سینما: بررسی فیلم «بتمن در مقابل سوپرمن: طلوع عدالت»
در ادامه مطلبی میخوانید متشکل از یک نقد و دو یادداشت در مورد فیلم بتمن در مقابل سوپرمن: طلوع عدالت که در دنیای بازی با مشارکت حامد محمدپور، نیما امامی و سعید زعفرانی تهیه کردهایم.
غروب عدالت – حامد محمدپور
استرس خاصی از همان ابتدای فیلم در وجودم حاکم بود، از وقایعی که ممکن بود در طول فیلم رخ بدهد ترس داشتم و نگرانی کل وجودم را فرا گرفته بود، این استرس و نگرانی از زمان معرفی و اکران فیلم در من وجود داشت و دلیل آن هم چگونگی فلسفهای است که قرار است این دو ابر قهرمان را به جان هم بیاندازد. از این که ممکن است یکی از طرفین قربانی شده و کشته شوند نگران نبودم فقط و فقط از فلسفهای که قرار است این دو قهرمان محبوب را به جان هم بیاندازد نگران بودم، از اینکه چه دلیلی میتواند وجود داشته باشد تا دو ابر قهرمان به جان هم افتاده و تا سر حد مرگ با هم مبارزه کنند. استرس داشتم از این که کارگردان و فیلمنامه آن طور که باید مثبت عمل نکنند و اثری دور از شان و منزلت دو ابر قهرمان مذکور ارائه دهند، ابرقهرمانانی که هر دو آنها در چند سال اخیر با شخصیت پردازی پخته و منسجمی روبرو شدند و مهمتر از آنها شخصیت «بتمن» است که زیر دستان «نولان» کبیر! مرزهای شخصیتپردازی یک ابر قهرمان را گسترش داده و ماهیت جدیدی به فلسفه ابرقهرمانان اضافه کرده است، این استرس تا زمان رویایی «بتمن» و «سوپر من» ادامه داشت و در انتها فیلم با کوله بازی از سوالات بیجواب و اندوهی ناشی از استرس به پایان رسید. در قدم اول باید اشاره کنم که آقای «زک اسنایدر» (کارگردان فیلم) یکی از تاریکترین اثار ابرقهرمانان در تاریخ را ساخته است و «بتمن علیه سوپرمن» بی آن که خودتان بخواهید نگرانی و غم اندوه را از همان ابتدا در وجود شما ایجاد خواهد کرد، در این که اقای اسنایدر توانسته این تاریکی را به بهترین شکل ممکن ایجاد و در فیلم تزریق کند شکی نیست اما ضربآهنگهای مکرر و از هم گسیختگی داستانی در فیلم باعث ضربه زدن به روایت داستانی فیلم شده است.
در گام اول شخصیت پردازی فیلم است که به هیچ وجه شخصیتهای داخل فیلم به آثار قبلی خود حتی نزدیک هم نمیشوند و بتمن و سوپرمن به خوبی زیر سایه شخصیتپردازی نقشهای قبلی خود قرار میگیرند، شاید بتوان از بازی «هنری کاول» (Henry Cavill) در نقش سوپرمن چشم پوشی کرد اما از افت محسوس و قابل توجه بتمن جدید نسبت به بتمن نولان نمیتوان به راحتی عبور کرد. شخصیت بتمن انعطافپذیری خوبی در تغییر هنرپیشه دارد بنابراین ایرادی به بازی «بن افلک» (Ben Affleck) در نقش بتمن وجود ندارد و ایراد وارده بستر در فلسفهای دارد که کارگردان و فیلمنامه به او داده است. بتمن خشن، کم تحمل و در برخی مواقع مغرور است و عجیب است که تحمل حضور شخصی مثل سوپرمن را در کنار خود ندارد و بعضا به او به چشم یک رقیب نگاه میکند، در واقع پاشنه آشیل فیلم دقیقا همینجا خودش را نمایان میکند و دلیل نزاع بین این دو ابر قهرمان واقعا ریز و بیهوده است. از سوی دیگر سوپرمن با این که نسبت به بتمن آرامتر و فردی با گذشت است اما دلایل او نیز برای کینه ورزیدن به بتمن پیشپا افتاده و ناچیز است چه بسا که سوپرمن نسبت به بتمن منطقیتر و حساب شده رفتار میکند. اتفاقی بس عجیب که اصلا در فلسفه ابرقهرمانی همچون بتمن نمیگنجد.
فیلم «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت» همچنان در زمینه شخصیتپردازی رنج میبرد و از دیگر اتفاقات مهم اولین حضور شخصیت «زن شگفت انگیز» (Wonder Woman) با بازی «گل گدوت» است که به یکباره و بدون هیچ پیش زمینهای وارد داستان فیلم میشود. از این که کمپانی «دی سی» سعی بر این دارد تا با معرفی زن شگفت انگیز بستر حضور او برای دیگر قسمتهایی با حضورش فراهم سازد اما حضور او در «بتمن علیه سوپرمن» زیاد پخته ظاهر نشده است و از طرفی مدت زمان حضور «گل گدوت» به حدی است که نمیتوان به خوبی بر ایفای نقشش تمرکز داشت. از شخصیتهای مهم دیگر فیلم حضور «لکس لوتر» با بازی آقای «جسی آیزنبرگ» (Jesse Eisenberg) است که از قضا نقشش را بسیار خوب و عالی بازی کرده است و یکی از نقاط قوت فیلم نیز محسوب میشود. آیزنبرگ نیت و هدف خود را به خوبی پیاده کرده و به زیبایی در کالبد لکس لوتر فرو رفته است. هیجان خاصی به فیلم وارد میکند. اما «امی آدامز» (Amy Adams) برخلاف نقشش در «مردپولادین» در اینجا فقط به عنوان کسی که شاید بتواند خلاء عاطفی کلارک یا سوپرمن را پر کند ظاهر میشود و به خوبی نتوانسته همانند مردپولادی در شخصیت خود فرو رفته و مهم جلوه کند. بزرگترین چالش من در فیلمهای چند وقت اخیر بهانهای است که فیلمسازان برای به جان هم انداختن ابرقهرمانان در فیلمهای خود ایجاد میکنند. عدم رضایت عموم مرد و دولتها از حضور ابرقهرمانان به خاطر نداشتن هیچ چهارچوب کنترلی در عملکردشان در زمان حال به یک موضوع ساده تبدیل شده است چیزی که حتی در «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» نیز شاهد آن بودیم. آیا ابرقهرمانان برای زمین و بشریت خطرناک هستند و آیا نهادی باید آنها را تحت کنترل خود نگاه دارد٬ سوالی است که برای من و شاید بسیاری شکل بگیرد که آیا همین قهرمانان نبودند که دنیا و بشریت را نجات دادند و این امر بدیهی است که در این بین هم انسانهایی جان خود را از دست بدهند موضوعی که برای پردازش درست و بهینه آن نیازمند یک نویسنده و فیلمنامه نویس ماهر به همراه یک کارگردان چیره دست است که بتواند از درون آن یک اثر ناب بیرون آورده و بیننده را قانع کن،٬ نمیخواهم که اثار نولان و سهگانه بتمن را مثال بزنم ولی باید اعتراف کرد که اقای زک اسنایدر در این امتحان خود شکست خورده و اثر ساخته شده کمبودهایی دار،٬ کمبودهایی از جنس فلسفه و درک مطلب که ابرقهرمانان امروزی نیازدارند تا از آنها بهره ببرند تا اثر نهایی به یک اثر شاهکار یا فوقالعاده تبدیل شود.
اما یک سوال در کل فیلم ذهنم را مشغول کرده و هنوز جوابی برایش پیدا نکردم٬ در ابتدای فیلم «بروس وین» یا همان بتمن را میبینیم که درست در لحظات مبارزه سوپرمن با «زاد» در شهر حاضر شده و به اندک باقی مانده مردم شهر کمک میکند و شاهد نبرد زاد و سوپرمن است؛ سوال من این است که آیا بتمن کلا از حضور این اشخاص بر روی کره زمین و شهر مطلع نبود که دقیقا در همان لحظه حاضر شد! یا مطلع بود و حرکتی نمیکرد؟!
پلی بد ساخت به سوی عدالت – نیما امامی
به تازگی فیلمی بر روی پرده سینماها رفته است که مردم و به خصوص طرفداران دنیای کامیکها به شدت منتظرش بودند، «بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت» فیلمی است که «دیسی کامیک» آن را رو کرده تا در برابر دنیای بزرگ «مارول» و «انتقامجویانش» حرفی برای گفتن داشته باشد؛ اما این جواب متاسفانه به ضعیفترین شکل ممکن داده شده و همگان را ناراحت کرده است.
در اولین هفتهی اکران فیلم شاهد نقدهایی بودیم که فیلم را به شدت کوبیده و از کارگردان فیلم، آقای «زک اسنایدر»، انتقادهای زیادی کرده بودند اما از طرفی استقبال مردم از فیلم به قدری خوب بود که باعث شگفتی شده بود و رکوردهایی در زمینه فروش نیز به نام بتمن در برابر سوپرمن ثبت شد، اما هفتهی دوم اکران فیلم افت چشمگیری پیدا کرد تا به دیسی بفهماند که فیلم ضعیفش در زمینهی فروش نیز به توفیقی دست نخواهد یافت.
حال سوالی که پیش میآید این است که دید ما نسبت به فیلم باید چگونه باشد؟ این فیلم یک پل است، پلی که ما را از داستان قبلی سوپرمن، «مردی از جنس فولاد»، جدا کرده و به دنیای داستانهای «لیگ عدالت» میبرد، دنیایی که قهرمانان دنیای دیسی را درست مانند انتقامجویان مارول در برابر دشمنان قرار خواهد داد! اما این پل متاسفانه به ضعیفترین شکل ممکن ساخته و پرداخته شده است و ما را از سرنوشت لیگ عدالت نیز نگران میکند.
آقای زک اسنایدر که کارگردان فیلم مردی از جنس فولاد نیز بود باز یک فیلم ابرقهرمانی ضعیف ساخته است، دنیایی که در آن مشخص نیست داستان به کدام سمت و سو کشیده میشود و قهرمانان داستان به هیچوجه نمیتوانند از عهدهی ایفای نقششان برآیند؛ این اثر به قدری ضعیف است که خاطرات خوب ما از بتمن ساختهی «کریستوفر نولان» را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
بتمن در برابر سوپرمن یک فیلم شلوغ است که تکلیفش با خودش نیز مشخص نیست؛ مهمترین صحنههای این فیلم را میشود به مبارزه بتمن و سوپرمن، مبارزه پایانی فیلم و معرفی شخصیتهای لیگ عدالت تقلیل داد که فیلم در هر سه مورد به شدت ضعیف عمل کرده است! شخصیتهای فیلم بدون کوچکترین معرفیای به داستان تزریق شده و از آن میروند، داستان فیلم مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد و به خوبی برای تماشاگر روایت نمیشود و متاسفانه تدوین صحنههای فیلم هم این وضع را بدتر کرده است، به موارد قبل مصنوعی و بی منطق بودن مبارزه بتمن و سوپرمن و هزاران مورد ریز و درشت دیگر را اضافه کنید تا متوجه شوید تجربهی این فیلم یک تجربه طاقت فرسا و خسته کننده است.
