شکستِ آینه | نقد و بررسی بازی Mirror’s Edge Catalyst

در ۱۳۹۵/۰۴/۱۰ , 14:00:30
DICE, Mirror`s Edge, Mirror’s Edge Catalyst, کنسول Xbox One

روبروی آینه‌ای می‎ایستید، به غیر از یک چهره، ظاهر و پوششِ انعکاس یافته، دیگر چه می‌بینید؟ براساس کدام رویداد، اعتقادات و ایده‌ها چنین پوششی را ترجیح داده‌اید؟ چه باعث شده که امروز به این شکل ظاهر شوید؟ از انعکاسی که در آینه می‌بینید راضی هستید…؟

سال ۲۰۰۹ عنوان جدیدی پا به عرصه‌ی بازی های ویدیویی گذاشت ؛چیزی که کاملا درباره‌ی این عنوان مشخص و واضح بود، نو و ناب بودن آن بود. هم اکنون بعد از هفت سال، نسخه‌ی جدیدی به عنوان ادامه دهنده‌ی راه آن اثر منتشر شده و نتوانسته وعده‌های خود را عملی کند و انتظارات مخاطبانش را کاملا برآورده کند.یک بازی که به عنوان کامل کننده و اثبات ایده‌های نسخه‌ی اول منتشر شد، به خوبی از عهده‌ی وظایفش برنیامده است.

Mirror’s Edge Catalyst کم‌تر از یک ماه است که منتشر شده و در ادامه با نقد و بررسی این بازی همراه ما باشید.

photo_2016-06-26_09-29-28
Kruger، حاکمی سلطه گر؛ اما نه چندان قوی و مستقل…

پراکنده و شکسته شده

یکی از انتظاراتی که از نسخه‌ی جدید بازی می‌رفت، بیان داستانی به مراتب بهتر از نسخه‌ی اول بود؛ ولی می‌توان گفت که داستان و شخصیت پردازی‌های این عنوان، حتی از نسخه‌ی اول نیز ضعیف‌تر و سطحی‌تر کار شده است.

داستان بازی در شهر شیشه‌ای یا Glass City دنبال می‌شود، شهری که تحت سلطه‌ی نظامی تمامیت خواه و دیکتاتور است و در راس این دیکتاتوری فردی با نام Kruger قرار دارد.

شخصیت اصلی بازی«فیت»Faith، دختری است قربانی شورش‌ها و درگیری‌های اعتراضی مردم و نظام و قدرت شهر که تمامی اتفاقات افتاده در گذشته، او را به دونده‌ی آزادی خواه پشت بام‌های شهر شیشه‌ای تبدیل کرده.

در آغاز بازی، فیت از زندان آزاد می‌شود و تا پایان بازی شما حتی دلیل زندانی شدن او را نمی‌فهمید! در بازی شخصیت‌های متعددی معرفی می‌شوند؛ ولی به هیچ کدام به خوبی پرداخته نمی‌شود؛ حتی تعریف و توصیف فیت نیز در سطح قابل قبولی نیست و شاید تا اواخر داستان بازی اصلا با این شخصیت ارتباط برقرار نکنید. شخصیت‌هایی که وارد داستان می‌شوند در حد یک یا دو خط دیالوگ به شخصیت و پس زمینه‌ی آنها پرداخته شده و در ادامه فقط و فقط در داستان حضور دارند. تقریبا برای کارها و تصمیمات شخصیت‌های داستان بازی، در اکثر مواقع نمی‌توانید دلیلی پیدا کنید و بلکه باید با خیال پردازی و کنار یکدیگر گذاشتن تکه های این پازل در هم ریخته، به مسائلی پی ببرید. شروع نه چندان جذاب و گیرای داستان، باعث خسته کننده شدن بازی و ناامید شدن مخاطب می‌شود. نویسندگان داستان بازی برای جذاب و هیجان انگیز کردن آن و غنی کردن آن با شخصیت‌های متفاوت تلاش زیادی کرده‌اند، اما داستان بازی مانند پازلی است که به شدت به هم ریخته و تکه‌های متعددی از آن نیز گم شده‌ است.

البته داستان بازی از نیمه به بعد،به نوعی جان می‌گیرد و روند رو به جلوی بهتری پیدا می‌کند؛ ولی همچنان مشکلات پراکندگی و شخصیت پردازی وجود دارند و پایان بندی بازی هم تعریف چندانی ندارد.

درخشان و چشم نواز

از پازل پراکنده و از هم گسیخته‌ی داستان و بیان آن که بگذریم، جلوه‌های بصری و کرافیگ و طراحی مناطق مختلف شهر شیشه‌ای عالی کار شده‌اند. با قدرت موتور گرافیکی Frostbite 3 و نسل جدید و سخت افزارهای ارتقا یافته، امکان طراحی شهر شیشه‌ای، به معنای واقعی عنوانش محقق شده. گردش شبانه روز و محیط‌های متفاوت و ناب بازی، اجازه نمی‌دهد که از شهر شیشه‌ای خسته شوید.

photo_2016-06-26_09-27-43
چرخه‌ی شبانه روزی و تنوع محیط در مناطق مختلف شهر

گرافیک فنی بازی و نورپردازی و انعکاس نور و اشیا در صفحه‌های شفاف مانند شیشه‌ها و آینه‌ها فوق العاده کار شده‌اند و گاهی اوقات حتی از شدت نور و انعکاس آن چشم‌های‌تان درد می‌گیرد! اما در مقابل اشکالات و باگ‌هایی وجود دارند که گاهی اوقات مستقیما جلوی چشم‌تان قرار می‌گیرند و تجربه‌ی دیداری بازی را ضایع می‌کنند.

گرافیک هنری و ظرافت در طراحی محیط و اشیا در سطح قابل قبولی قرار دارد و با اتمسفر و محیط بازی سازگار است. اما در مقابل نورپردازی فوق العاده، سایه پردازی نه چندان فوق العاده کار شده و برای یک بازی نسل هشتمی با چنین موتور قدرتمند و جلوه‌های بصری عالی، ضعف محسوب می‌شود.

photo_2016-06-26_09-29-48
سایه پردازی بازی بد نیست؛ اما حاشیه‌های ضمخت و عدم وجود سایه برای اشیایی که در معرض نور زاویه دار قرار دارند، ضعف محسوب می‌شود

بزرگترین نقطه‌ی قوت گرافیک و تجربه‌ی دیداری بازی، انعکاس‌ها و بازتاب‌های اشیا و ساختمان‌ها در سطح‌های شفاف است. در این بخش طراحان و کارکنان بازی گل کاشته‌اند و گاهی باعث باز ماندن دهان‌تان می‌شوند! اما باز هم این بخش بی نقص نیست و گاهی باگ‌ها و مشکلات گرافیکی در ذوق‌تان می‌زند.

photo_2016-06-26_09-23-41
نمونه‌ای عالی از انعکاس و بازتاب‌های اشاره شده

در تصویر زیر می‌توانید ببینید که صحنه‌ی انفجار و آتش، زمانی که دوربین بازی کمی بالاتر قرار دارد، به خوبی رندر شده و در حال نمایش است؛ ولی کمی که پایین‌تر را نگاه کنید، این بازتاب کاملا محو می‌شود. چنین مشکلاتی در بازی به وفور یافت شده و گاهی نیز عدم پردازش اشیا و زاویه‌های تند و دورتر از تصویر و دید مخاطب نیز دیده می‌شود.

photo_2016-06-26_09-27-59
ناپدید شدن انعکاس حادثه!

در یکی از مخفی گاه‌های دوندگان بازی با نام نوامبر سیاه یا Black November، فن بزرگی در سقف و مرکز این مخفی‌گاه زیرزمینی وجود دارد که بعد از اینکه متوجه این فن شدم، به زمین با سطح شفاف زیر پای Faith نگاهی انداختم و بازتاب این فن به خوبی کار شده بود اما متحرک نبود! در حالی‌که این فن در حال کار کردن و پیچش بود، بازتاب آن ثابت بود. گاهی نیز مواردی مانند این مورد و عدم تحرک بازتاب اشیای متحرک هم در بازی دیده می‌شود.

قسمت بالا بازتاب فن و قسمت پایین خود فن است که در بازی بازتاب ثابت و شی اصلی متحرک بود.
قسمت بالا بازتاب فن و قسمت پایین خود فن است که در بازی بازتاب ثابت و شی اصلی متحرک بود.

با توجه به وجود این مشکلات، تیم سازنده و پشتیبانی بازی هنوز دست به انتشار پچ یا آپدیتی برای رفع آنها نزده‌اند. این نقص‌ها و مشکلات قابل چشم پوشی هستند؛ اما اگر به آنها توجه بیشتری می شد، تجربه‎ی دیداری بازی پبش از پیش ارزشمندتر می شد.

خوشبختانه بازی با فریم ریت ۶۰ اجرا می‌شود و برای چنین بازی یک نکته‌ی مثبت به حساب می‌آید.

photo_2016-06-26_09-29-04

سرعت و هیجان با دونده‌ی قانون شکنِ پشت بام‌ها

اگر بتوانید از شروع نه چندان قوی داستان بازی بگذرید و کمی در بازی پیش بروید تا تجربه کسب کنید و قابلیت های فیت را ارتقا دهید، نمی‌توانید از بازی کردن  دست بکشید. دویدن و لیز خوردن و پرش‌های مداوم و سرعت و هیجان این کار، شما را معتاد می‌کند. هسته‌ی گیم پلی بازی اعتیادآور است و گاهی فقط دوست دارید که در شهر بگردید و روی پشت بام‌ها بی هدف بدوید؛ اما گیم پلی و مکانیک‌های جذاب و اعتیادآور، مکمل‌هایی نیاز دارند که کاتالیست به خوبی از عهده‌ی این مهم بر نیامده است.

گاهی اوقات بازی کسل کننده می‌شود؛ زیرا با توجه به دنیای باز بودن بازی و وجود فعالیت‌ها و آیتم‌هایی برای جمع آوری، تنوع این موارد کم است. در بازی سه نوع آیتم برای جمع آوری ((Collectibles وجود دارد: تراشه‌های امنیتی یا Security Chips، تراشه‌های کنترل یا Control Chips و Gridleakها. تراشه‌ها که در جعبه‌هایی متصل به دیوار هستند و در راه خود معمولا با آنها مواجه می شوید. گریدلیک‌ها نیز توده‌های نارنجی رنگی هستند که در سراسر شهر پراکنده‌اند و در انتظار شکار شدن. علاوه بر این آیتم‌ها، ماموریت‌های فرعی متعددی هم وجود دارند. ماموریت‌های فرعی که متعلق به شخصیت‌های متفاوت بازی هستند؛ مسابقه‌های دو؛ مرکزهای امنیتی یا Security Hubs که در انتظار نابودی توسط شما هستند؛ تحویل بسته‌ها که به چند شکل مختلف در بازی موجودست و در آن باید در مدت زمان تعیین شده، بسته‌ای را دریافت کرده و به فرد مورد نظر تحویل دهید؛ هک مراکز اطلاعاتی با عنوان CCU یا Gridnode.

فعالیت‌های فرعی بازی از نظر کمی در سطح خوبی هستند؛ ولی از نظر کیفی و تنوع تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند.

photo_2016-06-26_09-29-16
مراکز اطلاعاتی CCU ملقب به Gridnode؛ جذاب‌ترین ماموریت و فعالیت فرعی در بازی که در آن باید از موانع و اشعه‌های امنیتی عبور کنید و بالا بروید تا به صفحه‌ی هک این برج ها دسترسی پیدا کنید. هک کردن این برج‌ها قابلیت Fast Travel به مخفی‌گاه‌های مختلف شهر را به شما می‌دهد.

چیزی که کمبود آن واقعا در بازی احساس می‌شد، نبود نقشه‌ی کوچک یا مینی مپ بود. زمانی که در مسابقه‌ها یا تحویل بسته شرکت می‌کردم، به وفور پیش می‌آمد که مسیر را گم می‌کردم و به خاطر اتلاف وقت مجبور به لغو کردن ماموریت می‌شدم. دید دونده یا Runner’s Vision عنوان قابلیتی است که راه و موانعی که باید پشت سر بگذارید را با خط و علایم قرمز رنگ به شما نشان می‌دهد. گاهی این قابلیت از کار می‌افتد و کار نمی‌کند، و یا در مواقعی که باید شما را راهنمایی کند به مشکل بر می‌خورد. در ماموریت‌ها و مکان‌هایی که باید خودتان راه خود را پیدا کنید و این مساله چالشی از ماموریت است، این قابلیت به صورت طبیعی کار نمی‌کند؛ اما در موقعیت‌های دیگر گاهی دچار مشکل می‌شود که آزار دهنده است. علاوه بر این مهم، علامت نشان دادن Checkpointها در بازی، فقط در صورتی کار می‌کنند که در دید شما نباشند و به محض چرخش و نگاه به اطراف، ناپدید می شوند! حال با این دو مشکل نه چندان خوشایند، وجود مینی مپ ضروری نیست؟ تقریبا تمامی بازی‌های دنیای باز دارای مینی مپ هستند؛ اما در بازی دونده‌هایی که کارشان با مسیرها و موانع است، مینی مپی وجود ندارد.

از کمبود وجود مینی مپ می‌گذریم و به دستکش چند کاره‌ی فیت می‌رسیم. دستکشی که با آن موانع و ارتفاع های بلند را پشت سر می‌گذارید و با کمک آن می‌توانید دشمنان‌تان را راحت‌تر شکست دهید.

در ماموریت داستانی آخر بازی، حسابی از این دستکش و بند آن استفاده می‌کنید و برای مدت محدودی پرواز هم می‌کنید!
در ماموریت داستانی آخر بازی، حسابی از این دستکش و بند آن استفاده می‌کنید و برای مدت محدودی پرواز هم می‌کنید!

سیستم مبارزه‌ی تن به تن بازی بر خلاف انتظار به خوبی کار شده و خوب از آب در آمده. با وجود سادگی این سیستم که فقط در دو نوع ضربه، ضربه‌های سبک و سنگین، خلاصه می‌شود، سریع و به خوبی کار شده؛ اما در اکثر مواقع می‌توانید از مامورهای Kruger را نادیده بگیرید و فرار کنید که برای یک بازی سریع و پارکور کاملا قابل قبول است.

حمله‌ی سنگین که بیشتر با ضربه‌های پا انجام می‌شود.
حمله‌ی سنگین که بیشتر با ضربه‌های پا انجام می‌شود.

در بازی پنج نوع و کلاس گارد و دشمن وجود دارند:

  • محافظ یا Guardian: ابتدایی‌ترین کلاس محافظان دیکتاتوری که با آنها روبرو می شوید. گاردین‌ها به ضربات سبک به ارحتی از پا در می آیند.
  • Protector یا محافظت کننده: دومین مرتبه‌ی نیروهای نظامی که تقریبا می‌توان گفت نسخه‌ی ارتقا یافته‌ی محافظانند.
  • شوک دهنده‌ها یا Shockers: این مرتبه دارای دستگاه و دستکش‌های شوک هستند که برای مقابله با آنها حتما باید از قابلیت Shift یا جا خالی دادن استفاده کنید.
  • نیروهای اجرایی یا Enforces: این مرتبه از نیروهای امنیتی، آزاردهنده ترین آنها هستند! دارای سلاح شوک الکتریسیته. در بازی سلاح گرم واقعی توسط نیروها به کار گرفته نمی‌شود.
  • نگهبان یا Sentinel: قوی‌ترین نیروی امنیتی که اگر بخواهید با سرعت آنها را از پا در بیاورید و بی‌دقتی کنید، مطمئنا به مشکل می‌خورید.
دشمنانتان را بشناسید!
دشمنانتان را بشناسید!

ادعاهای تیم سازنده درباره‌ی Social Play و تاثیر هر مخاطب در دنیای دنیای بازی و دیگر مخاطبان نیز، به ساخت مسابقه‌های دو و قرار دادن Beat.L.Eهای بی مصرف محدود شده است. Beat.L.Eها آیتم‌های جمع آوری آنلاینی هستند که هیچ سودی برای شما ندارند و صرفا آنها را پیدا میکنید و لیست دیگران یابندگان آنها را می‌بینید و تمام! خودتان نیز می‌توانید در محل دلخواه از این موارد جایگذاری کنید تا دیگر مخاطبان آنها را پیدا کنند و چیزی دریافت نکنند.

خبری از موسیقی‌های ماندگار نیست…

متاسفانه، بازی در این بخش نیز نسبت به وارث خود پس رفت داشته است. تقریبا هیچ قطعه موسیقی و تم اصلی برای بازی وجود ندارد و در لحظات حساس و برفراز آسمان خراش‌های شهر، تلاشی برای تاثیرگذاری بیشتر و بازی با روح مخاطب انجام نشده.

حتی منوی آغاز یا استارت بازی نیز هیچ نکته و طراحی خاصی ندارد. فقط لوگوی بازی نمایش داده شده و استارت را می‌فشارید و وارد بازی می شوید. مطمئنا با قطعه‌های موسیقی، اندکی می‌شد روح بیشتری در بازی دمید.

شهر زیر پای من است؛ اما خبری از قطعه‌ای موسیقی برای لذت بیشتر از این موقعیت نیست
شهر زیر پای من است؛ اما خبری از قطعه‌ای موسیقی برای لذت بیشتر از این موقعیت نیست

صداگذاری شخصیت‌ها نیز تحت تاثیر شخصیت پردازی‌های نه چندان عمیق آنها قرار گرفته و در بیشتر مواقع، گوینده‌های بازی حس موقعیت را القا نمی‌کنند. حتی فیتهم تا نیمه‌های داستان بازی، تقریبا یک شخصیت بی روح و یک بعدی به نظر می‌آید که کاری جز دویدن بلد نیست.

photo_2016-06-26_09-28-34

در نهایت

Mirror’s Edge Catalyst بازی بدی نیست؛ اما انتظارات را نیز برآورده نکرده. در برخی بخش‌ها پیشرفت و در برخی دیگر پس رفت داشته و عنوانی که با آن مواجه می‌شویم، یک عنوان متوسط رو به خوب است که ارزش یکبار تجربه کردن را دارد.


7 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. تشکر بابت نقد
    هنوز بازی نکردم ولی متاسفانه این مشکلات دقیقا تو نسخه ی اول هم بودن اما با این وجود برای من بسیار لذت بخش بود.مطمئنم این هم با گرافیک بی نظیر و گیم پلی عالیش برام لذت کافی رو خواهد داشت!
    یکم هم حس میکنم زیادی توی بخش گرافیک جزیی شده بودید!البته شاید به خاطر اینه که گرافیک ایین بازی مهمترین مشخصه اش است.

    ۱۱

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر