ساخت ژاپن! | بررسی بازی D4

در ۱۳۹۴/۰۴/۲۹ , 18:58:00

یک بازی ماجرایی خوش‌ساخت + خالی‌بندی به مقدار لازم

ناشر: Microsoft Studios, Playism — سازنده: Access Games — پلتفرم: Xbox One, PC — سبک: ماجرایی

می‌توان استودیوهای بازی‌سازی را به دو دسته‌ی کلی «ژاپنی» و «غربی» تقسیم کرد. البته شاید این دسته‌بندی و قضاوت در مورد بازی‌ها بر اساس کشور سازنده‌ی‌شان کمی ساده‌انگارانه باشد. اما می‌توان گفت که بسیاری از بازی‌های ژاپنی و غربی دارای مشخصه‌هایی هستند که آن‌ها را از یک‌دیگر متمایز می‌کند. برای مثال، می‌بینیم که بسیاری از بازی‌های غربی، با کم‌رنگ کردن رابط کاربری و شبیه‌سازی بی‌نقص قوانین طبیعی، سعی در غوطه‌ور ساختن بازی‌کننده در فضای بازی دارند. اما در آن سوی میدان، بازی‌های ژاپنی اصرار چندانی بر به تصویر کشیدن واقعیت ندارند. فضاها و شخصیت‌های بازی‌های ژاپنی به مراتب نامتعارف‌تر و غیرواقعی‌تر هستند. بدون شک یکسان نبودن تعریف مخاطبان شرقی و غربی از مقوله‌ی سرگرمی دلیل اصلی این تفاوت‌ها است. اما شاید بتوان این تفاوت‌ها را به بازی‌سازهای ژاپنی هم نسبت داد، افرادی مانند «کئیجی اینافونه»، «شینجی میکامی» و شاید از همه مهم‌تر «گوییچی سودا» ملقب به «سودا ۵۱». این بازی‌سازهای صاحب‌سبک اجازه نداده‌اند که استانداردها و کلیشه‌ها، فضاهای ذهنی عجیب و غریب‌شان را محدود کنند. به همین دلیل است که علی‌رغم فروش نه‌چندان خیره‌کننده‌ی بازی‌های‌شان، طرفداران‌شان هم‌چنان آن‌ها را می‌پرستند. یکی دیگر از این بازی‌سازهای صاحب‌سبک «هیدتاکا سوئهیرو» (Hidetaka Suehiro) است، که شاید تا به حال نام‌اش را نشنیده باشید، چون همه او را با نام «سوئری» (SWERY) می‌شناسند.

15127825119_d290af0090_o
شخصیت‌های بازی یکی از دیگری عجیب‌تر هستند. این گاز قرمز رنگ شما را یاد چیزی نمی‌اندازد؟

نام سوئری با بازی «پیش‌بینی مرگبار» (Deadly Premonition) بر سر زبان‌ها افتاد، یک بازی وحشت بقای دنیای باز که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. پیش‌بینی مرگبار یک شاهکار نبود، اما توانست سروصدای زیادی به پا کرده و توجهات بسیاری را به خود جلب کند. نظرات در مورد این بازی شدیدا ضد و نقیض بودند. عده‌ای آن را بزرگ‌ترین اشتباه عمرشان می‌خواندند، در حالی که برای عده‌ای دیگر، این بازی یکی از متفاوت‌ترین و بهترین تجربه‌های‌شان در قالب رسانه‌ی بازی بود. علی‌رغم همه‌ی مشکلات‌اش، پیش‌بینی مرگبار توانست طرفداران پروپاقرصی را برای خود دست و پا کند و نام سوئری به تالار بازی‌سازان صاحب‌سبک اضافه شد. این موفقیت نسبی توجه «مایکروسافت» را به خود جلب کرد و پروژه‌ی بعدی این بازی‌ساز ژاپنی به عنوان یکی از اولین انحصاری‌های کنسول نسل هشتمی مایکروسافت معرفی شد. «رویاهای تاریک هرگز نمی‌میرند» (Dark Dreams Don’t Die) یا به اختصار همان D4 یک بازی ماجرایی سریالی بود که از قابلیت‌های کینکت هم بهره می‌برد. فصل اول این بازی که شامل سه قسمت است در پاییز ۲۰۱۴ روانه‌ی بازار شد. اما پیش از انتشار قسمت‌های جدید، سوئری تصمیم گرفت تا فصل اول را در اختیار مخاطبان بیش‌تری بگذارد. به این ترتیب، با پیدا شدن یک ناشر جدید، فصل اول D4 چندی پیش برای رایانه‌های شخصی هم منتشر شد.

Screenshot (158)
مانند بتمن و بسیاری از دیگر قهرمان‌های این روزهای بازی‌های رایانه‌ای، دیوید هم یک دید ویژه دارد که نقاط حساس و هدف بعدی مرحله را به بازی‌کننده نشان می‌دهد.

D4 یک بازی ماجرایی چندقسمتی است، مانند بازی‌های تل‌تیل یا «زندگی عجیب است» (Life Is Strange). اما بر خلاف بازی‌های تل‌تیل و زندگی عجیب است، D4 از سیستم انتخاب‌های تاثیرگذار و داستان چندشاخه‌ای بهره نمی‌برد. داستان در D4 به صورت کاملا خطی روایت شده و خبری از انتخاب‌هایی که روند آن را تغییر دهند نیست. اما این مساله به هیچ عنوان یک نکته‌ی منفی محسوب نمی‌شود، چون داستان بازی به اندازه‌ای جذاب هست که بازی‌کننده را تا پایان به دنبال خود بکشد. شخصیت اول این بازی یک افسر سابق پلیس به نام «دیوید یانگ» (David Young) است. همسر دیوید به طرز مرموزی به قتل رسیده و دیوید با این که در صحنه‌ی حادثه حضور داشته چیزی از آن به یاد نمی‌آورد. تنها چیزی که او به یاد می‌آورد آخرین کلماتی است که همسرش به زبان آورده: «به دنبال D بگرد.» پس از این اتفاق دردناک، دیوید یک قدرت فرابشری به دست می‌آورد. او حالا می‌تواند، با لمس کردن یک «نشانه» (memento)، به گذشته سفر کند. نشانه‌ها اشیایی هستند که با یک خاطره یا یک اتفاق خاص در گذشته گره خورده‌اند. حالا دیوید مدام در حال سفر به گذشته و حال است و دربه‌در به دنبال شخصی به نام D می‌گردد. او سعی دارد با استفاده از قدرت‌اش گذشته را تغییر داده و همسرش را از مرگ نجات دهد.

Screenshot (163)
تقریبا برای انجام دادن هر کاری در بازی باید یک مینی‌گیم ساده را پشت سر گذاشت. برای ذخیره کردن بازی باید از تلفن استفاده کرد، که پیش‌بینی مرگبار را در ذهن تداعی می‌کند.

گیم‌پلی بازی دقیقا همان چیزی است که از یک بازی در این سبک انتظار می‌رود: ترکیبی از تعامل با محیط، صحبت کردن با شخصیت‌ها و صحنه‌های دکمه‌زنی. طبق معمول خبری از معماهای منطقی و فیزیکی نیست اما مکانیک‌های بازی در همان سه بخش گیم‌پلی آن‌قدر متنوع هستند که جای خالی معماها حس نشود. خوش‌بختانه D4 استانداردهای این سبک را در زمینه‌ی گیم‌پلی به خوبی رعایت کرده و در برخی قسمت‌ها آن را یک پله بالاتر هم برده است. می‌توان یک‌راست به سراغ اهداف مراحل رفت و بازی را در یک چشم به هم زدن تمام کرد. اما این بازی را ساخته‌اند تا تمام گوشه و کنار آن را بگردید، با همه‌ی شخصیت‌ها صحبت کنید، تمام مراحل فرعی را پشت سر بگذارید و تمام امتیازها را جمع‌آوری کنید. D4 پر از رازهایی است که در گوشه و کنار هر مرحله مخفی شده‌اند و برای به دست آوردن همه‌ی آن‌ها باید عرق ریخت. این حجم از مراحل فرعی و رازهای نهفته شاید در مقایسه با پیش‌بینی مرگبار حرفی برای گفتن نداشته باشد، اما برای یک بازی ماجرایی تحسین‌برانگیز است. تعداد شخصیت‌های D4 هم شاید بسیار کم‌تر از پیش‌بینی مرگبار باشد اما این شخصیت‌ها در خاص بودن چیزی از آن‌ها کم ندارند. شخصیت‌های عجیب پیش‌بینی مرگبار را به یاد می‌آورید؟ درجه‌ی عجیب بودن آن‌ها را تا آخرین حد بالا ببرید و نتیجه شخصیت‌های D4 خواهد بود. هر کدام از این شخصیت‌ها با یک ویژگی خاص اغراق‌شده به خوبی هر چه تمام‌تر شخصیت‌پردازی شده و خودشان را برای همیشه در حافظه‌ی‌تان حک می‌کنند.

2662383-2014091812492434
هر کاری که دیوید انجام دهد موجب تحلیل رفتن بخشی از نیروی‌اش می‌شود. این گربه‌ی سفید، که به طرز مرموزی همه جا سروکله‌اش پیدا می‌شود، خوراکی‌هایی دارد که دیوید با خرید آن‌ها می‌تواند انرژی از دست رفته‌اش را بازیابد. جل‌الخالق!

شباهت‌های D4 و پیش‌بینی مرگبار تنها به شخصیت‌های عجیب‌شان محدود نمی‌شود. می‌توان انواع و اقسام اشارات مستقیم و غیرمستقیم به بازی قبلی سو‌ئری را در جای جای D4 پیدا کرد. نام شخصیت اصلی پیش‌بینی مرگبار، قبل از تغییر به «فرانسیس یورک مورگان»، «دیوید یانگ هنینگ» بوده. نام دوست و همکار سابق دیوید که به او در پیدا کردن قاتل همسرش کمک می‌کند، «فارست کیسن» است. شخصیتی با همین نام در پیش‌بینی مرگبار و یک بازی دیگر سوئری هم حضور داشته. یورک سیگار می‌کشید، دیوید آدامس می‌جود. دیوید هم مانند یورک یک زخم روی پیشانی‌اش دارد و … به هر گوشه‌ای از D4 نگاه کنید، سایه‌ای از پیش‌بینی مرگبار را هم در آن خواهید دید. اشارات D4 به پیش‌بینی مرگبار بیش‌تر از آن است که اتفاقی باشد، تا حدی که برخی بر این باورند که داستان این دو بازی با هم مرتبط‌اند. در هر صورت، چه این دو بازی با هم مرتبط باشند یا نباشند، بدون شک طرفداران پیش‌بنی مرگبار از کشف این شباهت‌ها لذت بسیاری خواهند برد.

5
بازی‌کننده‌ها می‌توانند هر بلایی که خواستند سر ظاهر دیوید و دیگر شخصیت‌های اصلی D4 بیاورند!

پایان بازی کمی توی ذوق می‌زند. هیچ‌کدام از پرسش‌های‌مان پاسخ داده نشده و معلوم هم نیست چند وقت دیگر باید منتظر بمانیم تا قسمت‌های بعدی بیایند. با این حال، ارزش تکرار بازی بالا است و کشف تمام رازها و گرفتن همه‌ی امتیازها وقت بسیاری می‌طلبد. از دیگر نکات بازی می‌توان به گرافیک آن اشاره کرد. سبک گرافیکی D4 هم، به مانند بازی‌های تل‌تیل، سل‌شید است. اما، به لطف موتور «آنریل انجین ۳»، گرافیک سل‌شید بازی، برخلاف بازی‌های تل‌تیل، توی ذوق نمی‌زند. صداگذاری شخصیت‌ها با شاهکارهای این زمینه فاصله‌ی زیادی دارد اما نمی‌توان ایرادی خاصی هم به آن گرفت. D4 در مورد صحنه‌های دکمه‌زنی هم بهتر از بازی‌های تل‌تیل عمل کرده. این صحنه‌ها، هیجان‌انگیز و تماشایی هستند و تنوع مکانیک‌های دکمه‌زنی باعث شده خسته‌کننده و تکراری نشوند. در کل D4 بازی بسیار خوبی است، اما نه برای همه. کسانی می‌توانند داستان جذاب، شخصیت‌های خاص، رازهای نهفته‌ی فراوان و ارزش تکرار بالای آن را درک کنند که تاب تحمل مقدار بسیار زیادی خالی‌بندی و اتفاقات بی‌منطق و عجیب را داشته باشند. اگر از بازی‌های ژاپنی خوش‌تان نمی‌آید، سراغ این بازی نروید. اما اگر از غرق شدن در دنیاهای ذهنی مریض سازنده‌هایی مانند سودا ۵۱ و سوئری نمی‌ترسید، D4 بی‌صبرانه منتظر شما است.


23 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. ممنون از نقد :۱۵:
    بازی پیش بینی مرگبار را دو سال پیش انجام دادم و به شدت مجذوب داستانش شدم داستان این بازی به حدی معرکه بود که گیم پلی بازی را توانستم تحمل کنم (هر چند گیم بازی هم کمی قابل تحمل بود و در اواسط بازی گیم پلی به دلیل عادت کردن کمی بهتر هم می شد )
    از وقتی که اولین نمایش D4 را توی e3 دیدم می دونستم این بازی هم داستان جذابی خواهد داشت ولی متاسفانه هنوز فرصت مناسب برای انجام این بازی پیدا نکردم

    ۳۰
    1. واقعا هم همین‌طوره. مسلما این داستان و شخصیت‌های جذاب پیش‌بینی مرگبار بود که باعث می‌شد گیم‌پلی‌اش قابل تحمل باشه. داستان D4 شاید به پای پیش‌بینی مرگبار نرسه اما خیالتون راحت باشه که گیم‌پلی کاملا لذت‌بخشه.

      ۱۰
  2. نقد زیبایی بود برای این بازی مریض زیبا :۱۵:
    بازی قبلی سوری(deadly premonition)رو تا یجاهاییش رفتم.بهتره بگم تا یه جاهایی تحملش کردم.
    داستان بازی بشدت قوی و زیبا بود.فوق العاده :۱۵:
    ولی گیم پلی…،گیم پلی فاجعه.خیلی بد بود.باقیش رو هم با یوتیوب دیدم.
    ولی این یکی رو متاسفانه هنوز نشده تجربش کنم.سیستم زغالی و گیر و لنگ و هزار تا بدبختیه دیگه.
    کلا بازیای این مدلی اگه داستان خوب حولشون پرداخته بشه و گیم پلی هم لا اقل قابل تحمل کار شده باشه،عالین،حرف ندارن.
    مثل خیلی از بازیای سودا و شاید عجیب ترینشون که هم از حیث داستان و پرداخت خیلی قریب بود و هم در نوع گیم پلی.killer 7 .هنوز هم مزه مرحله مقدماتی بازی یادمه.چه حس خوبی داشت :'(
    این dark dreams dont die رو هم در اولین فرصت و گیر اوردن یک سیستم خوب تجربه میشه.
    ممنون بابت نقد :)

    ۲۰
    1. ممنون از شما. مطمئنا اگه پیش‌بینی مرگبار کنترل‌اش تا اون حد بدقلق نبود الان خیلی شناخته‌شده‌تر و پرطرفدارتر بود. شاید D4 از حیث داستان به پای پیش‌بینی مرگبار نرسه اما خوشبختانه گیم‌پلی‌اش کاملا استاندارده. مطمئنم اگه پیش‌بینی مرگبار رو دوست داشتین از D4 هم لذت خواهید برد. سودا ۵۱ هم که دیگه در این که یکی از نوابغ بازی‌سازی این دوران هست و یکی از مریض‌ترین ذهن‌های روی کره‌ی زمین رو داره شکی نیست. :D

      ۱۰
    1. دست شما درد نکنه بابت وقتی که گذاشتید. مطمئنا دلایل برای حال نکردن با این بازی به اندازه‌ی کافی زیاد هست. به هیچ عنوان بازی بی‌نقصی نیست. :-)

      ۰۰
    1. موافقم. طنز بازی، به خصوص تو صحنه‌های دکمه‌زنی، در کنار یک داستان کاملا جدی ترکیب جالبی به وجود آورده بود که تو پیش‌بینی مرگبار هم می‌شد دید. :D

      ۲۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر