داستان کامل سری بازی BioShock

در ۱۳۹۲/۰۱/۲۶ , 16:12:14
داستان کامل سری بازی BioShock

توضیح داستان کامل سری بازی BioShock و پایان بازی بایوشاک: بی کران دنیاهای موازی، فرینج، انفجار مغز … و دیگر هیچ! مجموعه‌ی بایوشاک (Bioshock) با ورود به دنیای بازی‌های رایانه‌ای در سال ۲۰۰۷ خیلی زود به یکی از پرطرفدارترین و خاص‌ترین بازی‌های دهه‌ی گذشته تبدیل شد. در این قسمت از مجموعه‌ی وقایع بازی‌‌ها (تایم‌لاین) در دنیای بازی تصمیم داریم تا ماجراهای پر رمز و راز این بازی را با شما کشف کنیم. با توجه به این‌که وقایع Bioshock Infinite پیش از ماجراهای قسمت اول و دوم آن به وقوع می‌پیوندد، ما هم در اینجا به ترتیب ابتدا وقایع شهر پرنده‌ی «کلومبیا» و پس از آن شهر زیر آبی «رپچر» را بازگو خواهیم کرد. در ادامه با بخش تاریخچه و داستان بازی ها وبسایت دنیای بازی همراه باشید.

 

 

۱۸۶۷.

  • ۱۳ اکتبر: ویلیام ر. فُرمن (William R. Foreman) (فیلمساز شهر کلمبیا) به دنیا می‌آید.

۱۸۷۴.

  • ۱۹ آوریل: بوکر دویت (Booker DeWitt) به دنیا می‌آید.

داستان کامل سری بازی BioShock

یک گاری مربوط به بستنی‌فروشی در کلمبیا

۱۸۸۰.

  • تأسیس شرکت بستنی‌فروشی «بهترین بستنی کلمبیا» (Columbia’s Finest Ice)

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

عکسی از «قتل عام ووندِد نی» در ۲۹ دسامبر ۱۸۹۰. «قتل عام ووندِد نی» واقعه‌ای تاریخی است در منطقه‌ی «ووندِد نی» (Wounded Knee) واقع در جنوب غربی داکُتای جنوبی، که شاهد درگیری میان بومیان آمریکای شمالی و نماینده‌های حکومت ایالات متحده بود. در این واقعه حدود ۱۵۰ تن از آمریکایی‌های بومی کشته شدند.

۱۸۹۰.

  • ۲۹ دسامبر: بوکر دویت در «قتل عام ووندِد نی» (Wounded Knee Massacre) حضور دارد و سایر اعضاء هنگ به علت رفتارهای خشونت‌آمیزش در مقابل بومیان آمریکا لقب «سرخپوست سفید» (The White Injun) به او می‌دهند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«ترابری کلمبیا»، سیستم ترابری کالا

  1.  
  • تأسیس «ترابری کلمبیا» (Columbia Freight)

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

مراسم غسل تعمید کشیش ویتینگ

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

داستان سری بازی BioShock: زاکری هِیل کامْسْتاک

۱۸۹۱ – ۱۸۹۲.

  • بوکر دویت، پشیمان از اعمالش در ووندِد نی، در مراسم غسل تعمید کشیش ویتینگ (Preacher Witting) شرکت می‌کند.
    • در یک تایم‌لاین، بوکر در آخرین لحظه از انجام غسل تعمید منصرف می‌شود.
    • در تایم‌لاین دیگر، بوکر غسل تعمید را می‌پذیرد و با نام جدید «زاکری هِیل کامْسْتاک» (Zachary Hale Comstock) ایمان خود را باز می‌یابد.

اخبار جدید سری بازی بایوشاک: بازی BioShock 4 احتمالا در سبک جهان باز خواهد بود

      • (در تایم‌لاین کامْسْتاک، کشیش ویتینگ روحانی اعظم «کلیسای کامْسْتاک» (Church of Comstock) و دربان شهر کلمبیا می‌شود. افراد تنها در صورتی اجازه‌ی ورود به شهر را خواهند داشت که او غسل تعمیدشان کرده باشد.)

۱۸۹۲.

  • ۲۲ ژانویه: بوکر دویت در «سازمان کارآگاهی پینکرتن» (Pinkerton’s National Detective Agency) استخدام می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

اَنا دویت، دختر بوکر دویت

۱۸۹۲ – ۱۸۹۳.

  • دختر بوکر لویت، اَنا (Anna)، به دنیا می‌آید. مادر او، آنابِل دویت (Annabelle DeWitt)، با تولدش از دنیا می‌رود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

شهر آسمانی «کلمبیا»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

مسیر حرکت شهر معلق کلمبیا بر فراز شهرهای بزرگ آمریکا

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«شهر سفید» شیکاگو (White City Chicago) در «نمایشگاه جهانی شیکاگو»، ۱۸۹۳، جشنواره‌ای که ۴۰۰مین سالگرد رسیدن کریستُفر کُلامْبس (Christopher Columbus) به ینگه دنیا (۱۴۹۲ میلادی) را گرامی می‌داشت. به نظر می‌رسد که سبک معماری نئوکلاسیک ساختمان‌های شهر کلمبیا تا حد زیادی ملهم از طراحی «شهر سفید» شیکاگو است.

  1.  

تایم لاین BioShock: تایم‌لاین تاریخی شهر کلمبیا:

  • شهر «کلمبیا» (Columbia) افتتاح می‌شود و تور جهانی شهرهای بزرگ را آغاز می‌کند.
  • ۱ می تا ۳۰ اکتبر: برگزاری نمایشگاه جهانی شیکاگو (Chicago World’s Fair) که به تفکر اکسپشنالیسم (exceptionalism) (این تفکر که آمریکا از بسیاری از جهات خاص و منحصر به فرد است) می‌انجامد. جذاب‌ترین بخش این نمایشگاه شهر معلق کلمبیا است، پروژه‌ای جاه‌طلبانه با ایده‌ی پیامبری خودخوانده به نام زاکری هِیل کامستاک، حمایت مالی حکومت ایالت متحده و با فناوری پیشرفته‌ی رُزالینْد و رابرت لوتِس (Rosalind and Robert Lutece).
  • ۹ سپتامبر: کامستاک اعلام می‌کند که هزینه‌ی ساخت کلمبیا را کنگره‌ی ایالت متحده فراهم کرده است، شهری که قصد دارد «کشتی نوح دوران مدرن» باشد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

تلاش بوکر برای بازگرداندن دخترش اَنا حین بسته شدن یک «شکاف»

داستان سری بازی BioShock

ایلیزابت: در این تصویر می‌توان انگشت قطع شده‌ی او را مشاهده کرد.

  • ۸ اکتبر: بوکر دویت به خاطر بدهی‌های قمارش دخترش را رها می‌کند و در آخرین لحظه که تصمیمش عوض می‌شود نمی‌تواند او را بازگرداند.
    • وقتی اَنا با کامستاک و لوتِس‌ها به جهان دیگر منتقل می‌شود انگشت کوچکش به واسطه‌ی شکافی (Tear) که در حال بسته شدن است قطع می‌شود. او اکنون با حضور همزمان در دو قلمرو این قابلیت را دارد که با قدرتی درونی شکاف‌ها را دستکاری کند.
    • کامستاک برای توجیه پیدایش ناگهانی اَنا دویت، که اینک نام جدید «ایلیزابیت» (Elizabeth) روی او گذاشته شده است، او را «عیسیِ کلمبیا» (Lamb of Columbia) معرفی می‌کند و مدعی است که همسرش، خانم کامستاک، تنها پس از یک هفته بارداری او را به دنیا آورده است.
  • در آخرین جهان، که پس از بخش credits بازی دیده می‌شود، جایی که کامستاک هیچ گاه حضور نداشته است، بوکر درب اتاقی را باز می‌کند که گهواره‌ی کودک در آن است و نام اَنا را صدا می‌زند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

یک دستگاه «واکسفون». «واکسفون» نوعی دستگاه سیّار ضبط صدا است که اهالی کلمبیا برای ضبط خاطرات‌شان از آن استفاده می‌کردند. طی بازی در شهر کلمبیا مجموعاً ۸۰ «وُکسُفون» وجود دارد که می‌توان آنها را جمع کرد.

  • ۱۵ اکتبر: رُزالینْد لوتِس «وُکسُفون»‌هایی (Voxophone) را به «همزادش» می‌دهد تا از این طریق نحوه‌ی آمدن و بودن او در دنیای خود را توضیح دهد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«بانک پیامبر»

داستان بازی BioShock: سال ۱۸۹۴.

  • تأسیس «بانک پیامبر» (Bank of the Prophet)، بزرگترین بانک کلمبیا

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

جریمایا فینک

  • ۱۲ آگوست: جریمایا فینک (Jeremiah Fink) پس از موفقیت برادرش در دزدی موسیقی از دوره‌های آینده، برای بهره بردن از پیشرفت‌های علمی در سایر واقعیت‌ها شکاف‌ها را به کار می‌گیرد.
  • ۱۴ نوامبر: فینک از طریق شکاف‌های باز شده روی شهر رپچر (Rapture)، دکتر یی سوچانگ (Yi Suchong) را می‌بیند و برای گسترش دستاوردهای شرکت خود شروع می‌کند به کپی‌برداری از تحقیقات علمی روی ماده‌ای به نام «اَدم» (ADAM) (ماده‌ای شیمیایی برای دستکاری ژنتیکی).

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

دِیزی فیتْسْرُی

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

از پوسترهای تبلیغاتی گروه «واکس پاپولی» با تصویر پرتره‌ی رهبر گروه، دِیزی فیتْسْرُی

۱۸۹۵.

  • ادعا می‌شود که خانم کامستاک به دست دِیزی فیتْسْرُی (Daisy Fitzroy) به قتل رسیده است در حالی که خانم کامستاک در واقع به دست شوهرش کشته شده است چرا که او را تهدید کرده بود این حقیقت را که ایلیزابت فرزندشان نیست فاش می‌کند (این موضوع را مردم کلمبیا نمی‌دانند). دِیزی فیتسرُی در آن زمان خدمتکار خانه‌ی کامستاک بود. کامستاک برای فیتسرُی پرونده‌سازی کرد تا این حقیقت را پنهان نگه دارد.
    • دِیزی فیتسرُی به منطقه‌ی «فینکتن» (Finkton) پناه می‌برد. او گروه «واکس پاپولی» (Vox Populi) (صدای مردم) را شکل می‌دهد و رهبرشان می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

مارلو و بطری «کشتار کلاغ‌ها» (یکی از هشت «قدرت» در بازی Bioshock Infinite)

داستان بازی BioShock

هشت «قدرت» (Vigor) در بازی Bioshock Infinite

  • مارلو (Marlowe) فروش بطری‌های توان‌بخشِ «کشتار کلاغ‌ها» (Murder of Crows) را در کلمبیا شروع می‌کند.
  • ۴ اکتبر: فینک از طریق شکاف‌ها «بیگ‌دَدی‌ها» (Big Daddies) را کشف می‌کند و ایده‌ی ساختن «سانگ‌برد» (Songbird) به سرش می‌زند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«جزیره‌ی یادبود» و برج یادبود تندیس فرشته در پشت آن

۱۸۹۵ – ۱۸۹۷.

  • همزمان با گسترش شهر کلمبیا، ایلیزابیت در برجِ «جزیره‌ی یادبود» (Monument Island) زندانی می‌شود، هم برای محافظت از او در مقابل واکس پاپولی و «چوپان دروغین» (False Shepherd)، و هم انجام مطالعات علمی مخفیانه روی قابلیت‌های ماورایی او در زمینه‌ی تغییر واقعیت‌ها از سوی لوتِس‌ها. با دست‌یابی به واقعیت‌های دیگر، کلمبیا پیشرفت‌های فنی زیادی به خود می‌بیند.

۱۸۹۶.

  • ۴ مارس: فینک پس از کشف اتفاقی نقشه‌ی پیوند بین سانگ‌برد و هدفش، ایلیزابت، همه‌ی راه‌های اتصال با سوچانگ را قطع می‌کند.
  • لوتِس‌ها آماده‌اند تا سطوح قدرت ایلیزابت را اندازه‌گیری کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پشت و روی سکه‌ی «عقاب نقره‌ای» (پول رایج کلمبیا)

۱۹۰۰.

  • مقدار زیادی سکه‌ی «عقاب نقره‌ای» (Silver Eagle) ضرب می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«کارخانه‌ی فینک»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«برُدسایدِر»

  • ۹ آوریل: کارگری به نام #۰۸-IZ9 کارش را در کارخانه‌ی فینک (Fink’s Chronologically Precise Manufacturing) آغاز می‌کند و دستورالعمل‌هایی کتبی از سرپرستش، سرکارگر #۰۸-۲QI، دریافت می‌کند، از جمله یک پیام مخفی از طرف گروه واکس پاپولی که از او می‌خواهد در قاچاق محصولات فینک به آنها کمک کند.

در دنیای بازی بخوانید: داستان کامل سری بازی Marvel’s Spider-Man

  • در همان روز، «کارخانه‌ی فینک» (Fink Manufacturing) برای تجهیز نیروهای پلیس شهر کلمبیا در مقابل شورش واکس پاپولی سلاح سبُکِ «برُدسایدِر» (Broadsider) را تولید می‌کند. همزمان، نیروهای انقلابی، با هدف جمع کردن کمک مالی برای انقلاب، فروش سلاح‌های قاچاق در بازار سیاه را، کاری که خشونت‌آمیز نمی‌دانند، شروع می‌کنند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«چشم عقاب»

  • ۱۵ آگوست: کارخانه‌ی فینک با درخواست جفرسن پول (Jefferson Poole) برای تجهیز نیروهای تک‌تیرانداز پلیس، تولید تفنگ‌های دورزن «چشم عقاب» (Bird’s Eye) را آغاز می‌کند. واکس پاپولی شماری از این سلاح‌ها را به دست می‌آورد تا پشت‌بام‌های شهر را تحت کنترل داشته باشند.
  • ۳۱ اکتبر: طی یک آتش‌سوزی در کارخانه‌ی فینک، رهبری شهر برای جلوگیری از گسترش آتش‌سوزی بخشی از ساختار شهر را جدا می‌کند، که این اتفاق با مرگ تعداد زیادی از کارگران همراه است. بعد از این اتفاق، تخاصم و ستیزه‌جویی گروه واکس پاپولی تحت رهبری دِیزی فیتسرُی افزایش می‌یابد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

تفنگ «شکارچی»

  1.  
  • تایم لاین BioShock: اول ژانویه: تفنگ جدیدی با نام «شکارچی» (Huntsman) در کارخانه‌ی فینک تولید می‌شود. در همان روز، در اسکله‌ی فینکتن (Finkton Wharf Shipping Dock) درگیری شدیدی بین مبارزان واکس پاپولی و نیروهای پلیس در می‌گیرد. همزمان پلیس سعی دارد از پخش اعلامیه‌ها توسط کارگران جلوگیری کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

مبارزان ییهِتوئان معروف به باکسرها. آنها آغازگر شورش ضدبیگانه و ضداستعماری در چین معروف به «شورش باکسر» (۱۸۹۹ – ۱۹۰۱) بودند.

  • پای کلمبیا به یک واقعه‌ی بین‌المللی کشیده می‌شود—طی «شورش باکسر» (Boxer Rebellion)، کلمبیا به شهروندان چینی در شهر پکن (Beijing) تیراندازی می‌کند و جهان متوجه می‌شود که این شهر تا دندان مسلح است.

۱۹۰۲.

  • ۶ جولای: حکومت ایالات متحده در رابطه با اعمال کلمبیا در واقعه‌ی «شورش باکسر» اظهار بی‌اطلاعی می‌کند و این شهر را فرا می‌خواند. زاکری کامستاک خشمگین از این برخورد، استقلال کلمبیا از ایالت متحده را اعلام می‌کند و این شهر در ابرها ناپدید می‌شود.
    • در تقویم کلمبیا سالروز جدایی این شهر از ایالات متحده به عنوان روز استقلال این شهر جشن گرفته می‌شود.
  • ۲۳ جولای: آغاز اعتصابات در کارخانه‌های شهر، که به طرز چشمگیری بخش تولید را فلج می‌کند. درگیری شدیدی بین کارگران و پلیس در می‌گیرد و به شورش و مرگ نیروهای پلیس می‌انجامد. نماینده‌ی حقوقی واکس پاپولی، جان گُلدمن (John Goldman)، برای جلوگیری از خشونت‌های بیشتر طرفین را به راه حل صلح‌آمیز دعوت می‌کند.

۱۹۰۳.

  • ۱۳ فوریه: دِیزی فیتسرُی هویت خود را به عنوان رهبر واکس پاپولی فاش می‌کند.
  • ۲۳ نوامبر: نیروهای پلیس بمبی را کشف می‌کنند با اعلامیه‌ای بی‌نام‌ونشان که در آن قید شده است این بمب به واکس پاپولی تعلق دارد. اما چند شاهد عینی گزارش می‌دهند که پیش از شروع تحقیقات رسمی، مردانی با لباس پلیس را دیده‌اند که مواد منفجره را جاسازی می‌کنند. این موجب می‌‌شود هر طرف انگشت اتهام را به سمت دیگری بگیرد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پارک تفریحی «میدان سرباز»

  • کار ساخت پارک تفریحی «میدان سربازان» (Soldier’s Field) به پایان می‌رسد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

موشک‌اندازهای «بارن‌استُرمر»

۱۹۰۴.

  • ۱ ژوئن: فینک تولید موشک‌اندازهای «بارن‌استُرمر» (Barnstormer) را از سر می‌گیرد. تولید این سلاح پس از واقعه‌ی «شورش باکسر» متوقف شده بود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

اسب‌های ماشینی شرکت «پِیتن لِین ایستر و پسران»

  • شرکت «پِیتن لِین ایستر و پسران» (Payton Lane Easter & Sons) تولید اسب‌های ماشینی را شروع می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«برج‌های امپُریا»، ساختمان‌های مربوط به طبقه‌ی بالای جامعه

  • مردی «برج‌های امپُریا» (Emporia Towers) را بمباران می‌کند. واکس پاپولی مدعی می‌شود که یک پستچی ناشناس این کار کرده است.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«اسکای‌هوک»

۱۹۰۵.

  • شرکت وَندروال و پالمر (Vanderwall & Palmer) فروش «اسکای‌هوک» (Sky-Hook) برای جابجایی در خط هوایی کلمبیا را شروع می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

اسلحه‌فروشی «چن لین»

  • چِن لین (Chen Lin) مغازه‌ی اسلحه‌فروشی خود را در «میدان وطن‌پرستی» (Plaza of Zeal) در فینکتن باز می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

واگن مربوط به «صابون دستی ویژه‌ی کِرنر»

  • آغاز فروش «صابون دستی ویژه‌ی کِرنر» (Kerner Preferred Hand Soap)
  • ۱۶ مارس: واکس پاپولی به زندان حمله کرده و چند تن از هم‌قطارانش را آزاد می‌کند. در نتیجه‌ی این اتفاقات، رهبریِ فرمانده پول زیر سؤال می‌رود و فیتسرُی روی وفاداری جان گُلدمن تجدید نظر می‌کند.

۱۹۰۶.

  • ۱۱ آوریل: فرمانده پول طی گردهم‌آیی مقامات رسمی شهر توسط تک‌تیراندازی ناشناس ترور می‌شود و واکس پاپولی مدعی انجام این کار است. افسر پلیسی به نام هریسن تَکر (Harrison Thacker) به عنوان رئیس پلیس جدید انتخاب می‌شود و عزم راسخش را برای مبارزه‌ی شدید علیه اعمال تروریستی واکس پاپولی نشان می‌دهد.

۱۹۰۷.

  • ۱۷ می: نیروهای پلیس به تلافی ترور فرمانده پول به واکس پاپولی حمله‌ی شدیدی می‌کنند، اما هر دو طرف صدمات زیادی می‌بینند.
  • ۲۷ جولای: به علت نیروهای غیرقابل‌کنترل ایلیزابت شکاف‌هایی در سرتاسر کلمبیا پدیدار می‌شوند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«سایفن»

  • برای مهار کردن نیروهای ایلیزابت دستگاهی به نام «سایفن» (Siphon) در برج جزیره‌ی یادبود نصب می‌شود.

۱۹۰۸.

  • ۴ ژوئن: واکس پاپولی دفتر خزانه‌دار کلمبیا، مُنتگمری بیلینگز (Montgomery Billings)، را بمباران می‌کند تا اسناد بدهی طبقه‌ی کارگر از بین برود. این بمباران هیچ تلفاتی ندارد.

۱۹۰۹.

  • ۷ می: پلیس کلمبیا به دنبال سرنخی مبنی بر برنامه‌ی خرابکاری دِیزی فیتسرُی در شبکه‌ی خط هوایی او را بازداشت می‌کند. کارشناس حقوقی، جان گُلدمن، به شورشیان اطمینان می‌دهد که هیچ خیانتی از درون واکس پاپولی رخ نداده است. فیتسرُی به «مرکز بازپروری کامستاک» (Comstock House Re-Education Center) فرستاده می‌شود تا پیش از محاکمه‌اش از سوی دکتر فرانسیس پینشو (Francis Pinchot) آزمایش‌هایی روی او صورت بگیرد.
  • ۹ می: دِیزی فیتسرُی به مجازات اعدام در روز چهاردهم می و بیرون انداختن بدنش از شهر محکوم می‌شود. واکس پاپولی متوجه می‌شود که جان گُلدمن، که از زمان دستگیری فیتسرُی ناپدید شده بود، به گروه خیانت کرده و رهبرشان را لو داده است. پیش از اجرای حکم اعدام، دور از چشم مردم، تصمیم گرفته می‌شود که مغز فیتسرُی زیر تیغ جراحی برود.
  • ۱۳ می: بمبی در «میدان کامستاک» (Comstock Plaza) (محلی که قرار است فیتسرُی در آن اعدام شود) منفجر می‌شود. همزمان، اعضاء واکس پاپولی وارد مرکز بازپروری کامستاک می‌شوند و دکتر پینشو، پس از آن که به دِیزی فیتسرُی قول می‌دهد که پیش از عمل جراحی در فرار به او کمک می‌کند، از دِیزی فیتسرُی نارو می‌خورد و کشته می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

آبشار «خلیج ناوگان»

  • ۲ جولای: ویلیام فُرمن هنگام فیلمبرداری برای تهیه‌ی ۹۹مین فیلم خود در شهر کلمبیا از آبشار «خلیج ناوگان» (Battleship Bay)، سقوط می‌کند و کشته می‌شود. (۵ تا از این فیلم‌های کوتاه را می‌توان در سطح شهر از طریق «کینِتُسکپ» (Kinetoscope) تماشا کرد.)

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

لوتِس‌ها

  • ۳۱ اکتبر: لوتِس‌ها، ظاهراً پس از کارشکنی جریمایا فینک در یکی از ماشین‌های آنها، کشته می‌شوند. اما در عوض، این اتفاق آنها را در واقعیت‌های متعددی پخش می‌کند و این امکان را می‌دهد که در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها وجود داشته باشند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

کشتی «تایتانیک»

۱۹۱۱.

  • ۳۱ می: کشتی «آر.اِم.‌اس تایتانیک» (RMS Titanic) در لیورپول انگلستان جواز ثبت می‌گیرد و نخستین سفر دریایی‌اش را آغاز می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«وطن‌پرست ماشینی»، نوعی آدم ماشینی مسلح شبیه شخصیت‌های تاریخی آمریکا

  • ۱۵ آگوست: پلیس کلمبیا از «وطن‌پرست ماشینی» (Motorized Patriot) رونمایی می‌کند. واکس پاپولی آن را دلیل دیگری برای مبارزه علیه حزب مؤسسان می‌بیند.

۱۹۱۲.

  • ۱۳ مارس: مقامات شهر اجازه‌ی اجرای «حمله‌ی آخر» و دستگیری باقی اعضاء واکس پاپولی را به رئیس پلیس تَکر می‌دهند. عزم شورشیان برای مبارزه بیشتر می‌شود.
  • ۱۴-۱۵ آوریل: تایتانیک در موقعیت ۴۱° ۴۶′ N, 50° ۱۴′ W به یک کوه یخ برخورد می‌کند و غرق می‌شود.
  • ۱۱ ژوئن: جریمایا فینک برای کاهش هزینه‌ی تولید «قدرت»ها، فرمول ساخت‌شان را تغییر می‌دهد و آنها را به شکل تزریقی در می‌آورد.
  • لوتِس‌ها بوکر دویت را پیدا می‌کنند و او را به تایم‌لاین کامستاک می‌آورند. او از این طریق می‌تواند ایلیزابت را پس بگیرد. حداقل در ۱۲۲ واقعیت مختلف، هیچ یک از تلاش‌های بوکر به موفقیت نمی‌رسند.
  • ۶ جولای: کلمبیا دهمین سالگرد جدایی‌اش از ایالات متحده را جشن می‌گیرد. شروع وقایع بازی BioShock Infinite
    • در اثر کارهای بوکر دویت و ایلیزابت، رخدادهای BioShock Infinite  و وجود کلمبیا از جهان‌های موازی (multiverse) پاک می‌شوند. در Burial at Sea ایلیزابیت نسخه‌ای از کلمبیا را می‌بیند که اتفاقاتش پیش از پاک شدن تایم‌لاین‌های کلمبیا رخ می‌دهند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

به رپچر خوش آمدید!

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

منطقه‌ی مشابه در اوایل بازی Bioshock

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

سانگ‌برد

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

ایلیزابت در بتی‌اسفیر

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«دریای دوازه‌ها»

۱۹۶۰ (آینده‌ی دیگر)

  • بوکر دیویت و ایلیزابت کمی بعد از به‌کارگیری سانگ‌برد برای از بین بردن جزیره‌ی یادبود و سایفن، که در سال ۱۹۱۲ قدرت‌های ایلیزابت را مهار می‌کرد، به داخل مرکز خوشامدگویی شهر رپچر (Welcome Center of Rapture) راه پیدا می‌کنند. سانگ‌برد، پس از گیر افتادن در بیرون ساختمان در اثر فشار زیاد اعماق اقیانوس از بین می‌رود.

مطلب پیشنهادی: داستان کامل سری بازی Alan Wake

بوکر دیویت و ایلیزابت سپس با استفاده از یک «بَتی‌اسفیر» (Bathysphere) خود را به سطح آب و فانوس دریایی می‌رسانند، که ایلیزابت از این طریق می‌تواند راهی رو به «دریای دوازه‌ها» (Sea of Doors) باز کند، مکانی ورای مکان و زمان که اجازه‌ی دسترسی به همه‌ی واقعیت‌ها را می‌دهد. ایلیزابت از این طریق می‌تواند به گذشته‌ی بوکر راه یابد و خاطرات حقیقی‌اش را به او نشان دهد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

برخورد دُمِ هواپیمای سقوط‌کرده به تونل شیشه‌ای در اوایل بازی BioShock

  • نسبتِ این واقعه با بازیBioShock دقیقاً مشخص نیست و این احتمال وجود دارد که این رپچر نسخه‌ی دیگری از رپچر بازی اول باشد. به هر حال، «پلاسمیدِ شلیک الکتریکی» (Electro Bolt Plasmid) در «گادرِرز گاردن» (Gatherer’s Garden) پیدا نیست، آن تونل شیشه‌ای که جک (Jack) در آغاز بازی واردش می‌شد و از طریق دم هواپیمای سقوط‌کرده تخریب شده بود، اینک شکسته و غیر قابل استفاده است، وقتی آنها به سطح آب می‌رسند اثری از بقایای هواپیمای سقوط کرده در سطح آب نیست، و این که بوکر و ایلیزابت می‌توانند بَتی‌اسفیر را، که به صورت ژنتیکی از سوی اَندرو رایان (Andrew Ryan) قفل شده بود، راه بی‌اندازند. یکی از شواهدی که می‌تواند نشان دهد که اینجا یک رپچر دیگر است وجودِ یک تونل شیشه‌ای است که در آن یک «بانسِرِ» (Bouncer) مُرده و «خواهر کوچولوِ» (Little Sister) گریان حضور دارند، موجوداتی که در بازی اول حضور نداشتند.

۱۹۸۱ (آینده‌ی دیگر)

  • مارس: یک ساختمان، که از شهر کلمبیا سقوط کرده است، در ارتفاعات رشته‌کوه‌های آلپ (Alps) پیدا می‌شود و به کشف اشیائی از این شهر می‌انجامد، از جمله یک «اسکای‌هوک» در جعبه‌ی چوبی‌اش، یک بطری مربوط به محلول «کشتار کلاغ‌ها»، یک کتاب مربوط به سال ۱۹۰۷، یک پوستر تبلیغاتی که نسبت به «چوپان دروغین» هشدار می‌دهد، و چیزهای دیگر. باقی شهر کلمبیا برای جهانیان رازی پوشیده باقی می‌ماند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

۱۹۸۳ – ۱۹۸۴ (آینده‌ی دیگر)

  • ۳۱ دسامبر – ۱ ژانویه: در یک تایم‌لاین، جایی که بوکر دیویت و ایلیزابت هم را ملاقات می‌کنند اما ایلیزابت توسط سانگ‌برد دوباره گیر می‌افتد، کلمبیا بی‌محابا به نیویورک حمله می‌کند. پیش‌گویی زاکری کامستاک مبنی بر این که ایلیزابت کلمبیا را «در شعله‌ی کوهه‌ی آدمیان غرق می‌کند» محقق می‌شود.
    • ایلیزابت سالخورده، که مسئول تدارک این حمله است اما خودش نمی‌تواند از وقوع آن جلوگیری کند، بوکر را از سال ۱۹۱۲ به این زمان فرا می‌خواند و یک خط موسیقی برای کنترل سانگ‌برد به دست او می‌دهد تا بتوان با آن از وقوع این واقعه جلوگیری کرد.
 

 

۱۹۰۶.

  • ۳ سپتامبر: تولد اُرین آسکر لاتْویج (Orrin Oscar Lutwidge) (از شخصیت‌های بازی There’s Something in the Sea)

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

اَن پرل پُرتر (پرل فیلیپس)

۱۹۱۷.

  • تولد پرل فیلیپس (Pearl Philips)

۱۹۱۹.

  • اَندرو رایان (Andrew Ryan)، هنگام کودکی، در پی انقلاب روسیه از آنجا به ایالات متحده می‌گریزد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

چارلز میلتن پُرتر

۱۹۳۶.

  • ۱۵ ژوئن: چارلز میلتن پُرتر (Charles Milton Porter) با مدرک کارشناسی ارشد ریاضیات از دانشگاه لینکن (Lincoln University) فارغ‌التحصیل می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پوستری از زاندر کُئن، یکی از شخصیت‌های اصلی شهر رپچر

  1.  
  • زاندر کُئن (Sander Cohen)، مارتین فینیگن (Martin Finnegan) را در مارسی فرانسه ملاقات کرده و استعدادهایش را کشف می‌کند.

۱۹۳۹.

  • ۱۷ ژوئن: پرل فیلیپس و چارلز میلتن پُرتر ازدواج می‌کنند.
  • ۲۶ آگوست: چارلز میلتن پُرتر و پرل، پس از قبول کار برای اَلن تیورینگ (Alan Turing) (دانشمند و ریاضیدان انگلیسی که طی جنگ جهانی دوم برای مرکز رمزگشایی بریتانیا کار می‌کرد)، با پرواز خط هوایی اپالو دی‌اف-۰۱۱۳ (Apollo Airways Flight DF-0113) فیلادلفیا را به مقصد لندن ترک می‌کنند تا کار برای متفقین را آغاز کنند.
  • ۱ سپتامبر: آغاز جنگ جهانی دوم

۱۹۴۰.

  • ۷ سپتامبر: شروع بمباران لندن از سوی آلمانی‌ها (Blitz). پرل پُرتر با اولین بمباران کشته می‌شود.

۱۹۴۵.

  • ۶ آگوست: ایالات متحده روی شهر هیرُشیما بمب اتمی می‌اندازد. سُفیا لَم (Sofia Lamb) از این انفجار جان سالم به در می‌برد اما همه‌ی دوستانش را از دست می‌دهد.
  • ۹ آگوست: دومین بمب اتمی روی شهر ناگاساکی می‌افتد.
  • ۲۱ آگوست: اَندرو رایان برنامه‌ی ساخت شهر رَپچر (Rapture) را اعلام می‌کند و در مورد نحوه‌ی ساختن این شهر و پنهان نگاه داشتن روند ساخت‌وساز از چشم حکومت می‌گوید.
  • ۲ سپتامبر: پایان جنگ جهانی دوم

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

شهر دریایی رَپچر از نمای بالا

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

اولین برخورد با شهر دریایی رپچر در بازی بایوشاک

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پوستر نخبگان شهر رپچر

۱۹۴۶.

  • آغاز عملیات ساخت شهر رَپچر
  • ناپدید شدن بریجید تنینبُم (Brigid Tenenbaum)
  • ۵ نوامبر: زیربنای شهر رَپچر ساخته می‌شود و اینک می‌تواند جمعیت بزرگی را برای سکونت در خود جای دهد. درهای شهر به روی خیل عظیمی از شهروندان گشوده می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

خبر گم شدن دکتر سوچانگ در نشریه‌ی چینی (۱۹۴۶)

  • دسامبر: یک نشریه‌ی چینی خبر از گم شدن یی سوچانگ (Yi Suchong) می‌دهد.

۱۹۴۷.

  • دکتر استاینمن (S. Steinman) ناپدید می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

مقاله‌ای که ناپدید شدن شهروندان در ساحل خلیج ترتل در بیست سال پیش (فوریه‌ی ۱۹۴۷) را بررسی می‌کند.

  • فوریه: شماری از شهروندان استرالیا، در ساحل خلیج ترتل (Turtle Bay) ناپدید می‌شوند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

فرَنک فانتِین

  1.  
  • فرَنک فانتِین (Frank Fontaine) به رَپچر می‌آید.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پروفسور جولی لَنگفرد

  • جولی لَنگفرد (Julie Langford) از سطح آب ناپدید می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«بازار کشاورز». مردم شهر رپچر در این مکان می‌توانند محصولات تازه‌ی کشاورزی تهیه کنند.

  • تأسیس «بازار کشاورز» (Farmer’s Market) در شهر رپچر

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«فانتِین فیوچریستیکس»، مرکز تولید پلاسمیدها، بیگ ددی‌ها و سایر فناوری‌های پیشرو در شهر رپچر

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«پلاسمید تلپورت»

  • ۱۶ جولای: شرکت فانتِین فیوچریستیکس (Fontaine Futuristics) برای «پلاسمید تلپورت» (TeleportationPlasmid) آگهی تبلیغاتی طراحی می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

ورودی «شیلات فانتِین»

۱۹۴۹.

  • تأسیس «شیلات فانتِین» (Fontaine Fisheries)

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

آرم شرکت «لُتْس و پسران» روی جعبه

  • تأسیس شرکت «لُتْس و پسران» (Lotz & Sons)بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پوستر تبلیغاتی نوشیدنی «هُپ-آپ! کولا»

  • تأسیس شرکت «هُپ-آپ!» (Hop-Up!)
  • زاکری هِیل کامْسْتاک (Zachary Hale Comstock) به رپچر می‌آید و دوباره از اسم تولدش، یعنی بوکر دویت (Booker DeWitt)، استفاده می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

سُفیا لَم و الینر (Eleanor) در شب سال نو ۱۹۵۸

۱۹۵۰.

  • سُفیا لَم به رپچر می‌آید.

۱۹۵۱.

  • (گویا) کار ساخت رپچر تمام شده است. اَندرو رایان رابطه با سطح آب را قطع می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پوستر مربوط به نوشیدنی «زیمرمن شاردنِی»

  • «زیمرمن شاردنِی» (Zimmermann Chardonnay) برای نخستین بار به فروش می‌رسد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

جک در کنار تنینبُم (سمت چپ) و سوچانگ (سمت راست) از خاطره‌ی رایان

۱۹۵۶.

  • جک (Jack) تحت نظارت تنینبُم و سوچانگ در آزمایشگاه «به دنیا می‌آید».

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پستخانه‌ی «جت‌پستال، ایستگاه فرعی شماره‌ی ۲»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

سیستم پستی «نیومو»

  • به مناسبت دهمین سالگرد تأسیس شهر رپچر، سیستم «نیومو» (Pneumo) (نوعی سیستم ارسال نامه از طریق فناوری نیوماتیک (pneumatic)) در «جت‌پستال» (Jet-Postal) راه‌اندازی می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

دکتر یی سوچانگ

  • ۱۲ جولای: انجام آزمایش موفقیت‌آمیز کنترل ذهن روی جک از سوی سوچانگ

۱۹۵۷.

  • سیلِسْت رُژه (Celeste Roget) (از شخصیت‌های There’s Something in the Sea) برای یافتن پدرش به هیمالیا سفر می‌کند.
  • یک کاوشگر دریایی پس از کشف اتفاقی شهر رپچر با نام مستعار «جانی تاپ‌ساید» (Johnny Topside) به شهرت می‌رسد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«قدرت‌بخشی به مردم»، دستگاه‌هایی برای ارتقاء سلاح

  • ۲۲ ژانویه: فرَنک فانتِین نخستین دستگاه «قدرت‌بخشی به مردم» (Power to the People) را در رپچر نصب می‌کند.

۱۹۵۸.