شاید با خودتان بگویید که واقعا نمیشود در این فیلم به این بزرگی یک یا دو نکتهی مثبت پیدا کرد؟ جواب این سوال ختم میشود به موسیقی و شخصیت «زن شگفتانگیز»؛ موسیقی بتمن در برابر سوپرمن را آقای «هانس زیمر» خلق کرده است و همین نام کافی است تا موسیقی خوب فیلم تضمین شود، شخصیت زن شگفتانگیز هم جدای از معرفی بد و شلختهاش خوب از پس وظیفهاش برمیآید و در اولین ارتباطش با مخاطب او را جلب خود میکند. باید دید دیگر شخصیتهای لیگ عدالت که در آینده معرفی خواهند شد نیز مانند زن شگفتانگیز ما را درگیر خود میکنند یا تبدیل به شخصیتهای سطحی میشوند.
مدتها بود دیسی مسیر روایت داستانی ناب را برای قهرمانانش در پی گرفته بود و آنها را از جو معمول دنیای ابرقهرمانها دور نگه داشته بود، تصمیمی که به شدت با استقبال هواداران روبهرو شد و نمودش را هم میتوان در سهگانه نولان از بتمن دانست که مفاهیم فلسفی را با یک ابرقهرمان گره زد و چنان دنیایی خلق کرد که تا مدتها در یاد علاقهمندان به کامیکها باقی خواهد ماند؛ اما فیلم بتمن در برابر سوپرمن و عنوانهای در پی آن بازگشت به مسیر استودیوهایی چون مارول است، مارول سنگینترین هزینه را برای جلوههای ویژه فیلمهایش میکند و داستان برایش در درجهی چندم قرار دارد، ما این رویه را در بتمن در برابر سوپرمن شاهدش بودیم. فیلم سرشار از جلوههای ویژهای بود که شاید زیبا بودند اما به شدت اضافی و کلافه کننده به نظر میرسیدند.
اگر دیسی میخواهد تا در دنیای کامیکها فراموش نشود و مارول جای او را نگیرد باید هرچه زودتر به روش سابقش بازگردد و تفکرات کارگردانهایی چون زک اسنایدر را نادیده بگیرد. مردم از دیسی ضدقهرمانهایی چون جوکر میخواهند، ضدقهرمانهایی که از میان خود مردم برخواسته بود و دردی مشترک با اجتماع را فریاد میزد، ضدقهرمانهایی که کلمه به کلمه حرفهایشان معنا و مفهوم دارد و مخاطب با او احساس ارتباط و نزدیکی میکند؛ نه هیولاهایی مصنوعی و تخیلی که از سیارهی دیگر آمده باشند تا ما را نابود کنند!
شاید این متن پر از ارجاع به سهگانهی بتمن نولان باشد اما باید در نظر داشته باشیم که آن سهگانه آرزوی خیلی از استودیوهای فیلم سازی هستند و استودیویی که به این فرمول موفقیت آمیز میرسد نباید از روی دست دیگران کپی کند تا به فروش بیشتر در گیشه برسد؛ امیدواریم که دیسی از بتمن و سوپرمن دوستداشتنی و زخم خورده در این فیلم عبرت گرفته باشد و لیگ عدالت حداقل از یک داستان مناسب برخوردار باشد.
حاشا و کلاً – سعید زعفرانی
حقیقت این است که هجمهها علیه فیلم آنقدری هستند که این نوشتنهای بی سر و ته در دفاع از فیلم و این یکی به میخ یکی به نعل کوبیدنها نمیتواند کارساز واقع شود. از طرف دیگر نظرها در رد صلاحیت فیلم و فیلمسازش آنقدر زیاد و متنوع هستند که یکی یکی جواب دادن آنها عمر نوح میخواهد و صبر ایوب و حالا اینکه بزند و به حضرات بر بخورد که شما چطور از این فیلمِ بدِ افتضاحِ به دردنخورِ حوصلهسربرِ نولان نساخته دفاع میکنید هم معضل بعدی است. اینکه مخاطب اصلا چه حقی دارد که از این فیلم خوشش بیاید هم حرف دیگری است که ما را یارای مخالفت باقی نمیگذارد.
در عین حال، من روبروی تلویزیون وسیع خانهمان نشستهام و یک کاسهی بزرگِ پاپکورن دم دست گذاشتهام و فیلم پخش میشود. از ابتدا تا انتها لذت میبرم و از آن لذتهای خودآگاه که از فهمیدنِ فرمِ سینما ناشی میشود هم. از بتمنِ جدی و مغرور و عصبانی از تهدید شدنِ باورهایش توسط بیگانهای که عادل نیست لذت میبرم. از بازیِ خوب و به اندازهی بن افلک که بعد از Chasing Amy به بازیگران مورد علاقهام اضافه شد لذت میبرم. از هیجانی که کارگردانی زک اسنایدر، معلق در زمان، به سبکِ همیشهاش به فیلم اضافه میکند لذت میبرم. از اینکه چالشِ پیشِرویِ دو ابرقهرمان که یکی را بیشتر دوست دارم من را هم درگیر خودش کرده لذت میبرم.
بعد لِکس لوتر اضافه میشود که یک جاهایی اضافه است. آیزنبرگ را در چند فیلمِ اخیر به شدت دوست داشتهام. بازیِ خوبِ او به اضافهی دیالوگ نویسی همواره فریبندهی فلسفینمای دیوید گویر با هم چفت و بست میشوند تا سطح فیلم کمی بالا برود اما نهایتا اینکه میفهمم اینها فقط تلاشی بوده برای ساختن یک بدل از جوکرِ شوالیهی تاریکیِ نولانِ نه چندان کبیر، و جسی سعی دارد هیث را تکرار کند زده میشوم که سکانسهای هیجانانگیزِ بعدی با تعلیقِ به جا و دغدغهی درست و تاریکیِ بیش از حدِ مصنوعی دوباره سر میرسند و در اوجِ سر و صدا و همانطور که پاپکورنها را مشت مشت توی دهان میگذارم و قرچ قرچ میکنم یادم میرود که داشتم به چی فکر میکردم و چرا نباید از فیلم لذت برد.
موسیقیِ هانس زیمر وارد میشود که لذت فیلم را تکمیل کند. همه چیز را کنار میزنم و به این فکر میکنم که شاید اگر یک کمی از شلختگی فیلمنامه کمتر کرده بودند و یک کمی هم جلوههای ویژهی فیلم، درستتر اجرا میشد و مخصوصا دوومزدی بهتر بود و در اجرا اینطوری کم نمیآورد و زن شگفتانگیز هم اینقدر بیسر و ته وارد داستان نمیشد و نچسبیاش کمی کمتر توی ذوق میزد دیگر هیچچیز نبود که فیلم را بخواهد از مرحله پرت حساب کند. شاید فقط بازی فاجعهی هنری کاویل که انگار اصلا هیچ تلاشی نمیکند که نقش را در بیاورد. که در نمیآید مسلما، ایمی آدامز هم هر چقدر سعی کند نمیشود از چوب لباسی سوپرمن ساخت. این وسطها یادم میافتد به نولان و بتمن و فلسفهی وجودی و فیلمِ روشنفکری و این خزعبلات و نقدهای اینجا و آنجا که خواندهام و همه بدِ فیلم را گفتهاند. ولی سه ساعت گذشته من از فیلم راضیام و لذت بردهام و سرگرم شدهام و حاشا و کُلّاً.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
ببنید من کلا زیاد از این کمیک ها و سوپر هیرو ها سر نمیارم. ولی وقتی فیلمو دیدم از نظر بنده تفاوتی با اونجرز نداره این فیلم. واقعا درک نکردم چرا نقداش نسبت به اون انقد منفیه
مردی از فولاد رو واقعا دوست داشتم.به کلیت داستانش ایراد هایی وارد بود،ولی در کل برای من تجربه لذت بخشی بود.کلا فیلمای زک اسنایدر رو حد اقل از نظر تصویری واقعا میپسندم.نگهبانان،۳۰۰،مردی از فولاد و ساکر پانج.
زک اسنایدر مبارزه و جلوه های ویژه دوست داره و همین دو چیز رو هم در فیلماش به بهترین شکل به اجرا در میاره.بحث داستان در اثارش متفاوته.ممکنه مثل ۳۰۰ واقعا بد باشه،ممکنه مثل نگهبانان و ساکر پانچ قابل قبول باشند و یا متوسط در سطح مردی از فولاد.
مسعله اینجاست که این اخرین کار اقای اسنایدر،برای بنده حتی صحنه های مبارزه و جلوه های ویژه اش هم جذاب نبود و داستانش ۳۰۰ رو هم در می نوردید!!
بزرگترین ضعف فیلم،شلختگی بیش از اندازه داستانشه.این شلختگی نه تنها در روایت فیلم حضور داره،بلکه در شخصیت پردازی ها،در دیالوگا و خلاصه در هر چیزی اثری از خودش بجا گذاشته و حسابی به همه حال داده.
اقا حامد فرمودند نگران فلسفه مبارزه این دو ابرقهرمان بودند،بجا هم بود.فیلم هم نسبتا خوب شروعش کرد.نشونه های خوبی هم داد،میشد به ادامه اش امید داشت،ولی همه رو خراب کردیه تیپا زد بهش .در یک ساعت اول ما شاهد یه فیلم متوسط هستیم که سعی داره خوب باشه.از ساعت دوم به اخر شاهد یک فاجعه…
بنظرم بهترین توضیحی برای این فیلم،یه تیزر طولانیه!!در تیزر ما گوشه هایی از فیلم و داستانش روبه همراه بعضی از زد و خوردها(اگه داره)رو شاهد هستیم و عملا داستان و شخصیت خاصی بست پیدا نمیکنند.دقیقا همچین وضعیتی داشت این اثر.یه تیزر سه ساعته که هیچی درش بست پیدا نمیکنه و مثل یه مهد کودک شلخته و بهم ریخته است.حتی یه معلم خوب هم ندارن که اخر وقت بیاد و شلخته بازی های بچه ها رو جمع و جور بکنه.بجاش قشنگ در ۱۵ دقیقه پایانی بیننده رو بطور کامل سر کار میزارند و یه ترول فیس به چهره!!
اسپویل
واقعا چرا باید سوپرمن رو به اون شکل در فیلم میکشتند؟احتمالا فکر کرده اند که بیننده های فیلم بچه های ۷ ساله هستند.حالا کشتینش.براش یه ربع مراسم خطم هم برگزار کردید.بعد چرا دیگه اخر فیلم…
واقعا فیلم بدی بود،خیلی بد بود…
@@
اقای زعفرانی واقعا از این فیلم لذت بردید؟ذات این فیلم ها سرگرم کنندگیه.ولی این همون رو هم نداشت.چطور تونستید باهاش سرگرم بشید؟
به کامنت biosignal مراجعه کنید.اصلا چی داشت که فرد باهاش سرگرم بشه؟
فیلمی ک برای یک بار دیدن خوبه (البته نسخه ی سه ساعتش). هرچی حرص خوردم در طول فیلم با ورود دایانا ب نبرد از یادم رفت (دقیق تر بگم، با شنیدن آهنگ تم زن شگفت انگیر).
نسخه ی سینماییش که ناقص بود. نسخه ی طولانی ترش قدری از داغونی فیلمانه کم کرد ولی بازم زک اسنایدره دیگه. کینه ی بتمن خیلی سطحی مسخره و دعواشونم خیلی مسخره تر.
خیلی واضحه که دی سی دوس داره زودتر خودشو به مارول برسونه و سریع میخواد همچی رو پیش ببره. روی پرده نقره ای منطقی به نظر هم نرسه براشون مهم نیست وگرنه اسنایدر رو کنار میزاشتن.
البته بزرگترین نکته ی منفی بعد از فیلمانه به نظرم کارگردانشه واسه همین خواستم ک جداگانه بهش اشاره کنم
هر فیلم رو میتونیم به دوجنبه تقسیم کنیم : محتوا و پرداخت
از نظر پرداخت به جز جلوهای ویژه، این فیلم فاجعه بود. کسی که فیلمهای زیادی ساخته الزاما فیلمساز برجسته ای نیست. کسی یه فیلم بالاتر از متوسط از زک اسنایدر سراغ داره؟!
جنگ داخلی داستان خاصی نداشت اما این پرداخت خوب برادران روسو بود که فیلم رو بالا آورد.
از نظر محتوا هم فیلم افتضاحه من در تعجبم که چطور از دل غنی ترین کتابهای کمیک تاریخ یعنی بتمن نتونستن یه فیلم نامه درست بکشن بیرون؟!
کمیکهایی که خود استنلی اقرار کرده بیشتر شخصیت مارول رو از رو بتمن طراحی کرده.
حالا مقایسه کنید با مارول که از کاپیتان آمریکا که در برابر بتمن جوک محسوب میشه چه داستان های حماسی و قابل باوری درمیاره!
راستش رو بخواین با اینکه طرفدار سرسخت نولان هستم ولی به جز شماره دوم بتمن ها رو ضعیفترین فیلمهاش میدونم فقط کافیه دوباره به صحنه ی مزحک زد و خورد بتمن و بین نگاهی بندازین که شبیه جنگ بالش تو تختخوابه!
یا اینکه اصلا به جنبه های کارآگاهی و روانشناسی بتمن توجهی نمیشه
و بعد از اونور ببینین تیم میلر در اولین تجربه ی کارگردانیش از ددپول چه فیلمی درمیاره.
کلا رهی که دی سی میره به ترکستانه و با اینکه در زمینه کمیک بارها قوی تر از ماروله اما در زمینه سینما افتضاح عمل کرده
ای کاش بچسبه به مدیوم گیم که جا برای تعریف کردن داستانهای پیچیده ای مثل بتمن و سندمن و … خیلی بیشتر از سینماست
از اونجایی که توانایی اصلاح دیدگاه نیست
اصلاح می کنم استن لی
با سلام.درود به جناب زعفرانی شاگرد عزیزم که به شدت زیبا توانست درس پس بدهد و یادداشتی پسند بنده نوشت.فیلم فیلم بدیست و هویتش را همیشه گم می کند.اما امان از گال گادات و ایمی ادامز که متد اکتینگ را به درجه ی والایی رسانده اند.
شرمنده میکنید استاد. :۱۴: :۱۴:
چقدر با متنی که آقا سعید نوشتن موافقم!
کل طول فیلم فقط به این فکر می کردم که اگه این فیلم اینقدر ضعیفه که نمرات و نقد هاش این شکلی شدن فیلمای مارول چرا اینقدر تحویل گرفته میشن؟
چه فرقی وجود داره واقعا؟
کلا کی از همچین فیلمایی انتظار مفاهیم عمیق فلسفی داره؟ چهار تا صحنه اکشن میخوایم و یه موسیقی خوب که فیلم به خوبی این انتظار رو برآورده می کنه.
شاید بزرگترین ایرادی که میشه گرفت اینه که WB تو نوبت ساخت و فیلم و انتشار اونا عجله کرد. مارول اول فیلمای تک تک قهرمانا رو اکران کرد که شخصیت پردازی شکل بگیره بعد تو اونجرز پیوند داد
وگرنه اون طرف هم تو اونجرز شخصیت پردازی ها و ورود به داستان ها اگه به شکل مستقل بخواد بهش دیده بشه کاملا تعطیله
اگه به شخصیت منفی ها قرار باشه نگاه کنیم تو تمام اونجرز ها هم شخصیت منفی یه چیز فرا زمینیه. در غیر این صورت باشه دقیقا کدوم موجود زمینی میتونه ده تا ابرقهرمان خر زور رو به چالش بکشه؟
در کل جو منفی مضخرف و بی دلیلی راه افتاده ضد DC و البته تقصیر خودشونه که عجله کردن. اگه فیلمای مستقل بتمن و واندر وومن و فلش اول اکران میشدن بعد میرفتن سراغ این ایده بتمن در مقابل سوپرمن اینقدر مردم جبهه نمی گرفتن
فیلم بسی بی ارزش بود!
هرچه قدر هم خفن و مخالف با همه باشی نمیتونی دلیل کافی پیدا کنی تا طرفداری فیلم رو بکنی!
واقعا چه جوری میشه لکس لوتر روانی با صدای لرزان و هووم گفتن های زیاد رو دوست داشت؟واندر وومن و فلش و آکوا من و بتمنی که ژنرال زاد داشت کیلو کیلو آدم میکشت و فقط تماشا میکردن ولی یهویی ظاهر شدن رو چیکار باید کرد؟
فیلم سرگرم کننده هم نبود که بگی خوب از دیدنش لذت بردم!
یه فیلم سه ساعتی که از مخلوط کردن سه فیلم مختلف درست شده بود و هدفی جز رقابت با مارول نداشت!
این همه اسلوموشن و افکت های زک اسنایدری که فقط باید دید و پوکر فیس شد!
اگر دوست دارید ببنید همچین فیلمی خوبش چه جوری میشه برید جنگ داخلی رو ببینید!
کاملا هم با طلوع عدالت مقایسه اش کنید چون هدف این فیلم رقابت با سیویل وار بوده!
ولی از بتمن نولان بکشید بیرون!
با تشکر…
چرند و تکراری
باز هم میگم دی سی فقط داره ارزش سینما رو پایین میاره! نه کمتر نه بیشتر!
یه اثری مثل این فقط باید نابود بشه! وقتی میتونن یه سری کامیک به اون محبوبی رو اینطوری با این فیلم نامه فاجعه و بی وجود ربط بدن هرکاری از دستشون بر میاد! واقعا نامید کننده بود..
تشکر میکنم از حامد محمد پور و سعید زعفرانی عزیز که زحمت این نقد رو کشیدند.
:۱۵: :۱۵: :۱۵: :۱۵:
برعکس خیلیا به شدت از فیلم «مردی از جنس فولاد» لذت بردم و بعد از اینکه مشخص شد زک اسنایدر این فیلم رو میسازه خیلی خوشحال شدم که قراره یه فیلم سراسر هیجان رو ببینم و لذت ببرم.
بعد از اومدن نقدا بازم امیدوار بودم، چون همین اتفاق برای «مردی از…» هم رخداده بود و علارغم بازخوردا لذت بردم. اما فیلم دقیقا همونطوری که میخواستم شروع شد، سکانسای آغازین فیلم به علاوه موزیک دیوانه کننده هانس زیمر عالی بودن…
ولی خب داستان خام و مبارزاتی که اصلا هیجان انگیز نبودن بعلاوه سه ساعت نشستن پای نمایشگر کلا زد داغونم کرد، تبدیلش کرد به فیلم کسالت بار.
ولی همونطور که آقای زعفرانی گفتن نباید نقاط قوت فیلمم فراموش کرد، آیزنبرگ واقعا عالی بود و اصلا همچین انتظاری نداشتم.
بن افلکم تمام سعیم رو کردم کریستین بیل رو به عنوان بروس وین رو فراموش و باهاش مقایسه نکنم و در پایان به این نتیجه رسیدم که میتونم فیلمای بعدی بتمن رو با حضور افلک تحمل کنم، در مجموع نقش آفرینیش قابل قبول یا بهتره بگم قابل تحمل بود.
کلا تماشای فیلمش وقت تلف کردنه، به خصوص که الان همه به انواع و اقسام فیلما دسترسی دارنو هر چی رو که بخوان میتونن بدون کوچیکترین محدودیتی تماشا کنن.
فقط امیدوار جوخه خودکشی و لیگ عدالت در این حد ضعیف نباشن