باطن را جستجو کن | نقد و بررسی Inside
به عمد، به اشتباه یا طبق عادت، رفتارهایی از ما سر میزند؛تمامی این رفتارها، بخشی از درون ما را به نمایش میگذراند. در باطن و درون ما چه میگذرد، رفتارهای بیرونی و اعمال و ظاهر ما نمایندهی باطن ما هستند. در باطنِ همهی انسانها، تاریکی و روشنایی وجود دارد. برخی بیشتر به سوی روشنایی میروند و برخی بیشتر به سوی تاریکی؛ و برخی نیز هیچکدام را انتخاب نمیکنند و شاید باور دارند که تاریکی و روشنایی، هر دو در باطن ما وجود دارند و راهی برای فرار از دیگری وجود ندارد و این افراد، راه میانه را انتخاب میکنند و خاکستری میشوند. قدم گذاشتن در هر کدام از این سه مورد، عواقب خاص خود را دارد؛ اما در تاریکی، شاید عدهای سود ببرند، اما بقیه فقط صدمه میبینند؛ تاریکی با کسی شوخی ندارد. عدهای که در تاریکی به سر میبرند و بیشتر و بیشتر در آن فرو میروند، روزی اگر تاریکی آنها را کور نکرده باشد، می بینند که در چه باتلاقی غرق شدهاند که راه بازگشتی از آن نیست.
انسانها به همان اندازه که میتوانند خوب و بخشنده باشند، میتوانند کثیف و پست باشند؛ بازی جدید استودیوی خلاق و خوش ذوق Playdead با عنوان Inside یا درون، این پستی و خودبینی انسان را به بهترین شکل نمایش میدهد.
Playdead در سال ۲۰۱۰ با انتشار Limbo یا برزخ، به محبوبیت بالایی رسید و جایگاه خود را به عنوان خالقی مستقل و خلاق اثبات کرد. حال شش سال از آن دوران گذشته و بازی جدید این استودیو در انحصار پلتفرمهای مایکروسافت، PC و Xbox One، منتشر شده که به نقد و بررسی آن میپردازیم.
تجربهای ۲.۷۵ بعدی!
اگر هنوز لیمبو را بخاطر دارید و این عنوان را تجربه کرده باشید، درون نیز فرمول گیم پلی لیمبو را به اجرا در آورده؛ اما اجرای این فرمول، فقط در هستهی گیم پلی درون متوقف شده و در دیگر جوانب، درون یک بازی کاملا نوآورانه و خلاق است که به سبک پایهی خود، یعنی پلتفرمر دو بعدی، وفادار است.
حال چرا ۲.۷۵ بعد؟! از ۲.۵ بعدی نیز گذشتیم و هم اکنون تجربهای ۲.۷۵ بعدی در اختیار ماست! درون، با توجه به سبک و دیدِ دوربین و مخاطب، و طراحی گرافیکی سه بعدی در دید دو بعدی، در بازیهای به اصطلاح ۲.۵ بعدی قرار میگیرد. بازیهای ۲.۵ بعدیِ معمول، در پس زمینهی خود دنیایی پویا و مخصوصا درگیر با گیم پلی نداشتند؛ اما درون، چنین ایدهای را پیاده سازی کرده و به خوبی آنرا عملی کرده است؛ و دنیای زمینهی بازی تا آخر آن همراه شماست و نمیتوانید لحظهای به آن بی توجهی کنید. دنیای پس زمینهی بازی کاملا پویا و زنده است؛ به همین دلیل، تجربهی این بازی را ۲.۷۵ بعدی میخوانیم.
گیم پلی بازی دارای مکانیکهای سادهای است: حرکت در دو جهت (جلو و عقب)، قابلیت پرش و جابجایی اشیا. اما با اینکه مکانیک های گیم پلی بازی ساده و ابتدایی هستند، با استفاده از همین مکانیکها، شما در معرض معماها و چالشهایی قرار میگیرید که از تنوع بالایی برخوردارند و پیچیدگی برخی از آنها نیز قابل ستایش است.
با پرش و متصل شدن به کلاههایی به شکل سفینههای فضایی یا بشقاب پرندههای معروف، میتوانید دیگر انسانهای اطراف خود را کنترل کنید و آنها، زمانی که این کلاه و پوشش را بر سر دارید، کاملا حرکات شما را تقلید میکنند و دنبال شما میآیند. کنترل دیگر انسانها و استفاده (سواستفاده!) از آنها در حل معماها و عبور از موانع نیز یکی دیگر از بخشهای گیم پلی است که به خودی خود از تنوع بالایی برخوردارست.
در بازی و برای حل برخی از معماها و عبور از موانع، این انسانهای مقلد بیچاره، بسیار مفید واقع میشوند. در طول بازی، گاهی خود را در جمع انبوهی از این افراد مییابید و هر جا بروید، آنها نیز میآیند.
در یکی از بخشهای بازی، شما میان دیگر انسانهایی که در پروژههای کثیف و تاریک انسانهای کور شده توسط تاریکی قرار میگرید. این انسانها به مانند برده و ربات درآمدهاند. آنها مانند همان افرادی هستند که گاهی در کنترل شما در میآیند. در این بخش، شما میان صفی مملو از این نوع افراد گیر میکنید و باید مانند آنها رفتار کنید، تا جان سالم به در ببرید و به راهتان ادامه بدهید. در ادامهی بازی، پی میبرید که شما تنها کسی نیستید که هنوز سالم باقی مانده و نسبت به بقیه متفاوت هستید.
برخلاف لیمبو، دنیای زیر آب و شنا کردن در این بازی، نقش بسزایی در گیمپلیدارد و یک بخش کامل بازی در دنیای زیر آب دنبال میشود. شما سوار یک زیردریایی کوچک می شوید و برای ادامهی راهتان، به دنیای زیر آب سفر میکنید که در این دنیا، اتفاقات جالبی میافتد که گیم پلی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. در این باره چیز بیشتری نمیگویم که جذابیت بازی از بین نرود و لوث نشود!
در لیمبو نیز از جاذبه برای حل معماهای مختلف استفاده میشد و در درون نیز باز با جاذبه سر و کار داریم؛ اما به شکلی متفاوت. آب در گیم پلی بازی نقش مهمی دارد و جاذبه و آب با یکدیگر، لحظات جالبی را خاق میکنند. گاهی از سقف، تا نیمهی فضایی که در آن قرار دارید، از آب پر شده و شما میان آب و خشکی یا فضای آزاد، در حرکت و جنب و جوش هستید تا موانع روبروی راهتان را پشت سر بگذارید. گاهی با یک جهش، به بالا میروید و درآب شناور میشوید؛ گاهی نیز در خشکی کاری برای انجام دادن دارید و از آب و گرانش سقف جدا میشوید.
تنها ایرادی که به گیم پلی بازی وارد است، سختی بیش از حد و تقریبا غیرمنطقیِ برخی تعقیب و گریزها و وقت و زمانبندیِ رهایی از دست شکارچیهای بازی است! گاهی موجودات مختلفی مثل انسانها، سگها و دیگر موجودات عجیب شما را دنبال میکنند و قصد شکارتان را دارند. گاهی این سختیِ غیر منطقیِ فرار از دست این شکارچیها، آنچنان اذیتتان میکند که شاید یک یا دو ساعت درگیر ماجرا باشید تا در نهایت، بعد از دفعات متعددی تلاش، بتوانید به پیشروی در بازی ادامه دهید. البته بعد از رهایی از بند شکارچیها، لذت ادامهی راه و پیشروی در بازی باعث فراموشیِ آن دوران سخت می شود!
در این بخش، بازی بیش از حد سخت گیر است و در امتیازدهی و Achievementها نیز همینطور است. به ازای پیشروی در بازی و به اتمام رساندن آن، خبری از اچیومنت نیست و حتما باید اشیای عجیب و به اصطلاح Secretها را پیدا کنید تا اچیومنت بگیرید. در کل ۱۳ سرّ یا Secret در بازی وجود دارد و بازی مجموعا ۱۴ اچیومنت دارد که اچیومنت آخر، با جمع آوری کل این اشیا باز میشود.
باطنت را ببین، حال به اطرافت نگاه کن
درون به عنوان یک بازی مستقل و کوتاه، در داستان و روایت آن به یک مفهوم کلی اشاره میکند و بوسیلهی معماها و مراحل مختلف و المانهای متنوع گیم پلی، به بهترین شکل تاریکی و پستی انسان را نمایش میدهد. کنترل دستههایی از انسانها برای منفعت برخی دیگر و زشتی و پلیدی این آزمایشات و سواستفادهها، هر چه که در بازی بیشتر پیش میروید، واضحتر و شدیدتر نمایش داده میشوند و در آخر بازی به اوج خود میرسند. سکانس و صحنهی پایانی بازی، به قدری شما را به تفکر وا میدارد که شاید اصلا متوجه پایان آن نشوید! بازی در کل به پنج تا شش بخش تقسیم میشود و به طور میانگین، ۶ ساعت به طول میانجامد؛ اما همین شش ساعت کافی است تا شما را شگفت زده و آنچنان درگیر خود کند که یک سره بازی را به پایان ببرید.
شما در نقش یک پسربچهی قرمز پوش قرار میگیرید که به نظر میرسد در آغاز بازی نیز در حال فرار بوده. بازی در دنیایی تاریک و غم زده دنبال میشود. دنیایی که در آن، انسانهایی ظالم و با قدرت مادی بیشتر، دیگر هم نوعان خود را تحت سلطه و کنترل خود در آوردهاند و هیچ کس در امان نیست.
به شخصه معتقدم که هیچ بازی دیگری، تمامی احساسات منفی مثل تنفر، زشتی، پلیدی، پستی، وحشت و دیگر موارد را به این خوبی در یک مخلوط فاخر ارائه نکرده است! در بخش پایانی بازی، تمامی این احساسات را با هم تجربه کردم و هیچ وقت، هیچ اثر هنری نتوانسته بود تمامی این احساسات را یکجا در من، به عنوان یک مخاطب بوجود بیاورد؛ و تا این حد از تاریکی وجود خود، به عنوان یک انسان نهراسیده بودم. بازی به آرامی پیش میرود و در آخر به اوج میرسد؛ و دوباره در آخرین لحظات، آرام میگیرد. همه چیز به بهترین شکل خود پیاده شده و تجربهای بی نقص در بیان یک مفهوم و ایجاد احساسات مربوط به آن را تحویل مخاطب میدهد.
تاریک، غمگین و زیبا
در جلوههای بصری نیز بازی یک شاهکار به تمام معناست. نورپردازی و سایه زنی، طراحی محیطهای مختلف و متنوع، اتمسفر تاریک و غمگین و گیرا، همه و همه دست به دست هم میدهند تا سفر پسر بچهی قرمز پوش، با چهرهای خالی و صاف، کاملا به دل بنشیند.موسیقی و صداگذاری بازی نیز در نوع خود فوق العاده کار شده. موسیقی متن و قطعهی خاصی در بازی شنیده نمیشود؛ اما افکتها و موسیقیهای بی کلام و دلهره آور بازی، حس استرس و وحشت را بخوبی القا میکنند. در بخش پایانی بازی نیز با صداگذاری انسانهای مختلف: یکی در حال خنده، یکی گریه، دیگری فریاد و ناله، و دیگر صداهای مخلوط و درهَم، آن پکیج مخلوط احساسات که اشاره کردم، به سراغ شما میآید.
تا جایی که میتوانید، از تاریکی دوری کنید
درون، یک بازی مستقل فوق العاده است که تجربهی آن برای تمامی مخاطبان ضروری است! یک شاهکار هنری واقعی و مخلوطی فاخر از مفاهیم حقیقی و نه چندان دور از ذهن، مطمئنا ارزش یک بار تجربه کردن را دارد. به شخصه معتقدم که یکی از بهترین بازیهای نسل هشتم در سبک خود و در تاریخ بازیهای ویدیویی و نسل هشتم منتشر شده و در اختیار ماست. این بازی قیمت بالایی نیز نسبت به بازیهای AAA ندارد و چند برابر آنها شما را در تجربهای زیبا و عمیق درگیر میکند. یک بار این بازی را امتحان کنید، و از بازی سازی مستقل، نوآوری و خلاقیت در این صنعت حمایت کنید؛ و خودتان نیز در یک تجربهی ناب شرکت کنید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
همش دو هفته مسافرت بودما،این بازی کی امد؟
فک کنم حدودا سه چار سالی هست منتظر این بازیم.
هنوز بازیش نکردم اما به قدرت و خلاقیت سازندش ایمان دارم و میدونم یه شاهکار دیگه مثل لیمبو تحویلمون داده
خوبه بازیش؟ :۲۴:
عالیه
خیلی عالی هست
اول فکر کردم شبیه لیمبو هستش
در کل لیمبو هم شاهکار بود اینم شاهکار بنظر میاد
اقا بازیو از کجا میتونم بگیرم؟
نه cd key هست نه کرک…
شما از کجا گرفتی
برای PC فکر نکنم هنوز کرک شده باشه
من خود روی Xbox One رفتم
از استیم میتونی بخری.
نقد خوبی بود
چرا ده ندادی بش دیگه ۹.۹ خیلی سخت گیریه :۲۴:
به سبک بازی نمیخوره که سختی غیر معمول داشته باشه چون فکریه ممکنه سخت بنظر برسه! البته هنوز تجربش نکردم و نظر خاصی نمیدم
خیلی ممنون
به سختی بازی و معماهاش ایرادی نگرفتم
فقط به برخی فرارها از دست تعقیب کننده ها ایراد گرفتم
خودتون بازی کنید متوجه میشین
تشکر از نقد کاملتان
اینجور عناوین مثل هوای تازه هستند برای گیمر
خواهش میکنم
ممنون از وقتی که گذاشتین
دقیقا! مخصوصا وقتی اینقدر استادانه کار شده باشند
وای لیمبو که محشر بود
ظاهرا اینم شاهکاره . . .
ممنون از این پست خوب بعد از یه سکوت طولانی !
درسته یک شاهکار به تمام معناست
خواهش میکنم
ممنون از توجهتون
تموم شد
وای من عجب چیزی بود
پ.ن : بازی دارای یک پایان مخفیه ، با همون سبک لیمبو رم باز میشه
پودر شدم واقعا هنوز تو جو بازیم