  • اوایل سپتامبر: فرَنک فانتِین، جهت آمادگی برای جنگی قریب‌الوقوع، پلاسمیدها را، که برخی از آنها هنوز در مرحله‌ی آزمایش قرار دارند، به برخی از پیروان و کارمندانش می‌دهد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

رِی لاردْنر

  • ۹ سپتامبر: یکی از مردان وفادار فانتِین به نام رِی لاردْنر (Ray Lardner) به عوارض جانبی شدید «پلاسمید پیرمرد زمستان» (Old Man Winter Plasmid) دچار می‌شود.
  • ۱۰ سپتامبر: به علت محدودیت‌های شرکت فانتِین فیوچریستیکس برای تولید ماده‌ی «اَدم» (ADAM)، فانتِین نسخه‌های نوشیدنی پلاسمیدها را، که ساخته‌ی سوچانگ بودند و مقدار زیادی اَدم مصرف می‌کردند، متوقف می‌کند و به تولید نسخه‌های تزریقی رو می‌آورد.
  • ۱۲ سپتامبر: از آنجایی که بسیاری از کالاها در رپچر ممنوعه به حساب می‌آمدند، از اشیاء و نمادهای مذهبی گرفته تا فیلم، سیگار و سلاح، تقاضای زیادی برای این کالاها ایجاد شده بود. فانتِین این فرصت را مغتنم شمرد و زیر پوشش «شیلات فانتِین» شروع کرد به قاچاق کالاهای ممنوعه.

جدول زمانی و داستان کامل سری بازی متال گیر سالید

  • اینک، در پی تحقیقات موفقیت‌آمیز رئیس اداره‌ی امنیت رایان، سالیوان (Sullivan)، در مورد حلقه‌ی قاچاق شهر رپچر، دستور دستگیری فانتِین و توقف اعمال مجرمانه‌اش از سوی رایان صادر می‌شود. فانتِین مقاومت می‌کند که این به مبادله‌ی آتش در شیلات فانتِین و درگیری شدید بین طرفین می‌انجامد. با حمله‌ی همه‌جانبه‌ی نیروهای امنیتی رایان، فرَنک فانتِین مرگ خود را صحنه‌سازی می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پوستر «اطلس» که در سرتاسر شهر پخش می‌شود.

  • یک انقلابی با نام اطلس (Atlas) اعتراض و مقابله با فلسفه‌ی رایان در اداره‌ی رپچر را آغاز می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

ورودی زندان «پرسِفنی»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

هسته‌ی پردازشی «تینکر»، پردازشگر اصلی شهر رپچر که توسط چارلز میلتن پُرتر اختراع شده است.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«خانه‌ی می‌نروا»، مرکز فناوری شهر رپچر. «می‌نروا» نام الهه‌ی مهارت فنی در روم باستان است.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

رید وال

  • رایان شواهد نادرستی دریافت می‌کند مبنی بر این که چارلز میلتن پُرتر با فانتِین عهد وفاداری بسته است و او را در «پرسِفنی» (Persephone) زندانی می‌کند. «مرکز محاسبات رپچر» (Rapture Central Computing)، «تینکر» (The Thinker) و «خانه‌ی می‌نروا» (Minerva’s Den)، به همکارش رید وال (Reed Wahl) سپرده می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

بریجید تنینبُم و نجات «خواهر کوچولوها»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پوستر بریجید تنینبُم در سطح شهر رپچر

  • بریجید تنینبُم مخفی شده و در نهایت زیر خیابان‌های «اُلیمپس هایتس» (Olympus Heights) ساکن می‌شود و شروع می‌کند به نجات «خواهر کوچولوها» (Little Sisters).

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

ورودی رستوران «سیلور فین»

  • وقتی صاحب رستوران «سیلور فین» (Silver Fin Restaurant) از پیدایش نوعی شکاف در آنجا خبر می‌دهد رایان اداره‌ی این مکان را به دست سوچانگ می‌سپرد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

حلزون دریایی. این موجود منبع اصلی ماده‌ی «اَدم» است.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«بیگ دَدی» و «خواهر کوچولو»، از نمادهای اصلی بازی بایوشاک

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

یک «خواهر کوچولو» کنار «بیگ دَدی» مشغول جمع کردن ماده‌ی «اَدم» از یک جنازه

  • ماده‌ی شیمیایی «اَدم» تنها از موجوداتی به نام حلزون دریایی (Sea Slugs) به دست می‌آمد. این موجودات به اندازه‌ای این ماده را تولید نمی‌کردند که پاسخگوی تحقیقات جدی و بهره‌برداری تجاری از آن باشد. دکتر بریجید تنینبُم شیوه‌ای ابداع کرده بود که از آن طریق می‌شد با نصب حلزون دریایی در شکم انسان میزان تولید اَدم را سی برابر افزایش داد. به هر حال، کاشف به عمل آمد که این شیوه تنها روی بدن دختربچه‌ها جواب می‌دهد، که منجر به پیدایش «خواهر کوچولوها» شد. با بالاگرفتن ناآرامی‌های داخلی شهر رپچر و کم‌آمدن «اَدم»، خواهر کوچولوها مأمور شدند اَدمِ باقیمانده از اجساد را جمع‌آوری کنند. اینک، اَندرو رایان «بیگ دَدی‌ها» (Big Daddies) (یا «محافظان» (Protectors)) را مأمور کرده است تا از «خواهر کوچولوها» (یا «جمع‌کننده‌ها» (Gatherers)) محافظت کنند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

یک «آلفا سِریز»، اولین مدل از بیگ دَدی‌ها

  • روی برقراری پیوند میان بیگ دَدی‌ها و خواهر کوچولوها کار می‌شود. از آنجا که دکتر یی سوچانگ در سازگارسازی «پیوند محافظ» (Protector Bond) با همه‌ی بیگ دَدی‌ها و  خواهر کوچولوها به مشکل می‌خورد، گیلبرت الکساندر (Gilbert Alexander) جهت کاربرد «پیوند جفت» (Pair Bond) در حکم راه‌حلی پایدارتر، «آلفا سِریز» (Alpha Series) را می‌سازد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

منطقه‌ی «فانتِین» شامل «فروشگاه بزرگ فانتِین»

  • رایان، اطلس و برخی از نزدیک‌ترین پیروانش را به منطقه‌ی «فانتِین» (Fontaine’s) منتقل می‌کند تا از دردسرهای بیشترشان جلوگیری کند.
  • سُفیا لَم کنترل «پرسِفنی» را به دست می‌گیرد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«بسوز!»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«حرکت ذهنی»

  • عرضه‌ی پلاسمیدهای «بسوز!» (Incinerate!) و «حرکت ذهنی» (Telekinesis)

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

سالی

  • سالیوان اعلام می‌کند که سالی (Sally) مرده است.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

ورود ایلیزابت به شهر رپچر از طریق یک شکاف بازشده که توسط دوربین امنیتی ضبط شده است.

  • ۸ اکتبر: ایلیزابت (Elizabeth) در پی یافتن زاکری هِیل کامْسْتاک از طریق یک شکاف باز شده در رستوران سیلوِر فین در «فروشگاه بزرگ فانتِین» (Fontaine’s Department Store)، به رپچر می‌آید.

اکتبر:

  • شکاف‌هایی در سرتاسر رپچر پدیدار می‌شوند. سوچانگ از این پدیده آگاه شده و بازرس‌هایی را برای بررسی می‌فرستد.
  • سوچانگ مطلع می‌شود که جریمایا فینک (Jeremiah Fink) از شهر «کلمبیا» (Columbia) تحقیقاتش در زمینه‌ی پلاسمیدها را دزدیده و نوعی فرمول نوشیدنی ساخته است.
  • سوچانگ، پلاسمیدهای نوشیدنی فینک را بازسازی کرده و فروش آنها را از طریق «صنایع رایان» (Ryan Industries) را شروع می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

ورودی «رستوران کشمیر»

  • «رستوران کشمیر» (Kashmir Restaurant) ضیافت سالانه‌اش را برگزار می‌کند، با هدفی نامعلوم.
  • ۲ دسامبر: به دستور «شورای مرکزی رپچر» (Rapture Central Council) برخی از کارکنان پیشین فانتِین و بازماندگان ارتش او، به فروشگاه بزرگ فانتِین، پس از تبدیل این مکان به زندان و جدا شدن آن از شهر، فرستاده می‌شوند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

زاندر کُئن

  • ۲۳ دسامبر: زاندر کُئن، سالی را به فروشگاه بزرگ فانتِین می‌آورد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

یک «اسپلایسر» روی چلچراغ تفرجگاه. اسپلایسرها انسان‌های تغییریافته‌ای هستند که به واسطه‌ی مصرف بیش از اندازه و اعتیاد به ماده‌ی اَدم به این شکل در آمده‌اند.

  • ۲۵ دسامبر: «تفرجگاه مَنتا رِی» (Manta Ray Lounge)، جایی که آذوقه‌های زندانیانِ زیر فرمان اطلس انبار می‌شدند، مورد هجوم اسپلایْسرها (Splicers) (انسان‌های تغییریافته به واسطه‌ی مصرف بیش از اندازه و اعتیاد به ماده‌یاَدم) قرار می‌گیرد.

۳۱ دسامبر:

  • شروع وقایع بسته‌ی الحاقی Burial at Sea
    • زاندر کُئن در کلاب خصوصی‌اش The Business of Rapture is Business را میزبانی می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«بانسِر»، از گونه‌های بیگ دَدی

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

اسباب‌بازی فروشی

  • زاکری هِیل کامْسْتاک و ایلیزابت توسط یک «بانسِر» (Bouncer) در «اسباب‌بازی فروشی» (Toy Department) به قتل می‌رسند. اما به هر حال ایلیزابت به خاطر موقعیت کوانتمی خاصش باقی می‌ماند و رپچر را به مقصد «پاریس» ترک می‌کند.
  • ایلیزابت برای نجات سالی از دست اطلس، به اسباب‌بازی فروشی باز می‌گردد، و با بازگشتش، موقعیت کوانتمی‌اش را از دست می‌دهد. این باعث از بین رفتن قابلیت‌های دستکاری او روی شکاف‌ها می‌شود و بدین ترتیب ایلیزابت در شهر رپچر گیر می‌افتد.
  • نیروهای امنیتی رایان برای اجرای «عملیات دیپ دایْو» (Operation Deep Dive) با هدف شناسایی و نابود کردن اطلس و ایلیزابت، به فروشگاه بزرگ فانتِین فرستاده می‌شوند.
  • اطلس و همراهانش از فروشگاه بزرگ فانتِین می‌گریزند.
  • طی شورش‌های شب سال نوِ ۱۹۵۸، به رستوران کشمیر حمله می‌شود و جنگ داخلی رپچر آغاز می‌شود.
  • آغاز وقایع BioShock 2 Multiplayer

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«مرکز سرگرمی رایان»

  • به دنبال این شورش‌ها، برق «مرکز سرگرمی رایان» (Ryan Amusements) قطع می‌شود که باعث می‌شود همه داخلش گیر بی‌افتد، از جمله کارلْسن فیدل (Carlson Fiddle) و نینا کارْنِگی (Nina Carnegie) به همراه تمامی بچه‌های کلاس سومی.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«مورد آزمایشی دلتا»، از بیگ دَدی‌ها

  • سُفیا لَم، «مورد آزمایشی دلتا» (Subject Delta) را، وقتی تحت تأثیر «پلاسمید هیپنوتیزم» (Hypnotize Plasmid) است، مجبور به شلیک به خودش می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

اَندرو رایان، سازنده‌ی شهر رپچر

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

اطلس

۱۹۵۹.

  • با آغاز جنگ داخلی رپچر و نبرد میان رایان و اطلس برای به‌دست‌گیری کنترل رپچر، این شهر از جامعه‌ای مشغول‌به‌کار به منطقه‌ای جنگی تبدیل می‌شود. هر دو طرفِ درگیری متحدان خود را جذب می‌کنند و بسیاری از شهروندان از آنجا که نمی‌توانند به تنهایی از خودشان دفاع کنند به این یکی از دو طرف می‌پیوندند. آنهایی که هوش کافی دارند در دسته‌های کوچک مقاومت درون شهر سنگربندی می‌کنند. همزمان، سُفیا لَم به واسطه‌ی کسانی که از خطر مرگ گریخته‌اند، در پرسِفنی پیروان بیشتری جمع می‌کند.

ژانویه:

  • شهروندان وحشت‌زده همه‌ی پول‌های خود را از بانک‌ها خارج می‌کنند که این به فروپاشی اقتصادی شهر می‌انجامد.
  • الکساندر کشف می‌کند که «پیوند جفت» بسیار ناپایدار است و کار روی «پیوند» و «آلفا سریز» را متوقف می‌کند.
  • «بیگ دَدی‌های تعمیرات» (Maintenance Big Daddies) به عنوان محافظان جدید در نظر گرفته می‌شوند.
  • یی سوچانگ حین کار روی «پیوند محافظت» (Protection Bond) در «فری کلینیک» (Free Clinic) به دست یک بانسِر کشته می‌شود.
  • ایلیزابت پس از دادن «برگ آس» به اطلس به دست او کشته می‌شود و Burial at Sea پایان می‌یابد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

نینا کارْنِگی

  • نینا کارْنِگی آخرین صدایش را ضبط می‌کند، او در کنار کودکان مدرسه‌ای همراهش همچنان در مرکز سرگرمی رایان گیر افتاده است.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

بوتیک‌های «فن د سی‌یکْل»، پیش از انفجار بمب

  • بمب مهلکی در «بوتیک‌های فن د سی‌یکْل» (Fin De Siècle Boutiques) منفجر می‌شود و همه‌ی طبقات ساختمان را تخریب می‌کند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

یکی از ویتا-چَمبرهای شهر رپچر

  • پروژه‌ی ویتا-چَمبر (Vita-Chamber) به سرعت پیش می‌رود و این دستگاه‌ها سرتاسر شهر نصب می‌شوند. (ویتا-چَمبر دستگاهی برای زنده کردن افراد کشته‌شده است.)

نامشخص:

  • عرضه‌ی عمومی «پلاسمید هیپنوتیزم بیگ دَدی» (Hypnotize Big DaddyPlasmid)

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

کلاب «لیمبو روم»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پوستر تبلیغاتی کلاب «لیمبو روم»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

گرِیس هالُوِی، خواننده‌ی جَز

  • کلاب «لیمبو روم» (The Limbo Room) اجباراً بسته شده و خواننده‌ی سبک جز، گرِیس هالُوِی (Grace Holloway)، بیکار می‌شود.
  • شرکت «اُستین بَتی‌اسفیر» (Austin Bathysphere Co.)، «اتلنتیک اکسپرس» (The Atlantic Express) را می‌خرد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«کوی سایْرن». سایرن‌ها در اسطوره‌ی یونان و روم موجوداتی اساطیری به شکل زنان زیبا در میان دریا هستند که با آوازشان کشتی‌رانان را به سمت خطر می‌کشند.

  • «کوی سایْرن» (Siren Alley) به علت فروپاشی اقتصادی به محله‌ی روسپی‌‌ها تبدیل می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پوستر جاسمین جُلین رقاص

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

جنازه‌ی جاسمین جُلین

  • اَندرو رایان، معشوقه‌اش، مری-کَترین «جاسمین» جُلین (Mary-Catherine “Jasmine” Jolene)، را می‌کشد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«محله‌ی اپالو»

  • در واکنش به افزایش تعداد شهروندان مخالف رایان، «محله‌ی اپالو» (Apollo Square) (محله‌ی طبقات محروم و کارگرنشین) به اردوگاه بازداری (containment camp) تبدیل می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

اولین «بَتی‌اسفیر» که در بازی بایوشاک با آن مواجه می‌شویم.

  • رایان همه‌ی «بَتی‌اسفیرها» (زیردریایی‌های کوچک) را مجهز به قفل ژنتیکی می‌کند طوری که تنها کارکنان رسمی (و افرادی که با آنها نزدیکی ژنتیکی دارند) می‌توانند از آنها استفاده کنند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«آرکادیا»

۱۹۵۹-۱۹۶۰.

  • به موجب حوادث ایجاد شده از سوی فرقه‌ی سَترنین (Saturnine)، آرکادیا (Arcadia) برای همیشه بسته می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«فُرت فرالیک»

  • زاندر کُئن فُرت فرالیک (Fort Frolic) را به روی عموم می‌بندد.
  • خانه‌ی می‌نروا به دست رید وال محاصره و از باقی رپچر جدا می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«پارک دیونیسوس»

  • «پارک دیونیسوس» (Dionysus Park) به واسطه‌ی آنچه روزنامه‌ها حادثه‌ای از سوی فرقه‌ها عنوان کرده‌اند زیر آب می‌رود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«رُزی»، یکی از پنج گونه‌ی بیگ دَدی‌ها

  • مدل‌های اِلیتِ «رُزی» (Rosie) و «بانسِر» برای محافظت بیشتر از خواهر کوچولوها ساخته می‌شوند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«لَنسر»، یکی از پنج گونه‌ی بیگ دَدی‌ها

  • مدل جدیدی از محافظ‌ها با نام «لَنسر» (Lancer) ساخته می‌شود اما به خاطر محاصره‌ی خانه‌ی می‌نروا هیچ گاه بیرون نمی‌آید.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

ماشا لوتْس

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

جنازه‌ی ساموئل و ماریسکا لوتْس

  • خودکشی ساموئل و ماریسکا لوتْس (Samuel& Mariska Lutz). افراد رایان دختر آنها، ماشا (Masha)، را «برای نجات شهر رو به نابودی» از آنها گرفته بودند. آنها که به انتظار برگشتنش بودند، وقتی متوجه شدند دخترشان به خواهر کوچولو تبدیل شده است و دیگر آنها را نمی‌شناسد، این واقعیت را تاب نیاوردند و با خوردن قرص خودکشی کردند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

جنازه‌ی بیل مک‌دُنا

  • بیل مک‌دُنا (Bill McDonagh) به دنبال تلاش نافرجامش برای ترور اَندرو رایان اعدام می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

جنازه‌ی اَنیا اندِرسدُتر

  • اَنیا اندِرسدُتر (Anya Andersdotter) به دنبال تلاش نافرجامش برای ترور اَندرو رایان اعدام می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

جنازه‌ی دایَن مکلینتاک

  • دایَن مکلینتاک (Diane McClintock) پس از پی بردن به هویت واقعی اطلس به دست او کشته می‌شود.
  • آتش‌سوزی بزرگی استادیوم فوتبال را در بر می‌گیرد و بازی بین دو تیم «نیش‌زن‌ها» (Stingers) و «گاوهای دریایی» (Sea Bulls) لغو می‌شود.
  • بنا بر فرمان امنیتی ۲۱۷ (Security Order 217) توزیع همه‌ی نشریات متوقف می‌شود.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

لاشه‌ی هواپیمای سقوط کرده‌ی خط هوایی اپالو دی‌اف-۰۳۰۱ در کنار فانوس دریایی

۱۹۶۰.

  • خط هوایی اپالو دی‌اف-۰۳۰۱ (Apollo Air Flight DF-0301) (پرواز جک) بر فراز اقیانوس اطلس با ۶ خدمه و ۸۹ مسافر ناپدید می‌شود و تلاش‌های بین‌المللی برای یافتنش بی‌ثمر باقی می‌ماند. ناوگان ایالات متحده و ناتو (NATO) برای تجسس به ناحیه اعزام می‌شوند.
  • پایان رویدادهای بازیBioShock 2 Multiplayer
  • شروع وقایع بازی BioShock

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

دکتر استاینمن

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پوستر تبلیغاتی مربوط به جراحی‌های زیبایی دکتر استاینمن

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

پیچ ویکینز

  • دکتر استاینمن و پیچ ویکینز (Peach Wilkins) به دست جک کشته می‌شوند.
  • رایان، جولی لَنگفرد را به خاطر افشاء اطلاعات راجع به «لازاروس وکتر» (Lazarus Vector) (نوعی محلول شیمیایی که گیاهان مرده را زنده می‌کند) می‌کشد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

عکس جک زیر عکس اَندرو رایان و جاسمین جُلین، پدر و مادرش، نصب شده روی تخته‌ی «Would You Kindly»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

کشته شدن اَندرو رایان به دست جک

  • اَندرو رایان پس از فاش کردن هویتش جک را مجبور می‌کند که او را بکشد.
  • جک فانتِین را می‌کشد و کنترل شهر به او پیشنهاد می‌شود.
  • شایعاتی پخش می‌شود در این باره که یک زیردریایی هسته‌ای هنگام تجسس برای یافتن پرواز دی‌اف-۰۳۰۱ غرق شده است.
  • ایلیزابت، بوکر دویت و «سانگ‌بِرد» (Songbird) را به رپچر می‌آورد.

۱۹۶۳.

  • نوامبر: یک کشتی ایسلندی جزیره‌ای آتش‌فشانی را کشف می‌کند که بعداً «سرتْسی» (Surtsey) نام می‌گیرد.

۱۹۶۷.

  • سُفیا لَم، «برنامه‌ی جمع‌کننده» (Gatherer Program) را از سر می‌گیرد تا برای اجرایی کردن برنامه‌هایش اَدمِ کافی داشته باشد. از آنجایی که خواهر کوچولوهای باقیمانده در رَپچر همگی کاملاً کهنه و قدیمی شده‌اند، دختربچه‌هایی از روی سطح آب دزدیده می‌شوند تا به «جمع‌کننده»های جدید تبدیل شوند.

۱۹۶۸.

  • بریجید تنینبُم برای تحقیق درباره‌ی ناپدید شدن دختربچه‌هایی که نزدیک دریا زندگی می‌کردند به رپچر باز می‌گردد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

مارک مِلْتْسر

  • مارک مِلْتْسر (Mark Meltzer) که دخترش سیندی مِلْتْسر (Cindy Meltzer) را گم کرده است، برای یافتن او سر از رپچر در می‌آورد (وقایع بازی There’s Something in the Sea)

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

 

 

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«تالار پذیرایی دیمیتر»

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«تفریحگاه مجلّل آدُنیس»

  • یک «بیگ سیستر» (Big Sister) پنجره‌ای بزرگ در «تالار پذیرایی دیمیتر» (Demeter’s Banquet Hall) را می‌شکند و رستوران و بخشی از «تفریحگاه مجلّل آدُنیس» (Adonis Luxury Resort) به زیر آب می‌روند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

«ایستگاه پمپ شماره‌ی ۵»

  • با فشار بیش از اندازه‌ی سُفیا لَم روی پمپ‌ها در «ایستگاه پمپ شماره‌ی ۵» (Pumping Station 5)، «کوی سایْرن» به زیر آب می‌رود.
  • تایم لاین سری بازی بایوشاک: «پارک دیونیسوس» به واسطه‌ی «مورد آزمایشی دلتا» پس از ده سال زیر آب بودن زه‌کشی می‌شود.
  • زندان «پرسِفنی» به دست پیروان لَم در اعماق اقیانوس غرق می‌شود و «ستاد فانتِین فیوچریستیکس» هم با خودش می‌کشد.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

الینر لَم

  • یک قایق نجات، مشتمل بر «مورد آزمایشی دلتا»، اِلینر و سُفیا لَم به سطح آب می‌آید.
  • تنینبُم به همراه چارلز میلتن پُرتر و یک کپی از رمزهای تینکر برای درمان اسپلایسینگ (Splicing) به سطح آب باز می‌گردند.
  • تنینبُم، پُرتر را به حالت عادی بر می‌گرداند و او برای آخرین خداحافظی به مزار همسرش سر می‌زند.

بازی بایوشاک (BioShock), بازی بایوشاک اینفینیت (BioShock Infinite)

تصویری از برنامه‌ی مستند «حقیقت افسانه»

دهه‌ی ۱۹۸۰.

کانال آمریکایی «پی‌اچ‌ای» (PHE) یک مستند تلویزیونی دو قسمتی با عنوان «حقیقت افسانه» (Fact From Myth) پخش می‌کند. این برنامه برخی از رازهای مربوط به شهر رپچر با نام «اتلانتیس دوران مدرن» (modern day Atlantis) را نقل می‌کند. (در افسانه‌ها آمده است که آتلانتیس قاره‌ای در اقیانوس اطلس بوده که زمانی تمدن درخشانی داشته اما بعدها به درون اقیانوس فرو رفته است. به نظر می‌رسد که شهر رپچر با الهام از این افسانه شکل گرفته است).

پس از تایم لاین سری بازی BioShock بیایید نگاهی به قسمت‌هایی از داستان این سری بازی که نیاز به توضیح بیشتر دارد بیاندازیم:

بوکر دوییت (Booker Dewitt) شخصیتی است که کنترل او را در داستان BioShock در اختیار داریم. به او ماموریت داده می شود تا دختری به نام الیزابت را از شهر کلمبیا (Columbia) فراری داده و به نیویورک (New York) بیاورد. طبق این قرارداد ، با آوردن این دختر ، تمام بدهی های بوکر (بدهی از قمار آیا؟) پاک خواهند شد.

در ادامه مسیر داستان بوکر به کلمبیا ، شهری بر فراز ابرها می رود و سعی می کند که الیزابت را از برجی که در آن محصور شده نجات دهد.

قبل از رسیدن به او ، بوکر تلگرافی را دریافت می کند که به او هشدار می دهد تا عدد ۷۷ را انتخاب نکند. بوکر طبیعتا متوجه منظور تلگراف نمی شود و به آن توجهی نمی کند. کمی جلوتر او متوجه عکس یک دست شیطانی می شود که روی یک تابلو به نمایش کشیده شده و حروف AD بر پشت آن دست حک شده است. این حروف و دست روی تابلو دقیقا با دست بوکر مطابقت می کند.

کامستاک (Comstock) ، پیامبر و قانون گذار کلمبیا ، پیش گویی کرده است که روزی یک « چوپان دروغین » (False Shepard) به کلمبیا می آید و سعی دارد که «بره» (Lamb) آنها (الیزابت) را بدزدد. این چوپان دروغین با حروف AD بر روی پشت دستش قابل شناخت است. و بنابراین بوکر ، همان چوپان دروغین است.

در ادامه بوکر به دیدن یک مسابقه لاتاری می رود. (مشابه دبلنای خودمان. هرکس یک شماره بر می دارد و عدد برنده به طور شانسی توسط داور انتخاب می شود) بوکر یک شماره برمی دارد و به او عدد ۷۷ می رسد. او برنده مسابقه لاتاری می شود و جایزه او پرتاب توپ به سمت دو دهاتی است.

در این حین ناگهان یک افسر پلیس متوجه دست بوکر می شود و چوپان دروغین بودن او را آشکار می سازد. حال بوکر باید با صدها انسان بجنگد تا به الیزابت برسد و بعد از آن ها با صدها نفر دیگر درگیر شود تا بتواند به همراه الیزابت از کلمبیا فرار کند.

بعد از پیدا کردن الیزابت ، ادامه کاملا واضح است: از این شهر بر فراز آسمان فرار می کنیم.

از این جا تایم لاین سری بازی بایوشاک به بعد تا حوالی پایان بازی ، داستان نسبتا متعادل و بدون اتفاقات چندان بزرگی پیش می رود. اگر چه قبل از رسیدن به انتهای بازی ، ذکر چند نکته داستانی در این میانه واجب است.

یک. با پیش روی در داستان متوجه می شویم که الیزابت فرزند «کامستاک» است. پیامبر و سازنده کلمبیا.

دو.  بوکر سال ها قبل از این که به کلمبیا بیاید ، یک جنگجوی میهن دوست بوده ولی متاسفانه در رزمی به نام زانوی زخم خورده (Wounded Knee) به کشور و هم وطنانش خیانت می کند و با کشتن بسیاری از بومیان آمریکایی به گناه بزرگی مرتکب می شود.

این را داشته باشید در کنار این نکته مهم که الیزابت یکی از انگشتان کوچکش را از دست داده است. (سازندگان بازی با قراردادن یک انگشت دانه در دست او سعی نموده اند تا نقص عضو او را پر رنگ کرده و اهمیت این نبود انگشت را در داستان به خوبی نشان دهند.)

همچنین  الیزابت را معجزه می خوانند (Miracle Child) چرا که کامستاک بعد از اختراع و ساخت کلمبیا به خاطر آزمایشات سنگین عقیم می شود و دیگر توانایی بچه دار شدن ندارد.

این نکات ریز را در ذهن داشته باشید که اهمیت به سزایی در پایان بندی داستان خواهند داشت.

حال بیایید تا به نیروی خاص و ویژه الیزابت نگاهی بیاندازیم که من آن را به فارسی « نیروی شکافتن » ترجمه اش می کنم. (Tearing Power)

حتما در بازی دیده اید که الیزابت می تواند در جریان بازی شکاف هایی را از دنیای موازی باز کند. این نیرو در کودکی بعد از آزمایشات دوقلوهای لوتس (Lutece’s twin)  بر روی الیزابت به او رسید. (الیزابت به طور طبیعی این قدرت را نداشته است) دوقلوها قبلا ماشینی ساخته بودند که می توانست شکاف هایی از دنیاهای موازی باز کند. هرچند الیزابت بعد از آزمایش ها ، دیگر نیازی به دستگاه برای باز کردن شکاف ها نداشت. (به همین دلیل در برج کلمبیا به الیزابت « نمونه آزمایش » (Specimen) هم گفته می شود.)

شکاف ها در حقیقت نقطه اتصال دنیاهای دیگر به این دنیا هستند. یا بهتر است بگوییم بُعد های دیگر. یک شکاف با باز شدنش می تواند اجسام و وسایل را از دنیای دیگری وارد کند و یا حتی می شود شکافی به دنیای دیگر باز کرد و وارد آن شد.

حال با توضیح این قدرت ، به ادامه داستان کامل سری بازی BioShock می پردازیم.

کبوتر نغمه سرا (Songbird) ، یک پرنده عظیم مکانیکی که از الیزابت محافظ می کند و می تواند توسط یک سوت / فلوت احضار شود ؛ همیشه در لحظاتی مداخله می کند و الیزابت را از بوکر جدا می کند. در نزدیک های انتهای بازی پرنده بار دیگر این کار را تکرار می کند و بوکر برای نجات الیزابت می رود. در میانه نجات ، بوکر از شکافی در هوا می شنود که الیزابت شکنجه و شستشوی مغزی داده شده است تا وارث تاج و تختی بشود که کامستاک از او می خواسته است.

 بعد از وارد شدن از یک شکاف به یک بُعد دیگر ، بوکر الیزابت پیر و شکسته ای را می بیند که در حال تماشای یک شهر در حال سوختن است. مقصر این آشفتگی الیزابت است. او به بوکر توضیح می دهد که او نباید هیچ وقت این کار را انجام دهد و تکه ای کاغذ به بوکر می دهد که به الیزابت جوان تحویل دهد.

سپس بوکر به درون شکاف دیگری می رود که الیزابت در حال شکنجه و شستشوی مغزی است. بعد از نجات او بوکر کاغذ را به الیزابت می دهد و به نظر می آید که از آن اتفاق جلوگیری شده است.

در انتها آن دو به سراغ کامستاک می روند. هرچند قبل از تلاش کامستاک برای توضیح این که چرا الیزابت انگشت کوچکش را از دست داده ، بوکر کامستاک را می کشد و اظهار بی اطلاعی از حرف های کامستاک می کند. اگرچه الیزابت متوجه است که بوکر مطلبی را می داند. حتی اگر فراموش کرده باشد.

آن ها دوباره تصمیم به فرار می گیرند ، ولی دوباره به آن ها حمله می شود. این بار توسط گروهی از حزب واکس (Vox Populi). حزبی که هدف آن ها یک شورش خونین علیه کامستاک است.

این جاست که الیزابت به کمک نوشته ای که نسخه پیرتر خودش به بوکر داده است متوجه می شود که می تواند به کمک فلوت پرنده را کنترل کند. بوکر و الیزابت از پرنده نغمه خوان برای پاکسازی حزب واکس استفاده می کنند. سپس الیزابت از پرنده می خواهد که سایفن (Siphon)را نابود کند. منبع اصلی نیروی الیزابت. دستگاهی که الیزابت را مجبور به ماندن درون کلمبیا می کند و مانع او از باز کردن شکاف به دنیاهای دیگر و فرار می شود.

بعد از نابودی سایفن ، بوکر فلوت را می اندازد و وحشت زده می شود چرا که پرنده به سمت آن دو حمله ور می شود. چیزی نمانده تا پرنده هر دوی آن ها را به نیستی بکشاند که الیزابت به یک دنیای دیگر شکافی باز می کند و پرنده را زیر آب غرق می کند. این دنیا « رپچر » نام دارد. (Rapture)

بعد از قدری حرکت درون این دنیا ، آن ها از در یک فانوس دریایی خارج می شوند و به یک فضای بسیار بزرگ و بی کران می رسند که تعداد بی نهایتی از فانوس های دریایی در آن جا وجود دارد.

قبل از ادامه داستان یک توضیح کوچک برای کسانی که از مفاهیم دنیاهای موازی بی اطلاع هستند ، ضروری است.

هر فانوس دریایی یک دنیا را نشان می دهند. یک بُعد. این بُعد ها چه هستند؟ هرچیزی می توانند باشند. دنیاهایی که حتی شنیده نشده اند. و در این مورد می توانند این دنیاها انواع خروجی های انتخاب های ما باشند.

برای گیج نشدن یک مثال می زنم. وقتی شما تصمیم می گیرید که به جای مدرسه و دانشگاه رفتن ، در خانه بشینید و بایوشاک بازی کنید :) ؛ یک دنیای دیگر خلق می شود که در آن انتخاب شما فرق می کند و شما در خانه نمانده اید و به دانشگاه رفته اید. بدین ترتیب برای تمام حالت های انتخاب های ما دنیاهای متفاوتی خلق خواهد شد.

ادامه داستان سری بازی بایوشاک. با رفتن به داخل یکی از این فانوس های دریایی ، متوجه می شویم که بعد از مبارزه زانوی زخم خورده (که همان طور که در سطور بالایی اشاره کردم ، بوکر در آن مبارزه به میهنش خیانت کرده و آمریکایی های بومی را می کشد) بوکر به مراسم غسل تعمید می رود تا کشیش گناهانش را بشوید. ولی در لحظه آخر از این کار منصرف می شود. چون باور ندارد که شستشو در آب رودخانه بتواند گناهان کسی را پاک کند.

سپس الیزابت و بوکر به یک فانوس دریایی دیگر می روند. جایی که یک رخداد دیگر در زندگی بوکر به وقوع پیوسته است.

حالا ما در آپارتمان بوکر هستیم، و رابرت لوتس (Robert Lutece) در چارچوب در ایستاده است. شما صدای کودکی به اسم آنا (Anna) را می شنوید و بعد از داخل شدن به اتاق خواب ، او را در گهواره می بینید. بوکر با دیدن این صحنه از کوره در رفته و وجود این کودک را در آن زمان منکر می شود. او با این که کاملا گیج شده ، به ادامه انجام کاری می پردازد که در گذشته انجام شده است. او کودک را به مرد تحویل می دهد و وقتی آن مرد اتاق را ترک می کند ، شبیه چنین دیالوگی را می گوید: « آقای کامستاک گناهان شما را می بخشد »

سپس ما به صحنه ای می رویم که کامستاک دختر بوکر (آنا) را در دست گرفته و در حال رد شدن از یک شکاف به سمت یک دنیای دیگر (دنیای کلمبیا) است.

بوکر با التماس پشیمانی اش را ابراز می کند و سعی می کند که دخترش را پس بگیرد. متاسفانه کامستاک نمی تواند به سرعت از شکاف عبور کند و انگشت کوچک کودک در حین بسته شدن شکاف بیرون می ماند و انگشت کودک قطع می شود.

حالا کاملا واضح است که الیزابت ، دختری که سابقا آنا نامیده می شود ، دختر بوکر است.

دقیقا از این جا به بعد داستان کمی گیج کننده می شود. بوکر متوجه می شود که بعد از دزدیده شدن دخترش ، دوقلوهای لوتس که از کامستاک خیانت چشیده اند ؛ به کمک بوکر می آیند تا او دخترش را پس بگیرد (صحنه ابتدایی بازی را به یاد آورید که آن دو در قایق پارو می زدند).

از دیگر مقالات داستان بازی‌ها در دنیای بازی: داستان کامل بازی Assassin’s Creed II

در این جا خوب است به این نکته اشاره کنم که دوقلوهای لوتس در حقیقت یک نفر هستند در بُعدهای متفاوت. یکی شان رابرت لوتس است در دنیای بوکر و دیگری دانشمند زنی که در ساخت کلمبیا به کامستاک کمک کرده است. کامستاک دانشمند زن را می کشد و آن ها در دنیاها معلق می مانند. لذا به کمک بوکر می آیند تا به او در پس گرفتن دخترش کمک کنند.

سپس متوجه می شویم که دوقلوها در ابتدای بازی یک شکاف باز کرده اند و بوکر را به دنیای کلمبیا که بُعد متفاوتی از دنیای زمین است وارد کرده اند. بعد از ورود بوکر به این بُعد جدید ، ذهن بوکر خاطرات جدیدی را جایگزین حافظه قدیمش کرده است: دختر را پیدا کن تا بدهی هایت پاک شود..

ولی نه! همه چیز به این سادگی نیست.

قبل از ورود به آخرین فانوس دریایی ، ما از بوکر می شنویم که می گوید: باید به کودکی کامستاک برویم و او را در همان نوزادی بکشیم تا از تمامی این اتفاقات جلوگیری کنیم. ولی وقتی آخرین صحنه بازی نمایش داده می شود ؛ متوجه می شویم که کامستاک در حقیقت همان بوکر است. و او باید خودش را بکشد.

می پرسید چطور؟ بعد از مبارزه زانوی زخم خورده ، هنگامی که بوکر غسل تعمید و پاک شدن از گناهان را قبول نکرد ؛ بلافاصله دنیای دیگری خلق شد که در آن بوکر غسل تعمید را قبول می کند… و این دنیایی است که در طول بایوشاک: بی کران ما در حال بازی بودیم.

بعد از غسل تعمید ، بوکر آزاد و رها شده از گناهان چه کار کرده است؟ او اسم خودش را زکری کامستاک گذاشته و با عنوان پیامبر شهری در فراز آسمان با نام کلمبیا می سازد! او دوباره تولد یافته است ولی این بار به عنوان یک فرد شیطانی.

پس کامستاک همان بوکر است. ولی بوکری که در رودخانه انتخاب دیگری انجام داده است.

برای کشتن کامستاک هنگامی که متولد شده است ، بوکر باید دقیقا در لحظه خلق شدن کامستاک خودش را بکشد. وقتی که تبدیل به کامستاک می شود. و آن در دنیا و بُعدی است که او قبول می کند غسل تعمید انجام دهد و از گناهانش پاک شود.

تعداد زیادی از الیزابت ها ظاهر می شوند و بوکر را در آبگیر تعمید غرق می کنند. بعد از مرگ بوکر ، تمامی الیزابت ها هم ناپدید می شوند.

این پایان بازی است. اسامی سازندگان در این جا عبور می کند. اگرچه هنوز یک صحنه دیگر باقی مانده است. من آن را بعد از توضیح و تفضیل پایان بازی ، به شما خواهم گفت.

وقتی بوکر برای اولین بار به غسل تعمید برخورد ، آن را نپذیرفت. سپس در جریان زندگی اش بچه دار شد و زن اش در حین زایمان فوت کرد. مشخص است که دنیای دیگری هم به وجود آمده که در آن بوکر غسل تعمید را پذیرفته، تبدیل به کامستاک شده و کلمبیا را خلق کرده است.

هر دوی کامستاک و بوکر در دنیای خودشان و به زندگی شان مشغول بوده اند. ولی با این حال کامستاک نیاز به یک وارث پیدا می کند ولی نمی تواند بچه دار شود چون عقیم شده است. او از دستگاه شکاف در ابعاد دوقلوهای لوتس استفاده می کند تا بچه بوکر در دنیای دیگر را بگیرد. از لحاظ بیولوژیکی چون بوکر و کامستاک یک نفر هستند پس بچه بوکر بچه کامستاک هم خواهد بود، اما در یک دنیای دیگر. بنابراین بوکر آنا را به کامستاک می فروشد تا از بدهی هایش خلاص شود.

ممکن است به این فکر کنید که: یک دنیای دیگر هم وجود دارد که بوکر فرزندش را به کامستاک نفروخته است. درست است اما چنین چیزی ممکن نیست. چون کامستاک فرزندی از تبار خودش را آن قدر می خواهد که به هر قیمتی حتی با زور هم که شده حاضر است فرزند بوکر را ببرد. تا وقتی کامستاک وجود دارد ، هیچ دنیایی نخواهد بود که بوکر و آنا در کنار یکدیگر باشند.

بوکر در یک چرخه تمام نشدنی از تلاش برای نجات و پس گرفتن دخترش گیر کرده است. در حقیقت او بیشتر از صد بار است که به کلمبیا آمده است تا دخترش را نجات دهد. این نکته از آن جایی ثابت می شود که در اوایل بازی وقتی که با دوقلوهای لوتس مواجه می شوید ، آن ها از شما می خواهند که شیر یا خط بیاندازید و نتیجه را بر روی تخته گچی ثبت می کنند. اگر دقت کنید می بینید که بیشتر از صد بار شیر (Heads) آمده و هیچ بار خط (Tails) ثبت نشده است. این یعنی که بوکر بیشتر از صد بار در کلمبیا بوده و هر بار همان سکه را می انداخته و همیشه هم نتیجه شیر بوده است.

وقتی در طول داستان می توانستید انتخاب کنید که یک شخصیت را بکشید یا نه ، یقینا دنیای دیگری درست شده که انتخاب دیگری که در آن داشتید به وقوع پیوسته. ولی انداختن سکه ، «انتخاب» نیست. «شانس» است. و بوکر همیشه همان سکه را می انداخته است و مثل همیشه ، مثل تمام اتفاقات درون کلمبیا ، برنامه ریزی شده تا شیر بیاید.

برگردیم به جایی که بودیم. اهمیتی ندارد که چه اتفاقی افتاده است ، ماجرا همیشه به همان نقطه ای ختم می شده که بوکر بوده. امکان جلوگیری از این اتفاق یعنی جدایی بوکر از آنا وجود نداشته است. چرا که بوکر دختری داشته و کامستاک هم از مرز بُعدها عبور می کرده تا دختر بوکر را بگیرد. دنیای دیگری که خروجی متفاوتی داشته باشد وجود نخواهد داشت. یک حلقه تمام نشدنی.

اگرچه ، در پایان بازی ، این حلقه تمام می شود. وقتی بوکر بالاخره می پذیرد که او باید بمیرد تا کامستاک را بکشد، او به الیزابت اجازه می دهد تا او را بکشد. با کشتن خودش در نقطه ای که غسل تعمید را می پذیرد ؛ در حقیقت بوکر احتمال به وجود آمدن کامستاک را نیست و نابود می کند. کامستاک هیچ وقت وجود خارجی نخواهد داشت. هیچ کسی نیامد تا دختر بوکر را به دنیای دیگری ببرد. کلمبیا هیچ وقت ساخته نشد. هرچیزی که کامستاک بر روی آن اثری داشته و یا کاری بر رویش انجام داده از بین رفته و هیچ وقت رخ نداده است.

این جا جایی است که خیلی ها اشتباه می کنند. فکر نکنید که بوکر ، کامستاک ، الیزابت و کلمبیا کشته شده اند. چون این گونه نیست. بوکر خودش را هنگامی که متولد شد نکشت. بلکه خودش را در لحظه ای کشت که کامستاک متولد شد. بنابراین تمامی نسخه های کامستاک را قبل از تولد متوقف کرد.

بعد از اسامی سازندگان ، یک بخش کوچک پخش می شود. بوکر در آپارتمانش بیدار می شود و صدای گریه آنا را می شنود. او به داخل اتاق می رود و دخترش را صدا می زند. این جا جایی است که بازی واقعا تمام می شود.

چون تنها کامستاک کشته شد و از تولدش جلوگیری شد ؛ بوکری که غسل تعمید را انجام نداد هنوز زنده است. تمام قسمت های زندگی بوکر که شامل کامستاک یا هرچیزی از آن دنیا و بُعد می شد از زندگی بوکر حذف می شود. هیچ دوقلوهای لوتسی وجود ندارند که آنا را از بوکر بگیرند. کلمبیایی وجود ندارد ، نه کامستاک و نه الیزابت بالغ و جوان در این بُعد و در هیچ دنیایی دیگر وجود ندارند. به همین دلیل در این دنیا بوکر به نقطه ای از زندگی اش بر می گردد که از زنجیرهای دنیای کامستاک رها بوده باشد. بله! در آپارتمان با دخترش آنا قبل از این که با کامستاک ملاقات کند. و بنابراین پایان بازی بر خلاف فکر خیلی ها یک پایان خوش و شیرین است.

حال ممکن است بپرسید که : نسخه های مختلف الیزابت بعد از غرق کردن بوکر یکی یکی شروع به ناپدید شدن کردند که؟

بله! و درست است و منطقی! و یکی از صحنه های غم انگیز بازی هم هست. الیزابت در آن فرم و هیبت دیگر وجود ندارد. دختری که تمام مراحل بازی را با حضور او طی کردید ، دیگر نیست. درست است که آنا همان الیزابت است. ولی چون تمامی خروجی های کودکی آنا با دنیای کامستاک مرتبط می شد و در هر حال آنا در برج کامستاک بزرگ می شد و به جوانی می رسید ، با مرگ کامستاک دیگر الیزابت جوان هم از بین می رود و آنای کودک باقی می ماند.

و این یعنی با این که آنا حالا آزادانه همراه با بوکر رشد خواهد کرد ، ولی هیچ وقت تبدیل به همان آدم نخواهد شد. او دیگر نخواهد توانست با کمک قدرتی که دوقلوهای لوتس به او دادند شکافی باز کند ، او دیگر نخواهد توانست قفل درها را باز کند (ولی دیگر چه نیازی به این قدرت هست؟) و او دیگر هیچ وقت الیزابت نخواهد شد. او همیشه آنا خواهد ماند. یک انسان کاملا متفاوت از فردی که ما در طول بازی شناختیم. و این بسیار غم انگیز و ناراحت کننده است چرا که الیزابت شخصیت پردازی زیبا و منحصر به فردی داشت و به راستی در دل می نشست..

سوال دیگری که ممکن است پرسیده شود این است که اصلا چرا این همه زحمت؟ چرا به موقعیت های گذشته با کمک فانوس های دریایی برنگردیم و تصمیماتمان را عوض نکنیم؟ مثلا چرا به گذشته برنگردیم و بوکر این بار دخترش را نفروشد؟

جواب این جاست که امکانش وجود ندارد. خاطرات گذشته فقط می توانند دوباره دیده و زندگی شوند. بوکر با «انتخاب» گزینه فروختن آنا تصمیمش را گرفته است و دیگر نمی تواند تصمیم گرفته شده را تغییر دهد. حتی اگر به گذشته برگردد و بداند که تصمیم اشتباهی گرفته است.

حالا ممکن کسی بپرسد که: پس چطور الیزابت بوکر را غرق کرد و به نوعی تصمیمش را تغییر داد؟

باید گفت که اولا الیزابت در آن واقعه در حین غسل تعمید حضور نداشته است. و بنابراین در حافظه بوکر در آن برهه نبوده است. ولی می بینیم که می تواند لمس کند و با بوکر تماس برقرار کند. پس می بینیم که با این که کنترل او در آن خاطره بسیار محدود بوده است ، با این حال می تواند بوکر را شخصا در آن صحنه بکشد و کامستاک را به پایان برساند.

حال که توضیح تایم لاین بازی BioShock به پایان رسید ، مایل هستم چندین نکته ریز دیگر داستانی را با شما در میان بگذارم:

  1. بوکری که ما با او بازی می کنیم احتمالا بوکری ۱۲۲ام است که در این حلقه به نجات الیزابت می رود. این را می شود از کدی که باعث روشن شدن جت ابتدای بازی برای حرکت به سمت کلمبیا حدس زد (۱-۲-۲). همچنین تعداد شیر یا خط ها در پرتاب سکه نیز همین تعداد است.
  2. حروفAD بر روی پشت دست بوکر مخفف Anna Dewitt  و نام دختر او می باشد. کامستاک با دانستن این موضوع ، پیش بینی اش را در شهر پخش می کند و از همه می خواهد تا نگذارند چوپان دروغگو بره را بدزدد!
  3. در هنگامی که فانوس های دریایی را می بینیم الیزابت می گوید: همیشه یک فانوس دریایی وجود دارد. همیشه یه مرد وجود دارد. همیشه یک شهر وجود دارد.

این جمله به نوعی نمایانگر ارتباط بین دنیاهای کلمبیا و رپچر است. و اگر در طرح کلی شخصیت ها دقت کنیم ارتباط تنگاتنگی بین دو بازی می یابیم. خواهر کوچولوها (Little Sisters) شبیه الیزابت هستند. بیگ ددی ها هم مشابه پرنده نغمه خوان هستند که از دختر محافظت می کنند. رایان شبیه کامستاک و جک شبیه بوکر است.

این اشاره نیز می تواند ارتباطی به رپچر داشته باشد. شاید منظور الیزابت این است که اتفاقات مشابهی همیشه خواهند رخ داد. ولی به راه هایی متفاوت. مثلا اگر کلمبیا هیچ وقت وجود نداشته باشد ، ممکن است رپچر متولد شود.

در تریلرهایی که قبل از بازی منتشر شده بود ، کارکتر الیزابت فرق هایی با کارکتر نسخه نهایی دارد. شاید فکر کنیم این فقط به خاطر طراحی های نهایی نشده باشد. ولی در انتهای بازی وقتی چندین کارکتر الیزابت در رودخانه تعمید به کنار بوکر می آیند می توانیم آن کارکتر کار شده در تریلرها را ببینیم.

شاید کن لواین سازنده بازی قصد داشته با این کار به ما موازی بودن دنیاهای بازی را نشان بدهد. در یک بازی یک کارکتر از الیزابت می بینیم و در بازی دیگر کارکتری دیگر.

حتی اگر تخیل مان را فراتر ببریم، می توانیم تمامی کسانی که داستان کامل سری بازی بایوشاک را تجربه کرده‌اند به نسخه‌های مختلف بوکر دوییت نسبت بدهیم. هر کدام از ما به یک طریق متفاوت بازی را تمام کرده ایم. بسته به آپگرید های ویگورها ، سلاح ها و جمع آوری قفل باز کن ها می تواند تجربه بازی ما با هم فرق کند. با این حال تمام ما با شخصیت بوکر دوییت بازی کرده ایم و داستان او را جلو برده ایم. و اگر به این موضوع فکر کنید می فهمید که در واقع هر کدام از ما یک دنیای موازی از بوکر را جلو برده ایم… و این ، دوستان من ، از پدیده های جالبی است که فقط در بازی های رایانه ای رخ می دهد :)

این بود تایم لاین BioShock و داستان کامل سری بازی بایوشاک در وبسایت دنیای بازی. نظر شما در مورد داستان سری بازی BioShock چیست؟ نظرات و تئوری‌های خود را در مورد تایم‌لاین و داستان BioShock با دیگر مخاطبین دنیای بازی به اشتراک بگذارید.


105 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. کار جالبی‌ بود، اما به نظر من یک قسمتی‌ به کلّ اشتب شد، اینجا که “خاطرات گذشته فقط می توانند دوباره دیده و زندگی شوند. بوکر با «انتخاب» گزینه فروختن آنا تصمیمش را گرفته است و دیگر نمی تواند تصمیم گرفته شده را تغییر دهد. حتی اگر به گذشته برگردد و بداند که تصمیم اشتباهی گرفته است.” یا “یک دنیای دیگر هم وجود دارد که بوکر فرزندش را به کامستاک نفروخته است. درست است اما چنین چیزی ممکن نیست.”
    ببینید شما با این توضیحات اصلی‌‌ترین مشکل داستان بازی سر پوش گذاشتید، هر چند نمیشه بهش خورده‌ای گرفت چون اصولا به این شکل داستان ضربه اساسی‌ میزنه و ثانیا فیزیک دان‌ها تو درک این قضیه multi universe موندند چه برسه به خود کن لوین، توضیح میدم امیدوارم بتونم منظورم رو برسونم:

    ببینید طبق نظریه “جهان‌های موازی” شما سر هر انتخابتون یک دنیای دیگه شکل دادید. این انتخاب‌ها می‌شوند متغیر و شما ثابت، اینکه شما می‌گید بوکر نمیتونه تصمیمش رو عوض کنه (مبنی بر فروش دختر یا …) از بیخ غلطه. نه تنها همین بوکر میتونه (همونطور که تونست تغییری در تایم لاین لحظه قبول کردن بپتیسم بده، حالا اونجور که خودتون گفتید عامل خارجی‌ اونجا بوده، خب همین عامل خارجی‌ میتونه لحظه فروخته شدن آنا بیاد و جلوی قضیه رو بگیره (ایراد داستان) یا هزار اتفاق دیگه)، بلکه بوکر‌هایی‌ هستند که اون لحظه آنا رو نفروختند. این نمیشه هر جا دوست داشتیم برای اقتضای پلات، نتیجه لحظه تصمیمات رو خلق دنیاها و هر جا خواستیم همه چیز رو ثابت و بدون تغییر فرض کنیم. سکه همیشه شیر میاد چون ما توش دخیل نیستیم اما تو فروختن آنا دخیلیم، اصلا خود کمستاک می‌تونست لحظه خریدن آنا، بوکر رو بکشه پس بوکری نبود که بار‌ها به کلمبیا بیاد، اینها به قولی‌ همون plot hole‌های ماجرا هستند که توضیحی براشون نیست. اما چون کلّ این فرضیه “دنیای موازی” و برهان خلف شرودینگر هنوز پاسخ جامعی ندارند میشه بهش اغماض کرد.

    راجع به پایان بازی هم توضیحاتش خیلی‌ مبسوطه که اصلا کدوم تایم لاین بسته شد؟ به کلّ بوکر؟ یا بوکری که بپتیسم رو قبول کرد؟ صحنه آخر چی‌؟ آیا تنها ویژنی از بوکریست که به کلّ آنا رو نفروخت؟ و … که فعلا حوصلش نیست، شک ندارم شما هم به خاطر همین موضوع از شرح و بسطش صرف نظر کردید.

    موفق باشید.

    ۰۰
  2. سلام و ممنون از متن فوق العاده تون .که خیلی چیزا رو روشن کرد ولی یه چند تا سوال بوجود آورد .اگه ممکنه این چندتا سوال من رو هم پاسخ بدید .

    ۱- اول اینکه فرض کنید بوکر آنا رو دادش به کامستاک و رفت . چرا یهو پشیمون شد و چه چیزی باعث شد بره دنبال آنا ؟ اگه میخواید بگید که لوتس ها بهش گفتن بره چطوری بهش گفتن ؟

    ۲- گفتید که دوقولو ها سرگردان در دنیا ها شدن و تو بازی ام دیدیم که جسم مادی نداشتن (اون قسمتایی که میومدن و ناپدید میشدن و از اینا ) چطور اول بازی تو قایق بودن ؟

    ۳-فرض کنید بوکر بمیره چرا باید دوباره برگرده توی اون چرخه ؟ فرض کنید توی یه دنیا یه نفر بمیره . خب مرده دیگه یعنی پایانش توی اون دنیاست . اصن چطوری میشه که بوکر صد بار دوباره میتونه تلاش کنه ؟ شما فرض کنید لوتس امروز توی این دنیا میره در خونه بوکر . بوکرم میگه بریم . بعد میره کلمبیا (پس دیگه روی زمین نیست ) بعد میمیره . خب تموم شد دیگه !

    ۴- یعنی توی این مثلا صد باری که بوکر رفته دنبال الیزابت یه بارش رو موفق نشده بوده که کامستاک رو بکشه ؟ من اینجوری برداشت میکنم که موفق نشده کامستاک رو بکشه و کامستاک اون دیالوگ ها رو که مربوط به دست الیزابت میشه نگفته و الیزابت گیر سه پیچ نداده که من باید بفهمم چی شده و برن از بیخ کامستاک رو بکشن . یعنی این اولین باره که الیزابت میتونه اون سایفن رو نابود کنه و بره تو قسمت فانوس ها . درسته ؟

    ۵- اصن چه کاری بود که برن توی مراسم غسل کامستاک رو بکشن ؟ خب همون جا که تو کلمبیا کامستاک کشته شد میرفتن پدر و دختر با هم زندگی میکردن دیگه . توی همون دنیا که مشکلی نداشتن . خوش و خرم بودن . الیزابت هم عاقل و بالغ بود !

    ۶- اگه کامستاک پیشبینی کرده بوده که بوکر میاد دنبال دخترش ، پس حتما میدونسته که دوقولوهای لوتس باعث شدن که اون بیاد توی کلمبیا پس اونا رو نکشه تا اونا هم نرن به بوکر چیزی بگن .

    ۷- آیا تو این بازی در زمان واحد هرکسی یه بار بوکر رو میبینه ؟ یعنی مثلا کامستاک که میتونسته تو بعد حرکت کنه ، فقط یه بار بوکر رو دیده که داره میاد الیزابت رو نجات بده یا چند بار ؟ چون ما توی یه دنیا فقط یه کامستاک داریم و قاعدتا بوکر یه بار میتونه توی یه دنیا بره و موفق نشه .

    ۸- شما گفتید لوتس ها اول بازی یه tear باز کردن . مگه فانوس tear بود ؟ اون فانوس که مثه موشک فقط اون اتاقک رو فرستاد هوا .

    ببخشید زیاد شد . در پایان تشکر فراوانی دارم از آقای حسین ریحانی که این همه وقت گذاشتن .

    ۰۰
    1. سلام و ممنون از ابراز محبت شما.
      اما جواب سوال ها:
      سوال اول رو که بهتره از پدرتون بپرسید! یا صبر کنید تا پدر بشوید و ببینید که می توانید از فرزندتون جدا بشید یا نه؟؟ به خصوص فرزندی که یادگار مادرش باشه :)

      دوم: ببینید باید یک اصل را در این جا ذکر کنم. وقتی یک نفر از دنیای خودش خارج می شه و پا به دنیایی می گذاره که ورژن دیگه ای از خودش هم در اونجا حضور داره ، ذهن اون فرد دچار گیجی و سردرگمی می شه (خون ریزی بینی و دیوانگی ها را به یاد بیاورید) و برای رهایی از این موقعیت برای خودش داستان و خاطراتی درست می کنه که جاهای خالی حافظه اش را پر کنه. در مورد بوکر افکاری که ذهنش درست کرد این بود: دختره رو بیاور تا قرض هایت پاک شود.
      بنابراین این را با قطعیت نمی گویم ، ولی قسمت عمده ای از اتفاقات ابتدای بازی می تواند زاییده ذهن بوکر باشد و حقیقتی نداشته باشد. مثلا حرکت با قایق ، پرواز با جت به سمت کلمبیا و شستشو در کلیسا به وسیله کشیش.. که در تمام این اتفاقات قسمتی از حقیقت اصلی بازی نهفته بوده. مثلا در جت شماره ۱۲۲ را می بینیم و کشیشی که ما را غسل تعمید می دهد همه نشانه هایی از حقیقت اصلی بازی در خود دارند…
      در ضمن دوقلوهای لوتس شبیه ارواح سرگردان در دنیاهای موازی بوده اند ولی این دلیلی بر نداشتن جسم مادی نیست. چه بسا که همان ها ، آن مرد در برج ابتدای بازی را هم کشته اند و نوشته ای به او چسبانده اند.

      سوم:
      مسئله ساده است. در جهان های موازی با هر انتخاب دو نسخه از آدم پدید می آید که هر کدام یک طرف آن بُعد را هدایت می کنند.
      لغت چرخه شاید اصطلاح نامناسبی برای این موضوع باشد. این ها همه یک نفر نیستند. این طور نیست که بوکر بعد از مردن به گذشته برمیگردد و حافظه اش دوباره ریست می شود. نه!
      قضیه را مثل شاخه های درخت در نظر بگیرید. وقتی بوکر می میرد یک شاخه به انتها می رسد و شاخه دیگری (که همچنان زنده است) در مسیر زندگی ادامه می دهد.
      دوقولوهای لوتس در طول بازی مدام در حال تست و آزمایش بوده اند. یک بوکر به سرنوشت نادرستی می رسیده و آن ها دوباره به مبدا انتخاب ها باز می گشته اند و مسیر دیگری را برای ورژن دیگری از بوکر پیش می گرفته اند. تا بالاخره نتیجه درست با کمک الیزابت انتخاب شد. (کشتن کامستاک از بیخ!)
      کلا در بحث دنیاهای موازی نباید زمان را به عنوان یک عامل خطی در نظر بگیرید. این از ابتدایی ترین شرط ها در فیزیک کوانتوم است.

      چهارم:
      هم درسته و هم خیر.
      ببینید برداشت من این گونه است. در آخرین باری که ما بازی می کنیم ، الیزابت پیر به کمک بوکر و الیزابت جوان می آید. او با تمام قدرتش یک شکاف به گذشته باز میکند ، درست قبل از موقعی که بوکر به وسیله پرنده کشته شود.
      الیزابت پیر با دادن آن برگه روش کنترل کردن پرنده را به الیزابت جوان یاد می دهد.
      الیزابت با کمک پرنده سایفن را نابود می کنند و توانایی حرکت در ابعاد و رسیدن به فانوس های دریایی آزاد می شود.

      پنجم:
      اتفاقا همین نکته را بوکر به الیزابت می گوید: «کامستاک مرده. بیا برویم پاریس.» ولیاگر به دیالوگ های خود الیزابت دقت کنی جواب این سوال را می دهد: کامستاک مرده؟ همان گونه که چن لین مرده بود؟ نه! او فقط در این دنیا مرده. تنها راه این است که در تمامی دنیاها او را بکشیم.
      و البته که راست می گوید، کامستاک قطعا الیزابت را می خواهد. و مردنش در یک دنیا راهی برای متوقف کردنش نیست. چرا که از دنیاهای دیگر دوباره شکافی به این دنیای کنونی باز می کند و باز برای آن دو مزاحمت ایجاد می کند..

      ششم:
      قدرت پیش گویی کردن کامستاک یکی به خاطر قدرت دستگاه شکاف باز کن بود. ولی در مورد بوکر شاید به خاطر این بود که خودش بوکر است و قطعا خودش را می شناسد. کامستاک می داند که خودش (بوکر) آدمی نیست که به این سادگی ها کوتاه بیاید و بیخیال دخترش شود!
      کامستاک آدم قدرتمند و بسیار باهوشی بوده. ولی در پایان بازی از بوکر شکست می خورد. این یعنی آدم های بزرگ هم اشتباهات ریزی می کنند و آن ها نقطه ضعف دارند. کشتن لوتس ها قطعا اشتباه کامستاک بوده است و همین اشتباه هم باعث شکستش می شود. البته ما چرایی و دلیلش را نمی دانیم و شاید کامستاک نمی دانسته که با کشتن این دو ، آن ها سرگردان می شوند و به کمک بوکر می روند.

      هفت:
      فکر نکنم دقیق متوجه ای سوال شما نشدم :> با این حال ارجاعتان می دهم به جواب های سوال ۳ و ۵. فکر کنم این مسئله تا این جا برطرف شده باشد.
      اگر نه که باید بیشتر توضیح بدهید.

      هشت:
      نه فانوس شکاف نبود. اگر یک بار دیگر ۲۰ دقیقه انتهایی را بازی کنید می بینید که شکاف دقیقا در خانه بوکر باز می شود. البته جواب سوال دوم هم به این موضوع مرتبط است.
      امیدوارم مفید بوده باشم. :wink: موفق باشید.

      ۱۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر