آخرین محافظِ هنر | نقد و بررسی The Last Guardian
انتظار کشیدن، یکی از مهمترین رویدادهای ذهنی انسان است و برای هر کس در هر مقطع از زمان متفاوت است و تبعات گوناگونی دارد. این انتظار میتواند نسبت به علایق افراد و شدتی که دارد متفاوت باشد و بعضا طاقتفرسا بشود. وقتی شدت انتظار بسیار باشد و به مرز عشق برسد، زمان در برابرش حرفی برای گفتن نخواهد داشت و لایتناهی میشود. شاید در چهارچوب بازیهای ویدئویی این اتفاق به ندرت رخ بدهد، اما اندک عناوینی در این میان یافت میشوند که معنی و درک جمله ابتدایی را به خوبی وصف کرده و به سادگی و با یک اشاره عنوانی را که لایق انتظار است را نشان میدهد. عنوان مورد نظر ما نیز چیزی نیست جز (The Last Guardian) که شاید یکی از مورد انتظارترین بازیهای تاریخ نیز لقب بگیرد. آخرین ساخته کارگردان خوشنام این صنعت آقای «فومیتو اوئدا» (Fumito Ueda) بعد از چیزی حدود یک دهه وقفه، منتشر شد و مشتاقان خود را به وصال رساند؛ با دنیای بازی در نقد و بررسی آخرین محافظِ هنر همراه باشید.
شروع فصلی نو!
«آخرین محافظ» از جمله بازیهایی است که در سبک خود یگانه است و نمونه آن را شاید در هیچ عنوان دیگری پیدا نکنیم؛ حتا در آثار دیگر سازنده آخرین محافظ که همگی در نوع خود خاص و بیهمتا هستند، باز میتوان تفاوتهایی را با آخرین محافظ یافت و این نکته مهم ارزش بازی را چند برابر بیشتر میکند. آخرین محافظ در اولین گام خود به یک نکته بسیار مهم تاکید میکند و آن هم کلاسیک بودن است. هم فضا و هم تم بازی برای مخاطبین کهنهکار، بسیار دلنشین و لذتبخش است. بازی با یک منوی ساده شروع میشود و پسر داستان ما وقتی که به هوش میآید، خود را در کنار یک موجود غولپیکر میبیند که در بند است و به واسطهی زخمهایی که برداشته نیازمند کمک است. ما در نقش پسر اولین گام را برای ابراز محبت و رفاقت بین یکدیگر برمیداریم. این اتفاق، شروعی است ساده برای یک ماجراجویی بزرگ در دل سرزمینی ناشناخته و عجیب که به مرور به همراه این موجود بزرگ اما دوست داشتنی که «تریکو» نام دارد، شروع شده و پرده از راز و رمزهای خود برمیدارد. داستان در آخرین محافظ از سه نگرش تشکیل شده است و روایتی چند منظوره دارد. در گام اول رابطه بین تریکو و پسر است که مورد توجه قرار میگیرد و به مرور همذات پنداری و عشق، طرفین را به اوج میرساند که در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت. در گام دوم هدف و مسیری است که دنبال میکنیم و به گشت و گذار برای پیشبرد آن در بازی میپردازیم؛ و در گام سوم، تفکر در رمز و رازهای این سرزمین پهناور که ما در آن تنها نیستیم مورد توجه قرار میگیرد. با پیشروی در بازی، داستان جالبتر میشود و رنگ و بویی خاص به خود میگیرد؛ و با تزریق رویدادهایی مهم این عطش برای پیشبرد بازی در مخاطب بیشتر میشود. باید گفت که داستان در آخرین محافظ کمی دیر بال و پر میگیرد و در ساعات اولیه بسیار ساکت و آرام پیش میرود. این موضوع امکان دارد مخاطب را در ساعات اولیه با این سوال روبرو کند که مقصد اصلی ما در بازی چیست؟ آخرین محافظ از ابتدا تا انتها رازآلود است و حس کنجکاوی را در مخاطب تحریک میکند؛ کنجکاوی از دنیایی که در آن است؛ از زبانی که پسر با آن صحبت میکند؛ نقش و طرحهایی که بر روی دیوارها مجسمهها هک شده و هر کدام معنی و مفهوم خودش را دارد. سازههایی عظیم که در این سرزمین پهناور با جزییات زیاد طراحی و چیده شدهاند و همین موارد حسی خاص را منتقل میکند که شاید در هیچ بازی دیگری مانند آن را تجربه نکرده باشیم. در کنار همهی این نکات، رابطهای که بین پسر و تریکو وجود دارد، چشم نواز و تاثیرگذارترین عنصر بازی است و همکاری این دو شخصیت تا انتهای بازی قویتر و صمیمیتر شده و این دو لحظهای تحمل دوری از هم را نخواهند داشت.
دوست و یار صمیمی!
این روابط صمیمانه و جدا نشدنی بین تریکو و پسر فقط به یک رابطه احساسی خلاصه نشده و هسته اصلی گیمپلی و بازی را نیز تشکیل میدهند. این دو دوست با کمک هم در نابودی دشمنان؛ حل کردن پازلها و رد شدن از موانع بزرگ و مختلف بهیکدیگر کمک کرده و سفر خود را پیش میگیرند. تقریبا در اوایل بازی ما با سیستم کنترل تریکو آشنا خواهیم شد و از اینجا است که میتوانیم با کمک گرفتن از تریکو به نحوهی پیشروی خود شکل خاصی بدهیم. در اینجا بازی وارد دو فاز متفاوت میشود؛ کارهایی که ما از تریکو درخواست میکنیم، و کارهایی که تریکو خودش به واسطه هوش مصنوعی انجام میدهد؛ البته بهتر است اسماش را هوش مصنوعی نگذاریم و او را بیشتر به عنوان یک حیوان واقعی که در بازی از لحاظ ظاهری و رفتاری میتوان ترکیب چند حیوان خانگی و وفادار را در آن حس کرد ببینیم. در واقع تریکو همان کاری را انجام میدهد که حس و ذات درونش به او گوشزد میکند و حتا بعضا همین احساس موجب نافرمانی کردن وی میشود. تریکو بسیار داینامیک رفتار میکند؛ البته همین اتفاق هم چندان بدون نقص نبوده و بعضا در برخی مکانها که اصولا باید بر طبق استانداردی که تعریف شده رفتار کند، رفتار نکرده و با تعلل زیاد مخاطب را منتظر نگه میدارد. همین که روال کار دستتان آمد، همکاری پسرک و تریکو اتفاقات جالب و دلپذیری را بین طرفین رقم میزند؛ حل کردن پازل و معماها برای باز کردن مسیر و رد شدن از آنها، و از بین بردن دشمنانی که به مرور با افزایش تعدادشان قویتر و چالش برانگیزتر میشوند. حل کردن پازلها خیلی پیچیده و سخت نیستند، اما با ترکیب همکاری دو نفره و اضافه شدن بخش پلتفرمینگ و سکوبازی به آن، تنوع خاصی به نحوهی انجام آنها بخشیده شده است. برخی مواقع باید تریکو را تنها گذاشته و خودتان به تنهایی برای رد کردن مانعی بهدل دشمنان بازی زده تا سرعت عمل را چاشنی کار خود قرار دهید. نکته جالبی که آقای اوئدا در بازی قرار داده، کلماتی به شکل وِرد هستند که در صحنه ظاهر میشوند. این کلمات جادویی وقتی که ما به در حال کشته شدن یا گرفتار شدن توسط دشمنان هستیم، ظاهر میشوند و با دکمه زنیهای متعدد، میتوانیم اقدام به کدگشایی آنها کرده و مجالی برای فرار پیدا کنیم؛ در واقع همین تلاش هم برای مخاطب رازآلود و جالب جلوه میکند.
