کابوسهای شوالیه | معرفی بزرگترین ابر شرورهای دنیای بتمن (قسمت دوم)
در قسمت پیشین «کابوسهای شوالیه» در دنیای بازی معرفی برخی شخصیتهای گمنام دنیای بتمن پرداختیم و شما را با خیل عظیم دشمنان شوالیهی گاتهام آشنا کردیم. در این قسمت هم به این رویه ادامه داده و حتی از افرادی نام میبریم که گمنام ماندنشان واقعا جای تعجب دارد. این شما و این هم ده مورد دیگر از کابوسهای شوالیه، همراه ما باشید.
۳۹. خفاش انساننما
بیایید این فهرست را با نسخهی پیشرفتهتر خود شوالیه سیاه شروع کنیم: «خفاش انساننما»! دکتر «کرک لنگستروم» یک متخصص ژنتیک ناشنوا اما ماهر بود که سعی داشت خصوصیات جانوران را به انسانها انتقال دهد. متاسفانه او آنقدر در کار خود غرق شد که همسر خود را از دست داده و مورد تمسخر همکارانش قرار گرفت. در آخرین تلاش وی برای انتقال قدرت شنوایی خفاشها به انسان و درمان بیماری خود، او دارویی که کشف کرده بود را روی خود آزمایش کرده و شنواییاش را بهدست میآورد، البته با کمی چاشنی خفاش شدگی! کرک که تحمل وضعیت موجود و تبدیل شدن به جانوری خفاشمانند را ندارد، اقدام به خودکشی کرده، اما فشار ناشی از این کار آخرین بارقههای انسانیت را هم در وی نابود کرده و او را به خفاشی غولپیکر و انساننما تبدیل میکند. این شخصیت در بیش از ۴۰۰ شماره از ماجراهای بتمن حضور داشته و مورد سو استفاده بسیاری از دشمنان بتمن از جمله «ایگناتیوس اوگلیوی» قرار میگیرد. مطمئنا همه شما گیمرها این شخصیت را از بازی «شوالیهی آرخام» به یاد دارید.
۳۸. ایگناتیوس اوگلیوی
دنیای دیسی پر است از دشمنانی که به نحوی کپی سیاهتر خود بتمن هستند و ایگناتیوس نیز یکی دیگر از همین نمونههاست. او فرزند یک گانگستر در گاتهام بود و درست مثل بروس وین در کودکی در یک شب سرد هنگام باز گشتن از سالن تئاتر شاهد کشته شدن پدرش بود. ایگناتیوس پس از آن وارد گروههای خلافکار شده و در دوران نوجوانی به دار و دستهی پنگوئن پیوست. با توجه به رشادتهایی (البته در راه خلاف!) که این جوان خلافکار از خود نشان داد، پنگوئن خیلی زود او را به عنوان دست راست خود پذیرفت. اما ماجرای ایگناتیوس تازه از اینجا آغاز میشود! او با کمک ثروت عظیمی که بهدست آورده بود (مثل بروس وین؟ تقریبا!) توانست میان خلافکاران بزرگ تفرقه ایجاد کند و با کشیدن نقشههای پیچیده از درون به تشکیلات پنگوئن ضربه بزند، آن هم به شکلی که جوکر مقصر نشان داده شود! سرانجام ایگناتیوس پنگوئن را از تخت به زیر کشیده و خود را «پنگوئن امپراتور» مینامد. تمام این مسائل از چشم شوالیه سیاه دور نمانده و خیلی زود بتمن به سراغ ایگناتیوس میرود؛ اما این خلافکار پلید با استفاده از محلول گرفته شده از «خفاش انسان نما»، یکی دیگر از دشمنان بتمن و ترکیبی از محلول «پیچک سمی»، خود را به موجودی بسیار قوی و شکست ناپذیر تبدیل کرده و بتمن را در اولین مبارزه تقریبا شکست میدهد! البته، در تقطهی حساس داستان پنگوئن برای باز پسگیری تاج و تخت کثیفاش به کمک بتمن آمده و ایگناتیوس را دستگیر میکنند. ایگناتیوس اوگلیوی با وجود حضور نسبتا پررنگی که در دنیای بتمن داشت، تقریبا گمنام بوده و لازم است بیشتر روی این شخصیت تمرکز شود.
۳۷. آمیگدال
آمیگدال قسمتی از مغز است که مسئولیت درک احساسات، یادگیری و کنترل حافظه را بر عهده دارد. «آرون هلزینگر» یک قاتل خشمگین بود که برای رهایی از جنون خشونتبار خود دست به عمل جراحی مغز میزند، اما به دلیل اشتباه پزشکی، بخش آمیگدال خود را از دست داده و به یک انبار باروت تبدیل میشود که با کوچکترین اتفاقی خشم و جنون را نثار اطرافیان خود میکند. طبعا چنین شخصیتی از چشم بتمن دور نمانده و شوالیهی سیاه خیلی زود برای دستگیری او اقدام میکند. او قدرت فیزیکی ماورا البشری و تحمل بالایی در برابر درد دارد. خوشبختانه پس از دستگیری و گذراندن مدتی در آسایشگاه «آرخام»، آمیگدال با استفاده از دارویی خاص موفق به کنترل خشم خود شده و به جامعه باز میگردد. او پس از آزادی به عنوان نگهبان در زندان «لاکهیون» مشغول به کار میشود، اما اثرات جراحی مغزی، او را برای همیشه به شخصیتی عصبی با ضریب هوشی یک کودک مبدل کرده است. این شخصیت در فیلم «شوالیهی سیاه» اثر «کریستوفر نولان» هم حضور کوتاه اما مهمی داشته است، میپرسید کجا؟ آن زندانی قوی هیکل و سیاه پوست در قایل را به یاد دارید که کنترل بمب را درون دریا انداخت؟ بله، این دوست گنده و مهربان همین آمیگدال عزیز بود!
۳۶. مرد ده چشم
«فیلیپ ریردان» یک سرباز بود که در جنگ ویتنام از ناحیهی پیشانی مورد اصابت ترکش قرار میگیرد. پس از بهبودی و بازگشت به خانه، فیلیپ نگهبان انبارهای گاتهام میشود؛ اما از بخت بد او، چند دزد در یکی از شبهای کاری به انبارها حمله کرده و فیلیپ را بیهوش و بمبی را در انبار جاسازی میکنند. ریردان درست چند لحظه پیش از انفجار بمب به هوش آمده و بتمن را در برابر خود میبیند. با انفجار بمب، فیلیپ برای همیشه بینایی خود را از دست داده و بتمن ا مقصر این ماجرا میداند. او طی یک عمل جراحی اعصاب بینایی خود را به اعصاب لامسه انگشتانش انتقال داده و از این پس نام «مرد ده چشم» را برای خود انتخاب میکند. طبعا همانطور که همه فکر میکنید، فیلیپ برای پیدا کردن شوالیهی گاتهام و گرفتن انتقام از وی، وارد دنیای جنایت میشود.
۳۵. خشم
کپیهای سیاه بتمن را به یاد دارید؟ این هم یک مورد دیگر و البته دقیقتر از آنهاست. «ویلیام مالوری» و بروس وین هر دو در یک شب والدین خود را به ضرب گلوله از دست دادند، با این تفاوت که گلولهای که مرگ پدر و مادر ویلیام را رقم زد از تفنگ پلیس جوانی شلیک شد که بعدها به یکی از ستونهای مبارزه با فساد در گاتهام بدل میشود: «جیمز گوردن»! جیم جوان والدین ویلیام را در هنگام سرقت با گلوله از پا در میآورد و این کودک که شاهد این اتفاق بود، به پرورشگاه منتقل شده و تمام دوران کودکی و نوجوانی خود را در چنین فضایی میگذراند. ویلیام پس رسیدن به سن قانونی و بیرون آمدن از پرورشگاه، نام «خشم» را برای خود انتخاب کرده و با تقلید از بتمن (از لباس گرفته تا سبک مبارزه) سعی در گرفتن انتقام از جیم گوردن دارد. تمرکز ویلیام روی شخصیت بتمن تا جایی پیش میرود که او هویت واقعی شوالیه سیاه را کشف کرده و با استفاده از این اطلاعات بتمن را وادار میکند تا گوردن را دست بسته تحویل وی دهد! سر انجام پس از مبارزه برای نجات بازرس دوست داشتنی گاتهام، بتمن و «خشم» با هم مبارزه کرده و این کپی نافرجام از بتمن با سقوط در کوهی از آتش که برای شوالیهی سیاه تدارک دیده بود، به کام مرگ میرود.
۳۴. سگ جهنمی
برخی از دشمنان بتمن در واقع هیچ ارتباطی با وی نداشته و تنها از طریق فرمول «دوست دشمن من، دشمن من است» برای شوالیهی سیاه دردسر ایجاد میکنند. «سگ جهنمی» یکی از همین افراد است. او که نام اصلیاش «کای» است، جوانی فراری و دزد بوده و طی ماجراجوییهای خود به عضویت مدرسه هنرهای رزمی «استاد بیدست» در میآید. کای با نشان دادن قدرت و چابکی لازم خیلی زود به بهترین شاگرد این استاد بزرگ در گاتهام تبدیل میشود. طی یکی از سرقتهای کای از موزه گاتهام، گذر وی به «زن گربهای» افتاده و با او به مبارزه میپردازد. شکست او از «سلینا» هم اعتبار وی پیش استاد و هم غرورش را خدشهدار کرده و اینگونه بذر یک دشمنی عمیق میان «سگ جهنمی» و «زن گربهای» کاشته میشود. کای به دلیل شغل شخیصی که دارد (یعنی مزدوری!) با بتمن هم در موارد متعدد درگیر میشود.
۳۳. نکروس
از گذشته و هویت این فرد اطلاعاتی در دست نیست. تنها چیزی که میدانیم این است که او حاصل یک آزمایش برای ساختن بهترین آدمکش جهان با استفاده از مواد روانگردان (LSD) و هیپنوتیزم است. مکروس پس از مدتی توانست با استفاده از خود هیپنوتیزمی و تمرینات لازم، بهتنهایی و بهصورت مستقل فعالیت کرده و برای هر ماموریت ترور مبلغ یک میلیون دلار از مشتریان خود دریافت کند! آوازهی مهارت او باعث شد تا مافیای گاتهام برای کشتن بتمن وی را استخدام کند، اما از آنجایی که بتمن بیدی نیست که با این آدم کشها بلرزد، نکروس مجبور به عقبنشینی و تجهیز خود شد. در نهایت شوالیهی سیاه طی یک مبارزهی جانانه ماسک نکروس را روی صورتش خرد کرده و او را شکست میدهد. طبق اطلاعات موجود گمان میرود نکروس در بازداشت پلیس گاتهام باشد، زیرا پس از این مبارزه دیگر خبری از وی نشد، شاید هم چند میلیون دلار ارزش این همه کتک خوردن را نداشته باشد!
۳۲. مرد گربهای
اگر فکر کردهاید این فقط قهرمانان بزرگ هستند که نسخهی جنس مخالف خود را پیدا میکنند (مثل سوپرمن و سوپرگرل)، سخت در اشتباه هستید! گاهی شرورها هم در این قاعده قرار میگیرند. «مرد گربهای» با نام واقعی «توماس بلیک» نسخهی مذکر سلینا کایل یا همان زن گربهای بوده و در بسیاری موارد (از سلاح تا لباس) از او الگوبرداری کرده است. توماس در خانوادهای ثروتمند و پرتنش بزرگ شد و در سن ۹ سالگی طی دعوای پدر و مادرش اشتباها باعث کشته شدن مادر خود شد. پدر توماس برای نجات خود از مخمصه، سعی کرد او را تحویل پلیس دهد، اما او اینبار با خلوص نیت و آگاهی کامل پدرش را به ضرب چاقو (آن هم ضربات متعدد) از پا در آورد. این جوان نااهل عمر خود را به عیش و نوش و شکار گربهسانان گذراند و وقتی کفگیر ثروت پدری به ته دیگ خورد، لباسی آفریقایی به شکل پوست شیر به تن کرده و تبدیل به مرد گربهای شد تا با سرقت در گاتهام روزگار بگذراند. به دلیل شباهت سبک کاری وی با «زن گربهای»، جرائم وی گردن سلینا افتاده و این امر آغازگر تلاش سلینا برای دستگیری توماس بود. متاسفانه شکستهای پی در پی او از بتمن، وی را سوژهی جوکهای شروران گاتهام کرده و این امر باعث میشود تا توماس برای بازگشت به اوج و باز پسگیری احتراماش به آفریقا رفته و سالها با گلهای از شیرها زندگی کند. داستان این شرور به همینجا خاتمه پیدا نمیکند، زیرا «مرد گربهای» در بیش از ۱۹۰ نسخه از کتابهای بتمن حضور دارد.
۳۱. پرنده
در دنیای کتب مصور هرکسی قدرت عجیب و غریب خاصی دارد، اما «آنجل واله لونگوآ» را میتوان یکی از عادیترین خلافکاران دنیای بتمن نامید. انجل از هم بندهای دشمن بزرگ شوالیهی سیاه، «بین»، بوده و در واقع کسی است که از دنیای خلافکاران و بیرون از زندان برای این شخصیت (در دوران جوانی) گفته و بهنوعی استاد او بوده است. آنجل یک شاهین شکاری به نام «چنگال» دارد که تنها سلاح اوست. وی آنقدر در کنترل شاهین خود ماهر است که این دو به نوعی مانند یک روح در دو بدن هستند. دلیل نامگذاری او هم دقیقا همین ارتباط نزدیک است. آنجل با همین مهارت در کنترل شاهین نهتنها از پس دستیار جوان بتمن، «رابین» برآمد، بلکه در یک مبارزهی تن به تن توانست بتمن را تا مرز شکست عقب براند. علیرغم دستگیری او توسط بتمن، «بین» آنجل را از زندان آزاد کرده و نمونهای جدید و قویتر از سرم «ونوم» را روی این مرد بخت برگشته آزمایش میکند! شخصیت پرنده در بازی «خواستگاه آرخام» از سری بازیهای بتمن هم در یکی از ماموریتهای جانبی دیده میشود.
۳۰. کافر
در انتهای فهرست این قسمت در نظر داریم تا یکی از مرگ بارترین و در عین حال شبیهترین افراد به خود بتمن را به شما معرفی کنیم، در واقع کسی که از لحاظ ژنتیکی هم با بتمن نسبت خونی دارد! وقتی که «تالیا الغول»، دختر «راس الغول» بزرگ از اغوا کردن فرزند مشترکش با بروس وین یعنی «دامین وین» (پسر بتمن) برای پیوستن به «انجمن سایهها» و مبارزه با بتمن ناامید میشود، تصمیم میگیرد این بار فرزندی به دنیا بیاورد که بهجای رفتن در آغوش پدرش، بیشتر شبیه مادر خود باشد! برای این کار او مخفیانه و با استفاده از سلولهای دامین وین، یک کلون از او ساخته و آن را «کافر» (Heretic) مینامد. این کلون آموزش دیده توسط تالیا خیلی زود با او به گاتهام آمده و در یکی از اولین مبارزات خود بهتنهایی یکی از یاران بتمن به نام «شوالیه» (که به بتمن انگلستان هم معروف است) را کشته خود بتمن را هم از پا در میآورد. او در ادامه پا را از این هم فراتر گذاشته و دامین وین جوان را (که اکنون دیگر نقش «رابین» را بازی میکند) با فروکردن شمشیری در قلباش میکشد! پس از این ماجراها «کافر» خود را مالک گاتهام دانسته و به تالیا هم خیانت میکند، اما بتمن که در آتش انتقام فرزندش میسوزد دست به کار شده و مجددا به «کافر» حمله میکند. تالیا که میداند به تنهایی قادر به کنترل این کلون نیست، در فرصتی مناسب سر او را از تن جدا کردن و با گذاشتن داغی عمیق بر قلب بتمن، برای همیشه حسرت انتقام را در وجود او باقی میگذارد.
منتظر قسمتهای بعدی «کابوسهای شوالیه» باشید.