دورخیز نهایی | نقد قسمت چهارم بازی Tales From The Borderlands

در ۱۳۹۴/۰۶/۲۵ , 18:00:06
Tales from the Borderlands

دورخیزنهایی

(هوش‌دار!     خطر اسپویل گرفتگی      هوش‌دار!)

وقتی اولین شماره از یک محصول فرهنگی می‌ترکاند، انتظارات از قسمت‌های بعدی در راستای آن می‌چسبند به سقف! حالا می‌خواهد این محصول یک فیلم باشد، موسیقی باشد یا یک بازی رایانه‌ای. قسمت اول از مجموعه‌ی «قصه‌هایی از سرزمین‌های مرزی» (Tales From The Borderlands) استودیوی تل‌تیل هم به‌قدری عالی و کم‌نقص بود که حجت را برهمه‌مان تمام کرد. همین مهم باعث شد قسمت‌های بعدی بازی با وجود اینکه عالی و استاندارد بودند با استاندارد چسبیده به‌ سقف قسمت اول مقایسه شوند و این طور به‌نظر بیاید که نقصان و کاستی مهمی وجود دارد. در حالی که چنین نبود و دو قسمت بعدی بازی هم در حد و اندازه‌ی بازی‌های سریالی تل‌تیل عرض اندام کرده بودند. ولی قضیه در مورد قسمت چهارم بازی کمی تا قسمتی فرق می‌کند و بازی، توقعات را برآورده نکرده است. اصلا دلیل این تاخیر طولانی بنده برای نوشتن درباره‌ی این قسمت هم همین بود و قصد نداشتم چیزی در مورد قسمت چهارم که «نقشه‌ی فرار براوو» (Escape Plan Bravo) نام دارد بنویسم و می‌خواستم همه چیز را موکول کنم به قسمت پایانی و یک جمع‌بندی نهایی. ولی راستش را بخواهید دلم نیامد! قسمت چهارم بازی با اینکه به هیچ عنوان در حد و اندازه‌ی سه قسمت قبلی نیست ولی به هر روی استانداردهای قصه‌گویی، شخصیت‌پردازی و روایت قصه را رعایت کرده است.

Tales from the Borderlandsجک خوشگله؛ تجسم همه چیز!

مهم‌ترین دلایلی که باعث شده قسمت چهارم با بازخوردهای مثبتی همراه نباشد، ریتم کند، کم شدن شخصیت‌های جانبی و آلترناتیو و فراز و فرودهای کم رمق آن است. درسه قسمت قبلی و به‌خصوص در قسمت اول ریز داستان‌ها، کنش‌ها و واکنش‌ها و شخصیت‌پردازی‌هایی که در این بستر شکل می‌گرفت زیاد، پر از جزییات و همراه با ریتمی بی‌نظیر بود. ولی در قسمت چهارم یکی از مهم‌ترین دلایل محبوبیت این بازی گم شده است؛ ریتم. بازی بعد از دستگیر شدن آتنا و گم و گور شدن «وون» ادامه پیدا می‌کند و ولوری، آنتاگونیست بازی همه چیز را در اختیار می‌گیرد. ولوری، ریس و فیونا را مجبور می‌کند تا همراه با گروه او برای پیدا کردن ارتقای ربات گورتیس به هلیوس سفر کنند. تا اینجای کار مشکلی وجود ندارد ولی وقتی بفهمید که دو نفر از پیشرانه‌های اصلی داستان که به‌عنوان شخصیت‌های جانبی جذاب بازی معرفی شده بودند کلا در این قسمت حضور ندارند دلیل افت کیفی بازی را درک خواهید کرد. آتنا دستگیر شده و سرنوشتی نامعلوم دارد، وون هم ناپدید شده و خبری از او نیست. می‌ماند ریس و فیونا که با وجود اینکه شخصیت‌های جذابی هستند ولی به تنهایی نمی‌توانند بار داستان جذاب و ریز داستان‌ها و فراز و فرودهایی را که در قسمت‌های قبل دیده بودیم به‌دوش بکشند. حتا پررنگ شدن شخصیتی مثل اسکوتر که بسیار هم شخصیت جذابی است کمک چندانی به روند تعریف قصه نکرده است و ریتم همچنان به پای سه قسمت قبلی نمی‌رسد. از طرفی شخصیت‌پردازی اسکوتر و نحوه‌ی ورود جدی‌اش به داستان و موقعیتی که خلق می‌کند هم، چندان روندمنطقی و روایی جالبی ندارد. تنها کسی که فکر نمی‌کردم مخ فیونا را بزند و موفق هم باشد اسکوتر بود!!! دلیلش هم این است که اسکوتر بیشتر به‌عنوان یک شخصیت درجه سه معرفی شده بود و نقش‌اش در قسمت‌های قبلی در حد پر کردن حفره‌های داستانی و کامل کردن جزییات فیلم‌نامه بود. وقتی هم حضور او این چنین و به یکباره پر رنگ شد، به دلیل عدم شخصیت‌پردازی کافی در قسمت‌های قبل، گویی چیزی می‌لنگید و کامل نبود.بخش‌های اکشن و کلیدزنی این قسمت هم خیلی خیلی کم است و همین یکی از دلایل مهم کند شدن ریتم بازی است. دیگر عادت کرده بودیم که فصل نهایی هر قسمت پر باشد از غافل‌گیری و کلیدزنی و اکشن و هیجان که متاسفانه در قسمت چهارم اثر چندانی از آن نیست.

135135
اسکوتر در سکانسی از دکتر استرنج لاو یا چطور یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و بمب را دوست داشته باشم!

با این حال قسمت چهارم آن‌قدرها هم بد نیست و از خیلی از بازی‌های این روزها بهتر قصه تعریف می‌کند. فصل پرواز با فضاپیما به‌سمت هلیوس که در واقع عنوان‌بندی آغازین بازی هم هست، به سبک سه قسمت قبل طراحی عالی‌ایی دارد. ترکیب موسیقی و ترانه‌ی ابتدایی، محشر است و حسابی از دیدن و شنیدنش به وجد خواهید آمد. فصل تیراندازی دروغین انتهای بازی که بین کارمندان هایپریون و ریس صورت می گیرد هم پر است از طنز و اکشن توخالی و مسخره بازی ناب که قطعا یکی از بهترین بخش‌های این قسمت است.

borderlands-episode-4_5wv9.1920
این مجسمه‌ی تک شاخ خالق یکی از سکانس‌های سورئال و عجیب و غریب بازی است!

می‌ماند انتظار برای قسمت آخر بازی که با تجربه‌ای که از این چهار قسمت کسب کرده‌ایم می‌تواند و باید، حسابی بترکاند! یک تجربه‌ی دیگر هم هست که می‌گوید همیشه قسمت چهارم‌های سریالی‌های تل‌تیل آنی نیست که باید. شاید یکی از مهم‌ترین دلایلش کشیدن زه کمان داستان به عقب برای رها کردن تیر از چله با بیشترین قدرت برای قسمت نهایی باشد. در حال حاضر کلی معما، قصه‌های نیمه تمام و سرنوشت‌های پا در هوا وجود دارد که به سرانجام نرسیده‌اند و قطعا برای حمله به قسمت آخر بازی بسیج شده‌اند! و باز هم تجربه می‌گوید که این فرمول همیشه جواب داده و قسمت آخرهای سریالی‌های تل‌تیل هیچ وقت بد نبوده‌اند.

541651
پیش به‌سوی نجات دنیا، همراه با موسیقی و عنوان‌بندی و هیجان!

9 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. اتفاقا من که خیلی از طرفدار ها و همین طور مجلات و سایت های معتبر تر رو که دیدم از این قسمت به عنوان بهترین قسمت مجموعه یاد کرده بودن!
    شخصا مشکل خاصی با کند شدن و … نداشتم چون دیگه عادت کردیم!و البته هیچ وفت هم مشکل خیلی خاصی با بازی های تل تیل نداشتم!
    حرفتون راجع به زمینه سازی و … کاملا درسته ولی در مورد قسمت های ۴ تل تل باهاتون مخالفم.به نظرم بهترین قسمت فصل یک واکین دد قسمت ۴اش بود و فصل دومش هم قسمت چهارمش خیلی خیلی خوب و راضی کننده بود.(البته تمام قسمت های غصل دوم به غیر از ۳ از عالی فراتر بودن و به جا)ولف امانگ آس هم شاید بشه گفت قسمت ۴ام اش چیز خاصی نداشت ولی خب ۲،۳ هم اصلا در حد قسمت های یک و پنج نبودن.حالا باز قسمت ۴ئه گیم آو ترونز رو شاید بشه گفت.البته شاید چون اونم وضعیتش مثل ولفامانگ آسه.

    ۰۰
    1. انصافا حقش کمتر از این بود!(گیمپلی)
      این قسمت فقط داستان گویی بود.چیز خاصی نداشت گیمپلیش…اون یه نمره ای هم که (بیشتر از ۵)بهش دادم به خاطر اون تیکه ی از بین بردن فایروال بود :lol: :15:

      ۰۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر