داستان فال! | نقد و بررسی بازی Titanfall 2
پس از اختلافاتی که بین «وینس زامپلا»، بهعنوان رئیس استودیو «اینفینیتی وارد» و اکتیویژن بهوجود آمد که در نهایت به جدایی او از این استودیو انجامید، زامپلا بههمراه «جیسون وست» استودیو جدیدی با نام «رسپاون» (Respawn) را تاسیس کرد. نخستین محصول این استودیو عنوان «تایتانفال» (Titanfall) بود که در سال ۲۰۱۴ بهعنوان انحصاری مایکروسافت و با همکاری الکترونیک آرتز تنها برای کنسولهای اکسباکس ۳۶۰، اکسباکس وان و رایانههای شخصی عرضه شد؛ عنوانی که در زمان انتشار در کنار دریافت بازخورد مثبت از منتقدان، توانست نظر مثبت کاربران را نیز جلب کند. البته این عنوان در کنار این بازخوردهای مثبت، نارضایتیهایی نیز بههمراه داشت که مهمترینش مربوط به عدم وجود بخش داستانی در بازی بود. پس از شایعات فراوان، نسخه دوم این عنوان معرفی و اعلام شد که برخلاف نسخه اول دارای بخش داستانی خواهد بود. البته بخش داستانی کاملاً متفاوت با آنچه که پیش از این در عناوین مشابه همانند «ندای وظیفه» دیده بودیم، خواهد بود. تایتانفال ۲ نیز در نهایت و در تاریخ هفتم آبان عرضه شد و همانطور که انتظار میرفت توانست بازخوردهای مثبتی داشته باشد. هر چند این عنوان بهدلیل تاریخ انتشار نامناسب نتوانست در بخش فروش آنطور که انتظار میرفت عمل کند؛ با این حال برای نقد این بازی با دنیای بازی همراه باشید.
بازی تایتانفال ۲ روایتگر داستان تفنگداری با نام «جک کوپر» است که قصد دارد تا روزی «هدایتگر» (Pilot) یک تایتان شود. در این بین یکی از هدایتگرهای باتجربه که کاپیتان «لاستیموسا» نام دارد، همانند کلیشههای سبک اکشن پتانسیل بالایی در او میبینید. بنابراین بهعنوان آموزشدهنده، کوپر را در بخش شبیهسازی همراهی میکند تا او هر چه سریعتر به خواستهاش برسد. اما در یکی از عملیاتها، نیروهای میلشیا غافلگیر شده و همین مسئله مرگ همهی اعضا به جز کوپر را به همراه دارد.
پیش از عرضه رسمی بازی در اواخر ماه اکتبر، استودیو رسپاون مانور بسیار زیادی بر روی بخش داستانی بازی داده بود. در کنار تبلیغات مختلف که شامل تریلر و انتشار جزئیات مختلف از این بخش بود، حضور سازندگان «ندای وظیفه: جنگاوری مدرن» در این استودیو نیز بر حجم انتظارات افزود؛ اما چیزی که امروز حداقل در بخش داستانی شاهد آن هستیم با انتظارات ما کاملاً در تناقض است. داستان بازی به شکل عجیبی بدون جزئیات و چند خطی است و میتوان خلاصهوار و بدون از دست دادن کوچکترین جزئیاتی در عرض یک دقیقه تمام آن را بیان کرد؛ تنها عامل پیشبرندهی خط داستانی بازی، فعالیتهای مرموز IMC است که جمعآوری اطلاعات از آن پس از مرگ کاپیتان به کوپر منتقل میشود. پس از پی بردن به این فعالیتها عامل دیگری وجود ندارد تا مخاطب را درگیر کند. البته سازندگان این بازی در استودیو رسپاون تلاشهایی را برای جذابتر کردن داستان بازی انجام میدهند، اما به دلیل بیتوجهی به جزئیات، نافرجام باقی میمانند. بهعلاوه، در بخش داستانی قابلیت انتخاب دیالوگ هم وجود دارد که البته نباید خیلی روی آن حساب کنید، زیرا انتخابهای شما تنها بر دیالوگهایی که از زبان BT گفته میشود، تاثیر دارد.
چنین مشکلاتی در بخش شخصیتپردازی بسیار اسفبارتر است؛ مثل شخصیت کاپیتان لاستیموسا که مدت کوتاهی پس از آغاز بازی از خط داستانی حذف میشود و در عمل هیچگونه اطلاعاتی از او به مخاطب ارائه نمیشود؛ این مسئله برای باقی شخصیتها چه خوب و چه بد صدق کرده و سازندگان زحمت در نظر گفتن کوچکترین پرداختی را برای شخصیتهای بازی به خود ندادهاند، البته این مسئله در عناوین اکشن اولشخص دیگر به مسئله ای عادی تبدیل شده است. اما نباید از چنین مشکلاتی در این بازی چشمپوشی کرد، زیرا سازندگان مانور بسیاری بر روی این بخش داده بودند. البته رابطهی میان کوپر و BT نیز وضعیت خوبی ندارد، BT دارای هوش مصنوعی است و همین مسئله باعث میشود تا داستان پتانسیل بالایی برای احساسی و البته جذابتر شدن داشته باشد؛ البته این رابطه چیزی بود که در تبلیغاتهای تمرکز بالایی بر روی آن وجود داشت و حتی دو تریلر نیز پیرامون این مسئله منتشر شد. اما مکالمات و دیالوگهای رد و بدل شده میان کوپر و BT پا را فراتر از «من کجا هستم، BT» نمیگذارد. پایانبندی داستان نیز به دلیل همین بیتوجهی به شخصیت BT کاملا بیتاثیر میشود تا در نهایت داستان بخش کمپین به اثری کلیشهای، ساده و بدون جذابیت تبدیل شود.
اما در زمان عرضهی نسخهی اول تایتانفال در سال ۲۰۱۴، مهمترین عامل موفقیت این بازی گیمپلی آن بوده است؛ در این نسخه نیز این مسئله صدق میکند. علارغم اینکه داستان بازی به هیچوجه با انتظاراتی که سازندگان برایمان ایجاد کردهاند تناسب نداشته و بدون شک یکی از ضعیفترین بخشهای این بازی محسوب میشود، گیمپلی در مقابل آن قرار میگیرد. این بازی از دید گیمپلی با عناوینی که در چند سال گذشته در ژانر اکشن اول شخص مشاهده کرده بودیم کاملاً متفاوت است، به خصوص اگر بخواهیم پای سری «ندای وظیفه» را به این ماجرا باز کنیم. نخستین عامل ایجاد تفاوت وجود مکانیکهای مختلف در بازی است، شما در حالی که به عنوان یک هدایتگر تایتان به درگیری با نیروهای MCI میپردازید، از قابلیتهای بسیاری برخوردار هستید که از میان آنها میتوان به قابلیت پرش، راه رفتن بر روی دیوار، سُر خوردن و غیب شدن اشاره کرد که تاثیری بسیاری بر ایجاد تمایز با دیگر عناوین هم سبک داشته است. همین مسائل در کنار یک گانپلی عالی، ریتم تند و البته هیجانانگیزی را به بازی تزریق کردهاند که نتیجهاش یک تجربه بدون نقص و فوقالعاده است. البته این حرف برای زمانی که شما از تایتانها برای نبردها استفاده میکنید نیز صدق میکند. شاید در نگاه اول فکر کنید نحوه مبارزه میان تایتانها تفاوت چندانی با زمانی به بدون آن به نبرد میپردازید، وجود نداشته باشد، اما باید بگویم این طرز فکر کاملاً اشتباه است.
تایتانها قابلیتهای بسیاری دارند که باعث ایجاد تمایز میشود. در بخش داستانی BT قابلیت شلیک راکتهای قفلشونده، استفاده از سلاح، ایجاد سپر، قدرت نهایی و جاخالی دادن را دارد که آخرین مورد، مهمترین عامل در مبارزات میان تایتانهاست. در کنار این قابلیتها که در نبردها بسیار تاثیرگذار هستند، سلاحهای متفاوتی نیز در بازی قرار داده شده که با پیشرفت در داستان به آنها دست مییابد. تعداد این سلاحها شش عدد بوده و در هر زمان از گیمپلی بازی در دسترس بوده و میتوانید متناسب وضعیت خود در بازی یک مورد را انتخاب کنید زیرا هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند. البته مسئلهی دیگر باتری است که تایتانها از آنها بهعنوان منبع تغذیه استفاده میکنند؛ هر چه بیشتر در معرض آتش قرار گرفته یا به نبرد بپردازید، میزان بیشتری از آن کاسته میشود. شاید در نگاه اول کنترل میزان مصرف باتری چالشبرانگیز بهنظر برسد، اما باید بدانید که با کشتن دیگر تایتانها در طول مراحل بازی باتریهای زیادی بدست میآورید، البته این موضوع زمانی که در حال مبارزه با یک غولآخر هستید مقداری متفاوت بوده و اینجاست که مدیریت باتریها و استفاده درست و بهجا از قابلیت جاخالی دادن بسیار اهمیت پیدا میکند. البته باید اضافه کرد که باسفایتهایی که در بازی قرار دارند چالشبرانگیز نبوده و به جز یک مورد، نحوه مبارزه با اکثر آنها یکسان است. و اما بخش دوم گیمپلی تایتان فال ۲ بخش سکوبازی آن است؛ در طول مراحل بازی با شرایطی روبهرو میشوید که باید با استفاده قابلیتهای قرار گرفته در لباستان از موانع عبور کنید. البته نباید انتظار یک سکوبازی عالی بههمراه تعدادی معمای چالش برانگیز را داشته باشید، زیرا هدف از قرار دیدن چنین بخشی در مراحل این نبوده است. وجود این بخش باعث میشود تا برای مدت کوتاهی گیمر از آن فضای هیجانانگیز و البته کشت و کشتار فاصله بگیرد که به لطف طراحی خوب محیطها این اتفاق رخ داده است.
اما در کنار وجود این مکانیکها در گیمپلی که تاثیرات مثبت بسیاری بر روند بازی داشته، سازندگان در بخش طراحی مراحل نیز بسیار عالی و بینقص عمل کردهاند. پیش از عرضهی بازی سازندگان این عنوان در استودیو رسپاون اعلام کرده بودند که قرار نیست کمپین این عنوان همانند دیگر عناوین هم سبک باشد و خوشبختانه به قولهای خود عمل کردهاند. علارغم اینکه در هر یک از مراحل بازی، شما با محیطهای نسبتاً وسیعی روبهرو میشوید، خبری از آزادی عمل و ماموریتهای فرعی در بازی نیست؛ زیرا اساس گیمپلی این بازی استفاده از درگیریهای با ریتم بالاست.
در مجموع تمامی این عوامل باعث میشوند تا گیمپلی برخلاف بخش داستانی بدون نقص باشد. به علاوه اینکه تعادل بسیار خوبی مابین مبارزات بهعنوان یک هدایتگر، بههمراه تایتان و سکوبازیها وجود دارد که در نهایت باعث میشود تا به هیچوجه احساس یکنواختی در مخاطب بهوجود نیاید. اما عاملی که باعث میشود تا تلاشهای سازندگان بینتیجه باشد، داستان کوتاه، بدون جزئیات و کلیشهای بازی در بخش کمپین است. بهعلاوه، مدت زمان بازی در این بخش نیز بسیار کوتاه است.
اما علارغم بخش کمپین که رسپاون نتوانسته انتظارات را برآورده کند، شرایط برای بخش چندنفره کاملاً متفاوت است. کاربرانی که نسخهی اول این بازی را تجربه کرده باشند، بدون شک با تجربهای مشابه روبهرو خواهند شد. البته سازندگان تغییرات کلیدی را نیز در این بخش از بازی اعمال کردهاند. برای مثال برخلاف نسخهی قبلی شما بهعنوان هدایتگر تایتان، قابلیت استفاده گرپل را دارید که با وجود چنین ابزاری نه تنها میتوانید به هر سطحی دسترسی داشته باشید، بلکه میتوانید از شرایط سخت که زیر بار آتش سنگینی قرار دارید هم فرار کنید. اما تایتانها نیز با تغییراتی روبهرو شدهاند؛ در این نسخه با شش نوع تایتان متفاوت طرف هستید که هر یک قابلیتها و ویژگیهای خاص خود را دارند که گیمرها با توجه به سلیقه و استراتژِیهایی که در درگیریها بهکار میگیرند، آنها را انتخاب میکنند. در کنار تنوع در طراحی تایتانها، مراحل و حالتهای بازی نیز از تنوع بسیار خوبی برخوردار هستند. حالتهای بخش چندنفره تعدادشان به هشت عدد میرسد. در کنار حالتهای قدیمی Last Titan Standing و Capture the Flag که از نسخهی قبلی در این عنوان قرار دارند، حالتهای جدیدی نیز در بازی قرار داده شدهاند؛ از میان این حالتهای جدید که بسیار مورد توجه کاربران قرار گرفته، میتوان به Bounty Hunt اشاره کرد. زمانی که بازی در این حالت آغاز میشود، شما باید هوش مصنوعی قرار گرفته شده در محیط را برای بدست آوردن امتیاز از بین ببرید. البته هدایتگرهای حریف نیز در محیط بازی قرار دارند، اما هدف اصلی از بین بردن هوشهای مصنوعی است. پس از مدتی و کسب امتیاز، شما میتوانید آن را در حساب خود برای دریافت پاداش ذخیره کنید. البته این مورد را فراموش نکنید که از آنجایی که شما امتیاز بسیاری را با خود به همراه دارید، تبدیل به یک هدف ارزشمند برای هدایتگرهای حریف میشوید و اینجاست که بزرگترین چالش در مقابل شما قرار میگیرد؛ رسیدن به بانک بدون از دست دادن امتیازات کسب شده.
تایتانفال ۲ یک عنوان فوقالعاده لذتبخش برای افرادی است که بهدنبال تجربههایی با رتیم بالا و هیجان هستند، بنابراین انتخاب مناسبی برای طرفداران اکشنهای چندنفره محسوب میشود. اما اگر شما جزو آن دسته از افرادی هستید که در حال حاضر تنها توانایی تجربهی بخش داستانی را دارید، بهتر است به گزینههای دیگر فکر کنید، زیرا علارغم گیمپلی کمنقص، با داستانی روبهرو هستیم که چیزی برای ارائه ندارد. از سوی دیگر مدت زمان این بخش نیز بسیار کوتاه است که قرار گرفتن این موارد در کنار هم، بخش داستانی این بازی را علارغم تلیغاتهای فراوان به تجربهای ناامیدکننده بدل کردهاند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
ممنون از بابت نقد، نقد خوبی بود. به نظرم این بازی میتونست موفقیت های خیلی بزرگی رو برای سازنده هاش به ارمغان بیاره، ولی تاریخ انتشار غیر عقلانیش باعث این فروش کم شد