مشکلات فنی؛ قابل چشم پوشی یا تاثیر گذار؟
همانطور که اشاره کردیم، دنیایی که در آن هستیم بزرگ و اعجابانگیز است. ما با کمک تریکو از سکوها پریده و حتا بعضا پرواز میکنیم و از یک نقطه به نقطه دیگری میرویم. به واسطه دنیایی که در آن هستیم، بعضا باید وارد راهروها و مکانهای تنگ و تاریک بشویم. این اتفاق در نوع خود مشکلی ایجاد نمیکند، اما بعد از طی کردن بیشتر مراحل، بازی تا حدودی با مشکل طراحی مراحل روبرو میشود و در برخی مواقع تکراری و یکدست جلوه میکند. بزرگترین مشکلی که شاید بسیاری از مخاطبین را تحت تاثیر خود قرار دهد، زاویه دوربین است که روی کنترل بازی تاثیر گذاشته و وجود افت فریم است در برخی صحنهها که به وضوح قابل لمس است. همانطور که گفتیم، وجود مراحل مختلف از راهروها و دالانهای نسبتا کوچک (البته اگر مقیاس، اندازه تریکو باشد) دست به دست داده و با زاویه دوربین ناهمگون شده، و باعث شده تا برخی موارد به عملکرد مخاطب آسیب بزنند و دقت لازم برای کنترل را از وی بگیرند. این اتفاق چند دلیل موجه دارد که میتوان به همین دلایل از این واقعه چشم پوشی کرد؛ ابتدا اینکه ابعاد شخصیت تریکو بسیار بزرگ است و ما به عنوان پسرک که نظر دوربین فقط بر روی ماست، در مقابل تریکو بسیار کوچک هستیم؛ اما از طرفی نیز دستیابی به یک زاویه و لوکیشن مد نظر، با حضور همه عوامل موجود در صحنه که شامل تریکو، دشمنان و محل پازلها و البته پسر است، مطمئنا سخت و غیرممکن میشود. این اتفاق در مکانهای باز و بزرگ به چشم نیامده و اتفاقا بسیار هم لذتبخش است، اما به درستی نمیتوان از دردسرهای مساله فوق گذشت. بازی به جز در چند مورد، از نرخ فریم ثابت و خوبی بهره میبرد.
آخرین دستآورد هنر!
خواهش میکنم درباره گرافیک بازی پیشداوری نکنید؛ کمی درنگ کنید و وقتی کمی بازی را ادامه دادید، به مرور با نمونهای خاص از جلوههای بصری و اوج طراحی هنری روبرو خواهید شد. گرافیک ترکیبی است از رنگهای نقاشی شده و بافتهایی قلم کاری شده که احساسی از نوع آرامش را منتقل میکند. احساسی وصفنشدنی است زمانی که در لابهلای پرهای بدن تریکو خزیده و محکم به آنها چسبیدهاید که تا بهحال در هیچ بازی ویدئویی آن احساس را درک نکردهاید. انیمیشنها و رفتار تریکو بهمانند یک موجود واقعی دیدنی و شگفت انگیز است. واقعا در برخی مواقع دوست داشتم کنترلر را کنار گذاشته و فقط تماشاگر او و رفتارهایش باشم. از لحاظ فنی به خوبی میتوان ساختار و هستهی اصلی گرافیک فنی بازی را برای زمان نسل هفتم کنسول سونی تجسم کرد، اما با این وجود سازندگان سعی کردند تا تمام تلاش خودشان را بکنند تا بازی از لحاظ تکنیکی نیز در حد قابل قبول و زیبایی قرار بگیرد و همین وسواس در کنار اوج گرافیک هنری، مناظری زیبا پیش روی چشمانمان قرار داده است. موسیقی و صداگذاری در انتقال این حس قدرتمند بیتاثیر نبوده و هر دو بهخوبی کار شدهاند. در ابتدای بازی از نداشتن چند موسیقی خوب در میان مراحل گلهمند بودم، اما وقتی در یکی از صحنهها زمانی که لابهلای پرهای تریکو دراز کشیده بودم و صدای نسیم باد را میشنیدم، به اهمیت ماجرا پی برده و به تحسین بازی پرداختم.
تریکو
لحظههای خلوت با تریکو را حتما تجربه کنید. تریکو یک همراه و یک موجود عجیب و متفاوت است که فقط با نگاههایش شما را تسخیر میکند. وقتی گرسنه است و غذا را در دستان شما میبیند، التماس میکند و وقتی که نیازمند آرامش است، خود گویی آغوشی را میطلبد و دستانی برای نوازش را خواستار است. محبت تریکو به شما بیشتر از محبت شما به تریکو است و این احساس به خوبی در قدم به قدم بازی وجود دارد، و رفته رفته به اوج خود میرسد. وقتی از او دور شوید، طاقت دوری شما را نخواهد داشت و وقتی در تنگنا هستید به کمک خواهد شتافت. از رفتارش شگفت زده و بعضا خنده بر لبانتان خواهد انداخت. تریکو خود به تنهایی نکته مثبتی است که پاسخ انتظار طولانی ما را میدهد و همین جا است که باید گفت این انتظار چقدر ارزشمند بوده؛ ارزشمند به اندازه تمام دنیایی که تریکو در آن است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام
من حدود ۱۰ تا ۱۵ سایت رفتم تا یک نقد درست از این بازی ببینم ولی متاسفانه چیزی رو که دنبالش بودم ندیدم
همه به مسائل فنی بازی اشاره کردن ولی کسی به اون مسئله اصلی هیچ اشاره ای نکرده
در نمای اول بازی مجموعه ای از تصاویر رو میبینید که حیوانات مختلفی رو نشون میده و رفته رفته همه با هم ترکیب میشه و در آخر میشه تریکو
تریکو همون غریضه نفسانی و حیوانی انسان هست که پسرک تازه به بلوغ رسیده و در قلعه ای نفس خودش همرا با غرایز درونی خودش که در اسارت و زنجیر هست بیدار میشه
پسرک پیش زمینه تربیتی داره این رو از لباس راهب مانندش میشه فهمید یعنی قبل از بلوغ و بیدار شدن امیال درونی اون یاد گرفته چطور تریکوی درونش رو هدایت کنه و برای بالا رفتن از موانع از اون استفاده کنه
اشکال چشم مانند اشاره مستقیم و واضح به شیطان داره که من نمیدونم چرا اساتید به ظاهر منتقد از گفتنش تفره میرن یا واقعا متوجه این موضوع آشکار نمیشن
تریکو باهوش هست ولی به طور ذاتی از بعضی چیزها گریزانه مثل شیطان و چیزهای بد رو دوست نداره و اونهارو پس میزنه و این در ابتدای زندگی هست و اگر خوب هدایش کنید به آزادی از قلعه نفس دست پیدا میکنید
لطفا در نقدهاتون فقط به مسائل معمولی بازی اشاره نکنید بلکه به چیزهایی که گروه بازی ساز برای اون پوستشون کنده شده هم اشاره کنید
یکی از دلایل تاخیر خوردن این بازیها سیاستهای پشت پردس که من نمیتونم اینجا راجبش صحبت کنم فقط بگم که فشارهای زیادی روی بازیسازها وارد میشه تا براساس سیاستهای بین المللی بازی بسازن یکی از اونها نمایش جنگ و خونریزی هست و بی دلیل نیست که این همه بازی پر از خشونت میاد بیرون
دلیل دیگه ای هم داره که …..
به هر حال باید دیدتون رو نصبت به مقوله نقد بازیها بازتر کنید و بدونید که بعد از صرف هزار دلار و گاها میلیونی برای یک بازی چیزهای زیادی درون اون هست
با تشکر
هزارا و یا میلونها دلار
هنوز بازیش نکردم ولی فکر کنم عاشقش بشم . :۱۵:
در مورد نمره نمی تونم نظر بدم اما نقد خوبی بود اقا حامد . خسته نباشید. :۲۴:
مرسی حامد جان بسیار زیبا بود.
این بازی مثل یه چشمه ست وسط بیابون تو این همه بازی که فقط بکش بکش توش خون و خون ریزی حرف اول و میزنه هستن سازنده هایی که به هنرناب فکرمیکنن.
واقعا تشبیه قشنگی انجام دادی.
به زودی بازیش می کنم . ممنون آقا حامد به خاطر زحتمی که کشیدن . خیلی زیبا بود :۱۵:
Dbazi ینی همین. ینی توی بازی ای که اکثر سایت ها نمره ی متوسط بهش دادن dbazi اصالت و عمق بازی رو درک میکنه و بهش نمره ی بالا میده.با اینکه هنوز تجربش نکردم ولی مطمئنم از اون دست بازی هاس که فقط گیمر های خاص رو سیرآب میکنه.
دستتون درد نکنه.
تشکر از حامدخان بابت این نقد بسیار زیبا :۱۵:
خوشا به سعادتت که انقدر زود تونستی این شاهکار را به بدن بزنی