کابوسهای شوالیه | معرفی بزرگترین ابر شرورهای دنیای بتمن (قسمت سوم)
پس از مدت زمان طولانی، قسمت سوم از این مجموعه را تقدیم حضورتان میکنیم. در دو قسمت پیشین (قسمت اول و قسمت دوم)، بیست دشمن بزرگ «بتمن» را به شما معرفی کردیم. فهرست دشمنان شوالیهی سیاه در هر قسمت کوتاهتر شده و این امر، ما را به دشمنان بزرگ و اصلی او نزدیک میکند. در این قسمت هم ۱۰ مورد دیگر از این خلافکاران را به شما معرفی خواهیم کرد؛ در ادامه با دنیای بازی همراه باشید.
- محفل جغدها
محفل جغدها، یک انجمن سری و مخفی در «گاتهام» است که قدمتی دیرینه دارد. این انجمن همانند دستان پشت پرده، وقایع این شهر را هدایت کرده و به نوعی آن را اداره میکند. در یک کلام، محفل جغدها چیزی شبیه به فراماسونها هستند، اما با کمی پیاز داغ اضافه! این محفل، سربازان آموزش دیدهای در اختیار دارد که «چنگال» (پنجه) نامیده میشوند. این پنجهها در واقع بازوان عملیاتی این سازمان مخفی بوده و کارهای کثیف آنها را انجام میدهند. آموزش و انتخاب این سربازان در سیرک معروف هیلی انجام میشود؛ بله! سیرکی که «دیک گریسون»، اولین رابین عضوی از آن بود. در واقع «دیک» قرار بود به یکی از همین سربازان تبدیل شود، اما دست سرنوشت مسیر او را به غار خفاشها کشاند. محفل جغدها نه تنها قدرت زیادی در گاتهام دارد، بلکه نقشی اساسی در زندگی «بروس وین» بازی میکند؛ از کشتن پدر بزرگ او تا فاش کردن راز زندگی برادرش! خود «بتمن» هم از «چنگال»های این محفل در امان نبوده و در یکی از رویاروییهای بتمن با آنها، وی به مدت هشت روز در اسارت این گروه به سر برده و نهایتا با جسمی نیمه جان توانسته از چنگ آن فرار کند. این محفل نقش بسیار پررنگی در سریال «گاتهام» ایفا میکند.
- صورت خمیری
نام «صورت خمیری» (Clayface) بر تن افراد مختلفی نشسته که همهی آنها دو نقطهی اشتراک دارند: ظاهری خمیری و دشمنی با شوالیهی سیاه! اولین «صورت خمیری» یک بازیگر فیلمهای درجه دوم به نام «باسیل کارلو» بود که پس از اینکه در بازسازی یکی از فیلمهای پیشین خود از وی به عنوان نقش اصلی دعوت نشد، با استفاده از ماسک هیولای داستان آن فیلم (صورت خمیری) اقدام به کشتن عوامل فیلم کرد. باسیل هیچ قدرت خارقالعادهای نداشت و خیلی زود توسط «بتمن» و «رابین» دستگیر شد؛ اما اولین صورت خمیری که در حد و اندازهی یک ابر شرور ظاهر شد، «مت هیگن» نام داشت. مت یک گنج یاب بود و طی قراردادی برای یکی از باندهای خلافکار گاتهام، مسئول جابجایی محمولهای با ارزش شد. اما طمع نهایتا بر مت چیره شد و او سعی در دزدیدن محموله کرد، تصمیمی که طی تعقیب و گریزی خطرناک، باعث شد مت برای فرار از دست اعضای باند خلافکاران، به یک غار پناه برده و به صورت اتفاقی استخری از مایعی خمیرمانند و عجیب در آن پیدا کند. مت خود را درون استخر انداخته و پس از این کار تبدیل به صورت خمیری میشود، ابر شروری که میتواند شکل و تواناییهای هر چیزی که بخواهد را تقلید کند. البته، این توانایی مت دائمی نبوده و او باید برای تجدید قوا هر دو روز یکبار به استخر یاد شده باز میگشت. در مجموع ۸ نفر با این نام مستعار در دنیای بتمن حضور دارند و همانطور که اشاره شد، همگی به نوعی با بتمن دچار مشکل میشوند!
- دکتر جنایت
هرچند که این اسم بیشتر به نام یک رپر پایتختنشین شبیه است تا یک مجرم در شهر گاتهام، اما شخصیت عجیب دارندهی این عنوان تنها در ناماش خلاصه نمیشود! دکتر «متیو تورن» به نوعی یک «رابین هود» پزشک است! او که از زندگی به عنوان یک دکتر خسته شده و به دنبال هیجان است، تصمیم میگیرد به پزشک جهان خلافکاران تبدیل شده و به حال و احوال مجرمان گاتهام رسیدگی کند! بله، همانطور که میبینید، گاهی زدن خوشی زیر دل، زمینهساز پیدایش ابر شرورها میشود! البته، شرور نامیدن میتو واقعا بیانصافی است! شاید او کمی خلافکار باشد و به مجرمان در بهبود جراحات و انجام ماموریتها کمک کند، اما وی تمام سود و درآمد حاصله از این همکاری را به سازمانهای خیریه میبخشد! او حتی در رویاروییهایش با «شوالیهی سیاه» و «رابین»، برای نجات جان یکی از شهروندان که طی درگیری آسیب دیده بود، خود را تسلیم کرده و او را نجات میدهد! اما آدمی با این دل مهربان که در زندان دوام نمیآورد! بله، متیو از زندان فرار کرده و به فعالیتهای مجرمانه، خیریه و انساندوستانه خود ادامه میدهد. البته، دست سرنوشت که «عجب خوش سلیقه است»، خیلی زود متیو را از میان ما میبرد. او به دلیل کمک نکردن به یکی از افرادش برای نجات جان همسر وی، توسط شوهر داغ دیده کشته میشود؛ روحش شاد و یادش گرامی!
۲۶. کورنیلیوس استریک
اگر فکر میکنید لقب «روانی خلافکار» در گاتهام تنها در انحصار «جوکر» است، سخت در اشتباه به سر میبرید! «کورنیلیوس استریک» یک قاتل روانیست که اولین بار در دوران دبیرستان، استعداد خود در کشتن مردم را در مدرسه کشف میکند! پس از قتل همکلاسی خود، «کورنیلیوس» به آسایشگاه آرخام فرستاده میشود، اما در آنجا بهجای درمان مشکلات روانی، توانایی عجیبی بهدست می آورد؛ تحت تاثیر قرار دادن ذهن افراد! او میتواند کاری کند که دیگران وی را به شکلی که دوست دارد ببینند! از این جهت اکثر افراد او را به شکل «آبراهام لینکلن» یا «عیسی مسیح» توصیف میکنند! او به دلیل بیماری روانی خود فکر میکند برای زنده ماندن باید از قلب انسانها تغذیه کند. در نهایت مسیر خونینی که کورنیلیوس از خود بهجا میگذارد، باعث میشود تا «بتمن» او را پیدا کرده و تحویل قانون دهد.
- هیولای ک.گ.ب
با توجه به تاریخ نیم قرنی کمیکهای بتمن، میتوان آثاری از دغدغههای سیاسی اجتماعی هر دوران را درجای جای این داستانها پیدا کرد. شخصیت «آناتولی» یا «هیولای ک.گ.ب» هم اثر جنگ سرد بر جهان بتمن است. او توسط یکی از افسران ارتش شوروی برای برهم زدن روابط شرق و غرب آن هم یک بار و برای همیشه مامور ترور ده نفر از ماموران ارشد ارتش آمریکا میشود که در پروژهی «جنگ ستارگان» مشغول کار هستند. آناتولی بیش از نیمی از کار را به انجام رسانده و ۷ تن از این افسران را به همراه ۱۰۰ تن از مردم بیگناه به قتل میرساند. اما «بتمن» بالاخره وی را دستگیر کرده و در مبارزهای دست او را با طناب خود میبندد؛ اما آناتولی دست خود را قطع کرده و فرار میکند! بعدها او یک دست رباتیک را جایگزین اندام از دست رفتهی خود میکند و با استفاده از سلاحهای پیشرفته به جنگ «مرد خفاشی» میرود.
- زاغ
بسیاری از دشمنان «بتمن» افرادی فرهیخته و فرهنگی هستند، مثل «مارگارت پای». او یک کارمند موزه گاتهام بود که تمایل بیش از اندازهی وی به حفظ و نگاه داری آثار باستانی باعث ایجاد شخصیت «زاغ» (Magpie) شد؛ شخصیتی که نمونههای اصلی آثار باستانی را از موزهها به سرقت برده و بجای آنها نسخههای تقلبی و البته تلهگذاری شده را قرار میداد. او در طول فعالیت خود با «بتمن» و حتی «سوپرمن» هم رو به رو شده که نتیجهی آن دستگیری او و انتقالش به تیمارستان آرخام بود. «زاغ» با کمک «پیچک سمی» از آرخام فرار کرده اما متاسفانه به دستور یکی دیگر از دشمنان بزرگ بتمن یعنی «کوسهی سفید بزرگ» به قتل میرسد.
-
کوسهی سفید بزرگ
در دار و دستهی دشمنان مرد خفاشی، از هر قماش حیوانی که فکر کنید پیدا میشود: پرنده، خزنده و حتی خورنده! «وارنر وایت» یک حسابدار کلاه بردار بود که سعی داشت با بالا کشیدن داراییهای سپردهگذاران شرکت خود، به یک میلیونر تبدیل شود؛ اما وی دستگیر شده و راهی دادگاه میشود. او با رشوه دادن به قاضی میتواند رای به جنون خود صادر کرده و بهجای زندان، به «آسایشگاه آرخام» برود؛ آن هم با این خیال که آنجا هم با رشوه میتواند به راحتی زندگی کند. وی به دلیل بیتجربگی در زمینهی خلافهای سنگین، در آرخام توسط هیولاهایی مثل «جوکر» و «کروکودیل قاتل» (کیلر کراک) مورد آزار و حتی شکنجه قرار میگرفت. این رویه آنقدر ادامه داشت که وی نهایتا توسط یکی از همین خلافکاران در اتاق مخصوص «ویکتور فریز» با دمای زیر صفر زندانی شده و این ضربهی نهایی نه تنها سلامت عقل و روان وی را از بین برد، بلکه همراه با آن لبها، گوشها و بینی او را هم نابود کرد! پس از خروج از اتاق یاد شده، وارنر وایت برای همیشه از بین رفت و شخصیت «کوسهی سفید بزرگ» متولد شد، مردی که دندان های خود را ماننده کوسه تیز کرده و با ظاهری ترسناک برای تامین سلاحها و امکانات مورد نیاز خلافکاران فعالیت میکند.
- گوژپشت
«گای دکس» یک جراح مغز و اعصاب است که در پس ظاهر نامتعارف و گوژپشت وی، باطنی به مراتب زشتتر وجود دارد. او تمایل زیادی به قتل و کشتار دارد که همین امر باعث میشود تا به یک ابر شرور نقابدار به نام «گوژپشت» تبدیل شود. او به عنوان یک پزشک به آسایشگاه آرخام رفته و همین امر باب آشنایی وی با بسیاری از شرورهای دیگر مثل جوکر را باز میکند. البته، «گای» هم مانند تمام افرادی که زندگیشان پس از روبهرو شدن با «جوکر» تغییر میکند، نتیجه خوبی از این آشنایی نمیبیند. وقتی جوکر فرآیند تبدیل او از «گای دکس» به «قاتل نقابدار» را مشاهده میکند، صورت وی را با یک تیغ بریده و به شکل نقاباش در میآورد (احتمالا قصد و نیت جوکر خیر بوده و میخواسته زمان کمتری صرف آماده شدن «گوژپشت» شود). این قاتل نقابدار عضو «کلاب اشرار» گاتهام هم بوده و در حال حاضر به دلیل دستگیر شدن توسط «بتمن» و «رابین»، مشغول سپری کردن دوران حبس خود است.
- پرومتئوس
اصولا همه چیز ریشه در دوران کودکی دارد، از عدم تمایل به کوکو سیبزمینی تا میل شدید به نابود کردن سیستم قضائی و اجرایی یک کشور! این امر را میتوان به خوبی در «پرومتئوس» دید. این دوست عزیز که متاسفانه از فقدان نام واقعی رنج میبرد، در خانوادهای جنایتکار چشم به جهان گشود. والدین وی، به شغل شریف قتل و سرقت مشغول بوده و همین امر باعث شد تا سرانجام جلوی چشمان این کودک توسط نیروهای پلیس کشته شوند. این واقعه آنقدر وحشتناک بود که باعث شد موهای این کودک در دم سفید شود! پرومتئوس قسم خورد تا برای گرفتن انتقام خون والدیناش تا آخرین نفس برای نابودی قانون و سیستم قضایی تلاش کند. وی با پول باقی مانده از کسب و کار والدینش به سراسر دنیا سفر کرده و علاوه بر یادگیری دهها زبان مختلف، به یک جنگجوی تمام عیار تبدیل شد. وی پس از تحصیل در بهترین دانشگاههای جهان، به هندوستان رفت تا شهر اسطورهای «شامبالا» (شهر مقدس خدایان شرقی) را پیدا کند. وی نه تنها موفق به یافتن این اسطورهی باستانی شد، بلکه توسط راهبان این شهر پذیرفته شده و به زودی به یکی از بهترین آنها بدل گشت. همین امر باعث شد تا رهبر راهبان رازی بزرگ را با وی در میان بگذارد: این شهر روی خرابههایی از یک فضاپیما کهن ساخته شده است. او با استفاده از این دانش و فناوریهای موجود در فضاپیمای یاد شده، توانست ابزارهایی بسازد که وی را در انجام اعمال مجرمانهاش یاری دهد؛ مثل وسیلهای که مستقیما سیستم عصبی انسان را کنترل میکرد یا عصایی بسیار سبک که با یک ضربه میتوانست فولاد را متلاشی کند. پس از این ماجراها، «پرومتئوس» به جنگ مجلس و کاخ سفید میرود و خیلی زود گذرش نه تنها به شخص «شوالیهی سیاه»، بلکه به مبارزه با «لیگ عدالت» افتاده و خوب، همه ما میدانیم هرکه با این عزیزان در افتاد، عاقبت ور افتاد!
- زایس
باز هم یک کودک دیگر! بله، من هم خسته شدهام، اما چه میشود کرد؟ «فیلو زایس» کودکی بیسرپرست بود که با عموی خود زندگی میکرد. از قضا عموی او از خدمتکاران مافیا بوده و همین امر منجر به آشنایی فیلوی جوان با جهان خلافکاران میشود. او پس از طی کردن دوران کودکی به یکی از افسران مافیا تبدیل شده و وفاداری او به مافیا تا آنجا پیش میرود که وی در یک آزمایش روی سیستم اعصاب بینایی شرکت کرده و سرعت عمل و واکنشی فرا انسانی به دست میآورد. از آنجایی که در دنیای خلافکاران گاتهام، استخدام جنگجویان فوق بشری بسیار راحت (بدون گزینش و مدرک تحصیلی، ۱۰۰% تضمینی)، «زایس» به سرعت جذب بازار کار شده و به یکی از دشمنان مشترک «بتمن» و «زن گربهای» (CatWoman) تبدیل میشود.
سومین قسمت از کابوسهای شوالیه هم به پایان رسید. ما از این قسمت نتیجه میگیریم که زیاد به پر و بال پرندهها نپیچیده، دنبال حرفهی پزشکی اصلا نرفته که آخر و عاقبت خوبی ندارد، دست به سپردههای ملت نزده، انگشت در چشم، گوش و دماغ خود نکرده و با آنها ور نرفته و مهمتر از همه، با کودکان مهربان باشیم؛ زیرا کودکان امروز ابر شرورهای فردا هستند و بعدا پدرمان را در خواهند آورد!
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
چه پدرسوخته هایی هستند این امریکایی ها دیگه . برای تخریب یه سازمان ، کشور و .. از هر چیزی استفاده میکنند حتی کمیک بوک های بچه ها . حتی میان یه هویلا میسازن به نام اون سازمان یا کشور ! مثل هیولای ک.گ.ب !!! خدا میدونه چقدر با این هیولا تونستند رو ذهن بچه ها اثر منفی بزارند نسبت به به روسیه . البته تو بازی های کامپیوتری مثل کال اف دیوتی هم شاهد این ماجرای کثیف رسانه ای هستیم از جانب امریکایی ها . نکته بعدی اینکه انگار سعی شده چون بتمن خودش قدرت فراانسانی نداره و تمام وسایلش بر اثر نیروی انسانی یا تلنولوژی هست ، از اونوطرف هم دشمنانش نیروی فراانسانی ندارند مثل جوکر و این قضیه باعث کاهش جذابیت ماجرا میشه تا حدودی …
ممنون از نظر شما. باید ۲ نکته را عرض کنم. اول اینکه جنگ تبلیغاتی و رسانه ای منحصر به آمریکا نیست. هر کشوری بنا بر قدرت و فناوری هایی که در اختیار داره، علیه دشمن خودش تبلیغ میکنه. آمریکا هم از این قاعده مستثنی نیست. شما کافیه یک نگاهی به بازی های ایرانی جنگی بندازید تا ببینید کشور ما هم اینکارو انجام میده. نکته دوم هم در خصوص دشمنان بتمنه که اتفاقا خیلی از اونها قدرت های ماورائی دارند. مثل پیچک سمی که گیاهانو کنترل میکنه، خفاش انسان نما، سولومان گراندی که یک زامبیه، راس الغول که عمر جاویدان داره و… اما خوب از آنجایی که قهرمان و بدمن در واقع طبق قانون داستان دو روی یک سکه هستند، طبیعیه که همانطور که شما فرمودید، بیشتر دشمنان بتمن مثل خودش انسان های تقوت شده باشند، نه موجودات عجیب و غریب.
بسیاری از دشمنان «بتمن» افرادی فرهیخته و فرهنگی هستند اینو خوب اومدی
واقعا خسته نباشی عالی بود :۱۵: