ» را فعال میکند. طی این عمل اطلاعات تمامی آزمایشگاههای آمبرلا به ابرکامپیوتر مستقر در آزمایشگاه زیرزمینی شهر راکون منتقل شده و دسترسی وسکر به این ابرکامپیوتر لغو میشود. آزمایشگاه و عمارت آرکلی به دلیل شیوع غیرقابل جبران ویروس T در آن منهدم میشود. وسکر و ۴ عضو گروه آلفای S.T.A.R.S به همراه تنها بازماندهی گروه براوو از پیش از نابودی کامل عمارت از آن میگریزند. کریس ردفیلد یک ماه پس از ماموریت آرکلی، از وجود ویروس G باخبر شده و به اروپا سفر میکند تا مبارزه با آمبرلا را در آنجا آغاز کند. یک ماه پس از این اتفاق، بیرکین نسخه نهایی این ویروس را آماده میکند. در سپتامبر همین سال، موشهای آلوده به ویروس G، باعث شیوع آن در سطح شهر راکون شده و تعدادی افراد طی آن به هیولاهای آدمخوار تبدیل شدند. این وقایع توسط رسانهها پوشش داده شد. پلیس شهر درمانده شده و رئیس پلیس دچار جنون میشود. در همین زمان شهردار از شهر فرار کرده و دختر خود را تنها میگذارد. گروه مبارزه با تهدیدات ویروسی آمبرلا (U.B.C.S) وارد شهر شده و شروع به تخلیه مردم میکند. در همین زمان جیل ولنتاین که به تنهایی مشغول انجام تحقیقات در شهر بوده، ظاهرا شهر را ترک میکند. عضو تازه وارد پلیس شهر، لئون اسکات کندی وارد شهر شده و با کلیر ردفیلد برای اولین بار رو به رو میشود. آمبرلا سلاح زیستی خود «انتقام» (Nemesis) را وارد شهر کرده و اقدام به شکار اعضای گروه S.T.A.R.S میکند. آمبرلا همچنین سلاح دیگر خود «ظالم» (Tyrant) را به صورت انبوه در شهر پیاده میکند. لئو و کلیر پس از ماجراهای فراوان به همراه دختر بیرکین از شهر میگریزند. در همین زمان ارتش آمریکا وارد عمل شده و در شهر حکومت نظامی اعلام میکند. نیکولای گینوف، سرپرست U.B.C.S، اعضای این تیم را به قتل میرساند. ایدا وانگ و هانک به نمونههایی از ویروس G دست پیدا میکنند. در همین بین آزمایشگاه زیرزمینی شهر راکون نابود میشود. در اکتبر همین سال (۱۹۹۸)، ولادیمر ابرکامپیوتر آزمایشگاه راکون را از شهر خارج میکند. جیل و تنها بازماندهی تیم U.B.C.S، کارلوس الیویرا پس از شکست Nemesis از شهر خارج میشوند. شهر راکون و تمام ساکنانش به دستور رئیس جمهور طی یک حملهی موشکی از صحنهی روزگار محو میشود. لئون و شری تحت حمایت دولت قرار گرفته و سازمان جاسوسی آمریکا لئون را به عنوان یک مامور دولت به استخدام خود در میآورد. دولت تمام فعالیتهای شرکت آمبرلا را متوقف کرده و آزمایشگاه آفریقایی این شرکت هم به دستور اسپنسر تعطیل میشود. در دسامبر همین سال، کلیر ردفیلد هنگام ورود غیرقانونی به آزمایشگاه آمبرلا در پاریس، توسط ماموران شرکت دستگیر و در جزیرهی راکفورت زندانی میشود. وسکر به همراه یک گروه از ماموران ویژهی ناشناس به این جزیره حمله میکند و باعث شیوع ویروس T میشود.کلیر پس از فرار از زندان به لئون ایمیل زده و درخواست کمک میکند. کریس هم از موقعیت خواهر خود باخبر میشود. جیل نهایتا مخفیگاه کریس را پیدا میند اما متوجه میشود او برای نجات کلیر به جزیرهی راکفورت رفته است. کریس پس از رسیدن به جزیره با وسکر رو به رو میشود. آلفرد از جزیره گریخته اما کشته شده و الکسیا از خواب مصوعی بیدار میشود. کلیر و کریس نهایتا در پایگاه قطبی به یکدیگر میرسند و با اکسیا مبارزه میکنند. اکسیا شکست خورده و پایگاه قطبی نابود میشود. ۲۰۰۱ هیدالگو با وسکر تماس گرفت و پس از دریافت ویروس ورونیکا آن را به دختر خود مانوئلا تزریق کردتا بیماری مشابه مادرش را به این روش درمان کند. ۲۰۰۲ تعدادی دختر جوان در آمریکای جنوبی مفقود میشوند. لئون و جک کراوسر از سوی دولت مامور دستگیری هیدالگو میشوند. آنها با مانوئلا رو به رو شده و با کمک وی به قرارگاه هیدالگو میرسند. آنها پس از کشف اجساد دختران گم شده، با هیدالگو مواجه میوند که خود را با گیاه ورونیکا پیوند زده است. پس از مبارزه و نابودی این هیولا، لئون، کراوسر و مانوئلا با یک هلیکوپتر از قرارگاه فرار کرده و مانوئلا تحت حفاظت دولت ایالات متحده قرار میگیرد. متاسفانه کراوسر به دلیل آسیب جدی وارد شدخ به دست راست خود از ارتش آمریکا اخراج شده و مخفیانه با آلبرت وسکر تماس برقرار کرده و وارد سازمان او میشود. ۲۰۰۳ دولت روسیه پس از اطلاع از ساخت سلاحهای زیستی در آزمایشگاه قفقاز شرکت آمبرلا، به این مکان حمله میکند. کریس و جیل با عضویت در یک نیروی ضربت غیر دولتی با سلاحهای زیستی مبارزه کرده و T-A.L.O.S، آخرین عضو خانوادهی Tyrant را نابود میکنند. وسکر موقعیت ابرکامپیوتر شهر راکون را پیدا کرده و ملکهی سرخ را از بین میبرد. او با استفاده از اطلاعات بدست آمده از این ابرکامپیوتر، با رئیس شرکت داروسازی ترایسل، اکسلا جیونه تماس گرفته و پیشنهاد همکاری میدهد. در همین سال شرکت آمبرلا توسط دادگاه به دلیل جناسات متعدد خود مجرم شناخته شده و اعلام ورشکستگی میکند. ۲۰۰۴ اتحادیه ارزیابی امنیت بیوتروریسم (BSAA) توسط سازمان جهانی غذا و دارو تشکیل شده و برخی از اعضای هیات مدیرهی ترایسل در آن استخدام میشوند. ایدا با به دست آوردن ایملی از لوئیس سیرا، محقق سازمان مخفی «لوس ایلومینادوس»، از وجود انگل «لاس پلاگاس» آگاه میشود. لوئیس از دست این گروه مخفی فرار کرده و یک نمونه از انگل را با خود میبرد. از سوی دیگر آلبرت وسکر هم به کراوسر و ایدا دستور میدهد تا برای یافتن نمونهای از این انگل به مقر فرقهی ایلومینادوس برود. کراوسر به این منظور دختر رئیس جمهور ایتلات متحده، اشلی گراهام را ربوده و لئون از طرف دولت مامور یافتن و نجات او میشود. لوئیس به دست رهبر فرقهی ایلومینادوس، آزموند سدلر کشته میشود. لئون با رامون سالازار، از حامیان قدرتمند فرقهی ایلومینادوس مبارزه کرده و او را شکست میدهد. ایدا هم کراوسر را شکست داده و به لئون کمک میکند تا رهبر فرقهی ایلومینادوس، سدلر را شکست داده و در فرصتی مناسب نمونهی انگل پلاگا را از وی دزدیده به وسکر تحویل میدهد. لئون و اشلی از جزیره فرار کرده و فرقهی ایلومینادوس و جزیرهی آنها نابود میشود. ۲۰۰۴ گروه تروریستی ولترو در اعتراض به ساخت شهر مصنوعی تراگریگیا در آبهای مدیترانه، ویروس T-Abyss را در شهر منتشر میکنند. پس از این واقعه رئیس کمیتهی فدرال مقابله با بایوتروریسم، مورگان لنزدیل با استفاده از ماهوارهای خورشیدی «رجیا سولیس» شهر را نابود میکند. ۲۰۰۵ کریس به همراه جسیکا شراوات به کوههای شمال اروپا اعزام میشوند تا مخفیگاهی متعلق به گروه تروریستی ولترو را کشف کنند. در همین میان خبری مبنی بر مفقود شدن کریس در یک کشتی مسافرتی لوکس به دست جیل رسیده و او برای یافتن کریس به همراه همکار خود پارکر لوسیانی به کشتی «ملکه زنوبیا» اعزام میشوند. متاسفانه پس از ورود آنها به کشتی، تماس با مرکز فرماندهی قطع شده و برملا میشود که اخبار مربوط به گم شدن کریس جعلی بود. کریس و جسیکا از سوی BSAA مامور یافتن جیل و پارکر میشوند. کیت لوملی و کوئینت ستچام به شمال اروپا میروند تا جای خالی گروه کریس را پر کنند. کوئینت با موفقیت موقعیت کشتی زنوبیا را پیدا کرده و بلافاصله به محل اعزام میشوند. اما پس از رسیدن به موقعیت متوجه میشوند که کشتی که آنها پیدا کردهاند، ملکه سرامیس، کشتی خواهرخواندهی زنوبیا است. جیل و پارکر موفق به برقراری ارتباط با سازمان شده و موقعیت کشتی را مخابره میکنند، امما در همین زمان توسط ماهوارهی خورشیدی رجیا سولیس مورد حملهای ناموفق قرار میگیرد. کرس و جسیکا بالاخره وارد کشتی زنوبیا شده و با جیل و پارکر ملاقات میکنند. کیت و کوئینت طی جست و جوهای خود از وجود کشتی سومی به نام «ملکه دیدو» باخبر میشوند. در همین میان جیل و کریس از وجود یک مرکز تحقیقاتی در دل کشتی زنوبیا با خبر شده و سیستم انهدام خودکارکشتی فعال میشود. جیل و کریس از زنوبیا فرار کرده و سوار بر کشتی دیدو میشوند. آنها در دیدو با رئیس گروه تروریستی ولترو رو به رو شده و او را شکست میدهند. طبق اسناد بدست آمدهی نهایی، ارتباط میان رئیس رئیس کمیتهی فدرال مقابله با بایوتروریسم، مورگان با گروه تروریستی ولترو تایید میشود. پس از این اتفاق BSAA به عنوان یک واحد تحت فرمان سازمان ملل به کار خود ادامه میدهد. آگوست ۲۰۰۵ بنیاد مردم نهاد تراسیو از غول داروسازی ویل فارما درخواست میکند تا نتایج آزمایشات بالینی خود در هندوستان را در اختیار عموم قرار دهد. سه ماه پس از این درخواست، سناتور ران دیویس با این شرکت متحد شده برای ساخت یک مرکز تحقیقاتی در هارواردویل به آن کمک میکند. این امر با موجی از اعتراضات و تظاهرات رو به رو میشود. در پی این تظارهرات کلیر به عنوان یکی از اعضای تراسیو وارد هارواردویل میشود. در همین زمان کرتیس میلر، یکی از اعضای سابق تراسیو به دستور سرمهندس شرکت ویل فارما، داونینگ فرودگاه راه مورد یک حملهی بایوتروریستی قرار میدهد. لئون از سوی دولت آمریکا برای کمک رسانی به نیروهای محلی وارد فرودگاه هارواردویل میشود. لئون و کلیر در تجربهای خاطره انگیز باز هم در فرودگاه با هم رو به رو میشوند. پس از شناسایی نوع ویروس استفاده شده، دولت محمولهای از واکسن را برای درمان حادثه دیدگان به محل اعزام میکند، اما محموله توسط گروه دیگری از تروریستها نابود میشود. کلیر و لئون متوجه میشوند که ویروس G در گنبد ساختمان ویل فارما نگاهداری میشود. کرتیس برای به دست آوردن ویروس به ساختمان حمله میکند و آن را به خود تزریق میکند. گنبد نابود شده و لئون به همراه کلیر پس از مبارزه با کرتیس وی از ساختمان فرار میکنند. پس از این اتفاق آنها داونینگ را در حالی که قصد فروش ویروس را داشته، دستگیر میکنند. پس از این ماجرا شرکت ترایسل مالکیت ویل فارما را به دست میآورد. سناتور دیویس هم به شکلی مشکوک به قتل میرسد. 2006 کریس و جیل برای دستگیری اسپنسر به عمارت وی حمله میکنند اما او به دست وسکر کشته میشود. طی مبارزه کریس و جیل با او، جیل خود و وسکر را از یک صخره به پایین پرتاب میکند. متاسفانه جیل توسط وسکر دستگیر شده و تبدیل به یک موش آزمایشگاهی برای آزمایش ویروس «اوروبوروس» میشود. کریس طی بررسی اسناد به دست آمده از اقامتگاه اسپنسر به حقایق تازهای پی میبرد. اسپنسر به دنبال جاودانگی بوده و برای این کار به الکس دستور میدهد تا ویروس تازهای تولید کند. تحقیقات در این زمینه در آزمایشگاهی در یک جزیرهی گرمسیری انجام میشود. پس از به موفقیت رسیدن تحقیقات الکس، او و نتایج بدست آمده به شکلی عجیب ناپدید میشوند. اسپنسر تحقیقات را در عمارت خود ادامه داده و به شکلی غیر مستقیم وسکر را از این مسئله باخبر میکند. کسی از زنده بودن جیل خبر نداشته و به همین دلیل BSAA او را مرده اعلام میکند. ۲۰۰۹ پروژهی اوروبوس آغاز شده و تمامی محققان ترایسل که از این ویروس اطلاعی داشتند، معدوم میشوند. ریکاردو ایروینگ، رابط البرت وسکر که در شرکت ترایسل فعالیت داشت انگل پلاگا را در منطقهی کیجوجو در آفریقا آزاد کرده و اهالی منطقه را آلوده میکند. شاخهی آفریقایی BSAA تیم آلفای خود را به فرماندهی دن دشانت برای بازداشت ایروینگ به کیجوجو اعزام میکند. کریس از حضور جیل در این منطقه با خبر میشود و برای پشتیبانی از تیم آلفا به کیجوجو میرود. او در این منطقه با یکی دیگر از اعضای BNSAA، شوا آلومار همراه شده و برای اولین بار با ویروس اوروبوس مواجه میشوند. آنها پس از ماجراهای فراوان با اایروینگ که خود به یک هیولا تبدیل شده رو به رو شده و او را نابود میکنند. آنها پس از این واقعه با گلهای «پلکان بهشت» در خرابههای باستانی آفریقا رو به رو شده و پی به فعالیتهای آمبرلا در این منطقه میبرند. پس از این وقایع آنها به مبارزه با وسکر پرداخته و با جیل مواجه میشوند که تحت کنترل اوست. کریس و شوا موفق میشوند جیل را از چنگ وسکر و کنترل ذهنی او نجات دهند. آنها پس از نجات جیل با استلا رو به رو شده و او را هم که اکنون به یک هیولا تبدیل شده بود، از میان میبرند. در همین بین جیل، یکی دیگر از اعضای BSSA را از قرارگاه ترایسل نجات داده و به کمک کریس و شوا میآید. وسکر با یک فروند بمب افکن از مهلکه فرار میکند، اما توسط کریس، جیل و شوا مجبور به فرود اضطراری در یک جزیرهی آتشفشانی میشود. آنها در نبردی نهایی با وسکر مبارزه کرده و او را شکست داده و ویروس اوروبوس را نابود میکنند. ۲۰۱۰ ذخایر معدنی در شرک جمهوری اسلاو کشف شده و دولت در این منطقه به فعالیت نظامی تحت عنوان مقابله با بایوتروریسم میپردازد. جنبش استقلال طلب تحت این اتفاقات به سمت خشونت کشیده میشود. شایعات از حضور هیولاها در میادین نبرد این منطقه خبر میدهد. مقر تراسیو ناگهان مورد حمله قرار گرفته و طی این حمله کلیر و مویرا بورتون دزدیده میشوند. پس از این واقعه بری بورتون که خود عضو BSAA شده، برای نجات دخترش مویرا به جزیرهای دورافتاده میرود. ۲۰۱۱ دولت آمریکااز نیروهایش را از جمهوری اسلاو شرقی خارج میکند و تمامی شهروندان آمریکایی هم خاک این کشور را ترک کردند. خبرهای مبنی بر استفاده از سلاحهای زیستی در این منطقه باعث میشود تا لئون به منطقه اعزام شود، اما دستور لغو عملیات صادر میشود و لئون علی رغم دستورات در خاک این کشور میماند. او به اسارت نیروهای شورشی در میآید. در همین بین ایدا با رئیس جمهور جمهوری اسلاو ملاقات کرده و خود را مامور BSAA معرفی میکند. لئون به کمک یکی از سربازهای شورشی فرارری داده میشود و در تلاش برای متوقف کردن رهبر شورشیان با ایدا رو به رو شده و میفهمد که دولت قصد بمباران منطقه را دارد. مقر شورشیان مورد حملهی سلاحهای زیستی قرار گرفته و نابود میشود. رئیس جمهور متوجه میشود که ایدا یم جاسوس است و او را زندانی میکند. با این وجود ایدا مثل همیشه از چنگ دشمنان خود فرار کرده و همراه لئون به کاوش در مرکز تحقیقات سری رئیس جمهور میپردازند. آنها متوجه میشوند که رئیس جمهور آزمایشگاهی برای ساخت انگل پلاگا راه اندازی کرده است. رهبر شورشیان خود را با یک انگل پلاگا مادر آلوده کرده و سایر هیولاها را به کنترل خود در میآورد. در این میان نیروهای آمریکایی و روسی از فرصت استفاده کرده و منطقه اسلاو شرقی را مورد حملهی نظامی قرار میدهند. دولت منطقه تسلیم شده و روسیه و آمریکا یک دولت موقت را جایگزین میکنند. سازمانها و شرکتهایی که در این فساد سیاسی با رئیس جمهور همکاری داشتهاند، نابود میشوند. ۲۰۱۲ تیم آلفای BSAA تحت فرماندهی کریس با یک «ژاوو» (نوعی سلاح زیستی ساخته شده با ویروس C) متعلق به نیروهای ضد دولتی در جمهوری ادونیا در شرق اروپا درگیر میشوند. شری بیرکین که حالا یک مامور BSAA است، پادتن ویروس C را در بدن جیک مولر، فرزند آلبرت وسکر پیدا میکند. شری و جیک با کریس در ادونیا رو به رو شده و کریس تمام اعضای تیم خود را در یک حمله بایوتروریستی از سوی گروه نئوآمبرلا از دست میدهد. طی این حمله کریس به شدت مجروح شده و حافظهی خود را از دست میدهد. متاسفانه شری و جیک به اسارت این گروه تروریستی در آمده و به مدت شش ماه مورد آزمایش آنها قرار میگیرند. کریس که حافظهی خود را از دست داده، در شرق اروپا در قامت مردی دائم الخمر و افسرده روزگار میگذراند که یکی از هم رزمان قدیمی او به نام پیرس برای بازگشت به BSAA تشویق میشود. با بازگشت کریس به این سازمان، حافظهی او هم بهبود مییابد، اما در مواجهی دیگری با یک سلاح زیستی عظیم مار مانند به نام «ایلوزیا» مجددا تمام اعضای تیم خود غیر از پیرس را از دست میدهد. در همین میان ایدا از سوی دست راست رئیس جمهور ایالات متحده، دریک سیمونز مامور میشود تا یک زیردریایی مرموز را پیدا کند. لئون به همراه رئیس جمهور در یک کنفرانس خبری حاضر میشود تا برای اولین بار اسرار مربوط به ماجرای شهر راکون در اختیار رسانهها قرار بگیرد. اما در همین زمان شهر مورد حمله بایوتروریستی قرار گرفته و رئیس جمهور و جمع کثیری از مردم به ویروسی ناشناخته مبتلا میشوند. لئون و همکارش هلنا هارپر که مضنون به قتل رئیس جمهور هستند، به چین فرار میکنند تا اسرار پشت این حملات را آشکار کنند. در طول این مدت ایدا هم در یک آزمایشگاه مخفی متوجه میشود که یک کلن از وی توسط گروهی ناشناس ساخته شده و اکنون رهبری گروه نئو آمبرلا را برعهده دارد. او هم برای یافتنپاسخهای بیشتر رهسپار چین میشود. پس از شش ماه نهایتا جیک و شری از زندان نئو آمبرلا فرار کرده و توسط کریس و پیرس نجات داده میشوند. هواپیمای لئون و هلنا به مقصد چین به دلیل حمله تروریستها سقوط کرده و دست سرنوشت آنها را بر سر راه جیک و شری قرار میدهد. لئون به شری خبر میدهد که مافوق او سیمونز در واقع عضو محفلی سری برای کنترل جهان است که «خانواده» نام داشته و حملهی تروریستی به رئیس جمهور توسط او انجام شده است. مطلب پیشنهادی داستان کامل سری بازی دستینی (Destiny) آنها برای دستگیری سیمونز مسیری دشوار را در پیش میگیرند، اما درست در آخرین رویارویی، سیمونز نسخهای پیشرفته از ویروس C را به خود تزریق میکند و تبدیل به هیولایی غولپیکر میشود. آنها در نبردی درون یک قطار سیمونز را شکست میدهند. اما نهایتا توسط نئو آمبرلا دستگیر شده و به پایگاه زیرآبی آنها برده میشوند. پس از این وقایع کریس و پیرس متوجه میشوند که ایدا (در واقع همان کلن) سعی در اجرای یک حملهی تروریستی در مقیاس جهانی داشته و برای متوقف کردن او تلاش میکنند. ایدای تقلبی پس پس از شکست در برابر کریس و پیرس نسخهی پیشرفتهای از ویورس C را به خود تزریق کرده و به موجودی هولناک تبدیل میشود. در مبارزهی نهایی با ای هیولا، کریس و پیرس با ایدای واقعی رو به رو شده و با همکاری او این هیولا را شکست میدهند. کریس پس از مبارزه با هیولا فکر میکند که ایدا کشته شده و این امر را به لئون گزارش میدهد. در همین بین یکی از موشکها از نقشهی تروریستی کلون ایدا به سطح شهر پکن شلیک شده و فاجعهای انسانی به بار میآورد. لئون و هلنا در تلاش برای رسیدن به مقر اصلی سیمونز با ایدا رو به رو میشوند. او وارد آزمایشگاه کارلا شده و تمامی آثار فعالیتهای خود را از بین میبرد. لئون و هلنا در آخرین رویارویی با سیمونز در برج مقر اصلی او، بالاخره این هیولای عظیم را با کمک ایدا از بین میبرند. کریس و پیرس هم در پایگاه زیرآبی نئو آمبرلا شری و جیک را پیدا کرده و آنها را نجات میدهند. در مبارزاتی پی در پی برای فرار از این جهنم زیرآبی، پیرس برای نجات دوستان خود و مبارزه با سایر هیولاهای ویروسی، ویروس C را به خود تزریق کرده و به یک هیولا تبدیل میشود. او نهایتا کریس را با استفاده از یک قایق نجات از پایگاه زیرآبی فراری داده و خود به همراه این پایگاه نابود میشود. ۲۰۱۷ کریس به دنبال یافتن یک بایوتروریست به نام گلن آریاس به مکزیک میرود. آنها به عمارت آریاس حمه میکنند، غافل از اینکه این یک تله است. باز هم تما اعضای تیم کریس کشته شده و او به تنهایی از این واقعه جان سالم به در میبرد. در آن سوی جهان، ربکا چامبرز از اعضای قدیم S.T.A.R.S که اکنون یک محقق است، ویروس A را کشف میکند که میتواند در بدن افراد به صورت پنهان باقی مانده و توسط یک عامل خارجی فعال شود. ربکا سه بخش اصلی این ویروس شامل ویروس اصلی، ویروس فعال کننده و واکسن آن را کشف میکند. در همین بین آزمایشگاه او مورد حمله این ویروس قرار گرفته و نهایتا تنها او توسط کریس نجات پیدا میکند. آنها برای یافتن عوامل این حادثه یعنی آریاس از لئون درخواست کمک میکنند، اما ماموران آریاس نهایتا ربکا را دزدیه و همین امر لئون را برای کمک به کریس در این ماموریت مصممتر میکند. آنها از نقشهی آریاس برای حمله به نیویورک باخبر شده و برای عقیم گذاشتن آن تلاش میکنند. آریاس برای متوقف کردن آنها گونهی تازهای از ویروس را به ربکا تزریق کرده و کریس و لئون را مجبور به انتخاب میان نجات جان او و متوقف کردن حمله تروریستی خود میکند. لئون و کریس به کمک همراهان خود حملهی تروریستی را متوقف کرده و به قرارگاه اصلی آریاس حمله میکنند. در مبارزهای نفس گیر در آخرین طبقهی برج، کریس و لئون آریاس را که به یک هیولا تبدیل شده شکست داده و پادتن ویروس ربکا را به وی تزریق کرده و او را نجات میدهند. پس از ماجراهای یاد شده، کریس ردفیل عضو شرکت تازه تاسیس و تغییر ماهیت یافتهی آمبرلا شده و به مبارزهی خود با بایوتروریسم ادامه میدهد. او برای یافتن سرنخهایی از گروهی سری به نام «ارتباطات» (Connections) عازم لوئیزیانا میشود. وی در این ماموریت از وجود یک سلاح زیستی جدید در قالب دخترکی خردسال باخبر میشود که حین انتقال توسط کشتی اقدام به فرار کرده و باعث به گل نشستن و نابودی خدمهی کشتی در مردابهای این منطقه شده است. این دختر کوچک که اولین نام دارد، خانوادهای محلی را آلوده کرده و به تسخیر خود در میآورد. لوکاس، پسر خانواده طی ارتباطی که با گروه پنهان «ارتباطات» داشت، مامور مراقبت از اولین و بررسی روند توسعهی این سلاح میشود. کریس با یافتن مخفیگاه لوکاس و آزمایشگاه سری گروه «ارتباطات» نهایتا او را از پا در آورده و تهدید اولین و اربابانش را در این منطقه خنثی میکند. نویسنده دنیای بازی وبسایت خبری تحلیلی دنیای بازی Resident Evil تاریخچه و داستان بازی ها دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.